دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره قلمرو علم معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره قلمرو علم معصوم چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۴۹
، ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\|(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $3 ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
::::::'''[[مرتضى انصارى|شیخ مرتضى انصارى]]:''' ایشان در کتاب «فرائد الاصول» مىنویسد: و اما مسئله اندازه علوم [[امام]]{{ع}} به لحاظ فراگیر بودن و فراگیر نبودن و نیز چگونگى علم امام به لحاظ متوقف بودن بر خواست آنها یا توقف بر توجه آنها بر خود یا توقف نداشتن بر آن، از روایات گوناگون چیزى که اطمینانبخش باشد، به دست نمىآید. در نتیجه، بهتر است که علم آن را به خودشان واگذار کنیم.«واما مسالة مقدار معلومات الامام{{ع}} من حیث العموم والخصوص وکیفیة علمه بها من حیث توقفه على مشیتهم اوعلى التفاتهم الى نفس الشىء اوعدم توقفه على ذلک فلا یکاد یظهر من الاخبار المختلفة فی ذلک ما یطمئن به النفس فالاولى وکول علم ذلک الیهم صلوات الله علیهم اجمعین».<ref>فرائد الاصول، مرتضى انصارى، ج١، ص٣٧۴.</ref> | ::::::'''[[مرتضى انصارى|شیخ مرتضى انصارى]]:''' ایشان در کتاب «فرائد الاصول» مىنویسد: و اما مسئله اندازه علوم [[امام]]{{ع}} به لحاظ فراگیر بودن و فراگیر نبودن و نیز چگونگى علم امام به لحاظ متوقف بودن بر خواست آنها یا توقف بر توجه آنها بر خود یا توقف نداشتن بر آن، از روایات گوناگون چیزى که اطمینانبخش باشد، به دست نمىآید. در نتیجه، بهتر است که علم آن را به خودشان واگذار کنیم.«واما مسالة مقدار معلومات الامام{{ع}} من حیث العموم والخصوص وکیفیة علمه بها من حیث توقفه على مشیتهم اوعلى التفاتهم الى نفس الشىء اوعدم توقفه على ذلک فلا یکاد یظهر من الاخبار المختلفة فی ذلک ما یطمئن به النفس فالاولى وکول علم ذلک الیهم صلوات الله علیهم اجمعین».<ref>فرائد الاصول، مرتضى انصارى، ج١، ص٣٧۴.</ref> | ||
::::::'''[[میرزا ابوالحسن مشکینى]]:''' در حاشیه خود بر کفایة الاصول [[آخوند خراسانى]]، مىگوید که روایات باب علم، مفید قطع نیست؛ چون باید در مسائل اعتقادى به قطع رسید. در ضمن، اعتقاد به چگونگى علم امام واجب نیست. آنگاه مىنویسد: پس باید به آنچه واقعیت دارد، به نحو اجمالى اعتقاد داشت و تفصیل و توضیح آن را به خود ائمه معصوم واگذار نمود؛ مانند شیخ [مرتضى انصارى] که در رسائل این راه را رفته است. <ref>فالمتیقن هو الاعتقاد الاجمالی بما هو الواقع وایکال التفصیل الیهم علیهم السلام کما سلکه الشیخ فی الرسالة.کفایة الاصول با حاشیه مرحوم مشکینى، [[محمد کاظم خراسانى]]، ج١، ص٣٧۴.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱].</ref>. | ::::::'''[[میرزا ابوالحسن مشکینى]]:''' در حاشیه خود بر کفایة الاصول [[آخوند خراسانى]]، مىگوید که روایات باب علم، مفید قطع نیست؛ چون باید در مسائل اعتقادى به قطع رسید. در ضمن، اعتقاد به چگونگى علم امام واجب نیست. آنگاه مىنویسد: پس باید به آنچه واقعیت دارد، به نحو اجمالى اعتقاد داشت و تفصیل و توضیح آن را به خود ائمه معصوم واگذار نمود؛ مانند شیخ [مرتضى انصارى] که در رسائل این راه را رفته است. <ref>فالمتیقن هو الاعتقاد الاجمالی بما هو الواقع وایکال التفصیل الیهم علیهم السلام کما سلکه الشیخ فی الرسالة.کفایة الاصول با حاشیه مرحوم مشکینى، [[محمد کاظم خراسانى]]، ج١، ص٣٧۴.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
:::::#[[شیخ طوسی]] در پایان این تعلیل، بنا به همان اصلی که بیان کرده بود، مبنی بر لزوم انحصار [[علم امام]] در محدوده مورد نیاز امامتش، به یک نکته دیگر اشاره میکند و آن هم این نکته است که چون [[امام]]، در برخورد با مردم باید حکم به ظاهر افراد کند نه باطن، پس برای امام لازم نیست که به صدق شهادت یک شاهد، یا صدق ادعای شخصی که علیه خودش اقرار و اعتراف میکند، علم داشته و بتواند درونیات افراد را ببیند، چون نمیتواند از آن استفاده کند، پس دانستنش هم لازم نیست. [[علم امام]] به سیاست و تدبیر: [[شیخ طوسی]]، سیاست و تدبیر امور را، از لوازم [[امامت]] دانسته و علم گسترده و کامل به آن را برای امام لازم و آن را از نظر عقلی، واجب میداند، چون با این علم است که میتواند مصالح رعیت را در نظر گرفته و مسائل آنها را تدبیر کند. عدم وجوب علم به مشاغل و فنون: چون [[شیخ طوسی]] علم لازم و واجب برای امام را، فقط علومی میدانست که برای امامتش مورد نیاز است، و به اصطلاح، [[امام]] در آنها ریاست دارد، بنا بر همین اصل، میگوید چون [[امام]] رئیس صنف مشاغل و حرفهها نیست، و در این محدوده مسئولیتی ندارد، پس علم به آنها هم برای او واجب نیست و در صورت نیاز به دانستن قیمت یک کالا یا اطلاع از وضعت یک شغل و حرفه، به آنها مراجعه میکند و اگر آنها با هم اختلاف نظر داشتند، به اهل خبره آنها مراجعه کرده و طبق نظر او رأی میدهد. در ادامه، روایاتی را به نقل از [[شیخ طوسی]] ذکر میکنیم که حاکی از علم همه جانبه امام به قرآن است. ایشان در کتاب امالی، از قول [[امام علی]]{{ع}}، نقل میکند که ایشان فرمودند: در مورد کتاب خدا از من سؤال کنید، پس به خدا قسم، آیه ای از این قرآن در شب و روز یا در سفر و حضر نازل نشد، مگر اینکه [[پیامبر خدا]]{{صل}}، آن را بر من خواند و تأویل آن را نیز به من آموخت. و هر گاه که موقع نزول آیات قرآن، نزد [[پیامبر]]{{صل}} نبودم، وقتی به محضر ایشان میرسیدم، به من میفرمود: ای علی! بعد از تو این آیه و آن آیه بر من نازل شد و تأویل آن، چنین و چنان است، سپس تأویل و تنزیل آن را به من میآموخت. وی همچنین روایتی را از [[ابن عباس]] نقل میکند که [[ابن عباس]]، مأخذ علم [[امام علی|علی]]{{ع}} را از [[پیامبر]]{{صل}} میداند و میگوید من از [[امام علی|علی]]{{ع}} علم آموختهام و علم همه اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} در مقابل علم [[امام علی|علی]]{{ع}}، مانند یک قطره است در مقابل هفت دریا. [[علم امام]] به علم قرون و فصل الخطاب و علم الاسباب: [[شیخ طوسی]] روایتی را از [[حارث همدانی]]، نقل میکند که در آن [[امام علی]]{{ع}} میفرمایند: به من علم فهم کتاب و فصل الخطاب و علم قرون و علم الاسباب داده شده است، در نزد من هزار کلید به ودیعت نهاده شده است که هر کدام از آنها، هزار در را باز میکند که هر دری از آنها، به هزار هزار عهد منتهی میشود. در روایت دیگری، که ایشان آن را نقل کرده است، [[امام علی]]{{ع}}، خطاب به شخصی نصرانی میگوید: در باره گذشته و آینده، از من سؤالی نمیکنی، مگر اینکه تو را از آنها آگاه خواهم کرد، به واسطه علومی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به من داده است. | :::::#[[شیخ طوسی]] در پایان این تعلیل، بنا به همان اصلی که بیان کرده بود، مبنی بر لزوم انحصار [[علم امام]] در محدوده مورد نیاز امامتش، به یک نکته دیگر اشاره میکند و آن هم این نکته است که چون [[امام]]، در برخورد با مردم باید حکم به ظاهر افراد کند نه باطن، پس برای امام لازم نیست که به صدق شهادت یک شاهد، یا صدق ادعای شخصی که علیه خودش اقرار و اعتراف میکند، علم داشته و بتواند درونیات افراد را ببیند، چون نمیتواند از آن استفاده کند، پس دانستنش هم لازم نیست. [[علم امام]] به سیاست و تدبیر: [[شیخ طوسی]]، سیاست و تدبیر امور را، از لوازم [[امامت]] دانسته و علم گسترده و کامل به آن را برای امام لازم و آن را از نظر عقلی، واجب میداند، چون با این علم است که میتواند مصالح رعیت را در نظر گرفته و مسائل آنها را تدبیر کند. عدم وجوب علم به مشاغل و فنون: چون [[شیخ طوسی]] علم لازم و واجب برای امام را، فقط علومی میدانست که برای امامتش مورد نیاز است، و به اصطلاح، [[امام]] در آنها ریاست دارد، بنا بر همین اصل، میگوید چون [[امام]] رئیس صنف مشاغل و حرفهها نیست، و در این محدوده مسئولیتی ندارد، پس علم به آنها هم برای او واجب نیست و در صورت نیاز به دانستن قیمت یک کالا یا اطلاع از وضعت یک شغل و حرفه، به آنها مراجعه میکند و اگر آنها با هم اختلاف نظر داشتند، به اهل خبره آنها مراجعه کرده و طبق نظر او رأی میدهد. در ادامه، روایاتی را به نقل از [[شیخ طوسی]] ذکر میکنیم که حاکی از علم همه جانبه امام به قرآن است. ایشان در کتاب امالی، از قول [[امام علی]]{{ع}}، نقل میکند که ایشان فرمودند: در مورد کتاب خدا از من سؤال کنید، پس به خدا قسم، آیه ای از این قرآن در شب و روز یا در سفر و حضر نازل نشد، مگر اینکه [[پیامبر خدا]]{{صل}}، آن را بر من خواند و تأویل آن را نیز به من آموخت. و هر گاه که موقع نزول آیات قرآن، نزد [[پیامبر]]{{صل}} نبودم، وقتی به محضر ایشان میرسیدم، به من میفرمود: ای علی! بعد از تو این آیه و آن آیه بر من نازل شد و تأویل آن، چنین و چنان است، سپس تأویل و تنزیل آن را به من میآموخت. وی همچنین روایتی را از [[ابن عباس]] نقل میکند که [[ابن عباس]]، مأخذ علم [[امام علی|علی]]{{ع}} را از [[پیامبر]]{{صل}} میداند و میگوید من از [[امام علی|علی]]{{ع}} علم آموختهام و علم همه اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} در مقابل علم [[امام علی|علی]]{{ع}}، مانند یک قطره است در مقابل هفت دریا. [[علم امام]] به علم قرون و فصل الخطاب و علم الاسباب: [[شیخ طوسی]] روایتی را از [[حارث همدانی]]، نقل میکند که در آن [[امام علی]]{{ع}} میفرمایند: به من علم فهم کتاب و فصل الخطاب و علم قرون و علم الاسباب داده شده است، در نزد من هزار کلید به ودیعت نهاده شده است که هر کدام از آنها، هزار در را باز میکند که هر دری از آنها، به هزار هزار عهد منتهی میشود. در روایت دیگری، که ایشان آن را نقل کرده است، [[امام علی]]{{ع}}، خطاب به شخصی نصرانی میگوید: در باره گذشته و آینده، از من سؤالی نمیکنی، مگر اینکه تو را از آنها آگاه خواهم کرد، به واسطه علومی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به من داده است. | ||
::::::'''علم به منایا و بلایا و علم به گذشته و آینده:''' [[شیخ طوسی]] روایتی را نقل میکند که در آن، [[امام علی]]{{ع}} از علم خود به همه علوم گذشته و آینده خبر میدهد. در این روایت [[امام علی]]{{ع}} از علومی خبر میدهد که قبل از او، هیچ شخص دیگری به جز [[پیامبر اکرم]]{{صل}} این علوم را نداشته است و این علوم عبارت است از: علم به منایا و بلایا و انساب و فصل الخطاب. [[امام علی]]{{ع}} در ادامه این روایت میفرماید، من با اذن خداوند به آسمان نگاه میکنم، پس هیچ چیز از مسائل گذشته و مسائلی که بعدا خواهد آمد، از من پوشیده نیست<ref>[[بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایاننامه)|بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]]، ص۱۰۴.</ref>. | ::::::'''علم به منایا و بلایا و علم به گذشته و آینده:''' [[شیخ طوسی]] روایتی را نقل میکند که در آن، [[امام علی]]{{ع}} از علم خود به همه علوم گذشته و آینده خبر میدهد. در این روایت [[امام علی]]{{ع}} از علومی خبر میدهد که قبل از او، هیچ شخص دیگری به جز [[پیامبر اکرم]]{{صل}} این علوم را نداشته است و این علوم عبارت است از: علم به منایا و بلایا و انساب و فصل الخطاب. [[امام علی]]{{ع}} در ادامه این روایت میفرماید، من با اذن خداوند به آسمان نگاه میکنم، پس هیچ چیز از مسائل گذشته و مسائلی که بعدا خواهد آمد، از من پوشیده نیست<ref>[[بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایاننامه)|بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]]، ص۱۰۴.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
::::::'''شیخ انصاری''': ایشان که حق استادی بر فقهای معاصر دارد در فرائد الاصول مینویسد: أولى در مسئله مقدار معلومات امام{{ع}} و کیفیت علم ایشان، واگذاردن علم آن به خود اهل بیت{{عم}} است.<ref>انصاری، مرتضی، ۱۴۲۸ ق، فرائد الأصول، ج۲ ص۱۳۴</ref> | ::::::'''شیخ انصاری''': ایشان که حق استادی بر فقهای معاصر دارد در فرائد الاصول مینویسد: أولى در مسئله مقدار معلومات امام{{ع}} و کیفیت علم ایشان، واگذاردن علم آن به خود اهل بیت{{عم}} است.<ref>انصاری، مرتضی، ۱۴۲۸ ق، فرائد الأصول، ج۲ ص۱۳۴</ref> | ||
::::::'''مرحوم تبریزی''': وی از شارحان رسائل شیخ انصاری در ذیل عبارات فوق مینویسد: "و لا ریب أنّ التوقّف- کما أفاده المصنّف رحمه اللّه- فی خصوص علم الإمام{{ع}} سبیل السلامة، لاختلاف الأخبار فی ذلک جدّا" <ref>تبریزى، موسى بن جعفر، فرائد الأصول ( مع حواشى أوثق الوسائل ) ج۳، ص۲۲۰ </ref> .»<ref>[[کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان (پایاننامه)|کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان]]، ص۴۷ الی ۵۳.</ref> | ::::::'''مرحوم تبریزی''': وی از شارحان رسائل شیخ انصاری در ذیل عبارات فوق مینویسد: "و لا ریب أنّ التوقّف- کما أفاده المصنّف رحمه اللّه- فی خصوص علم الإمام{{ع}} سبیل السلامة، لاختلاف الأخبار فی ذلک جدّا" <ref>تبریزى، موسى بن جعفر، فرائد الأصول ( مع حواشى أوثق الوسائل ) ج۳، ص۲۲۰ </ref> .»<ref>[[کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان (پایاننامه)|کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان]]، ص۴۷ الی ۵۳.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
::::::چنانکه ملاحظه شد، برخی اندیشمندان بر این عقیدهاند که احاطه علمیِ [[امام]] آنچنان گسترده است که حتی شامل: علم الساعه روز قیامت و... نیز میشود، و این برخلاف نظر برخی دیگر از علمای قائل به تعمیم [[علم امام]]{{ع}} است<ref>لواسانی، نور الافهام فی علم الكلام، ج۲،ص:۹۷؛ [[جعفر سبحانی]]، [[آگاهی سوم یا علم غیب (کتاب)|آگاهی سوم یا علم غیب]]، ص۱۶۱؛ [[محمد رضا مظفر]]، عقائد الأمامیة، ص۶۷؛ [[حر عاملی]]، اثبات الهداة بانصوص و المعجزات، ص۷.</ref>. آنها با توجه به برخی آیات و روایات، و همچنین شواهدی که در زندگی پیشوایان دینی هست میگویند، گرچه [[امام]] به همه چیز و حقایق نهان و آشکار علم دارد، اما برخی امور بر او پوشیده میماند و علم آنها فقط مخصوص خداست. در تفسیر قمی ذیل این آیه این حدیث را از [[امام صادق]]{{ع}} نقل میکند:بر این پنج شیء احدی از ملک مقرب و نبی مرسل اطلاعی ندارد، و این از صفات خداست<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص ۱۶۷.</ref>. در روایتی دیگر [[امام محمد باقر]]{{ع}} میفرماید: خداوند علمی مخصوصِ خود دارد و کسی به غیر خودش آن را نمیداند و علم دیگری دارد که فرشتگان مقرب و انبیای مرسل آن را میدانند و هر آنچه انبیای مرسل میدانند، ما هم میدانیم<ref>فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج۲، ص۱۱۰.</ref>. | ::::::چنانکه ملاحظه شد، برخی اندیشمندان بر این عقیدهاند که احاطه علمیِ [[امام]] آنچنان گسترده است که حتی شامل: علم الساعه روز قیامت و... نیز میشود، و این برخلاف نظر برخی دیگر از علمای قائل به تعمیم [[علم امام]]{{ع}} است<ref>لواسانی، نور الافهام فی علم الكلام، ج۲،ص:۹۷؛ [[جعفر سبحانی]]، [[آگاهی سوم یا علم غیب (کتاب)|آگاهی سوم یا علم غیب]]، ص۱۶۱؛ [[محمد رضا مظفر]]، عقائد الأمامیة، ص۶۷؛ [[حر عاملی]]، اثبات الهداة بانصوص و المعجزات، ص۷.</ref>. آنها با توجه به برخی آیات و روایات، و همچنین شواهدی که در زندگی پیشوایان دینی هست میگویند، گرچه [[امام]] به همه چیز و حقایق نهان و آشکار علم دارد، اما برخی امور بر او پوشیده میماند و علم آنها فقط مخصوص خداست. در تفسیر قمی ذیل این آیه این حدیث را از [[امام صادق]]{{ع}} نقل میکند:بر این پنج شیء احدی از ملک مقرب و نبی مرسل اطلاعی ندارد، و این از صفات خداست<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص ۱۶۷.</ref>. در روایتی دیگر [[امام محمد باقر]]{{ع}} میفرماید: خداوند علمی مخصوصِ خود دارد و کسی به غیر خودش آن را نمیداند و علم دیگری دارد که فرشتگان مقرب و انبیای مرسل آن را میدانند و هر آنچه انبیای مرسل میدانند، ما هم میدانیم<ref>فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج۲، ص۱۱۰.</ref>. | ||
::::::[[علامه طباطبایی]] نیز همچون [[محمد رضا مظفر]] و [[سید عبدالحسین نجفی لاری]] اعتقاد دارد که درست است علم به این موارد پنجگانه مخصوص خداست، اما به واسطه تعلیم، برخی همچون [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} میتوانند به آن موارد آگاهی یابند <ref>[[علامه طباطبایی]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص ۲۳۸.</ref>. ایشان، روایاتی را که این موارد را نفی میکنند، یا ضعیف دانستهاند، یا قابل توجیه؛ علاوه بر این، روایات معارضِ فراوانی داریم؛ از جمله روایات بسیاری از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} رسیده که این حضرات از آینده حال خود و از زمان مرگشان و اینکه در چه سرزمینی از دنیا میروند خبر دادهاند، و این روایات بسیار، روایت مزبور و نظایر آن را تقیید میکنند، و حاصل مجموع روایات این میشود، که علم این پنج امر مخصوص خداست و به کسی نداده، مگر آن کس که خود به وی تعلیم کرده است. البته در این دسته از احادیث، روایاتی هست که قبول تقیید نمیکنند مثلاً در آنها آمده که حتی به تعلیم الهی نیز کسی در این پنج مسئله آگاه نمیشود. اما به این روایات نباید اعتنا کرد، زیرا روایات پیشگوییهای [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} آنقدر فراوان است، که نمیتوان به سبب یک روایت از همه آنها چشم پوشید<ref>[[علامه طباطبایی]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص ۲۴۰.</ref>»<ref>[[گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه (مقاله)|گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه]]، [[تحقیقات کلامی (نشریه)|فصلنامه تحقیقات کلامی]]، شماره ۳، ص۴۸.</ref>. | ::::::[[علامه طباطبایی]] نیز همچون [[محمد رضا مظفر]] و [[سید عبدالحسین نجفی لاری]] اعتقاد دارد که درست است علم به این موارد پنجگانه مخصوص خداست، اما به واسطه تعلیم، برخی همچون [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} میتوانند به آن موارد آگاهی یابند <ref>[[علامه طباطبایی]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص ۲۳۸.</ref>. ایشان، روایاتی را که این موارد را نفی میکنند، یا ضعیف دانستهاند، یا قابل توجیه؛ علاوه بر این، روایات معارضِ فراوانی داریم؛ از جمله روایات بسیاری از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} رسیده که این حضرات از آینده حال خود و از زمان مرگشان و اینکه در چه سرزمینی از دنیا میروند خبر دادهاند، و این روایات بسیار، روایت مزبور و نظایر آن را تقیید میکنند، و حاصل مجموع روایات این میشود، که علم این پنج امر مخصوص خداست و به کسی نداده، مگر آن کس که خود به وی تعلیم کرده است. البته در این دسته از احادیث، روایاتی هست که قبول تقیید نمیکنند مثلاً در آنها آمده که حتی به تعلیم الهی نیز کسی در این پنج مسئله آگاه نمیشود. اما به این روایات نباید اعتنا کرد، زیرا روایات پیشگوییهای [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} آنقدر فراوان است، که نمیتوان به سبب یک روایت از همه آنها چشم پوشید<ref>[[علامه طباطبایی]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص ۲۴۰.</ref>»<ref>[[گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه (مقاله)|گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه]]، [[تحقیقات کلامی (نشریه)|فصلنامه تحقیقات کلامی]]، شماره ۳، ص۴۸.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
:::::#[[امام]] باید علم به ما کان و یکون و ما هو کائن الی یوم القیامة داشته باشد. [[حسن بن علی طبرسی]] چنین دیدگاهی دارد. نظر وی ناشی از این قول است که [[امام]]، قائم مقام [[پیامبر]]{{صل}} است. لذا باید مقام انسان کامل را برای [[امام]] لحاظ کرد. در این قول [[علم غیب]] از لوازم ضروری [[امامت]] است<ref>مجمع البیان، ذیل آیه ۱۷۹ آل عمران و ۵۹ انعام؛ الدرر النجفیة، ص۸۴؛ اوائل المقالات، ص۲۱؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۳۷-۲۴۱.</ref>. | :::::#[[امام]] باید علم به ما کان و یکون و ما هو کائن الی یوم القیامة داشته باشد. [[حسن بن علی طبرسی]] چنین دیدگاهی دارد. نظر وی ناشی از این قول است که [[امام]]، قائم مقام [[پیامبر]]{{صل}} است. لذا باید مقام انسان کامل را برای [[امام]] لحاظ کرد. در این قول [[علم غیب]] از لوازم ضروری [[امامت]] است<ref>مجمع البیان، ذیل آیه ۱۷۹ آل عمران و ۵۹ انعام؛ الدرر النجفیة، ص۸۴؛ اوائل المقالات، ص۲۱؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۳۷-۲۴۱.</ref>. | ||
:::::#عدهای معتقدند که [[امام]] علاوه بر موارد گفته شده، باید علم به غیب هم داشته باشد. هر چند معتقدند که علم به غیب آنها از لازم ضروریات [[امامت]] نیست. [[شیخ مفید]]، [[علامه کراجکی]]، [[سید مرتضی]]، [[ابن طاووس]]، [[علامه حلی]] و ... چنین نظری دارند. در این قول [[علم غیب]] از ضروریات [[امامت]] نیست، بلکه شرط کمال است. <ref>الشافی، ج۲، ص۱۵-۱۹؛ الدرر النجفیة، ص۸۶؛ اوائل المقالات، ص۲۱؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۳۷-۲۴۱.</ref>»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87_%D9%88_%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۶۵ - ۶۶ ]</ref>. | :::::#عدهای معتقدند که [[امام]] علاوه بر موارد گفته شده، باید علم به غیب هم داشته باشد. هر چند معتقدند که علم به غیب آنها از لازم ضروریات [[امامت]] نیست. [[شیخ مفید]]، [[علامه کراجکی]]، [[سید مرتضی]]، [[ابن طاووس]]، [[علامه حلی]] و ... چنین نظری دارند. در این قول [[علم غیب]] از ضروریات [[امامت]] نیست، بلکه شرط کمال است. <ref>الشافی، ج۲، ص۱۵-۱۹؛ الدرر النجفیة، ص۸۶؛ اوائل المقالات، ص۲۱؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۳۷-۲۴۱.</ref>»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87_%D9%88_%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۶۵ - ۶۶ ]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
::::::۱۰. '''علم به اسامی شیعیان''': یکی دیگر از ابعاد علمی [[ائمه]] {{ع}} که در روایات به آن اشاره شده است، آگاهی [[امام]] از اسامی شیعیان و محبانش است. در روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} میخوانیم که آن حضرت فرمودند: "ما [[اهل بیت]] وارث [[پیامبر]] و امین خدا در زمین هستیم... و چون هر مردی را ببینیم میشناسیم که او در حقیقت مؤمن است یا منافق و نام شیعیان ما و نام پدرانشان نزد ما ثبت است و از آنها آگاهی داریم".<ref> [[کلینی|کلینی، محمد بن یعقوب]]، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۲۳.</ref> | ::::::۱۰. '''علم به اسامی شیعیان''': یکی دیگر از ابعاد علمی [[ائمه]] {{ع}} که در روایات به آن اشاره شده است، آگاهی [[امام]] از اسامی شیعیان و محبانش است. در روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} میخوانیم که آن حضرت فرمودند: "ما [[اهل بیت]] وارث [[پیامبر]] و امین خدا در زمین هستیم... و چون هر مردی را ببینیم میشناسیم که او در حقیقت مؤمن است یا منافق و نام شیعیان ما و نام پدرانشان نزد ما ثبت است و از آنها آگاهی داریم".<ref> [[کلینی|کلینی، محمد بن یعقوب]]، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۲۳.</ref> | ||
::::::'''نتیجه''': ازمطالب گذشته روشن میشود که در روایات [[معصومین]] {{ع}} [[علم امام]] دارای گستره وسیعی است که تمام عرصهها و موضوعات دینی و غیردینی را دربرمیگیرد. مطابق آنها امامان {{ع}} به مرتبه والا و وسیعی از دانش و معرفت رسیدهاند که عقل بشر عادی از دستیابی به آن ناتوان بوده و امکان درک آن برای انسانهای غیرمعصوم وجود ندارد. به گفته [[امام علی]] {{ع}}، سیلاب دانش از آنان سرازیر بوده و هیچ طایر بلند پروازی به بلندای قله علم و کمال آنان نمیرسد <ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۷۷-۹۴.</ref>. | ::::::'''نتیجه''': ازمطالب گذشته روشن میشود که در روایات [[معصومین]] {{ع}} [[علم امام]] دارای گستره وسیعی است که تمام عرصهها و موضوعات دینی و غیردینی را دربرمیگیرد. مطابق آنها امامان {{ع}} به مرتبه والا و وسیعی از دانش و معرفت رسیدهاند که عقل بشر عادی از دستیابی به آن ناتوان بوده و امکان درک آن برای انسانهای غیرمعصوم وجود ندارد. به گفته [[امام علی]] {{ع}}، سیلاب دانش از آنان سرازیر بوده و هیچ طایر بلند پروازی به بلندای قله علم و کمال آنان نمیرسد <ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۷۷-۹۴.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۷۶: | خط ۱۷۶: | ||
| پاسخ = آقای دکتر '''[[اعلا تورانی]]''' و خانم '''[[زهرا خطیبی]]''' در مقاله ''«[[علم امام در آینه حکمت متعالیه (مقاله)|علم امام در آینه حکمت متعالیه]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = آقای دکتر '''[[اعلا تورانی]]''' و خانم '''[[زهرا خطیبی]]''' در مقاله ''«[[علم امام در آینه حکمت متعالیه (مقاله)|علم امام در آینه حکمت متعالیه]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«گروهی دایره علم برگزیدگان الهی را ضیق کرده و حد دانایی آنها را محدود میدانند. اعتقاد به علم محدود امام گرایشی است که از همان دورههای اولیه پس از [[غیبت]] کم و بیش مطرح شده است، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] و سپس شاگردان او، [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]]، از این دیدگاه دفاع کردند <ref> نادم، ۱۳۸۸ :۶۸۲-۶۵۵.</ref>. درباره دیدگاه فوق شیخ مفید معتقد است: در محدوده [[علم غیب امام]] نباید نظر افراطی و [[غلو]] داشته باشیم و [[علم امام]] را مانند علم خداوند بدانیم؛ و نیز نباید راه تفریط و تقصیر را برگزینیم که به انکار آنها بینجامد؛ در این صورت نیز ناگزیر میشویم در دلالتبخشی آیات و روایات خدشه وارد کنیم. پس بنا به تعبیر شیخ مفید، با توجه به عقل و نقل، علم امام از طرفی فوق علم بشر و تحت علم خالق و از طرف دیگر علم غیب امام محدود و نسبی است <ref> نادم، ۱۳۸۸ :۶۸۲-۶۵۵.</ref>. در مقابل این دیدگاه، اعتقاد به علم وسیع و نامحدود امام اندیشهای است که به مرور توسعه یافته و در اعصار اخیر عمدتاً از سوی حکما و عرفا تئوریزه شده است <ref> نادم، ۱۳۸۸ : ۷۵۸.</ref>. طبق این تفکر، حتی موضوعات فاقد حکم شرعی، نظیر ضمایر و نهان آدمیان، زبانها، لهجهها و صناعات نیز از [[گستره علم امام|دایره علم امام]] خارج نیستند. نوشتار حاضر، با پذیرش دیدگاه اخیر، اندیشه حکمای حکمت متعالیه را در گستره علم امام و مؤلفههای [[علم امام]] بررسی میکند تا از این راه تحولی مثبت در نگرش انسان به این مسئله ایجاد کند و گامی صحیح در مسیر هدایت و شناخت بهتر بردارد»<ref>[[علم امام در آینه حکمت متعالیه]]، ص ۵۲.</ref>. | ::::::«گروهی دایره علم برگزیدگان الهی را ضیق کرده و حد دانایی آنها را محدود میدانند. اعتقاد به علم محدود امام گرایشی است که از همان دورههای اولیه پس از [[غیبت]] کم و بیش مطرح شده است، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] و سپس شاگردان او، [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]]، از این دیدگاه دفاع کردند <ref> نادم، ۱۳۸۸ :۶۸۲-۶۵۵.</ref>. درباره دیدگاه فوق شیخ مفید معتقد است: در محدوده [[علم غیب امام]] نباید نظر افراطی و [[غلو]] داشته باشیم و [[علم امام]] را مانند علم خداوند بدانیم؛ و نیز نباید راه تفریط و تقصیر را برگزینیم که به انکار آنها بینجامد؛ در این صورت نیز ناگزیر میشویم در دلالتبخشی آیات و روایات خدشه وارد کنیم. پس بنا به تعبیر شیخ مفید، با توجه به عقل و نقل، علم امام از طرفی فوق علم بشر و تحت علم خالق و از طرف دیگر علم غیب امام محدود و نسبی است <ref> نادم، ۱۳۸۸ :۶۸۲-۶۵۵.</ref>. در مقابل این دیدگاه، اعتقاد به علم وسیع و نامحدود امام اندیشهای است که به مرور توسعه یافته و در اعصار اخیر عمدتاً از سوی حکما و عرفا تئوریزه شده است <ref> نادم، ۱۳۸۸ : ۷۵۸.</ref>. طبق این تفکر، حتی موضوعات فاقد حکم شرعی، نظیر ضمایر و نهان آدمیان، زبانها، لهجهها و صناعات نیز از [[گستره علم امام|دایره علم امام]] خارج نیستند. نوشتار حاضر، با پذیرش دیدگاه اخیر، اندیشه حکمای حکمت متعالیه را در گستره علم امام و مؤلفههای [[علم امام]] بررسی میکند تا از این راه تحولی مثبت در نگرش انسان به این مسئله ایجاد کند و گامی صحیح در مسیر هدایت و شناخت بهتر بردارد»<ref>[[علم امام در آینه حکمت متعالیه]]، ص ۵۲.</ref>. | ||
}} | |||
== پرسشهای مصداقی همطراز == | == پرسشهای مصداقی همطراز == |