حضرت فاطمه بنت اسد: تفاوت میان نسخهها
←درگذشت فاطمه مادر علی{{ع}} و دفن وی
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
در احترام به فاطمه بنت اسد و دیگر [[خویشاوندان]] رسول خدا{{صل}}، روایتی [[نقل]] شده است که با احترام به آنان و انجام [[عمل صالح]] برایشان میتوان به [[مال]] در [[معرض]] تلف خود دست یافت. [[داوود]] رقی وقتی [[خدمت]] امام صادق{{ع}} میرسد و از [[طلب]] خود سخن میگوید که ممکن است از بین برود. حضرت به او [[دستور]] میدهد: وقتی به مکه رفتی، برای هر یک از این بزرگان یک [[طواف]] کن و دو رکعت [[نماز]] طواف بخوان: جد پیامبر{{صل}}، [[پدر]] و مادرش، [[ابوطالب]] و فاطمه بنت اسد و از [[خداوند]] بخواه مالت را به تو باز گرداند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۴۴؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۲۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۲.</ref> | در احترام به فاطمه بنت اسد و دیگر [[خویشاوندان]] رسول خدا{{صل}}، روایتی [[نقل]] شده است که با احترام به آنان و انجام [[عمل صالح]] برایشان میتوان به [[مال]] در [[معرض]] تلف خود دست یافت. [[داوود]] رقی وقتی [[خدمت]] امام صادق{{ع}} میرسد و از [[طلب]] خود سخن میگوید که ممکن است از بین برود. حضرت به او [[دستور]] میدهد: وقتی به مکه رفتی، برای هر یک از این بزرگان یک [[طواف]] کن و دو رکعت [[نماز]] طواف بخوان: جد پیامبر{{صل}}، [[پدر]] و مادرش، [[ابوطالب]] و فاطمه بنت اسد و از [[خداوند]] بخواه مالت را به تو باز گرداند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۴۴؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۲۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۲.</ref> | ||
== | ==رحلت و دفن وی== | ||
فاطمه بنت اسد ۶۰ یا ۶۵ سال [[عمر]] کرد و در [[سال چهارم هجری]] در [[مدینه]] به جوار [[حق]] پیوست و در [[بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد<ref>اسدالغابه، ج۵، ص۵۱۷.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۷۲.</ref>. | |||
[[کلینی]] مینویسد: زمانی که علی{{ع}} با چشم گریان خبر درگذشت مادرش فاطمه را به [[پیامبر]]{{صل}} داد، ایشان فرمودند: {{متن حدیث|وَ أُمِّي وَ اللَّهِ}}: “به [[خدا]] [[سوگند]] او مادر من هم بود” و به سرعت برخاست و به جنازه فاطمه نگریست و به [[گریه]] افتاد؛ آنگاه [[دستور]] داد [[زنان]] او را [[غسل]] دهند و فرمود: پس از غسل کاری انجام نداده، مرا مطلع کنید. پس از غسل، پیامبر{{صل}} را خبر کردند. [[حضرت]] یکی از پیراهنهای خود را که [[جسد]] را میپوشاند به آنان داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۳.</ref> و فرمود: با این او را [[کفن]] نمایید تا از حشرات [[قبر]] در [[امان]] باشد<ref>شیخ مفید در الإرشاد (ج۱، ص۵) مینویسد: پیامبر پیراهن خود را کفن وی قرار داد تا از حشرات زمین در امان بماند و در قبر وی خوابید تا از فشار قبر در امان قرار گیرد و او را تلقین به ولایت پسرش امیرالمؤمنین آموخت تا در هنگام پرسش پاسخ دهد و با این کارهای پیامبر، او به فضل بزرگی دست یافت، به جهت منزلتی که فاطمه نزد خدا و پیامبر داشت، رحمت خدا بر او باد.</ref>. پیامبر{{صل}} افزود: وقتی من کاری را انجام میدهم که در گذشته انجام ندادهام، از من بپرسید که چرا انجام دادهام. پس از غسل و کفن وی، پیامبر زیر جنازهاش را گرفت و تا قبر حمل کرد. حضرت اول خود در قبر دراز کشید و بعد با دست خویش جنازه را در قبر نهاد، آنگاه [[خم]] شد و مدتی طولانی با او سرّی سخن گفت و میفرمود: پسرت، پسرت؛ آنگاه از قبر خارج شد و روی قبر را هموار کرد و خود را روی قبر انداخت. شنیده شد که میفرماید: خدایی جز [[خدای یکتا]] نیست؛ بارالها، من او را به تو میسپارم. [[مسلمانان]] گفتند: ما امروز چیزهایی دیدیم که قبلاً انجام نمیدادید. فرمود: امروز [[مهربانی]] [[ابوطالب]] را از دست دادم. [[فاطمه]] اگر چیزی نزدش بود، مرا بر خود و فرزندانش ترجیح میداد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۳؛ ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۸۷؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص۳۱۴؛ همو، علل الشرائع، ص۴۶۹؛ همو، الاعتقادات، ص۵۸؛ شیخ مفید، الإختصاص، ص۱۴۸؛ فضل بن حسن طبرسی، تاج الموالید، ص۷۴.</ref>. درگذشت فاطمه بنت اسد را در سال چهارم<ref>حسین بن محمد بکری، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۴۹؛ محمدهادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ج۲، ص۴۳۴.</ref> یا پنجم [[هجرت]] دانستهاند<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۵، ص۱۳۰.</ref> و [[قبر]] وی در [[بقیع]] است<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۲.</ref> | [[کلینی]] مینویسد: زمانی که علی{{ع}} با چشم گریان خبر درگذشت مادرش فاطمه را به [[پیامبر]]{{صل}} داد، ایشان فرمودند: {{متن حدیث|وَ أُمِّي وَ اللَّهِ}}: “به [[خدا]] [[سوگند]] او مادر من هم بود” و به سرعت برخاست و به جنازه فاطمه نگریست و به [[گریه]] افتاد؛ آنگاه [[دستور]] داد [[زنان]] او را [[غسل]] دهند و فرمود: پس از غسل کاری انجام نداده، مرا مطلع کنید. پس از غسل، پیامبر{{صل}} را خبر کردند. [[حضرت]] یکی از پیراهنهای خود را که [[جسد]] را میپوشاند به آنان داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۳.</ref> و فرمود: با این او را [[کفن]] نمایید تا از حشرات [[قبر]] در [[امان]] باشد<ref>شیخ مفید در الإرشاد (ج۱، ص۵) مینویسد: پیامبر پیراهن خود را کفن وی قرار داد تا از حشرات زمین در امان بماند و در قبر وی خوابید تا از فشار قبر در امان قرار گیرد و او را تلقین به ولایت پسرش امیرالمؤمنین آموخت تا در هنگام پرسش پاسخ دهد و با این کارهای پیامبر، او به فضل بزرگی دست یافت، به جهت منزلتی که فاطمه نزد خدا و پیامبر داشت، رحمت خدا بر او باد.</ref>. پیامبر{{صل}} افزود: وقتی من کاری را انجام میدهم که در گذشته انجام ندادهام، از من بپرسید که چرا انجام دادهام. پس از غسل و کفن وی، پیامبر زیر جنازهاش را گرفت و تا قبر حمل کرد. حضرت اول خود در قبر دراز کشید و بعد با دست خویش جنازه را در قبر نهاد، آنگاه [[خم]] شد و مدتی طولانی با او سرّی سخن گفت و میفرمود: پسرت، پسرت؛ آنگاه از قبر خارج شد و روی قبر را هموار کرد و خود را روی قبر انداخت. شنیده شد که میفرماید: خدایی جز [[خدای یکتا]] نیست؛ بارالها، من او را به تو میسپارم. [[مسلمانان]] گفتند: ما امروز چیزهایی دیدیم که قبلاً انجام نمیدادید. فرمود: امروز [[مهربانی]] [[ابوطالب]] را از دست دادم. [[فاطمه]] اگر چیزی نزدش بود، مرا بر خود و فرزندانش ترجیح میداد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۳؛ ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۸۷؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص۳۱۴؛ همو، علل الشرائع، ص۴۶۹؛ همو، الاعتقادات، ص۵۸؛ شیخ مفید، الإختصاص، ص۱۴۸؛ فضل بن حسن طبرسی، تاج الموالید، ص۷۴.</ref>. درگذشت فاطمه بنت اسد را در سال چهارم<ref>حسین بن محمد بکری، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۴۹؛ محمدهادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ج۲، ص۴۳۴.</ref> یا پنجم [[هجرت]] دانستهاند<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۵، ص۱۳۰.</ref> و [[قبر]] وی در [[بقیع]] است<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۲.</ref> | ||