ارکان انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش )) |
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
| پاسخ = [[آیتالله]] '''[[سید علی حسینی خامنهای]]'''، در دو کتاب ''«[[ما منتظریم (کتاب)|ما منتظریم]]»'' و ''«[[آفتاب در سایه (کتاب)|آفتاب در سایه]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = [[آیتالله]] '''[[سید علی حسینی خامنهای]]'''، در دو کتاب ''«[[ما منتظریم (کتاب)|ما منتظریم]]»'' و ''«[[آفتاب در سایه (کتاب)|آفتاب در سایه]]»'' در اینباره گفته است: | ||
:::::«معنای صحیح [[انتظار]]، دارای ابعادی است که توجه به این ابعاد، برای کسی که میداند در [[فرهنگ]] [[اسلام]] و [[شیعه]]، چهقدر به [[انتظار]] اهمیت داده شده، بسیار جالب است<ref>سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم و میهمانان داخلی و خارجی در سالروز میلاد امام عصر {{ع}}، ۱۱/۱۲/۱۳۶۹.</ref>. یک بُعد، این است که [[انتظار]] به معنای قانع نشدن به وضع موجود است. "[[انتظار]] داریم"، یعنی هرچه خیر و عملِ خوب انجام دادیم و به وجود آمده، کم و غیرکافی است و منتظریم، تا ظرفیت [[نیکی]] عالم پُر بشود<ref>همان.</ref>. یکی از خصوصیاتی که در حقیقتِ [[انتظار]] گنجانده شده است، این است که [[انسان]] به وضع موجود، به اندازه پیشرفتی که امروز دارد، قانع نباشد؛ بخواهد روزبهروز این [[پیشرفت]] را، این تحقق حقایق و خصال معنوی و الهی را در خود، در [[جامعه]] بیشتر کند<ref>سخنان رهبری در دیدار با اعضای بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود {{ع}} و مرکز تخصصی مهدویت قم، ۱۸/۴/۱۳۹۰.</ref>. | :::::«معنای صحیح [[انتظار]]، دارای ابعادی است که توجه به این ابعاد، برای کسی که میداند در [[فرهنگ]] [[اسلام]] و [[شیعه]]، چهقدر به [[انتظار]] اهمیت داده شده، بسیار جالب است<ref>سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم و میهمانان داخلی و خارجی در سالروز میلاد امام عصر {{ع}}، ۱۱/۱۲/۱۳۶۹.</ref>. یک بُعد، این است که [[انتظار]] به معنای قانع نشدن به وضع موجود است. "[[انتظار]] داریم"، یعنی هرچه خیر و عملِ خوب انجام دادیم و به وجود آمده، کم و غیرکافی است و منتظریم، تا ظرفیت [[نیکی]] عالم پُر بشود<ref>همان.</ref>. یکی از خصوصیاتی که در حقیقتِ [[انتظار]] گنجانده شده است، این است که [[انسان]] به وضع موجود، به اندازه پیشرفتی که امروز دارد، قانع نباشد؛ بخواهد روزبهروز این [[پیشرفت]] را، این تحقق حقایق و خصال معنوی و الهی را در خود، در [[جامعه]] بیشتر کند<ref>سخنان رهبری در دیدار با اعضای بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود {{ع}} و مرکز تخصصی مهدویت قم، ۱۸/۴/۱۳۹۰.</ref>. | ||
[[امام زمان]] {{ع}} برای اینکه [[فرج]] برای همه [[بشریت]] به وجود بیاورد، [[ظهور]] میکند که [[انسان]] را از فروبستگی [[نجات]] بدهد؛ [[جامعه بشریت]] را [[نجات]] بدهد؛ بلکه [[تاریخ]] آینده [[بشر]] را [[نجات]] بدهد. این معنایش این است که آنچه را که امروز وجود دارد؛ این [[نظم]] بشری غیرعادلانه، این [[نظم]] بشریای که در آن انسانهای بیشماری [[مظلوم]] واقع میشوند، دلهای بیشماری [[گمراه]] میشوند، انسانهای بیشماری فرصت [[عبودیت]] [[خدا]] را پیدا نمیکنند، مورد رد و اعتراض بشری است که [[منتظر]] [[ظهور امام زمان]] {{ع}} است. [[انتظار فرج]] یعنی قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتی که بر اثر [[جهالت]] [[انسانها]]، بر اثر اغراض [[بشر]] بر زندگی [[انسانیت]] [[حاکم]] شده است<ref>دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمه شعبان، ۲۷/۵/۱۳۸۷.</ref>. | |||
[[انتظار]] یعنی قانع نشدن، قبول نکردن وضع موجودِ زندگی [[انسان]] و [[تلاش]] برای رسیدن به وضع مطلوب، که مسلم است این وضع مطلوب با دست قدرتمند [[ولی خدا]]، [[حضرت]] [[حجت بن الحسن]]، [[مهدی]] [[صاحب]] زمان {{ع}} تحقق پیدا خواهد کرد<ref>همان.</ref>. یک بُعد دیگر از [[ابعاد انتظار]]، دلگرمی [[مؤمنین]] نسبت به آینده است. [[انتظار]] [[مؤمن]]، یعنی اینکه [[تفکر]] الهی - این [[اندیشه]] روشنی که [[وحی]] بر [[مردم]] عرضه کرده است - یک روز سراسر زندگی [[بشر]] را فرا خواهد گرفت. یک بُعد [[انتظار]] این است که [[منتظر]]، با [[شوق]] و [[امید]] حرکت بکند. [[انتظار]]، یعنی [[امید]]. [[انتظار]]، ابعاد گوناگون دیگری هم دارد<ref>سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم و میهمانان داخلی و خارجی در سالروز میلاد امام عصر {{ع}}، ۱۱/۱۲/۱۳۶۹.</ref>. | |||
یکی از [[ابعاد انتظار]]، اعتماد و [[امیدواری]] به آینده و مأیوس نبودن است... [[انتظار واقعی]]، با [[اطمینان]] و اعتماد ملازم است. کسی که شما میدانید خواهد آمد، انتظارش را میکشید و [[انتظار]] کسی که به آمدنش اعتماد و [[اطمینان]] ندارید، انتظاری حقیقی نیست. اعتماد، لازمه [[انتظار]] است و این هر دو، ملازم با [[امید]] است<ref>بیانات در دیدار با جمعی از مسئولان و خانوادههای معظم شهدا، در سالروز ولادت امام زمان {{ع}}، ۲۲/۱۲/۱۳۶۸.</ref>. | |||
امروز هر فرد [[شیعه]]، میداند که در یک آیندهای – آن آینده، ممکن است خیلی نزدیک باشد، ممکن است دوردست باشد، به هر حال قطعی است – این بساط [[ظلم]] و [[بیعدالتی]] و زورگویی، که امروز در [[دنیا]] هست، برچیده خواهد شد. میداند که این وضعی که مستکبران در [[دنیا]] به وجود آوردهاند – که هر کسی حرف حقی بزند و راه حقی را دنبال کند، از طرف آنها مورد فشار قرار میگیرد و [[اراده]] فاسد خودشان را بر ملتها تحمیل میکنند – یک روزی از بین خواهد رفت و گردنکشان، طاغیان، یاغیان و قدرتهای زورگوی عالم، ناگزیر خواهند شد که در مقابل [[حق]]، [[تسلیم]] بشوند یا از سر راه حرکت [[حق]]، برداشته بشوند هر فرد [[مسلمان]] – به خصوص هر فرد [[شیعه]] – این را میداند و به آن [[یقین]] دارد. این خیلی امیدبخش است<ref>سخنرانی رهبر معظم انقلاب، ۱۵/۹/۱۳۷۷.</ref>. این [[انتظار]] به معنای آن است که وجود [[ظلم و ستم]] در عالم، چشمه [[امید]] را از دلهای [[منتظران]] نمیزداید و خاموش نمیکند. اگر این نقطه [[امید]] در زندگی جمعیتی نباشد، چارهای ندارد جز اینکه به آینده [[بشریت]]، بدبین باشد<ref>سخنرانی در اجتماع بزرگ مردم قم، در سالروز میلاد حضرت مهدی {{ع}}، ۳۰/۱۱/۱۳۷۰.</ref>. | |||
ما به [[اعتقاد]] به [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} و روی کار آمدن [[حکومت حق]] و [[عدل مطلق]] در [[حقیقت]] [[معتقد]] هستیم که آینده [[دنیا]] یک آینده امیدبخش و مسرتبخشی است برای [[انسان]]... با این [[اعتقاد]]، با این [[امید]] آینده برای ما روشن است. این آینده اگر چه به نظر کسانی که با عادتهای معمولی خود قضایا را تحلیل میکنند، بعید است؛ اما با توجه به اینکه جریان زندگی [[انسان]] به طرف [[عدل]] و کمال زندگی انسانی پیش میرود؛ همچنین با توجه به این [[معجزه]] در دوران [[تاریخ]] به صورت ناقص بارها به وقوع پیوست، این استبعاد هم برطرف میشود. از جمله این دفعاتی که این [[معجزه]] به وقوع پیوست، همین [[انقلاب اسلامی]] [[مردم]] [[ایران]] بود<ref>در مکتب جمعه، ج ۳، ص ۲۵۰.</ref>. [[انتظار فرج]] و [[اعتقاد به مهدویت]] علاوه بر ابعاد منطقی، [[فکری]] و استدلالی بسیار بارز آن دارای جنبههای عاطفی، معنوی و ایمانی عمیق و بسیار مهمی است<ref>سخنان رهبر معظم انقلاب، ۹/۱۱/۱۳۷۲.</ref>. | |||
یکی از [[ابعاد انتظار]]، اعتماد و [[امیدواری]] به آینده و مأیوس نبودن است... امروز ما در [[دنیا]] [[شاهد]] [[بیداری]] ملتها هم هستیم. درست است که با [[پیشرفت]] وسایل جدید و تلویزیون و رادیو و تبلیغات و پول و امکانات صنعتی و غیره، تسلط قدرتهای استکباری بر ملتها و بر [[شئون]] آنها روزبهروز بیشتر شده است؛ اما [[سنت الهی]] بر این قرار گرفته که ملتها هم بیدار بشوند و ما امروز میبینیم که ملتها هم روزبهروز بیدار میشوند و این به خاطر امیدی است که آنها به آینده پیدا کردهاند. [[امید]]، در حال بیدار کردن ملتهاست<ref>بیانات در دیدار با جمعی از مسئولان و خانوادههای معظم شهدا، در سالروز ولادت امام زمان {{ع}}، ۲۲/۱۲/۱۳۶۸.</ref>»<ref>[[سید علی حسینی خامنهای|حسینی خامنهای، سید علی]]، [[ما منتظریم (کتاب)|ما منتظریم]]، ص۱۶۶-۱۶۹، ۱۷۱.</ref>. | |||
:::::*[[انتظار]]، یکی از پر برکتترین حالات [[انسان]] است. آنهم در [[انتظار]] دنیایی روشن از [[نور]] [[عدل و داد]] {{عربی|"يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا"}}<ref>بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۱۶، باب ۴۱، حدیث ۱۶۲ و ج ۳۸، ص ۱۲۶، باب ۶۱، حدیث ۷۶.</ref>. [[خدای متعال]] به دست او، سرزمین بشری و همه روی [[زمین]] را از [[عدالت]] و دادگستری پر خواهد کرد. [[انتظار]] چنین روزی را باید داشت. نباید اجازه داد که [[تصرف]] شیطانها و [[ظلم]] و عدوان طواغیت عالم، شعله [[امید]] را در [[دل]] خاموش کند. باید [[انتظار]] کشید. [[انتظار]]، چیز عجیبی است و دارای ابعاد گوناگونی میباشد. یکی از ابعاد [[انتظار]]، اعتماد و [[امیدواری]] به آینده و مأیوس نبودن است. همین [[روح]] [[انتظار]] است که به [[انسان]] [[تعلیم]] میدهد تا در راه خیر و [[صلاح]] [[مبارزه]] کند. اگر [[انتظار]] و [[امید]] نباشد، [[مبارزه]] معنی ندارد و اگر [[اطمینان]] به آینده هم نباشد، [[انتظار]] معنی ندارد. [[انتظار]] واقعی با [[اطمینان]] و اعتماد ملزم است. کسی که شما میدانید خواهد آمد، انتظارش را میکشید و [[انتظار]] کسی که به آمدنش اعتماد و [[اطمینان]] ندارید، انتظاری حقیقی نیست. اعتماد، لازمه [[انتظار]] است و این هر دو، ملازم با [[امید]] است، و امروز این [[امید]]، امری لازم برای همه ملتها و [[مردم]] [[دنیا]] میباشد<ref>در دیدار با مسئولان و خانواده شهدا، ۲۲/ ۱۲/ ۱۳۶۸.</ref>. | :::::*[[انتظار]]، یکی از پر برکتترین حالات [[انسان]] است. آنهم در [[انتظار]] دنیایی روشن از [[نور]] [[عدل و داد]] {{عربی|"يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا"}}<ref>بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۱۶، باب ۴۱، حدیث ۱۶۲ و ج ۳۸، ص ۱۲۶، باب ۶۱، حدیث ۷۶.</ref>. [[خدای متعال]] به دست او، سرزمین بشری و همه روی [[زمین]] را از [[عدالت]] و دادگستری پر خواهد کرد. [[انتظار]] چنین روزی را باید داشت. نباید اجازه داد که [[تصرف]] شیطانها و [[ظلم]] و عدوان طواغیت عالم، شعله [[امید]] را در [[دل]] خاموش کند. باید [[انتظار]] کشید. [[انتظار]]، چیز عجیبی است و دارای ابعاد گوناگونی میباشد. یکی از ابعاد [[انتظار]]، اعتماد و [[امیدواری]] به آینده و مأیوس نبودن است. همین [[روح]] [[انتظار]] است که به [[انسان]] [[تعلیم]] میدهد تا در راه خیر و [[صلاح]] [[مبارزه]] کند. اگر [[انتظار]] و [[امید]] نباشد، [[مبارزه]] معنی ندارد و اگر [[اطمینان]] به آینده هم نباشد، [[انتظار]] معنی ندارد. [[انتظار]] واقعی با [[اطمینان]] و اعتماد ملزم است. کسی که شما میدانید خواهد آمد، انتظارش را میکشید و [[انتظار]] کسی که به آمدنش اعتماد و [[اطمینان]] ندارید، انتظاری حقیقی نیست. اعتماد، لازمه [[انتظار]] است و این هر دو، ملازم با [[امید]] است، و امروز این [[امید]]، امری لازم برای همه ملتها و [[مردم]] [[دنیا]] میباشد<ref>در دیدار با مسئولان و خانواده شهدا، ۲۲/ ۱۲/ ۱۳۶۸.</ref>. | ||
معنای صحیح [[انتظار]]، دارای ابعادی است که توجه به این ابعاد برای کسی که میداند در [[فرهنگ]] [[اسلام]] و [[شیعه]]، چقدر به [[انتظار]] اهمیت داده شده، بسیار جالب است. یک بعد، این است که [[انتظار]] به معنای قانع نشدن به وضع موجود است. "[[انتظار]] داریم"، یعنی هرچه خیر و عمل خوب انجام دادیم و به وجود آمده، کم و غیر کافی است و منتظریم تا ظرفیت [[نیکی]] عالم پر بشود. یک بعد دیگر از ابعاد [[انتظار]]، دلگرمی [[مؤمنین]] نسبت به آینده است. [[انتظار]] [[مؤمن]]، یعنی این که [[تفکر]] الهی -این [[اندیشه]] روشنی که [[وحی]] بر [[مردم]] عرضه کرده است- یک روز سراسر زندگی [[بشر]] را فراخواهد گرفت. یکی بعد [[انتظار]] این است که [[منتظر]]، با [[شوق]] و [[امید]] حرکت کند. [[انتظار]] یعنی [[امید]]. [[انتظار]]، ابعاد گوناگون دیگری هم دارد...<ref>دیدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه شعبان، ۱۱/ ۱۲/ ۱۳۶۹.</ref>. [[انتظار]] یعنی [[دل]] سرشار از [[امید]] بودن نسبت به پایان راه زندگی [[بشر]]. ممکن است کسانی آن دوران را نبینند و نتوانند [[درک]] کنند، فاصله هست؛ اما بلاشک آن دوران وجود دارد<ref>در اجتماع مردم قم به مناسبت میلاد [[حضرت مهدی]] {{ع}}، ۳۰/ ۱۱/ ۱۳۷۰.</ref>»<ref>[[سید علی حسینی خامنهای|حسینی خامنهای، سید علی]]؛ [[آفتاب در سایه (کتاب)|آفتاب در سایه]]، ص۱۵-۱۷.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۶۸: | خط ۷۵: | ||
:::::#نارضایتی از وضعیت موجود؛ | :::::#نارضایتی از وضعیت موجود؛ | ||
:::::#[[امید]] به [[گشایش]] در زمان آینده. | :::::#[[امید]] به [[گشایش]] در زمان آینده. | ||
چگونگی تعامل با این دو عنصر سلبی و ایجابی، چهرههای متفاوت [[انتظار]] را پدید میآورد: | |||
::::::۱. [[انتظار]] غیر مسئولانه: در این حالت، شخص [[منتظر]] اگر چه به وضعیت موجود، معترض است، ولی بدون هیچ گونه [[تلاش]] و کوششی، تنها چشم به راه آینده بهتر است. وضعیت موجود، او را سرخورده و منزوی کرده است و او با دوری گزیدن از روال عمومی [[جامعه]] و حوادث [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]، اعتراض خویش را از وضعیت موجود، اعلام میکند. او تنها در پی آن است که خود و یا نزدیکانش، تحت تأثیر وضعیت موجود قرار نگیرند؛ ولی [[تلاش]] در راه [[نجات]] دیگران را [[وظیفه]] خویش نمیداند. مطابق این دیدگاه، [[اصلاح جامعه]] [[قبل از ظهور]] [[مهدی]] {{ع}} اقدامی بیهوده و بینتیجه است و [[وظیفه]] ما تنها آن است که چشم به راه [[موعود]] و [[منجی]] باشیم تا او بیاید و نابهسامانیها را سامان دهد. | ::::::۱. [[انتظار]] غیر مسئولانه: در این حالت، شخص [[منتظر]] اگر چه به وضعیت موجود، معترض است، ولی بدون هیچ گونه [[تلاش]] و کوششی، تنها چشم به راه آینده بهتر است. وضعیت موجود، او را سرخورده و منزوی کرده است و او با دوری گزیدن از روال عمومی [[جامعه]] و حوادث [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]، اعتراض خویش را از وضعیت موجود، اعلام میکند. او تنها در پی آن است که خود و یا نزدیکانش، تحت تأثیر وضعیت موجود قرار نگیرند؛ ولی [[تلاش]] در راه [[نجات]] دیگران را [[وظیفه]] خویش نمیداند. مطابق این دیدگاه، [[اصلاح جامعه]] [[قبل از ظهور]] [[مهدی]] {{ع}} اقدامی بیهوده و بینتیجه است و [[وظیفه]] ما تنها آن است که چشم به راه [[موعود]] و [[منجی]] باشیم تا او بیاید و نابهسامانیها را سامان دهد. | ||
۲. [[انتظار]] مسئولانه: شخص [[منتظر]] [[مسئول]]، حالتی سازنده، فعال، پویا و تأثیرگذار دارد، وضعیت موجود را بر نمیتابد و [[تلاش]] میکند تا زمینههای [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] برای [[ظهور امام]] {{ع}} را آماده کند. او نه تنها از منظر ویژگیهای فردی، خود را شخصی آماده برای [[عصر ظهور]] [[تربیت]] میکند، بلکه از منظر [[دانش]] و مهارتهای اداری، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] نیز [[آمادگی]] کامل ورود فرد و [[جامعه]] به [[عصر ظهور]] را در پیشدید خود دارد و [[توانایی]] اداره [[جامعه مهدوی]] را داراست. [[جامعه مهدوی]]، جامعهای پویا، آماده، گوش به [[فرمان]] و [[شایسته]] [[آرمان]] [[مهدوی]] است. از این رو، پدید آوردن زمینه و آمادگیهای [[اجتماعی]]، تشکیلاتی و [[فرهنگی]] نیز میباید مورد توجه باشد. [[انتظار فرج]] مسئولانه، به معنای باور داشتن به اهداف [[جامعه مهدوی]] است. [[منتظر]] [[مسئول]]، در محدوده [[قدرت]] و عمل خویش، [[تلاش]] در برپایی جامعهای مطابق با معیارهای [[مهدوی]] را [[وظیفه]] خویش میداند. [[تکامل انسان]] و [[جامعه]]، کوشش در مسیر بازسازی [[جامعه]] بر اساس [[قسط]] و [[عدل]]، و [[مبارزه با ظلم]] و [[بیعدالتی]]، از جمله نمودهای [[انتظار]] مسئولانهاند. با این همه، منتظرِ [[مسئول]] میداند که [[عدالت]] فراگیر و جهانی، تنها در سایه [[دولت مهدوی]] پدید میآید. از این رو، [[آمادهسازی]] زمینههای ورود به آن دوره را [[وظیفه]] خود میشمرد. [[امام صادق]] {{ع}} به این [[انتظار]] مسئولانه اشاره نموده و فرموده است: {{عربی|"لِيُعِدَّنَّ أَحَدُكُمْ لِخُرُوجِ اَلْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً"}}<ref>ر.ک: دانشنامه امام مهدی، ج ۵، ص ۳۵۲، ح ۹۴۲.</ref>. هر یک از شما باید خود را برای [[خروج قائم]] آماده کند، هر چند با فراهم آوردن تیری باشد. [[امام]] [[زین العابدین]] {{ع}} نیز ضمن برشمردن [[فضایل]] [[منتظران]]، به [[مسئولیت]] آنها اشاره نموده و فرموده است: {{عربی|"أُولَئِكَ اَلْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً وَ اَلدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اَللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً "}}<ref>ر.ک: دانشنامه امام مهدی، ج ۵، ص ۳۴۴، ح ۹۳۵.</ref>. آنان [[مخلصان]] حقیقی، [[شیعیان راستین]] ما و دعوتگران به [[دین خدا]] در پیدا و [[نهان]] هستند. | |||
روشن است که [[غیبت امام عصر]] {{ع}}، سبب کنار نهادن [[وظایف]] [[مسلمانان]] در [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[مبارزه با ظلم]] و [[تلاش]] در راه [[گسترش عدالت]] نخواهد شد<ref>ر.ک: دانشنامه امام مهدی، ج ۶، ص ۱۹ (پژوهشی در باره مهمترین وظیفه پیروان اهل بیت {{عم}} در عصر غیبت).</ref>. | |||
از این رو میگوییم: [[احادیث]] مرتبط با [[انتظار فرج]] [[امام عصر]] {{ع}}، افزون بر دو رکن پیشین (نارضایتی از وضع موجود و [[امید]] به آینده بهتر)، به رکن سوم و مهمتری نیز اشاره دارند، و آن مسئولیتپذیری در دوره [[انتظار]] و [[آمادگی]] روحی- روانی و تجربهاندوزی علمی و مهارتی در این دوره و [[زمینهسازی برای ظهور]] [[امام مهدی]] {{ع}} و دوره [[پس از ظهور]] است. رکن سوم [[انتظار]] (مسئولیتپذیری)، هویت ویژهای به [[انتظار]] میبخشد و آن را از خمودگی و بیتفاوتی نسبت به آینده، متمایز میکند»<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج۵، ص۳۰۹-۳۱۲.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۸۳: | خط ۹۴: | ||
::::#'''[[امید]] دستیابی به وضع مطلوب:''' یکی از نعمتهای بزرگ [[خداوند]] در نهاد [[انسان]]، کمال طلبی او است، به گونهای که همه فعالیتهای خود را در سمت آن، سوق میدهد. | ::::#'''[[امید]] دستیابی به وضع مطلوب:''' یکی از نعمتهای بزرگ [[خداوند]] در نهاد [[انسان]]، کمال طلبی او است، به گونهای که همه فعالیتهای خود را در سمت آن، سوق میدهد. | ||
::::#'''حرکت و [[تلاش]] برای گذر از وضع موجود و قرار گرفتن در وضع مطلوب:''' [[انسان]]، به [[دلیل]] دارا بودن ظرفیتهای فراوان، همواره در جهت رشد معنوی و [[فکری]] خود در [[تلاش]] است. او در [[انتظار]]، در پی روزگاری است که زمینهها و شرایط دست به هم داده، همه نیروهای او سوی رشد و تعالی به فعلیت رسد. از سوی دیگر، شکی نیست که [[غیبت]] آخرین پیشوای [[معصوم]]، سبب میشود برخی از راههای کمال بر [[انسان]] و [[جامعه]] بسته شود. در [[انتظار]]، [[امید]] به دست یابی وضع بهتر، مؤلفههای اساسی است که [[انسان]] را از رکود و خمودگی برحذر میدارد و او را به [[تلاش]] در راه رسیدن به وضع مطلوب وا میدارد. در این صورت، اگر به دلایلی به وضع مطلوب هم نرسید، به [[دلیل]] اهتمام و سعی او، [[خداوند]] [[پاداش]] کسانی را مرحله را [[درک]] میکنند به او خواهد داد. | ::::#'''حرکت و [[تلاش]] برای گذر از وضع موجود و قرار گرفتن در وضع مطلوب:''' [[انسان]]، به [[دلیل]] دارا بودن ظرفیتهای فراوان، همواره در جهت رشد معنوی و [[فکری]] خود در [[تلاش]] است. او در [[انتظار]]، در پی روزگاری است که زمینهها و شرایط دست به هم داده، همه نیروهای او سوی رشد و تعالی به فعلیت رسد. از سوی دیگر، شکی نیست که [[غیبت]] آخرین پیشوای [[معصوم]]، سبب میشود برخی از راههای کمال بر [[انسان]] و [[جامعه]] بسته شود. در [[انتظار]]، [[امید]] به دست یابی وضع بهتر، مؤلفههای اساسی است که [[انسان]] را از رکود و خمودگی برحذر میدارد و او را به [[تلاش]] در راه رسیدن به وضع مطلوب وا میدارد. در این صورت، اگر به دلایلی به وضع مطلوب هم نرسید، به [[دلیل]] اهتمام و سعی او، [[خداوند]] [[پاداش]] کسانی را مرحله را [[درک]] میکنند به او خواهد داد. | ||
این [[امیدواری]]، ناگزیر مراحلی را در بر خواهد داشت که برخی بدین قرارند: | |||
:::::#'''[[آگاهی]] به عدم حضور ظاهری [[امام]]:''' گاهی [[انسان]] در زندگی کمبودی دارد؛ امّا به سبب آنکه به آن کمبود [[آگاهی]] ندارد، هرگز در پی رفع آن کمبود هم نمیرود و هرگز برای جبران آن از خود تلاشی نشان نمیدهد؛ پس در نخستین مرحله [[انتظار]]، میبایست [[آگاه]] شد که [[حجت الهی]] در پرده [[غیبت]] است. | :::::#'''[[آگاهی]] به عدم حضور ظاهری [[امام]]:''' گاهی [[انسان]] در زندگی کمبودی دارد؛ امّا به سبب آنکه به آن کمبود [[آگاهی]] ندارد، هرگز در پی رفع آن کمبود هم نمیرود و هرگز برای جبران آن از خود تلاشی نشان نمیدهد؛ پس در نخستین مرحله [[انتظار]]، میبایست [[آگاه]] شد که [[حجت الهی]] در پرده [[غیبت]] است. | ||
:::::#'''احساس نیاز به [[امام]] حاضر:''' ممکن است در عصر [[پنهانزیستی]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} کسی به [[غیبت]] آن حضرت [[آگاهی]] هم داشته باشد؛ امّا هرگز به این دیدگاه نرسیده که [[جامعه بشری]] نیازمند چنین [[رهبری الهی]] است. به بیان دیگر، مؤلفه پیشین وجود دارد؛ امّا فرد هرگز به آن [[حجت الهی]] احساس نیاز پیدا نکرده است. او بر این باور است که [[مردم]] چه نیازی به [[امام]] دارند؛ در حالی که زندگی خود را سپری میکنند. چنین کسی هرگز نمیتواند [[انتظار]] [[ظهور]] حضرتش را درون خود پدید آورد. | :::::#'''احساس نیاز به [[امام]] حاضر:''' ممکن است در عصر [[پنهانزیستی]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} کسی به [[غیبت]] آن حضرت [[آگاهی]] هم داشته باشد؛ امّا هرگز به این دیدگاه نرسیده که [[جامعه بشری]] نیازمند چنین [[رهبری الهی]] است. به بیان دیگر، مؤلفه پیشین وجود دارد؛ امّا فرد هرگز به آن [[حجت الهی]] احساس نیاز پیدا نکرده است. او بر این باور است که [[مردم]] چه نیازی به [[امام]] دارند؛ در حالی که زندگی خود را سپری میکنند. چنین کسی هرگز نمیتواند [[انتظار]] [[ظهور]] حضرتش را درون خود پدید آورد. | ||
خط ۹۷: | خط ۱۰۹: | ||
:::::*«'''[[اعتراض]] به وضع موجود''': مقدمه پدید است آمدن احساس [[انتظار فرج]]، [[اعتراض]] به وضع موجود است. کسی که از وضع موجود [[راضی]] است، نمیتواند [[منتظر]] وضعیتی دیگر، که بهتر است، باشد. این [[اعتراض]] هرچند ممکن است مقدمه خارجی [[انتظار]] محسوب شود نه عضو درونی آن، اما به [[دلیل]] نقش حیاتی و مهمی که در شکلگیری [[انتظار]] دارد، آن را اولین عنصر [[انتظار]] برمیشماریم. [[انسان]] باید به وضع موجود [[اعتراض]] داشته باشد، و الا نمیتواند [[منتظر]] باشد. حتی کسی که وضع موجودش با مقدار مختصری تغییر، بهبود مییابد و به وضع موجود معترض نیست، نمیتواند به [[حد ]] [[انتظار]] برسد و [[منتظر]] تحقق وضع مطلوب باشد. این [[اعتراض]] در هر درجهای که باشد، از تنفر نسبت به آنچه هست، تا علاقه شدید به آنچه نیست و باید باشد، عنصر اول [[انتظار]] محسوب میشود. عدم [[قناعت]] به داشتهها، [[انسان]] را سرگردان رسیدن به نداشتهها میکند؛ و این سرگردانی و تلاش برای "داشتن" که معمولاً با [[امید]] به "یافتن" همراه است، یعنی آغاز پیدایش [[انتظار]] در [[روح]] [[سرکش]] [[انسان]]. | :::::*«'''[[اعتراض]] به وضع موجود''': مقدمه پدید است آمدن احساس [[انتظار فرج]]، [[اعتراض]] به وضع موجود است. کسی که از وضع موجود [[راضی]] است، نمیتواند [[منتظر]] وضعیتی دیگر، که بهتر است، باشد. این [[اعتراض]] هرچند ممکن است مقدمه خارجی [[انتظار]] محسوب شود نه عضو درونی آن، اما به [[دلیل]] نقش حیاتی و مهمی که در شکلگیری [[انتظار]] دارد، آن را اولین عنصر [[انتظار]] برمیشماریم. [[انسان]] باید به وضع موجود [[اعتراض]] داشته باشد، و الا نمیتواند [[منتظر]] باشد. حتی کسی که وضع موجودش با مقدار مختصری تغییر، بهبود مییابد و به وضع موجود معترض نیست، نمیتواند به [[حد ]] [[انتظار]] برسد و [[منتظر]] تحقق وضع مطلوب باشد. این [[اعتراض]] در هر درجهای که باشد، از تنفر نسبت به آنچه هست، تا علاقه شدید به آنچه نیست و باید باشد، عنصر اول [[انتظار]] محسوب میشود. عدم [[قناعت]] به داشتهها، [[انسان]] را سرگردان رسیدن به نداشتهها میکند؛ و این سرگردانی و تلاش برای "داشتن" که معمولاً با [[امید]] به "یافتن" همراه است، یعنی آغاز پیدایش [[انتظار]] در [[روح]] [[سرکش]] [[انسان]]. | ||
:::::*'''[[آگاهی]] از وضع مطلوب''': عنصر دوم [[انتظار]]، [[آگاهی]] از وضع مطلوب است. یعنی خبر داشتن از وضعیتی که میتوانیم داشته باشیم ولی هم اکنون از آن برخوردار نیستیم؛ خبر از خیرات بیکرانی که میتوانیم و باید دریافت کنیم ولی چون از آنها بیخبریم، خرابیم و بیخیال. عنصر دوم [[انتظار]]، [[آگاهی]] از وضع مطلوب است؛ وضع مطلوب و ایدهآلی که بیخبری ما از آن، سبب میشود که [[توانایی]] [[درک]] و تحلیل درست وضعیت موجود را هم نداشته باشیم. زیرا بخشی از [[درک]] ما از اوضاع و احوال زمانه و آسیبشناسی وضع موجود، وابسته به [[فهم]] آن وضع مطلوب است. بدون در نظر داشتن الگویی از وضع مطلوب، چگونه میتوانیم وضع موجود خود ارزیابی کنیم؟ لابد باید به الگوهای مندرس شرقی و غربی که در مدارس و دانشگاهها میآموزیم، دلخوش کنیم و خود را با مقیاسهای ناقص و غیر انسانی بلاد [[کفر]]، اندازهگیری کنیم؛ کاری که شیوه مرسوم و [[ناپسند]] برخی [[نخبگان]] فرنگباور مملکت ماست. | :::::*'''[[آگاهی]] از وضع مطلوب''': عنصر دوم [[انتظار]]، [[آگاهی]] از وضع مطلوب است. یعنی خبر داشتن از وضعیتی که میتوانیم داشته باشیم ولی هم اکنون از آن برخوردار نیستیم؛ خبر از خیرات بیکرانی که میتوانیم و باید دریافت کنیم ولی چون از آنها بیخبریم، خرابیم و بیخیال. عنصر دوم [[انتظار]]، [[آگاهی]] از وضع مطلوب است؛ وضع مطلوب و ایدهآلی که بیخبری ما از آن، سبب میشود که [[توانایی]] [[درک]] و تحلیل درست وضعیت موجود را هم نداشته باشیم. زیرا بخشی از [[درک]] ما از اوضاع و احوال زمانه و آسیبشناسی وضع موجود، وابسته به [[فهم]] آن وضع مطلوب است. بدون در نظر داشتن الگویی از وضع مطلوب، چگونه میتوانیم وضع موجود خود ارزیابی کنیم؟ لابد باید به الگوهای مندرس شرقی و غربی که در مدارس و دانشگاهها میآموزیم، دلخوش کنیم و خود را با مقیاسهای ناقص و غیر انسانی بلاد [[کفر]]، اندازهگیری کنیم؛ کاری که شیوه مرسوم و [[ناپسند]] برخی [[نخبگان]] فرنگباور مملکت ماست. | ||
بعضی وقتها کسی که [[آگاهی]] و تصویر دقیقی از وضع مطلوب ندارد، حتی نمیتواند به وضع موجود معترض باشد. تنها با [[آگاهی]] از ویژگی [[جامعه مهدوی]] است که میتوان از وضعیت [[غیبت]] (وضعیت موجود) نالان بود و برای [[ظهور]] بیقراری کرد، و الا کسی که به [[زندگی]] در این شرایط تلخ عادت کند و از امکان برخورداری از یک [[زندگی]] [[عالی]] غافل شود، دیگر نمیتواند [[منتظر]] وضعیت بهتر باشد. چنین انسانی تمام کاستیهای حیات فردی و [[اجتماعی]] خود را میپذیرد و آنها را اجتنابناپذیر تلقی میکند. | |||
کسی که [[منتظر]] است، باید در کنار "[[اعتراض]] به وضع موجود"، تصوری از "وضع مطلوب" نیز داشته باشد. این دو مکمّل یکدیگر هستند و به همراه عناصر دیگری که اکثراً به وضع مطلوب مربوط هستند و در ادامه به آنها اشاره میشود، حالت [[انتظار]] را پدید میآورند. اساساً احساس [[انتظار]]، به این [[ادراک]] و [[معرفت]] نسبت به وضعیت مطلوب بسیار وابسته است؛ به حدی که میتوان گفت یکی از راههای تقویت [[روحیه انتظار]]، افزایش این [[معرفت]] است. | |||
:::::*'''[[اعتقاد]] و [[امید]] به تحقق وضع مطلوب''': عنصر سوم [[انتظار]]، "[[اعتقاد]]" به تحقق وضع مطلوب است. یعنی به تحقق وضع مطلوبی که به آن [[آگاه]] هستیم، [[معتقد]] و جازم هم باشیم. [[امید]] هم برخاسته از همین [[اعتقاد]] باشیم است. در شرایط [[سختی]] که همه چیز [[انسان]] را به [[یأس]] [[دعوت]] میکند، [[امید]] داشتن، ناشی از یک [[اعتقاد]] [[راسخ]] به تحقق امری در [[آینده]] است. بعد از اینکه ما به وضع موجود معترض شدیم، و تصور درستی هم نسبت به وضع مطلوب پیدا کردیم، حالا باید به شدنی بودن آن وضع مطلوب هم [[اعتقاد]] داشته باشیم و [[امید]] رسیدن به وضعیت [[موعود]]، ما را به سوی آن بکشاند. | :::::*'''[[اعتقاد]] و [[امید]] به تحقق وضع مطلوب''': عنصر سوم [[انتظار]]، "[[اعتقاد]]" به تحقق وضع مطلوب است. یعنی به تحقق وضع مطلوبی که به آن [[آگاه]] هستیم، [[معتقد]] و جازم هم باشیم. [[امید]] هم برخاسته از همین [[اعتقاد]] باشیم است. در شرایط [[سختی]] که همه چیز [[انسان]] را به [[یأس]] [[دعوت]] میکند، [[امید]] داشتن، ناشی از یک [[اعتقاد]] [[راسخ]] به تحقق امری در [[آینده]] است. بعد از اینکه ما به وضع موجود معترض شدیم، و تصور درستی هم نسبت به وضع مطلوب پیدا کردیم، حالا باید به شدنی بودن آن وضع مطلوب هم [[اعتقاد]] داشته باشیم و [[امید]] رسیدن به وضعیت [[موعود]]، ما را به سوی آن بکشاند. | ||
:::::*'''[[اشتیاق]] به وضع مطلوب''': عنصر چهارم [[انتظار]]، علاقه به وضع مطلوب است. علاقه داشتن به تحقق [[جامعه مهدوی]]، غیر از [[اعتقادی]] است که با [[استدلال]] و صفای [[باطن]] به میآید. این علاقه، هرچند میتواند اثر آن [[اعتقاد]] باشد، که هست، اما خود [[حقیقت]] دیگری است که [[عقیده]] [[انسان]] را لذتبخش و سرمستکننده میسازد. وقتی یک [[عقیده]]، به عرصه علاقه راه پیدا میکند، مانند خونی که از [[قلب]] در همه رگها جاری میشود، حیاتبخش خواهد بود؛ و [[انسان]] با تمام وجود گرمای آن را احساس خواهد کرد. | :::::*'''[[اشتیاق]] به وضع مطلوب''': عنصر چهارم [[انتظار]]، علاقه به وضع مطلوب است. علاقه داشتن به تحقق [[جامعه مهدوی]]، غیر از [[اعتقادی]] است که با [[استدلال]] و صفای [[باطن]] به میآید. این علاقه، هرچند میتواند اثر آن [[اعتقاد]] باشد، که هست، اما خود [[حقیقت]] دیگری است که [[عقیده]] [[انسان]] را لذتبخش و سرمستکننده میسازد. وقتی یک [[عقیده]]، به عرصه علاقه راه پیدا میکند، مانند خونی که از [[قلب]] در همه رگها جاری میشود، حیاتبخش خواهد بود؛ و [[انسان]] با تمام وجود گرمای آن را احساس خواهد کرد. | ||
حال چه ما آن [[اعتقاد]] را مقدمه [[عشق]] و [[اشتیاق]] بدانیم، که در این صورت [[اعتقاد]] فرع خواهد بود و [[محبت]] اصل میشود؛ و چه آن [[عقیده]] را اصل بدانیم و [[عشق]] و [[محبت]] را فرع و میوه آن قلمداد کنیم، که در این صورت تا آن [[عقیده]] خود را به این نتیجه نرساند، [[استحکام]] نخواهد یافت. اساساً یکی از راههای [[اثبات وجود]] یک [[اعتقاد]] در [[دل]] [[انسان]]، همین [[محبت]] است، یعنی با توجه به اینکه ممکن است [[انسان]] خود را [[فریب]] دهد و علیرغم [[بیاعتقادی]]، خود را [[معتقد]] بداند، اگر بخواهد [[میزان]] [[اعتقاد]] خود را دریابد، باید به [[محبت]] برآمده از آن [[اعتقاد]] نگاه کند. [[اشتیاق]] هم ثمره [[محبت]] است، و هر دو از ثمرات [[ایمان]] محسوب میشوند؛ و از چنان [[جایگاه]] ارزشمندی در منظومه حقایق [[معنوی]] برخوردار هستند که [[امام رضا]]{{ع}} میفرمایند: "کسی که [[خدا]] را یاد کند ولی مشتاق ملاقاتش نباشد، خودش را مسخره کرده است؛ {{متن حدیث|"مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى وَ لَمْ يَشْتَقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه"}}<ref>مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۱۰ و نیز کنزالفوائد، ج ۱، ص ۳۳۰ با این تفاوت که در کنزالفوائد به جای "و لم یشتق"، "و لم یستبق؛ سبقت و سرعت نگیرد" آمده است.</ref> یعنی در اثر [[یاد خدا]]، طبیعتاً باید به این [[اشتیاق]] برسد و الا معلوم میشود در جایی از این مسیر درست عمل نکرده و یا خود را [[فریب]] داده است. | |||
:::::*'''[[اقدام]] برای تحقق وضع مطلوب''': عمل، نشانه [[صداقت]] [[انتظار]] و مایه تقویت آن آخرین عنصر [[انتظار]]، "عمل" است. [[اقدام]] برای تحقق وضع مطلوب و یا لااقل برخورداری از انگیزه [[اقدام]]، [[انتظار]] را در وجود [[انسان]] تثبیت میکند. عمل و [[اقدام]] برای مقدمهسازی [[ظهور]] و [[زمینهسازی]] [[فرج]]، تا آنجا که مقدور است، هم [[دلیل]] [[صداقت]] ادعای [[انتظار]] است و هم مایه تقویت [[انتظار]] خواهد بود. [[منتظر]] باید اهل عمل باشد. عملگرا بودن در [[فرهنگ]] [[منتظران]] نهادینه شده است؛ زیرا [[منتظر]] تا به سمت وضعیت مطلوب حرکت نکند، در واقع [[منتظر]] نیست. | :::::*'''[[اقدام]] برای تحقق وضع مطلوب''': عمل، نشانه [[صداقت]] [[انتظار]] و مایه تقویت آن آخرین عنصر [[انتظار]]، "عمل" است. [[اقدام]] برای تحقق وضع مطلوب و یا لااقل برخورداری از انگیزه [[اقدام]]، [[انتظار]] را در وجود [[انسان]] تثبیت میکند. عمل و [[اقدام]] برای مقدمهسازی [[ظهور]] و [[زمینهسازی]] [[فرج]]، تا آنجا که مقدور است، هم [[دلیل]] [[صداقت]] ادعای [[انتظار]] است و هم مایه تقویت [[انتظار]] خواهد بود. [[منتظر]] باید اهل عمل باشد. عملگرا بودن در [[فرهنگ]] [[منتظران]] نهادینه شده است؛ زیرا [[منتظر]] تا به سمت وضعیت مطلوب حرکت نکند، در واقع [[منتظر]] نیست. | ||
اساساً هیچ احساس و ادراکی نمیتواند تا ابد در حصار عدم تجلی در عمل محصور بماند. اگر [[مهدی]]{{ع}} دوستداشتنی است، اگر [[ظهور]] او و تحقق تمام زیباییهای [[حاکمیت]] مطلق [[دین]] [[دوست]] داشتنی است، این [[دوست]] داشتن تا کی میتواند محجوب بماند؟ یقیناً این [[دوست]] داشتن در [[رفتار]] و منش [[جامعه]] تأثیرات شگرف خود را نشان خواهد داد و خواسته یا ناخواسته در [[وضع جامعه]] تغییراتی ایجاد خواهد کرد. سخن ما در این بخش، ناظر به تقویت این آثار است و اینکه بتوانیم با عمل به آنچه دوستش داریم، یعنی عمل به مقتضای [[انتظار فرج]]، انتظارمان را قوام بخشیم و از مدت [[دوران غیبت]] بکاهیم. طبیعتاً هرگاه [[بینش]] و گرایش مثبتی نسبت به موضوعی پدید بیاید و رشد کند، [[رفتار]] [[انسان]] هم تا حدودی تحت آن قرار خواهد گرفت. در این صورت برای عمل کردن فرد براساس آن قرار خواهد گرفت. در این صورت برای عمل کردن فرد بر اساس آن [[بینش]] و گرایش، نیاز به سفارش [[علی]] حدّهای نخواهد بود، الا اینکه توجه به عمل و نقش آن و اهمیت دادن به آن، موجب بهکار گرفته شدن بینشها و گرایشهای موجود خواهد شد. نباید [[منتظر]] بمانیم تا [[آگاهی]] و ارادت قلبی ما به حد لبریزی برسند، آنگاه به صورت طبیعی به عمل برسیم. بلکه با [[درک]] اهمیت عمل، باید رونق بخش أحساس [[باطنی]] [[انتظار]] گردیم»<ref>[[علی رضا پناهیان|پناهیان؛ علی رضا]]، [[انتظار عامیانه عالمانه عارفانه (کتاب)|انتظار عامیانه عالمانه عارفانه]]، ص ۱۰۶.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۳۰: | ||
:::::#حرکت و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب | :::::#حرکت و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب | ||
::::::اگر بخواهیم این انگیزهها را در ارتباط با [[ظهور]] [[حضرت]] در [[زندگی]] خود همراه کنیم، اول [[معرفت]] میخواهد دوم [[باور]] و سوم حرکت. | ::::::اگر بخواهیم این انگیزهها را در ارتباط با [[ظهور]] [[حضرت]] در [[زندگی]] خود همراه کنیم، اول [[معرفت]] میخواهد دوم [[باور]] و سوم حرکت. | ||
نخست ما باید به یک [[آگاهی]] برسیم. [[آگاهی]] از اینکه این وضع خشنودکننده نیست یا قانع کننده نیست که این امر نیاز به مقایسه دارد. یعنی [[انسان]] [[زندگی]] خود و همگنان خود را ببیند و آنها را مقایسه کند و برسد به اینکه این وضع قانع کننده یا [[راضی]] کننده نیست. به این معنی که اگر به این [[آگاهی]] نرسیده باشد و برسد به اینکه چیزی کم ندارد، مشکلی ندارد، او دیگر [[منتظر]] چه چیزی میتواند باشد!؟ | |||
::::::بنابراین در مسأله [[انتظار]] رکن اول [[کسب معرفت]] و [[آگاهی]] است. آگاهیی که از مقایسه حاصل میشود. | ::::::بنابراین در مسأله [[انتظار]] رکن اول [[کسب معرفت]] و [[آگاهی]] است. آگاهیی که از مقایسه حاصل میشود. | ||
رکن دوم [[باور]] است. همانکه در همه [[ادیان]] وجود دارد. چه آنها که اهل کتابند و چه آنان که [[اهل کتاب]] نیستند. [[باور]] به اینکه [[جهان]] به یک نهایت خوبی ختم خواهد شد. حال این [[عقیده]] را ما در [[دین]] خودمان [[اسلام]] و بهطور خاص در [[مذهب تشیع]] نسبت به یک فرد خاص داریم و معتقدیم که وضع بهتر با [[ظهور]] او بروز خواهد کرد برخی دیگر معتقدند که بالاخره [[منجی]] و [[نجات]] دهندهای خواهد آمد و [[عدالت]] را با همه ابعادش بدون هیچ ملاحظهای در تمام صحنههای [[زندگی]] [[انسانها]] پیاده خواهد کرد. | |||
رکن سوم حرکت و تلاش است یعنی هر کس به [[میزان]] [[توانایی]] خود در این زمینه و برای تحقق آن وضع گام بردارد. از این حرکت و تلاش در [[روایات]] ما به صورت سه [[دستور]] یا سه [[وظیفه]] یاد شده است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرمایند:"ما [[دولت]] و [[حکومتی]] داریم و [[خدا]] هر گاه بخواهد این [[دولت]] [[ظهور]] خواهد کرد و اگر کسی خوشحال و [[خشنود]] میشود که از [[یاران مهدی]]{{ع}} باشد پس [[منتظر]] باشد"<ref>{{متن حدیث| إِنَّ لَنَا دَوْلَةً يَجِيءُ اللَّهُ بِهَا إِذَا شَاءَ ثُمَّ قَالَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ}}.</ref> و سپس [[انتظار]] را [[تفسیر]] میکنند. [[انتظار]] یعنی چه؟ {{متن حدیث| وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ}}. طبق [[دستور]] زبان [[عربی]] جمله {{متن حدیث| هُوَ مُنْتَظِرٌ}} جمله حالیه است برای فعلهای قبلی، یعنی این [[کارها]] را انجام بدهد در حالی که [[منتظر]] است. | |||
::::::بنابراین... در این [[حدیث]] دو توصیه وجود دارد یعنی اولین کاری که در راستای حرکت انتظاری، [[انسان]] باید داشته باشد پرداختن به خود است و این [[حدیث]] بیان میکند که [[انسان]] باید از خود آغاز کند. اگر [[منتظر]] [[مصلح]] است، باید در راستای [[صلاح]] گام بردارد و اگر [[منتظر]] [[عدالت مطلق]] است، باید خودش در راستای [[عدالت]] گام بردارد، و اهل [[ورع]] و [[پاکی]] باشد»<ref>[[انتظار آمیخته با جان و روح آدمی (مقاله)|انتظار آمیخته با جان و روح آدمی]].</ref>. | ::::::بنابراین... در این [[حدیث]] دو توصیه وجود دارد یعنی اولین کاری که در راستای حرکت انتظاری، [[انسان]] باید داشته باشد پرداختن به خود است و این [[حدیث]] بیان میکند که [[انسان]] باید از خود آغاز کند. اگر [[منتظر]] [[مصلح]] است، باید در راستای [[صلاح]] گام بردارد و اگر [[منتظر]] [[عدالت مطلق]] است، باید خودش در راستای [[عدالت]] گام بردارد، و اهل [[ورع]] و [[پاکی]] باشد»<ref>[[انتظار آمیخته با جان و روح آدمی (مقاله)|انتظار آمیخته با جان و روح آدمی]].</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۵۸: | ||
:::::#[[امید]] و توقع دستیابی به وضعیتی بهتر؛ | :::::#[[امید]] و توقع دستیابی به وضعیتی بهتر؛ | ||
:::::#قانع نبودن به وضع موجود. | :::::#قانع نبودن به وضع موجود. | ||
وضع بهتر میتواند وضعیتی باشد که در آن، [[حق]] و پیروانش سربلند بوده، [[اقتدار]] یافته و [[غلبه]] داشته باشند و [[باطل]] و [[پیروان]] آن در حال [[اصلاح]] یا رو به نابودی باشند. | |||
[[امیدواری]] به دستیابی به وضع بهتر لوازمی دارد، مانند: [[شناخت]] دقیق آن وضع در تمام ابعاد، آشنایی با شیوه رسیدن به آن، آشنایی با موانع و راههای مقابله با آنها. | |||
قانع نبودن به وضع موجود نیز افزون بر تلاش برای [[اصلاح]] یا دگرگونی آن، شامل [[آمادگی]] برای این کار، داشتن برنامه و راهحل و احیاناً اقدام عملی خواهد بود. در این راستا، مطالبی مانند [[حقیقت انتظار|حقیقت]]، [[ضرورت انتظار|ضرورت]]، [[ابعاد انتظار|ابعاد]]، [[مبانی انتظار|مبانی]]، [[بایستههای انتظار|بایستهها]] و [[پیامدهای انتظار]] قابل طرح است»<ref>[[عسکر دیرباز|دیرباز، عسکر]]، [[روشهای اثرگذاری انتظار در جامعه منتظر (مقاله)|روشهای اثرگذاری انتظار در جامعه منتظر]]، ص۱۱۶.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۷۱: | ||
| پاسخ = آقایان '''[[امیر محسن عرفان]]''' و [[محمد علی فلاح علیآباد]]، در مقاله ''«[[تبیین نقش گفتمان انتظار در مهندسی فرهنگ مقاومت (مقاله)|تبیین نقش گفتمان انتظار در مهندسی فرهنگ مقاومت]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = آقایان '''[[امیر محسن عرفان]]''' و [[محمد علی فلاح علیآباد]]، در مقاله ''«[[تبیین نقش گفتمان انتظار در مهندسی فرهنگ مقاومت (مقاله)|تبیین نقش گفتمان انتظار در مهندسی فرهنگ مقاومت]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«[[انتظار]] که در چارچوب "[[زمینهسازی ظهور]]" خواستار اصالتبخشی به مبانی و مؤلفههای هویت [[اسلامی]] است؛ میتواند در چارچوبی خلّاقانه و بیبدیل، به بهسازی عناصر درونی [[فرهنگ]] [[مقاومت]] و [[پایداری]] نظیر ظلمستیزی، صبر و [[ایثار]] [[کمک]] کند. انسداد هویتی ناشی از خودباختگی، غربزدگی، فقدان [[پایداری]] در برابر [[مستکبران]]، نوعی تمایز و تفکیک میان مرزهای [[فرهنگ]] [[مقاومت]] و خودباختگی را ایجاد میکند. | ::::::«[[انتظار]] که در چارچوب "[[زمینهسازی ظهور]]" خواستار اصالتبخشی به مبانی و مؤلفههای هویت [[اسلامی]] است؛ میتواند در چارچوبی خلّاقانه و بیبدیل، به بهسازی عناصر درونی [[فرهنگ]] [[مقاومت]] و [[پایداری]] نظیر ظلمستیزی، صبر و [[ایثار]] [[کمک]] کند. انسداد هویتی ناشی از خودباختگی، غربزدگی، فقدان [[پایداری]] در برابر [[مستکبران]]، نوعی تمایز و تفکیک میان مرزهای [[فرهنگ]] [[مقاومت]] و خودباختگی را ایجاد میکند. | ||
[[مقاومت]] و [[فرهنگ]] مقاومتی، در [[دل]] [[انتظار]] و مؤلفههای آن نهادینه است. [[امید]]، نگاه به [[آینده]] و انتظارِ برطرف شدن مشکلات، [[هموارکننده]] راه مقاومت در رفع آن مشکل است. [[امید]] و [[انتظار]] در [[جان]] [[انسان]]، او را در ادامه [[پایداری]] و [[مقاومت]] در برابر سلطه شیطانصفتان و [[حکومت]] [[تاریکی]] و اضمحلال، تا رسیدن وعده الاهی [[توانمند]] میسازد. انتظار بدون [[استقامت]] و [[پایداری]] همچون پوستهای بدون مغز و قالبی بیمحتواست. کسی که در مسیر [[انتظار]] [[صبر]] و [[مقاومت]] را از دست بدهد، انتظار را نیز از دست داده است. از اینرو، جوهر اصلی [[انتظار]]، "[[مقاومت]] و [[پایداری]]" است»<ref>[[امیر محسن عرفان|عرفان، امیر محسن]] و [[محمد علی فلاح علیآباد|فلاح علیآباد، محمد علی]]، [[تبیین نقش گفتمان انتظار در مهندسی فرهنگ مقاومت (مقاله)|تبیین نقش گفتمان انتظار در مهندسی فرهنگ مقاومت]]، ص۱۵-۱۶.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۹۱: | ||
| پاسخ = آقای دکتر '''[[ابراهیم شفیعی سروستانی]]'''، در کتاب ''«[[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]»'' و مقاله ''«[[انسان موجود منتظر (مقاله)|انسان موجود منتظر]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای دکتر '''[[ابراهیم شفیعی سروستانی]]'''، در کتاب ''«[[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]»'' و مقاله ''«[[انسان موجود منتظر (مقاله)|انسان موجود منتظر]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«در [[فرهنگ اسلامی]]، [[جهان]] عرصه تقابل و هم آوردی در "[[ولایت]]" است؛ [[ولایت]] [[خدا]] و [[دوستان]] او از یک سو و [[ولایت]] [[شیطان]] ([[طاغوت]]) و [[پیروان]] او از سوی دیگر. در این [[فرهنگ]]، [[انسانها]] یا در خط [[ولایت]] [[خدا]] و [[دوستان]] [[خدا]] هستند که [[خدا]]، آنها را از تاریکیهای [[نادانی]] و [[گمراهی]]، خارج و به روشنای [[دانایی]] و [[رستگاری]] داخل میکند یا در خط [[ولایت]] [[شیطان]] و [[دوستان]] [[شیطان]] قرار دارند که اولیایشان، آنها را از [[روشنایی]] [[هدایت]] به سوی تاریکیهای [[ضلالت]] میکشانند: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ و نیز ر.ک: سوره جاثیه، آیه ۱۹.</ref>. بر اساس این نگرش، در [[آموزههای اسلامی]]، به نقش "[[ولایت]]" در [[زندگی]] [[انسانها]] توجه ویژهای شده است و همه اهل [[ایمان]] موظفند از یکسو، سر در گرو [[ولایت]] [[حق]] و [[پیروان]] آن داشته باشند و از سوی دیگر، از [[ولایت]] [[شیطان]] و [[پیروان]] او بیزاری جویند. این همان [[حقیقت]] "[[تولی]]" و "[[تبری]]" است که در [[مکتب]] [[تشیع]] بر آن بسیار تأکید شده است. | ::::::«در [[فرهنگ اسلامی]]، [[جهان]] عرصه تقابل و هم آوردی در "[[ولایت]]" است؛ [[ولایت]] [[خدا]] و [[دوستان]] او از یک سو و [[ولایت]] [[شیطان]] ([[طاغوت]]) و [[پیروان]] او از سوی دیگر. در این [[فرهنگ]]، [[انسانها]] یا در خط [[ولایت]] [[خدا]] و [[دوستان]] [[خدا]] هستند که [[خدا]]، آنها را از تاریکیهای [[نادانی]] و [[گمراهی]]، خارج و به روشنای [[دانایی]] و [[رستگاری]] داخل میکند یا در خط [[ولایت]] [[شیطان]] و [[دوستان]] [[شیطان]] قرار دارند که اولیایشان، آنها را از [[روشنایی]] [[هدایت]] به سوی تاریکیهای [[ضلالت]] میکشانند: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ و نیز ر.ک: سوره جاثیه، آیه ۱۹.</ref>. بر اساس این نگرش، در [[آموزههای اسلامی]]، به نقش "[[ولایت]]" در [[زندگی]] [[انسانها]] توجه ویژهای شده است و همه اهل [[ایمان]] موظفند از یکسو، سر در گرو [[ولایت]] [[حق]] و [[پیروان]] آن داشته باشند و از سوی دیگر، از [[ولایت]] [[شیطان]] و [[پیروان]] او بیزاری جویند. این همان [[حقیقت]] "[[تولی]]" و "[[تبری]]" است که در [[مکتب]] [[تشیع]] بر آن بسیار تأکید شده است. | ||
اگرچه "[[تولی]]" و "[[تبری]]" را در اصطلاح از [[فروع دین]] شمردهاند، ولی از مجموعه [[معارف اسلامی]]، به ویژه آموزههای [[مکتب اهل بیت]]: چنین بر میآید که این دو موضوع، نه فرع [[دین]]، بلکه همه [[دین]] و تمامیت [[ایمان]] هستند و به بیان دیگر، [[دین]] و [[ایمان]] چیزی جز [[دوستی]] ورزیدن و [[بیزاری جستن]] (دوری گزیدن) به خاطر [[خدا]] نیست. [[فضیل بن یسار]]، یکی از [[یاران امام]] [[صادق]] {{ع}} [[نقل]] میکند: از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیدم: آیا [[دوستی]] و [[دشمنی]] از [[ایمان]] است؟ فرمود: آیا [[ایمان]] جز [[دوستی]] و [[دشمنی]] است؟"<ref>الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵، ح ۵.</ref>. در [[روایت]] دیگری، [[امام صادق]] {{ع}} فرماید: "آن کس که برای [[خدا]] [[دوستی]] بورزد، برای [[خدا]] [[دشمنی]] کند و برای [[خدا]] ببخشد، از کسانی است که [[ایمان]] او کامل شده است"<ref>همان، ص ۱۲۴، ح ۱.</ref>. و باز میفرماید: "کسی که [[دوستی]] و دشمنیاش بر اساس [[دین]] نباشد، [[دین]] ندارد"<ref>همان، ص ۱۲۷، ح ۱۶.</ref>. همچنین از آن [[حضرت]] [[نقل]] شده است [[رسول خدا]] - [[درود]] و [[سلام]] [[خدا]] بر او و خاندانش باد - به یارانش فرمود: استوارترین دستآویزهای [[ایمان]] کدام است؟ گفتند: [[خدا]] و رسولش بهتر میدانند. بعضی گفتند: [[نماز]]؛ بعضی گفتند: [[زکات]]؛ بعضی گفتند: [[روزه]]؛ بعضی گفتند: [[حج]] و [[عمره]] و بعضی گفتند: [[جهاد]]. پس [[پیامبر خدا]] فرمود: برای همه آنچه گفتید فضیلتی است، ولی استوارترین دست آویزهای [[ایمان]] نیست، بلکه استوارترین دستآویز [[ایمان]]، [[دوستی]] در [[راه خدا]]، [[پیروی]] کردن از [[اولیای خدا]] و [[بیزاری جستن]] از [[دشمنان]] خداست<ref>همان، صص ۱۲۵ و ۱۲۶، ح ۶.</ref>. این همه نیست مگر به [[دلیل]] آنکه دوستیها و دشمنیهای [[آدمی]] مبدأ همه کنشها و واکنشها و اثرگذاری و اثرپذیریهای او و تعیین کننده منش و روش او در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] است. [[نجات]] و [[رستگاری]] یا سقوط و [[گمراهی]] هر انسانی نیز بستگی تام و تمامی به این موضوع دارد که او در [[زندگی]] خود به چه کسی یا چه چیزی [[دل]] بسته و به [[ولایت]] که سرسپرده است. | |||
در [[فرهنگ شیعی]]، [[امامان معصوم]] {{عم}} [[مظهر]] همه [[خوبیها]] و [[دشمنان]] آنها [[مظهر]] همه [[بدیها]] هستند و به طور طبیعی کسی که در پی [[خوبیها]] و دوری از [[بدی]] هاست، راهی جز [[دل]] بستن به حضرات [[معصومین]] و [[برائت]] (دوری) از [[دشمنان]] آنها ندارد. [[امام صادق]] {{ع}} در این زمینه میفرماید: ما ریشه همه خوبیهاییم و همه [[خوبیها]] از شاخ و برگ ماست. از جمله [[خوبیها]] یگانهپرستی، [[نماز]]، [[روزه]] و... است. [[دشمن]] ما ریشه همه بدیهاست و همه [[اعمال]] [[زشت]] و ناشایست از شاخ و برگ آنهاست که دروغگویی، تنگنظری، [[سخنچینی]] و.... از آن جمله است<ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۰۳، ح ۳۳۶.</ref>. در [[روایت]] دیگری که از [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}} در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ}}<ref>«بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاریهای آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۳۳.</ref>، [[نقل]] شده، این موضوع با عبارت دیگری بیان گردیده است: برای [[قرآن]] ظاهری است و [[باطنی]]. همه آنچه را [[خداوند]] در [[قرآن]] [[حرام]] کرده، ظاهر [[قرآن]] است و [[باطن]] آن [[پیشوایان]] ستمکارند و همه آنچه را [[خدای تعالی]] در [[قرآن]] [[حلال]] فرموده ظاهر [[قرآن]] است و [[باطن]] آن [[پیشوایان]] [[حق]] ([[ائمه معصومین]] {{عم}}) هستند<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۷۴، ح ۱۰.</ref>. بنابراین، برای همه کسانی که طالب [[هدایت]] و رستگاریاند، به ویژه برای کسانی که سر در گرو [[ولایت]] [[آخرین امام]] از سلسله [[اولیای خدا]]، [[حضرت مهدی]] {{ع}} دارند، ضروری است که [[دوستان]] و [[دشمنان]] اهل [[ایمان]] را بشناسند. اینان تا [[ولایت مهدوی]] را که استمرار [[ولایت الهی]]، [[ولایت محمدی]] و [[ولایت علوی]] است، و نیز کسانی را که در تقابل با جریان [[ولایت مهدوی]] هستند، چنان که بایسته است، نشناسند، نمیتوانند چنان که [[شایسته]] است، به ریسمان [[ولایت مهدوی]] در آویزند و از [[دشمنان]] این [[ولایت]] بیزاری جویند. [[حضرت]] [[امام خمینی]] در این زمینه میفرماید: شرط ورود به [[صراط]] [[نعمت]] [[حق]]، [[برائت]] و دوری از [[صراط]] [[گمراهان]] است که در همه سطوح و [[جوامع اسلامی]] باید پیاده شود<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۱۴.</ref>. با توجه به مطالب یاد شده میتوان گفت [[ولایتورزی]] و [[برائتجویی]] دو رکن اساسی [[انتظار]] هستند و تنها کسانی را میتوان از جمله [[منتظران واقعی]] برشمرد که در [[دوران غیبت]] [[تولی]] و [[تبری]] را به مفهوم کامل آن، پیشه خود سازند. | |||
در [[قرآن کریم]] و [[روایات معصومین]] {{عم}} به صراحت در مورد کسانی که باید [[مؤمنان]] به [[دوستی]] و [[ولایت]] آنها گردن نهند و همچنین کسانی که نباید [[مؤمنان]] در پی [[دوستی]] و [[ولایت]] آنها باشند سخن گفته شده است که در اینجا به مواردی از آنها اشاره میکنیم: | |||
:::::#'''[[قرآن]]''': [[آیه]] [[قرآن کریم]] در [[آیات]] متعددی به معرفی "ولی" [[مؤمنان]] پرداخته است که این از آن جمله است: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. [[خداوند متعال]] در ادامه این [[آیه]]، کسانی را که [[ولایت]] [[خدا]]، [[رسول خدا]] {{صل}} و [[ولی خدا]] را گردن مینهند، به عنوان "حزب [[الله]]" میستاید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref>. براساس [[آیه]] یاد شده، تنها [[خدا]]، [[پیامبر]] و [[جانشین پیامبر]] که در پایان [[آیه]] به کنایه از وی یاد شده است - و همه میدانیم که او کسی جز [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} نیست - صلاحیت [[ولایت]] بر [[مؤمنان]] را دارند<ref>ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۲، صص ۴۷۵ - ۴۸۷.</ref>. همچنین [[خداوند]] در مورد کسانی که [[مؤمنان]] باید از [[دوستی]] کردن با آنها و پذیرش [[سرپرستی]] و [[ولایت]] شان خودداری کنند، در [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید، آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ...}}<ref>«ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیدهاند» سوره ممتحنه، آیه ۱.</ref>. | :::::#'''[[قرآن]]''': [[آیه]] [[قرآن کریم]] در [[آیات]] متعددی به معرفی "ولی" [[مؤمنان]] پرداخته است که این از آن جمله است: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. [[خداوند متعال]] در ادامه این [[آیه]]، کسانی را که [[ولایت]] [[خدا]]، [[رسول خدا]] {{صل}} و [[ولی خدا]] را گردن مینهند، به عنوان "حزب [[الله]]" میستاید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref>. براساس [[آیه]] یاد شده، تنها [[خدا]]، [[پیامبر]] و [[جانشین پیامبر]] که در پایان [[آیه]] به کنایه از وی یاد شده است - و همه میدانیم که او کسی جز [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} نیست - صلاحیت [[ولایت]] بر [[مؤمنان]] را دارند<ref>ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۲، صص ۴۷۵ - ۴۸۷.</ref>. همچنین [[خداوند]] در مورد کسانی که [[مؤمنان]] باید از [[دوستی]] کردن با آنها و پذیرش [[سرپرستی]] و [[ولایت]] شان خودداری کنند، در [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید، آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ...}}<ref>«ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیدهاند» سوره ممتحنه، آیه ۱.</ref>. | ||
:::::#'''[[روایات]]''': با توجه به اهمیت و نقش [[ولایتورزی]] و [[برائتجویی]] در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] اهل [[ایمان]]، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امامان معصوم]] {{عم}} در موارد متعددی، درباره دو موضوع یاد شده بحث کردهاند. آنان در مورد کسانی که [[شایسته]] است [[مؤمنان]] آنها را [[دوست]] و [[سرپرست]] خود برگزینند و همچنین کسانی که سزاوار است ایشان از پذیرش [[دوستی]] و [[ولایت]] آنها خودداری کنند، به تفصیل سخن گفتهاند تا آنجا که در برخی از [[مجموعههای روایی]] [[شیعه]]، بابی با عنوان {{متن حدیث|اَلْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ}}؛ "[[دوستی]] و [[دشمنی]] در [[راه خدا]]" به این موضوع اختصاص یافته است<ref>ر.ک: الکافی، ج ۲، صص ۱۲۴ - ۱۲۷؛ بحارالأنوار، ج ۶۶، صص ۲۳۶ - ۲۵۳.</ref>. با بررسی اجمالی روایاتی که در این زمینه از [[پیامبر گرامی اسلام]] و [[ائمه معصومین]] {{عم}} وارد شده است، به روشنی درمییابیم که در [[اندیشه]] [[اسلامی]] [[پذیرش ولایت]] و [[سرپرستی]] [[اهل بیت]]، محور همه دوستیها و [[مخالفت]] با [[ولایت]] آنها محور همه دشمنیهاست. از این رو، اهل [[ایمان]] موظفند با هر کس که [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[اهل بیت]] {{عم}} را پذیرفته است، [[دوستی]] و با هر کس که از در [[دشمنی]] با این [[خاندان]] وارد شده است، [[دشمنی]] کنند. | :::::#'''[[روایات]]''': با توجه به اهمیت و نقش [[ولایتورزی]] و [[برائتجویی]] در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] اهل [[ایمان]]، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امامان معصوم]] {{عم}} در موارد متعددی، درباره دو موضوع یاد شده بحث کردهاند. آنان در مورد کسانی که [[شایسته]] است [[مؤمنان]] آنها را [[دوست]] و [[سرپرست]] خود برگزینند و همچنین کسانی که سزاوار است ایشان از پذیرش [[دوستی]] و [[ولایت]] آنها خودداری کنند، به تفصیل سخن گفتهاند تا آنجا که در برخی از [[مجموعههای روایی]] [[شیعه]]، بابی با عنوان {{متن حدیث|اَلْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ}}؛ "[[دوستی]] و [[دشمنی]] در [[راه خدا]]" به این موضوع اختصاص یافته است<ref>ر.ک: الکافی، ج ۲، صص ۱۲۴ - ۱۲۷؛ بحارالأنوار، ج ۶۶، صص ۲۳۶ - ۲۵۳.</ref>. با بررسی اجمالی روایاتی که در این زمینه از [[پیامبر گرامی اسلام]] و [[ائمه معصومین]] {{عم}} وارد شده است، به روشنی درمییابیم که در [[اندیشه]] [[اسلامی]] [[پذیرش ولایت]] و [[سرپرستی]] [[اهل بیت]]، محور همه دوستیها و [[مخالفت]] با [[ولایت]] آنها محور همه دشمنیهاست. از این رو، اهل [[ایمان]] موظفند با هر کس که [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[اهل بیت]] {{عم}} را پذیرفته است، [[دوستی]] و با هر کس که از در [[دشمنی]] با این [[خاندان]] وارد شده است، [[دشمنی]] کنند. | ||
خط ۱۹۴: | خط ۲۲۰: | ||
:::::#عنصر نفسانی: زیرا شخص [[منتظر]] باید در حالت [[آمادگی]] دائمی به سر ببرد. | :::::#عنصر نفسانی: زیرا شخص [[منتظر]] باید در حالت [[آمادگی]] دائمی به سر ببرد. | ||
:::::#عنصر عملی و سلوکی: شخص [[منتظر]] باید به [[قدر]] استطاعت خود در سلوک و رفتارش زمینههای [[اجتماعی]] و فردی را برای [[ظهور منجی]] فراهم نماید. | :::::#عنصر عملی و سلوکی: شخص [[منتظر]] باید به [[قدر]] استطاعت خود در سلوک و رفتارش زمینههای [[اجتماعی]] و فردی را برای [[ظهور منجی]] فراهم نماید. | ||
با نبود هر یک از این سه عنصر اساسی، [[انتظار]] حقیقتاً معنا پیدا نمیکند.»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص۸۵، ۸۶.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۰۵: | خط ۲۳۲: | ||
:::::#[[امید]] به [[گشایش]] و رهایی از سختی در آینده، | :::::#[[امید]] به [[گشایش]] و رهایی از سختی در آینده، | ||
:::::#مسئولیتپذیری. | :::::#مسئولیتپذیری. | ||
منظور از مسئولیتپذیری در دوره [[انتظار]]، [[آمادگی]] یافتن روحی–روانی و تجربهاندوزی علمی و مهارتی و [[زمینهسازی]] برای [[ظهور]] و دوره پس از [[ظهور]] [[امام مهدی]] {{ع}} است. این رکن، هویت ویژهای به [[انتظار]] میبخشد و آن را از خمودگی و بیتفاوتی به آینده، متمایز میکند<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۵ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج ۵، ص ۳۰۹–۳۱۱.</ref>»<ref>[[محمد باقریزاده اشعری|باقریزاده اشعری، محمد]]، [[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]، ص۶۴.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۲۵: | خط ۲۵۳: | ||
| پاسخ = سرکار خانم '''[[فرزانه کاردان ]]'''، در مقاله ''«[[نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = سرکار خانم '''[[فرزانه کاردان ]]'''، در مقاله ''«[[نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«یکی از [[ارکان انتظار]] است که در [[روایات]] به آن تأکید شده است، [[امیدوار]] بودن به [[گشایش]] [[الهی]] است. این [[کلام]] در خصال از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[نقل]] شده است: "[[منتظر فرج]] باشید و از [[گشایش]] [[الهی]] و [[روح الله]] [[مأیوس]] نباشید"<ref>{{متن حدیث|انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ}}؛مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۰، ص۹۴.</ref>. | ::::::«یکی از [[ارکان انتظار]] است که در [[روایات]] به آن تأکید شده است، [[امیدوار]] بودن به [[گشایش]] [[الهی]] است. این [[کلام]] در خصال از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[نقل]] شده است: "[[منتظر فرج]] باشید و از [[گشایش]] [[الهی]] و [[روح الله]] [[مأیوس]] نباشید"<ref>{{متن حدیث|انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ}}؛مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۰، ص۹۴.</ref>. | ||
مهمترین مؤلفه [[انتظار]] در کنار رکن [[اعتقادی]] [[انتظار]] و [[یقین]] به [[ظهور]] [[صاحب الزمان]]، داشتن [[زندگی]] صالحانه یعنی [[رفتار]] و گفتار [[پاک]] و با [[تقوا]] و [[عفاف]] و [[ورع]] است. [[منتظر]] [[مصلح]] خود باید [[صالح]] باشد. این نوع نگاه به [[انتظار]]، [[سبک زندگی]] [[انسان منتظر]] را توصیف میکند. انتظاری پویا، فعال و سازنده همراه با [[تهذیب نفس]] و [[اخلاق]] است. | |||
[[امام صادق]]{{ع}} در روایتی به روشنی به این مطلب تأکید کرده است که "[[حکومت]] [[قائم]] مسلماً تأسیس خواهد شد پس هر کس علاقه دارد از [[اصحاب]] و [[یاران قائم]] ما باشد باید کاملاً [[مراقبت]] کند، [[تقوا]] و [[پرهیزکاری]] را شیوه خویش گرداند، خودش را به [[اخلاق]] نیکوی [[انسانی]] مزین سازد و آنگاه در [[انتظار فرج]] [[قائم]] باشد... کوشش و [[جدیت]] کنید و [[امیدوار]] [[فرج]] و [[توفیق]] باشید. ای گروهی که مورد توجه [[خدا]] هستید کامیابی و [[پیروزی]] گوارایتان باد"<ref>نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه.</ref>»<ref>[[فرزانه کاردان|کاردان، فرزانه]]، [[نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور]].</ref>. | |||
}} | }} | ||