آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشتهاند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشتهاند؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۲۳
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
| پاسخدهنده = علامه طباطبایی | | پاسخدهنده = علامه طباطبایی | ||
| پاسخ = '''[[علامه طباطبایی]]''' در دو کتاب ''«[http://www.ghadeer.org/Book/811/123024 بررسیهای اسلامی]»'' و ''«[[در محضر علامه طباطبایی (کتاب)|در محضر علامه طباطبایی]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = '''[[علامه طباطبایی]]''' در دو کتاب ''«[http://www.ghadeer.org/Book/811/123024 بررسیهای اسلامی]»'' و ''«[[در محضر علامه طباطبایی (کتاب)|در محضر علامه طباطبایی]]»'' در این باره گفته است: | ||
*«[[امام]]{{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آنها که تحت حس قرار دارند و آنها که بیرون از دایره حس میباشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب: راه اثبات علم از راه نقل روایات متواترهای است که در جوامع حدیث شیعه، مانند کتاب کافی و بصائر و کتب صدوق و کتاب بحارالانوار و غیر آنها ضبط شده است. به موجب این روایات که به حد و حصر نمیآید، [[امام]]{{ع}} از راه موهبت الهی و نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی میداند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب را مخصوص ذات خدای متعال]] و منحصر در ساحت مقدس او قرار میدهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}. <ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن آیه ۲۶-۲۷</ref> وجود دارد نشان میدهد که اختصاص [[علم غیب]] به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلًا و از پیش خود «بالذات» کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم [[پیغمبران]] آن را بدانند، چنان که در بسیاری از این روایات وارد است که [[پیغمبر]]{{صل}} و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود علم [[امامت]] را به امام پس از خود میسپارد. و از راه عقل، براهینی است که به موجب آنها [[امام]]{{ع}} به حسب مقام نورانیّت خود کاملترین انسان عهد خود و مظهر تام اسماء و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن میشود»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/811/123024 بررسیهای اسلامی، ج ۱، ص ۱۹۵.]</ref>. | |||
*آیاتی از قرآن مجید بیانگر آن است که [[علم غیب]] مخصوص ذات خدای متعال است، و از همه صریحتر در نفی [[علم غیب]] از غیر خدا، این آیه است که خداوند در آن [[علم غیب]] و تنها برای ساحت مقدّس خود اثبات، و از غیر نفی نموده و میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref>. ولی از [[آیۀ شریفه]] زیر استفاده میشود که خداوند [[علم غیب]] را به پیغمبران مورد رضا و پسند خود نیز از اظهار نموده و آنها نیز علم به غیب هستند. خداوند میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref>. بنابراین، از جمع بین آیات معلوم میشود که کسی جز خداوند متعال غیب را بالذّات و از پیش خود و مستقلّاً نمیداند، ولی ممکن است آن را به [[پیغمبر]] برگزیدۀ خود تعلیم نماید. و علم [[ائمه]]{{عم}} نیز بر اساس روایات متعدّد بِالوراثه از [[حضرت رسول]]{{صل}} است. بر این پایه، [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} بالوراثه از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، و [[علم غیب]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[وحی]] و تعلیم خداوند متعال، و علم خداوند ذاتی است. [[علامه طباطبایی]] روایتی به مضمون فوق از [[امام رضا]]{{ع}} نقل کرده است. راوی میگوید: [[امام رضا]]{{ع}} به من فرمود: اگر به تو خبر دهم که در این روزها، یکی از بستگان تو کشته خواهد شد، آیا گفتۀ مرا تصدیق میکنی؟ عرض کردم: خیر، زیرا جز خداوند متعال کسی [[علم غیب]] نمیداند. در اینجا [[امام رضا]]{{ع}} آیۀ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref> را تلاوت نمود و بعد فرمود: پس [[رسول خدا]]{{صل}} مورد رضا و پسند خداست، و ما وارثان همین رسولی هستیم که خداوند او را بر غیب خود که میخواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد روز قیامت را به ما آموخت<ref>{{عربی|« وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»}}؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۴۹، ص ۷۵.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در ادامه میفرماید: میگویم: روایات در رابطه با این موضوع افزون از حد شمارش است، و مدلول و مفهوم آنها این است که [[پیامبر]]{{صل}} علم خود را به واسطۀ [[وحی]] از پروردگار فرا گرفته، و [[ائمّه]]{{عم}} بالوارثه از [[رسول خدا]]{{صل}} فرا گرفتهاند<ref>تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۵.</ref>»<ref>[[در محضر علامه طباطبایی (کتاب)|در محضر علامه طباطبایی]]؛ ص:۱۹۵.</ref>. | *آیاتی از قرآن مجید بیانگر آن است که [[علم غیب]] مخصوص ذات خدای متعال است، و از همه صریحتر در نفی [[علم غیب]] از غیر خدا، این آیه است که خداوند در آن [[علم غیب]] و تنها برای ساحت مقدّس خود اثبات، و از غیر نفی نموده و میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref>. ولی از [[آیۀ شریفه]] زیر استفاده میشود که خداوند [[علم غیب]] را به پیغمبران مورد رضا و پسند خود نیز از اظهار نموده و آنها نیز علم به غیب هستند. خداوند میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref>. بنابراین، از جمع بین آیات معلوم میشود که کسی جز خداوند متعال غیب را بالذّات و از پیش خود و مستقلّاً نمیداند، ولی ممکن است آن را به [[پیغمبر]] برگزیدۀ خود تعلیم نماید. و علم [[ائمه]]{{عم}} نیز بر اساس روایات متعدّد بِالوراثه از [[حضرت رسول]]{{صل}} است. بر این پایه، [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} بالوراثه از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، و [[علم غیب]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[وحی]] و تعلیم خداوند متعال، و علم خداوند ذاتی است. [[علامه طباطبایی]] روایتی به مضمون فوق از [[امام رضا]]{{ع}} نقل کرده است. راوی میگوید: [[امام رضا]]{{ع}} به من فرمود: اگر به تو خبر دهم که در این روزها، یکی از بستگان تو کشته خواهد شد، آیا گفتۀ مرا تصدیق میکنی؟ عرض کردم: خیر، زیرا جز خداوند متعال کسی [[علم غیب]] نمیداند. در اینجا [[امام رضا]]{{ع}} آیۀ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref> را تلاوت نمود و بعد فرمود: پس [[رسول خدا]]{{صل}} مورد رضا و پسند خداست، و ما وارثان همین رسولی هستیم که خداوند او را بر غیب خود که میخواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد روز قیامت را به ما آموخت<ref>{{عربی|« وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»}}؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۴۹، ص ۷۵.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در ادامه میفرماید: میگویم: روایات در رابطه با این موضوع افزون از حد شمارش است، و مدلول و مفهوم آنها این است که [[پیامبر]]{{صل}} علم خود را به واسطۀ [[وحی]] از پروردگار فرا گرفته، و [[ائمّه]]{{عم}} بالوارثه از [[رسول خدا]]{{صل}} فرا گرفتهاند<ref>تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۵.</ref>»<ref>[[در محضر علامه طباطبایی (کتاب)|در محضر علامه طباطبایی]]؛ ص:۱۹۵.</ref>. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۱: | ||
| پاسخدهنده = سید عبدالحسین طیب | | پاسخدهنده = سید عبدالحسین طیب | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[سید عبدالحسین طیب]]''' در کتاب ''«[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = آیتالله '''[[سید عبدالحسین طیب]]''' در کتاب ''«[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
«علوم غیبی یک قسمت از فضائل و مناقب آن حضرت است مانند دانا بودن بزبان حیوانات و دارا بودن [[علم غیب]]، از علوم ما کان و ما یکون و ما هو کائن، و این قسمت اخیر از طریق آیات و اخبار بتواتر اجمالی ثابت محقق شده اگر چه از ظواهر بعض آیات خلاف آن استفاده میشود»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۴.]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۸۷: | خط ۸۹: | ||
| پاسخدهنده = سید محمد هادی حسینی میلانی | | پاسخدهنده = سید محمد هادی حسینی میلانی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد هادی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[http://www.islamic-rf.ir/nashr1.aspx?id=1469 دیدگاههای علمی]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد هادی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[http://www.islamic-rf.ir/nashr1.aspx?id=1469 دیدگاههای علمی]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
«به تعلیم خداوند متعال، [[پیامبر خاتم|حضرت ختمی مرتبت]]{{صل}} و [[ائمه|ائمه هدی]]{{عم}} دارای [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم ما کان و علم ما هو کائن إلی یوم القیامة]] هستند و نیز خداوند متعال، تنزیل و تأویل آنچه به او وحی فرموده که تماما عالم اکبر و کتاب آفاقی و انفسی منطوی در اوست، تعلیم فرموده و از آن حضرت به اوصیای او{{عم}} رسیده است و [[آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)|مراد از علم غیبی که در آیات مقدسه از غیر حق تعالی سلب شده]] و نیز [[آیا روایاتی وجود دارند که علم غیب غیر خدا را نفی میکنند؟ (پرسش)|بر حَسَب بعضی روایات از ائمه سلب شده]]، [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم ذاتی است که اختصاص به ذات مقدس ربوبی دارد]] و سایر موجودات به اعطای او _تعالی و تقدس_ میباشد»<ref>دیدگاههای علمی سید محمد هادی حسینی میلانی، ص۱۴۲.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۵: | ||
| پاسخدهنده = محمد فاضل لنکرانی | | پاسخدهنده = محمد فاضل لنکرانی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیتالله '''[[شهابالدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = آیتالله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیتالله '''[[شهابالدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
«آگاهی [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} و جانشینان [[پیامبر]]{{صل}}، از غیب، اگرچه بیواسطه و از طریق وحی نیست، اما بر اساسِ آن چه در منابع روایی ما آمده است، آنها به هدایت [[پیامبر]]{{صل}} و در پرتو تعالیم او، به قلمروِ غیب راه مییابند. و از آنجا که [[امامت ]]در راستایِ اهداف رسالت، و [[امام]]{{ع}} بر اساس نصب الهی، مسئولیت تبیین و تشریح آموزههای وحی و حفظ و نگهداری آنها را بر عهده دارد از برخورداری چنین موهبتی ناگزیر است، تا بتواند حقایق وحی را درست تبیین کند و به گونهای صحیح هدفهای رسالت را جامه عمل پوشد. به تعبیر دیگر، مناصبی که [[امام]]{{ع}} پس از [[پیامبر]]{{صل}}، دارد، لازمهاش دانش فراوان و آگاهی از غیب است. تبیین و تفسیر وحی، که حقایقِ تُو در تُویِ آن، فراتر از دانش و خردِ بشری است و همین طور، دخالت در سرنوشت انسانها و هدایت آنان به راهی که نهایت آن قرب پروردگار است، جز با دانش فرابشری و آگاهی از غیب، امکان پذیر نیست. ما بر این ادّعا نیستیم که صراحت آیات مربوط به دانش غیب، حاکی از آن است که [[امام]]{{ع}} مانند [[پیامبر]]{{صل}}، تنها از طریق وحی و بیهیچ واسطه، از [[علم غیب]] برخوردار است؛ بلکه، با استناد به دو مقدمه ذیل، که در بررسیهای پیشین از مضامین آیات برآمده است، پی می بریم که [[امام]]{{ع}}، اگرچه به طور مستقیم و از راه وحی از دانش غیب برخوردار نشده است، و امّا در پـرتو آموزههای نورانی نبوّت و در روشنایِ تعلیم و تـربیت و هدایت پیامبر، به این موهبت الهی و فیض ربّانی دست یافته است. و آن دو مقدّمه عبارتند از: | |||
::::# به استناد مفادِ صریح آیات مربوط به رهبری امت اسلامی، پس از [[رسول خدا]]، و با تأکید و تنصیصِ روایات رسیده از [[پیامبر]]{{صل}} و ابلاغ عملی آن حضرت در مواضع مختلف، که به برخی از آنها در پیش اشاره شد، [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} و دیگر [[امامان]] [[شیعه]]{{عم}} یکی پس از دیگری، تا [[امام مهدی]]{{ع}} همگی با گزینش خداوند و ابلاغ [[پیامبر]]{{صل}} همه منصبهای [[نبوت]] و رسالت را؛ از قبیل تبیین معارف و تشریح احکام عملی اسلام و مبانی اخلاق دینی و تربیت مسلمانان و تأسیس حکومت و اجرای منویّاتِ وحی و اداره همه نهادهای جامعه دینی جز دریافت وحی بر عهده دارند. | ::::# به استناد مفادِ صریح آیات مربوط به رهبری امت اسلامی، پس از [[رسول خدا]]، و با تأکید و تنصیصِ روایات رسیده از [[پیامبر]]{{صل}} و ابلاغ عملی آن حضرت در مواضع مختلف، که به برخی از آنها در پیش اشاره شد، [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} و دیگر [[امامان]] [[شیعه]]{{عم}} یکی پس از دیگری، تا [[امام مهدی]]{{ع}} همگی با گزینش خداوند و ابلاغ [[پیامبر]]{{صل}} همه منصبهای [[نبوت]] و رسالت را؛ از قبیل تبیین معارف و تشریح احکام عملی اسلام و مبانی اخلاق دینی و تربیت مسلمانان و تأسیس حکومت و اجرای منویّاتِ وحی و اداره همه نهادهای جامعه دینی جز دریافت وحی بر عهده دارند. | ||
::::# تبیین معارف و همه آن چه در مقدمه یکم یاد شد، جز در پرتوِ دانش غیب و آگاهی از حقایق پوشیده و نهان و فراتر از دانش های بشری، امکان پذیر نیست. | ::::# تبیین معارف و همه آن چه در مقدمه یکم یاد شد، جز در پرتوِ دانش غیب و آگاهی از حقایق پوشیده و نهان و فراتر از دانش های بشری، امکان پذیر نیست. | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۷: | ||
| پاسخدهنده = ناصر مکارم شیرازی | | پاسخدهنده = ناصر مکارم شیرازی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/50082/25/152 تفسیر نمونه]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/50082/25/152 تفسیر نمونه]»'' در اینباره گفته است: | ||
«در اینجا دو راه دیگر براى اثبات این واقعیت که پیامبر{{صل}}و امامان معصوم{{عم}} اجمالا از اسرار غیب آگاه بودند وجود دارد: | |||
::::# مىدانیم دایره مأموریت آنها محدود به مکان و زمان خاصى نبوده، بلکه رسالت پیامبر{{صل}}و امامت امامان{{عم}} جهانى و جاودانى است، چگونه ممکن است کسى چنین مأموریت گستردهاى داشته باشد؟ در حالى که هیچگونه آگاهى جز بر زمان و محیط محدود خود نداشته باشد؟ آیا کسى را که مثلا مأمور امارت و استاندارى بخش عظیمى از کشورى مىکنند مىتواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عین حال مأموریت خود را به خوبى انجام دهد؟!. به تعبیر دیگر: پیامبر{{صل}}و امام{{ع}} در مدت [[حیات]] خود باید آن چنان احکام الهى را بیان و اجرا کند که جوابگوى نیازمندیهاى همه انسانها در هر زمان و مکان باشد، و این ممکن نیست مگر اینکه لااقل بخشى از اسرار غیب را بداند. | ::::# مىدانیم دایره مأموریت آنها محدود به مکان و زمان خاصى نبوده، بلکه رسالت پیامبر{{صل}}و امامت امامان{{عم}} جهانى و جاودانى است، چگونه ممکن است کسى چنین مأموریت گستردهاى داشته باشد؟ در حالى که هیچگونه آگاهى جز بر زمان و محیط محدود خود نداشته باشد؟ آیا کسى را که مثلا مأمور امارت و استاندارى بخش عظیمى از کشورى مىکنند مىتواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عین حال مأموریت خود را به خوبى انجام دهد؟!. به تعبیر دیگر: پیامبر{{صل}}و امام{{ع}} در مدت [[حیات]] خود باید آن چنان احکام الهى را بیان و اجرا کند که جوابگوى نیازمندیهاى همه انسانها در هر زمان و مکان باشد، و این ممکن نیست مگر اینکه لااقل بخشى از اسرار غیب را بداند. | ||
::::# سه آیه در قرآن مجید است که اگر آنها را در کنار هم بچینیم مسئله علم غیب پیامبر {{صل}} و امامان{{عم}} از آن روشن میشود: (...) {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ]]}}<ref>«(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> در آیه دیگر میخوانیم: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه۴۳.</ref> از سوی دیگر در احادیث متعددی که در کتب اهل سنت و شیعه نقل شده چنین میخوانیم که: [[ابو سعید خدری]] میگوید از رسول خدا{{صل}} معنی {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ]]}} را سؤال کردم، فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داود بود، گفتم {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}} کیست؟ فرمود: «ذلک اخی علی بن ابی طالب» «او برادرم علی بن ابی طالب است»؛<ref>[[وسائل الشیعة (کتاب)|وسائل الشیعة]]، ج ۲۷ ص۱۸۹.</ref> با توجه به اینکه "علم من الکتاب" که در مورد "آصف" آمده علم جزئی است، و "علم الکتاب" که در مورد حضرت علی{{ع}} آمده علم کلی است، تفاوت میان مقام علمی «آصف» و علی{{ع}} روشن میگردد. از سوى سوم در آیه ۸۹ سوره نحل مىخوانیم: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است».</ref> روشن است کسى که عالم به اسرار چنین کتابى باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلى است آشکار بر اینکه ممکن است انسانى از اولیاء اللَّه، از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/50082/25/152 تفسیر نمونه، ج٢٥، ص١۵۲]</ref>. | ::::# سه آیه در قرآن مجید است که اگر آنها را در کنار هم بچینیم مسئله علم غیب پیامبر {{صل}} و امامان{{عم}} از آن روشن میشود: (...) {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ]]}}<ref>«(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> در آیه دیگر میخوانیم: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه۴۳.</ref> از سوی دیگر در احادیث متعددی که در کتب اهل سنت و شیعه نقل شده چنین میخوانیم که: [[ابو سعید خدری]] میگوید از رسول خدا{{صل}} معنی {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ]]}} را سؤال کردم، فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داود بود، گفتم {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}} کیست؟ فرمود: «ذلک اخی علی بن ابی طالب» «او برادرم علی بن ابی طالب است»؛<ref>[[وسائل الشیعة (کتاب)|وسائل الشیعة]]، ج ۲۷ ص۱۸۹.</ref> با توجه به اینکه "علم من الکتاب" که در مورد "آصف" آمده علم جزئی است، و "علم الکتاب" که در مورد حضرت علی{{ع}} آمده علم کلی است، تفاوت میان مقام علمی «آصف» و علی{{ع}} روشن میگردد. از سوى سوم در آیه ۸۹ سوره نحل مىخوانیم: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است».</ref> روشن است کسى که عالم به اسرار چنین کتابى باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلى است آشکار بر اینکه ممکن است انسانى از اولیاء اللَّه، از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/50082/25/152 تفسیر نمونه، ج٢٥، ص١۵۲]</ref>. | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۷: | ||
| پاسخدهنده = حسین نوری همدانی | | پاسخدهنده = حسین نوری همدانی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[حسین نوری همدانی]]''' در کتاب ''«[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/63772/47 خوارج از دیدگاه نهج البلاغه]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[حسین نوری همدانی]]''' در کتاب ''«[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/63772/47 خوارج از دیدگاه نهج البلاغه]»'' در اینباره گفته است: | ||
«اما آنچه از [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} خاصه و عامه نقل نمودهاند که از مغیبات خبر داده مانند اینکه از صاحب زنج خبر داده و فرموده: {{عربی|«يَا أَحْنَفُ كَأَنِّي بِهِ وَ قَدْ سَارَ بِالْجَيْشِ الَّذِي لَا يَكُونُ لَهُ غُبَارٌ وَ لَا لَجَبٌ وَ لَا قَعْقَعَةُ لُجُمٍ وَ لَا حَمْحَمَةُ خَيْلٍ يُثِيرُونَ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمْ كَأَنَّهَا أَقْدَامُ النَّعَام»}}<ref>ای احنف: مانند آنست که من او را "رئیس زنگیان را" میبینم در حالتی که با لشگری خروج میکند که گرد و غبار و غوغا و هیاهو و صدای لجام و آواز اسبها ندارند، به قدمهای خود زمین را میکوبند قدمهاشان مانند قدمهای شترمرغان است؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۸، ص ۱۲۵.</ref>. | |||
و از فرمانروائی [[مروان بن حکم]] خبر داده:{{عربی|«أَمَا إِنَ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ أَنْفَهُ وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وُلْدِهِ يَوْماً مَوْتاً أَحْمَرَ»}}<ref>یعنی آگاه باشید که او را امارت و حکومتی خواهد بود بسیار کوتاه چون لیسیدن سگ بینی خود را و او پدر چهار رئیس است و زود است که مردم از مروان و فرزندانش روز سرخ را دریابند؛شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۶، ص ۱۴۶.</ref> | و از فرمانروائی [[مروان بن حکم]] خبر داده:{{عربی|«أَمَا إِنَ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ أَنْفَهُ وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وُلْدِهِ يَوْماً مَوْتاً أَحْمَرَ»}}<ref>یعنی آگاه باشید که او را امارت و حکومتی خواهد بود بسیار کوتاه چون لیسیدن سگ بینی خود را و او پدر چهار رئیس است و زود است که مردم از مروان و فرزندانش روز سرخ را دریابند؛شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۶، ص ۱۴۶.</ref> | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۴۲: | ||
| پاسخدهنده = سید محمد ضیاءآبادی | | پاسخدهنده = سید محمد ضیاءآبادی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد ضیاءآبادی]]''' در کتاب ''«[[حبل متین شناخت ارکان دین ج۱ (کتاب)|حبل متین شناخت ارکان دین]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد ضیاءآبادی]]''' در کتاب ''«[[حبل متین شناخت ارکان دین ج۱ (کتاب)|حبل متین شناخت ارکان دین]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«در واقع، [[علم غیب]] به گونهای مستقل و بالذات اختصاص به خدا دارد و دیگران به اذن و مشیت او، تا آنجا که او خواسته است، آگاه از غیب میشوند ولذا او [[اهل بیت رسول]]{{عم}} را پسندیده است که دارنده [[علم غیب]] او باشند»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%AD%D8%A8%D9%84_%D9%85%D8%AA%DB%8C%D9%86_%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA_%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%AC%DB%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) حبل متین شناخت ارکان دین؛ ج ۱، ص ۳۷۶.]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۵۱: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«برای تحقیق این مطلب باید به اخبار و احادیث مراجعه کنیم تا حقیقت روشن گردد. احادیث این باب به چند دسته تقسیم میشود: | ::::::«برای تحقیق این مطلب باید به اخبار و احادیث مراجعه کنیم تا حقیقت روشن گردد. احادیث این باب به چند دسته تقسیم میشود: | ||
# احادیثی وجود دارد که [[امام]]{{ع}} با پروردگار جهان ارتباط دارد و به وسیله [[الهام]]، حقایقی را دریافت میکند لکن [[الهام]] [[امام]]{{ع}} از سنخ وحی پیمبری نیست. حقایقی از [[جهان غیب]] در قلبش القا میشود و سخنانی از غیب به گوشش میرسد لکن فرشته [[وحی]] را مشاهده نمیکند. شب و روز بلکه ساعت به ساعت بر علمش اضافه میشود. شبهای جمعه و قدر به اتفاق ارواح [[پیمبران]] و [[امامان]] گذشته به عالم بالا صعود میکند، و با علوم فراوان برمیگردد. از امثال این تعبیرات که در روایات موجود است اجمالاً استفاده میشود که [[امام]]{{ع}} نیز با [[جهان غیب]] ارتباط دارد و مطالبی در اختیارش گذاشته میشود. (...) | |||
::::::# احادیث زیادی در منابع حدیث داریم که [[ائمه]]{{عم}} میفرمایند: ما از حوادث گذشته و آینده اطلاع داریم، از اخبار آسمان و زمین خبر داریم، خدا بزرگتر از آن است که اطاعت کسی را واجب کند ولی علومش را از وی مخفی بدارد. (...) | ::::::# احادیث زیادی در منابع حدیث داریم که [[ائمه]]{{عم}} میفرمایند: ما از حوادث گذشته و آینده اطلاع داریم، از اخبار آسمان و زمین خبر داریم، خدا بزرگتر از آن است که اطاعت کسی را واجب کند ولی علومش را از وی مخفی بدارد. (...) | ||
::::::# خبرهای غیبی است که از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و سایر [[ائمه]]{{عم}} صادر شده و در کتابها موجود است، از بعض وقایع آینده خبر دادند که بعداً مطابق واقع در آمد و صدق گفتارشان ظاهر شد. نمونههای فراوانی از این قبیل اخبار برای هر یک از [[ائمه]] در کتابها دیده میشود».<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/570 بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۷۴ - ۲۷۹.]</ref> | ::::::# خبرهای غیبی است که از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و سایر [[ائمه]]{{عم}} صادر شده و در کتابها موجود است، از بعض وقایع آینده خبر دادند که بعداً مطابق واقع در آمد و صدق گفتارشان ظاهر شد. نمونههای فراوانی از این قبیل اخبار برای هر یک از [[ائمه]] در کتابها دیده میشود».<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/570 بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۷۴ - ۲۷۹.]</ref> | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۶۱: | ||
| پاسخدهنده = جعفر سبحانی | | پاسخدهنده = جعفر سبحانی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[جعفر سبحانی]]''' در کتاب ''«[[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[جعفر سبحانی]]''' در کتاب ''«[[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]»'' در این باره گفته است: | ||
:«در زمان [[پیامبر|حضرت رسول]]{{صل}} و زمانهای بعد حتی تا چند قرن بعد گاهی کلمه [[علم غیب]] به معنای [[علم غیب]] ذاتی استعمال میشده است. و حتی برخی از دانشمندان بزرگ شیعه فرمودهاند: با این که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} از [[غیب]] آگاهی دارند در عین حال نباید آنان را با کلمه "عالم به [[غیب]]" توصیف کنیم زیرا علم به [[غیب]] فقط به خداوند گفته میشود و بر کسی که علم او به تعلیم الهی است نباید اطلاق شود. دانش [[غیب]] منحصر به خداست و کسی جز او آگاهی به [[غیب]] ندارد ولی برخی که با رفتار خود [[عصمت]] یافتهاند و توان درک سرّ ازل را دارند با کسب اجازه از خداوند صاحب این دانش شوند. [[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندرانی]] مینویسد: [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} از [[غیب]] آگاهی دارند امّا نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از [[علم غیب]] را به آنان آموخته است و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک میباشد<ref>متشابهات القرآن؛ ص ۲۱۱.</ref> »<ref>[http://pasokhgo.valiasr-aj.com/porseman/showquestion.php?code=28337 | |||
منشور جاوید، ج۸، ص ۳۰۹ - ۳۱۲.]</ref>. | منشور جاوید، ج۸، ص ۳۰۹ - ۳۱۲.]</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۷۰: | ||
| پاسخدهنده = سید احمد خاتمی | | پاسخدهنده = سید احمد خاتمی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در مقاله ''«[[امامان گنجینههای علم خداوند (مقاله)|امامان گنجینههای علم خداوند]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در مقاله ''«[[امامان گنجینههای علم خداوند (مقاله)|امامان گنجینههای علم خداوند]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«خداوند [[امامان]]{{عم} را به بخشی از علومی که نزد ذات مقدّسش هست واقف ساخته و آنها گنجینه دار این علومند. از این رهگذر است که ما بر این باوریم که [[امامان]]{{عم} به اذن خداوند [[علم غیب]] دارند. ستون فقرات این علم اذن خداوند است. به این ترتیب تفسیر برخی از آیاتی که به ظاهر نفی [[علم غیب]] از [[پیامبر]] میکند روشن میگردد: [[علامه طباطبایی]] میفرماید: خداوند ذاتاً از [[غیب]] آگاه است و هر کس جز او از [[غیب]] آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا [[پیامبر]] آگاهی خود از [[غیب]] را انکار میکند و میگوید: [[علم غیب]] ندارم. معنای آن اینست که مستقلاً و ذاتاً عالم به [[غیب]] نیستم و هر چه میدانم از جانب خدا به من آموخته شده است<ref>تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۱.</ref>. | |||
از نگاه متکلمان شیعه یکی از دلائل [[امامت]] [[مولی علی]]{{ع}} خبرهای غیبی [[مولی علی]]{{ع}} است که حضرت قبل از وقوع خبر میداد و در موعد خود اتفاق میافتاد<ref>ارشاد شیخ مفید، ص ۱۴۸.</ref>. | از نگاه متکلمان شیعه یکی از دلائل [[امامت]] [[مولی علی]]{{ع}} خبرهای غیبی [[مولی علی]]{{ع}} است که حضرت قبل از وقوع خبر میداد و در موعد خود اتفاق میافتاد<ref>ارشاد شیخ مفید، ص ۱۴۸.</ref>. | ||
خط ۱۷۶: | خط ۱۸۶: | ||
| پاسخدهنده = سید جعفر حسینی | | پاسخدهنده = سید جعفر حسینی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است: | ||
«[[علم به غیب]] و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکانپذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین میفرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}<ref>سوره بقره آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا}}<ref>سوره مریم آیه ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش را از اسرار بیشتری آگاه میسازد لذا میفرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سوره هود آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستانهای پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سوره آل عمران آیه ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>سوره یوسف آیه ۱۰۳.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|تلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>سوره هود آیه ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش عنایت میفرماید و دو آیه شریفه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>سوره جن آیه ۲۶و۲۷.</ref> گواه این مدعا است. و همچنین در سوره بقره، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}}<ref>سوره بقره آیه ۲۵۵.</ref>. '''نتیجه اینکه:''' گرچه آیه شریفه {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که علم غیب مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به علم غیب تعلق گرفته استثنا شدهاند. بنابراین انبیاء اولیاء و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای علم غیب میباشند ولی بهره انبیاء و اولیاء بیش از سایر مؤمنین است. (...) البته [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و وارثان علمش در عمل کردن بر طبق آنچه را که میدانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله (یک: علم به غیبت، دوم: عمل بر طبق آن، سوم: اعلام به دیگران) جدای از هم میباشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهجالبلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref> | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۹۴: | ||
| پاسخدهنده = احمد مطهری | | پاسخدهنده = احمد مطهری | ||
| پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین '''[[احمد مطهری]]''' و '''[[غلام رضا کاردان]]''' در کتاب ''«[[علم پیامبر و امام در قرآن (کتاب)|علم پیامبر و امام در قرآن]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین '''[[احمد مطهری]]''' و '''[[غلام رضا کاردان]]''' در کتاب ''«[[علم پیامبر و امام در قرآن (کتاب)|علم پیامبر و امام در قرآن]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
«مقصود از [[علم غیب]] درباره [[ائمه]]{{عم}} این است که آنان این آگاهی را خود به خود نداشته بلکه از راه تعلیم الهی آموختهاند؛ چنانکه امیرمؤمنان بعد از پایان جنگ جمل در بصره ضمن خطبهای که ایراد فرمود برخی از حوادث آینده را خبر داد، یکی از اصحاب آن [[حضرت]]{{ع}} از وی پرسید: {{عربی|«[[آیا امام علی علم غیب دارد؟ (پرسش)|لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ]]»}}<ref>«ای امیرمؤمنان آیا شما از علم غیب برخوردارید؟».</ref> حضرت در پاسخ او تبسمی نموده فرمود: {{عربی|« لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْم»}}<ref>«این علم غیب نیست بلکه تعلمی از صاحب علمی است».نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۴.</ref><ref>نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۴.</ref> و نیز یحیی بن عبدالله بن حسن از [[امام باقر]] {{ع}} چنین سؤال میکنند: "[[آیا امام باقر علم غیب دارد؟ (پرسش)|فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما علم غیب دارید؟]]" حضرت در پاسخ او فرمود: {{عربی|«لا والله ما هی الا وراثه عن رسول الله»}} {{صل}}<ref>«نه به خدا سوگند آنچه ما میدانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده است و از او ارث بردهایم». امالی شیخ مفید ص ۱۴.</ref> از اینگونه احادیث علاوه بر اینکه مطلب فوق ثابت میشود نکته دیگری نیز به دست میآید و آن اینکه اصلا کلمه [[علم غیب]] در صدر اسلام اصطلاح خاصی بوده و تنها بر [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم و آگاهی ذاتی نسبت به غیب]] اطلاق میشده یعنی علم به غیب فقط در موردی به کار میرفته که عالم از جانب خدا و بدون تعلیم دیگری به غیب راه پیدا کرده باشد، اما آگاهی به غیب از راه تعلیم و آموزش اصلا علم به غیب شمرده نمیشده است، از این نظر با اینکه ائمه و پیشوایان دین از آینده خبر میدادند، میگفتند این علم به غیب نیست بلکه از [[رسول خدا]] {{صل}} آموختهایم، با اینکه از نظر لغت اینگونه آگاهیها علم به غیب است و در نظر اهل لغت تفاوتی نمیکند که علم به غیب از ناحیه خود عالم باشد و یا از غیر آموخته باشد. اما نتیجهای که بر اثبات این اصطلاح در صدر اسلام مترتب میشود اینکه کاملا روشن میشود [[ آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)|آیات نفی علم غیب]] صرفا ناظر بر علم ذاتی نسبت به غیب است و تعرضی راجع به غیر آن ندارد، و خوشبختانه ما که درباره پیامبران و یا ائمه، [[علم غیب]] را قائلیم معتقدیم علم غیب آنان از ناحیه خداوند تعلیم شده و حتی بقاء آن نیز دائما به افاضه حقتعالی نیازمند است»<ref>[[علم پیامبر و امام در قرآن (کتاب)|علم پیامبر و امام در قرآن]]، ص ۷۴-۷۷.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۹۰: | خط ۲۰۲: | ||
| پاسخدهنده = سید محمد حسن علوی | | پاسخدهنده = سید محمد حسن علوی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد حسن علوی]]''' در مقاله ''«[[صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه (مقاله)|صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد حسن علوی]]''' در مقاله ''«[[صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه (مقاله)|صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه]]»'' در این باره گفته است: | ||
«از تقابل نظریه علمای ابرار با نظریه [[امامان معصوم]]{{عم}}، معنای صفات فرابشری روشن میگردد. | |||
#امامان همانند پیامبر از جانب خداوند به امامت منصوب شدهاند، و پیامبر این نصب الهی را در قالب نص، به مسلمانان معرفی کرده است. پس ایشان منصوب الهی و منصوص نبوی هستند، و آن دسته از مسلمانان که از این امر الهی و دستور نبوی سرپیچی کرده اند از صراط مستقیم؛منحرف شدهاند | #امامان همانند پیامبر از جانب خداوند به امامت منصوب شدهاند، و پیامبر این نصب الهی را در قالب نص، به مسلمانان معرفی کرده است. پس ایشان منصوب الهی و منصوص نبوی هستند، و آن دسته از مسلمانان که از این امر الهی و دستور نبوی سرپیچی کرده اند از صراط مستقیم؛منحرف شدهاند | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۲۲: | ||
| پاسخدهنده = محمد حسن قدردان قراملکی | | پاسخدهنده = محمد حسن قدردان قراملکی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[پیامبر اسلام]] {{صل}} به [[علم غیب]] و [[علم لدنی|لدنی]] [[اهل بیت]] {{عم}} در مورد مختلف تصریح داشته است (...). اینک به بعض نصوص در این خصوص اشاره میشود: | |||
{{عربی|«آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ»}}<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. مشابه [[روایت]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} متعدد روایت شده است، ذکر وصف «[[معدن العلم]]» در کنار وصف [[موضع رسالت]] و [[محل فرود آمدن ملائکه]] روشن میکند که [[معدن علم]] بودن [[اهل بیت]] {{عم}} صرف علم کثیر و فراوان نیست، بلکه ظاهر در [[علم الهی]] است، به تعبیر دیگر معدن علم بودن اهل بیت {{عم}} رهاورد وصف {{عربی|«مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ»}} است»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۴.</ref>. | {{عربی|«آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ»}}<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. مشابه [[روایت]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} متعدد روایت شده است، ذکر وصف «[[معدن العلم]]» در کنار وصف [[موضع رسالت]] و [[محل فرود آمدن ملائکه]] روشن میکند که [[معدن علم]] بودن [[اهل بیت]] {{عم}} صرف علم کثیر و فراوان نیست، بلکه ظاهر در [[علم الهی]] است، به تعبیر دیگر معدن علم بودن اهل بیت {{عم}} رهاورد وصف {{عربی|«مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ»}} است»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۴.</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۲۱۷: | خط ۲۳۱: | ||
| پاسخدهنده = محمد حسن نادم | | پاسخدهنده = محمد حسن نادم | ||
| پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم|نادم]]''' و '''[[سید ابراهیم افتخاری|افتخاری]]''' در مقاله ''«[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم|نادم]]''' و '''[[سید ابراهیم افتخاری|افتخاری]]''' در مقاله ''«[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
«[[شیخ صدوق]] نیز به برخورداری [[امام]]{{ع}} از [[علم غیب]] اعتقاد دارد؛ اما نکتهای هست که شاید برخی را به اشتباه بیندازد و چه بسا با استناد به آن، صدوق را مخالف برخوردای [[امام]]{{ع}} از [[علم غیب]] معرفی کنند. [[شیخ صدوق]] نقل میکند که ابنقبه رازی در پاسخ شبهات ابیزید علوی گفته [[علم غیب]] مخصوص خداوند است و هر بشری که ادعا کند [[علم غیب]] دارد، مشرک و کافر است. عدهای میگویند اگر صدوق این سخن ابنقبه را قبول نداشت، یا باید آن را نقل نمیکرد یا آن را رد میکرد؛ در حالی که چنین نکرده؛ پس او هم، [[علم غیب]] را مخصوص خدا و همانند ابنقبه، قائلان به داشتن [[علم غیب]] را مشرک و کافر دانسته است. این برداشت از نقل صدوق، با روایاتی که وی نقل میکند و دال بر علم [[امامان]] به باطن مردم و پیشامدهای آینده است، سازگاری ندارد. در واقع، بین این دو نظر میتوان جمع کرد؛ زیرا با توجه به روایات دال بر تفاوت [[علم امام]]{{ع}} با علم خداوند میتوان روایاتی را که صدوق از مصادیق غیب بیان کرده، از زمرۀ علوم عام خداوند دانست که از سوی خداوند، به انبیا{{عم}} و اوصیا میرسد. در این صورت، ابنقبه هم این دست علوم را غیبی نمیداند. به نظر [[شیخ صدوق]] هم، اینها [[علم غیب]] نیست؛ بلکه [[علم غیب]] آن است که در [[لوح محفوظ]] و مختص خداوند بوده، هیچ مخلوقی از آن آگاهی ندارد؛ بنابراین، [[شیخ صدوق]] برخورداری [[امام]]{{ع}} از [[علم غیب]] را انکار نمیکند ومراد ابنقبه و دیگر عالمان [[امامیه]] از غیب دانی [[ائمه]]{{عم}} نیز، چنین غیبی نیست. به عبارتی، [[علم غیب]] مورد نظر ابنقبه، [[علم غیب]] ذاتی است که البته [[شیخ صدوق]] آن را برای امام نمیپذیر و علمی که [[شیخ صدوق]] میگوید، غیر ذاتی است که ابنقبه هم امام را دارای آن میداند؛ پس هیچ منافاتی بین قول صدوق و ابنقبه وجود ندارد. (...) | |||
::::::محدثان قم گرچه در نقل روایات و شمار آنها، در مواردی اختلاف داشتند، در مجموع، هم در علوم میراثی [[ائمه]]{{عم}} که [[پیامبر]]{{صل}} آن را از راههای عادی و غیر عادی، از انبیای گذشته دریافت کرده و در اختیار [[امامان]]{{عم}} قرار داده بود و هم در علوم الهامی که از راههای گوناگون، به [[امامان]]{{عم}} القا میشد، اتفاق نظر داشتند. آنان در برخورداری [[ائمه]]{{عم}} از [[علم غیب]] نیز که با [[الهام]] و توارث حاصل میشد، همداستان بودند»<ref>[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]، ص۶۷ و ۶۸</ref>. | ::::::محدثان قم گرچه در نقل روایات و شمار آنها، در مواردی اختلاف داشتند، در مجموع، هم در علوم میراثی [[ائمه]]{{عم}} که [[پیامبر]]{{صل}} آن را از راههای عادی و غیر عادی، از انبیای گذشته دریافت کرده و در اختیار [[امامان]]{{عم}} قرار داده بود و هم در علوم الهامی که از راههای گوناگون، به [[امامان]]{{عم}} القا میشد، اتفاق نظر داشتند. آنان در برخورداری [[ائمه]]{{عم}} از [[علم غیب]] نیز که با [[الهام]] و توارث حاصل میشد، همداستان بودند»<ref>[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]، ص۶۷ و ۶۸</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۲۲۵: | خط ۲۴۰: | ||
| پاسخدهنده = محمد حسن نادم | | پاسخدهنده = محمد حسن نادم | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]'''، در کتاب ''«[[علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]'''، در کتاب ''«[[علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
*«[[معتزلیان]] [[علم غیب]] را با مقدماتی که بیان نمودند، فقط در مورد [[پیامبران]] پذیرفتند، درباره غیر پیامبران بر این باور بودند که دلیلی یا جایگزین دلیل عقلی بر [[غیب دانی]] آنها نمیتوان ارائه کرد. بنابر این بحث [[علم غیب امام]] در دایره مباحث کلامی آنها نمیگنجد. علاوه اینکه آنها به صراحت با غیب دانی امام مخالفت کردند<ref>نک: الشریف المرتضی علی بن الحسین الموسوی، الشافی فی الامامه، تحقیق سید عبد الزهرا حسینی، مؤسسة الصادق للطباعة و النشر، طهران، ۱۴۰۷ هـ - ١٩٨١ م، ج ١٠، ص ۲۶؛ فی علم الکلام، ج١، ص ۲۶۲.</ref>. | |||
::::::*[[اشاعره]] بر خلاف [[معتزله]] غیب دانی بر غیر انبیاء را بلامانع دانستند، اگر چه مخالف باور [[امامیه]] درباره [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} هستند، اما با مبانی و مقدماتی که ارائه کردند غیب دانی [[ائمه]]{{عم}} به صورت غیر مستقیم در حد غیب دانی دیگر [[اولیاء الهی]] و کسانی که بر اثر جدّ و جهد خویش توانستهاند زمینههای دریافت از [[غیب]] را فراهم آورند، به اثبات میرسد<ref>نک: السید محمود الآلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم و السّبع المثانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا، ج٢٠، ص ١٠-١٢.</ref>(...). | ::::::*[[اشاعره]] بر خلاف [[معتزله]] غیب دانی بر غیر انبیاء را بلامانع دانستند، اگر چه مخالف باور [[امامیه]] درباره [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} هستند، اما با مبانی و مقدماتی که ارائه کردند غیب دانی [[ائمه]]{{عم}} به صورت غیر مستقیم در حد غیب دانی دیگر [[اولیاء الهی]] و کسانی که بر اثر جدّ و جهد خویش توانستهاند زمینههای دریافت از [[غیب]] را فراهم آورند، به اثبات میرسد<ref>نک: السید محمود الآلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم و السّبع المثانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا، ج٢٠، ص ١٠-١٢.</ref>(...). | ||
خط ۲۳۵: | خط ۲۵۱: | ||
| پاسخدهنده = رحیم لطیفی | | پاسخدهنده = رحیم لطیفی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[رحیم لطیفی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب معصوم ۳ (مقاله)|علم غیب معصوم]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[رحیم لطیفی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب معصوم ۳ (مقاله)|علم غیب معصوم]]»'' در این باره گفته است: | ||
«دیدگاه رسمی و مشهور دانشمندان شیعه این است که [[انبیا]] و [[امامان]]{{ع}} از هرگونه گناه صغیره و کبیره و از هرگونه خطا و سهو و نسیان، به دور هستند و چنین عصمتی از آغاز زندگی تا پایان زندگی آنها بر قرار است. لازمه چنین عصمتی [[علم غیب]] وسیع است. [[نبی]] و [[امام]] باید عالم به حقایق اشیا و امور پنهانی باشند تا چنین عصمتی محقق شود و حتی خطا و نسیان نیز از آنان سر نزند. رهیافت تلاش کلامی و فلسفی و صریح روایات در موضوع [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] دو چیز است: یکی اثبات اصل [[علم غیب]] که به اذن الهی به آنان داده شده است، و دیگر اثبات وسعت و گستره این علم تا آنجا که عدالت و عصمتآور باشد و [[پیامبر]] و [[امام]] در سایه آن هرگونه موارد عصیان و خطاء و سهو و نسیان را بشناسد و در نتیجه از او سر نزند در غیر این صورت دیگر به رسالت و هدایتگریاش اطمینانی نخواهد بود و نقض غرض خواهد شد. اگر [[پیامبر]] و [[امام]] به موضوعات خارجی و امور غیبی و حوادث، [[علم غیب]] نداشته باشند، امکان سهو و نسیان، بلکه وقوع آن حتمی میشود و در نتیجه در مواردی مرتکب حقکشیها و خطاها میشوند و این کاستی بزرگی است که با منصب آنان منافات دارد، بلکه فلسفه وجودیشان زیر سؤال میرود. افزون بر این اگر علم پیامبر و امام محدود میبود و مرتکب خطاها یا فراموشیهایی میشدند این موارد با توجه به تعداد ائمه حتماً برای ما نقل میشد. استدلال متکلمان با توجه به ضرورت، اهداف و وظایف پیامبر و امام وجود عصمت و علم غیب را برای رهبران الهی ثابت کرد، اگر فرستاده خدا از ملکه عصمت و علم برتر برخوردار نباشد، نه میتواند پیام الهی را به صورت کامل و صحیح به بندگان برساند و نه هدایت کامل آنان را عهدهدار شود و انسانها هم نمیتوانند به او اعتماد و اطمینان داشته باشند؛ پس نقض غرض و لغویت در کار خدا میشود! حکیمان و فلاسفه الهی با مطالعه وجود شناختی، مرتبه وجودی عالی را برای پیشوایان الهی ثابت کردهاند که لازمهاش عصمت و علم برتر است»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85_%DB%B3_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۶۷: | ||
| پاسخدهنده = سید احمد سجادی | | پاسخدهنده = سید احمد سجادی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید احمد سجادی]]''' در کتاب ''«[[پرچمداران هدایت (کتاب)|پرچمداران هدایت]]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید احمد سجادی]]''' در کتاب ''«[[پرچمداران هدایت (کتاب)|پرچمداران هدایت]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
«باید توجه داشت که عالم به اسرار و علوم غیب، فقط خداوند است و او به پیامبران و رسولان خود، غیب را میآموزد و امامان از طریق [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر علوم غیبی اطلاع مییابند»<ref>پرچمداران هدایت، ص۱۴۲.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۵۷: | خط ۲۷۵: | ||
| پاسخدهنده = محمد مشکی | | پاسخدهنده = محمد مشکی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد مشکی]]''' در مقاله ''«[[بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد مشکی]]''' در مقاله ''«[[بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[شیخ مفید]] منکر اصل [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}} نیست. وی فیالجمله میپذیرد که [[امام علم]] [[غیب]] دارد، آنچه او نفی میکند [[علم غیب]] به طور مطلق است، چنان که خود او نیز به این نکته تصریح دارد: {{عربی|«فأما القول بأنه يعلم كل ما يكون فلسنا نطلقه و لا نصوب قائله لدعواه فيه من غير حجة و لا بيان»}}. در مورد علم مطلق هم اگر کسی مدعی است، و دلیل و برهانی بر اثبات آن دارد، [[شـیخ مفید]] آن را منکر نیست و صرفاً میگوید کسانی که ادعای چنین علمی را دارند در صورتی که دلیلی بر اثبات آن ندارند نمیتوان آنان را در این ادعا بر حق دانست. | |||
نظریه [[شیخ مفید]] در مورد [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}}، با روایات و آیات هیچ تضادی ندارد؛ چرا که به مقتضای آیات و روایات، علم و آگاهی پیدا کردن [[امامان]]{{عم}} از غیب به اذن الهی است و بدون آن، امکان تحقق چنین علمی برای آنان نیست. [[شیخ مفید]] تحقق چنین علمی را برای [[امامان]]{{عم}}، با اعلام خداوند قبول دارد. بنابراین، نمیشود او را منکر [[علم غیب]] [[امام]] تلقی کرد و نظر او را مخالف با نصوص دینی دانست. ولی انصاف این است که میتوان کلام [[شیخ مفید]] را توجیه کرد؛ که به این ترتیب راجع به دیدگاه او در خصوص نفی علم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به زمان شهادتش، و نیز نفی علم [[امام حسین]]{{ع}} به محل آب میتوان گفت که اولاً این دلیل بر نفی [[علم غیب]] [[امام]] نیست، چرا که فرض بر این است که [[علم غیب]]، از طرف خداوند است؛ ثانیاً نفی [[علم غیب]] در یک مورد دلیل بر نفی کل نیست؛ ثالثاً گرچه روایاتی در مورد علم آنان در این زمینه رسیده است، و مفید با صراحت منکر آنها شده است، لکن این انکار مطلق نیست؛ به دلیل اینکه خـود او بعد از نفی وجود اثر، در این مورد تنزل کرده و میگوید: بر فرض وجود اثر در اثبات علم آنان، منافاتی ندارد که از طرف خداوند، مأمور نبودهاند که به مقتضای آن علم عمل کنند، بلکه متعبد بودهاند که بر خلاف آن حرکت کنند؛ برای رسیدن به درجات متعالی کـه جز از طریق شهادت امکان دسترسی به آنها میسر نبوده است»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۱۰ - ۳۱۱.</ref>. | نظریه [[شیخ مفید]] در مورد [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}}، با روایات و آیات هیچ تضادی ندارد؛ چرا که به مقتضای آیات و روایات، علم و آگاهی پیدا کردن [[امامان]]{{عم}} از غیب به اذن الهی است و بدون آن، امکان تحقق چنین علمی برای آنان نیست. [[شیخ مفید]] تحقق چنین علمی را برای [[امامان]]{{عم}}، با اعلام خداوند قبول دارد. بنابراین، نمیشود او را منکر [[علم غیب]] [[امام]] تلقی کرد و نظر او را مخالف با نصوص دینی دانست. ولی انصاف این است که میتوان کلام [[شیخ مفید]] را توجیه کرد؛ که به این ترتیب راجع به دیدگاه او در خصوص نفی علم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به زمان شهادتش، و نیز نفی علم [[امام حسین]]{{ع}} به محل آب میتوان گفت که اولاً این دلیل بر نفی [[علم غیب]] [[امام]] نیست، چرا که فرض بر این است که [[علم غیب]]، از طرف خداوند است؛ ثانیاً نفی [[علم غیب]] در یک مورد دلیل بر نفی کل نیست؛ ثالثاً گرچه روایاتی در مورد علم آنان در این زمینه رسیده است، و مفید با صراحت منکر آنها شده است، لکن این انکار مطلق نیست؛ به دلیل اینکه خـود او بعد از نفی وجود اثر، در این مورد تنزل کرده و میگوید: بر فرض وجود اثر در اثبات علم آنان، منافاتی ندارد که از طرف خداوند، مأمور نبودهاند که به مقتضای آن علم عمل کنند، بلکه متعبد بودهاند که بر خلاف آن حرکت کنند؛ برای رسیدن به درجات متعالی کـه جز از طریق شهادت امکان دسترسی به آنها میسر نبوده است»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۱۰ - ۳۱۱.</ref>. | ||
خط ۲۹۲: | خط ۳۱۱: | ||
| پاسخدهنده = محمد منصورآبادی | | پاسخدهنده = محمد منصورآبادی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد منصورآبادی]]''' در کتاب ''«[[راسخان در علم از دیدگاه فریقین (کتاب)|راسخان در علم از دیدگاه فریقین]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد منصورآبادی]]''' در کتاب ''«[[راسخان در علم از دیدگاه فریقین (کتاب)|راسخان در علم از دیدگاه فریقین]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
«یکی دیگر از مصادیق راسخان در علم ائمه اطهار{{عم}} هستند که بسیاری از مفسران شیعه آن را نقل کرده و بسیاری از روایات آن را تایید میکند زیرا علم اهل بیت وآل محمد{{ع}} از شخص [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} سرچشمه میگیرد و علم رسول خدا{{صل}} از وحی است. در این باره به چند نظریه اشاره میکنیم: مرحوم [[طبرسی]] در (مجمع البیان) با عنایت به روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید که اوصیاء رسول خدا{{صل}} هم بعد از او راسخ در علم هستند و در ادامه مینویسد: از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: [[پیامبر اکرم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} افضل راسخان در علم بود و تفسیر و تأویل هر چه بر او نازل شد میدانست و چیزی بر آن حضرت نازل نشد که تفسیر آن را نداند او پس از او اوصیاء گرامیش تفسیر و تأویل همه قرآن را میدانستند. <ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۹۹.</ref> مرحوم قمی نیز در تفسیر خود به روایتی استشهاد کرده و مینویسد: [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} افضل راسخان در علم است و بعد از او اوصیاء و جانشینان به حقش علم به تأویل قرآن را داشته و از راسخان در علم میباشند. <ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱،ص۹۷.</ref> شیبانی در تفسیر خود رسول گرامی اسلام{{صل}} و اهل بیت{{عم}} ایشان را راسخان در علم معرفی کرده و مینویسد: رسول خدا{{صل}} واهل بیت{{عم}} ایشان از راسخان در علم هستند و در روایات به این موضوع صریحا اذعان شده است و هم چنین [[شیخ مفید]] فرموده است: راسخان در علم که خداوند در آیه از آنها صحبت میکند [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}} و اهل بیت{{عم}} هستند و آنها از تأویل قرآن اطلاع دارند. <ref>شیبانی، محمد بن حسن، نهج البیان عن کشف معانی القرآن ،ج۲، ص۱۴.</ref> مرحوم سبزواری که رسول خدا{{صل}} را راسخ در علم معرفی کرده در ادامه میفرماید: رسول اکرم{{صل}} در درجه نهایی از یقین قرار داشت و فرقی بین علم ایشان و ائمه اطهار{{عم}} در شناخت تأویل و حقیقت قرآن نیست و فقط علم ایشان از باب وحی و نبوت و علم جانشینانشان از باب [[امامت]] است پس رسول اکرم{{صل}} و به تبع ایشان ائمه{{ع}} راسخان حقیقی در علم الهی هستند.<ref>موسوی سبزواری، سید عبد الاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۰.</ref> | |||
::::::'''نتیجه''': اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} از راسخان در علم هستند زیرا: ۱. ایشان کسانی هستند که علمشان را از رسول اکرم{{صل}} گرفتند و [[پیامبر]]{{صل}} نیز از طریق وحی به خداوند متصل بود و علمش الهی میباشد. ۲. نمیتوان مدعی بود که هیچ کس تأویل را نمیداند و اگر گفتیم فقط رسول خدا{{صل}} میداند باز بعد از ایشان مردم در مورد قرآن و متشابهات نیازمند راهنمایی کسی هستند که آن علم از رسول اکرم{{صل}} به او منتقل شده باشد و او کسی جز [[امام علی|علی]]{{ع}} و اولاد معصومینش نیستند. ۳. علم راسخان، علم الهی است پس ایشان باید از معصومین باشند تا در شبهه و خطا و اشتباه نیفتند و فقط اهل بیت رسول{{عم}} هستند که بعد از ایشان از نعمت عصمت برخوردارند. ۴. روایات بسیار داریم که اهل بیت{{ع}} خود را راسخ در علم و دانایان تأویل معرفی کردند. ۵. در روایات بسیاری اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} تأویل آیات متشابه را بیان نمودند و بهترین دلیل برای ثبوت چیزی اتفاق افتادن آن میباشد. در نهایت یکی از مصادیق بارز (بلکه تنها مصداق) راسخان در علم اهل بیت نبوت{{عم}} هستند که هم تأویل را میدانند و هم آن را بیان کرده و مردم را از افتادن در انحراف نجات میدهند.»<ref>[[راسخان در علم از دیدگاه فریقین (کتاب)|راسخان در علم از دیدگاه فریقین]]، ص ۱۳۴.</ref>. | ::::::'''نتیجه''': اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} از راسخان در علم هستند زیرا: ۱. ایشان کسانی هستند که علمشان را از رسول اکرم{{صل}} گرفتند و [[پیامبر]]{{صل}} نیز از طریق وحی به خداوند متصل بود و علمش الهی میباشد. ۲. نمیتوان مدعی بود که هیچ کس تأویل را نمیداند و اگر گفتیم فقط رسول خدا{{صل}} میداند باز بعد از ایشان مردم در مورد قرآن و متشابهات نیازمند راهنمایی کسی هستند که آن علم از رسول اکرم{{صل}} به او منتقل شده باشد و او کسی جز [[امام علی|علی]]{{ع}} و اولاد معصومینش نیستند. ۳. علم راسخان، علم الهی است پس ایشان باید از معصومین باشند تا در شبهه و خطا و اشتباه نیفتند و فقط اهل بیت رسول{{عم}} هستند که بعد از ایشان از نعمت عصمت برخوردارند. ۴. روایات بسیار داریم که اهل بیت{{ع}} خود را راسخ در علم و دانایان تأویل معرفی کردند. ۵. در روایات بسیاری اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} تأویل آیات متشابه را بیان نمودند و بهترین دلیل برای ثبوت چیزی اتفاق افتادن آن میباشد. در نهایت یکی از مصادیق بارز (بلکه تنها مصداق) راسخان در علم اهل بیت نبوت{{عم}} هستند که هم تأویل را میدانند و هم آن را بیان کرده و مردم را از افتادن در انحراف نجات میدهند.»<ref>[[راسخان در علم از دیدگاه فریقین (کتاب)|راسخان در علم از دیدگاه فریقین]]، ص ۱۳۴.</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۳۰۰: | خط ۳۲۰: | ||
| پاسخدهنده = اصغر غلامی | | پاسخدهنده = اصغر غلامی | ||
| پاسخ = آقای دکتر '''[[اصغر غلامی]]''' در مقاله ''«[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای دکتر '''[[اصغر غلامی]]''' در مقاله ''«[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«شیخ [[کلینی]]، در مورد نسبت علم [[ائمه]]{{عم}} به جمیع علوم انبیا، رسل و ملائکه، روایاتی را نقل میکند که بیانگر دو قسم از علم برای خدای تعالی هستند. یک قسم، علمی است که خداوند آن را برای ملائکه، انبیا و رسولان خود آشکار نموده است و قسم دیگر، علم مکفوف است که بر هیچ یک از مخلوقات خویش آشکار نکرده است. بر اساس این روایات، علمی که برای انبیا، رسولان و ملائکه آشکار شده، [[ائمه]]{{عم}} نیز آن را دارا هستند. اما علم مکلوف که خداوند آن را برای خود اختصاص داده است، هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود خداوند علم آن را به [[ائمه]]{{عم}} میدهد. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:{{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا»}}<ref> همانا، برای خدای تبارک و تعالی، دو علم هست. علمی که آن را بر ملائکه، انبیا و رسلش آشکار نموده است، پس هر آنچه را که بر ملائکه، رسولان و انبیائش آشکار کرده، علم آن را به ما داده است. و علمی که به خودش اختصاص داده است، پس هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود، خداوند ما را به آن، عالم میکند در حالی که بر [[ائمه]]{{عم}} پیش از ما نیز عرضه شده است</ref> این قبیل روایات، با روایاتی که دلالت بر زیاد شدن علم [[ائمه]]{{عم}} دارند، هماهنگی داشته و گویای این مطلب هستند که علم مکفوف که مختص به خدای تعالی است، تقدیرات و خلق جدید، محو و اثبات در کتاب بدائیات است که هر گاه خداوند بخواهد به تدریج علم آنها به [[امام]]{{ع}} داده میشود. همچنین این روایات با روایات نفی [[علم غیب]] نیز سازگار است، بدین معنا که مراد [[اهل بیت]]{{عم}} از نفی [[علم غیب]]، عدم آگاهی ایشان از این امور است که هنوز تقدیر نشدهاند و پس از تقدیر، علم آنها به [[ائمه]]{{عم}} داده میشود که به تعبیر خود ایشان، افضل علوم ایشان نیز همین است. این دو مورد در مبحث مربوط به هر کدامشان، بیشتر توضیح داده خواهد شد»<ref>[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]].</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۰۷: | خط ۳۲۸: | ||
| پاسخدهنده = عباس میرزایی | | پاسخدهنده = عباس میرزایی | ||
| پاسخ = آقای دکتر '''[[عباس میرزایی]]'''، در کتاب ''«[https://bookroom.ir/book/51113/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%82%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C ابن قبه رازی]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای دکتر '''[[عباس میرزایی]]'''، در کتاب ''«[https://bookroom.ir/book/51113/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%82%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C ابن قبه رازی]»'' در اینباره گفته است: | ||
«ابن قبه معتقد است غیب را کسی جز خداوند متعال نمیداند و کسی که آن را برای بشر ادعا کند کافر است؛<ref>همان، ص۱۰۷ و۱۱۶.</ref> ازاینرو امام{{ع}} [[علم غیب]] ندارد.<ref>همان، ص۱۱۳.</ref> کسی که علم غیب برای امام{{ع}} قائل باشد، کافر و خارج از اسلام است.<ref>همان، ص۱۰۶.</ref> ابنقبه [[علم غیب]] امام{{ع}} را نظریه برخی از غلات میداند؛ چرا که امامیان معتقد به [[علم غیب]] برای امامان{{عم}} خود نیستند<ref>ر.ک: همان، ص۱۰۶ و۱۱۶.</ref> و این انتسابی است که مخالفان آن را به همه امامیه نسبت دادهاند.<ref>همان، ص۱۱۷.</ref> ابنقبه معتقد است اگر منظور از اثبات علم غیب برای امام{{ع}}، اثبات [[امامت]] اوست، به آن نیاز نیست؛ چرا که امامیه با [[علم غیب]] [[امامت]] امام{{ع}} را اثبات نمیکند، بلکه دلیل آنها فهم و علم امام{{ع}} در دین است.<ref>همان، ص۱۱۶.</ref> البته لازمه این نظریه ابنقبه نفی مطلق علوم ویژه ائمه{{عم}} نیست؛ زیرا وی خود علم خاصی فرابشری در حوزه دین و ناظر به شریعت را برای امام{{ع}} قائل است و بر آن صحه میگذارد، نکتهای که بهروشنی از آثارِ ناقصِ برجای مانده از او برمیآید. دراینباره میتوان به دو نکته اشاره کرد. نخست اینکه ابنقبه نصّ از امام{{ع}} پیشین و ظهور علم را از نشانههای [[امامت]] امام{{ع}} برمیشمرد.<ref>ر.ک: همان، صص۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۹، ۱۱۳، ۱۱۵و۱۱۶.</ref> حال باید پرسید منظور از ظهور علم چیست؟ ابنقبه بیان علم غیبی امام{{ع}} را از مصادیق ظهور علم میشناسد. او پیشگویی [[امام علی]]{{ع}} در جنگ نهروان را که از یاران امام{{ع}} ده نفر به شهادت میرسند و از نهروانیان ده نفر زنده میمانند، نوعی ظهور علم امام{{ع}} بیان میکند،<ref>ابنقبه نقل میکند [[امام علی]]{{ع}} در جنگ نهروان فرمودند: {{عربی|"وَ اللَّهِ مَا عَبَرُوا وَ لاَ یَعْبُرُوا وَ اللَّهِ مَا یُقْتَلُ من کم عَشَرَةٌ وَ لاَ یَنْجُوا مِنْهُمْ عَشَرَةٌ"}}؛ به خدا سوگند خوارج از نهر نگذشته و نخواهند گذشت؛ به خدا سوگند از شما تا ده تن کشته نمیشوند و از ایشان تا ده تن زنده نمیمانند (نقضالاشهاد، ص۱۲۰).</ref> علمی که شایسته است فصل فارق مدعیان [[امامت]] قرار گیرد.<ref>همان، ص۱۰۳.</ref> دومین نکته که از توجه ابنقبه به [[علم غیب]] امام{{ع}} حکایت دارد، ردیه وی بر ابوزید علوی است که برای اثبات [[امامت]] امام دوازدهم{{ع}} به خبر کمیل استناد میکند.<ref>همان، ص۱۱۴.</ref> این روایت پیرامون علم حقیقی دین است که [[امام علی]]{{ع}} برای کمیل بن زیاد نخعی <ref>م. ۸۲ق.</ref> ایراد فرموده است. [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این خبر از علم پر وسعت خود خبر میدهد و امامان را که حجتهای الهیاند، کسانی میداند که علم به حقایق امور یکباره در آنان راه مییابد؛ آنان میتوانند ظاهر و مشهور یا خائف و مغمور باشند.<ref>درباره کمیل و خبر کمیل و منابعی که آن را به صورت کلی یا جزئی نقل کردهاند ر.ک: سید حسین مدرسی طباطبائی، میراث مکتوب شیعه در سه قرن نخستین، دفتر اول، ص۱۱۴-۱۲۲.</ref> این روایت بهروشنی نوعی از [[علم غیب]] را برای امام{{ع}} اثبات میکند، روایتی که مقبول ابنقبه بوده است. بر پایه این انگارها میتوان گفت ابنقبه به مفهوم علم غیب برای امام{{ع}} باور داشته و حتی به مواردی اشاره کرده است، البته [[علم غیب]] مدنظر وی که تعریف و چارچوب خاصی داشته است. ابن قبه علم خاص و ویژهای برای امام{{ع}} قائل است؛ ولی از عنوان علم غیب خودداری میکند. او همه این علوم خاص ائمه{{عم}} را جزء علوم مستفاد میداند که از طریق [[پیامبر]]{{صل}} به امام{{ع}} رسیده است.<ref>ر.ک: ابنقبه، نقضالاشهاد، ص۱۱۳.</ref> او [[علم غیب]] را تنها مخصوص خداوند متعال میداند؛ یعنی علمی که هیچ محدودهای ندارد و ذاتی است؛ اما اگر علم خاصی باشد که خداوند به کسی داده و تحت اراده او باشد، میتوان آن را به امام{{ع}} نسبت داد؛<ref>گفتنی است شیخ مفید به همین معنا از علم غیب در اوائلالمقالات توجه کرده و آن را نظریه گروهی از امامیه بیان کرده است (ص۶۷).</ref> ازاینروست که ابنقبه معتقد است امام{{ع}} بندهای صالح و شایستهای است که تنها عالم به کتاب خدا و سنت رسول اوست و از مغیباتی با خبر میشود که به او برسد.<ref>ابنقبه، نقضالاشهاد، ص۱۱۰.</ref> بر این اساس باید گفت حکم تکفیر و خروج از اسلام کسی که علم غیب را به امام{{ع}} نسبت میدهد، در نظر ابنقبه مخصوص کسی است که علم امام{{ع}} را همسنخ با علم خدا بداند؛ یعنی علمی ذاتی و نامحدود.»<ref>[[ابن قبه رازی (کتاب)|ابن قبه رازی]]؛ ص ۱۵۲ .</ref> | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۱۴: | خط ۳۳۶: | ||
| پاسخدهنده = سید حسین حسینی | | پاسخدهنده = سید حسین حسینی | ||
| پاسخ = آقای '''[[سید حسین حسینی]]''' در کتاب ''«[[هادیان در کلام امام هادی ج۲ (کتاب)|هادیان در کلام امام هادی]]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = آقای '''[[سید حسین حسینی]]''' در کتاب ''«[[هادیان در کلام امام هادی ج۲ (کتاب)|هادیان در کلام امام هادی]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
«[[ائمه]]{{عم}} کاملاً به اسرار افراد آگاه بودند و نمونههای آن در روایات بسیار است مثلاً فردی خدمت امام{{ع}} رسید. در مجلس، همه نشسته بودند. سلام کرد و گفت: یابن رسول الله! من شما را خیلی دوست دارم. آن حضرت سر را پایین انداختند. سپس سرشان را بلند کردند و فرمودند: من در عوالم قبل، تو را ندیدم. تو مرا دوست نداری. آن فرد بلند شد و رفت. یا در جای دیگر، [[عبدالله بن سعد اشعری]] به زیارت [[امام حسن]]{{ع}} میرود تا درباره جانشین ایشان سؤال کند و آن حضرت قبل از اینکه عبدالله سؤال خود را مطرح کند، پاسخ او را میدهند. [[ائمه]]{{عم}} در جایی که لازم باشد، اتمام حجت میکنند. خیلی ظرفیت میخواهد که انسان، عالم به تمام گذشتهها و آیندهها و علم حاضر باشد و این مقدار هم ظرفیت داشته باشد؛ طوری که با این چنین قدرتی تواضع هم بکند»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%AC%DB%B2_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)؛ هادیان در کلام امام هادی؛ ج ۲، ص ۱۱۷]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۲۱: | خط ۳۴۴: | ||
| پاسخدهنده = محمد صادق عظیمی | | پاسخدهنده = محمد صادق عظیمی | ||
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«فیض کاشانی، درباره آگاهی [[امامان]]{{ع}}، از امور غیبی و همه اشیا مینویسد: خبرها در مورد کرامات [[ائمه]] {{ع}}، از اطلاع و آگاهی آنان از ضمایر و اسرار درونی افراد و امور پنهانی دیگر و آشنایی آن حضرات به زبانهای مختلف و زبان پرندگان و حیوانات و شفای فوری و سریع بیمارانی که گرفتار بیماریهای سخت و غیر قابل علاج بودند و زنده کردن مردهها و...، به قدری است که از شمارش بیرون است و این اخبار در کتابهای مخالف و موافق آمدهاند. وی در مورد دیگر مینویسد: آگاهی به یک امری یا اینکه از طریق حواس حاصل میشود، مانند دیدن، تجربه کردن، شنیدن و یا شهادت دادن کسی و یا اجتهاد و مانند این موارد، که این چنین دانشی، دانشی است متغیر، بیثبات، جزئی و محدود، زیرا که چنین علمی پیش از وجود اشیا به یک نحو تعلق دارد، در حالی که در هنگام وجود اشیا به گونهای دیگر تعلق میگیرد و پس از وجود اشیا نیز به گونهای دیگر، و علمهای اکثر مردم به اشیا اینگونه است. و یا اینکه از طریق مبادی اشیا و اسباب و غایات آنها به دست میآید، یک نحوه علم کلی، بسیط، محیط بر معلوم به شیوه عقلی، زیرا که هیچ چیزی نیست مگر این که دارای سبب و علت است، و علت او نیز دارای علت است، تا اینکه منتهی شود به مسبب الاسباب و علت العلل. بیشک هر چیزی که سببش شناخته شود، از این حیث که مقتضی آن معلول است، و آن را ایجاب میکند، ناگزیر خود آن چیز نیز با یک علم ضروری دایمی شناخته خواهد شد. پس هر کسی که خداوند را با اوصاف کمالی، کبریاییاش بشناسد و بداند که او مبدأ کل هستی و فیاض هر جود و فیضی است و نیز ملائکه مقرّب و فرشتگان مدبر که صور کائنات بر اساس ترتیب سببی و مسببی از آنها تراوش میکند، را بشناسد، علم و آگاهی محیط و کامل به تمام اشیا و هستی و احوال آنها و احوال ملحقات آنها پیدا خواهد کرد، علمی که از هرگونه شک و تغییر و خطاپذیری پیراسته است، چنانکه از کلیات به جزئیات مترتب بر آنها و از بسایط به مرکبات پی خواهد برد. پس او امور جزیی را از آن جهت که دایمی و کلی هستند میداند هرچند که به حسب ظاهر و هم خودشان و هم در نسبت با یکدیگر کثیر و متغیر هستند. نمونه چنین علم و دانش، علم خداوند تبارک و تعالی و نیز علم ملائکه و فرشتگان مقرب به اشیا است. ::::::چنانکه علوم پیامبران و جانشینان آنان به احوال موجودات گذشته و آینده و به آنچه که هست و خواهد آمد تا روز قیامت، از این قبیل است»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۲۵.</ref>. | |||
:::::*«[[ابن قبه]] منکر آگاهی [[ائمه]]{{عم}} از [[غیب]] است. او در پاسخ ابوزید علوی از بزرگان مذهب زیدیه که به عنوان خرده گیری برشیعه گفته بود، شیعه امامیه به برخورداری [[امام]] از [[علم غیب]] اعتقاد دارند، چنین گفته است: [[علم غیب]] از مختصات پروردگار است و [[امامان]]{{عم}} از غیب آگاهی ندارند، بلکه آنان فقط بندگان صالح و شایسته و عالم به کتاب و سنت هستند و از اخبار شیعیانشان اموری را میدانند که به آنها ابلاغ شده باشد، هرکس به آنان نسبت [[علم غیب]] دهد، مشرک و کافراست و از دین اسلام خارج شده است. هرچند [[ابن قبه]] آگاهی [[امام]] از [[غیب]] را انکار میکند اما به احتمال زیاد مقصود او انکار مطلق علم و آگاهی [[ائمه]]{{عم}} به [[غیب]] نیست، بلکه طبق شواهد منظوراو [[علم غیب]] ذاتی است وگرنه [[علم غیب]] تعلیمی با اعلام خداوند و اخبار [[پیامبر]] را در حق [[امام]] جایز میداند. این مطلب حداقل از دو عبارت ایشان فهمیده میشود: | :::::*«[[ابن قبه]] منکر آگاهی [[ائمه]]{{عم}} از [[غیب]] است. او در پاسخ ابوزید علوی از بزرگان مذهب زیدیه که به عنوان خرده گیری برشیعه گفته بود، شیعه امامیه به برخورداری [[امام]] از [[علم غیب]] اعتقاد دارند، چنین گفته است: [[علم غیب]] از مختصات پروردگار است و [[امامان]]{{عم}} از غیب آگاهی ندارند، بلکه آنان فقط بندگان صالح و شایسته و عالم به کتاب و سنت هستند و از اخبار شیعیانشان اموری را میدانند که به آنها ابلاغ شده باشد، هرکس به آنان نسبت [[علم غیب]] دهد، مشرک و کافراست و از دین اسلام خارج شده است. هرچند [[ابن قبه]] آگاهی [[امام]] از [[غیب]] را انکار میکند اما به احتمال زیاد مقصود او انکار مطلق علم و آگاهی [[ائمه]]{{عم}} به [[غیب]] نیست، بلکه طبق شواهد منظوراو [[علم غیب]] ذاتی است وگرنه [[علم غیب]] تعلیمی با اعلام خداوند و اخبار [[پیامبر]] را در حق [[امام]] جایز میداند. این مطلب حداقل از دو عبارت ایشان فهمیده میشود: | ||
:::::#[[ابن قبه]] معتقد است همواره در میان عترت کسی هست که به کتاب خدا علم داردو تأویل صحیح آن را میداند و احکام را میفهمد. وی تأکید میکند درقرآن مطالب توقیفی وجود دارد که فهم صحیح آن به بیان و تعلیم الهی نیاز دارد و دستیابی به آنها از طریق اجتهاد و استنباط ناممکن است. پس [[علم امام]] به تأویل قرآن بدون تکیه بر علوم عادی بشر و بااستفاده از سرچشمه علم الهی توسط [[پیامبر]] و با تعلیم او تحقق یافته است. | :::::#[[ابن قبه]] معتقد است همواره در میان عترت کسی هست که به کتاب خدا علم داردو تأویل صحیح آن را میداند و احکام را میفهمد. وی تأکید میکند درقرآن مطالب توقیفی وجود دارد که فهم صحیح آن به بیان و تعلیم الهی نیاز دارد و دستیابی به آنها از طریق اجتهاد و استنباط ناممکن است. پس [[علم امام]] به تأویل قرآن بدون تکیه بر علوم عادی بشر و بااستفاده از سرچشمه علم الهی توسط [[پیامبر]] و با تعلیم او تحقق یافته است. | ||
خط ۳۳۲: | خط ۳۵۶: | ||
| پاسخدهنده = سیده رابیل | | پاسخدهنده = سیده رابیل | ||
| پاسخ = خانم '''[[سیده رابیل]]''' در مقاله ''«[[جستاری در مسئله علم غیب (مقاله)|جستاری در مسئله علم غیب]]»'' اینباره گفته است: | | پاسخ = خانم '''[[سیده رابیل]]''' در مقاله ''«[[جستاری در مسئله علم غیب (مقاله)|جستاری در مسئله علم غیب]]»'' اینباره گفته است: | ||
«خداوند متعال راجع به [[آصف بن برخیا]] نیز فرموده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}} <ref> آن که دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.</ref> پیشتر راجع به دلالت این آیه بر وجود [[علم غیب]] نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنجگانه شیعه و نیز معتزله است، میتوان مدعی شد، که ثبوت [[علم غیب]] منحصر به شخص [[آصف بن برخیا]] نیست، بلکه خداوند حکیم، هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد، از امور غیبی آگاه میسازد. [[امامان معصوم]]{{عم}} شیعه، که از بالاترین اولیاء الهی هستند، مطابق با باورهای شیعه از جمله بهرهمندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: [[امام باقر]]{{ع}} راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: «خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما [[امامان]]{{عم}}۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در [[علم غیب]] خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است». [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند، خداوند او را آگاه میکند» از این روایات روشن میشود که [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز به عنوان انسانهای برگزیده خداوند، عالم به غیب بودهاند.»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآنپژوهی]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۳۹: | خط ۳۶۴: | ||
| پاسخدهنده = | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=99964 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها]]» در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | | پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=99964 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها]]» در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | ||
*«یکى از آثار درجه اعلاى وجودى امام، علم خارقالعاده او است و از آن جا که از نظر کمالات وجودى، به دنبال مرتبه "نبی" بوده و در واقع [[امامت]]، با [[نبوت]] اتصال و ارتباط بلافصل دارد؛ امام، وارث به حق علوم و کتابهاى همه پیامبران است. [[امام صادق]] {{ع}} مىفرماید: "همه کتابهاى آسمانى انبیاى گذشته، نزد ما است، اینها را از آنان به ارث بردهایم. همانگونه که آنان مىخواندند، مىخوانیم و همانند آنان از این کتابها سخن مىگوییم. هیچ حجت الهى، در روى زمین خالى نخواهد بود که از او چیزى بپرسند و او بگوید: نمىدانم". به تناسب درجه وجودى و مقام [[ولایت]] امام، علم و معرفت بىکران و خارج از درک ما براى او امرى حتمى است. [[امام على]]{{ع}} به این حقیقت، چنین اشاره کرده است: "ما [[اهل بیت]]، شجره نبوت، جایگاه شایسته رسالت، محل آمد و رفت فرشتگان، خانه رحمت و کمال دانش و معرفت هستیم". دانش [[ائمه]]{{عم}} پایدار و همیشگى است. این دانش پیوسته با سرچشمه غیبى خود در ارتباط بوده، مدام قوت پذیرفته و افزایش مىیابد. [[امام باقر]]{{ع}} مىفرماید: "اگر بر دانش ما افزوده نمىشد بىدانش مىماندیم". امام [[موسى بن جعفر]]{{ع}} مىفرماید: "علم امام داراى سه جنبه و جهت است: علوم مربوط به گذشته، علوم مربوط به زمان آینده، علوم حادث و نوظهور". امام از آن جا که در مرتبه ویژهاى از عالم هستى قرار گرفته و وجودش در نقطه اعلاى هستى است؛ به تمامى علوم و معارف، معرفت شهودى دارد؛ معرفتى که جایى براى تردید و شک و عدم اطمینان باقى نمىگذارد. از این رو علم امام تنها دانش به دور از خطا و خلاف است. از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدند: علم بدون اختلاف مخصوص امامان است و شما چگونه از آن آگاهى مىیابید؟ فرمودند: "آگاهى ما هم از این معرفت بىاختلاف، مانند آگاهى پیامبر خدا است؛ با این تفاوت که آنچه را پیامبر مىدید ما نمىبینیم". به حسب این رتبه وجودى امام است که [[حضرت على]]{{ع}} مىفرماید: {{عربی|«سَلُوني قَبلَ أن تَفقِدُوني»}}؛ "پیش از آن که مرا از دست بدهید از من بپرسید". [[نهجالبلاغه]]، خطبه ۱۸۹. شگفت آن که در این جمله، آن حضرت پرسش از علم خاص یا باب خاصى را مطرح نکرده و این خود دلیل روشنى است بر این که [[امام على]]{{ع}}، بزرگترین دانشمندى است که به همه علوم و ظرایف و اسرار آنها احاطه داشته، شارح و مفسّر آنها بوده است. آن حضرت در همه علوم - از الهیات گرفته تا تفسیر، قرائت، فقه، حدیث، اخلاق، قضا، فصاحت و بلاغت و دیگر علوم ادبى تا ریاضیات، طب، شیمى و... - به بالاترین مراتب رسیده بود<ref>براى مطالعه بیشتر ر.ک: [[محمد جواد مغنیه]]، [[آیا امام على یک فیلسوف بود؟ (مقاله)|آیا امام على یک فیلسوف بود؟]] ترجمه [[مرتضى الیاسى]]، در مجله [[معرفت (نشریه)|معرفت]]، شماره ۳۷، صص ۶۳ - ۵۶. و نیز براى آشنایى بیشتر با تحلیل فلسفى شخصیت ل و اوصاف امامان ر.ک: [[سید یحیى یثربى]]، [[فلسفه امامت (کتاب)|فلسفه امامت]].</ref>»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=99964 وبگاه پرسمان.]</ref>. | |||
*«در مورد علم [[امامان]]{{ع}} نکاتی را باید مد نظر قرار داد؛ یکم: [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{ع}} در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظّف به استفاده از علم عادی بودهاند. از این رو همواره در این گونه مسائل، از طرق معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس فرآیندهای آن عمل میکردند. سر این مسأله نیز آن است که آنان الگوی بشریتاند و اگر در مسیر زندگی و حرکتهای اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آن که آنان با [[علم لدنی]] عمل میکردهاند، از حرکتهای سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد. دوم: برخی بر این عقیدهاند که [[علم غیب]] برای [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]]{{ع}} شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که همواره هر چیزی را بالفعل بدانند؛ بلکه اگر بخواهند از طریق غیبی بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزی را در اختیار آنان قرار خواهد داد. سوم: [[علم غیب]] گاهی به واقع محترم و تغییر ناپذیر تعلق میگیرد. بنابراین بعضی از چیزهایی که [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{ع}} از طریق غیبی میدانند، همان چیزی است که حتما واقع خواهد شد؛ مانند کسی که از عمارت بسیار بلندی پرتاب گردیده و در بین راه میداند که به سرعت به زمین اصابت خواهد کرد. این گونه آگاهی چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد نمود و سرنوشت چیزی را تغییر داد. به عبارت دیگر، گاهی علم به صورت تعلیقی و شرطی است؛ مثل اینکه انسان بداند اگر از منزل بیرون رود تصادف خواهد کرد. این قضیهای شرطی است و فرد ممکن است با بیرون نرفتن از منزل، خود را حفظ کند؛ ولی اگر بداند که در روز معینی فلان حادثه برای او اتفاق خواهد افتاد و چیزی اختیاری در دگرونی آن دخیل نیست، آیا باز هم خواهد توانست از بروز آن جلوگیری نماید؟ علم [[ائمه اطهار]]{{ع}} به بسیاری از امور مانند کیفیت شهادت خود و ... میتواند از این نوع نیز تفسیر شود»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 وبگاه پرسمان.]</ref>. | *«در مورد علم [[امامان]]{{ع}} نکاتی را باید مد نظر قرار داد؛ یکم: [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{ع}} در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظّف به استفاده از علم عادی بودهاند. از این رو همواره در این گونه مسائل، از طرق معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس فرآیندهای آن عمل میکردند. سر این مسأله نیز آن است که آنان الگوی بشریتاند و اگر در مسیر زندگی و حرکتهای اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آن که آنان با [[علم لدنی]] عمل میکردهاند، از حرکتهای سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد. دوم: برخی بر این عقیدهاند که [[علم غیب]] برای [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]]{{ع}} شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که همواره هر چیزی را بالفعل بدانند؛ بلکه اگر بخواهند از طریق غیبی بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزی را در اختیار آنان قرار خواهد داد. سوم: [[علم غیب]] گاهی به واقع محترم و تغییر ناپذیر تعلق میگیرد. بنابراین بعضی از چیزهایی که [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{ع}} از طریق غیبی میدانند، همان چیزی است که حتما واقع خواهد شد؛ مانند کسی که از عمارت بسیار بلندی پرتاب گردیده و در بین راه میداند که به سرعت به زمین اصابت خواهد کرد. این گونه آگاهی چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد نمود و سرنوشت چیزی را تغییر داد. به عبارت دیگر، گاهی علم به صورت تعلیقی و شرطی است؛ مثل اینکه انسان بداند اگر از منزل بیرون رود تصادف خواهد کرد. این قضیهای شرطی است و فرد ممکن است با بیرون نرفتن از منزل، خود را حفظ کند؛ ولی اگر بداند که در روز معینی فلان حادثه برای او اتفاق خواهد افتاد و چیزی اختیاری در دگرونی آن دخیل نیست، آیا باز هم خواهد توانست از بروز آن جلوگیری نماید؟ علم [[ائمه اطهار]]{{ع}} به بسیاری از امور مانند کیفیت شهادت خود و ... میتواند از این نوع نیز تفسیر شود»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 وبگاه پرسمان.]</ref>. | ||
خط ۳۵۱: | خط ۳۷۷: | ||
| پاسخدهنده = | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخ = ''«[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخگویان]»'' در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | | پاسخ = ''«[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخگویان]»'' در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | ||
«[[غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)|غیب، به معنای پوشیده بودن چیزی از حواس و ادراک]]، و شهادت به معنای آشکار بودن است. یک شیء ممکن است برای کسی غیب و برای کس دیگری مشهود باشد. این امر وابسته به حدود وجودی آن شخص و احاطه او بر عالم وجود است. طبق آموزههای قرآنی، [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم به غیب به صورت تام و تمام فقط در اختیار خداوند است]]؛ زیرا اوست که احاطه همه جانبه بر تمامی عالم دارد. قرآن در این باره میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت میشود؟ (پرسش) |إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ]]}}<ref>«بگو غیب (و معجزات) تنها برای خدا (و به فرمان او) است»؛ سوره یونس، آیه ۲۰.</ref> با توجه به محدودیت احاطه غیر خدا و احاطه کامل خداوند بر همه چیز، روشن است که علم غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطه کامل به عالم وجود دارد و از عالم غیب و شهادت آگاه است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او ، در عالم شهادت قرار میگیرد. اما دیگران، بسته به ظرفیت وجودی و ادراکیشان، برخی امور برایشان مشهود است و برخی دیگر، از دیده و سایر قوای ادراکی آنها، پوشیده است و نسبت به آنها یا اصلاً آگاهی ندارند و یا در سطح بسیار پایینی مطلعاند. | |||
بنابراین تخصیص علم غیب به خداوند مانع از آن نمیشود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگیهای نفسانی که از خود ابراز میدارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنیها را دیده، و ناشنیدنیها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت مینماید. لذا میبینیم که [[انبیا]] از [[وحی]] که امری غیبی است و یا دیگر امور غیبی خبر میدهند، حوادث آینده را پیش گویی مینمایند و دقیقاً مطابق همان گفتهها، حوادثی رخ میدهد و ... . در این که آیا [[امامان]] [[معصوم]]، [[علم غیب ]]مطلق و تمام به امور داشتهاند؛ یعنی به تمام وقایع و حوادث گذشته و آینده از جمله زمان و مکان شهادت خود علم داشتند، محل بحث و اختلاف است. عدهای منکر [[علم ائمه]] به صورت وسیع و گسترده؛ مانند علم به زمان و مکان شهادتشان هستند. | بنابراین تخصیص علم غیب به خداوند مانع از آن نمیشود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگیهای نفسانی که از خود ابراز میدارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنیها را دیده، و ناشنیدنیها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت مینماید. لذا میبینیم که [[انبیا]] از [[وحی]] که امری غیبی است و یا دیگر امور غیبی خبر میدهند، حوادث آینده را پیش گویی مینمایند و دقیقاً مطابق همان گفتهها، حوادثی رخ میدهد و ... . در این که آیا [[امامان]] [[معصوم]]، [[علم غیب ]]مطلق و تمام به امور داشتهاند؛ یعنی به تمام وقایع و حوادث گذشته و آینده از جمله زمان و مکان شهادت خود علم داشتند، محل بحث و اختلاف است. عدهای منکر [[علم ائمه]] به صورت وسیع و گسترده؛ مانند علم به زمان و مکان شهادتشان هستند. | ||
خط ۳۶۲: | خط ۳۸۹: | ||
| پاسخدهنده = | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخ = ''«[http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=9798&t=article وبگاه اندیشه قم]»'' در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | | پاسخ = ''«[http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=9798&t=article وبگاه اندیشه قم]»'' در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | ||
«شیعه و اهل سنت معتقدند که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب بالذات مخصوص خداوند]] متعال است، بحکم قرآن: {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند»؛ سوره انعام، آیه۵۹.</ref> و نیز به حکم قرآن، شیعه معتقد است که خداوند برای بعضی از بندگان خاص خود، [[علم غیب]] را قرار داده است، یعنی غیر از خداوند بعضی از انسانها بالعرض و به واسطه خدا و اذن او عالم به غیب هستند. قرآن مجید میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد». سوره جن؛ آیه ۲۶ و ۲۷</ref> {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}<ref>«در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست». سوره آل عمران، آیه۷.</ref> نظیر این آیات در قرآن زیاد است. برای فهم دقیق قرآن باید به تمام آیات توجه کرد و آنها را در کنار هم معنی نمود و از احادیث و سنت پیامبر هم کمک گرفت. احادیث و روایات زیادی در منابع [[اهل سنت]] و شیعه وارد شده که [[انبیاء]] و [[امامان معصوم]]، علم به غیب داشتهاند که به عنوان نمونه، چند مورد از آنها را در خصوص علم [[امام علی]]{{ع}} و خبرهای ایشان از غیب، بیان می نماییم: | |||
:::::#[[ابن جریر طبری]]، [[زمخشری]]، [[فخر رازی]]، [[جلالالدین سیوطی]] در کتابهای خود آوردهاند؛ که شخصی از [[علی]]{{ع}} در مورد تفسیر این آیه پرسید {{متن قرآن|هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالأَخْسَرِينَ أَعْمَالا}}<ref>«آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین مردم چه کسانی هستند؟»؛ سوره کهف، آیه ۱۰۳.</ref> [[علی]]{{ع}} فرمودند: «انتم یا اهل حروراء» و اهل حروراء همان کسانی بودند که بعداً بر [[علی]]{{ع}} خروج کردند و از زیان کارترین مردمان شدند.<ref>[[سید مرتضی فیروز آبادی]] ـ فضایل الخمسه من صحاح الستة، جلد ۲ ص ۴۵۴ به نقل از تفسیر طبری جلد۶ ص۲۷ و کشاف زمخشری و درالمنثور سیوطی. | :::::#[[ابن جریر طبری]]، [[زمخشری]]، [[فخر رازی]]، [[جلالالدین سیوطی]] در کتابهای خود آوردهاند؛ که شخصی از [[علی]]{{ع}} در مورد تفسیر این آیه پرسید {{متن قرآن|هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالأَخْسَرِينَ أَعْمَالا}}<ref>«آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین مردم چه کسانی هستند؟»؛ سوره کهف، آیه ۱۰۳.</ref> [[علی]]{{ع}} فرمودند: «انتم یا اهل حروراء» و اهل حروراء همان کسانی بودند که بعداً بر [[علی]]{{ع}} خروج کردند و از زیان کارترین مردمان شدند.<ref>[[سید مرتضی فیروز آبادی]] ـ فضایل الخمسه من صحاح الستة، جلد ۲ ص ۴۵۴ به نقل از تفسیر طبری جلد۶ ص۲۷ و کشاف زمخشری و درالمنثور سیوطی. | ||
:زمخشری، انکشاف، ادب الحوزة، ج۲۲، ص۷۴۹، ذیل آیه ۱۰۳ سوره کهف. | :زمخشری، انکشاف، ادب الحوزة، ج۲۲، ص۷۴۹، ذیل آیه ۱۰۳ سوره کهف. | ||
خط ۳۸۲: | خط ۴۱۰: | ||
| پاسخدهنده = | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخ = ''«[http://www.hawzah.net/fa/Question/View/12337/%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1/?SearchText=%D8%BA%DB%8C%D8%A8&LPhrase= پایگاه اطلاعرسانی حوزه]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است: | | پاسخ = ''«[http://www.hawzah.net/fa/Question/View/12337/%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1/?SearchText=%D8%BA%DB%8C%D8%A8&LPhrase= پایگاه اطلاعرسانی حوزه]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است: | ||
«شیعه [[امامیه]] "دوازده امامی" معتقد است امامت منصب الهی جهت جانشینی [[رسول خدا]]{{صل}} در امر هدایت بشر "غیر از وحی" است لذا امام نیز باید تمام خصوصیات [[پیامبر]]{{صل}} مانند عصمت، علم لدنی کمالات و فضائل و دوری از صفات ناپسند، را دارا باشد. زیرا امام مبین و تطبیقدهنده و حافظ شریعت است لذا باید از گناه و سهو و فراموشکاری معصوم باشد و نیز عالم به شریعت و آنچه را که امت در جهت کمال به آن نیاز دارند دارا باشد، چرا که امام باید از تمام جهات سرآمد انسانهای روی زمین باشد.<ref>[[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج۱، ص۵۴۱.</ref> و از جهت علمی همانگونه که در کتب روائی آمده امام وارث علم [[پیغمبر]]{{صل}} است. | |||
{{عربی|«أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ شُعَیْبٍ الْحَدَّادِ عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} وَ عِنْدَهُ أَبُو بَصِیرٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِنَّ دَاوُدَ وَرِثَ عِلْمَ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً{{صل}} وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً ص وَ إِنَّ عِنْدَنَا صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ وَ أَلْوَاحَ مُوسَی فَقَالَ أَبُو بَصِیرٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَیْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمَ إِنَّمَا الْعِلْمُ مَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَوْماً بِیَوْمٍ وَ سَاعَةً بِسَاعَةٍ»}}<ref>«[[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است که حضرت فرمود: [[حضرت داود]] علم پیغمبران را به ارث برد و سلیمان از داود "آن علوم را" به ارث برد، و [[حضرت محمد]]{{صل}} از [[حضرت سلیمان]]{{ع}} ارث برد و ما [[ائمه|ائمه اهل بیت]] از [[محمد]] {{صل}} به ارث می بریم و [[مصحف ابراهیم]]{{ع}} و الواح [[موسی]]{{ع}} نزد ماست. [[ابو بصیر]] گفت: علم کامل همین است؟ فرمود: ای ابا محمد علم کامل این نیست علم کامل آن است که در هر شبانه روز و ساعت به ساعت «برای ما» پدید میآید». اصول کافی، ج۱، ص ۳۲۷.</ref> | {{عربی|«أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ شُعَیْبٍ الْحَدَّادِ عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} وَ عِنْدَهُ أَبُو بَصِیرٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِنَّ دَاوُدَ وَرِثَ عِلْمَ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً{{صل}} وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً ص وَ إِنَّ عِنْدَنَا صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ وَ أَلْوَاحَ مُوسَی فَقَالَ أَبُو بَصِیرٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَیْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمَ إِنَّمَا الْعِلْمُ مَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَوْماً بِیَوْمٍ وَ سَاعَةً بِسَاعَةٍ»}}<ref>«[[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است که حضرت فرمود: [[حضرت داود]] علم پیغمبران را به ارث برد و سلیمان از داود "آن علوم را" به ارث برد، و [[حضرت محمد]]{{صل}} از [[حضرت سلیمان]]{{ع}} ارث برد و ما [[ائمه|ائمه اهل بیت]] از [[محمد]] {{صل}} به ارث می بریم و [[مصحف ابراهیم]]{{ع}} و الواح [[موسی]]{{ع}} نزد ماست. [[ابو بصیر]] گفت: علم کامل همین است؟ فرمود: ای ابا محمد علم کامل این نیست علم کامل آن است که در هر شبانه روز و ساعت به ساعت «برای ما» پدید میآید». اصول کافی، ج۱، ص ۳۲۷.</ref> | ||
خط ۳۹۱: | خط ۴۲۰: | ||
:::::#در آیه دیگر میخوانیم: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه۴۳.</ref> | :::::#در آیه دیگر میخوانیم: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه۴۳.</ref> | ||
::::::از سوی دیگر در احادیث متعددی که در کتب [[اهل سنت]] و شیعه نقل شده چنین میخوانیم که: | ::::::از سوی دیگر در احادیث متعددی که در کتب [[اهل سنت]] و شیعه نقل شده چنین میخوانیم که: | ||
ابو سعید خدری میگوید از [[رسول خدا]]{{صل}} معنی {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ]]}} را سؤال کردم، فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داود بود، گفتم {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}} کیست؟ فرمود: «ذلک اخی علی بن ابی طالب» «او برادرم علی بن ابی طالب است»؛<ref>[[وسائل الشیعة (کتاب)|وسائل الشیعة]]، ج ۲۷ ص۱۸۹.</ref> با توجه به اینکه "علم من الکتاب" که در مورد "آصف" آمده علم جزئی است، و "علم الکتاب" که در مورد حضرت علی{{ع}} آمده علم کلی است، تفاوت میان مقام علمی «آصف» و [[علی]]{{ع}} روشن میگردد. | |||
از سوی سوم آمده است: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> روشن است کسی که عالم به اسرار چنین کتابی باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلی است آشکار بر اینکه ممکن است انسانی از اولیاء الله از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص ۱۵۲-۱۵۳.</ref> نکته دیگری که نباید از آن غفلت کرد این است که [[پیامبر]] و [[امام]]{{ع}} از آنجا که مظهر جمیع صفات جمال کمال الهی اند دارای علم غیبند ولی این نوع علم را در اعمال و رفتار شخصی خود بهکار نمی گیرند. و هیچگاه مخالف قضا و قدر الهی کاری انجام نمی دهند. بهطور قطع می دانسته اند فلان روز بهوسیله فلان شخص مثلا با شمشیر مانند [[علی]]{{ع}} و یا با زهر مانند [[امام مجتبی]]{{ع}} و بعضی دیگر از ائمه شیعه به شهادت میرسند.<ref>[[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج۱، ص ۵۵۱.</ref> دیگر اینکه [[پیغمبر]] و [[امام]] از علوم غیبی که به اذن خدا میدانند در ترویج دین خدا استفاده میکنند نه در امور روزمره و کارهای شخصی و در این امور مانند دیگران عمل میکنند مثلا شخصی که جزء نیروهای مسلح کشور است اسلحهای که تحویل اوست برای حفظ امنیت کشور باید بهکار بگیرد نه آنکه اگر با خانمش در منزل نزاعی پیش آمد او را به رگبار ببندد. همانگونه که یعقوب پیغمبر سالها در فراق یوسف گریست تا آنکه چشمانش سفید شد، یعقوب میتوانست بفهمد ولی مانند افراد عادی در فراق فرزندش صبر کرد.<ref>سوره یوسف، آیه۸۴.</ref> ائمه هم از علوم خود در ترویج دین استفاده میکردهاند و در کارهای روزانه مانند دیگران عمل میکردند. | از سوی سوم آمده است: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> روشن است کسی که عالم به اسرار چنین کتابی باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلی است آشکار بر اینکه ممکن است انسانی از اولیاء الله از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص ۱۵۲-۱۵۳.</ref> نکته دیگری که نباید از آن غفلت کرد این است که [[پیامبر]] و [[امام]]{{ع}} از آنجا که مظهر جمیع صفات جمال کمال الهی اند دارای علم غیبند ولی این نوع علم را در اعمال و رفتار شخصی خود بهکار نمی گیرند. و هیچگاه مخالف قضا و قدر الهی کاری انجام نمی دهند. بهطور قطع می دانسته اند فلان روز بهوسیله فلان شخص مثلا با شمشیر مانند [[علی]]{{ع}} و یا با زهر مانند [[امام مجتبی]]{{ع}} و بعضی دیگر از ائمه شیعه به شهادت میرسند.<ref>[[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج۱، ص ۵۵۱.</ref> دیگر اینکه [[پیغمبر]] و [[امام]] از علوم غیبی که به اذن خدا میدانند در ترویج دین خدا استفاده میکنند نه در امور روزمره و کارهای شخصی و در این امور مانند دیگران عمل میکنند مثلا شخصی که جزء نیروهای مسلح کشور است اسلحهای که تحویل اوست برای حفظ امنیت کشور باید بهکار بگیرد نه آنکه اگر با خانمش در منزل نزاعی پیش آمد او را به رگبار ببندد. همانگونه که یعقوب پیغمبر سالها در فراق یوسف گریست تا آنکه چشمانش سفید شد، یعقوب میتوانست بفهمد ولی مانند افراد عادی در فراق فرزندش صبر کرد.<ref>سوره یوسف، آیه۸۴.</ref> ائمه هم از علوم خود در ترویج دین استفاده میکردهاند و در کارهای روزانه مانند دیگران عمل میکردند. | ||
خط ۴۰۲: | خط ۴۳۲: | ||
| پاسخدهنده = | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخ = ''پژوهشگران «[http://article.tebyan.net/333000/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA- وبگاه تبیان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است: | | پاسخ = ''پژوهشگران «[http://article.tebyan.net/333000/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA- وبگاه تبیان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است: | ||
«علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد [[علم غیب]] خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سؤال كرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو [[علم غیب]] داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر میدهم [[علم غیب]] نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموختهام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمیداند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده «[[علم غیب]] اكتسابی» و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینهام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: من غیب نمیدانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من [[علم غیب]] میدانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم میتوانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا میترسم كه درباره من نسبت به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} كافر شوید و یا فرمود:اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابانها كوچ میكردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت میگوید غیب نمیدانم، یعنی [[علم غیب]] ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه میفرماید غیب میدانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نمودهام. شاهد این استدلال، جملات امیرمؤمنان است كه میفرماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانشها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك میشود و جای نجات كسی كه نجات مییابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثهای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://article.tebyan.net/333000/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA- وبگاه تبیان]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۰۹: | خط ۴۴۰: | ||
| پاسخدهنده = | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]» در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]» در اینباره گفتهاند: | ||
«طبق آموزههای قرآنی، [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم به غیب به صورت تام و تمام فقط در اختیار خداوند است]]؛ زیرا اوست که احاطه همه جانبه بر تمامی عالم دارد. قرآن در این باره میفرماید: {{متن قرآن|فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ}}<ref>«بگو غیب و معجزات تنها براى خدا و به فرمان او است»؛ سوره یونس، آیه ۲۰</ref> با توجه به محدودیت احاطه غیر خدا و احاطه کامل خداوند بر همه چیز، روشن است که علم غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطه کامل به عالم وجود دارد و از عالم [[غیب]] و [[شهادت]] آگاه است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او ، در عالم شهادت قرار میگیرد. اما دیگران، بسته به ظرفیت وجودی و ادراکیشان، برخی امور برایشان مشهود است و برخی دیگر، از دیده و سایر قوای ادراکی آنها، پوشیده است و نسبت به آنها یا اصلاً آگاهی ندارند و یا در سطح بسیار پایینی مطلع اند. بنابراین تخصیص [[علم غیب]] به خداوند مانع از آن نمیشود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگیهای نفسانی که از خود ابراز میدارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنیها را دیده، و ناشنیدنیها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت مینماید. لذا میبینیم که [[انبیا]] از وحی که امری غیبی است و یا دیگر امور غیبی خبر میدهند، حوادث آینده را پیشگویی مینمایند و دقیقاً مطابق همان گفتهها، حوادثی رخ میدهد و .... (...) اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که میفرماید: {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند». سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد». سوره جن؛ آیه ۲۶ و ۲۷</ref>، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه میشوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده میشود. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره میفرماید: "هنگامی که امام اراده میکند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم میدهد". بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسانها در تمام جنبههای مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند (...) نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهرهمند هستند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۱۶: | خط ۴۴۸: | ||
| پاسخدهنده = | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.anvartaha.ir/fa/Content مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.anvartaha.ir/fa/Content مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
«[[ائمه|ائمه معصومین]] {{عم}}، [[علم غیب]] دارند و همه وقایع و رویدادهای گذشته، حال و آینده را با خبرند آیات قرآن کریم نیز این مطلب را به اثبات می رسانند که بزرگان دین می توانند با اذن خداوند علم غیب داشته باشند چنانکه حضرت عیسی {{ع}} فرمود: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ]]}}<ref>«و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref> در آیۀ دیگری آمده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> پس از آیات قرآن به دست میآید که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب، مخصوص خداست]]؛ ولی او، اولیای خویش را از آن بهرهمند میسازد. پس علم غیبی که اولیای الهی دارند، هدیه پروردگار است. [[دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)|احادیث و روایات بسیاری نیز داریم که از داشتن علم غیب امامان معصوم حکایت میکند]]؛ برای مثال [[علامه مجلسی]] ۶۳ حدیث درباره آگاهی [[انبیا|پیامبران]] و [[ائمه|امامان]] به این اسرار، آورده است.<ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۵۹-۱۷۹.</ref> به طور نمونه در این باره [[امام صادق]] {{ع}} چنین میفرماید: {{عربی|«إِنَّ لِلَّهِ عِلْمًا لَا يَعْلَمْهُ إِلاَّ هُوَ وَ عِلْمًا أَعْلَمَهُ مَلاَئكَتَهُ وَ رُسُلَهُ، فَمَا أَعلمَهُ ملائكتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ»}}<ref>«خداوند، علمی دارد که جز خودش نمیداند و علمی دارد که فرشتگان و پیامبران را از آن آگاه ساخته است. پس ما به آنچه خداوند، ملائکه و فرستادگانش را از آن باخبر کرده است، آگاهیم»؛ همان، ص ۱۶۰.</ref>»<ref>[http://www.anvartaha.ir/fa/Content/42/%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%D9%8A%D8%A8%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86%20%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 وبگاه مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها]</ref>. | |||
}} | }} | ||