پرش به محتوا

چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $2 '
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ')
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $2 ')
خط ۴۶: خط ۴۶:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. آیت‌الله جوادی آملی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. آیت‌الله جوادی آملی؛
| تصویر = 769540432.jpg
| تصویر = 769540432.jpg
| پاسخ‌دهنده = عبدالله جوادی آملی]]]]
| پاسخ‌دهنده = عبدالله جوادی آملی
آیت‌الله [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]، در کتاب ''«[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آیت‌الله [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]، در کتاب ''«[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::*«گاهی [[ائمه اطهار]]{{عم}} در شرایطی مانند تقیّه، کم ظرفیتی مخاطب یا... قرار می‌گرفتند که ناچار به انکار [[علم غیب]] می‌شدند و خود را افرادی عادی جلوه می‌دادند. [[امام صادق]]{{ع}} در میان جمعی فرمود: من می‌دانم آنچه در آسمان‌ها و زمین‌هاست و آنچه در بهشت و جهنم است و آنچه قبلاً بوده است و آنچه بعداً خواهد بود. پس از چند لحظه، احساس کردند تحمّل این مطلب برای برخی از حاضران، دشوار است؛ از این ‏رو فرمودند: آنچه می‌گویم، چیز عجیبی نیست؛ زیرا اینها را از کتاب خدا دانستم. خداوند می‌فرماید: بیان هر چیزی در کتاب وی است: {{عربی|"ُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرَضِينَ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ  {{متن قرآن|  فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ}} "}}<ref>بحار، ج۸۹، ص۸۶، ح۲۱</ref> من و ابوابصیر و گروهی دیگر در محضر [[امام صادق]]{{ع}} نشسته بودیم که ناگهان امام{{ع}} خشمناک از مجلس خارج شد. هنگامی که برگشت، فرمود: تعجّب از کسانی است که گمان می‌کنند ما از غیب آگاهی داریم، درحالی‏که جز خدای عزّ و جلّ کسی از غیب آگاهی ندارد. خواستم فلان کنیزم را تنبیه کنم، فرار کرد و من نمی‌دانم در کدام اتاق مخفی شده است. سَدیر می‌گوید: هنگامی که امام{{صل}} برخاست تا به اندرون برود، من و ابوبصیر و میسر همراه آن حضرت به اندرون رفتیم و گفتیم: قربانت شویم، ما سخن شما را درباره تنبیه کنیز شنیدیم، لکن می‌دانیم شما از علم فراوانی برخوردار هستید؛ هر چند که آگاهی از غیب را به شما نسبت نمی‌دهیم. امام{{ع}} فرمود: ای سدیر! آیا قرآن را  تلاوت می‌کنی؟ گفتم: آری. فرمود: آیا در کتاب خدا به آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}}<ref> نمل ۴۰،آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید.</ref> برخورد کرده‌ای؟ گفتم: آری، قربانت گردم! فرمود: آیا دانستی چه کسی این جمله را گفت؟ و آیا دانستی چه مقدار از علم به کتاب نزد وی بود؟ گفتم: شما بفرمایید. فرمود: به اندازه قطره‌ای از دریای سبز! به نظر شما این مقدار علم، چقدر است؟ گفتم: خیلی کم است، قربانت شوم! فرمود: ای سدیر! همین مقدار، چون به خدا منسوب است، خیلی زیاد است. آنگاه فرمود: ای سدیر! آیا در کتاب خدا به آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> گفتم: آری، قربانت گردم! فرمود: کسی که علم به همه کتاب دارد، آگاه‌تر و داناتر است یا کسی که به بعضی از کتاب علم دارد؟ گفتم: کسی که به همه کتاب عالم است. آنگاه در حالی که با دستش به سینه مبارک خود اشاره می‌کرد، دوبار فرمود: به خدا سوگند که علم به همه کتاب، نزد ماست: {{عربی|" عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا"}}<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۲، ذیل آیه ۴۳، سوره رعد.، ادب فنای مقربان جلد۲صفحه ۲۲۲</ref> بدون تردید، آنچه سبب شد امام{{ع}} در میان جمع خاص، منکر آگاهی خویش از غیب شود، رعایت تقیّه بود؛ زیرا نه تنها باید از دشمنان پرهیز می‌کردند، باید از شیعیان کم ظرفیت نیز که مطالب عمیق برایشان قابل هضم نبود یا با نقل نابجا مایه دردسر برای خود یا ائمه{{عم}} می‌شدند، پرهیز می‌کردند. ابن‌بی‏نصر، مطلبی را با [[امام رضا]]{{ع}} در میان گذاشت. امام{{ع}} از جواب دادن آن ابا کرد و فرمود: اگر هر چه شما می‌پرسید، به شما جواب بدهیم، مایه شرّ برای شما می‌شود و گردن صاحب این امر را خواهند گرفت: {{عربی|" لَوْ أَعْطَيْنَاكُمْ كُلَّمَا تُرِيدُونَ كَانَ شَرّاً لَكُمْ وَ أُخِذَ بِرَقَبَةِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ  "}}. همان‌طور که [[اهل ‏بیت]]{{ع}} در قلمرو ناسوت و برخی از مراتب هستی کثیرند و در مرتبه تجرّد تامّ، نور واحدند و کثرتی برای آن ذوات مقدس وجود ندارد، جریان تعدّد قرآن و عترت نیز ناظر به منطقه طبیعت و نظیر آن است؛ وگرنه در مرحله تجرّد تامّ، مجالی برای کثرت این دو ثَقَل نیست؛ چنان که کتاب مبین که تمام اشیا در آن بر شمرده شده است، گاهی بر قرآن و زمانی بر انسان کاملِ معصوم تطبیق می‌شود: {{متن قرآن| وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ }} <ref> هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> بنابراین، حقیقت قرآن و حقیقت امام معصوم{{عم}}، متّحد است؛ هرچند تفاوت‌هایی در الفاظ، مفاهیم، مصادیق، تفسیر، تأویل و ... هست»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج ۲، ۲۲۱.</ref>.
::::::*«گاهی [[ائمه اطهار]]{{عم}} در شرایطی مانند تقیّه، کم ظرفیتی مخاطب یا... قرار می‌گرفتند که ناچار به انکار [[علم غیب]] می‌شدند و خود را افرادی عادی جلوه می‌دادند. [[امام صادق]]{{ع}} در میان جمعی فرمود: من می‌دانم آنچه در آسمان‌ها و زمین‌هاست و آنچه در بهشت و جهنم است و آنچه قبلاً بوده است و آنچه بعداً خواهد بود. پس از چند لحظه، احساس کردند تحمّل این مطلب برای برخی از حاضران، دشوار است؛ از این ‏رو فرمودند: آنچه می‌گویم، چیز عجیبی نیست؛ زیرا اینها را از کتاب خدا دانستم. خداوند می‌فرماید: بیان هر چیزی در کتاب وی است: {{عربی|"ُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرَضِينَ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ  {{متن قرآن|  فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ}} "}}<ref>بحار، ج۸۹، ص۸۶، ح۲۱</ref> من و ابوابصیر و گروهی دیگر در محضر [[امام صادق]]{{ع}} نشسته بودیم که ناگهان امام{{ع}} خشمناک از مجلس خارج شد. هنگامی که برگشت، فرمود: تعجّب از کسانی است که گمان می‌کنند ما از غیب آگاهی داریم، درحالی‏که جز خدای عزّ و جلّ کسی از غیب آگاهی ندارد. خواستم فلان کنیزم را تنبیه کنم، فرار کرد و من نمی‌دانم در کدام اتاق مخفی شده است. سَدیر می‌گوید: هنگامی که امام{{صل}} برخاست تا به اندرون برود، من و ابوبصیر و میسر همراه آن حضرت به اندرون رفتیم و گفتیم: قربانت شویم، ما سخن شما را درباره تنبیه کنیز شنیدیم، لکن می‌دانیم شما از علم فراوانی برخوردار هستید؛ هر چند که آگاهی از غیب را به شما نسبت نمی‌دهیم. امام{{ع}} فرمود: ای سدیر! آیا قرآن را  تلاوت می‌کنی؟ گفتم: آری. فرمود: آیا در کتاب خدا به آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}}<ref> نمل ۴۰،آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید.</ref> برخورد کرده‌ای؟ گفتم: آری، قربانت گردم! فرمود: آیا دانستی چه کسی این جمله را گفت؟ و آیا دانستی چه مقدار از علم به کتاب نزد وی بود؟ گفتم: شما بفرمایید. فرمود: به اندازه قطره‌ای از دریای سبز! به نظر شما این مقدار علم، چقدر است؟ گفتم: خیلی کم است، قربانت شوم! فرمود: ای سدیر! همین مقدار، چون به خدا منسوب است، خیلی زیاد است. آنگاه فرمود: ای سدیر! آیا در کتاب خدا به آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> گفتم: آری، قربانت گردم! فرمود: کسی که علم به همه کتاب دارد، آگاه‌تر و داناتر است یا کسی که به بعضی از کتاب علم دارد؟ گفتم: کسی که به همه کتاب عالم است. آنگاه در حالی که با دستش به سینه مبارک خود اشاره می‌کرد، دوبار فرمود: به خدا سوگند که علم به همه کتاب، نزد ماست: {{عربی|" عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا"}}<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۲، ذیل آیه ۴۳، سوره رعد.، ادب فنای مقربان جلد۲صفحه ۲۲۲</ref> بدون تردید، آنچه سبب شد امام{{ع}} در میان جمع خاص، منکر آگاهی خویش از غیب شود، رعایت تقیّه بود؛ زیرا نه تنها باید از دشمنان پرهیز می‌کردند، باید از شیعیان کم ظرفیت نیز که مطالب عمیق برایشان قابل هضم نبود یا با نقل نابجا مایه دردسر برای خود یا ائمه{{عم}} می‌شدند، پرهیز می‌کردند. ابن‌بی‏نصر، مطلبی را با [[امام رضا]]{{ع}} در میان گذاشت. امام{{ع}} از جواب دادن آن ابا کرد و فرمود: اگر هر چه شما می‌پرسید، به شما جواب بدهیم، مایه شرّ برای شما می‌شود و گردن صاحب این امر را خواهند گرفت: {{عربی|" لَوْ أَعْطَيْنَاكُمْ كُلَّمَا تُرِيدُونَ كَانَ شَرّاً لَكُمْ وَ أُخِذَ بِرَقَبَةِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ  "}}. همان‌طور که [[اهل ‏بیت]]{{ع}} در قلمرو ناسوت و برخی از مراتب هستی کثیرند و در مرتبه تجرّد تامّ، نور واحدند و کثرتی برای آن ذوات مقدس وجود ندارد، جریان تعدّد قرآن و عترت نیز ناظر به منطقه طبیعت و نظیر آن است؛ وگرنه در مرحله تجرّد تامّ، مجالی برای کثرت این دو ثَقَل نیست؛ چنان که کتاب مبین که تمام اشیا در آن بر شمرده شده است، گاهی بر قرآن و زمانی بر انسان کاملِ معصوم تطبیق می‌شود: {{متن قرآن| وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ }} <ref> هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> بنابراین، حقیقت قرآن و حقیقت امام معصوم{{عم}}، متّحد است؛ هرچند تفاوت‌هایی در الفاظ، مفاهیم، مصادیق، تفسیر، تأویل و ... هست»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج ۲، ۲۲۱.</ref>.
::::::*ممکن است برخی از غالیان و افراط‌گران اعتقاد داشته باشند که [[ائمه]]{{عم}} به صورت استقلالی از [[علم غیب]] برخوردارند، لکن این گونه سخنان از سوی خود [[ائمه]] شدیداً مورد انکار قرار گرفته و قائلان آن نیز مورد طعن و لعن واقع شده‌اند. در توقیع [[حضرت بقیة الله الأعظم]] آمده است: خدا برتر و بالاتر است از آنچه بعضی از جاهلان شیعه مسلک و کسانی که به تعبیر خود آن حضرت، دینشان از پر مگس هم کم تر است وصف می‌کنند. ما شریک علم و قدرت خدا نیستیم. کسی جز او غیب نمی‌داند؛ چنان که در کتاب خودش فرمود: بگو غیر از خدا هیچ کس از موجودات آسمانی و زمینی غیب نمی‌داند. من و پدرانم "انبیای گذشته و [[ائمه]]" بندگان خدای عزوجل هستیم نه شریک او .... این گروه جاهل و ضعیف الایمان با این گونه سخنان موجب اذیت و آزار ما می‌شوند. پس شاهد می‌گیرم خدا را که معبودی غیر از او نیست و شهادت او به تنهایی کافی است و شاهد می‌گیرم [[پیغمبر]] او و ملائکه و انبیا و اولیای او و تو و همه کسانی را که این نامه من به آنها می رسد که من برائت می جویم از کسی که بگوید: "ما غیب می‌دانیم" یا بگوید "ما شریک خدا در ملک او هستیم" یا اینکه ما را از محلی که خدا برایمان قرار داده و ما را برای آن خلق کرده، بالاتر ببرد و هر کس که ما از او تبری بجوییم، خدا و ملائکه و انبیا و اولیای الهی از او تبری خواهند جست. این نامه من به صورت امانت در دست شما باشد و آن را از هیچ کس از شیعیان ما کتمان نکنید تا به دین حق و راه مستقیم هدایت شوند. هر کس این نامه را ببیند و سخن ما را بفهمد و در عین حال درباره ما غلو کند، لعنت خدا و لعنت بندگان صالح او را سزاوار خواهد بود<ref>بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۶۶؛ الاحتجاج، ج۲ ص۵۵۰.</ref>. آنچه در این توقیع شریف مورد انکار شدید قرار گرفته، دارا بودن [[علم غیب]] به صورت استقلالی، شریک خدا بودن، آنان را از سرحد ممکن بالاتر بردن و امثال آن است، نه اصل برخورداری از [[علم غیب]] از این جهت، آگاهی داشتن از آن به صورت تبعی یا عرضی و تعلیم الهی، امری ممکن و شدنی است؛ چنان که خود آن حضرت به آخرین نایب خاص خودشان در عصر غیبت صغرا فرمودند: تو شش روز دیگر خواهی مرد و برای خودت جانشینی تعیین نکن؛ چون دوران غیبت کبرا شروع خواهد شد<ref>{{عربی|" فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶۱.</ref>»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج ۳، ۴۱۹.</ref>.
::::::*ممکن است برخی از غالیان و افراط‌گران اعتقاد داشته باشند که [[ائمه]]{{عم}} به صورت استقلالی از [[علم غیب]] برخوردارند، لکن این گونه سخنان از سوی خود [[ائمه]] شدیداً مورد انکار قرار گرفته و قائلان آن نیز مورد طعن و لعن واقع شده‌اند. در توقیع [[حضرت بقیة الله الأعظم]] آمده است: خدا برتر و بالاتر است از آنچه بعضی از جاهلان شیعه مسلک و کسانی که به تعبیر خود آن حضرت، دینشان از پر مگس هم کم تر است وصف می‌کنند. ما شریک علم و قدرت خدا نیستیم. کسی جز او غیب نمی‌داند؛ چنان که در کتاب خودش فرمود: بگو غیر از خدا هیچ کس از موجودات آسمانی و زمینی غیب نمی‌داند. من و پدرانم "انبیای گذشته و [[ائمه]]" بندگان خدای عزوجل هستیم نه شریک او .... این گروه جاهل و ضعیف الایمان با این گونه سخنان موجب اذیت و آزار ما می‌شوند. پس شاهد می‌گیرم خدا را که معبودی غیر از او نیست و شهادت او به تنهایی کافی است و شاهد می‌گیرم [[پیغمبر]] او و ملائکه و انبیا و اولیای او و تو و همه کسانی را که این نامه من به آنها می رسد که من برائت می جویم از کسی که بگوید: "ما غیب می‌دانیم" یا بگوید "ما شریک خدا در ملک او هستیم" یا اینکه ما را از محلی که خدا برایمان قرار داده و ما را برای آن خلق کرده، بالاتر ببرد و هر کس که ما از او تبری بجوییم، خدا و ملائکه و انبیا و اولیای الهی از او تبری خواهند جست. این نامه من به صورت امانت در دست شما باشد و آن را از هیچ کس از شیعیان ما کتمان نکنید تا به دین حق و راه مستقیم هدایت شوند. هر کس این نامه را ببیند و سخن ما را بفهمد و در عین حال درباره ما غلو کند، لعنت خدا و لعنت بندگان صالح او را سزاوار خواهد بود<ref>بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۶۶؛ الاحتجاج، ج۲ ص۵۵۰.</ref>. آنچه در این توقیع شریف مورد انکار شدید قرار گرفته، دارا بودن [[علم غیب]] به صورت استقلالی، شریک خدا بودن، آنان را از سرحد ممکن بالاتر بردن و امثال آن است، نه اصل برخورداری از [[علم غیب]] از این جهت، آگاهی داشتن از آن به صورت تبعی یا عرضی و تعلیم الهی، امری ممکن و شدنی است؛ چنان که خود آن حضرت به آخرین نایب خاص خودشان در عصر غیبت صغرا فرمودند: تو شش روز دیگر خواهی مرد و برای خودت جانشینی تعیین نکن؛ چون دوران غیبت کبرا شروع خواهد شد<ref>{{عربی|" فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶۱.</ref>»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج ۳، ۴۱۹.</ref>.
خط ۵۵: خط ۵۵:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. آیت‌الله امینی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. آیت‌الله امینی؛
| تصویر = 173589.jpg
| تصویر = 173589.jpg
| پاسخ‌دهنده = ابراهیم امینی]]]]
| پاسخ‌دهنده = ابراهیم امینی
آیت‌الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[ائمه اطهار]] در بعض موارد [[علم به غیب]] را از خودشان نفی‌ کرده‏‌اند لکن به قرینه روایات دیگری‌ که علم غیب را اثبات می‌‏کند باید این [[احادیث]] را توجیه نمود و گفت: مقصود این بوده که بالذات و بالاستقلال به [[جهان غیب]] احاطه کامل ندارد، بلکه در علومشان احتیاج به افاضات پروردگار جهان دارند. با این وجه می‌‏توان بین این دو دسته روایات جمع کرد. بهتر است نمونه‏‌ای‌ از آنها نقل شود تا مطلب روشن گردد: [[ابن مغیره]] می‌‏گوید: من به اتفاق [[یحیی‌ بن عبدالله بن حسین]] خدمت حضرت [[ابو الحسن]] {{ع}} بودیم، یحیی‌ عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان می‌‏کنند شما [[علم به غیب]] دارید: سبحان‏‌ اللَّه! ای‌ یحیی‌! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای‌ بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمی‌‏دانیم. مطالبی‌ که می‌‏گوییم از رسول خداست. این قبیل اخبار دلالت می‌‏کند که [[امام]] به [[علم غیب مطلق|غیب مطلق]] و [[علم غیب مطلق|نامحدود]] احاطه ندارد و چنان نیست که بالذات و بالاستقلال همه چیز را بداند. لکن با این جهت هم منافات ندارد که در مواقع لازم و ضروری‌ بتواند با [[جهان غیب]] ارتباط پیدا کند و حقایقی‌ را دریافت نماید. بنابراین، باید بگوییم که امام می‌‏تواند در موارد لازم و ضروری‌ با جهان غیب تماس بگیرد و اطلاعات لازم را تحصیل کند. لکن چون علم او بالذات و بالاستقلال نیست و به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد مانعی‌ ندارد که از باب تأدب این گونه علوم را علم به غیب ننامید»<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/572 بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۹۵ - ۲۹۸.]</ref>.
::::::«[[ائمه اطهار]] در بعض موارد [[علم به غیب]] را از خودشان نفی‌ کرده‏‌اند لکن به قرینه روایات دیگری‌ که علم غیب را اثبات می‌‏کند باید این [[احادیث]] را توجیه نمود و گفت: مقصود این بوده که بالذات و بالاستقلال به [[جهان غیب]] احاطه کامل ندارد، بلکه در علومشان احتیاج به افاضات پروردگار جهان دارند. با این وجه می‌‏توان بین این دو دسته روایات جمع کرد. بهتر است نمونه‏‌ای‌ از آنها نقل شود تا مطلب روشن گردد: [[ابن مغیره]] می‌‏گوید: من به اتفاق [[یحیی‌ بن عبدالله بن حسین]] خدمت حضرت [[ابو الحسن]] {{ع}} بودیم، یحیی‌ عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان می‌‏کنند شما [[علم به غیب]] دارید: سبحان‏‌ اللَّه! ای‌ یحیی‌! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای‌ بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمی‌‏دانیم. مطالبی‌ که می‌‏گوییم از رسول خداست. این قبیل اخبار دلالت می‌‏کند که [[امام]] به [[علم غیب مطلق|غیب مطلق]] و [[علم غیب مطلق|نامحدود]] احاطه ندارد و چنان نیست که بالذات و بالاستقلال همه چیز را بداند. لکن با این جهت هم منافات ندارد که در مواقع لازم و ضروری‌ بتواند با [[جهان غیب]] ارتباط پیدا کند و حقایقی‌ را دریافت نماید. بنابراین، باید بگوییم که امام می‌‏تواند در موارد لازم و ضروری‌ با جهان غیب تماس بگیرد و اطلاعات لازم را تحصیل کند. لکن چون علم او بالذات و بالاستقلال نیست و به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد مانعی‌ ندارد که از باب تأدب این گونه علوم را علم به غیب ننامید»<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/572 بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۹۵ - ۲۹۸.]</ref>.
}}
}}
خط ۷۱: خط ۷۱:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد فاضل لنکرانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد فاضل لنکرانی؛
| تصویر = 11736.jpg
| تصویر = 11736.jpg
| پاسخ‌دهنده = محمد جواد فاضل لنکرانی]]]]
| پاسخ‌دهنده = محمد جواد فاضل لنکرانی
آیت‌الله '''[[محمد جواد فاضل لنکرانی]]''' در بیاناتی با موضوع ''«[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ همگرایی قیام امام حسین  با علم حضرت به شهادت خود و یارانش]»'' و ''«[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ ائمه علم موقوف را ندارند اما علم وسیع و گسترده‌ای دارند]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[محمد جواد فاضل لنکرانی]]''' در بیاناتی با موضوع ''«[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ همگرایی قیام امام حسین  با علم حضرت به شهادت خود و یارانش]»'' و ''«[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ ائمه علم موقوف را ندارند اما علم وسیع و گسترده‌ای دارند]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::*«در روایات آمده خدای تبارک و تعالی از ۲۸ حرف علم خود دو حرفش را در اختیار حضرت عیسی و چهار حرفش را در اختیار حضرت موسی قرار داد تا می‌رسد به ائمه ما که تعدادش خیلی بیشتر می‌شود. آن‌گاه حضرت عیسی با همان دو حرف از اسم اعظم خدا که در اختیارش بود مرده را زنده می‌کرد و کور را شفا می‌داد، همین سبب شد که جمعی از مردم قائل به خدایی حضرت عیسی شوند! چون چنین چیزی در تاریخ شرایع و پیروان ادیان آسمانی سابقه داشت، [[رسول اکرم]]{{صل}} نفی علم غیب از خود می‌کند مبادا مردم دو مرتبه همان مسیر گذشته را بروند! همین نکته را هم مرحوم آیت‌الله [[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]] در کتاب [[ پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]] می‌فرمایند اینکه در روایات می‌بینیم [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[ائمه]]{{عم}} دیگر نفی [[علم غیب]] از خود می‌کنند به‌ جهت این بوده که جامعه ظرفیت تحمل آن مقداری از [[علم غیب]] هم که در نزدشان بوده را نداشت. مبادا بگویند این فرد همه چیز را می‌داند، و خبر دارد چه اتفاقی افتاده و چه اتفاقی می‌افتد، همه چیز در دست این است و نعوذ بالله قائل به ربوبیت و الوهیت آنها شوند! لذا نفی علم غیب از خودشان می‌کردند»<ref>[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.]</ref>.
:::::*«در روایات آمده خدای تبارک و تعالی از ۲۸ حرف علم خود دو حرفش را در اختیار حضرت عیسی و چهار حرفش را در اختیار حضرت موسی قرار داد تا می‌رسد به ائمه ما که تعدادش خیلی بیشتر می‌شود. آن‌گاه حضرت عیسی با همان دو حرف از اسم اعظم خدا که در اختیارش بود مرده را زنده می‌کرد و کور را شفا می‌داد، همین سبب شد که جمعی از مردم قائل به خدایی حضرت عیسی شوند! چون چنین چیزی در تاریخ شرایع و پیروان ادیان آسمانی سابقه داشت، [[رسول اکرم]]{{صل}} نفی علم غیب از خود می‌کند مبادا مردم دو مرتبه همان مسیر گذشته را بروند! همین نکته را هم مرحوم آیت‌الله [[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]] در کتاب [[ پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]] می‌فرمایند اینکه در روایات می‌بینیم [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[ائمه]]{{عم}} دیگر نفی [[علم غیب]] از خود می‌کنند به‌ جهت این بوده که جامعه ظرفیت تحمل آن مقداری از [[علم غیب]] هم که در نزدشان بوده را نداشت. مبادا بگویند این فرد همه چیز را می‌داند، و خبر دارد چه اتفاقی افتاده و چه اتفاقی می‌افتد، همه چیز در دست این است و نعوذ بالله قائل به ربوبیت و الوهیت آنها شوند! لذا نفی علم غیب از خودشان می‌کردند»<ref>[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.]</ref>.
:::::*«سؤال این است این‌گونه روایات را که خود امام به صراحت [[علم غیب]] را از خود نفی می‌فرمایند چه باید کرد؟ مرحوم مقرم می‌گوید در روایت سدیر، مجلس، مجلس تقیه بوده است، افرادی در جلسه حضور داشته‌اند که ظرفیت و قابلیت تحمل این مطلب سنگین را نداشتند، علاوه بر این مرحوم [[علامه مجلسی]] در مرآة العقول روات این حدیث را تضعیف کرده و می‌گوید افرادی مجهول و یا ضعیف هستند. یک احتمال سوم هم می‌دهد که مراد [[امام]]{{ع}} از نفی علم در این حدیث یعنی با چشم خود ندیده به کدام اتاق رفته و این منافات با علم لدنی حضرت ندارد. این سه احتمال را مرحوم مقرم مطرح می‌کند. اما با بیانی که ما کردیم نیاز به این حرفها نیست، چون طبق آن بیان [[امام]]{{ع}} می‌فرماید ما [[علم غیب]] به معنای علم بلا واسطه نداریم ولی اگر بخواهیم بدانیم این جاریه کجاست خدا ما را آگاه می‌کند»<ref>[http://www.j-fazel.com/persian/lecture/9482// وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.]</ref>.
:::::*«سؤال این است این‌گونه روایات را که خود امام به صراحت [[علم غیب]] را از خود نفی می‌فرمایند چه باید کرد؟ مرحوم مقرم می‌گوید در روایت سدیر، مجلس، مجلس تقیه بوده است، افرادی در جلسه حضور داشته‌اند که ظرفیت و قابلیت تحمل این مطلب سنگین را نداشتند، علاوه بر این مرحوم [[علامه مجلسی]] در مرآة العقول روات این حدیث را تضعیف کرده و می‌گوید افرادی مجهول و یا ضعیف هستند. یک احتمال سوم هم می‌دهد که مراد [[امام]]{{ع}} از نفی علم در این حدیث یعنی با چشم خود ندیده به کدام اتاق رفته و این منافات با علم لدنی حضرت ندارد. این سه احتمال را مرحوم مقرم مطرح می‌کند. اما با بیانی که ما کردیم نیاز به این حرفها نیست، چون طبق آن بیان [[امام]]{{ع}} می‌فرماید ما [[علم غیب]] به معنای علم بلا واسطه نداریم ولی اگر بخواهیم بدانیم این جاریه کجاست خدا ما را آگاه می‌کند»<ref>[http://www.j-fazel.com/persian/lecture/9482// وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.]</ref>.
خط ۸۱: خط ۸۱:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛
| تصویر = 11562.jpg
| تصویر = 11562.jpg
| پاسخ‌دهنده = حبیب‌الله طاهری]]]]
| پاسخ‌دهنده = حبیب‌الله طاهری
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیب‌الله طاهری]] در کتاب ''«[[تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه (کتاب)|تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه]]»'' در این‌باره گفته‌است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیب‌الله طاهری]] در کتاب ''«[[تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه (کتاب)|تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه]]»'' در این‌باره گفته‌است:
:::::#«ما هیچ گاه مدعی نیستیم که [[امامان|ائمه اطهار]] ذاتاً و از پیش خود [[عالم به غیب]] بوده و از همه چیز آگاهند، بلکه [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی مخصوص پروردگار است]] و شاید این نوع روایات ناظر به این معنا باشند که ما [[علم غیب ذاتی]] نداریم، اما این که از جانب پروردگار هم علم نداریم، دلالتی بر آن ندارد و منظور [[امام]] نیست.
:::::#«ما هیچ گاه مدعی نیستیم که [[امامان|ائمه اطهار]] ذاتاً و از پیش خود [[عالم به غیب]] بوده و از همه چیز آگاهند، بلکه [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی مخصوص پروردگار است]] و شاید این نوع روایات ناظر به این معنا باشند که ما [[علم غیب ذاتی]] نداریم، اما این که از جانب پروردگار هم علم نداریم، دلالتی بر آن ندارد و منظور [[امام]] نیست.
:::::#آنچه در این نوع [[روایات]] صریح‌تر و روشن‌تر می‌توان گفت این است که احیاناً در جلسه افرادی از [[شیعه]] ضعیف‌العقل و الایمان حضور داشتند که اگر امام [[علم غیب]] را برای خود ثابت می‌کرد و خود را برتر از مردم عادی می‌دانست، ممکن بود [[آیا اعتقاد به علم غیب امام غلو نیست؟ (پرسش)|مؤمنین ضعیف در حق آنان غلو کنند]] و برای آنان شأن خدایی قائل شوند، لذا [[ائمه]] در نزد چنین افرادی هیچ‌گاه از [[فضایل]] و [[مناقب]] و [[کمالات]] خود که آنان را یک موجود برتر قلمداد کنند، سخنی نمی‌گفتند، بلکه برعکس در شأن خود چیزهایی را که مایه نقص بود، ذکر می‌کردند تا افراد ضعیف از مسیر اصلی منحرف نشوند.
:::::#آنچه در این نوع [[روایات]] صریح‌تر و روشن‌تر می‌توان گفت این است که احیاناً در جلسه افرادی از [[شیعه]] ضعیف‌العقل و الایمان حضور داشتند که اگر امام [[علم غیب]] را برای خود ثابت می‌کرد و خود را برتر از مردم عادی می‌دانست، ممکن بود [[آیا اعتقاد به علم غیب امام غلو نیست؟ (پرسش)|مؤمنین ضعیف در حق آنان غلو کنند]] و برای آنان شأن خدایی قائل شوند، لذا [[ائمه]] در نزد چنین افرادی هیچ‌گاه از [[فضایل]] و [[مناقب]] و [[کمالات]] خود که آنان را یک موجود برتر قلمداد کنند، سخنی نمی‌گفتند، بلکه برعکس در شأن خود چیزهایی را که مایه نقص بود، ذکر می‌کردند تا افراد ضعیف از مسیر اصلی منحرف نشوند.
خط ۹۱: خط ۹۱:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
| تصویر = 11355.jpg
| تصویر = 11355.jpg
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن قدردان قراملکی]]]]
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن قدردان قراملکی
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::# «'''توجه به مخاطب "[[مقصره]]"<ref>مقصره به معنای کوتاهی است و در اصطلاح علم کلامی به [[شیعه|شیعه‌ای]] اطلاق می‌شود که از درک [[صفات معنوی امام|صفات معنوی]] و [[صفات کمالی امام|کمالی]] [[امامان]] درمانده و نتواند امامان را به صفات خاص؛ مانند: [[عصمت]]، و [[علم لدنی]] و [[الهام]] توصیف کند.</ref>:''' (...) بعضی مردم حتی [[شیعیان]] عوام نمی‌توانستند بپذیرند که [[علم غیب]] اختصاصی خداوند، [[علم غیب ذاتی]] و [[علم غیب استقلالی]]، اما [[علم غیب امامان]] علمی از [[علم الهی]] است، آنان هر دو صورت نسبت [[علم غیب]] به [[امام]]{{ع}}{{ع}} را برنمی‌تابیدند. لذا امامان برای ملاحظه [[شیعیان]] که قادر به تحلیل عقلانی مسئله [[غیب]] نبودند، نسبت [[علم غیب]] به خود را نفی و انکار می‌کردند. نمونه آن اعتراض یکی از لشکریان [[حضرت علی]] {{ع}} است، وقتی حضرت از فتح بصره خبر می‌دهد، بر حضرت اعتراض نمود که آیا تو [[علم غیب]] می‌دانی؟! حضرت در پاسخ فرمود: این [[علم غیب]] نیست، بلکه علم فرا گرفته از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} است.
:::::# «'''توجه به مخاطب "[[مقصره]]"<ref>مقصره به معنای کوتاهی است و در اصطلاح علم کلامی به [[شیعه|شیعه‌ای]] اطلاق می‌شود که از درک [[صفات معنوی امام|صفات معنوی]] و [[صفات کمالی امام|کمالی]] [[امامان]] درمانده و نتواند امامان را به صفات خاص؛ مانند: [[عصمت]]، و [[علم لدنی]] و [[الهام]] توصیف کند.</ref>:''' (...) بعضی مردم حتی [[شیعیان]] عوام نمی‌توانستند بپذیرند که [[علم غیب]] اختصاصی خداوند، [[علم غیب ذاتی]] و [[علم غیب استقلالی]]، اما [[علم غیب امامان]] علمی از [[علم الهی]] است، آنان هر دو صورت نسبت [[علم غیب]] به [[امام]]{{ع}}{{ع}} را برنمی‌تابیدند. لذا امامان برای ملاحظه [[شیعیان]] که قادر به تحلیل عقلانی مسئله [[غیب]] نبودند، نسبت [[علم غیب]] به خود را نفی و انکار می‌کردند. نمونه آن اعتراض یکی از لشکریان [[حضرت علی]] {{ع}} است، وقتی حضرت از فتح بصره خبر می‌دهد، بر حضرت اعتراض نمود که آیا تو [[علم غیب]] می‌دانی؟! حضرت در پاسخ فرمود: این [[علم غیب]] نیست، بلکه علم فرا گرفته از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} است.
:::::# '''توجه به مخاطب "[[غالی]]":''' بعض [[شیعیان]] و مخاطبان [[ائمه]] نیز از طرف دیگر ساده و به نوعی به درک حقیقت [[علم غیب]] و تابع بودن علم غیب امامان بر [[علم غیب خداوند]] قادر نبودند و لذا با مشاهده کوچک‌ترین [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}} آنان را در مرتبه [[نبوت]] و چه بسا، خدایی نشانده و از [[غلو]] سر در می‌آوردند، بر این اساس وقتی امامان احساس می‌کردند که در سائل یا مخاطب خودش زمینه غلو وجود دارد، بالفور به مقابله با آن برمی‌خواستند و برای این کار زمینه پیدایش غلو را از بین می‌بردند که نفی علم غیب از خودشان یکی از راه‌کارهای آن است (...).
:::::# '''توجه به مخاطب "[[غالی]]":''' بعض [[شیعیان]] و مخاطبان [[ائمه]] نیز از طرف دیگر ساده و به نوعی به درک حقیقت [[علم غیب]] و تابع بودن علم غیب امامان بر [[علم غیب خداوند]] قادر نبودند و لذا با مشاهده کوچک‌ترین [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}} آنان را در مرتبه [[نبوت]] و چه بسا، خدایی نشانده و از [[غلو]] سر در می‌آوردند، بر این اساس وقتی امامان احساس می‌کردند که در سائل یا مخاطب خودش زمینه غلو وجود دارد، بالفور به مقابله با آن برمی‌خواستند و برای این کار زمینه پیدایش غلو را از بین می‌بردند که نفی علم غیب از خودشان یکی از راه‌کارهای آن است (...).
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛
| تصویر = 141194.jpg
| تصویر = 141194.jpg
| پاسخ‌دهنده = ناصر  رفیعی]]]]
| پاسخ‌دهنده = ناصر  رفیعی
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[ناصر رفیعی]]'''، در مقاله ''«[[علم غیب ائمه (مقاله)|علم غیب ائمه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[ناصر رفیعی]]'''، در مقاله ''«[[علم غیب ائمه (مقاله)|علم غیب ائمه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
::::::*«[[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|ما معتقدیم علم غیب ذاتی متعلق به خداست]] و هیچ‌کس نمی‌تواند به آن آگاه شود مگر با رضایت الهی، همان طور که خلقت و آفرینش مخصوص خداست، احیاء بندگان مخصوص خداست اما [[حضرت عیسی]]{{ع}} به اذن الهی آفرینش و احیاء داشت. نفی [[علم غیب]] توسط [[ائمه]]{{عم}} برای جلوگیری از تفکر غالیان بود که تصور می‌کردند، [[ائمه]]{{عم}} علم ذاتی دارند و علم آنان را در عرض علم خدا می‌دانستند. همین افراد گاه به الوهیت یا نبوت [[ائمه]]{{عم}} خود را گنجینه‌داران علم الهی معرفی کرده و فرموده‌اند: {{عربی|«نَحْنُ‏ خُزَّانُ‏ عِلْمِ‏ اللَّهِ‏ وَ نَحْنُ‏ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّه‏‏‏»}}<ref>الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۱۹۲؛ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ{{عم}} وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرمایند: {{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ‏ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}‏‏‏‏»}}<ref>خداوند دو نوع علم دارد خاص و عام؛ اما عمل خاص علمی است که حتی ملائکه مقرب و انبیا او از آن بی‌اطلاع اند اما علم عام، علمی است که ملائکه مقرب و انبیا مرسل از آن اطلاع دارند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به ما رسیده است؛ التوحید (للصدوق)، ص ۱۳۸.</ref>»<ref>[[علم غیب ائمه (مقاله)|علم غیب ائمه]] {{عم}}، دوفصلنامه مطالعات اهل بیت‌شناسی، ص ۱۷.</ref>.
::::::*«[[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|ما معتقدیم علم غیب ذاتی متعلق به خداست]] و هیچ‌کس نمی‌تواند به آن آگاه شود مگر با رضایت الهی، همان طور که خلقت و آفرینش مخصوص خداست، احیاء بندگان مخصوص خداست اما [[حضرت عیسی]]{{ع}} به اذن الهی آفرینش و احیاء داشت. نفی [[علم غیب]] توسط [[ائمه]]{{عم}} برای جلوگیری از تفکر غالیان بود که تصور می‌کردند، [[ائمه]]{{عم}} علم ذاتی دارند و علم آنان را در عرض علم خدا می‌دانستند. همین افراد گاه به الوهیت یا نبوت [[ائمه]]{{عم}} خود را گنجینه‌داران علم الهی معرفی کرده و فرموده‌اند: {{عربی|«نَحْنُ‏ خُزَّانُ‏ عِلْمِ‏ اللَّهِ‏ وَ نَحْنُ‏ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّه‏‏‏»}}<ref>الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۱۹۲؛ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ{{عم}} وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرمایند: {{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ‏ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}‏‏‏‏»}}<ref>خداوند دو نوع علم دارد خاص و عام؛ اما عمل خاص علمی است که حتی ملائکه مقرب و انبیا او از آن بی‌اطلاع اند اما علم عام، علمی است که ملائکه مقرب و انبیا مرسل از آن اطلاع دارند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به ما رسیده است؛ التوحید (للصدوق)، ص ۱۳۸.</ref>»<ref>[[علم غیب ائمه (مقاله)|علم غیب ائمه]] {{عم}}، دوفصلنامه مطالعات اهل بیت‌شناسی، ص ۱۷.</ref>.
}}
}}
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش