بحث:قوم یهود
مقدمه
یهود: به قوم بنی اسرائیل و پیروان حضرت موسی(ع) "یهود" گویند. یهودی کسی است که در این آیین باشد. جُهود نیز گفته میشود. این قوم که ابتدا در مصر میزیستند، پس از بعثت موسی(ع) به سرزمین فلسطین و شام مهاجرت کردند. کتاب آسمانی آنان "تورات" نام دارد. به گفته قرآن آنان در کتاب آیین خود دست بردند و تحریف کردند و پیامبران بسیاری را کشتند. آنان خود را قوم برتر میپنداشتند و پس از ظهور اسلام و بعثت حضرت محمد(ص) نیز بیشترشان در آیین خود ماندند و با مسلمان دشمنی ورزیدند. خداوند در قرآن آنان را سرسختترین دشمنان اهل ایمان معرفی میکند که به هیچ عهد و پیمانی وفادار نیستند و بر ضد مسلمانان توطئه میکنند﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ﴾[۱]. دشمنیهای آنان با امت اسلام به صورت مکرر در قرآن مطرح شده است و نزد مسلمانان از منفورترین اشخاص به شمار میآمدند. آنچه در قرن معاصر به نام "صهیونیسم" مطرح است که فلسطین را اشغال و مردم مسلمان آنجا را آواره کرده و رژیم اسرائیل را به وجود آوردند، از طرف افراطیها و نژادپرستان یهود و با همدستی استعمار صورت گرفته است و خصومت آنان با مسلمین همچنان مشهود است. به این قوم و فرقه دینی "کلیمیان" هم میگویند، چون خود را پیرو موسای کلیم الله میدانند[۲].
مقدمه
- نام آیین حضرت موسی (ع) از پیامبران بزرگ آسمانی است. موسی (ع) در خانوادهای از سبط لاوی به دنیا آمد. مادرش از بیم فرعون او را در سبدی نهاد و به نیل انداخت. همسر فرعون سبد را یافت و به موسی (ع) علاقهمند گشت و پرورش او را بر عهده گرفت. مادر موسی (ع) به خواست خداوند، در پی ماجرایی، دایه فرزند خویش شد. "موسی" را در زبان عربی "موشه" تلفظ میکنند به معنای از آب گرفته شده. موسی (ع) در دربار فرعون پرورش یافت و اندک اندک به اصل خویش پی برد. روزی مردی قبطی را دید که مردی سبطی از بنی اسرائیل را میزند و چیزی نمانده است که او را بکشد. به یاری مرد سبطی برآمد و مرد قبطی را کشت. آن گاه از بیم انتقام فرعونیان گریخت و به مدین رفت. موسی (ع) سالها در مدین ماند و با دختر حضرت شعیب (ع) ازدواج کرد و سرانجام به مقام پیامبری رسید و مأموریت یافت تا به مصر بازگردد و فرعون و پیروان او را به دین الهی بخواند. فرعون دعوت او را نپذیرفت و سرانجام موسی (ع) بنا به فرمان خداوند، بنیاسرائیل را از شهر بیرون برد. فرعون و لشکریان او به تعقیب بنیاسرائیل پرداختند؛ اما به معجزه الهی در رود نیل غرق گشتند[۳][۴].
ده فرمان
- سه ماه از خروج بنیاسرائیل از مصر گذشته بود که موسی (ع) مأموریت یافت برای سخن گفتن با خدا به کوه طور رود. در آنجا دو لوح بدو دادند که فرمانهای خداوند بر آن بود. این فرمانهای مهم را "ده فرمان" گویند که عبارتاند از:
- برای خود، خدایی جز من نگیرید؛
- بر بتان سجده مکنید؛
- نام مرا به باطل بر زبان میاورید؛
- شنبه را گرامی بدارید؛
- پدر و مادر خویش را احترام بگزارید؛
- کسی را به ناحق مکشید؛
- زنا مکنید؛
- دزدی مکنید؛
- بر همسایه شهادت به دروغ مدهید؛
- به مال و ناموس همسایه خویش طمع مکنید[۵].
عهد عتیق
- تورات و دیگر متون مقدس پیامبران بنیاسرائیل را عهد عتیق گویند. عهد عتیق نزد یهودیان و مسیحیان مقدس است. اساس این متون، اسفار پنجگانهاند که یهودیان معتقدند همه آنها به موسی (ع) نازل گشته است. تورات در زبان عبری به معنای قانون و شریعت است. اسفار پنجگانه عبارتاند از: سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد، سفر تثنیه[۶][۷].
تلمود
- پس از ویرانی اورشلیم به دست لشکریان تیئوس رومی، گروهی از احبار یهود گریختند و در اطراف فلسطین، محافلی دینی بنیان نهادند که آنها را به زبان عبری "مدارش" گویند. این کسان، اخبار و روایات و احادیث شفاهی را که از هنگام نزول تورات به صورت پراکنده نزد خویش داشتند، گرد آوردند و کتاب میشناه را تألیف کردند که المثنای تورات بود. گویند که صد و پنجاه عالم یهودی در این کار شرکت داشتند. اینان، ابواب مختلف فقهی را در نماز، روزه، ازدواج، طلاق و ... در شش جلد نگاشتند. گروهی دیگر، حاصل مطالعات خویش را درباره تورات و میشناه به زبان آرامی گرد آوردند و آن را گمارا نام نهادند که به معنای "تکمله" است. آن گاه از مجموعه میشنا و گمارا، تلمود- به معنای تعلیم- پدید آمد[۸][۹].
حکومت بنی اسرائیل
- پس از موسی (ع)، یوشع بن نون رهبری بنیاسرائیل را به دست گرفت. او از رود اردن گذشت و بر فلسطین دست یافت و سرانجام داوود (ع) و پس از او سلیمان (ع) حکومتی قدرتمند بر پا کردند. تورات کنونی نسبتهایی ناروا به این دو پیامبر آسمانی میدهد؛ ولی قرآن کریم، آنان را پیامبرانی بزرگ شمرده و به نیکی ستوده است[۱۰][۱۱].
اسارت
- در قرن ۶ ق. م. بُختَنصر پادشاه بابل، به اورشلیم پایتخت دولت یهودا یورش برد و شهر را به تسخیر خویش درآورد و شماری را کشت و معبد سلیمان را ویران کرد و دیگران را نیز به اسارت برد و بدین سان، روزگار اسارت و آوارگی آغاز گشت. یهودیان در این روزگار، عقاید و آداب و رسوم بسیاری را از دیگر ملل پذیرفتند تا سرانجام کورش پادشاه ایران (۵۵۹- ۵۲۹ ق. م) بابل را فتح کرد و قوم بنی اسرائیل را آزاد ساخت. از این زمان بود که بنی اسرائیل به قوم یهود مشهور گشتند و با فرهنگ ایرانی نیز تماس یافتند[۱۲][۱۳].
صهیونیسم و دولت یهود
- "صهیون" تپهای بوده است در اورشلیم. گویند داوود (ع) قلعهای را که بر این تپه ساخته بودند، فتح کرد و کاخی بر آن ساخت. پس از ویرانی اورشلیم به سال ۷۰ م. و انقراض دولت یهود، یهودیان همواره در آرزوی فتح دوباره اورشلیم بودند و بدین روی نام صهیون را شعار خویش ساختند و از آن پس در کشورهای گوناگون زندگی کردند. نفوذ یهودیان به کشورهای اروپای غربی و رفتار نژادپرستانه آنان، نفرت و کینه مردم و برخی دولتها را علیه آنان برانگیخت. در سال ۱۸۹۷ نخستین کنگره جهانی صهیونیست در شهر بال سوئیس برگزار شد. در این کنگره مقرر گشت که در کشورهایی که شمار یهودیان در آنها بسیار است، سازمانهای صهیونیستی تشکیل شود. در سال ۱۹۰۵ بیشتر نمایندگان صهیونیسم ضرورت تشکیل دولت یهود را در سرزمین فلسطین تصویب کردند و به سال ۱۹۱۷ در جنگ بریتانیا و عثمانی، صهیونیستها زمینه صدور اعلامیه بالفورد را فراهم ساختند. این اعلامیه تأسیس یک کشور را در سرزمین فلسطین برای یهودیان پذیرفت. با شکست دولت عثمانی در سال ۱۹۲۳ فلسطین تحت قیومیت انگلستان درآمد. جنگ جهانی دوم و کشتار یهود به دست هیتلر راه تأسیس دولت مستقل یهودی را هموار ساخت. سرانجام سازمان ملل در سال ۱۹۴۸ به تجزیه خاک فلسطین رأی داد و این سرزمین را به دو بخش اسلامی غربی به نام اردن هاشمی و یهودی به نام اسرائیل تقسیم کرد[۱۴][۱۵].
دیدگاه قرآن درباره یهود
- قرآن بارها از حضرت ابراهیم یاد کرده و این ادعای یهودیان را که او را یهودی میدانند نادرست شمرده و فرموده است: "ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و از مشرکان نبود"[۱۶]. آیات قرآن درباره حضرت موسی (ع) بیش از دیگر پیامبران سخن گفته و مراحل گوناگون زندگی او را وصف کردهاند؛ دوران کودکی موسی (ع)، افکندن او به نیل، پرورش یافتن در خانه فرعون، سخن گفتن خداوند با او، سرگردانی یهود به دلیل نافرمانی از او، ورود به ارض موعود و مأموریت یافتنش برای دعوت فرعون[۱۷].
- بخشی دیگر از آیات قرآنی، از نعمتهای خداوند به یهود یاد کرده است؛ همانند بهرهمندی از پیامبران فراوان، نجات یافتن از دست ستم فرعون، جوشش دوازده چشمه آب، مبعوث گشتن دوازده نقیب، پذیرفته شدن توبه آنان و شکافته شدن رود نیل و غرق شدن فرعون[۱۸]. همچنین صفتهای زشت بنیاسرائیل را نکوهش میکند؛ همانند پیمانشکنی، اسراف، رباخواری، طمع به داراییهای دیگران، حرص به زندگی، رشوهخواری، ستمکاری، بتپرستی و تکذیب پیامبران[۱۹]. قرآن کریم، دروغگوییها و ادعاهای ناروای یهودیان را نقل میکند و مینکوهد.
- یهودیان به ناروا مدعی بودند که هدایت تنها از آن آنان است[۲۰] و آنان در دوزخ نمیمانند[۲۱] و دست خدا بسته است[۲۲] و تنها کتاب خویش را میپذیرند و به همان عمل میکنند. به بخشی از تورات که به سود خود میپندارندش ایمان دارند و بخش دیگر را وامینهند[۲۳]. کتاب خدای را تحریف کردهاند[۲۴]. تورات را پنهان ساخته و تورات دیگری برنوشتهاند[۲۵] و در آن به اختلاف افتادهاند[۲۶][۲۷].
سرانجام یهود
- قرآن کریم از فرجام یهود پرده برداشته و آینده آنان را بازنموده و فرموده است که آنان تا قیامت به کینه و دشمنی گرفتار خواهند گشت[۲۸]، به خواری ابدی درخواهند لغزید[۲۹] و تا ابد به لعنت خدا و پیامبرانش دچار خواهند بود[۳۰]. عذاب دنیا و آخرت بر آنان فرود میآید[۳۱] و سرگذشت این قوم، پیوسته، عبرتی است برای پرهیزگاران[۳۲]. با این همه، میان یهودیان، مؤمنان و صالحانی را نیز میتوان یافت که قرآن از آنان گاه با عنوان "صالحان قوم یهود" یاد کرده است[۳۳][۳۴].
یهود در جزیرة العرب
در مورد ورود یهود به جزیرة العرب اختلافاتی فراوانی است. یهودیان بیشتر در حجاز یعنی شهرهای «یثرب، تیماء، خیبر» و نیز در «یمن» زندگی میکردند. تعدادی از مردم «حیره» و «غسان» نیز به این دین گرویده بودند. شایان یادآوری است یهودیان یاد شده از آرامیان و عربان نو یهودی بودهاند، نه از نژاد اسرائیل فرزند ابراهیم(ع). یهودیان یثرب تا مقارن ظهور اسلام از قدرت قابل توجهی برخوردار بودند، ولی پس از آنکه قبایل مختلف آنان علیه رسول خدا(ص) توطئه کرده و پیمان شکنی کردند، از مدینه اخراج و یا به قتل رسیدند. بقایای یهودیان نیز در دوران خلیفه دوم به کلی از عربستان اخراج شدند. گفتنی است که یهودیان نیز کعبه و حرم را بزرگ و محترم میداشتند[۳۵].[۳۶].
یهودیان مدینه
«یهود» جمع است و مفرد آن «یهودی» است. به یهود، بنی اسرائیل میگفتند؛ زیرا منسوب به اسرائیل است و اسرائیل لقب حضرت یعقوب ابن اسحاق(ع) میباشد. و اما در اصطلاح، به پیروان آیین حضرت موسی(ع) که از پیامبران اولوالعزم است، «یهودی» گفته شده و ایشان را «کلیمی» هم خواندهاند.
گروههای یهودی ساکن مدینه
وقتی از یهود مدینه سخن به میان میآید، سه طایفه عمده یهودی ساکن مدینه مراد است، که در اصل یهودی بودهاند و آنها عبارتاند از: «بنو قَینُقاع»، «بنو نضیر»، و «بنو قریظه». روشن است کسانی که آیین یهود داشتند و چه قبل از اسلام و چه در زمانی پیامبر(ص) در مدینه میزیستند، منحصر در سه طایفه یاد شده نبودند. افرادی از دیگر قبایل مدینه نیز پیش از اسلام مشرک بودند و به آیین یهود درآمدند و گروههای کوچکی را تشکیل دادند. از ادله غیر قابل انکار بر این ادعا، پیمان نامهای است که پیامبر خدا(ص) در همان ماههای نخستین ورود به مدینه، آن را با قبایل مختلف ساکن مدینه امضا کردند و اسامی تعدادی از گروههای یهودی در آن آمده است.
گفتنی است، سه گروه عمده یهودی که با پیامبر اسلام(ص) درگیر شدند، هیچ کدام از امضا کنندگان این پیمان نبودند و اسمی از آنها در این پیمان به میان نیامده است؛ بلکه آنها بعدها، پیمانی با پیامبر(ص) امضا کردند. اکنون اشکالی که به برخی از پژوهشگران تاریخ وارد است، آن است که اینان وقتی به شرح سرگذشت سه طایفه یهودی معروف در مدینه میپردازند، مدعی میشوند که آن سه طایفه از یهود، پیمان خود با پیامبر(ص) را نقض کردند! و هیچ اشارهای به متن پیمان و مفاد پیمان نمیکنند. نکته دیگری که لازم است به آن توجه شود، مسئله تطهیر مدینه از یهود است. بعضی از مورخان تصور میکنند که آن، درباره غزوه بنی قریظه است و این جای تأمل دارد، به همان دلیلی که پیشتر اشاره شد. شاید منظور ایشان، همین سه گروه عمده باشند؛ زیرا درگیریهای فرهنگی و نظامی پیامبر(ص) با اینان بوده است. تا آنجا که بررسی و تحقیقات نشان میدهد، یهودیان دیگری (غیر از این سه گروه عمده) درگیری نظامی و حتی فرهنگی با پیامبر(ص) نداشتهاند.[۳۷].
اما علت مهاجرت یهود به مدینه
تاریخ نگاران نوشتهاند که یهودیان، در اصل اهل حجاز نبودهاند. آنان در کتب مذهبی خود خوانده بودند که پیامبری از سرزمین یثرب ظهور خواهد کرد؛ از این رو، به این سرزمین کوچ میکردند و در انتظار این ظهور بزرگ ماندند[۳۸]. تا جزو نخستین کسانی باشند که به او ایمان میآورند.
مرحوم علامه طباطبایی، در المیزان، به نقل از تفسیر عیاشی، ذیل آیه مبارکه ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۳۹] درباره چگونگی ورود و سکونت یهود در مدینه، روایتی از امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود: یهودیها در کتابهای خود خوانده بودند که هجرتگاه محمد، پیامبر خدا(ص) در میان «عیر» و «احد» خواهد بود؛ از این رو، برای یافتن آن مکان، از سرزمین خود بیرون آمده، به کوهی رسیدند که آن را «حداد» مینامیدند. گفتند «حداد» و «احد» یکی است و در همان جا متفرق شدند؛ بعضی در «تیما» منزل کردند و بعضی در «فدک» و گروهی در «خیبر». آنان که در «تیما» بودند، تصمیم گرفتند به دیدار برادرانشان بروند. در این اثنا، عربی از آنجا عبور میکرد که شترانی داشت. یهودیان شترانی از وی کرایه کردند. عرب گفت: شما را از میان «عیر» و «احد» عبور میدهم. گفتند: وقتی به آنجا رسیدی ما را آگاه کن. عرب هنگامی که به یثرب رسید، گفت آن عیر است و این احد. یهودیان پیاده شدند و گفتند: به مقصود خود رسیدیم و نیازی به شترهایت نداریم، هرجا میخواهی برو.
آنان به برادران خود در فدک و خیبر نوشتند: ما محل موعود را یافتهایم. بشتابید و خود را به ما برسانید. یهودیان ساکن فدک و خیبر در پاسخ ایشان نوشتند: ما در این جا ساکن شده، اموالی فراهم کردهایم و به شما بسیار نزدیکیم. آنگاه که پیامبر اسلام ظهور کرد. بیدرنگ سوی شما خواهیم آمد. یهودیانی که به یثرب آمدند. اموالی برای خود فراهم کرده، به زندگی روزمره پرداختند. «تبع» از ماجرا آگاهی یافت و به آنان وارد جنگ شد. آنها در قلعههای خود متحصن شدند. تبع محاصرهشان کرد و امانشان داد تا نزد وی آیند. تبع به آنان گفت: من سرزمین شما را پسندیدهام و دوست دارم در میان شما باشم. گفتند: چنین چیزی امکان ندارد؛ زیرا اینجا هجرتگاه پیامبری از پیامبران الهی است و تا او هجرت نکند، کسی چنین حقی ندارد.
گفت: پس من کسانی از طایفهام را در میان شما میگذارم تا آنگاه که پیامبر آمد، وی را مساعدت و یاری کنند؛ لذا دو قبیله «اوس» و «خزرج» را در میان آنها گذاشت. وقتی تبعیان زیاد شدند، بر یهودیان یثرب سلطه یافته، اموالشان را میگرفتند و یهودیان به آنان میگفتند: سوگند یاد میکنیم آنگاه که محمد(ص) مبعوث گردد، شما را از سرزمین خود بیرون میرانیم، لیکن وقتی خداوند، پیامبر را مبعوث کرد «انصار» به او ایمان آوردند و یهود کافر شدند. مضمون این روایت در منابع مختلف از جمله، سیره ابن هشام نقل شده است. از این روایت و روایاتی که ذیل آیه ﴿أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾[۴۰] آمده، استفاده میشود که ساکنان نخستین یثرب، یهودی بودهاند. دکتر جواد علی مینویسد: طبق گفته اخبار، آمدن اوس و خزرج به یثرب، بعد از رخداد سیل ارم بوده و علت آمدن آنان به این سرزمین به جهت فقر و نیاز به وطن جدید بوده است. هنگامی که آنان در یثرب فرود آمدند، هیچ توان و نیرویی نداشتند و به همین خاطر به آن چه از زمینهای موات و کم بهره به دست میآوردند، قناعت میکردند اما مال، ثروت، قدرت و شوکت از آن یهود بود. مدت طولانی به همین حال بودند تا این که مالک بن عجلان که از ایشان بود، پیش جبیله غسانی رئیس غسان رفت[۴۱]. اما برخی علت مهاجرت یهود به مدینه و حجاز را حمله بخت نصر به بیت المقدس میدانند.
و داستانی در این مورد نقل میکنند. این داستان در منابع شیعی هم وارد شده است. صاحب تفسیر قمی، از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمود: «آنگاه که بنی اسرائیل گناه را پیشه خود ساختند و عصیان امر پروردگار کردند، خداوند اراده کرد که بر ایشان کسی را مسلط کند تا ذلیل و خوارشان سازد و بکشدشان... و بخت نصر ایشان را میکشت و وارد هر قریه میشد، مردان، زنان، کودکان و هر حیوانی را میکشت. «این روایت، اشارهای به کوچ بنی اسرائیل به حجاز یا جای دیگر ندارد و برخی حمله رومیان به فلسطین و سلطه آنان بر این منطقه را علت مهاجرت یهود به شبه جزیره عربستان میدانند. اما آن چه قویتر به نظر میرسد و شواهد زیادی هم آن را تأیید میکند، علت مهاجرت یهود به مدینه، همان علم ایشان به ظهور و مهاجرت پیامبر(ص) به مدینه از طریق تعالیم مذهبی یهود است؛ چنانچه از متون تورات نیز استفاده میشود. همچنین روایاتی در بحارالانوار آمده که صفات حضرت محمد(ص) در تورات را بیان میکند؛ صفاتی که آنها تحریفش کردهاند[۴۲]. اما مهمتر، آیهای است از قرآن کریم که تصریح میکند یهود نسبت به نبی گرامی(ص) و خصوصیات آن حضرت، از طریق تعالیم تورات آگاهی داشتهاند: ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ...﴾[۴۳]. این مطلب مسلم است که یهود مدینه، از طریق بشارتهای دینی، حضرت محمد(ص) را با مشخصات و علایم کامل و کافی میشناختند؛ چنان که قرآن کریم میفرماید: ﴿يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[۴۴]
آنچه جنبه مذهبی هجرت یهود به مدینه را تقویت میکند، مناسب نبودن آب و هوای جزیرة العرب برای زندگی و مساعد نبودن زمینهای آن برای کشاورزی است. برای همین است که در طول تاریخ، همواره جمعیت این منطقه نسبت به سرزمینهای همجوار؛ مانند عراق، فلسطین و مصر کمتر بوده است. از منابع استفاده میشود که علت اسلام آوردن برخی از یهودیان؛ مانند عبدالله بن سلام و مخیریق، علم ایشان به ظهور پیامبر جدید بوده است و حتی اسلام آوردن اوس و خزرج به پیامبر(ص) و سبقت ایشان در این امر به این علت میدانند که یثربیان، سالیان دراز با یهود مجاور بودند و یهودیان گاهی در مجالس و محافل خود، سخن از بعثت پیامبر عربی به میان میآوردند. حتی یهودیان به بت پرستان یثرب میگفتند: این پیامبر عربی، آیین یهود را ترویج خواهد کرد و بساط بت پرستی را از جهان برخواهد چید. همین گفتگوها در روحیه آنها آمادگی عجیبی برای پذیرش آیینی که یهود در انتظار آن بودند، پدید آورده بود؛ به طوری که شش تن از خزرجیان در نخستین برخورد، به پیامبر(ص) ایمان آوردند و به یکدیگر میگفتند: این همان پیامبر است که یهود در انتظار اوست و ما باید در گرویدن به او سبقت بگیریم[۴۵]. و نیز در همین جا، در تفسیر آیه شریفه ﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ﴾[۴۶] از ابن عباس نقل میکند: آنگاه که حضرت وارد مدینه شدند، این صوریا و جماعتی از یهود فدک، از حضرت درباره برخی اوصاف و خصوصیاتش پرسیدند و وقتی پاسخ شنیدند، دیدند که این خصوصیات همان است که پیشتر از طریق تعالیم دینی خود، درباره پیامبر آخرالزمان شنیده بودند و از آن آگاهی داشتند[۴۷]. با توجه به همه آنچه گذشت، میتوان چنین نتیجه گرفت که، عمده دلیل مهاجرت یهود به مدینه، به سبب علم ایشان به ظهور و مهاجرت پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) به یثرب بوده است. بنابراین، آن چه برخی از پژوهشگران، ابراز عقیده کردهاند که جاذبههای زراعی و تجاری جنوب، موجب مهاجرت به این منطقه گردیده، محل تأمل است؛ زیرا سرزمینهای همجوار یثرب؛ مانند فلسطین، مصر، عراق و ایران از این نظر مساعدتر از حجاز بوده و جاذبه بیشتری داشتهاند.[۴۸].
ذکر برخی خصوصیات قوم یهود
۱. لجاجت: یهودیان با این که به خاطر ظهور پیامبر جدید به یثرب مهاجرت کردند و با آنکه به مشرکان وعده میدادند: پیامبر ظهور خواهد کرد و ما به او ایمان خواهیم آورد و به وسیله وی شما را خوار و زبون خواهیم ساخت و با آنکه بعدها نشانههایی را که در تلمود دیده بودند، در پیامبر اسلام مییافتند؛ چرا به او ایمان نیاوردند؟ و چرا اشکال تراشی نموده دست به تحریف تورات و کتب دینی خود زدند؟! در جلد پانزدهم بحار، روایات فراوانی دال بر این معنی وجود دارد که ابن هشام نیز در سیره خود، چند مورد را آورده است. با اینکه آنان هر چه میپرسیدند، پاسخ روشن و آشکار میشنیدند؛ لیکن برای این که از زیر بار گرایش به اسلام شانه خالی کنند، با لجاجت خاصی میگفتند: «بر دلهای ما پرده افتاده است»[۴۹]، «ما سخنان تو را نمیفهمیم» و یا به فرموده آیه زیر وانمود کردند که گویا هیچ نمیدانند: ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۵۰]. بنابراین، از ویژگیهای برجسته قوم یهود، لجاجت آنهاست؛ به طوری که از آیات قرآن کریم به وضوح این مطلب استفاده میشود؛ همان طور که از مضمون دو آیه کریمهای که ذکر شد و آیات ۱۴۴ و ۱۴۵ بقره، آل عمران و ۴۶ و ۴۷ نساء استفاده شود که یهودیان به حقانیت پیامبر اسلام علم داشتهاند.
مثل معروف «بهانه بنی اسرائیلی» که حتی در میان عوام مردم هم مشهور است، گویای اوج اشکالی تراشی و بهانه جویی یهود است و در قرآن در سوره بقره، به نمونههایی از این بهانه جویی و اشکال تراشیها برمیخوریم؛ مانند داستان ذبح گوساله[۵۱] و نیز آنجا که میگفتند: «از پروردگارت بخواه تا برای ما از آن چه از زمین میروید؛ چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز فراهم سازد» و یا آنجا که از روی لجاجت میگفتند: ﴿إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ﴾[۵۲]. نمونههای روشنی است که دلالت بر لجاجت آنها دارد.
۲. نژاد پرستی: دلیل دیگری که باعث شده یهود دین اسلام را، با وجود همه ادله و براهین نپذیرد، نژاد پرستی آنان است؛ آیاتی که دلالت بر نژاد پرستی یهود دارد:
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ﴾[۵۳].
- ﴿نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ﴾[۵۴].
- ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى﴾[۵۵].
- ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا﴾[۵۶].
- ﴿أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى﴾[۵۷].
و یا آنجا که میگفتند: چون پیامبر(ص) از فرزندان اسماعیل است نه از فرزندان هارون، ما به او ایمان نمیآوریم.
۳. پیمانشکنی: دلیل دیگر نپذیرفتن اسلام از سوی یهودیان، داشتن روحیه پیمان شکنی در آنان است. همچنان که هر سه طایفه از ایشان (بنو قینقاع، بنو قریظه و بنو نضیر) طبق احادیثی، پیمان خود با پیامبر را شکستند و آیاتی از قرآن گواه این مطلب است[۵۸]. ایمان نیاوردن یهود به هر دلیلی که باشد؛ نژاد پرستی، حسادت، لجاجت یا پیمان شکنی، خداوند تعالی در مورد ایشان میفرماید: ﴿مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا﴾[۵۹].
اما پیمان نامه مدینه؛ پیمان همکاری پیامبر(ص) با یهودیان عرب تبار، در قالب پیمان نامهای بود که به تعبیر برخی، اولین قانون اساسی مبتنی بر تعالیم اسلام و قرآن به شمار میرفت. پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) برای شکل دهی یک نظام سیاسی و تشکیل یک حکومت، میباید در جامعهای که براساس ارزشهای متفاوت در کنار هم زندگی میکردند، یک نظام نامهای ترتیب میداد که ضمن احترام به عقاید مذهبی مختلف، براساس یک سری اصول مشترک، با محوریت رهبری پیامبر(ص) در کنار هم زندگی میکردند و همه، ملزم به رعایت اصول میشدند؛ لذا پیامبر خدا با دعوت از نمایندگان (خبرگان و بزرگان) همه طوایف موجود در مدینه و با هماهنگی با آنان، نظام نامهای را ترتیب داد و آن را به امضای نمایندگان همه گروهها رسانید؛ البته میتوان گفت این نظام نامه در واقع پایهگذاری حکومت اسلامی بود؛ زیرا اصول این قرارداد براساس قرآن بود و در آن تصریح شده بود که مرجع اختلافات، خدا و رسول خداست و در امور مختلف، مرجع رسیدگی کننده حضرت محمد(ص) خواهد بود. بعد از آنکه پیامبر(ص) به گروههای موجود در مدینه، با محوریت اسلام و زعامت خویش نظم داد، با یهودیان بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه نیز پیمان نامهای امضا کرد که مفاد آن چنین است: «به موجب این قرار داد، پیامبر با هر یک از سه گروه پیمان میبندد که هرگز به ضرر پیامبر و یاران آن حضرت گام برندارند و به وسیله زبان و دست، ضرری به او نرسانند. سلاح و مرکب در اختیار دشمنانش نگذارند. اگر به خلاف متن این قرارداد رفتار کردند، دست پیامبر در ریختن خون و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندانشان باز خواهد بود. این قرارداد از سوی بنی قینقاع به امضای مخیریق و از سوی بنی نضیر به امضای حُیی بن اَخطب و از جانب بنی قریظه به امضای کعب ابن اسد رسیده است»[۶۰].
این، همان پیمانی است که هر یک از گروههای یهود (بنو قینقاع، بنو نضیر و بنو قریظه) یکی پس از دیگری آن را نقض نمودند و سپس به سزای این عمل خود رسیدند. اما در باب تغییر قبله؛ انگیزه دیگر درگیری پیامبر(ص) با یهود، ریشه فرهنگی داشت، یعنی از مسائلی که یهود از آن بهرهبرداری سوء فرهنگی بر ضد اسلام میکردند، نمازگزاردن پیامبر و مسلمانان به سوی بیت المقدس بود و این موضوع موجب طعنه زدن یهود شده بود، تا آنجا که میگفتند: محمد قبله نداشت تا آنکه ما بر او یاد دادیم! یا این که میگفتند: تو تابع ما هستی و به سوی قبله ما نماز میخوانی! بنابراین، پیامبر(ص) بسیار آزرده خاطر گردید و شب هنگام چشم به آسمانها دوخته، منتظر امر الهی بود. پیامبر(ص) در مسجد بنی سالم، مشغول گزاردن نماز ظهر بودند که جبرئیل نازل شد و بازوان حضرت را گرفت و او را به سوی کعبه چرخانید (که البته این چرخش تقریبا ۱۸۰ درجه بود) و این آیه نازل گردید: ﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ...﴾[۶۱].
زمانی که قبله از بیت المقدس به سوی کعبه تغییر یافت، برای یهودیان گران تمام شد. آنان نگران شدند؛ زیرا این عمل، شکستی برای آنها و استقلالی برای مسلمانان بود. در عین حال طعنه زدند که چرا مسلمانان قبله خویش را تغییر دادند[۶۲]. این مسأله موجب تشدید حسادت و کینهتوزی یهود شد[۶۳].[۶۴].
منابع
==پانویس==
- ↑ «بیگمان یهودیان و مشرکان را دشمنترین مردم به مؤمنان مییابی و نزدیکترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را مییابی که میگویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمیکنند» سوره مائده، آیه ۸۲.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۵۵.
- ↑ آشنایی با تاریخ ادیان، ۱۳۰ و ۱۳۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 260.
- ↑ خلاصة الادیان، ۱۲۳؛ آشنایی با ادیان بزرگ، ۸۰.
- ↑ خلاصة الادیان، ۱۴۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 261.
- ↑ آشنایی با تاریخ ادیان، ۱۴۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 261.
- ↑ سوره ص، آیه ۲۶- ۱۷؛ آیه ۴۰- ۳۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 262.
- ↑ آشنایی با ادیان بزرگ، ۹۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 262.
- ↑ خلاصة الادیان، ۱۴۶ و ۱۴۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 262-263.
- ↑ ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۶۸.
- ↑ سوره طه، آیه ۴۰- ۹؛ سوره قصص، آیه ۱۴- ۷؛ ۲۶- ۲۰؛ سوره اعراف، آیه ۱۳۶- ۱۰۳.
- ↑ ﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۴۹، ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴾، آیه ۵۶ و ﴿ وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾، آیه ۶۰؛ ﴿ وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾؛ سوره اعراف، آیه ۱۶۰؛ ﴿يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِّنَ السَّمَاء فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَى أَكْبَرَ مِن ذَلِكَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُّبِينًا ﴾؛سوره نساء، آیه ۱۵۳.
- ↑ ﴿ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً ﴾؛ سوره نساء، آیه ۱۵۵ و ﴿ وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ﴾؛ آیه ۱۶۱؛ ﴿فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾؛ سوره مائده، آیه ۱۳، ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ ﴾؛ آیه ۳۲؛ ﴿ وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾؛ سوره بقره، آیه ۵۷ و ﴿وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ﴾؛ آیه۹۶.
- ↑ ﴿وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۱۳۵.
- ↑ ﴿ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىَ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.
- ↑ ﴿ وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾؛ سوره مائده، آیه ۱۶۴.
- ↑ ﴿ وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۵۸.
- ↑ ﴿وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ﴾؛ سوره بقره، آیه ۵۸ و ۵۹.
- ↑ ﴿ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۷۹.
- ↑ ﴿ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ﴾؛ سوره هود، آیه ۱۱۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 263.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾؛ سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَاؤُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.
- ↑ ﴿ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَّا يُؤْمِنُونَ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۸۸؛ ﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَن يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا ﴾؛ سوره نساء، آیه ۵۲؛ ﴿ لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ ﴾؛ سوره مائده، آیه ۷۸.
- ↑ ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۵۶.
- ↑ ﴿ فَجَعَلْنَاهَا نَكَالاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۶۶.
- ↑ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾؛ سوره بقره، آیه ۶۲؛ ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَاؤُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۱۱۲؛ ﴿وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ﴾؛ سوره اعراف، آیه ۱۵۹؛ ﴿وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾، آیه ۱۶۸ و ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ﴾، آیه ۱۷۰؛ ﴿وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ﴾؛ سوره صافات، آیه ۱۱۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 264.
- ↑ آثار اسلامی مکه و مدینه منوره، ص۳۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۱۰۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۱۰۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۴۸۴؛ مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ «و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست میشمرد؛ با آنکه پیشتر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری میخواستند؛ همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.
- ↑ «آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع» و کسانی که پیش از آنها بودند؟» سوره دخان، آیه ۳۷.
- ↑ المفصل، جواد علی، ج۶، ص۵۱۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۹، ص۶۵.
- ↑ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال.».. سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «او را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند؛ و به راستی دستهای از آنان حق را دانسته پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.
- ↑ فروغ ابدیت، سبحانی، ج۱، ص۴۰۹.
- ↑ «بگو: هر که دشمن جبرئیل است» سوره بقره، آیه ۹۷.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۵، ص۵۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۱۱۰.
- ↑ ﴿وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ﴾ «و گفتند: دلهای ما در پوششی (پنهان) است؛ (چنین نیست) بلکه خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است از این رو اندک ایمان میآورند» سوره بقره، آیه ۸۸.
- ↑ «و چون فرستادهای از سوی خدا نزدشان آمد که آنچه را آنان با خود داشتند راست میشمرد، گروهی از اهل کتاب، کتاب خداوند را پس پشت افکندند گویی (چیزی) نمیدانند» سوره بقره، آیه ۱۰۱.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ * قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ * قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ * قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ * قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ﴾ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان میدهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفتهای؟ گفت: به خداوند پناه میجویم که از نادانان باشم * گفتند: از پروردگارت به خاطر ما بخواه تا چگونگی آن را برای ما روشن کند. گفت: خداوند میفرماید که آن گاوی است نه پیر و نه جوان، میانسالی میان آن (دو)؛ آنچه فرمان یافتهاید بجای آورید * گفتند به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما روشن کند چه رنگ است؟ گفت: او میفرماید که آن، گاوی است زرد، رنگ آن روشن است، بینندگان را شادی میبخشد * گفتند: به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما چگونگی آن را روشن گرداند، که این گاو بر ما بازشناخته نیست و ما اگر خداوند بخواهد رهیاب خواهیم بود * گفت: او میفرماید که آن، گاوی است نه رام، که زمین را شیار میزند و نه به کشت آب میدهد، تندرست است بیهیچ خالی در آن، گفتند: اکنون حقّ (جستار) را (بجای) آوردی و آن را سر بریدند و نزدیک بود که این کار را انجام ندهند» سوره بقره، آیه ۶۷-۷۱.
- ↑ «خداوند به ما سفارش کرده است که به فرستادهای ایمان نیاوریم مگر آنکه برای ما قربانییی بیاورد که آتش (آسمانی) آن را (به نشان پذیرش) بسوزد» سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که خویشتن را پاکیزه میانگارند» سوره نساء، آیه ۴۹.
- ↑ «ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم» سوره مائده، آیه ۱۸.
- ↑ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
- ↑ «یا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند» سوره بقره، آیه ۱۴۰.
- ↑ ﴿وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ﴾ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتیم: بدین شهر در آیید و از (نعمتهای) آن از هر جا که خواستید فراوان بخورید و با فروتنی از دروازه وارد شوید و بگویید: از لغزش ما بگذر! تا از لغزشهای شما درگذریم، و به زودی (پاداش) نکوکاران را میافزاییم» سوره بقره، آیه ۵۸؛ ﴿الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ﴾ «همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را میشکنند و پرهیزگاری نمیورزند» سوره انفال، آیه ۵۶.
- ↑ «داستان آنان که (عمل به) تورات بر دوش آنها نهاده شد اما زیر بار آن نرفتند همچون داستان درازگوشی است بر او کتابی چند؛ داستان آن گروه که آیات خداوند را دروغ شمردند بد (داستانی) است و خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره جمعه، آیه ۵.
- ↑ فروغ ابدیت، سبحانی، ج۱، ص۴۶۶؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۱۱۰ و ۱۱۱.
- ↑ «گرداندن رؤیت را به آسمان، میبینیم پس رؤیت را به قبلهای که میپسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن.».. سوره بقره، آیه ۱۴۴.
- ↑ ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۶۳، ص۴۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۱۱۳.