پرش به محتوا

ادله عقلی اثبات ولایت فقیه چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۲۶: خط ۲۶:
:::::#جمع شرایط فوق، انحصاراً در [[فقیه عادل]] و واجد توانایی اداره [[شؤون]] حکومت اسلامی، امکان‌پذیر است<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۲.</ref>.
:::::#جمع شرایط فوق، انحصاراً در [[فقیه عادل]] و واجد توانایی اداره [[شؤون]] حکومت اسلامی، امکان‌پذیر است<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۲.</ref>.
:::::*'''[[استمرار]] جریان [[امامت]]''': [[جهانی]] و همیشگی بودن [[آیین]] [[اسلام]]، ایجاب می‌کرد پس از [[رحلت پیامبر]]، [[حکومت دینی]] آن [[حضرت]] تداوم یابد و [[رهبری]] [[امت اسلامی]] پس از او در قالب [[امامت]] و [[ولایت]] [[امام معصوم]]، برعهدۀ [[اولی الأمر]] باشد. به همان [[دلیل]] که با درگذشت [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{ع}} [[اسلام]] پایان نیافت و [[رهبری]] به دوش [[امام علی|امیر مؤمنان]] و [[امامان]] دیگر قرار گرفت، در [[عصر غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} نیز این [[رهبری]] بر دوش [[صالح‌ترین]] و دین‌شناس‌ترین و آگاه‌ترین [[رهبران]] [[اسلامی]] است که از آن به "[[ولایت فقیه]]" تعبیر می‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۸.</ref>.
:::::*'''[[استمرار]] جریان [[امامت]]''': [[جهانی]] و همیشگی بودن [[آیین]] [[اسلام]]، ایجاب می‌کرد پس از [[رحلت پیامبر]]، [[حکومت دینی]] آن [[حضرت]] تداوم یابد و [[رهبری]] [[امت اسلامی]] پس از او در قالب [[امامت]] و [[ولایت]] [[امام معصوم]]، برعهدۀ [[اولی الأمر]] باشد. به همان [[دلیل]] که با درگذشت [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{ع}} [[اسلام]] پایان نیافت و [[رهبری]] به دوش [[امام علی|امیر مؤمنان]] و [[امامان]] دیگر قرار گرفت، در [[عصر غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} نیز این [[رهبری]] بر دوش [[صالح‌ترین]] و دین‌شناس‌ترین و آگاه‌ترین [[رهبران]] [[اسلامی]] است که از آن به "[[ولایت فقیه]]" تعبیر می‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۸.</ref>.
::::::به بیانی دیگر:
 
به بیانی دیگر:
:::::#اصل بر آن است که در [[جامعه]]، [[حکومت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} برقرار باشد.
:::::#اصل بر آن است که در [[جامعه]]، [[حکومت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} برقرار باشد.
:::::#در [[عصر غیبت]] که دستمان از دامان [[رهبری معصوم]] کوتاه است، باید [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]] را کسی عهده‌دار باشد که از جهت خصوصیات، نزدیک‌ترین فرد به معصوم است.
:::::#در [[عصر غیبت]] که دستمان از دامان [[رهبری معصوم]] کوتاه است، باید [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]] را کسی عهده‌دار باشد که از جهت خصوصیات، نزدیک‌ترین فرد به معصوم است.
خط ۵۱: خط ۵۲:
:::::#مجری و [[حاکم]] عالم و [[عادل]] که اجرای کامل آن قانون را عهده‌دار شود.
:::::#مجری و [[حاکم]] عالم و [[عادل]] که اجرای کامل آن قانون را عهده‌دار شود.
:::::#روشن است که بدون این دو و حتی با نبود یکی از آن‌ها، اجتماع [[بشر]]، گرفتار [[هرج و مرج]] و [[تباهی]] و [[فساد]] خواهد شد.
:::::#روشن است که بدون این دو و حتی با نبود یکی از آن‌ها، اجتماع [[بشر]]، گرفتار [[هرج و مرج]] و [[تباهی]] و [[فساد]] خواهد شد.
::::::نتیجه این [[برهان عقلی]]، [[ضرورت]] [[امامت]] [[امام]] [[معصوم]] را می‌رساند؛ یعنی [[بهترین]] فرد برای اجرای [[قوانین الهی]] و تحقق بخشیدن به [[احکام خدا]]، [[معصوم]] است. حال از [[عقل]] می‌پرسیم که در صورت عدم دسترسی به [[معصوم]] چه باید کرد؟ [[عقل]] پاسخ می‌دهد چون [[ضرورت]] [[نظم اجتماعی]] برای [[بشر]] و [[تلاش]] برای رسیدن به [[کمال انسانی]] و الهی، همچنان باقی است باید نزدیک‌ترین فرد به [[معصوم]] و اوصاف و شرایط [[معصوم]] را در [[جایگاه]] او قرار داد.
 
::::::توضیح این که علت [[شایستگی]] [[معصوم]] برای [[تصدی]] [[ولایت]] و [[رهبری]] [[امت]]، [[آگاهی]] کامل و جامع او به [[دین]] و [[معارف دینی]] و نیز [[تقوا]] و [[پرهیزگاری]] و [[عصمت]] اوست که نمی‌گذارد [[مصالح]] [[امت]] فدای [[منافع]] شخصی و [[هواهای نفسانی]] شود. نیز علت دیگر [[شایستگی]] [[معصوم]] [[درک]] و [[شناخت]] او از مسائل [[اجتماعی]] و [[تدبیر]] و [[مدیریت]] آن‌هاست.
نتیجه این [[برهان عقلی]]، [[ضرورت]] [[امامت]] [[امام]] [[معصوم]] را می‌رساند؛ یعنی [[بهترین]] فرد برای اجرای [[قوانین الهی]] و تحقق بخشیدن به [[احکام خدا]]، [[معصوم]] است. حال از [[عقل]] می‌پرسیم که در صورت عدم دسترسی به [[معصوم]] چه باید کرد؟ [[عقل]] پاسخ می‌دهد چون [[ضرورت]] [[نظم اجتماعی]] برای [[بشر]] و [[تلاش]] برای رسیدن به [[کمال انسانی]] و الهی، همچنان باقی است باید نزدیک‌ترین فرد به [[معصوم]] و اوصاف و شرایط [[معصوم]] را در [[جایگاه]] او قرار داد.
::::::حال اگر در زمانی مانند [[غیبت]]، دسترسی به [[معصوم]] ممکن نباشد، باید به سراغ فردی برویم که این ویژگی‌ها را بیشتر از سایر [[مردم]] داشته باشد و این فرد، کسی نیست جز [[فقیه]] باتقوایی که کارآمدی لازم را برای [[تدبیر امور]] [[جامعه]] و [[مردم]] دارا باشد. چون غیر [[فقیه]] به [[اسلام]] و [[عدالت]] نیز در معرض هوا و هوس‌های خود و دیگران است و نمی‌توان [[حکومت]] بر [[مسلمین]] را به غیر [[امین]] سپرد، همچنین اگر [[مدیریت]] نداشته باشد، [[قدرت]] [[تدبیر امور]] [[مردم]] را نداشته و در موارد [[ضرورت]]، نمی‌تواند تصمیم‌های درست و مفید برای [[جامعۀ مسلمین]] بگیرد»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۲۱۴.</ref>.
 
توضیح این که علت [[شایستگی]] [[معصوم]] برای [[تصدی]] [[ولایت]] و [[رهبری]] [[امت]]، [[آگاهی]] کامل و جامع او به [[دین]] و [[معارف دینی]] و نیز [[تقوا]] و [[پرهیزگاری]] و [[عصمت]] اوست که نمی‌گذارد [[مصالح]] [[امت]] فدای [[منافع]] شخصی و [[هواهای نفسانی]] شود. نیز علت دیگر [[شایستگی]] [[معصوم]] [[درک]] و [[شناخت]] او از مسائل [[اجتماعی]] و [[تدبیر]] و [[مدیریت]] آن‌هاست.
 
حال اگر در زمانی مانند [[غیبت]]، دسترسی به [[معصوم]] ممکن نباشد، باید به سراغ فردی برویم که این ویژگی‌ها را بیشتر از سایر [[مردم]] داشته باشد و این فرد، کسی نیست جز [[فقیه]] باتقوایی که کارآمدی لازم را برای [[تدبیر امور]] [[جامعه]] و [[مردم]] دارا باشد. چون غیر [[فقیه]] به [[اسلام]] و [[عدالت]] نیز در معرض هوا و هوس‌های خود و دیگران است و نمی‌توان [[حکومت]] بر [[مسلمین]] را به غیر [[امین]] سپرد، همچنین اگر [[مدیریت]] نداشته باشد، [[قدرت]] [[تدبیر امور]] [[مردم]] را نداشته و در موارد [[ضرورت]]، نمی‌تواند تصمیم‌های درست و مفید برای [[جامعۀ مسلمین]] بگیرد»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۲۱۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۶۱: خط ۶۵:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در کتاب ''«[[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در کتاب ''«[[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«"[[ولایت فقیه]]" هم از راه [[عقل]] و هم از راه [[روایات]] و [[احادیث]] ثابت است. از آن‌جا که در بخش [[نیابت عام]] به برخی [[روایات]] دراین‌باره اشاره شد، این‌جا به صورت مختصر به [[دلیل عقلی]] اشاره‌ای می‌کنیم. همان‌گونه که پیش از این یاد شد، در [[عصر غیبت]]، دسترسی به پیشوای [[معصوم]] {{ع}} امکان‌پذیر نیست و [[تشکیل حکومت]] هم ضروری است؛ بنابراین باید فردی [[ولایت]] و [[حکومت]] را بر عهده بگیرد؛ بدین منظور، سه راه پیش رو داریم: یا این که "[[ولایت]] غیر [[فقیه]]" را بپذیریم یا "[[فقیه]] غیر [[عادل]]" یا "[[ولایت فقیه]] [[عادل]]" را.
::::::«"[[ولایت فقیه]]" هم از راه [[عقل]] و هم از راه [[روایات]] و [[احادیث]] ثابت است. از آن‌جا که در بخش [[نیابت عام]] به برخی [[روایات]] دراین‌باره اشاره شد، این‌جا به صورت مختصر به [[دلیل عقلی]] اشاره‌ای می‌کنیم. همان‌گونه که پیش از این یاد شد، در [[عصر غیبت]]، دسترسی به پیشوای [[معصوم]] {{ع}} امکان‌پذیر نیست و [[تشکیل حکومت]] هم ضروری است؛ بنابراین باید فردی [[ولایت]] و [[حکومت]] را بر عهده بگیرد؛ بدین منظور، سه راه پیش رو داریم: یا این که "[[ولایت]] غیر [[فقیه]]" را بپذیریم یا "[[فقیه]] غیر [[عادل]]" یا "[[ولایت فقیه]] [[عادل]]" را.
::::::[[عقل]] هر [[انسان]] [[حکم]] می‌کند "غیر [[فقیه]]" و "[[فقیه]] غیر [[عادل]]" [[شایسته]] [[ولایت]] و [[حکومت]] نیست؛ چرا که این‌جا [[تشکیل حکومت اسلامی]] مورد بحث است و برای پیاده کردن [[حکومت اسلامی]] و [[اجرای احکام]] [[دین]]، باید فردی زمام این امر را به عهده گیرد که به [[احکام اسلامی]] به طور ژرف و اساسی آشنا بوده و شیوه اداره [[حکومت]] را هم بداند و در عین حال، پرهیزگار و [[متعهد]] باشد، تا امر [[حکومت]] را فدای خواسته‌های نفسانی و امیال [[شیطانی]] خود نکند. افزون بر آن، این که نه فقط درباره [[حکومت اسلامی]]، بلکه درباره هر حکومتی، [[عقل]] [[حکم]] می‌کند جاهلان، جاه‌طلبان و هوسرانان [[شایستگی]] [[زمامداری]] را ندارند؛ بنابراین فقیهی که به [[احکام اسلامی]] و اوضاع سیاسی- [[اجتماعی]] زمان خود [[آگاه]] بوده و از [[تقوا]] و [[عدالت]] و [[تدبیر]] و [[مدیریت]] و [[کمالات]] لازم برخوردار باشد، برای [[حکومت]] شایسته‌تر از دیگران است»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص ۲۴۲.</ref>.
 
[[عقل]] هر [[انسان]] [[حکم]] می‌کند "غیر [[فقیه]]" و "[[فقیه]] غیر [[عادل]]" [[شایسته]] [[ولایت]] و [[حکومت]] نیست؛ چرا که این‌جا [[تشکیل حکومت اسلامی]] مورد بحث است و برای پیاده کردن [[حکومت اسلامی]] و [[اجرای احکام]] [[دین]]، باید فردی زمام این امر را به عهده گیرد که به [[احکام اسلامی]] به طور ژرف و اساسی آشنا بوده و شیوه اداره [[حکومت]] را هم بداند و در عین حال، پرهیزگار و [[متعهد]] باشد، تا امر [[حکومت]] را فدای خواسته‌های نفسانی و امیال [[شیطانی]] خود نکند. افزون بر آن، این که نه فقط درباره [[حکومت اسلامی]]، بلکه درباره هر حکومتی، [[عقل]] [[حکم]] می‌کند جاهلان، جاه‌طلبان و هوسرانان [[شایستگی]] [[زمامداری]] را ندارند؛ بنابراین فقیهی که به [[احکام اسلامی]] و اوضاع سیاسی- [[اجتماعی]] زمان خود [[آگاه]] بوده و از [[تقوا]] و [[عدالت]] و [[تدبیر]] و [[مدیریت]] و [[کمالات]] لازم برخوردار باشد، برای [[حکومت]] شایسته‌تر از دیگران است»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص ۲۴۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۶۹: خط ۷۴:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید سجاد ایزدهی]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید سجاد ایزدهی]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«از اساسی‌ترین ادله‌ای که [[امام خمینی]] برای [[اثبات ولایت فقیه]] به کار برده است، [[دلیل عقل]]، [[بداهت]] و وضوح آن است. به گونه‌ای که ایشان کتاب [[ولایت فقیه]] خویش را با [[ضرورت]] و بداهت آن آغاز کرده و این گونه اظهار کرده است: ولایت فقیه از موضوعاتی است که [[تصور]] آنها موجب [[تصدیق]] می‌شود و چندان به [[برهان]] احتیاج ندارد. به این معنی که هر کس [[عقاید]] و [[احکام اسلام]] را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بی‌درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و [[بدیهی]] خواهد [[شناخت]]<ref>ولایت فقیه، ص۹.</ref>.
::::::«از اساسی‌ترین ادله‌ای که [[امام خمینی]] برای [[اثبات ولایت فقیه]] به کار برده است، [[دلیل عقل]]، [[بداهت]] و وضوح آن است. به گونه‌ای که ایشان کتاب [[ولایت فقیه]] خویش را با [[ضرورت]] و بداهت آن آغاز کرده و این گونه اظهار کرده است: ولایت فقیه از موضوعاتی است که [[تصور]] آنها موجب [[تصدیق]] می‌شود و چندان به [[برهان]] احتیاج ندارد. به این معنی که هر کس [[عقاید]] و [[احکام اسلام]] را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بی‌درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و [[بدیهی]] خواهد [[شناخت]]<ref>ولایت فقیه، ص۹.</ref>.
::::::با توجه به این که قضیه ولایت فقیه امری ذاتاً نظری و محتاج [[استدلال]] بوده و از مستقلات [[عقلی]] محسوب نمی‌شود که [[بی‌نیاز]] از برهان و استدلال باشد، لذا مراد ایشان از بداهت ولایت فقیه، ضرورت [[درک]] و [[فهم]] [[عقل]] مستقل نبوده بلکه مراد، آن است که هر کس با مبانی [[فقهی]] و [[کلامی]] [[شیعه]] آشنا بوده و ولایت فقیه را تصور کند، خود به خود به بداهت آن [[معتقد]] خواهد شد.
 
::::::[[آیت الله جوادی آملی]] با [[عنایت]] به این گونه [[ادله]] و به خاطر استدلال امام خمینی در خصوص ولایت فقیه به [[ادله عقلی]]، بحث از آن را بحثی کلامی دانسته و انجام آن، از سوی ایشان را از موجبات [[شکوفایی]] بحث ولایت فقیه دانسته است<ref>ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، ص۲۷۷ - ۲۷۸.</ref>.
با توجه به این که قضیه ولایت فقیه امری ذاتاً نظری و محتاج [[استدلال]] بوده و از مستقلات [[عقلی]] محسوب نمی‌شود که [[بی‌نیاز]] از برهان و استدلال باشد، لذا مراد ایشان از بداهت ولایت فقیه، ضرورت [[درک]] و [[فهم]] [[عقل]] مستقل نبوده بلکه مراد، آن است که هر کس با مبانی [[فقهی]] و [[کلامی]] [[شیعه]] آشنا بوده و ولایت فقیه را تصور کند، خود به خود به بداهت آن [[معتقد]] خواهد شد.
::::::امام خمینی گرچه ولایت فقیه را مقوله غیر نظری و بی‌نیاز از برهان و استدلال دانسته است، اما به مانند بسیاری از موارد [[فقه]] که از [[روایات]] به خاطر [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] استفاده می‌شود، به روایات به عنوان [[تأیید]] بر همان حکم عقل استناد کرده و ارشاد به [[حکم]] بدیهی عقل دانسته است: {{عربی|فولایة الفقیه.. لیست أمرا نظریاً یحتاج إلی برهان و مع ذلک دلت علیها... روایات}}<ref>کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۷.</ref>؛ ولایت فقیه... امر نظری که نیاز به برهان و [[استدلال]] داشته باشد نیست، اما در عین حال روایاتی بر آن دلالت می‌کند»<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۲۲.</ref>
 
[[آیت الله جوادی آملی]] با [[عنایت]] به این گونه [[ادله]] و به خاطر استدلال امام خمینی در خصوص ولایت فقیه به [[ادله عقلی]]، بحث از آن را بحثی کلامی دانسته و انجام آن، از سوی ایشان را از موجبات [[شکوفایی]] بحث ولایت فقیه دانسته است<ref>ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، ص۲۷۷ - ۲۷۸.</ref>.
 
امام خمینی گرچه ولایت فقیه را مقوله غیر نظری و بی‌نیاز از برهان و استدلال دانسته است، اما به مانند بسیاری از موارد [[فقه]] که از [[روایات]] به خاطر [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] استفاده می‌شود، به روایات به عنوان [[تأیید]] بر همان حکم عقل استناد کرده و ارشاد به [[حکم]] بدیهی عقل دانسته است: {{عربی|فولایة الفقیه.. لیست أمرا نظریاً یحتاج إلی برهان و مع ذلک دلت علیها... روایات}}<ref>کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۷.</ref>؛ ولایت فقیه... امر نظری که نیاز به برهان و [[استدلال]] داشته باشد نیست، اما در عین حال روایاتی بر آن دلالت می‌کند»<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۲۲.</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۷۹: خط ۸۷:
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[اصغرآقا مهدوی]]''' و حجت الاسلام '''[[سید محمد صادق کاظمی]]''' در کتاب ''«[[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[اصغرآقا مهدوی]]''' و حجت الاسلام '''[[سید محمد صادق کاظمی]]''' در کتاب ''«[[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::«بسیاری از علمای [[مسلمان]] معتقدند [[انسان]] موجودی [[مدنی]] بالطبع است؛ به عبارت دیگر ماهیت و طبع بشری به گونه‌ای است که نمی‌تواند خارج از [[جامعه]] زیست کند. برخی [[علما]] نظر دیگری نیز مطرح کرده‌اند که از آن به “مستخدم بالفطره”<ref>تمایل فطری انسان به به‌کارگیری دیگران برای خود.</ref> بودن انسان تعبیر شده است<ref>طباطبایی (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۱.</ref> و نتیجه هر دو [[ضرورت اجتماعی]] بودن انسان و [[ناتوانی]] وی در جدا شدن از این [[خصلت]] است. [[زندگی]] [[بشر]] در جامعه وجود [[دولت]] را ضروری می‌سازد. نتیجه این [[ضرورت]] [[نیاز به قانون]] است؛ زیرا هر [[انسانی]] به دنبال برآوردن نیاز خود است و این با نیازهای انسان دیگر [[تعارض]] دارد. چنین تعارضی مستلزم وجود [[قانون]] برای [[نظم]] بخشی به جامعه و تنظیم [[روابط]] بشری و جلوگیری از [[هرج‌ومرج]] است.
::::::«بسیاری از علمای [[مسلمان]] معتقدند [[انسان]] موجودی [[مدنی]] بالطبع است؛ به عبارت دیگر ماهیت و طبع بشری به گونه‌ای است که نمی‌تواند خارج از [[جامعه]] زیست کند. برخی [[علما]] نظر دیگری نیز مطرح کرده‌اند که از آن به “مستخدم بالفطره”<ref>تمایل فطری انسان به به‌کارگیری دیگران برای خود.</ref> بودن انسان تعبیر شده است<ref>طباطبایی (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۱.</ref> و نتیجه هر دو [[ضرورت اجتماعی]] بودن انسان و [[ناتوانی]] وی در جدا شدن از این [[خصلت]] است. [[زندگی]] [[بشر]] در جامعه وجود [[دولت]] را ضروری می‌سازد. نتیجه این [[ضرورت]] [[نیاز به قانون]] است؛ زیرا هر [[انسانی]] به دنبال برآوردن نیاز خود است و این با نیازهای انسان دیگر [[تعارض]] دارد. چنین تعارضی مستلزم وجود [[قانون]] برای [[نظم]] بخشی به جامعه و تنظیم [[روابط]] بشری و جلوگیری از [[هرج‌ومرج]] است.
::::::ضرورت وجود قانون مقدمه‌ای بر ضرروت وجود [[حکومت]] است؛ زیرا بودن قانون بدون حکومت به معنای [[اجرا]] نشدن آن است؛ به عبارت دیگر [[اجرای قانون]] نیاز به [[قدرت]] فائقه‌ای دارد که آن قدرت دولت است<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مصباح یزدی، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، ص۲۵ - ۲۶.</ref>. بر اساس این [[استدلال]]، حتی وجود [[قوانین]] و [[احکام شرعی]] بدون [[تشکیل حکومت]] نیز نمی‌تواند جامعه را به [[سعادت]] برساند. از آن رو که تنها برنامه و قانون سعادت بخش انسان [[دین الهی]] است، تنها مجری آن قوانین نیز منصوبان خدای متعال‌اند و [[عقل]] بشری توان تعیین [[بهترین]] مجری را برای این برنامه ندارد<ref>در این باره به مبحث «مشروعیت الهی» ذیل بحث «مشروعیت در اندیشه سیاسی شیعیان» در فصل حاضر رجوع کنید.</ref>. [[امام خمینی]] این استدلال را اولین استدلال برای [[ضرورت تشکیل حکومت]] در [[دوران غیبت]] بیان می‌کند: مجموعه قانون برای [[اصلاح جامعه]] کافی نیست. برای اینکه قانون باید [[اصلاح]] و [[سعادت بشر]] شود، به [[قوه]] اجراییه و مجری احتیاج دارد. به همین [[جهت]]، [[خداوند متعال]] در کنار فرستادن یک مجموعه قانون، یعنی [[احکام شرع]]، یک [[حکومت]] و دستگاه [[اجرا]] و اداره مستقر کرده است. [[رسول اکرم]]{{صل}} در رأس [[تشکیلات]] اجرایی و [[اداری]] [[جامعه]] [[مسلمانان]] قرار داشت. علاوه بر [[ابلاغ وحی]] و بیان و [[تفسیر]] [[عقاید]] و [[احکام]] و [[نظامات]] [[اسلام]]، به [[اجرای احکام]] و برقراری نظامات اسلام [[همت]] گماشته بود تا [[دولت]] اسلام را به وجود آورد. [[وظیفه]] اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام بود که [[تعیین خلیفه]] را تا حدی مهم گردانیده بود که بدون آن [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} {{عربی|ما بلغ رسالته}} (یعنی) [[رسالت]] خویش را به تمام نمی‌رسانید<ref>اشاره امام خمینی به این آیه شریفه است که در ماجرای دستور خداوند به ابلاغ خلافتی امام علی{{ع}} نازل شد: «ای پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً]به مردم] برسان، و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای. خداوند تو را از [خطرهای احتمالی] مردم نگاه می‌دارد و خداوند جمعیت کافران [لجوج] را هدایت نمی‌کند» (مائده، ۶۷). خداوند در این آیه به پیامبرش می‌فرماید اگر جانشین و خلیفه بعد از خود را معرفی نکند، رسالت خود را انجام نداده است و وظیفه ابلاغ را به اتمام رسانده است.</ref>؛ زیرا مسلمانان پس از رسول اکرم{{صل}} نیز به کسی احتیاج داشتند که [[اجرای قوانین]] کند؛ نظامات اسلام را در جامعه برقرار گرداند تا [[سعادت دنیا]] و آخرتشان تأمین شود<ref>خمینی (امام)، ولایت فقیه، ص۲۶.</ref>.
 
::::::عبارت فوق، مبانی دلیلی است که برای استمرار [[ضرورت تشکیل حکومت]] در [[دوران غیبت]] ذکر می‌شود؛ با این تقریر که دلیل نیاز به مجری [[قانون]] که در [[زمان پیامبر اکرم]] منجر به [[تشکیل حکومت]] شد، پس از ایشان نیاز به [[حکومت اهل بیت]]{{عم}} را ضروری می‌سازد (هرچند این [[ضرورت]] به دلیل فراهم نبودن شرایط [[اجتماع]] محقق نشد) و در دوران غیبت هم همین نیاز وجود دارد. [[امام خمینی]] در ادامه تصریح می‌کند که {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای [[رئیس]] [[قوه مجریه]] است؛ زیرا وی وظیفه دارد که [[احکام الهی]] را اجرا کند و نهایتاً نتیجه می‌گیرد که امکان [[تعطیل حکومت]] در [[دوران غیبت]] وجود ندارد؛ زیرا همچنان [[نیاز به قانون]] [[الهی]] و مجری برای اجرای آن وجود دارد و این به معنای استمرار [[ضرورت وجود حکومت]] در دوران غیبت است.
ضرورت وجود قانون مقدمه‌ای بر ضرروت وجود [[حکومت]] است؛ زیرا بودن قانون بدون حکومت به معنای [[اجرا]] نشدن آن است؛ به عبارت دیگر [[اجرای قانون]] نیاز به [[قدرت]] فائقه‌ای دارد که آن قدرت دولت است<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مصباح یزدی، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، ص۲۵ - ۲۶.</ref>. بر اساس این [[استدلال]]، حتی وجود [[قوانین]] و [[احکام شرعی]] بدون [[تشکیل حکومت]] نیز نمی‌تواند جامعه را به [[سعادت]] برساند. از آن رو که تنها برنامه و قانون سعادت بخش انسان [[دین الهی]] است، تنها مجری آن قوانین نیز منصوبان خدای متعال‌اند و [[عقل]] بشری توان تعیین [[بهترین]] مجری را برای این برنامه ندارد<ref>در این باره به مبحث «مشروعیت الهی» ذیل بحث «مشروعیت در اندیشه سیاسی شیعیان» در فصل حاضر رجوع کنید.</ref>. [[امام خمینی]] این استدلال را اولین استدلال برای [[ضرورت تشکیل حکومت]] در [[دوران غیبت]] بیان می‌کند: مجموعه قانون برای [[اصلاح جامعه]] کافی نیست. برای اینکه قانون باید [[اصلاح]] و [[سعادت بشر]] شود، به [[قوه]] اجراییه و مجری احتیاج دارد. به همین [[جهت]]، [[خداوند متعال]] در کنار فرستادن یک مجموعه قانون، یعنی [[احکام شرع]]، یک [[حکومت]] و دستگاه [[اجرا]] و اداره مستقر کرده است. [[رسول اکرم]]{{صل}} در رأس [[تشکیلات]] اجرایی و [[اداری]] [[جامعه]] [[مسلمانان]] قرار داشت. علاوه بر [[ابلاغ وحی]] و بیان و [[تفسیر]] [[عقاید]] و [[احکام]] و [[نظامات]] [[اسلام]]، به [[اجرای احکام]] و برقراری نظامات اسلام [[همت]] گماشته بود تا [[دولت]] اسلام را به وجود آورد. [[وظیفه]] اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام بود که [[تعیین خلیفه]] را تا حدی مهم گردانیده بود که بدون آن [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} {{عربی|ما بلغ رسالته}} (یعنی) [[رسالت]] خویش را به تمام نمی‌رسانید<ref>اشاره امام خمینی به این آیه شریفه است که در ماجرای دستور خداوند به ابلاغ خلافتی امام علی{{ع}} نازل شد: «ای پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً]به مردم] برسان، و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای. خداوند تو را از [خطرهای احتمالی] مردم نگاه می‌دارد و خداوند جمعیت کافران [لجوج] را هدایت نمی‌کند» (مائده، ۶۷). خداوند در این آیه به پیامبرش می‌فرماید اگر جانشین و خلیفه بعد از خود را معرفی نکند، رسالت خود را انجام نداده است و وظیفه ابلاغ را به اتمام رسانده است.</ref>؛ زیرا مسلمانان پس از رسول اکرم{{صل}} نیز به کسی احتیاج داشتند که [[اجرای قوانین]] کند؛ نظامات اسلام را در جامعه برقرار گرداند تا [[سعادت دنیا]] و آخرتشان تأمین شود<ref>خمینی (امام)، ولایت فقیه، ص۲۶.</ref>.
::::::حال که امکان دست برداشتن از [[حکومت]] وجود ندارد، چه کسی باید حکومت کند؟ پاسخ [[دلیل عقلی]] به این سؤال روشن است: “افرادی که نزدیک‌ترین ویژگی را به [[امام]] [[معصوم]] داشته باشند”. بی‌شک ویژگی مد نظر در این عبارت تنها ناظر به [[شأن]] [[حکومتی]] امام معصوم است؛ زیرا سخن در این حوزه است؛ از این‌رو در پاسخ به این سؤال باید به آنچه حکومت به آن نیاز دارد، توجه کرد. این نیازها که در [[علم کلام]] نیز مورد توجه قرار گرفته‌اند، عبارت‌اند از [[علم]] و [[عصمت]]. وجود علم در امام معصوم از آن رو مورد توجه بود که [[حاکم]] [[جامعه]] باید [[قوانین]] و [[احکام اسلامی]] را کامل بشناسد تا بتواند آنها را [[اجرا]] کند و عصمت نیز از آن رو ضروری است که اگر امام خود [[اهل]] [[خطا]] باشد، نمی‌تواند جامعه را به سوی [[سعادت]] رهنمون شود<ref>در این باره به بحث «مشروعیت در دوران حضور» در فصل حاضر رجوع کنید.</ref>. بی‌شک عصمت در دوران غیبت در میان [[فقها]] وجود ندارد؛ از این‌رو نزدیک‌ترین صفت به آن یعنی “عدالت” جایگزین این صفت می‌شود. علم نیز در [[امامان معصوم]] به صورت مطلق وجود دارد؛ اما برای ولی جامعه در [[عصر غیبت]]، [[فقیه]] بودن و علم به [[قانون]] ملاک قرار گرفته است؛ زیرا امکان دسترسی به تمامی [[علوم اهل بیت]] برای غیر از معصوم ممکن نیست: چون [[حکومت اسلامی]] حکومت مبتنی بر قانون است، آن هم فقط [[قانون الهی]]، که برای [[اجرای احکام]] و [[بسط عدالت]] در سراسر [[جهان]] مقرر شده است، [[زمامدار]] این حکومت ناگزیر باید دو صفت مهم را که اساس یک حکومت است، داشته باشد و ممکن نیست حکومت مبتنی بر قانون تحقق یابد، مگر آنکه [[زمامدار]] آن واجد این دو صفت باشد: ۱. [[علم]] به [[قانون]]؛ ۲. [[عدالت]]<ref>خمینی (امام)، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۳.</ref>.
 
::::::نیاز [[حاکم]] به تخصص در مسائل [[حکومت]] در ویژگی علم قرار می‌گیرد و توان [[مدیریتی]] و [[مدبر]] بودن وی در عدالت در نظر گرفته می‌شود؛ زیرا در این [[استدلال]] مدعا آن است که اگر فردی توان اداره نداشته باشد و [[اقدام]] به [[تصدی]] سمت کند، بی‌شک از عدالت ساقط شده است. در خصوص ویژگی‌های [[ولی فقیه]] و [[تزاحم]] آنان با یکدیگر، در بخش [[ادله نقلی]] مطالبی بیان خواهد شد.
عبارت فوق، مبانی دلیلی است که برای استمرار [[ضرورت تشکیل حکومت]] در [[دوران غیبت]] ذکر می‌شود؛ با این تقریر که دلیل نیاز به مجری [[قانون]] که در [[زمان پیامبر اکرم]] منجر به [[تشکیل حکومت]] شد، پس از ایشان نیاز به [[حکومت اهل بیت]]{{عم}} را ضروری می‌سازد (هرچند این [[ضرورت]] به دلیل فراهم نبودن شرایط [[اجتماع]] محقق نشد) و در دوران غیبت هم همین نیاز وجود دارد. [[امام خمینی]] در ادامه تصریح می‌کند که {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای [[رئیس]] [[قوه مجریه]] است؛ زیرا وی وظیفه دارد که [[احکام الهی]] را اجرا کند و نهایتاً نتیجه می‌گیرد که امکان [[تعطیل حکومت]] در [[دوران غیبت]] وجود ندارد؛ زیرا همچنان [[نیاز به قانون]] [[الهی]] و مجری برای اجرای آن وجود دارد و این به معنای استمرار [[ضرورت وجود حکومت]] در دوران غیبت است.
::::::آنچه را تا کنون بیان شد، می‌توان به صورت زیر جمع‌بندی کرد:
 
حال که امکان دست برداشتن از [[حکومت]] وجود ندارد، چه کسی باید حکومت کند؟ پاسخ [[دلیل عقلی]] به این سؤال روشن است: “افرادی که نزدیک‌ترین ویژگی را به [[امام]] [[معصوم]] داشته باشند”. بی‌شک ویژگی مد نظر در این عبارت تنها ناظر به [[شأن]] [[حکومتی]] امام معصوم است؛ زیرا سخن در این حوزه است؛ از این‌رو در پاسخ به این سؤال باید به آنچه حکومت به آن نیاز دارد، توجه کرد. این نیازها که در [[علم کلام]] نیز مورد توجه قرار گرفته‌اند، عبارت‌اند از [[علم]] و [[عصمت]]. وجود علم در امام معصوم از آن رو مورد توجه بود که [[حاکم]] [[جامعه]] باید [[قوانین]] و [[احکام اسلامی]] را کامل بشناسد تا بتواند آنها را [[اجرا]] کند و عصمت نیز از آن رو ضروری است که اگر امام خود [[اهل]] [[خطا]] باشد، نمی‌تواند جامعه را به سوی [[سعادت]] رهنمون شود<ref>در این باره به بحث «مشروعیت در دوران حضور» در فصل حاضر رجوع کنید.</ref>. بی‌شک عصمت در دوران غیبت در میان [[فقها]] وجود ندارد؛ از این‌رو نزدیک‌ترین صفت به آن یعنی “عدالت” جایگزین این صفت می‌شود. علم نیز در [[امامان معصوم]] به صورت مطلق وجود دارد؛ اما برای ولی جامعه در [[عصر غیبت]]، [[فقیه]] بودن و علم به [[قانون]] ملاک قرار گرفته است؛ زیرا امکان دسترسی به تمامی [[علوم اهل بیت]] برای غیر از معصوم ممکن نیست: چون [[حکومت اسلامی]] حکومت مبتنی بر قانون است، آن هم فقط [[قانون الهی]]، که برای [[اجرای احکام]] و [[بسط عدالت]] در سراسر [[جهان]] مقرر شده است، [[زمامدار]] این حکومت ناگزیر باید دو صفت مهم را که اساس یک حکومت است، داشته باشد و ممکن نیست حکومت مبتنی بر قانون تحقق یابد، مگر آنکه [[زمامدار]] آن واجد این دو صفت باشد: ۱. [[علم]] به [[قانون]]؛ ۲. [[عدالت]]<ref>خمینی (امام)، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۳.</ref>.
 
نیاز [[حاکم]] به تخصص در مسائل [[حکومت]] در ویژگی علم قرار می‌گیرد و توان [[مدیریتی]] و [[مدبر]] بودن وی در عدالت در نظر گرفته می‌شود؛ زیرا در این [[استدلال]] مدعا آن است که اگر فردی توان اداره نداشته باشد و [[اقدام]] به [[تصدی]] سمت کند، بی‌شک از عدالت ساقط شده است. در خصوص ویژگی‌های [[ولی فقیه]] و [[تزاحم]] آنان با یکدیگر، در بخش [[ادله نقلی]] مطالبی بیان خواهد شد.
 
آنچه را تا کنون بیان شد، می‌توان به صورت زیر جمع‌بندی کرد:
:::::#وجود قانون برای جلوگیری از [[هرج‌ومرج]] و [[فساد]] در [[جامعه بشری]] و تنظیم [[روابط اجتماعی]] ضروری است.
:::::#وجود قانون برای جلوگیری از [[هرج‌ومرج]] و [[فساد]] در [[جامعه بشری]] و تنظیم [[روابط اجتماعی]] ضروری است.
:::::#این [[قوانین]] نیاز به مجری و حکومت دارند؛ زیرا در غیر این صورت توان اثرگذاری محدودی دارند؛
:::::#این [[قوانین]] نیاز به مجری و حکومت دارند؛ زیرا در غیر این صورت توان اثرگذاری محدودی دارند؛
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش