پرش به محتوا

علل غیبت امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ +مجتبی تونه‌ای؛))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۹۹: خط ۹۹:
:::::##نه فاعل در اعطا تام باشد و نه قابل در [[استفاضه]]؛ همانند مادری که طفلش را شیر می‌دهد که نمی‌تواند تمام شیر دوره شیرخوارگی را یکجا در [[اختیار]] طفل بگذارد، همان‌طور که کودک نیز نمی‌تواند سهمیه تمام مدت شیرخوارگی‌اش را دفعاً دریافت دارد، که این عدم [[توانایی]] [[افاضه]] و [[استفاضه]] هر دو را تدریجی می‌سازد.
:::::##نه فاعل در اعطا تام باشد و نه قابل در [[استفاضه]]؛ همانند مادری که طفلش را شیر می‌دهد که نمی‌تواند تمام شیر دوره شیرخوارگی را یکجا در [[اختیار]] طفل بگذارد، همان‌طور که کودک نیز نمی‌تواند سهمیه تمام مدت شیرخوارگی‌اش را دفعاً دریافت دارد، که این عدم [[توانایی]] [[افاضه]] و [[استفاضه]] هر دو را تدریجی می‌سازد.
:::::##فاعل در اعطا تام باشد؛ اما قابل نتواند [[فیض]] را به طور دفعی دریافت کند؛ مانند معلمی که سال‌ها در رشته‌ای از [[علوم]] مانند ریاضی تحقیق و [[تدریس]] می‌کند و می‌تواند فرمولی اصلی به شاگردانش بیاموزد که چندین قاعده و فرمول فرعی ریاضی از آن استخراج گردد و در اعطای [[دانش]] خود با هیچ قید و شرطی روبه‌رو نیست؛ اما دانش‌آموزان هنوز بدان پایه از [[دانش]] ریاضی نرسیده‌اند که بتوانند قواعد و فرمول‌های فرعی مختلف را از همان یک فرمول اصلی استخراج کنند، در نتیجه نمی‌توانند از [[افاضه دفعی]] معلم [[استفاضه]] کنند. همین معنا را با مثالی دیگر می‌توان بیان کرد: [[خدای سبحان]] [[عالم هستی]] را براساس {{متن قرآن|وَمَا أَمْرُنَا إِلاَّ وَاحِدَةٌ}}<ref>سوره قمر، آیه ۵۰.</ref> یکباره ایجاد کرد؛ اما از آنجا که عالم طبیعت توان [[استفاضه]] دفعی از [[فیض]] [[مبدأ فیاض]] را ندارد، بر اساس {{متن قرآن|وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ}}<ref>سوره فصلت، آیه ۱۰.</ref> این [[فیض]] دفعی را به تدریج دریافت کرده و می‌کند. در این صورت نیز اعطای [[فیض]] اگرچه به شکل دفعی صورت پذیرد، به سبب [[نقص]] قابل، تدریجی دریافت می‌گردد. بر این اساس، سخن از تدریج اعطا و [[افاضه]] الهی، ناظر به عدم قابلیت [[مستفیض]] است نه [[نقص]] فاعل [[فیاض]]؛ و اشاره به تدریجِ [[افاضه]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۵۴؛ سوره یونس، آیه ۳.</ref> و [[آیات]] مشابه به این معنی است که دریافت [[فیض]] تدریجی در هر درجه، قابل را برای دریافت [[فیض]] بعدی مستعد می‌کند، وگرنه [[افاضه دفعی]] آن [[فیض]] از سوی [[خدای سبحان]] مانعی نداشته و ندارد. [[افاضه]] [[فیض]] تدریجی نیز بر اساس توان و استعداد قابل، دو گونه است: گاهی قابل توان جذب دفعی [[فیض]] الهی را ندارد؛ اما می‌تواند [[فیض]] تدریجی [[خدای سبحان]] را یا بی‌واسطه یا با کمترین وسایط [[فیض]] دریافت کند، همان‌گونه که [[معجزات]] انبیای عظام و [[کرامات]] اولیای کرام از این دسته‌اند و [[نزول]] [[مائده]] آسمانی برای حضرت [[مریم]] {{س}} [[شاهد]] این معناست: {{متن قرآن|كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۷.</ref> و عبارت {{متن قرآن|بِغَيْرِ حِسَابٍ}} گویای [[ظهور]] [[فیض]] الهی بر طریقی غیر از روند معمول عالم طبیعت است، چرا که قانون عادی طبیعت بر وجود واسطه‌های فراوان در تحقق اشیاء جریان دارد، حال آنکه در چنین مواردی [[فیض]] الهی بر خلاف قانون عادی و مبتنی بر حذف یا تقلیل واسطه‌ها [[ظهور]] می‌یابد.
:::::##فاعل در اعطا تام باشد؛ اما قابل نتواند [[فیض]] را به طور دفعی دریافت کند؛ مانند معلمی که سال‌ها در رشته‌ای از [[علوم]] مانند ریاضی تحقیق و [[تدریس]] می‌کند و می‌تواند فرمولی اصلی به شاگردانش بیاموزد که چندین قاعده و فرمول فرعی ریاضی از آن استخراج گردد و در اعطای [[دانش]] خود با هیچ قید و شرطی روبه‌رو نیست؛ اما دانش‌آموزان هنوز بدان پایه از [[دانش]] ریاضی نرسیده‌اند که بتوانند قواعد و فرمول‌های فرعی مختلف را از همان یک فرمول اصلی استخراج کنند، در نتیجه نمی‌توانند از [[افاضه دفعی]] معلم [[استفاضه]] کنند. همین معنا را با مثالی دیگر می‌توان بیان کرد: [[خدای سبحان]] [[عالم هستی]] را براساس {{متن قرآن|وَمَا أَمْرُنَا إِلاَّ وَاحِدَةٌ}}<ref>سوره قمر، آیه ۵۰.</ref> یکباره ایجاد کرد؛ اما از آنجا که عالم طبیعت توان [[استفاضه]] دفعی از [[فیض]] [[مبدأ فیاض]] را ندارد، بر اساس {{متن قرآن|وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ}}<ref>سوره فصلت، آیه ۱۰.</ref> این [[فیض]] دفعی را به تدریج دریافت کرده و می‌کند. در این صورت نیز اعطای [[فیض]] اگرچه به شکل دفعی صورت پذیرد، به سبب [[نقص]] قابل، تدریجی دریافت می‌گردد. بر این اساس، سخن از تدریج اعطا و [[افاضه]] الهی، ناظر به عدم قابلیت [[مستفیض]] است نه [[نقص]] فاعل [[فیاض]]؛ و اشاره به تدریجِ [[افاضه]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۵۴؛ سوره یونس، آیه ۳.</ref> و [[آیات]] مشابه به این معنی است که دریافت [[فیض]] تدریجی در هر درجه، قابل را برای دریافت [[فیض]] بعدی مستعد می‌کند، وگرنه [[افاضه دفعی]] آن [[فیض]] از سوی [[خدای سبحان]] مانعی نداشته و ندارد. [[افاضه]] [[فیض]] تدریجی نیز بر اساس توان و استعداد قابل، دو گونه است: گاهی قابل توان جذب دفعی [[فیض]] الهی را ندارد؛ اما می‌تواند [[فیض]] تدریجی [[خدای سبحان]] را یا بی‌واسطه یا با کمترین وسایط [[فیض]] دریافت کند، همان‌گونه که [[معجزات]] انبیای عظام و [[کرامات]] اولیای کرام از این دسته‌اند و [[نزول]] [[مائده]] آسمانی برای حضرت [[مریم]] {{س}} [[شاهد]] این معناست: {{متن قرآن|كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۷.</ref> و عبارت {{متن قرآن|بِغَيْرِ حِسَابٍ}} گویای [[ظهور]] [[فیض]] الهی بر طریقی غیر از روند معمول عالم طبیعت است، چرا که قانون عادی طبیعت بر وجود واسطه‌های فراوان در تحقق اشیاء جریان دارد، حال آنکه در چنین مواردی [[فیض]] الهی بر خلاف قانون عادی و مبتنی بر حذف یا تقلیل واسطه‌ها [[ظهور]] می‌یابد.
::::::بنابر آنچه گذشت، برخورداری از [[فیض]] [[حکومت صالحان]]، گرچه از سوی [[مبدأ فیاض]] بی‌گذراندن مقدمات مانع ندارد، قابل‌ها فاقد استعداد لازم برای دریافت جمعی [[فیض]] و تابع شرایط، مقدمات و زمینه‌های لازم‌اند، به گونه‌ای که تا آن شرایط و مقدمات در بستر زمان فراهم نیایند، نمی‌توانند به این [[فیض]] الهی برسند و از شرایط اساسی استقرار [[حکومت صالحان]]، پرورش [[انسان‌های صالح]] و ایجاد [[آمادگی]] در [[مردم]] برای پذیرش [[حکومت]] عادلانه جهانی است که [[غیبت امام]] [[معصوم]] عصر {{ع}} برای تحقق این شرایط است.
 
::::::برپایه برخی روایاتِ [[معصومان]] {{عم}}، [[غیبت]]، علل و [[اسرار]] دیگری نیز دارد که [[پس از ظهور]] آن وجود مبارک آشکار می‌گردد. [[امام صادق]] {{ع}} در پاسخ کسی که از راز [[غیبت]] سؤال کرد فرمود: مصلحتی هست که مجاز به گفتنش نیستیم؛ سپس در پی اصرار پرسشگر فرمود: همان حکمتی که در [[غیبت]] [[حجج الهی]] در زمان‌های گذشته بود، در [[غیبت]] آن جناب نیز هست و این راز سر به مُهر قبل از ظهورش [[کشف]] نخواهد شد، چنان‌که راز شکستن کشتی، کشتن جوان و تعمیر دیوار به دست [[خضر]] {{ع}} قبل از جدایی برای [[موسی]] {{ع}} روشن نگردید<ref>سوره کهف، آیات ۷۱ ـ ۷۷.</ref>. این [[غیبت]]، امری از امور الهی، سری از [[اسرار]] و غیبی از [[غیوب]] اوست. وقتی می‌دانیم [[خدای سبحان]] [[حکیم]] است، [[تصدیق]] خواهیم کرد که افعال او همه حکیمانه است، هرچند که رازش بر ما پوشیده باشد<ref>{{عربی| وَجْهُ‏ الْحِكْمَةِ فِي‏ غَيْبَتِهِ‏ وَجْهُ‏ الْحِكْمَةِ فِي‏ غَيْبَاتِ‏ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَا يَنْكَشِفُ وَجْهُ الْحِكْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ {{ع}} مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى {{ع}} إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ لَنَا‏‏‏‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۱۵۸؛ بحار الانوار، ج۵۲، ص ۹۱.</ref>»<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[امام مهدی موجود موعود (کتاب)|امام مهدی موجود موعود]]، ص 128-134.</ref>.
بنابر آنچه گذشت، برخورداری از [[فیض]] [[حکومت صالحان]]، گرچه از سوی [[مبدأ فیاض]] بی‌گذراندن مقدمات مانع ندارد، قابل‌ها فاقد استعداد لازم برای دریافت جمعی [[فیض]] و تابع شرایط، مقدمات و زمینه‌های لازم‌اند، به گونه‌ای که تا آن شرایط و مقدمات در بستر زمان فراهم نیایند، نمی‌توانند به این [[فیض]] الهی برسند و از شرایط اساسی استقرار [[حکومت صالحان]]، پرورش [[انسان‌های صالح]] و ایجاد [[آمادگی]] در [[مردم]] برای پذیرش [[حکومت]] عادلانه جهانی است که [[غیبت امام]] [[معصوم]] عصر {{ع}} برای تحقق این شرایط است.
 
برپایه برخی روایاتِ [[معصومان]] {{عم}}، [[غیبت]]، علل و [[اسرار]] دیگری نیز دارد که [[پس از ظهور]] آن وجود مبارک آشکار می‌گردد. [[امام صادق]] {{ع}} در پاسخ کسی که از راز [[غیبت]] سؤال کرد فرمود: مصلحتی هست که مجاز به گفتنش نیستیم؛ سپس در پی اصرار پرسشگر فرمود: همان حکمتی که در [[غیبت]] [[حجج الهی]] در زمان‌های گذشته بود، در [[غیبت]] آن جناب نیز هست و این راز سر به مُهر قبل از ظهورش [[کشف]] نخواهد شد، چنان‌که راز شکستن کشتی، کشتن جوان و تعمیر دیوار به دست [[خضر]] {{ع}} قبل از جدایی برای [[موسی]] {{ع}} روشن نگردید<ref>سوره کهف، آیات ۷۱ ـ ۷۷.</ref>. این [[غیبت]]، امری از امور الهی، سری از [[اسرار]] و غیبی از [[غیوب]] اوست. وقتی می‌دانیم [[خدای سبحان]] [[حکیم]] است، [[تصدیق]] خواهیم کرد که افعال او همه حکیمانه است، هرچند که رازش بر ما پوشیده باشد<ref>{{عربی| وَجْهُ‏ الْحِكْمَةِ فِي‏ غَيْبَتِهِ‏ وَجْهُ‏ الْحِكْمَةِ فِي‏ غَيْبَاتِ‏ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَا يَنْكَشِفُ وَجْهُ الْحِكْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ {{ع}} مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى {{ع}} إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ لَنَا‏‏‏‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۱۵۸؛ بحار الانوار، ج۵۲، ص ۹۱.</ref>»<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[امام مهدی موجود موعود (کتاب)|امام مهدی موجود موعود]]، ص 128-134.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۲: خط ۱۴۴:
| پاسخ = [[آیت الله]] '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[آیت الله]] '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[امام زمان]] اگر در بین [[مردم]] ظاهر بود و میتوانستند در مواقع احتیاج خدمتش برسند و مشکلاتشان را حل کنند، برای [[دین]] و دنیای آنان بهتر بود. پس چرا [[غائب]] شد؟.
::::::«[[امام زمان]] اگر در بین [[مردم]] ظاهر بود و میتوانستند در مواقع احتیاج خدمتش برسند و مشکلاتشان را حل کنند، برای [[دین]] و دنیای آنان بهتر بود. پس چرا [[غائب]] شد؟.
::::::البته اگر مانعی وجود نداشت، [[ظهور]] آن حضرت اصلح و انفع بود. لکن چون می‌بینیم که [[خداوند متعال]] آن وجود مقدس را از دیده‌ها پنهانی داشته است و افعال [[خدا]] هم با نهایت استحکام و بر طبق [[مصالح]] و [[حکم]] واقعی صادر می‌شود، [[غیبت]] آن‌جناب را نیز علت و حکمتی خواهد بود، گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد. [[حدیث]] ذیل دلالت می‌کند که: علت و سبب اساسی [[غیبت]]، برای [[مردم]] بیان نشده و بجز [[ائمه اطهار]] {{ع}} کسی از آن اطلاع ندارد.
 
::::::[[عبد الله بن فضل هاشمی]] می‌گوید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: حضرت [[صاحب الامر]] ناچار غیبتی خواهد داشت، به‌طوری که [[گمراهان]] در [[شک]] واقع می‌شوند. عرض کردم: چرا؟ فرمود: مأذون نیستیم علتش را بیان کنیم. گفتم: حکمتش چیست؟
البته اگر مانعی وجود نداشت، [[ظهور]] آن حضرت اصلح و انفع بود. لکن چون می‌بینیم که [[خداوند متعال]] آن وجود مقدس را از دیده‌ها پنهانی داشته است و افعال [[خدا]] هم با نهایت استحکام و بر طبق [[مصالح]] و [[حکم]] واقعی صادر می‌شود، [[غیبت]] آن‌جناب را نیز علت و حکمتی خواهد بود، گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد. [[حدیث]] ذیل دلالت می‌کند که: علت و سبب اساسی [[غیبت]]، برای [[مردم]] بیان نشده و بجز [[ائمه اطهار]] {{ع}} کسی از آن اطلاع ندارد.
 
[[عبد الله بن فضل هاشمی]] می‌گوید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: حضرت [[صاحب الامر]] ناچار غیبتی خواهد داشت، به‌طوری که [[گمراهان]] در [[شک]] واقع می‌شوند. عرض کردم: چرا؟ فرمود: مأذون نیستیم علتش را بیان کنیم. گفتم: حکمتش چیست؟
::::::فرمود همان حکمتی که در [[غیبت]] حجت‌های گذشته وجود داشت، در [[غیبت]] آن جناب نیز وجود دارد. اما حکمتش ظاهر نمی‌شود مگر بعد از [[ظهور]] او، چنانکه [[حکمت]] سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و [[اصلاح]] دیوار به دست [[خضر]] {{ع}} برای [[موسی]] {{ع}} آشکار نشد جز هنگامی که می‌خواستند از هم جدا شوند.‌ای پسر [[فضل]]! موضوع [[غیبت]] سری است از [[اسرار]] [[خدا]] و غیبی است از [[غیوب]] الهی.
::::::فرمود همان حکمتی که در [[غیبت]] حجت‌های گذشته وجود داشت، در [[غیبت]] آن جناب نیز وجود دارد. اما حکمتش ظاهر نمی‌شود مگر بعد از [[ظهور]] او، چنانکه [[حکمت]] سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و [[اصلاح]] دیوار به دست [[خضر]] {{ع}} برای [[موسی]] {{ع}} آشکار نشد جز هنگامی که می‌خواستند از هم جدا شوند.‌ای پسر [[فضل]]! موضوع [[غیبت]] سری است از [[اسرار]] [[خدا]] و غیبی است از [[غیوب]] الهی.
::::::چون [[خدا]] را [[حکیم]] می‌دانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی [[حکمت]] صادر می‌شود، گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.</ref>از [[حدیث]] مذکور استفاده‌ می‌شود که علت اصلی و اساسی [[غیبت]] بیان نشده است، یا برای اینکه اطلاع بر آن [[صلاح]] [[مردم]] نبوده یا اینکه استعداد فهمش را نداشته‌اند.
 
چون [[خدا]] را [[حکیم]] می‌دانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی [[حکمت]] صادر می‌شود، گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.</ref>از [[حدیث]] مذکور استفاده‌ می‌شود که علت اصلی و اساسی [[غیبت]] بیان نشده است، یا برای اینکه اطلاع بر آن [[صلاح]] [[مردم]] نبوده یا اینکه استعداد فهمش را نداشته‌اند.
:::::*اما در [[احادیث]]، سه [[حکمت]] برای [[غیبت]] بیان شده است:
:::::*اما در [[احادیث]]، سه [[حکمت]] برای [[غیبت]] بیان شده است:
::::::'''فائده اول''': [[امتحان]] و [[آزمایش]] است. گروهی که [[ایمان]] محکمی ندارند باطنشان ظاهر شود و کسانی که [[ایمان]] در اعماق دلشان ریشه کرده به واسطه [[انتظار فرج]] و [[صبر]] بر شدائد و [[ایمان به غیب]] ارزششان معلوم شود و به درجاتی از [[ثواب]] نائل گردند. [[موسی بن جعفر]] {{ع}} فرمود: هنگامی که پنجمین فرزند [[امام هفتم]] [[غائب]] شد، مواظب [[دین]] خود باشید، مبادا کسی شما را از [[دین]] خارج کند.‌ای پسرک من! برای [[صاحب الامر]] ناچار غیبتی خواهد بود، به‌طوری که گروهی از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] برمی‌گردند. [[خدا]] به وسیله [[غیبت]]، بندگانش را [[امتحان]] می‌کند<ref>{{عربی|"قال موسی بن جعفر {{ع}}: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمة فالله الله فی ادیانکم لا یزیلنکم عنها احد، یا بنی انه لا بد لصاحب هذا الامر من غیبة حتی یرجع عن هذا الامر من کان یقول به، انما هی محنة من الله امتحن الله بها خلقه"}}؛ بحار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.</ref>.
::::::'''فائده اول''': [[امتحان]] و [[آزمایش]] است. گروهی که [[ایمان]] محکمی ندارند باطنشان ظاهر شود و کسانی که [[ایمان]] در اعماق دلشان ریشه کرده به واسطه [[انتظار فرج]] و [[صبر]] بر شدائد و [[ایمان به غیب]] ارزششان معلوم شود و به درجاتی از [[ثواب]] نائل گردند. [[موسی بن جعفر]] {{ع}} فرمود: هنگامی که پنجمین فرزند [[امام هفتم]] [[غائب]] شد، مواظب [[دین]] خود باشید، مبادا کسی شما را از [[دین]] خارج کند.‌ای پسرک من! برای [[صاحب الامر]] ناچار غیبتی خواهد بود، به‌طوری که گروهی از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] برمی‌گردند. [[خدا]] به وسیله [[غیبت]]، بندگانش را [[امتحان]] می‌کند<ref>{{عربی|"قال موسی بن جعفر {{ع}}: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمة فالله الله فی ادیانکم لا یزیلنکم عنها احد، یا بنی انه لا بد لصاحب هذا الامر من غیبة حتی یرجع عن هذا الامر من کان یقول به، انما هی محنة من الله امتحن الله بها خلقه"}}؛ بحار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.</ref>.
::::::'''فائده دوم''': به وسیله [[غیبت]] از [[بیعت]] نمودن با [[ستمکاران]] محفوظ می‌ماند. [[حسن]] بن فضال می‌گوید: [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} فرمود: گویا شیعیانم را می‌بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم ([[امام حسن عسکری]]) در جستجوی [[امام]] خود همه‌جا را می‌گردند اما او را نمی‌یابند. عرض کردم: چرا یابن [[رسول الله]]؟ فرمود: برای اینکه امامشان [[غائب]] می‌شود. عرض کردم: چرا [[غائب]] می‌شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] نمود [[بیعت]] احدی در گردنش نباشد<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
 
::::::'''فائده سوم''': به وسیله [[غیبت]] از خطر قتل [[نجات]] می‌یابد. [[زراره]] می‌گوید: [[حضرت صادق]] {{ع}} فرمود: [[قائم]] باید [[غائب]] شود. عرض کردم! چرا؟ فرمود: از کشته شدن می‌ترسد، و با دست به شکم خود اشاره کرد<ref>{{عربی|"زرارة عن ابی عبد الله {{ع}} قال یا زرارة لا بد للقائم من غیبة قلت: و لم؟ قال یخاف علی نفسه و اومی بیده الی بطنه"}}؛ اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۷.</ref>سه [[حکمت]] مذکور، در [[احادیث]] [[اهل بیت]] [[منصوص]] است»<ref>[[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۴۷.</ref>.
'''فائده دوم''': به وسیله [[غیبت]] از [[بیعت]] نمودن با [[ستمکاران]] محفوظ می‌ماند. [[حسن]] بن فضال می‌گوید: [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} فرمود: گویا شیعیانم را می‌بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم ([[امام حسن عسکری]]) در جستجوی [[امام]] خود همه‌جا را می‌گردند اما او را نمی‌یابند. عرض کردم: چرا یابن [[رسول الله]]؟ فرمود: برای اینکه امامشان [[غائب]] می‌شود. عرض کردم: چرا [[غائب]] می‌شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] نمود [[بیعت]] احدی در گردنش نباشد<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
 
'''فائده سوم''': به وسیله [[غیبت]] از خطر قتل [[نجات]] می‌یابد. [[زراره]] می‌گوید: [[حضرت صادق]] {{ع}} فرمود: [[قائم]] باید [[غائب]] شود. عرض کردم! چرا؟ فرمود: از کشته شدن می‌ترسد، و با دست به شکم خود اشاره کرد<ref>{{عربی|"زرارة عن ابی عبد الله {{ع}} قال یا زرارة لا بد للقائم من غیبة قلت: و لم؟ قال یخاف علی نفسه و اومی بیده الی بطنه"}}؛ اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۷.</ref>سه [[حکمت]] مذکور، در [[احادیث]] [[اهل بیت]] [[منصوص]] است»<ref>[[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۴۷.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۶۰: خط ۱۶۷:
  سوره انشقاق، [[آیه]] ۱۹.</ref> یعنی، شیوه‌های پیشینیان، درباره او جاری خواهد بود"<ref>{{عربی|" حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ جَمِيعاً قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَبْرَئِيلُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: قَالَ إِنَ‏ لِلْقَائِمِ‏ مِنَّا غَيْبَةً يَطُولُ‏ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ يُجْرِيَ فِيهِ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ {{عم}} فِي غَيْبَاتِهِمْ وَ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ يَا سَدِيرُ مِنِ اسْتِيفَاءِ مَدَدِ غَيْبَاتِهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏  {{متن قرآن|لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ‏}}  أَيْ سُنَناً عَلَى سُنَنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ ‏‏"}}؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵، ح ۷؛ کمال الدین، ص ۴۸۱. بحار الانوار، از هر دو نقل کرده است. بحار، ج ۵۲، ص ۹۰؛ منتخب الاثر از بحار و آن از عیون أخبار الرضا، ص ۳۲۶، ح ۱۸ نقل می‌کند.</ref>؛
  سوره انشقاق، [[آیه]] ۱۹.</ref> یعنی، شیوه‌های پیشینیان، درباره او جاری خواهد بود"<ref>{{عربی|" حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ جَمِيعاً قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَبْرَئِيلُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: قَالَ إِنَ‏ لِلْقَائِمِ‏ مِنَّا غَيْبَةً يَطُولُ‏ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ يُجْرِيَ فِيهِ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ {{عم}} فِي غَيْبَاتِهِمْ وَ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ يَا سَدِيرُ مِنِ اسْتِيفَاءِ مَدَدِ غَيْبَاتِهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏  {{متن قرآن|لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ‏}}  أَيْ سُنَناً عَلَى سُنَنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ ‏‏"}}؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵، ح ۷؛ کمال الدین، ص ۴۸۱. بحار الانوار، از هر دو نقل کرده است. بحار، ج ۵۲، ص ۹۰؛ منتخب الاثر از بحار و آن از عیون أخبار الرضا، ص ۳۲۶، ح ۱۸ نقل می‌کند.</ref>؛
::::::'''دسته دوم: [[خدا]] نمی‌خواهد [[امام]]، در میان [[قوم]] [[ستمگر]] باشد:''' [[مروان انباری]]<ref>آقای خوئی می‌گوید: با توجه به اینکه فرزند نوه (یعنی نتیجه) مروان انباری از راویان احادیث دال بر امامت امام عسکری {{ع}} است، بنابراین، مروان باید چندین طبقه قبل از راویان این حدیث باشد معجم رجال الحدیث ۱۸: ۱۱۹- بدین‌سان بعید نیست که او در زمره راویان از امام باقر {{ع}} باشد.</ref> می‌گوید: "از [[امام باقر]]{{ع}} پیامی صادر گشت: [[خداوند]]، اگر ناخرسند باشد که ما، در مجاورت دست‌های از [[مردم]] زندگی کنیم، ما را از میان آنها بیرون می‌برد"<ref>{{عربی|" حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَرْوَانَ الْأَنْبَارِيِّ قَالَ خَرَجَ مِنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}}‏ إِنَ‏ اللَّهَ‏ إِذَا كَرِهَ‏ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ‏ نَزَعَنَا مِنْ‏ بَيْنِ‏ أَظْهُرِهِم‏ ‏‏"}}؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۵، باب ۱۷۹، ح ۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۲. ظاهرا روایت از [[امام جواد]]{{ع}} است</ref>؛ [[محمد بن فرج]]<ref>محمد بن الفرج الرخجی، من أصحاب الرضا {{ع}}، ثقة. قال الشیخ و العلامه. و ذکره الشیخ أیضا فی أصحاب الجواد {{ع}} و الهادی {{ع}}، و قال النجاشی: إنه روی عن أبی الحسن موسی {{ع}}. و روی المفید فی الارشاد ما یدل علی مدحه و علو منزلته. وسائل الشیعة، ج ۲۰، ص ۳۳۹ و آقای خویی در کتاب معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۳۲، فرموده: «وی، از [[امام جواد]]، روایت نقل کرده‌اند». بنابراین، مشخص می‌شود که مقصود از ابو جعفر {{ع}}، ([[امام جواد]]) است. و احتمال می‌رود منظور محمد بن الفرج کوفی باشد که از اصحاب [[امام صادق]] {{ع}} است.</ref> می‌گوید: [[امام جواد]]{{ع}} به من نوشت: هنگامی که [[خدای تبارک و تعالی]]، بر آفریده‌هایش [[خشم]] کند، ما را از میانشان دور می‌سازد"<ref>{{عربی|" مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} إِذَا غَضِبَ‏ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى‏ عَلَى‏ خَلْقِهِ‏ نَحَّانَا عَنْ‏ جِوَارِهِم‏‏ ‏‏"}}؛ کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، باب فی الغیبة، ح ۳۱؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۶۱، ح ۳۱.</ref>.
::::::'''دسته دوم: [[خدا]] نمی‌خواهد [[امام]]، در میان [[قوم]] [[ستمگر]] باشد:''' [[مروان انباری]]<ref>آقای خوئی می‌گوید: با توجه به اینکه فرزند نوه (یعنی نتیجه) مروان انباری از راویان احادیث دال بر امامت امام عسکری {{ع}} است، بنابراین، مروان باید چندین طبقه قبل از راویان این حدیث باشد معجم رجال الحدیث ۱۸: ۱۱۹- بدین‌سان بعید نیست که او در زمره راویان از امام باقر {{ع}} باشد.</ref> می‌گوید: "از [[امام باقر]]{{ع}} پیامی صادر گشت: [[خداوند]]، اگر ناخرسند باشد که ما، در مجاورت دست‌های از [[مردم]] زندگی کنیم، ما را از میان آنها بیرون می‌برد"<ref>{{عربی|" حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَرْوَانَ الْأَنْبَارِيِّ قَالَ خَرَجَ مِنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}}‏ إِنَ‏ اللَّهَ‏ إِذَا كَرِهَ‏ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ‏ نَزَعَنَا مِنْ‏ بَيْنِ‏ أَظْهُرِهِم‏ ‏‏"}}؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۵، باب ۱۷۹، ح ۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۲. ظاهرا روایت از [[امام جواد]]{{ع}} است</ref>؛ [[محمد بن فرج]]<ref>محمد بن الفرج الرخجی، من أصحاب الرضا {{ع}}، ثقة. قال الشیخ و العلامه. و ذکره الشیخ أیضا فی أصحاب الجواد {{ع}} و الهادی {{ع}}، و قال النجاشی: إنه روی عن أبی الحسن موسی {{ع}}. و روی المفید فی الارشاد ما یدل علی مدحه و علو منزلته. وسائل الشیعة، ج ۲۰، ص ۳۳۹ و آقای خویی در کتاب معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۳۲، فرموده: «وی، از [[امام جواد]]، روایت نقل کرده‌اند». بنابراین، مشخص می‌شود که مقصود از ابو جعفر {{ع}}، ([[امام جواد]]) است. و احتمال می‌رود منظور محمد بن الفرج کوفی باشد که از اصحاب [[امام صادق]] {{ع}} است.</ref> می‌گوید: [[امام جواد]]{{ع}} به من نوشت: هنگامی که [[خدای تبارک و تعالی]]، بر آفریده‌هایش [[خشم]] کند، ما را از میانشان دور می‌سازد"<ref>{{عربی|" مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} إِذَا غَضِبَ‏ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى‏ عَلَى‏ خَلْقِهِ‏ نَحَّانَا عَنْ‏ جِوَارِهِم‏‏ ‏‏"}}؛ کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، باب فی الغیبة، ح ۳۱؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۶۱، ح ۳۱.</ref>.
::::::'''دسته سوم: [[خشم]] [[خدا]] و [[آگاه]] ساختن [[مردم]]:''' در [[حدیث]] [[محمد بن الفرج]]: [[خشم]] [[خدا]]، به جهت هشدار و [[آگاه]] ساختن [[مردم]] است تا قدرشناس باشند". [[علامه مجلسی]] می‌فرماید: [[غائب]] شدن [[امام]] نتیجه [[خشم]] [[خدا]] بر اکثر بندگانش می‌باشد<ref>مرآة العقول، ج ۴، ص ۶۱، ح ۳۱.</ref>.
 
::::::'''دسته چهارم: [[آزمون]] [[مردم]]:'''  "[[زرارة بن أعین]] می‌گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم می‌فرمود:[[قائم]] دارای غیبتی خواهد بود. سپس فرمود: او، منتظری است که [[مردم]] در ولادت‌اش به [[شک]] و [[تردید]] می‌افتند. بعضی می‌گویند: زمانی که پدرش ([[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}}) [[رحلت]] کرد، فرزندی از خود به جای ننهاد و برخی می‌گویند: دو سال قبل از [[وفات]] پدرش؛ متولد شده است، زیرا خدای عزوجل [[دوست]] دارد آفریدگانش را در بوته [[آزمون]] قرار دهد و در این هنگام، باطل‌گرایان، گرفتار [[شک]] و [[تردید]] خواهند شد"<ref>{{عربی|" حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ {{ع}} يَقُولُ‏ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ يَخَافُ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ وَ عُنُقِهِ ثُمَّ قَالَ {{ع}} وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ الَّذِي‏ يَشُكُ‏ النَّاسُ‏ فِي‏ وِلَادَتِهِ‏ فَمِنْهُمْ‏ مَنْ‏ يَقُولُ‏ إِذَا مَاتَ أَبُوهُ مَاتَ وَ لَا عَقِبَ لَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ قَدْ وُلِدَ قَبْلَ وَفَاةِ أَبِيهِ بِسَنَتَيْنِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ خَلْقَهُ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُون‏‏‏ ‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۳۴۶، ب ۳۳، ح ۳۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۹، ح ۸.</ref>؛ این [[حدیث]] و [[احادیث]] دیگر<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۲۶، باب فی الغیبة، ح ۲ و ح ۳؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۳۴، ح ۲؛ و ص ۳۵، ح ۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۵، ح ۱۰؛ علل الشرایع، ص ۲۸۶، ح ۴. مانند حدیث علی بن جعفر از برادر خود امام کاظم {{ع}}؛ کمال الدین، ۳۵۱، باب ۳۴، ح ۱؛ کافی، ج ۱، ص ۳۷۶، باب فی الغیبة؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۳۴.</ref> علت [[غیبت]] را، [[آزمون]] [[مردم]] دانسته‌اند که مطابق با [[آیات]] [[خداوند]] و [[آموزه‌های دینی]] است.  
'''دسته سوم: [[خشم]] [[خدا]] و [[آگاه]] ساختن [[مردم]]:''' در [[حدیث]] [[محمد بن الفرج]]: [[خشم]] [[خدا]]، به جهت هشدار و [[آگاه]] ساختن [[مردم]] است تا قدرشناس باشند". [[علامه مجلسی]] می‌فرماید: [[غائب]] شدن [[امام]] نتیجه [[خشم]] [[خدا]] بر اکثر بندگانش می‌باشد<ref>مرآة العقول، ج ۴، ص ۶۱، ح ۳۱.</ref>.
 
'''دسته چهارم: [[آزمون]] [[مردم]]:'''  "[[زرارة بن أعین]] می‌گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم می‌فرمود:[[قائم]] دارای غیبتی خواهد بود. سپس فرمود: او، منتظری است که [[مردم]] در ولادت‌اش به [[شک]] و [[تردید]] می‌افتند. بعضی می‌گویند: زمانی که پدرش ([[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}}) [[رحلت]] کرد، فرزندی از خود به جای ننهاد و برخی می‌گویند: دو سال قبل از [[وفات]] پدرش؛ متولد شده است، زیرا خدای عزوجل [[دوست]] دارد آفریدگانش را در بوته [[آزمون]] قرار دهد و در این هنگام، باطل‌گرایان، گرفتار [[شک]] و [[تردید]] خواهند شد"<ref>{{عربی|" حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ {{ع}} يَقُولُ‏ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ يَخَافُ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ وَ عُنُقِهِ ثُمَّ قَالَ {{ع}} وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ الَّذِي‏ يَشُكُ‏ النَّاسُ‏ فِي‏ وِلَادَتِهِ‏ فَمِنْهُمْ‏ مَنْ‏ يَقُولُ‏ إِذَا مَاتَ أَبُوهُ مَاتَ وَ لَا عَقِبَ لَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ قَدْ وُلِدَ قَبْلَ وَفَاةِ أَبِيهِ بِسَنَتَيْنِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ خَلْقَهُ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُون‏‏‏ ‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۳۴۶، ب ۳۳، ح ۳۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۹، ح ۸.</ref>؛ این [[حدیث]] و [[احادیث]] دیگر<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۲۶، باب فی الغیبة، ح ۲ و ح ۳؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۳۴، ح ۲؛ و ص ۳۵، ح ۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۵، ح ۱۰؛ علل الشرایع، ص ۲۸۶، ح ۴. مانند حدیث علی بن جعفر از برادر خود امام کاظم {{ع}}؛ کمال الدین، ۳۵۱، باب ۳۴، ح ۱؛ کافی، ج ۱، ص ۳۷۶، باب فی الغیبة؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۳۴.</ref> علت [[غیبت]] را، [[آزمون]] [[مردم]] دانسته‌اند که مطابق با [[آیات]] [[خداوند]] و [[آموزه‌های دینی]] است.  
::::::'''دسته پنجم: [[بیم]] و [[ترس]] از کشته شدن:''' دیگران، از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌کنند که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} فرمود: آن نوجوان (اشاره به [[امام مهدی]]{{ع}}) قهراً دارای غیبتی خواهد بود. عرض کردند:‌ای [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]! برای چه [[غیبت]] می‌کند؟ فرمود: از کشته شدن بیمناک است"<ref>{{عربی|" حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِيهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ‏ مِنْ‏ غَيْبَةٍ فَقِيلَ‏ لَهُ‏ وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَخَافُ الْقَتْل‏ ‏‏"}}؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۴، باب ۱۷۹، ح ۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۱.</ref>؛ [[زراره]] می‌گوید: از [[امام باقر]]{{ع}} شنیدم می‌فرمود: [[قائم]] ما قبل از ظهورش، دارای غیبتی خواهد بود. گفتم: برای چه؟ فرمود: "بیمناک است - و با دست، به شکم خود اشاره کرد-. [[زراره]] می‌گوید: مقصود حضرت، [[بیم]] از کشته شدن است"<ref>{{عربی|" عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ  عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} يَقُولُ‏ إِنَ‏ لِلْقَائِمِ‏ غَيْبَةً قَبْلَ‏ ظُهُورِهِ‏ قُلْتُ‏ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ قَالَ زُرَارَةُ يَعْنِي الْقَتْلَ‏ ‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴، ح ۷؛ علل الشرایع، ص ۲۴۳، باب ۱۷۹، ح ۸.</ref>؛ [[حدیث]] مزبور در کتاب [[الغیبة ۱ (کتاب)|غیبت]] [[نعمانی]]<ref>[[غیبت]] نعمانی، ص ۱۷۷، باب ۱۰ (فصل چگونگی [[غیبت]] آن حضرت)، ح ۲۱.</ref>، به طریق دیگر، از "[[زراره]]" از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده و نیز [[احادیث]] زیادی<ref>[[الغیبة ۱ (کتاب)|غیبت]] [[نعمانی]]، ص ۱۷۶، باب ۱۰، (فصل چگونگی [[غیبت]] آن حضرت) ح ۱۸، ۱۹ و ۲۰؛ و ص ۱۷۲، باب ۱۰ (فصل [[غیبت]] آن حضرت و فصول آن)، ح ۶؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴، ح ۷، ۸، ۹ و ۱۰؛ و ص ۳۴۶، باب ۳۳، ح ۳۲؛ کافی، ج ۱، ص ۳۷۸، باب فی الغیبة، ح ۵؛ و ص ۳۷۹، ح ۹، ص ۳۸۲، ۱۸ و ۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، ح ۵؛ و ص ۹۶، ح ۱۶؛ و ص ۹۷، ح ۱۷، ۱۸، ۱۹ و ۲۰؛ و ص ۹۸، ح ۲۱ و ۲۲.</ref> در ارتباط با این موضوع وجود دارد که ما به جهت اختصار از بیان آنها صرفنظر کردیم. در این مرحله صرفا، به معرفی دیدگاه‌های گوناگون در مورد علت [[غیبت]] می‌پردازیم. اندیشمندانی مانند [[شیخ طوسی]]، بحث مفصلی در تأیید این موضوع دارند که در مرحله بحث و بررسی‌های دلالی، به آنها اشاره خواهیم کرد.
::::::'''دسته پنجم: [[بیم]] و [[ترس]] از کشته شدن:''' دیگران، از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌کنند که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} فرمود: آن نوجوان (اشاره به [[امام مهدی]]{{ع}}) قهراً دارای غیبتی خواهد بود. عرض کردند:‌ای [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]! برای چه [[غیبت]] می‌کند؟ فرمود: از کشته شدن بیمناک است"<ref>{{عربی|" حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِيهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ‏ مِنْ‏ غَيْبَةٍ فَقِيلَ‏ لَهُ‏ وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَخَافُ الْقَتْل‏ ‏‏"}}؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۴، باب ۱۷۹، ح ۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۱.</ref>؛ [[زراره]] می‌گوید: از [[امام باقر]]{{ع}} شنیدم می‌فرمود: [[قائم]] ما قبل از ظهورش، دارای غیبتی خواهد بود. گفتم: برای چه؟ فرمود: "بیمناک است - و با دست، به شکم خود اشاره کرد-. [[زراره]] می‌گوید: مقصود حضرت، [[بیم]] از کشته شدن است"<ref>{{عربی|" عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ  عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} يَقُولُ‏ إِنَ‏ لِلْقَائِمِ‏ غَيْبَةً قَبْلَ‏ ظُهُورِهِ‏ قُلْتُ‏ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ قَالَ زُرَارَةُ يَعْنِي الْقَتْلَ‏ ‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴، ح ۷؛ علل الشرایع، ص ۲۴۳، باب ۱۷۹، ح ۸.</ref>؛ [[حدیث]] مزبور در کتاب [[الغیبة ۱ (کتاب)|غیبت]] [[نعمانی]]<ref>[[غیبت]] نعمانی، ص ۱۷۷، باب ۱۰ (فصل چگونگی [[غیبت]] آن حضرت)، ح ۲۱.</ref>، به طریق دیگر، از "[[زراره]]" از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده و نیز [[احادیث]] زیادی<ref>[[الغیبة ۱ (کتاب)|غیبت]] [[نعمانی]]، ص ۱۷۶، باب ۱۰، (فصل چگونگی [[غیبت]] آن حضرت) ح ۱۸، ۱۹ و ۲۰؛ و ص ۱۷۲، باب ۱۰ (فصل [[غیبت]] آن حضرت و فصول آن)، ح ۶؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴، ح ۷، ۸، ۹ و ۱۰؛ و ص ۳۴۶، باب ۳۳، ح ۳۲؛ کافی، ج ۱، ص ۳۷۸، باب فی الغیبة، ح ۵؛ و ص ۳۷۹، ح ۹، ص ۳۸۲، ۱۸ و ۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، ح ۵؛ و ص ۹۶، ح ۱۶؛ و ص ۹۷، ح ۱۷، ۱۸، ۱۹ و ۲۰؛ و ص ۹۸، ح ۲۱ و ۲۲.</ref> در ارتباط با این موضوع وجود دارد که ما به جهت اختصار از بیان آنها صرفنظر کردیم. در این مرحله صرفا، به معرفی دیدگاه‌های گوناگون در مورد علت [[غیبت]] می‌پردازیم. اندیشمندانی مانند [[شیخ طوسی]]، بحث مفصلی در تأیید این موضوع دارند که در مرحله بحث و بررسی‌های دلالی، به آنها اشاره خواهیم کرد.
::::::'''دسته ششم: تحت [[بیعت]] هیچ حاکمی نباشد:''' [[طبرسی]] از [[کلینی]]له و او نیز از [[اسحاق بن یعقوب]] [[نقل]] می‌کند که: از [[ناحیه]] مقدس [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} توسط [[محمد بن عثمان]]، پیامی بدین مضمون وارد شد: و اما علت وقوع [[غیبت]]، این است که خدای عزوجل می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ}}<ref>ای کسانی که [[ایمان]] آورده‌اید! از اموری که اگر برای شما آشکار گردد، شما را نگران می‌کند پرس وجو مکنید؛ سوره مائده، آیه ۱۰۱.</ref> پدرانم، همه از سرکشان زمانه خود، بیعتی به گردن داشتند، اما آنگاه که من دست به [[قیام]] بزنم، [[بیعت]] هیچ [[ظالم]] سرکشی را به گردن نخواهم داشت"<ref>{{عربی|" الإحتجاج الْكُلَيْنِيُّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ‏ أَنَّهُ وَرَدَ عَلَيْهِ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ عَلَى يَدِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏  {{متن قرآن|يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ‏}}  إِنَّهُ‏ لَمْ‏ يَكُنْ‏ أَحَدٌ مِنْ‏ آبَائِي‏ إِلَّا وَقَعَتْ‏ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ‏ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي ‏‏"}}؛ الاحتجاج، ج ۲، ۲۸۵؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۵، ب ۴۵، ح ۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲، ح ۷.</ref>؛ [[هشام بن سالم]]، از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کند که فرمود: [[قائم]]، دست به [[قیام]] می‌زند و [[پیمان]] و قرارداد و بیعتی از هیچکس به گردن نخواهد داشت. [[عهد]] و [[عقد]] و [[بیعت]] از نظر معنا باهم متقارب و نزدیکاند و گویی یکدیگر را تأکید می‌کنند. احتمال دارد مقصود از [[عهد]]، وعده با خلفای [[جور]] باشد. بدین معنا که موقعیت آنها را رعایت کند. یا منظور، [[ولایت]] عهدی است، همانند [[امام رضا]]{{ع}} و مقصود از [[عقد]]، [[پیمان]]، [[مصالحه]] و آتشبس باشد، همانند [[امام حسن]] {{ع}} و مراد از [[بیعت]]، اقرار و اعتراف ظاهری به [[خلافت]] غیر باشد<ref>مرآة العقول، ج ۴، ص ۵۸.</ref>. این موضوع، در [[احادیث]] زیادی مطرح گردیده به گونه‌ای که [[شیخ صدوق]] در [[کمال الدین]] باب [[چهل]] و چهار (علة [[الغیبة]]) یازده [[حدیث]] [[نقل]] کرده، که پنج [[حدیث]] نخست را (از ۱ تا ۵) به این موضوع اختصاص داده است.
 
::::::'''دسته هفتم: خالی شدن صلب‌های [[کافران]] از [[مؤمنان]]:''' [[ابن ابی عمیر]]، با واسطه‌ای از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند و می‌گوید: از آن حضرت پرسیدم: چرا [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} در آغاز کار، با [[مخالفان]] خود کارزار و [[جنگ]] نکرده است؟ فرمود: به جهت آیه‌ای که در کتاب خدای عزوجل آمده {{متن قرآن|لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>اگر مؤمنان و کفار (در [[مکه]]) از یکدیگر جدا می‌شدند، کافران را عذابی دردناک می‌چشاندیم؛ سوره فتح، آیه ۲۵.</ref> وی می‌گوید: عرض کردم: مقصود از "تزاویلهم" چیست؟ فرمود: مقصود نطفه‌های مؤمنانی است که در صلب‌های [[کافران]] به ودیعه نهاده شده‌اند. [[امام مهدی|حضرت قائم]] نیز تا زمانی که ودیعه‌های خدای عزوجل آشکار نگشته، [[ظهور]] نخواهد کرد. بنابراین، هنگامی که [[مؤمنان]] از صلب‌های [[کافران]]، آشکار شدند، او نیز [[ظهور]] می‌کند و بر [[دشمنان]] خدای عزوجل [[غلبه]] می‌یابد و آنان را به [[هلاکت]] می‌رساند" <ref>{{عربی|" ابْنُ مَسْرُورٍ، عَنِ ابْنِ عَامِرٍ، عَنْ عَمِّهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏ قُلْتُ لَهُ: مَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}}لَمْ يُقَاتِلْ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً؟. قَالَ: لِآَيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:  {{متن قرآن|لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً}}  قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا يَعْنِي بِتَزَايُلِهِمْ؟ قَالَ: وَدَائِعَ‏ مُؤْمِنِينَ‏ فِي‏ أَصْلَابِ‏ قَوْمٍ‏ كَافِرِينَ‏، وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ {{ع}} لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ‏ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَتَلَهُمْ‏ ‏‏"}}؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح ۱۹.</ref>؛ [[شیخ صدوق]]، در کتاب علل الشرایع<ref>علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۷.</ref> این [[روایت]] را به سندی دیگر از [[ابراهیم کرخی]]، از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است.
'''دسته ششم: تحت [[بیعت]] هیچ حاکمی نباشد:''' [[طبرسی]] از [[کلینی]]له و او نیز از [[اسحاق بن یعقوب]] [[نقل]] می‌کند که: از [[ناحیه]] مقدس [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} توسط [[محمد بن عثمان]]، پیامی بدین مضمون وارد شد: و اما علت وقوع [[غیبت]]، این است که خدای عزوجل می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ}}<ref>ای کسانی که [[ایمان]] آورده‌اید! از اموری که اگر برای شما آشکار گردد، شما را نگران می‌کند پرس وجو مکنید؛ سوره مائده، آیه ۱۰۱.</ref> پدرانم، همه از سرکشان زمانه خود، بیعتی به گردن داشتند، اما آنگاه که من دست به [[قیام]] بزنم، [[بیعت]] هیچ [[ظالم]] سرکشی را به گردن نخواهم داشت"<ref>{{عربی|" الإحتجاج الْكُلَيْنِيُّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ‏ أَنَّهُ وَرَدَ عَلَيْهِ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ عَلَى يَدِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏  {{متن قرآن|يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ‏}}  إِنَّهُ‏ لَمْ‏ يَكُنْ‏ أَحَدٌ مِنْ‏ آبَائِي‏ إِلَّا وَقَعَتْ‏ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ‏ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي ‏‏"}}؛ الاحتجاج، ج ۲، ۲۸۵؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۵، ب ۴۵، ح ۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲، ح ۷.</ref>؛ [[هشام بن سالم]]، از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کند که فرمود: [[قائم]]، دست به [[قیام]] می‌زند و [[پیمان]] و قرارداد و بیعتی از هیچکس به گردن نخواهد داشت. [[عهد]] و [[عقد]] و [[بیعت]] از نظر معنا باهم متقارب و نزدیکاند و گویی یکدیگر را تأکید می‌کنند. احتمال دارد مقصود از [[عهد]]، وعده با خلفای [[جور]] باشد. بدین معنا که موقعیت آنها را رعایت کند. یا منظور، [[ولایت]] عهدی است، همانند [[امام رضا]]{{ع}} و مقصود از [[عقد]]، [[پیمان]]، [[مصالحه]] و آتشبس باشد، همانند [[امام حسن]] {{ع}} و مراد از [[بیعت]]، اقرار و اعتراف ظاهری به [[خلافت]] غیر باشد<ref>مرآة العقول، ج ۴، ص ۵۸.</ref>. این موضوع، در [[احادیث]] زیادی مطرح گردیده به گونه‌ای که [[شیخ صدوق]] در [[کمال الدین]] باب [[چهل]] و چهار (علة [[الغیبة]]) یازده [[حدیث]] [[نقل]] کرده، که پنج [[حدیث]] نخست را (از ۱ تا ۵) به این موضوع اختصاص داده است.
::::::'''دسته هشتم: راز [[غیبت]] مشخص نیست و تنها [[خدا]] از آن [[آگاه]] است:''' [[عبد الله بن فضل هاشمی]] می‌گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم می‌فرمود: [[صاحب]] الأمر قهراً دارای غیبتی خواهد بود. و هر باطل‌گرایی، در آن، به [[شک]] و [[تردید]] خواهد افتاد. عرض کردم: فدایت شوم! برای چه؟ فرمود: بدین جهت که به ما اجازه داده نشده آن را برای شما فاش سازیم. عرض کردم: چه حکمتی در [[غیبت]] او است؟ فرمود: راز [[غیبت]] او، همان حکمتی است که در [[غیبت]] حجتهای الهی قبل از او بوده است. راز [[غیبت]] او پس از ظهورش آشکار خواهد گشت همچنانکه راز کارهای [[حضرت خضر]]{{ع}} - در خصوص شکستن کشتی و کشتن پسربچه و مرمت دیوار - تا زمان جدایی آن دو، برای [[حضرت موسی]]{{ع}} فاش نگشت.‌ای پسر [[فضل]]! امر [[ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} از امور الهی و [[رازی]] از [[اسرار]] [[خدا]] و غیبتی از [[غیبت]]های [[پروردگار]] است و از آنجا که می‌دانیم خدای، عزوجل، [[حکیم]] است، [[تصدیق]] می‌کنیم تمام کارهای او نیز بر اساس [[حکمت]] است هرچند راز آن برای ما آشکار نباشد"<ref>{{عربی|" ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنْ أَبِي قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ‏ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ {{ع}} يَقُولُ‏ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ وَجْهُ‏ الْحِكْمَةِ فِي‏ غَيْبَتِهِ‏ وَجْهُ‏ الْحِكْمَةِ فِي‏ غَيْبَاتِ‏ مَنْ‏ تَقَدَّمَهُ‏ مِنْ‏ حُجَجِ‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَا يَنْكَشِفُ وَجْهُ الْحِكْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ {{ع}} مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى {{ع}} إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ لَنَا‏ ‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴ (علة الغیبة)، ح ۱۱؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵، ح باب ۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، ح ۴ (علة الغیبة)، ح ۸؛ منتخب الأثر، باب ۲۸ (فی علة غیبته)، ص ۳۳۰، ح ۱.</ref>»<ref>[[نجم‌الدین طبسی|طبسی، نجم‌الدین]]، [[تا ظهور ج۱ (کتاب)|تا ظهور]]، ج۱، ص ۱۳-۱۹.</ref>.
 
'''دسته هفتم: خالی شدن صلب‌های [[کافران]] از [[مؤمنان]]:''' [[ابن ابی عمیر]]، با واسطه‌ای از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند و می‌گوید: از آن حضرت پرسیدم: چرا [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} در آغاز کار، با [[مخالفان]] خود کارزار و [[جنگ]] نکرده است؟ فرمود: به جهت آیه‌ای که در کتاب خدای عزوجل آمده {{متن قرآن|لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>اگر مؤمنان و کفار (در [[مکه]]) از یکدیگر جدا می‌شدند، کافران را عذابی دردناک می‌چشاندیم؛ سوره فتح، آیه ۲۵.</ref> وی می‌گوید: عرض کردم: مقصود از "تزاویلهم" چیست؟ فرمود: مقصود نطفه‌های مؤمنانی است که در صلب‌های [[کافران]] به ودیعه نهاده شده‌اند. [[امام مهدی|حضرت قائم]] نیز تا زمانی که ودیعه‌های خدای عزوجل آشکار نگشته، [[ظهور]] نخواهد کرد. بنابراین، هنگامی که [[مؤمنان]] از صلب‌های [[کافران]]، آشکار شدند، او نیز [[ظهور]] می‌کند و بر [[دشمنان]] خدای عزوجل [[غلبه]] می‌یابد و آنان را به [[هلاکت]] می‌رساند" <ref>{{عربی|" ابْنُ مَسْرُورٍ، عَنِ ابْنِ عَامِرٍ، عَنْ عَمِّهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏ قُلْتُ لَهُ: مَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}}لَمْ يُقَاتِلْ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً؟. قَالَ: لِآَيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:  {{متن قرآن|لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً}}  قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا يَعْنِي بِتَزَايُلِهِمْ؟ قَالَ: وَدَائِعَ‏ مُؤْمِنِينَ‏ فِي‏ أَصْلَابِ‏ قَوْمٍ‏ كَافِرِينَ‏، وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ {{ع}} لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ‏ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَتَلَهُمْ‏ ‏‏"}}؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح ۱۹.</ref>؛ [[شیخ صدوق]]، در کتاب علل الشرایع<ref>علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۷.</ref> این [[روایت]] را به سندی دیگر از [[ابراهیم کرخی]]، از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است.
 
'''دسته هشتم: راز [[غیبت]] مشخص نیست و تنها [[خدا]] از آن [[آگاه]] است:''' [[عبد الله بن فضل هاشمی]] می‌گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم می‌فرمود: [[صاحب]] الأمر قهراً دارای غیبتی خواهد بود. و هر باطل‌گرایی، در آن، به [[شک]] و [[تردید]] خواهد افتاد. عرض کردم: فدایت شوم! برای چه؟ فرمود: بدین جهت که به ما اجازه داده نشده آن را برای شما فاش سازیم. عرض کردم: چه حکمتی در [[غیبت]] او است؟ فرمود: راز [[غیبت]] او، همان حکمتی است که در [[غیبت]] حجتهای الهی قبل از او بوده است. راز [[غیبت]] او پس از ظهورش آشکار خواهد گشت همچنانکه راز کارهای [[حضرت خضر]]{{ع}} - در خصوص شکستن کشتی و کشتن پسربچه و مرمت دیوار - تا زمان جدایی آن دو، برای [[حضرت موسی]]{{ع}} فاش نگشت.‌ای پسر [[فضل]]! امر [[ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} از امور الهی و [[رازی]] از [[اسرار]] [[خدا]] و غیبتی از [[غیبت]]های [[پروردگار]] است و از آنجا که می‌دانیم خدای، عزوجل، [[حکیم]] است، [[تصدیق]] می‌کنیم تمام کارهای او نیز بر اساس [[حکمت]] است هرچند راز آن برای ما آشکار نباشد"<ref>{{عربی|" ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنْ أَبِي قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ‏ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ {{ع}} يَقُولُ‏ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ وَجْهُ‏ الْحِكْمَةِ فِي‏ غَيْبَتِهِ‏ وَجْهُ‏ الْحِكْمَةِ فِي‏ غَيْبَاتِ‏ مَنْ‏ تَقَدَّمَهُ‏ مِنْ‏ حُجَجِ‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَا يَنْكَشِفُ وَجْهُ الْحِكْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ {{ع}} مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى {{ع}} إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ لَنَا‏ ‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴ (علة الغیبة)، ح ۱۱؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵، ح باب ۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، ح ۴ (علة الغیبة)، ح ۸؛ منتخب الأثر، باب ۲۸ (فی علة غیبته)، ص ۳۳۰، ح ۱.</ref>»<ref>[[نجم‌الدین طبسی|طبسی، نجم‌الدین]]، [[تا ظهور ج۱ (کتاب)|تا ظهور]]، ج۱، ص ۱۳-۱۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۷۳: خط ۱۸۵:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::*«'''[[حکمت]] اول: خطر [[امنیت]] جانی [[امام]] از سوی دستگاه‌های حکومتی‌''': باید دانست که درگیری و [[جنگ]] [[حق]] و [[باطل]] منحصر به عرب‌ها نبوده است، یعنی [[جنگ]] و درگیری [[خاندان]] [[علوی]] با عباسیان و [[امویان]]، بلکه این [[جنگ]] و درگیری‌ها سابقه‌ای طولانی داشته و از زمان گام نهادن [[حضرت آدم]] {{ع}} بر [[زمین]] بوده است. شاید اولین کسانی که راه آن‌را هموار ساختند [[فرزندان آدم]] باشند، آن هنگام که یکی دیگری را به قتل رساند و از دفن جنازه‌اش درمانده گردید.
:::::*«'''[[حکمت]] اول: خطر [[امنیت]] جانی [[امام]] از سوی دستگاه‌های حکومتی‌''': باید دانست که درگیری و [[جنگ]] [[حق]] و [[باطل]] منحصر به عرب‌ها نبوده است، یعنی [[جنگ]] و درگیری [[خاندان]] [[علوی]] با عباسیان و [[امویان]]، بلکه این [[جنگ]] و درگیری‌ها سابقه‌ای طولانی داشته و از زمان گام نهادن [[حضرت آدم]] {{ع}} بر [[زمین]] بوده است. شاید اولین کسانی که راه آن‌را هموار ساختند [[فرزندان آدم]] باشند، آن هنگام که یکی دیگری را به قتل رساند و از دفن جنازه‌اش درمانده گردید.
::::::در اینجا ما قصد آن نداریم که به ذکر جزئیات این کشمکش قدیمی بپردازیم، بلکه ما به اندازه‌ای به آن خواهیم پرداخت که از چارچوب بحث خود خارج نشویم. [[اختلاف]] علوی‌ها با اموی‌ها از اولین روز [[ظهور]] [[اسلام]] آغاز شد و آن به خاطر رسیدن به [[خلافت]] نبود، بلکه به [[دلیل]] استعدادها و قابلیت‌های ذاتی [[علویان]] مانند [[شکیبایی]]، [[جهاد]]، بر دوش کشیدن بارهای سنگین این [[رسالت]] و نبود این عناصر در [[خاندان]] [[اموی]] بود. استراتژی و خطمشی [[خاندان]] [[اموی]] بر قدرت‌طلبی و دنبال جاه و [[مقام]] و عیش و نوش بودن، استوار بود و آنها ارزشی برای [[فداکاری]] و [[ایثار]] قائل نبودند، در نتیجه، طبیعی بود که چنین [[اختلاف]] و درگیری‌ای میان دو [[خاندان]] [[علوی]] و [[اموی]] پیش بیاید، اما به هر حال نمی‌بایست در این درگیری‌ها، اموی‌ها تمام [[اصول]] و اخلاقیات [[جنگ]] و [[اصول]] کلی اخلاقی را زیر پا بگذارند و [[جامعه]] زمان آنها تبدیل به جنگل شود و در آنجا فقط قانون جنگل [[حاکم]] باشد.
 
::::::هنگامی که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} در درگاه [[خداوند]] برای [[ظالمان]] به او طلب [[مغفرت]] می‌کرد، طرف مقابل، جلسات شبانه می‌گذاشت و برای کشتن ایشان با استفاده از وسایل و روش‌های گوناگون برنامه‌ریزی می‌کرد. این موضوع محدود به چند شخصیت محدود مانند ([[علی]] و دشمنانش) نمی‌شد بلکه تمام [[خاندان]] [[علوی]] را دربر می‌گرفت، مصیبت‌هایی که به [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{ع}} به خاطر جنگ‌ها و حملات مختلف رسید، باعث شد که صفحه [[تاریخ]] سیاه و تاریک شود.
در اینجا ما قصد آن نداریم که به ذکر جزئیات این کشمکش قدیمی بپردازیم، بلکه ما به اندازه‌ای به آن خواهیم پرداخت که از چارچوب بحث خود خارج نشویم. [[اختلاف]] علوی‌ها با اموی‌ها از اولین روز [[ظهور]] [[اسلام]] آغاز شد و آن به خاطر رسیدن به [[خلافت]] نبود، بلکه به [[دلیل]] استعدادها و قابلیت‌های ذاتی [[علویان]] مانند [[شکیبایی]]، [[جهاد]]، بر دوش کشیدن بارهای سنگین این [[رسالت]] و نبود این عناصر در [[خاندان]] [[اموی]] بود. استراتژی و خطمشی [[خاندان]] [[اموی]] بر قدرت‌طلبی و دنبال جاه و [[مقام]] و عیش و نوش بودن، استوار بود و آنها ارزشی برای [[فداکاری]] و [[ایثار]] قائل نبودند، در نتیجه، طبیعی بود که چنین [[اختلاف]] و درگیری‌ای میان دو [[خاندان]] [[علوی]] و [[اموی]] پیش بیاید، اما به هر حال نمی‌بایست در این درگیری‌ها، اموی‌ها تمام [[اصول]] و اخلاقیات [[جنگ]] و [[اصول]] کلی اخلاقی را زیر پا بگذارند و [[جامعه]] زمان آنها تبدیل به جنگل شود و در آنجا فقط قانون جنگل [[حاکم]] باشد.
::::::و ما در اینجا به خاطر تحقیق‌های گسترده و بسیار [[دانشمندان]] [[اهل تسنن]] و [[شیعه]] در این مورد، بیش از این، وارد این مسئله نمی‌شویم. آنچه در اینجا برایمان حایز اهمیت است، چگونگی [[اختلاف]] [[علویان]] و عباسیان است و می‌خواهیم بدانیم چرا عباسیان ریشه درخت [[نبوت]] را برکندند و نهال [[امامت]] را برچیدند و البته کتاب‌های مورخان در ارائه تصویر واقعی این جنایات، خود کافی است. ما بحث خود را از آغاز حرکت [[پرچمدار]] [[حکومت]] عباسیان یعنی ابو مسلم [[خراسانی]] شروع می‌کنیم.
 
::::::خوارزمی درباره او چنین می‌گوید: ابو مجرم نه ابو مسلم بر آنان- یعنی علویان- چیره گشت و زیر هر سنگ و کوه و در و دشتی را می‌گشت تا آنها را به قتل رساند<ref>جعفر مرتضی العاملی، حیاة الامام الرضا {{ع}}، ص ۱۰۱.</ref>.
هنگامی که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} در درگاه [[خداوند]] برای [[ظالمان]] به او طلب [[مغفرت]] می‌کرد، طرف مقابل، جلسات شبانه می‌گذاشت و برای کشتن ایشان با استفاده از وسایل و روش‌های گوناگون برنامه‌ریزی می‌کرد. این موضوع محدود به چند شخصیت محدود مانند ([[علی]] و دشمنانش) نمی‌شد بلکه تمام [[خاندان]] [[علوی]] را دربر می‌گرفت، مصیبت‌هایی که به [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{ع}} به خاطر جنگ‌ها و حملات مختلف رسید، باعث شد که صفحه [[تاریخ]] سیاه و تاریک شود.
::::::با رسیدن [[منصور]] به [[حکومت]]، ابو مسلم به بهانه توطئه‌چینی ضد [[منصور]] دستگیر شد و خود چنین اعتراف نمود: [[دستور]] دادند که [[شمشیر]] بکشم و هر مظنونی را بگیرم و با تهمت بستن بکشم، عذری را نپذیرم، حریم‌هایی که [[خداوند]] [[دستور]] حفظش را داده بود شکستم و خون‌هایی را که [[خداوند]] حفظ آن‌را [[واجب]] نموده بود ریختم کار ([[زمامداری]] و [[حکومت]] [[مسلمانان]]) را از اهلش گرفته و در غیر جایگاهش قرار دادم<ref>تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۲۰.</ref>.
 
::::::منظور او از اهل امر، [[خاندان]] [[علوی]] است زیرا او شعار [[دعوت]] به رضای [[آل محمد]] {{صل}} را سر می‌داد و کارهایش سامان یافت و [[خلافت]] را از آنان بستاند.
و ما در اینجا به خاطر تحقیق‌های گسترده و بسیار [[دانشمندان]] [[اهل تسنن]] و [[شیعه]] در این مورد، بیش از این، وارد این مسئله نمی‌شویم. آنچه در اینجا برایمان حایز اهمیت است، چگونگی [[اختلاف]] [[علویان]] و عباسیان است و می‌خواهیم بدانیم چرا عباسیان ریشه درخت [[نبوت]] را برکندند و نهال [[امامت]] را برچیدند و البته کتاب‌های مورخان در ارائه تصویر واقعی این جنایات، خود کافی است. ما بحث خود را از آغاز حرکت [[پرچمدار]] [[حکومت]] عباسیان یعنی ابو مسلم [[خراسانی]] شروع می‌کنیم.
::::::نویسنده معاصر [[احمد]] [[امین]] جنایات و زندگی [[منصور]] را چنین توصیف کرده است: زندگی او سرشار از خونریزی و خونخواری و نابودی [[مخالفان]] بود<ref>ضحی الاسلام، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref>.
 
::::::مسعودی در مورد علت نام‌گذاری [[منصور]] بدین نام می‌گوید: راز [[برگزیدن]] نام [[منصور]] (پیروزشده) بر خود، پیروزی‌اش بر [[علویان]] است<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۵.</ref>.
خوارزمی درباره او چنین می‌گوید: ابو مجرم نه ابو مسلم بر آنان- یعنی علویان- چیره گشت و زیر هر سنگ و کوه و در و دشتی را می‌گشت تا آنها را به قتل رساند<ref>جعفر مرتضی العاملی، حیاة الامام الرضا {{ع}}، ص ۱۰۱.</ref>.
::::::[[منصور]] به این جرایم چنین اعتراف می‌کند: دو هزار نفر یا بیشتر از فرزندان [[فاطمه]] را کشتم و سرور و آقا و امامشان [[جعفر بن محمد]] را رها کردم<ref>الأدب فی ظل التشیع، ص ۶۳.</ref>.
 
::::::[[طبری]] می‌گوید: او انباری پر از سرهای [[علویان]] از [[خرد]] و کلان گرفته تا پیر و جوان داشت و بر هریک از سرها برگه مشخصات او را درج و آویزان کرده بود و نام او و نام پدرش را بر آن نوشته بودند<ref>تاریخ الخلفاء، ص ۳۲۳.</ref>.
با رسیدن [[منصور]] به [[حکومت]]، ابو مسلم به بهانه توطئه‌چینی ضد [[منصور]] دستگیر شد و خود چنین اعتراف نمود: [[دستور]] دادند که [[شمشیر]] بکشم و هر مظنونی را بگیرم و با تهمت بستن بکشم، عذری را نپذیرم، حریم‌هایی که [[خداوند]] [[دستور]] حفظش را داده بود شکستم و خون‌هایی را که [[خداوند]] حفظ آن‌را [[واجب]] نموده بود ریختم کار ([[زمامداری]] و [[حکومت]] [[مسلمانان]]) را از اهلش گرفته و در غیر جایگاهش قرار دادم<ref>تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۲۰.</ref>.
::::::این [[اعمال]] و [[رفتار]] جای شگفتی ندارد، زیرا قبلا هم گفته شد راه و خطمشی دو [[خاندان]] متفاوت بود. خطمشی [[علویان]]، [[فداکاری]] و [[ایثار]] و خطمشی عباسیان قدرت‌طلبی و زورگویی و احساس کمبود بود. این حرف نتیجه تحلیل تاریخی صرف نیست بلکه‌ اعتراف خود [[منصور]] است. وقتی عمویش [[عبد]] الصمد بن [[علی]] او را به خاطر جرایم قتل و کشتارش سرزنش کرد پاسخ داد: شمشیرهای فرزندان [[ابو طالب]] از زمانی که ما میان [[مردم]]، جزو اشخاص عامی و عادی بودیم تا اکنون که به [[خلافت]] رسیده‌ایم، در نیام نبوده است.
 
::::::تنها راه برای حفظ هیبت و شکوه و عظمتمان، فراموش کردن [[بخشش]] و استفاده از [[زور]] و [[قدرت]] است. تا اینکه کار به تهدید [[امام صادق]] {{ع}} رسید و به او گفت: تو و خانواده‌ات را می‌کشم تا هیچ اثری از شما باقی نماند<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۵۱.</ref>.
منظور او از اهل امر، [[خاندان]] [[علوی]] است زیرا او شعار [[دعوت]] به رضای [[آل محمد]] {{صل}} را سر می‌داد و کارهایش سامان یافت و [[خلافت]] را از آنان بستاند.
::::::و در پایان [[منصور]] رو به مسیب بن زهره کرده و می‌گوید: من بر این باورم، حجاج برای [[بنی‌مروان]] دلسوزتر از همه بود، مسیب گفت: مولایم هرچه حجاج در گذشته (در [[حق]] آل [[پیامبر]]) کرد، ما هم از آن فروگذار نکردیم. به [[خدا]] قسم [[خدا]] هیچ کسی عزیزتر از [[پیامبر]] برایمان نیافریده و تو [[فرمان]] قتل فرزندانش را دادی و ما [[اطاعت]] کردیم<ref>مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۲۸.</ref>.
 
::::::پس از او نوبت [[مهدی]] رسید. او از یک ابزار دیگر هم برای [[مبارزه]] با [[علویان]] استفاده کرد؛ او با به وجود آوردن فرقه‌ها و گروه‌های انحرافی و سعی در منسوب کردن این نام‌ها به [[پیروان]] [[ائمه]] و خدشه وارد کردن به اعتبارشان، بیشتر از پیش به [[اختلافات]] دامن زد و فرقه‌های زراریه منسوب به [[زراره]] و جو الیقیه را به وجود آورد<ref>تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۹۶، قاموس الرجال، ج ۹، ص ۳۲۴.</ref>.
نویسنده معاصر [[احمد]] [[امین]] جنایات و زندگی [[منصور]] را چنین توصیف کرده است: زندگی او سرشار از خونریزی و خونخواری و نابودی [[مخالفان]] بود<ref>ضحی الاسلام، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref>.
::::::او [[شیعیان]] و [[پیروان]] [[ائمه]] {{ع}} را متهم به [[کفر]] و [[زندیق]] بودن کرد تا بهانه قتل و آواره کردنشان را داشته باشد.
 
::::::[[عبد]] الرحمن بدوی می‌گوید: آن زمان پیوسته رافضی‌ها ([[شیعیان]]) را متهم به زندقه و [[کفر]] می‌کردند<ref>من تاریخ الاحاد فی الاسلام، ص ۳۷.</ref>. پس از [[مهدی]] فرزندش [[هادی]] روی کار آمد. یعقوبی در مورد او می‌گوید: او بر دستگیری [[شیعیان]] بسیار پافشاری می‌کرد و بسیار از آنها هراس داشت‌ و جیره و مواجبی که [[مهدی]] برایشان در نظر گرفته بود قطع کرد و برای دستگیری و احضار آنان به اطراف و اکناف نامه فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۳، ص ۱۴۸.</ref>.
مسعودی در مورد علت نام‌گذاری [[منصور]] بدین نام می‌گوید: راز [[برگزیدن]] نام [[منصور]] (پیروزشده) بر خود، پیروزی‌اش بر [[علویان]] است<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۵.</ref>.
::::::ذکر واقعه فخ برای تشریح این نکته به تنهایی کافی است. واقعه فخ تمام [[مسلمانان]] را به [[وحشت]] افکند. آنها به [[کشتار]] و آوارگی [[علویان]] اکتفا نکرده بلکه آنها برای به [[وحشت]] انداختن [[مردم]]، سرها را از تن جدا می‌کردند. پس از او [[هارون]] الرشید به [[حکومت]] رسید و به [[خاندان]] [[ابو طالب]] اعلان [[جنگ]] داد و بنابر سخن خوارزمی درخت [[نبوت]] را درو کرد و نهال [[امامت]] را از جا کند. کار او به جایی رسید که بدون [[دلیل]] و هیچ جرمی، به کشتن فرزندان [[پیامبر خدا]] {{صل}} پرداخت. الفخری در کتاب الاداب السلطانیة به شرح این وقایع پرداخته است.
 
::::::همین بس که او خود اعتراف می‌کند و می‌گوید: تا کی در مورد آل [[ابو طالب]] [[صبر]] کنم، قسم می‌خورم که آنها را می‌کشم و پیروانشان را می‌کشم و حتما این کار را انجام خواهم داد. او این نقشه ناجوانمردانه را هنگام فرستادن جلودی به [[جنگ]] با [[محمد]] بن [[جعفر بن محمد]]، [[اجرا]] کرد و به او [[فرمان]] داد تا به خانه‌های [[علویان]] در [[مدینه]] یورش برده و لباس و زیورآلات زنان را به [[غارت]] ببرند<ref>اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۹، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۷۹.</ref>.
[[منصور]] به این جرایم چنین اعتراف می‌کند: دو هزار نفر یا بیشتر از فرزندان [[فاطمه]] را کشتم و سرور و آقا و امامشان [[جعفر بن محمد]] را رها کردم<ref>الأدب فی ظل التشیع، ص ۶۳.</ref>.
::::::بنابر گفته‌های [[طبری]] و ابن اثیر<ref>تاریخ الطبری، ج ۸، ص ۲۳۵، الکامل، ج ۵، ص ۸۵.</ref> او به [[دلیل]] نفرت از [[شیعیان]]، همه آنها را از [[بغداد]] بیرون راند و به [[مدینه]] برد. این جنایتکار به قتل و آوارگی و تعقیب زندگان بسنده نکرده، بلکه کینه‌اش شامل اموات نیز شد و قبر [[امام حسین]] {{ع}} را نابود و [[زمین]] [[کربلا]] را شخم زد و با کشتن رئیس و سرور [[خاندان]] [[علوی]] یعنی [[امام موسی کاظم]] {{ع}} در کنج زندان تاریک عباسی، پرونده جنایت‌هایش را بست.(...)
 
[[طبری]] می‌گوید: او انباری پر از سرهای [[علویان]] از [[خرد]] و کلان گرفته تا پیر و جوان داشت و بر هریک از سرها برگه مشخصات او را درج و آویزان کرده بود و نام او و نام پدرش را بر آن نوشته بودند<ref>تاریخ الخلفاء، ص ۳۲۳.</ref>.
 
این [[اعمال]] و [[رفتار]] جای شگفتی ندارد، زیرا قبلا هم گفته شد راه و خطمشی دو [[خاندان]] متفاوت بود. خطمشی [[علویان]]، [[فداکاری]] و [[ایثار]] و خطمشی عباسیان قدرت‌طلبی و زورگویی و احساس کمبود بود. این حرف نتیجه تحلیل تاریخی صرف نیست بلکه‌ اعتراف خود [[منصور]] است. وقتی عمویش [[عبد]] الصمد بن [[علی]] او را به خاطر جرایم قتل و کشتارش سرزنش کرد پاسخ داد: شمشیرهای فرزندان [[ابو طالب]] از زمانی که ما میان [[مردم]]، جزو اشخاص عامی و عادی بودیم تا اکنون که به [[خلافت]] رسیده‌ایم، در نیام نبوده است.
 
تنها راه برای حفظ هیبت و شکوه و عظمتمان، فراموش کردن [[بخشش]] و استفاده از [[زور]] و [[قدرت]] است. تا اینکه کار به تهدید [[امام صادق]] {{ع}} رسید و به او گفت: تو و خانواده‌ات را می‌کشم تا هیچ اثری از شما باقی نماند<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۵۱.</ref>.
 
و در پایان [[منصور]] رو به مسیب بن زهره کرده و می‌گوید: من بر این باورم، حجاج برای [[بنی‌مروان]] دلسوزتر از همه بود، مسیب گفت: مولایم هرچه حجاج در گذشته (در [[حق]] آل [[پیامبر]]) کرد، ما هم از آن فروگذار نکردیم. به [[خدا]] قسم [[خدا]] هیچ کسی عزیزتر از [[پیامبر]] برایمان نیافریده و تو [[فرمان]] قتل فرزندانش را دادی و ما [[اطاعت]] کردیم<ref>مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۲۸.</ref>.
 
پس از او نوبت [[مهدی]] رسید. او از یک ابزار دیگر هم برای [[مبارزه]] با [[علویان]] استفاده کرد؛ او با به وجود آوردن فرقه‌ها و گروه‌های انحرافی و سعی در منسوب کردن این نام‌ها به [[پیروان]] [[ائمه]] و خدشه وارد کردن به اعتبارشان، بیشتر از پیش به [[اختلافات]] دامن زد و فرقه‌های زراریه منسوب به [[زراره]] و جو الیقیه را به وجود آورد<ref>تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۹۶، قاموس الرجال، ج ۹، ص ۳۲۴.</ref>.
 
او [[شیعیان]] و [[پیروان]] [[ائمه]] {{ع}} را متهم به [[کفر]] و [[زندیق]] بودن کرد تا بهانه قتل و آواره کردنشان را داشته باشد.
 
[[عبد]] الرحمن بدوی می‌گوید: آن زمان پیوسته رافضی‌ها ([[شیعیان]]) را متهم به زندقه و [[کفر]] می‌کردند<ref>من تاریخ الاحاد فی الاسلام، ص ۳۷.</ref>. پس از [[مهدی]] فرزندش [[هادی]] روی کار آمد. یعقوبی در مورد او می‌گوید: او بر دستگیری [[شیعیان]] بسیار پافشاری می‌کرد و بسیار از آنها هراس داشت‌ و جیره و مواجبی که [[مهدی]] برایشان در نظر گرفته بود قطع کرد و برای دستگیری و احضار آنان به اطراف و اکناف نامه فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۳، ص ۱۴۸.</ref>.
 
ذکر واقعه فخ برای تشریح این نکته به تنهایی کافی است. واقعه فخ تمام [[مسلمانان]] را به [[وحشت]] افکند. آنها به [[کشتار]] و آوارگی [[علویان]] اکتفا نکرده بلکه آنها برای به [[وحشت]] انداختن [[مردم]]، سرها را از تن جدا می‌کردند. پس از او [[هارون]] الرشید به [[حکومت]] رسید و به [[خاندان]] [[ابو طالب]] اعلان [[جنگ]] داد و بنابر سخن خوارزمی درخت [[نبوت]] را درو کرد و نهال [[امامت]] را از جا کند. کار او به جایی رسید که بدون [[دلیل]] و هیچ جرمی، به کشتن فرزندان [[پیامبر خدا]] {{صل}} پرداخت. الفخری در کتاب الاداب السلطانیة به شرح این وقایع پرداخته است.
 
همین بس که او خود اعتراف می‌کند و می‌گوید: تا کی در مورد آل [[ابو طالب]] [[صبر]] کنم، قسم می‌خورم که آنها را می‌کشم و پیروانشان را می‌کشم و حتما این کار را انجام خواهم داد. او این نقشه ناجوانمردانه را هنگام فرستادن جلودی به [[جنگ]] با [[محمد]] بن [[جعفر بن محمد]]، [[اجرا]] کرد و به او [[فرمان]] داد تا به خانه‌های [[علویان]] در [[مدینه]] یورش برده و لباس و زیورآلات زنان را به [[غارت]] ببرند<ref>اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۹، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۷۹.</ref>.
 
بنابر گفته‌های [[طبری]] و ابن اثیر<ref>تاریخ الطبری، ج ۸، ص ۲۳۵، الکامل، ج ۵، ص ۸۵.</ref> او به [[دلیل]] نفرت از [[شیعیان]]، همه آنها را از [[بغداد]] بیرون راند و به [[مدینه]] برد. این جنایتکار به قتل و آوارگی و تعقیب زندگان بسنده نکرده، بلکه کینه‌اش شامل اموات نیز شد و قبر [[امام حسین]] {{ع}} را نابود و [[زمین]] [[کربلا]] را شخم زد و با کشتن رئیس و سرور [[خاندان]] [[علوی]] یعنی [[امام موسی کاظم]] {{ع}} در کنج زندان تاریک عباسی، پرونده جنایت‌هایش را بست.(...)
::::::خلفایی که معاصر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بودند ۳ تن هستند: [[معتز]]، [[مهتدی]] و [[معتمد]] و ما به مناسبات [[امام]] با آنها و تلاش آنها برای به قتل رساندن ایشان در فصل‌های گذشته اشاره کردیم. در آن فصل به نقش [[امام عسکری]] {{ع}} در مورد نظریه [[مصلح]] [[موعود]] اشاره شده بود. شبراوی به صراحت از [[ترس]] [[امام عسکری]] {{ع}} بر [[جان]] فرزندش به خاطر مشکلات زمانه و [[ستم]] [[حاکمان]] می‌گوید.
::::::خلفایی که معاصر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بودند ۳ تن هستند: [[معتز]]، [[مهتدی]] و [[معتمد]] و ما به مناسبات [[امام]] با آنها و تلاش آنها برای به قتل رساندن ایشان در فصل‌های گذشته اشاره کردیم. در آن فصل به نقش [[امام عسکری]] {{ع}} در مورد نظریه [[مصلح]] [[موعود]] اشاره شده بود. شبراوی به صراحت از [[ترس]] [[امام عسکری]] {{ع}} بر [[جان]] فرزندش به خاطر مشکلات زمانه و [[ستم]] [[حاکمان]] می‌گوید.
::::::[[امام عسکری]] {{ع}}، فرزندش را [[جانشین]] خود نمود؛ او [[دوازدهمین امام]] از نسل [[پیامبر خاتم|ابو القاسم محمد]] {{صل}} است و پدرش وی را به هنگام تولد مخفی نمود و به خاطر شرایط زمانه و [[ترس]] از [[خلفا]] که در آن موقع به دنبال هاشمیان و دستگیری و کشتن و نابود کردن آنها بودند مسئله او را پنهان داشت<ref>الاتحاف بحب الاشراف، ص ۱۷۹.</ref>.
 
::::::چگونگی برخورد و [[رفتار]] [[حاکمان]] با خانواده [[امام عسکری]] {{ع}} خود بیانگر [[ترس]] و احتیاط [[حاکمان]] در مورد این نوزاد بود. در همین راستا، [[معتز]] زمانی که [[امام حسن‌ عسکری]] {{ع}} را به زندان [[علی]] بن اوتامش افکنده بود، تلاش کرد ایشان را به قتل برساند.
[[امام عسکری]] {{ع}}، فرزندش را [[جانشین]] خود نمود؛ او [[دوازدهمین امام]] از نسل [[پیامبر خاتم|ابو القاسم محمد]] {{صل}} است و پدرش وی را به هنگام تولد مخفی نمود و به خاطر شرایط زمانه و [[ترس]] از [[خلفا]] که در آن موقع به دنبال هاشمیان و دستگیری و کشتن و نابود کردن آنها بودند مسئله او را پنهان داشت<ref>الاتحاف بحب الاشراف، ص ۱۷۹.</ref>.
::::::[[شیخ مفید]] در توصیف اوتامش می‌گوید: او [[دشمنی]] زیادی با [[خاندان پیامبر]] {{صل}} داشت<ref>الأرشاد، ج ۲، ص ۳۲۹.</ref>.
 
::::::[[اربلی]] می‌گوید: وقتی [[معتز]] به سعید [[حاجب]] [[دستور]] انتقال [[امام]] را به [[کوفه]] داد، ابو الهیثم نامه‌ای به [[امام]] {{ع}} نوشت و گفت: فدایت شوم. خبری رسید. که نگرانمان ساخته است. [[امام]] {{ع}} پاسخ داد: تا سه روز دیگر گشایشی می‌رسد و [[معتز]] روز سوم به قتل رسید<ref>کشف النعمة، ج ۳، ص ۲۱۲.</ref>.
چگونگی برخورد و [[رفتار]] [[حاکمان]] با خانواده [[امام عسکری]] {{ع}} خود بیانگر [[ترس]] و احتیاط [[حاکمان]] در مورد این نوزاد بود. در همین راستا، [[معتز]] زمانی که [[امام حسن‌ عسکری]] {{ع}} را به زندان [[علی]] بن اوتامش افکنده بود، تلاش کرد ایشان را به قتل برساند.
::::::ابن شهر آشوب درباره خبری که [[یاران]] [[ائمه]] را نگران ساخت گفته است: [[معتز]] نزد سعید [[حاجب]] رفت و به او [[دستور]] داد که [[ابو محمد]] را به سمت [[کوفه]] ببرد و در راه گردنش را بزند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۶۴.</ref>.
 
::::::[[مهتدی]] هم [[امام عسکری]] {{ع}} را همراه با ابو هاشم زندانی کرد، وی می‌گوید: در زندان [[مهتدی]] بن واثق با [[ابو محمد]] زندانی بودیم<ref>الطوسی، الغیبة، ص ۱۴۳.</ref>. [[معتمد]] نیز جاسوسانش را بر خانه [[امام]] گمارده بود که هر از گاهی از نوزاد جدید خبری آورند و هر از چندگاهی به بازرسی خانه ایشان می‌پرداختند تا آن نوزاد را بیابند.
[[شیخ مفید]] در توصیف اوتامش می‌گوید: او [[دشمنی]] زیادی با [[خاندان پیامبر]] {{صل}} داشت<ref>الأرشاد، ج ۲، ص ۳۲۹.</ref>.
::::::اما این [[سیاست]] نیز سودی نبخشید و او مجبور شد [[امام]] {{ع}} را زندانی کند و او را به یحیی بن قتیبه که بسیار بر [[امام]] سخت‌گیری می‌کرد، سپرد<ref>مناقب ابن شهر آشوب.</ref>.
 
::::::با مطالعه حوادث تاریخی دوره اخیر زندگی [[امام عسکری]] {{ع}} ما به [[ترس]] دستگاه حکومتی از این نوزاد پی می‌بریم. [[تاریخ]] اشاره به تفتیش خانه [[امام]] و خادمان وی و نیز گماشتن چند [[قاضی]] در خانه [[امام]]، قبل از [[وفات]] ایشان و زیر نظر گرفتن اوضاع و احوال آنجا و اقدامات شبیه دارد و تمامی این حوادث در فصل مربوط به نقش [[امام عسکری]] {{ع}} در حفظ و اثبات نظریه [[مهدویت]] توضیح داده شد، به همین [[دلیل]] [[امام عسکری]] {{ع}} در زمان حیات خود، به ناچار فرزندش را پنهان داشت و بالطبع آن امر هنگام [[رحلت]] ایشان، به [[دلیل]] تمایل [[حکومت]] برای پیدا کردن نوزاد و [[ستم]] خویشاوندانی مانند عمویش [[جعفر]]، بیش از پیش احساس می‌شد. [[ترس]] یکی از عواملی بود که باعث شد [[امام]] در [[جامعه]] حضور ظاهری نداشته باشند و این [[غیبت]] همانند [[خورشید]] است، هنگامی که ابرها آن‌را می‌پوشانند.
[[اربلی]] می‌گوید: وقتی [[معتز]] به سعید [[حاجب]] [[دستور]] انتقال [[امام]] را به [[کوفه]] داد، ابو الهیثم نامه‌ای به [[امام]] {{ع}} نوشت و گفت: فدایت شوم. خبری رسید. که نگرانمان ساخته است. [[امام]] {{ع}} پاسخ داد: تا سه روز دیگر گشایشی می‌رسد و [[معتز]] روز سوم به قتل رسید<ref>کشف النعمة، ج ۳، ص ۲۱۲.</ref>.
::::::علاوه بر موارد قبل، احادیثی از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[اهل بیت]] ایشان به دست ما رسیده که به این [[حکمت]] اشاره می‌کند. از ابا [[عبد الله]] {{ع}} [[نقل]] شده است که ایشان فرمود: [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: این پسر باید [[غایب]] شود. گفتند: چرا یا [[رسول الله]]؟ فرمود: [[بیم]] قتل او می‌رود<ref>معجم أحادیث الامام المهدی، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref>. از [[ابو جعفر]] {{ع}} [[روایت]] شده است که: اگر [[خداوند]] از [[ظلم]] عده‌ای نسبت به ما ناخرسند باشد ما را از برابر دیدگانشان پنهان می‌دارد.
 
::::::[[زراره]] به [[نقل]] از [[امام]] [[ابو جعفر]] {{ع}} می‌گوید: وی قبل از ظهورش [[غایب]] می‌شود<ref>الشیخ الصدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۴.</ref>. پرسیدم: چرا؟ فرمود: [[ترس]] و با دستش به شکمش اشاره کرد. [[زراره]] می‌گوید: یعنی [[ترس]] از کشته شدن. [[روایات]] دیگری در کتاب‌های روایی وجود دارد که از [[بیم]] قتل به‌عنوان [[حکمت غیبت]] یاد کرده است.
ابن شهر آشوب درباره خبری که [[یاران]] [[ائمه]] را نگران ساخت گفته است: [[معتز]] نزد سعید [[حاجب]] رفت و به او [[دستور]] داد که [[ابو محمد]] را به سمت [[کوفه]] ببرد و در راه گردنش را بزند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۶۴.</ref>.
 
[[مهتدی]] هم [[امام عسکری]] {{ع}} را همراه با ابو هاشم زندانی کرد، وی می‌گوید: در زندان [[مهتدی]] بن واثق با [[ابو محمد]] زندانی بودیم<ref>الطوسی، الغیبة، ص ۱۴۳.</ref>. [[معتمد]] نیز جاسوسانش را بر خانه [[امام]] گمارده بود که هر از گاهی از نوزاد جدید خبری آورند و هر از چندگاهی به بازرسی خانه ایشان می‌پرداختند تا آن نوزاد را بیابند.
 
اما این [[سیاست]] نیز سودی نبخشید و او مجبور شد [[امام]] {{ع}} را زندانی کند و او را به یحیی بن قتیبه که بسیار بر [[امام]] سخت‌گیری می‌کرد، سپرد<ref>مناقب ابن شهر آشوب.</ref>.
 
با مطالعه حوادث تاریخی دوره اخیر زندگی [[امام عسکری]] {{ع}} ما به [[ترس]] دستگاه حکومتی از این نوزاد پی می‌بریم. [[تاریخ]] اشاره به تفتیش خانه [[امام]] و خادمان وی و نیز گماشتن چند [[قاضی]] در خانه [[امام]]، قبل از [[وفات]] ایشان و زیر نظر گرفتن اوضاع و احوال آنجا و اقدامات شبیه دارد و تمامی این حوادث در فصل مربوط به نقش [[امام عسکری]] {{ع}} در حفظ و اثبات نظریه [[مهدویت]] توضیح داده شد، به همین [[دلیل]] [[امام عسکری]] {{ع}} در زمان حیات خود، به ناچار فرزندش را پنهان داشت و بالطبع آن امر هنگام [[رحلت]] ایشان، به [[دلیل]] تمایل [[حکومت]] برای پیدا کردن نوزاد و [[ستم]] خویشاوندانی مانند عمویش [[جعفر]]، بیش از پیش احساس می‌شد. [[ترس]] یکی از عواملی بود که باعث شد [[امام]] در [[جامعه]] حضور ظاهری نداشته باشند و این [[غیبت]] همانند [[خورشید]] است، هنگامی که ابرها آن‌را می‌پوشانند.
 
علاوه بر موارد قبل، احادیثی از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[اهل بیت]] ایشان به دست ما رسیده که به این [[حکمت]] اشاره می‌کند. از ابا [[عبد الله]] {{ع}} [[نقل]] شده است که ایشان فرمود: [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: این پسر باید [[غایب]] شود. گفتند: چرا یا [[رسول الله]]؟ فرمود: [[بیم]] قتل او می‌رود<ref>معجم أحادیث الامام المهدی، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref>. از [[ابو جعفر]] {{ع}} [[روایت]] شده است که: اگر [[خداوند]] از [[ظلم]] عده‌ای نسبت به ما ناخرسند باشد ما را از برابر دیدگانشان پنهان می‌دارد.
 
[[زراره]] به [[نقل]] از [[امام]] [[ابو جعفر]] {{ع}} می‌گوید: وی قبل از ظهورش [[غایب]] می‌شود<ref>الشیخ الصدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۴.</ref>. پرسیدم: چرا؟ فرمود: [[ترس]] و با دستش به شکمش اشاره کرد. [[زراره]] می‌گوید: یعنی [[ترس]] از کشته شدن. [[روایات]] دیگری در کتاب‌های روایی وجود دارد که از [[بیم]] قتل به‌عنوان [[حکمت غیبت]] یاد کرده است.
:::::*'''[[حکمت]] دوم: [[امتحان]] و آزمایش‌:''' [[امتحان]] یکی از سنت‌های الهی است که [[نظام]] [[خلقت]] بر آن استوار است. [[خداوند]] در این مورد می‌فرماید: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم می‌پندارند که تا بگویند ایمان آوردیم رها می‌شوند و امتحان نمی‌شوند» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref>‌؛ و نیز می‌فرماید: ‌{{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا}}<ref>«کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید» سوره ملک، آیه ۲.</ref>‌.
:::::*'''[[حکمت]] دوم: [[امتحان]] و آزمایش‌:''' [[امتحان]] یکی از سنت‌های الهی است که [[نظام]] [[خلقت]] بر آن استوار است. [[خداوند]] در این مورد می‌فرماید: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم می‌پندارند که تا بگویند ایمان آوردیم رها می‌شوند و امتحان نمی‌شوند» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref>‌؛ و نیز می‌فرماید: ‌{{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا}}<ref>«کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید» سوره ملک، آیه ۲.</ref>‌.
::::::بنابراین، [[آزمایش]] همان چیزی است که بد را از خوب جدا ساخته و طلا را از بقیه فلزات متمایز می‌سازد و شاید هم- [[خدا]] عالم‌تر است- یکی از [[دلایل]] [[غیبت]] [[آزمایش]] [[مردم]] باشد. البته در [[احادیث]] [[اهل بیت]] {{عم}} هم به آن اشاره شده است؛ از جمله روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} که می‌فرماید: [[صاحب]] این امر، ناگزیر غیبتی خواهد داشت که هر ناحقی در آن [[شک]] می‌کند<ref>الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۸۲.</ref>. این [[غیبت]] است که [[حق]] را از [[باطل]] جدا می‌کند. [[امام رضا|امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا]] {{ع}} می‌فرماید: به هنگام [[غیبت]] سومین [[فرزند من]]، گویی شیعیانم در جست‌وجوی [[پناهگاه]] هستند، اما پناهگاهی نمی‌یابند. به حضرت گفته شد: چرا‌ای فرزند [[رسول خدا]]؟ فرمود: زیرا امامشان [[غایب]] است. [[پناهگاه]] خواستن و به دنبال [[پناهگاه]] گشتن و امان خواستن به‌معنای حقیقت‌جویی و دوری از خیال پردازی و توهم است و این یک [[امتحان]] الهی است و به همین [[دلیل]] [[امام جعفر صادق]] {{ع}} می‌فرماید:‌ای [[شیعیان]] [[اهل بیت]] {{عم}} بدانید که امورتان مانند [[سرمه در چشم]] است که شخص می‌داند چه موقع [[سرمه در چشم]] می‌رود و نمی‌داند چه موقع سرمه از چشم می‌رود. زمانی است که افراد صبح‌هنگام در [[دین]] هستند و شب هنگام از [[دین]] خارج می‌شوند و کسی هم شب در [[دین]] ما هست و صبح، از [[دین]] خارج می‌شود<ref>الشیخ طوسی، الغیبة، ص ۳۴.</ref>.
 
::::::نیز [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: به [[خدا]] قسم که مثل شیشه نمی‌شکنید، زیرا شیشه برگردانده‌شده و به حالت قبل درمی‌آید، به [[خدا]] که مانند کوزه می‌شکنید کوزه مثل قبلش نمی‌شود، به [[خدا]] که دگرگون می‌شوید و مثل [[غربال]] شدن کاه از گندم، الک می‌شوید<ref>الشیخ طوسی، الغیبة، ص ۳۴.</ref>.
بنابراین، [[آزمایش]] همان چیزی است که بد را از خوب جدا ساخته و طلا را از بقیه فلزات متمایز می‌سازد و شاید هم- [[خدا]] عالم‌تر است- یکی از [[دلایل]] [[غیبت]] [[آزمایش]] [[مردم]] باشد. البته در [[احادیث]] [[اهل بیت]] {{عم}} هم به آن اشاره شده است؛ از جمله روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} که می‌فرماید: [[صاحب]] این امر، ناگزیر غیبتی خواهد داشت که هر ناحقی در آن [[شک]] می‌کند<ref>الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۸۲.</ref>. این [[غیبت]] است که [[حق]] را از [[باطل]] جدا می‌کند. [[امام رضا|امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا]] {{ع}} می‌فرماید: به هنگام [[غیبت]] سومین [[فرزند من]]، گویی شیعیانم در جست‌وجوی [[پناهگاه]] هستند، اما پناهگاهی نمی‌یابند. به حضرت گفته شد: چرا‌ای فرزند [[رسول خدا]]؟ فرمود: زیرا امامشان [[غایب]] است. [[پناهگاه]] خواستن و به دنبال [[پناهگاه]] گشتن و امان خواستن به‌معنای حقیقت‌جویی و دوری از خیال پردازی و توهم است و این یک [[امتحان]] الهی است و به همین [[دلیل]] [[امام جعفر صادق]] {{ع}} می‌فرماید:‌ای [[شیعیان]] [[اهل بیت]] {{عم}} بدانید که امورتان مانند [[سرمه در چشم]] است که شخص می‌داند چه موقع [[سرمه در چشم]] می‌رود و نمی‌داند چه موقع سرمه از چشم می‌رود. زمانی است که افراد صبح‌هنگام در [[دین]] هستند و شب هنگام از [[دین]] خارج می‌شوند و کسی هم شب در [[دین]] ما هست و صبح، از [[دین]] خارج می‌شود<ref>الشیخ طوسی، الغیبة، ص ۳۴.</ref>.
::::::این [[احادیث]] و [[احادیث]] دیگر [[حقیقت]] دانستن [[امتحان]] و [[آزمایش]] در دوران [[غیبت]] [[امام دوازدهم]] {{ع}} را بیان می‌کند.
 
نیز [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: به [[خدا]] قسم که مثل شیشه نمی‌شکنید، زیرا شیشه برگردانده‌شده و به حالت قبل درمی‌آید، به [[خدا]] که مانند کوزه می‌شکنید کوزه مثل قبلش نمی‌شود، به [[خدا]] که دگرگون می‌شوید و مثل [[غربال]] شدن کاه از گندم، الک می‌شوید<ref>الشیخ طوسی، الغیبة، ص ۳۴.</ref>.
 
این [[احادیث]] و [[احادیث]] دیگر [[حقیقت]] دانستن [[امتحان]] و [[آزمایش]] در دوران [[غیبت]] [[امام دوازدهم]] {{ع}} را بیان می‌کند.
:::::*'''[[حکمت]] سوم: [[غیبت]] راز و سری از [[اسرار]] [[خداوند]]:''' چگونه ممکن است [[غیب]] راز نباشد، حال آنکه [[اراده]] خداوندی بر آن قرار گرفته است که [[جهان]] توسط [[رهبر]] و زمامدارش [[اصلاح]] و [[عدالت]] الهی در آن محقق شود. این مسئله یکی از [[اسرار]] پنهان است که [[خداوند]] به اولیای خود عرضه داشته و آنها به دلایلی پرده از راز آن برنداشته‌اند. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: به ما اجازه گفتن آن‌را به شما نداده‌اند. به این خاطر [[امامان]] {{عم}} در برخی سخنانشان آن‌را همچنان پوشیده و پنهان نگه داشته‌اند.
:::::*'''[[حکمت]] سوم: [[غیبت]] راز و سری از [[اسرار]] [[خداوند]]:''' چگونه ممکن است [[غیب]] راز نباشد، حال آنکه [[اراده]] خداوندی بر آن قرار گرفته است که [[جهان]] توسط [[رهبر]] و زمامدارش [[اصلاح]] و [[عدالت]] الهی در آن محقق شود. این مسئله یکی از [[اسرار]] پنهان است که [[خداوند]] به اولیای خود عرضه داشته و آنها به دلایلی پرده از راز آن برنداشته‌اند. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: به ما اجازه گفتن آن‌را به شما نداده‌اند. به این خاطر [[امامان]] {{عم}} در برخی سخنانشان آن‌را همچنان پوشیده و پنهان نگه داشته‌اند.
::::::وقتی [[ابو الفضل عبد الله بن فضل هاشمی]] از [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[حکمت]] [[غیبت]] [[امام زمان]] {{ع}} پرسید، فرمودند: [[حکمت]] آن آشکار می‌شود همان‌گونه که [[حکمت]] [[اعمال]] [[خضر]] مانند سوراخ کردن کشتی و کشتن پسربچه و ساختن دیوار، برای [[موسی]] {{ع}} بعد از جدا شدنشان معلوم شد.‌ای پسر [[فضل]] این مسئله امری الهی و از [[اسرار]] و از [[امور غیبی]] خداوندی است<ref>الشیخ الصدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۶.</ref>.
 
::::::[[تشبیه]] و مقایسه [[امامت]] به [[نبوت]] باعث می‌شود، پرده ابهام [[اسرار]] [[امامت]] از برابر دیدگان برداشته شود و این سخن که [[امامت]] نیز در مجرای [[نبوت]] حرکت می‌کند و همانند آن است، تحقق یابد. روایتی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} است که به این [[حکمت]] اشاره کرده است: مثل [[قائم]] ما [[اهل بیت]] مانند [[قیامت]] است که [[خداوند]] زمان دقیق آن‌را بیان نفرموده و آن ناگهانی سر می‌رسد<ref>الشیخ الصدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۹۷.</ref>.
وقتی [[ابو الفضل عبد الله بن فضل هاشمی]] از [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[حکمت]] [[غیبت]] [[امام زمان]] {{ع}} پرسید، فرمودند: [[حکمت]] آن آشکار می‌شود همان‌گونه که [[حکمت]] [[اعمال]] [[خضر]] مانند سوراخ کردن کشتی و کشتن پسربچه و ساختن دیوار، برای [[موسی]] {{ع}} بعد از جدا شدنشان معلوم شد.‌ای پسر [[فضل]] این مسئله امری الهی و از [[اسرار]] و از [[امور غیبی]] خداوندی است<ref>الشیخ الصدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۶.</ref>.
::::::[[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: ائم ما غیبتی طولانی دارد. سدیر پرسید: چرا یابن [[رسول الله]]؟ فرمود: [[خداوند]] عز و جل چنین خواسته است که سنت‌ها و [[واجبات]] [[پیامبران]] که [[غیبت]] داشته‌اند در مورد ایشان هم به [[اجرا]] درآید و بایستی وی نیز همانند آنها [[غیبت]] داشته باشد. [[خداوند]] عز و جل می‌فرماید: {{متن قرآن|لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ}}<ref>«که قطعا از حالی به حالی برخواهید نشست. هر آینه حالی را پس از حالی پشت سر گذارید» سوره انشقاق، آیه ۱۹.</ref>‌.
 
::::::[[امام عصر]] {{ع}} در مورد این [[حکمت]] در توقیعی که به [[اسحاق بن یعقوب]] داد چنین می‌فرماید؛ و اما [[علت غیبت]] این است که [[خداوند متعال]] می‌فرماید: ‌{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ}}<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از چیزهایی که برای شما آشکار گردد، اندوهگین می‌شوید، از آنها مپرسید» سوره مائده، آیه ۱۰۱.</ref>‌. و [[یاران]] و پیروانشان را از سؤال کردن در این مورد [[نهی]] می‌کردند و به آنها [[دستور]] داده بودند که در سؤال در مورد آن‌را ببندند. از ایشان {{ع}} [[روایت]] شده که فرمودند: در سؤال، در مورد چیزی‌که به شما مربوط نمی‌شود، ببندید و بیشتر از آن مقدار که برایتان [[کفایت]] می‌کند خود را به زحمت نیندازید و بیشتر، برای [[تعجیل فرج]] [[دعا]] کنید که [[گشایش]] کار شما در آن است<ref>قطب الدین الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵.</ref>.
[[تشبیه]] و مقایسه [[امامت]] به [[نبوت]] باعث می‌شود، پرده ابهام [[اسرار]] [[امامت]] از برابر دیدگان برداشته شود و این سخن که [[امامت]] نیز در مجرای [[نبوت]] حرکت می‌کند و همانند آن است، تحقق یابد. روایتی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} است که به این [[حکمت]] اشاره کرده است: مثل [[قائم]] ما [[اهل بیت]] مانند [[قیامت]] است که [[خداوند]] زمان دقیق آن‌را بیان نفرموده و آن ناگهانی سر می‌رسد<ref>الشیخ الصدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۹۷.</ref>.
 
[[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: ائم ما غیبتی طولانی دارد. سدیر پرسید: چرا یابن [[رسول الله]]؟ فرمود: [[خداوند]] عز و جل چنین خواسته است که سنت‌ها و [[واجبات]] [[پیامبران]] که [[غیبت]] داشته‌اند در مورد ایشان هم به [[اجرا]] درآید و بایستی وی نیز همانند آنها [[غیبت]] داشته باشد. [[خداوند]] عز و جل می‌فرماید: {{متن قرآن|لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ}}<ref>«که قطعا از حالی به حالی برخواهید نشست. هر آینه حالی را پس از حالی پشت سر گذارید» سوره انشقاق، آیه ۱۹.</ref>‌.
 
[[امام عصر]] {{ع}} در مورد این [[حکمت]] در توقیعی که به [[اسحاق بن یعقوب]] داد چنین می‌فرماید؛ و اما [[علت غیبت]] این است که [[خداوند متعال]] می‌فرماید: ‌{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ}}<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از چیزهایی که برای شما آشکار گردد، اندوهگین می‌شوید، از آنها مپرسید» سوره مائده، آیه ۱۰۱.</ref>‌. و [[یاران]] و پیروانشان را از سؤال کردن در این مورد [[نهی]] می‌کردند و به آنها [[دستور]] داده بودند که در سؤال در مورد آن‌را ببندند. از ایشان {{ع}} [[روایت]] شده که فرمودند: در سؤال، در مورد چیزی‌که به شما مربوط نمی‌شود، ببندید و بیشتر از آن مقدار که برایتان [[کفایت]] می‌کند خود را به زحمت نیندازید و بیشتر، برای [[تعجیل فرج]] [[دعا]] کنید که [[گشایش]] کار شما در آن است<ref>قطب الدین الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵.</ref>.
:::::*'''[[حکمت]] چهارم: [[بیعت]] نکردن با هیچ ظالمی‌''': این نیز یکی از حکمت‌هایی است که در سخنان [[اهل بیت]] {{عم}} آمده است، یعنی [[امام دوازدهم]] {{ع}} تحت [[بیعت]] هیچ [[ستمگری]] نیست، [[ابو بصیر]] از [[امام حسین]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که: ولادت [[صاحب]] این امر از دیدگان [[مردم]] [[نهان]] است تا [[بیعت]] کسی بر گردن او نباشد<ref>الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۷۹.</ref>.
:::::*'''[[حکمت]] چهارم: [[بیعت]] نکردن با هیچ ظالمی‌''': این نیز یکی از حکمت‌هایی است که در سخنان [[اهل بیت]] {{عم}} آمده است، یعنی [[امام دوازدهم]] {{ع}} تحت [[بیعت]] هیچ [[ستمگری]] نیست، [[ابو بصیر]] از [[امام حسین]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که: ولادت [[صاحب]] این امر از دیدگان [[مردم]] [[نهان]] است تا [[بیعت]] کسی بر گردن او نباشد<ref>الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۷۹.</ref>.
::::::[[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]] ما برانگیخته می‌شود و تحت [[بیعت]] هیچ کسی نیست<ref>ابن بابویه القمی، الأمامة و التبصرة، ص ۱۱۶.</ref>.
 
::::::و در پایان، روایاتی به دست ما رسیده که چندین [[حکمت]] را همان‌طور که در این [[توقیع]] آمده، در خود جمع کرده‌اند: تمامی پدرانم مجبور به [[بیعت]] با [[ستمگران]] زمانشان بوده‌اند. من وقتی [[ظهور]] می‌کنم که [[بیعت]] هیچ [[ستمگری]] بر من نیست. سپس فرمود: درهای سؤال را به روی چیزی‌که به شما مربوط نمی‌شود ببندید و به بیش از آنچه برایتان کافی است نپردازید<ref>قطب الدین الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵.</ref>.
[[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]] ما برانگیخته می‌شود و تحت [[بیعت]] هیچ کسی نیست<ref>ابن بابویه القمی، الأمامة و التبصرة، ص ۱۱۶.</ref>.
::::::به این ترتیب این [[توقیع]] مسئله [[غیبت]] به‌عنوان یکی از [[اسرار]] الهی و [[بیعت]] نکردن [[قائم]] {{ع}} با طاغوتیان زمان را باهم عنوان و بیان کرده است. اینها تنها چند [[روایت]] از [[روایات]] بسیاری بود که در مورد [[حکمت غیبت]] [[مصلح جهانی]] وجود دارد»<ref>[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۱۱۸-۱۲۹.</ref>.
 
و در پایان، روایاتی به دست ما رسیده که چندین [[حکمت]] را همان‌طور که در این [[توقیع]] آمده، در خود جمع کرده‌اند: تمامی پدرانم مجبور به [[بیعت]] با [[ستمگران]] زمانشان بوده‌اند. من وقتی [[ظهور]] می‌کنم که [[بیعت]] هیچ [[ستمگری]] بر من نیست. سپس فرمود: درهای سؤال را به روی چیزی‌که به شما مربوط نمی‌شود ببندید و به بیش از آنچه برایتان کافی است نپردازید<ref>قطب الدین الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵.</ref>.
 
به این ترتیب این [[توقیع]] مسئله [[غیبت]] به‌عنوان یکی از [[اسرار]] الهی و [[بیعت]] نکردن [[قائم]] {{ع}} با طاغوتیان زمان را باهم عنوان و بیان کرده است. اینها تنها چند [[روایت]] از [[روایات]] بسیاری بود که در مورد [[حکمت غیبت]] [[مصلح جهانی]] وجود دارد»<ref>[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۱۱۸-۱۲۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۲۷: خط ۲۷۸:
:::::#[[حسین بن روح نوبختی]] که در [[شعبان]] سال ۳۲۶ [[وفات]] کرد.
:::::#[[حسین بن روح نوبختی]] که در [[شعبان]] سال ۳۲۶ [[وفات]] کرد.
:::::#[[علی بن محمد سمری]] که در [[نیمه شعبان]] سال ۳۲۹ از [[دنیا]] رفت و [[امام]] به او [[دستور]] داد که دیگر کسی را [[جانشین]] خود نکند.
:::::#[[علی بن محمد سمری]] که در [[نیمه شعبان]] سال ۳۲۹ از [[دنیا]] رفت و [[امام]] به او [[دستور]] داد که دیگر کسی را [[جانشین]] خود نکند.
::::::از این وقت به بعد دوران [[غیبت کبری]] (طولانی) آغاز شد. <ref>دستور و توقیع [[امام]]{{ع}} به چهارمین نائبش در کتاب اعلام الوری، صفحه ۴۱۷ و... آمده است.</ref>. [[غیبت کبری]] که از [[نیمه شعبان]] سال ۳۲۹ شروع شد، تا هنگام [[ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} ادامه دارد<ref>به این ترتیب غیبت صغری در حدود ۷۰ سال بوده است و بعضی این مدت را ۷۴ سال دانسته‌اند. یعنی از سال ۲۵۵ (سال تولد امام عصر {{ع}}) تا سال ۳۲۹ ه.ق؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۵۴. شرح این مطلب در بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴ به بعد آمده است.</ref>»<ref>[[ محمد محمدی اشتهاردی|محمدی اشتهاردی، محمد]]، [[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]، ص ۳۲.</ref>.
 
از این وقت به بعد دوران [[غیبت کبری]] (طولانی) آغاز شد. <ref>دستور و توقیع [[امام]]{{ع}} به چهارمین نائبش در کتاب اعلام الوری، صفحه ۴۱۷ و... آمده است.</ref>. [[غیبت کبری]] که از [[نیمه شعبان]] سال ۳۲۹ شروع شد، تا هنگام [[ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} ادامه دارد<ref>به این ترتیب غیبت صغری در حدود ۷۰ سال بوده است و بعضی این مدت را ۷۴ سال دانسته‌اند. یعنی از سال ۲۵۵ (سال تولد امام عصر {{ع}}) تا سال ۳۲۹ ه.ق؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۵۴. شرح این مطلب در بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴ به بعد آمده است.</ref>»<ref>[[ محمد محمدی اشتهاردی|محمدی اشتهاردی، محمد]]، [[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]، ص ۳۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۳۵: خط ۲۸۷:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] [[محسن قرائتی]] در دو کتاب ''«[[جهت‌نما (کتاب)|جهت‌نما]]»'' و ''«[[شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم (کتاب)|شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] [[محسن قرائتی]] در دو کتاب ''«[[جهت‌نما (کتاب)|جهت‌نما]]»'' و ''«[[شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم (کتاب)|شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::*«این مسأله را با یک مثال توضیح می‌دهم: اگر مسئولان اداره برق در منطقه‌ای لامپی را [[نصب]] کردند؛ ولی [[مردم]] آن را شکستند و مسؤولان لامپ دوم و سوم تا یازدهم را [[نصب]] کنند؛ ولی باز هم [[مردم]] تمام یازده لامپ را در چند مرحله بشکنند؛ این کار آن‌ها نشان می‌دهد که [[قدر]] [[نور]] را نمی‌دانند؛ بنابراین باید با سعی و تلاش خود نوری کم؛ ولی با هزینه‌ای سنگین تهیه کنند تا شاید ارزش واقعی برق پی ببرند. ماجرای [[امام مهدی|امام زمان]] نیز هم این گونه است. [[خداوند]] برای [[مردم]] یازده چراغ [[هدایت]] و [[امام]] معین کرد و [[احادیث]] فراوان از زبان مبارک [[پیامبر]]، نام و مشخصات آن‌ها را بیان نمود؛ ولی تمام یازده [[امام]] را یا با زهر یا با [[شمشیر]] به [[شهادت]] رساندند. [[خداوند]] نیز دوازدهمین چراغ [[هدایت]] را در پس پرده [[غیب]] نگاه داشت تا زمانی که [[جامعه]]، انواع [[حکومت]]‌ها را تجربه کند و به این باور برسد که هیچ گروهی با شعارها و انواع سیاست‌های گوناگون، توان ایجاد و گسترش [[عدالت]] واقعی را ندارد و در نتیجه [[مردم]] آن چنان به ستوه آیند که تشنه واقعی برقراری [[عدالت]] و عاشق مردی الهی بشوند تا با [[رهبری]] او، همه باطل‌ها و مستکبرین از بین بروند و [[بندگان]] [[صالح]] [[خدا]] به [[قدرت]] برسند. آری؛ [[درک]] [[حکومت]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} و گسترش [[عدالت]] نیازمند [[زمینه‌سازی]] است»<ref>[[محسن قرائتی|قرائتی، محسن]]، [[جهت‌نما (کتاب)|جهت‌نما]]، ص ۱۸ - ۱۹.</ref>.
::::::*«این مسأله را با یک مثال توضیح می‌دهم: اگر مسئولان اداره برق در منطقه‌ای لامپی را [[نصب]] کردند؛ ولی [[مردم]] آن را شکستند و مسؤولان لامپ دوم و سوم تا یازدهم را [[نصب]] کنند؛ ولی باز هم [[مردم]] تمام یازده لامپ را در چند مرحله بشکنند؛ این کار آن‌ها نشان می‌دهد که [[قدر]] [[نور]] را نمی‌دانند؛ بنابراین باید با سعی و تلاش خود نوری کم؛ ولی با هزینه‌ای سنگین تهیه کنند تا شاید ارزش واقعی برق پی ببرند. ماجرای [[امام مهدی|امام زمان]] نیز هم این گونه است. [[خداوند]] برای [[مردم]] یازده چراغ [[هدایت]] و [[امام]] معین کرد و [[احادیث]] فراوان از زبان مبارک [[پیامبر]]، نام و مشخصات آن‌ها را بیان نمود؛ ولی تمام یازده [[امام]] را یا با زهر یا با [[شمشیر]] به [[شهادت]] رساندند. [[خداوند]] نیز دوازدهمین چراغ [[هدایت]] را در پس پرده [[غیب]] نگاه داشت تا زمانی که [[جامعه]]، انواع [[حکومت]]‌ها را تجربه کند و به این باور برسد که هیچ گروهی با شعارها و انواع سیاست‌های گوناگون، توان ایجاد و گسترش [[عدالت]] واقعی را ندارد و در نتیجه [[مردم]] آن چنان به ستوه آیند که تشنه واقعی برقراری [[عدالت]] و عاشق مردی الهی بشوند تا با [[رهبری]] او، همه باطل‌ها و مستکبرین از بین بروند و [[بندگان]] [[صالح]] [[خدا]] به [[قدرت]] برسند. آری؛ [[درک]] [[حکومت]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} و گسترش [[عدالت]] نیازمند [[زمینه‌سازی]] است»<ref>[[محسن قرائتی|قرائتی، محسن]]، [[جهت‌نما (کتاب)|جهت‌نما]]، ص ۱۸ - ۱۹.</ref>.
::::::*در [[احادیث]] گوناگون، علت عدم [[درک]] محضر [[امام زمان]]{{ع}} بیان شده است؛ از جمله آن که خود ایشان [[ارتکاب گناه]] را سبب این امر معرفی کرده و فرموده اند: {{عربی|" فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ‏ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ‏ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>ما را از شما حبس نمی‌کند، مگر اعمال ناپسندی که از ناحیۀ شما به ما می‌رسد؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۶.</ref>. این سخن با صراحت می‌گوید که به سبب [[اعمال]] زشتی که انجام داده‌ایم، توفیق [[درک]] [[ظهور]] را پیدا نمی‌کنیم. هم چنین وقتی از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال می‌کنند که چرا [[امام زمان]]{{ع}} [[غایب]] می‌شود، آمده است: ایشان به  گردن خود اشاره می‌کردند؛ کنایه از این که اگر بیاید، کشته می‌شود<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۳۵.</ref>. بنابراین، از مجموع این [[روایات]] به دست می‌آید که [[علت غیبت]] [[امام مهدی|امام دوازدهم]]، عدم آمادگی [[مردم]] برای پذیرش [[رهبری]] [[امام زمان]]{{ع}} است. [[خداوند]] آن حضرت را برای زمان مناسب [[ذخیره]] فرموده است، تا زمانی که رشد و [[فرهنگ]] [[مردم]] به جایی برسد که بتوانند [[نور]] [[امامت]] را [[درک]] و از آن بهره‌گیری کنند»<ref>[[محسن قرائتی|قرائتی، محسن]]، [[شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم (کتاب)|شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم]]، ص ۱۸ - ۱۹.</ref>.
 
*در [[احادیث]] گوناگون، علت عدم [[درک]] محضر [[امام زمان]]{{ع}} بیان شده است؛ از جمله آن که خود ایشان [[ارتکاب گناه]] را سبب این امر معرفی کرده و فرموده اند: {{عربی|" فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ‏ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ‏ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>ما را از شما حبس نمی‌کند، مگر اعمال ناپسندی که از ناحیۀ شما به ما می‌رسد؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۶.</ref>. این سخن با صراحت می‌گوید که به سبب [[اعمال]] زشتی که انجام داده‌ایم، توفیق [[درک]] [[ظهور]] را پیدا نمی‌کنیم. هم چنین وقتی از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال می‌کنند که چرا [[امام زمان]]{{ع}} [[غایب]] می‌شود، آمده است: ایشان به  گردن خود اشاره می‌کردند؛ کنایه از این که اگر بیاید، کشته می‌شود<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۳۵.</ref>. بنابراین، از مجموع این [[روایات]] به دست می‌آید که [[علت غیبت]] [[امام مهدی|امام دوازدهم]]، عدم آمادگی [[مردم]] برای پذیرش [[رهبری]] [[امام زمان]]{{ع}} است. [[خداوند]] آن حضرت را برای زمان مناسب [[ذخیره]] فرموده است، تا زمانی که رشد و [[فرهنگ]] [[مردم]] به جایی برسد که بتوانند [[نور]] [[امامت]] را [[درک]] و از آن بهره‌گیری کنند»<ref>[[محسن قرائتی|قرائتی، محسن]]، [[شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم (کتاب)|شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم]]، ص ۱۸ - ۱۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۶۵: خط ۳۱۸:
:::::#'''[[نجات]] از قتل آن حضرت:''' چنانچه در [[تاریخ]] آمده است [[معتمد]] عبّاسی که [[خلیفه]] دوران [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] و دوران تولّد و کودکی [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} بوده است، سخت در تلاش بوده است که به هر قیمتی شده [[امام مهدی|حضرت مهدی]] را پیدا کرده و از بین ببرد، لذا عمّال و کارگزاران او پیوسته به منزل [[امام عسکری]] {{ع}} یورش می‌بردند تا شاید بر نیت پلیدشان جامه عمل بپوشانند، امّا [[خداوند متعال]] او را محافظت کرد. و [[زراره]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که آن حضرت فرمود: [[امام مهدی|قائم]] باید [[غایب]] شود، [[زراره]] سؤال می‌کند چرا؟ حضرت می‌فرمایند: جهت [[نجات]] از قتل<ref>بحار، ج ۵۱، ص ۹۱.</ref>.
:::::#'''[[نجات]] از قتل آن حضرت:''' چنانچه در [[تاریخ]] آمده است [[معتمد]] عبّاسی که [[خلیفه]] دوران [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] و دوران تولّد و کودکی [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} بوده است، سخت در تلاش بوده است که به هر قیمتی شده [[امام مهدی|حضرت مهدی]] را پیدا کرده و از بین ببرد، لذا عمّال و کارگزاران او پیوسته به منزل [[امام عسکری]] {{ع}} یورش می‌بردند تا شاید بر نیت پلیدشان جامه عمل بپوشانند، امّا [[خداوند متعال]] او را محافظت کرد. و [[زراره]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که آن حضرت فرمود: [[امام مهدی|قائم]] باید [[غایب]] شود، [[زراره]] سؤال می‌کند چرا؟ حضرت می‌فرمایند: جهت [[نجات]] از قتل<ref>بحار، ج ۵۱، ص ۹۱.</ref>.
:::::#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمکاران]]:''' [[زمان ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[بیعت]] با احدی بر عهده حضرت نیست و او با هیچ‌کس [[پیمان]] عدم تعرّض نبسته است تا در حین [[قیام]] مانع باشد که علیه کسی [[قیام]] کند، و یا گفته شود پیمانی شکسته شده است. در روایتی [[حسن ابن فضال]] می‌گوید: [[امام رضا|علی بن موسی الرضا]] {{ع}} فرمود: شیعیانم را می‌بینم که در زمان [[شهادت]] سوّمین فرزندم [[امام عسکری]] در جستجوی [[امام]] خود همه جا را می‌گردند، امّا او را نمی‌یابند، عرض کردم برای چه‌ای پسر [[رسول خدا]]؟ فرمود: برای اینکه امامشان [[غایب]] می‌شود. عرض کردم: چرا [[غایب]] می‌شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی [[قیام]] کرد [[بیعت]] هیچ‌کس بر گردنش نباشد<ref>بحار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
:::::#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمکاران]]:''' [[زمان ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[بیعت]] با احدی بر عهده حضرت نیست و او با هیچ‌کس [[پیمان]] عدم تعرّض نبسته است تا در حین [[قیام]] مانع باشد که علیه کسی [[قیام]] کند، و یا گفته شود پیمانی شکسته شده است. در روایتی [[حسن ابن فضال]] می‌گوید: [[امام رضا|علی بن موسی الرضا]] {{ع}} فرمود: شیعیانم را می‌بینم که در زمان [[شهادت]] سوّمین فرزندم [[امام عسکری]] در جستجوی [[امام]] خود همه جا را می‌گردند، امّا او را نمی‌یابند، عرض کردم برای چه‌ای پسر [[رسول خدا]]؟ فرمود: برای اینکه امامشان [[غایب]] می‌شود. عرض کردم: چرا [[غایب]] می‌شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی [[قیام]] کرد [[بیعت]] هیچ‌کس بر گردنش نباشد<ref>بحار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
::::::۴. '''تنبّه [[مردم]] به [[نعمت]] [[امام]]:''' [[بهترین]] راه تنبّه [[انسان]] آن است که [[نعمت]] از او گرفته شود و گرفتن [[نعمت]] موجب [[بیداری]] [[انسان]] است، از [[غفلت]] و چه نعمتی عظیم‌تر و با برکت‌تر از وجود [[پیامبر خاتم|پیامبر]] و [[معصومین]] {{عم}} که در طول ۲۷۳ سال از آغاز [[بعثت]] [[پیامبر خاتم|نبی اکرم]] {{صل}} تا [[شهادت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} این [[نعمت]] در بین [[مردم]] بود ولی [[مردم]] ناسپاسی کردند و [[خداوند]] این [[نعمت]] را از [[بشریت]] گرفت؛ اگر [[مردم]] آن زمان قدرشناس بودند و ارزش [[نعمت]] را [[درک]] می‌کردند، امروز ما در فراق و هجران بسر نمی‌بردیم. [[مروان انباری]] می‌گوید: [[امام]] [[امام باقر|ابو جعفر]] {{ع}} فرمود: اگر [[خداوند]] حضور ما را در نزد مردمی کراهت داشته باشد، ما را از آنان جدا می‌کند<ref>بحار، ج ۵۲، ص ۹۰.</ref>.
 
::::::این چند قسم برخی از حکمت‌هایی بود که [[غیبت]] حضرت را برای ما روشن می‌سازد، امّا علّت اصلی قضیه بعد از [[ظهور]] حضرت مشخّص و معلوم می‌گردد»<ref>[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۲۲۸-۲۳۰.</ref>.
۴. '''تنبّه [[مردم]] به [[نعمت]] [[امام]]:''' [[بهترین]] راه تنبّه [[انسان]] آن است که [[نعمت]] از او گرفته شود و گرفتن [[نعمت]] موجب [[بیداری]] [[انسان]] است، از [[غفلت]] و چه نعمتی عظیم‌تر و با برکت‌تر از وجود [[پیامبر خاتم|پیامبر]] و [[معصومین]] {{عم}} که در طول ۲۷۳ سال از آغاز [[بعثت]] [[پیامبر خاتم|نبی اکرم]] {{صل}} تا [[شهادت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} این [[نعمت]] در بین [[مردم]] بود ولی [[مردم]] ناسپاسی کردند و [[خداوند]] این [[نعمت]] را از [[بشریت]] گرفت؛ اگر [[مردم]] آن زمان قدرشناس بودند و ارزش [[نعمت]] را [[درک]] می‌کردند، امروز ما در فراق و هجران بسر نمی‌بردیم. [[مروان انباری]] می‌گوید: [[امام]] [[امام باقر|ابو جعفر]] {{ع}} فرمود: اگر [[خداوند]] حضور ما را در نزد مردمی کراهت داشته باشد، ما را از آنان جدا می‌کند<ref>بحار، ج ۵۲، ص ۹۰.</ref>.
 
این چند قسم برخی از حکمت‌هایی بود که [[غیبت]] حضرت را برای ما روشن می‌سازد، امّا علّت اصلی قضیه بعد از [[ظهور]] حضرت مشخّص و معلوم می‌گردد»<ref>[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۲۲۸-۲۳۰.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۷۴: خط ۳۲۹:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[علی رضا رجالی تهرانی]]'''، در کتاب ''«[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[علی رضا رجالی تهرانی]]'''، در کتاب ''«[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«پیش از پرداختن به اسباب و [[علل غیبت]] [[امام مهدی]] {{ع}}، لازم به ذکر است: از [[روایات]] چنین استفاده می‏‌شود که علّت و [[فلسفه]] واقعی [[غیبت]] آن [[امام]] بر [[بشر]] پوشیده است، و جز [[خدا]] و [[پیشوایان]] [[معصوم]] {{عم}} کسی نسبت به آن اطّلاع کافی و کامل ندارد. چنانکه [[عبداللّه بن فضل هاشمی]] [[روایت]] کرده که از [[امام صادق|حضرت صادق]] شنیدم می‏‌فرمود: [[صاحب الامر]] غیبتی دارد که ناچار از آن است، به ‏طوری که [[اهل باطل]] در آن [[تردید]] می‏‌‏کنند. عرض کردم: یابن [[رسول]] اللّه! چرا [[غیبت]] می‏‌کند؟ فرمود: به علّتی که به ما اجازه نداده‏‌اند آشکار سازیم. عرض کردم: چه حکمتی در [[غیبت]] اوست؟ فرمود: همان حکمتی که در [[غیبت]] سفیران و حجّت‌های پیش از او بوده است، [[حکمت غیبت]] [[قائم]] ظاهر نمی‏‌‏شود مگر بعد از آمدن خود او، چنان‏که [[حکمت]] سوراخ کردن کشتی توسّط [[خضر]] و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای [[حضرت موسی]] {{ع}} ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند<ref> کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۴۸۲</ref>.
::::::«پیش از پرداختن به اسباب و [[علل غیبت]] [[امام مهدی]] {{ع}}، لازم به ذکر است: از [[روایات]] چنین استفاده می‏‌شود که علّت و [[فلسفه]] واقعی [[غیبت]] آن [[امام]] بر [[بشر]] پوشیده است، و جز [[خدا]] و [[پیشوایان]] [[معصوم]] {{عم}} کسی نسبت به آن اطّلاع کافی و کامل ندارد. چنانکه [[عبداللّه بن فضل هاشمی]] [[روایت]] کرده که از [[امام صادق|حضرت صادق]] شنیدم می‏‌فرمود: [[صاحب الامر]] غیبتی دارد که ناچار از آن است، به ‏طوری که [[اهل باطل]] در آن [[تردید]] می‏‌‏کنند. عرض کردم: یابن [[رسول]] اللّه! چرا [[غیبت]] می‏‌کند؟ فرمود: به علّتی که به ما اجازه نداده‏‌اند آشکار سازیم. عرض کردم: چه حکمتی در [[غیبت]] اوست؟ فرمود: همان حکمتی که در [[غیبت]] سفیران و حجّت‌های پیش از او بوده است، [[حکمت غیبت]] [[قائم]] ظاهر نمی‏‌‏شود مگر بعد از آمدن خود او، چنان‏که [[حکمت]] سوراخ کردن کشتی توسّط [[خضر]] و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای [[حضرت موسی]] {{ع}} ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند<ref> کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۴۸۲</ref>.
::::::این [[روایت]] و [[روایات]] دیگر مثل این، اشاره دارد که علّت واقعی [[غیبت]] حضرت را نمی‏‌توان گفت و هر سبب و علّتی که بیان می‏‌گردد، هرچند می‏‌‏تواند علّت باشد، امّا علّت حقیقی نیست. امّا بعضی از [[علل غیبت]] حضرتش را که می‏‌توان با اسناد به [[روایات]] ذکر نمود، بدین ترتیب می‏‌باشند:
 
این [[روایت]] و [[روایات]] دیگر مثل این، اشاره دارد که علّت واقعی [[غیبت]] حضرت را نمی‏‌توان گفت و هر سبب و علّتی که بیان می‏‌گردد، هرچند می‏‌‏تواند علّت باشد، امّا علّت حقیقی نیست. امّا بعضی از [[علل غیبت]] حضرتش را که می‏‌توان با اسناد به [[روایات]] ذکر نمود، بدین ترتیب می‏‌باشند:
:::::#'''[[امتحان]] و [[آزمایش]]''': [[غیبت]] آن حضرت سبب می‏‌‏شود تا [[نفاق]] پنهان عدّه‌‏ای آشکار شود و [[ایمان]] حقیقی محبّان و [[شیعیان]] واقعی [[امام]] {{ع}} در کوره [[ولایت]] [[امام غایب]] {{ع}} از ناخالصی‏‌ها و دورویی‌‏ها و سست‌‏مایه‌‏ها جدا و [[پاک]] شود، و در یک [[کلام]] [[مؤمن]] از [[منافق]] معلوم گردد. [[جعفر]] جعفی گوید: به [[امام باقر]] {{ع}} عرض کردم: [[فرج]] شما کی خواهد رسید؟ فرمود: هیهات، هیهات! [[فرج]]، نخواهد رسید تا شما [[غربال]] شوید (و سه بار تکرار کرد) و افراد آلوده بروند و افراد [[پاک]] و [[مخلص]] باقی بمانند<ref> بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۱۳.</ref> و نیز [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] {{ع}} فرمود: هنگامی که پنجمین فرزند [[امام هفتم]] [[غایب]] شد، مواظب [[دین]] خویش باشید، تا مبادا کسی شما را از [[دین]] خارج کند!‌ای پسرک من! برای [[صاحب الامر]] به ناچار غیبتی خواهد بود، به ‏طوری که عدّه‏‌ای از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] خود برمی‏‌‏گردند، همانا [[خدا]] به وسیله [[غیبت]]، بندگانش را [[امتحان]] می‏‌نماید.
:::::#'''[[امتحان]] و [[آزمایش]]''': [[غیبت]] آن حضرت سبب می‏‌‏شود تا [[نفاق]] پنهان عدّه‌‏ای آشکار شود و [[ایمان]] حقیقی محبّان و [[شیعیان]] واقعی [[امام]] {{ع}} در کوره [[ولایت]] [[امام غایب]] {{ع}} از ناخالصی‏‌ها و دورویی‌‏ها و سست‌‏مایه‌‏ها جدا و [[پاک]] شود، و در یک [[کلام]] [[مؤمن]] از [[منافق]] معلوم گردد. [[جعفر]] جعفی گوید: به [[امام باقر]] {{ع}} عرض کردم: [[فرج]] شما کی خواهد رسید؟ فرمود: هیهات، هیهات! [[فرج]]، نخواهد رسید تا شما [[غربال]] شوید (و سه بار تکرار کرد) و افراد آلوده بروند و افراد [[پاک]] و [[مخلص]] باقی بمانند<ref> بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۱۳.</ref> و نیز [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] {{ع}} فرمود: هنگامی که پنجمین فرزند [[امام هفتم]] [[غایب]] شد، مواظب [[دین]] خویش باشید، تا مبادا کسی شما را از [[دین]] خارج کند!‌ای پسرک من! برای [[صاحب الامر]] به ناچار غیبتی خواهد بود، به ‏طوری که عدّه‏‌ای از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] خود برمی‏‌‏گردند، همانا [[خدا]] به وسیله [[غیبت]]، بندگانش را [[امتحان]] می‏‌نماید.
:::::#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمکاران]]''': در [[روایات]] متعدّدی، یکی از علل [[غیبت امام]] {{ع}} عدم [[بیعت]] با کسی، بیان شده است. [[حسن بن فضال]] می‏‌گوید: [[امام رضا|علّی بن موسی الرّضا]] {{ع}} فرمود: گویا شیعیانم را می‏‌‏بینم که هنگام مرگ سوّمین فرزندم ([[امام عسکری]]) در جستجوی [[امام]] خود همه‏ جا را می‏‌‏گردند امّا او را نمی‏‌‏یابند. عرض کردم: به چه [[دلیل]]؟ فرمود: زیرا امامشان [[غایب]] می‏‌‏شود، عرض کردم: چرا [[غایب]] می‏‌‏شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] نمود [[بیعت]] کسی در گردنش نباشد.
:::::#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمکاران]]''': در [[روایات]] متعدّدی، یکی از علل [[غیبت امام]] {{ع}} عدم [[بیعت]] با کسی، بیان شده است. [[حسن بن فضال]] می‏‌گوید: [[امام رضا|علّی بن موسی الرّضا]] {{ع}} فرمود: گویا شیعیانم را می‏‌‏بینم که هنگام مرگ سوّمین فرزندم ([[امام عسکری]]) در جستجوی [[امام]] خود همه‏ جا را می‏‌‏گردند امّا او را نمی‏‌‏یابند. عرض کردم: به چه [[دلیل]]؟ فرمود: زیرا امامشان [[غایب]] می‏‌‏شود، عرض کردم: چرا [[غایب]] می‏‌‏شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] نمود [[بیعت]] کسی در گردنش نباشد.
:::::#'''[[ترس]] از گزند [[دشمنان]]''': گفته شد که با تولّد [[امام مهدی|مهدی موعود]] {{ع}} همه [[ستمگران]] و [[ظالمان]] به [[وحشت]] افتادند، و از آنجا که مرگ و انقراض [[حکومت]] ظالمانه و [[اعمال]] غیر انسانی خود را در دست پرتوان [[امام]] {{ع}} می‏‌دانستند و می‏‌دانند، لذا [[جان]] [[امام مهدی]] {{ع}} تهدید می‏‌شود، لذا در [[روایات]] یکی دیگر از [[علل غیبت]]، [[حفظ جان]] حضرتش از تعرّض و گزند [[دشمنان]] ذکر شده است؛ چنانکه [[زرارة بن اعین]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کند که فرمود:‌ای [[زراره]]! [[قائم]] ما ناچار از این است که [[غیبت]] کند. عرض کردم: برای چه؟ فرمود: از [[جان]] خود [[بیم]] و [[ترس]] دارد. پس حضرت با دست به شکم خود اشاره کرد<ref> کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۳۴۲.</ref>. البتّه بدیهی است که این تماس با عدم [[اراده خداوند]] به [[ظهور]] آن حضرت توأم است، وگرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش از کشته شدن در [[راه خدا]] ترسی ندارند.
:::::#'''[[ترس]] از گزند [[دشمنان]]''': گفته شد که با تولّد [[امام مهدی|مهدی موعود]] {{ع}} همه [[ستمگران]] و [[ظالمان]] به [[وحشت]] افتادند، و از آنجا که مرگ و انقراض [[حکومت]] ظالمانه و [[اعمال]] غیر انسانی خود را در دست پرتوان [[امام]] {{ع}} می‏‌دانستند و می‏‌دانند، لذا [[جان]] [[امام مهدی]] {{ع}} تهدید می‏‌شود، لذا در [[روایات]] یکی دیگر از [[علل غیبت]]، [[حفظ جان]] حضرتش از تعرّض و گزند [[دشمنان]] ذکر شده است؛ چنانکه [[زرارة بن اعین]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کند که فرمود:‌ای [[زراره]]! [[قائم]] ما ناچار از این است که [[غیبت]] کند. عرض کردم: برای چه؟ فرمود: از [[جان]] خود [[بیم]] و [[ترس]] دارد. پس حضرت با دست به شکم خود اشاره کرد<ref> کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۳۴۲.</ref>. البتّه بدیهی است که این تماس با عدم [[اراده خداوند]] به [[ظهور]] آن حضرت توأم است، وگرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش از کشته شدن در [[راه خدا]] ترسی ندارند.
::::::[[شیخ طوسی]] می‏‌‏نویسد: هیچ علّتی مانع از [[ظهور]] آن حضرت نیست، جز اینکه می‏‌ترسد کشته شود. زیرا اگر جز این بود، جایز نبود که پنهان شود، بلکه ظاهر می‏‌گشت و هرگونه ناراحتی و آزاری را متحمّل می‏‌‏شد. زیرا [[مقام]] رفیع [[امامان]] و همچنین انبیای عظام و بزرگواری آنها، به واسطه ناملایماتی بود که در راه [[دین خدا]] متحمّل می‏‌‏شدند<ref> مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص ۸۵۲.</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۸۳ ال ۸۵.</ref>.
 
[[شیخ طوسی]] می‏‌‏نویسد: هیچ علّتی مانع از [[ظهور]] آن حضرت نیست، جز اینکه می‏‌ترسد کشته شود. زیرا اگر جز این بود، جایز نبود که پنهان شود، بلکه ظاهر می‏‌گشت و هرگونه ناراحتی و آزاری را متحمّل می‏‌‏شد. زیرا [[مقام]] رفیع [[امامان]] و همچنین انبیای عظام و بزرگواری آنها، به واسطه ناملایماتی بود که در راه [[دین خدا]] متحمّل می‏‌‏شدند<ref> مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص ۸۵۲.</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۸۳ ال ۸۵.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۹۷: خط ۳۵۴:
:::::*البته نکات دیگری را نیز می‌توان در این بحث ارائه کرد؛ مانند خالص شدن صلب [[کفار]] از [[مؤمنین]]، جریان سنّت الهی که درباره [[پیامبران]] پیشین رخ داده برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}، و آماده شدن [[جامعه جهانی]] برای پذیرش [[قیام]] و [[حکومت]] آن حضرت، که مناسب است به کتاب‌های مفصل مراجعه شود»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]، ص ۷۰ - ۷۶.</ref>.
:::::*البته نکات دیگری را نیز می‌توان در این بحث ارائه کرد؛ مانند خالص شدن صلب [[کفار]] از [[مؤمنین]]، جریان سنّت الهی که درباره [[پیامبران]] پیشین رخ داده برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}، و آماده شدن [[جامعه جهانی]] برای پذیرش [[قیام]] و [[حکومت]] آن حضرت، که مناسب است به کتاب‌های مفصل مراجعه شود»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]، ص ۷۰ - ۷۶.</ref>.
:::::*«'''برای تأدیب [[انسان‌ها]]''': [[ادب]] کردن [[انسان‌ها]] به ویژه [[مسلمان‌ها]] یکی دیگر از فلسفه‌های [[غیبت]] است؛ چرا که بیشتر آن‌ها در زمان حیات و حضور [[امامان]] پیشین، آن‌گونه که [[شایسته]] بود از ایشان استفاده و [[حمایت]] نکردند. افزون بر آن، گاهی با برخوردهای ناشایست خود باعث محروم شدن [[جامعه بشری]] از [[فیض]] آن‌ها شدند.
:::::*«'''برای تأدیب [[انسان‌ها]]''': [[ادب]] کردن [[انسان‌ها]] به ویژه [[مسلمان‌ها]] یکی دیگر از فلسفه‌های [[غیبت]] است؛ چرا که بیشتر آن‌ها در زمان حیات و حضور [[امامان]] پیشین، آن‌گونه که [[شایسته]] بود از ایشان استفاده و [[حمایت]] نکردند. افزون بر آن، گاهی با برخوردهای ناشایست خود باعث محروم شدن [[جامعه بشری]] از [[فیض]] آن‌ها شدند.
::::::[[امیر مؤمنان]]، [[علی]] {{ع}} در این‌باره فرمود: {{عربی|... وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ وَ لکن اللَّهِ سیعمی خَلْقِهِ مِنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جورهم وَ إسرافهم علی أَنْفُسِهِمْ...}}<ref>نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۱، ح ۲.</ref>؛
 
[[امیر مؤمنان]]، [[علی]] {{ع}} در این‌باره فرمود: {{عربی|... وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ وَ لکن اللَّهِ سیعمی خَلْقِهِ مِنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جورهم وَ إسرافهم علی أَنْفُسِهِمْ...}}<ref>نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۱، ح ۲.</ref>؛
::::::[[آگاه]] باشید [[زمین]] از [[حجت الهی]] خالی نمی‌ماند؛ ولی [[خداوند]] به [[دلیل]] [[ستم]] پیشگی و [[زیاده‌روی]] [[انسان‌ها]]، آنان را از وجود [[حجت]] خود محروم می‌کند. [[امام باقر]] {{ع}} نیز در این‌باره می‌فرماید: {{عربی|... وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ يُخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُمْ وَ اللَّهِ مَا يَسْتَوِي اخْتِلَافُ أَصْحَابِكَ وَ لِهَذَا أُسِرَّ عَلَي صَاحِبِكُم...}}<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۰.</ref>؛ شما مردمی هستید که با [[دل]]، ما را [[دوست]] می‌دارید؛ ولی عمل شما با این [[محبت]]، ناسازگار است. به [[خدا]] [[سوگند]]! [[اختلاف]] [[اصحاب]] پدید نمی‌آید و به همین [[دلیل]] [[صاحب]] شما از دست شما گرفته می‌شود....
::::::[[آگاه]] باشید [[زمین]] از [[حجت الهی]] خالی نمی‌ماند؛ ولی [[خداوند]] به [[دلیل]] [[ستم]] پیشگی و [[زیاده‌روی]] [[انسان‌ها]]، آنان را از وجود [[حجت]] خود محروم می‌کند. [[امام باقر]] {{ع}} نیز در این‌باره می‌فرماید: {{عربی|... وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ يُخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُمْ وَ اللَّهِ مَا يَسْتَوِي اخْتِلَافُ أَصْحَابِكَ وَ لِهَذَا أُسِرَّ عَلَي صَاحِبِكُم...}}<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۰.</ref>؛ شما مردمی هستید که با [[دل]]، ما را [[دوست]] می‌دارید؛ ولی عمل شما با این [[محبت]]، ناسازگار است. به [[خدا]] [[سوگند]]! [[اختلاف]] [[اصحاب]] پدید نمی‌آید و به همین [[دلیل]] [[صاحب]] شما از دست شما گرفته می‌شود....
::::::بدین‌سان [[غیبت]] آخرین [[حجت خداوند]] نماد [[خشم]] [[خداوند]] بر زمینیان است که با چراغ‌های [[هدایت]] به گونه‌ای ناشایست برخورد کردند.
 
::::::[[امام باقر]] {{ع}} در نامه‌ای به" [[محمد]] بن [[فرج]]" چنین نوشت: {{عربی|إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ}}<ref>شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، ح ۳.</ref>؛
بدین‌سان [[غیبت]] آخرین [[حجت خداوند]] نماد [[خشم]] [[خداوند]] بر زمینیان است که با چراغ‌های [[هدایت]] به گونه‌ای ناشایست برخورد کردند.
 
[[امام باقر]] {{ع}} در نامه‌ای به" [[محمد]] بن [[فرج]]" چنین نوشت: {{عربی|إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ}}<ref>شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، ح ۳.</ref>؛
::::::در آن هنگام که [[خداوند]] بر بندگانش خشمگین شود، ما را از [[همسایگی]] آن‌ها دور سازد.
::::::در آن هنگام که [[خداوند]] بر بندگانش خشمگین شود، ما را از [[همسایگی]] آن‌ها دور سازد.
::::::افزون بر آنچه یاد شد، به مواردی همچون: [[تربیت]] انسان‌های مناسب برای [[قیام]] و [[حکومت جهانی]] و ایجاد [[اشتیاق]] جهانی برای [[حکومت جهانی حضرت مهدی]] {{ع}} نیز اشاره شده است.
 
افزون بر آنچه یاد شد، به مواردی همچون: [[تربیت]] انسان‌های مناسب برای [[قیام]] و [[حکومت جهانی]] و ایجاد [[اشتیاق]] جهانی برای [[حکومت جهانی حضرت مهدی]] {{ع}} نیز اشاره شده است.
:::::*'''آشکار شدن فلسفه‌های اساسی [[غیبت]] [[پس از ظهور]]''': با توجه به آن که [[روایات]] یاد شده فقط به برخی از حکمت‌های [[غیبت حضرت مهدی]] {{ع}} اشاره کرده بود و در روایاتی نیز اساس [[حکمت غیبت]] آن [[حضرت]]، [[رازی]] از رازهای [[خداوند]] دانسته شده و با توجه به این که عصر [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} عصر آشکار شدن حقایق است، از [[روایات]] استفاده می‌شود حکمت‌های اساسی [[غیبت]] آن [[حضرت]]، پس از [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} آشکار خواهد شد.
:::::*'''آشکار شدن فلسفه‌های اساسی [[غیبت]] [[پس از ظهور]]''': با توجه به آن که [[روایات]] یاد شده فقط به برخی از حکمت‌های [[غیبت حضرت مهدی]] {{ع}} اشاره کرده بود و در روایاتی نیز اساس [[حکمت غیبت]] آن [[حضرت]]، [[رازی]] از رازهای [[خداوند]] دانسته شده و با توجه به این که عصر [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} عصر آشکار شدن حقایق است، از [[روایات]] استفاده می‌شود حکمت‌های اساسی [[غیبت]] آن [[حضرت]]، پس از [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} آشکار خواهد شد.
::::::[[امام صادق]] {{ع}} در این‌باره فرمود: ... [[حکمت غیبت]] او، همان حکمتی است که در [[غیبت]] [[حجت‌های الهی]] پیش از او بوده است و وجه [[حکمت غیبت]] او پس از ظهورش آشکار شود؛ همچنان که وجه [[حکمت]] کارهای [[خضر]] از شکستن کشتی و کشتن پسر و به‌پاداشتن دیوار بر [[موسی]] {{ع}} روشن نبود، تا آن که هنگام جدایی آن‌ها فرا رسید<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، باب ۴۴، ح ۱۱.</ref>.
 
::::::بدین‌سان روشن است پرسش بیش از این، درباره [[فلسفه و علل غیبت]]، کاری غیر لازم است. به [[امید]] آن که در آن هنگامه آشکار شدن حقایق، [[توفیق]] حضور در محضر آن [[امام همام]] را داشته باشیم»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص ۴۸-۵۶.</ref>.
[[امام صادق]] {{ع}} در این‌باره فرمود: ... [[حکمت غیبت]] او، همان حکمتی است که در [[غیبت]] [[حجت‌های الهی]] پیش از او بوده است و وجه [[حکمت غیبت]] او پس از ظهورش آشکار شود؛ همچنان که وجه [[حکمت]] کارهای [[خضر]] از شکستن کشتی و کشتن پسر و به‌پاداشتن دیوار بر [[موسی]] {{ع}} روشن نبود، تا آن که هنگام جدایی آن‌ها فرا رسید<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، باب ۴۴، ح ۱۱.</ref>.
 
بدین‌سان روشن است پرسش بیش از این، درباره [[فلسفه و علل غیبت]]، کاری غیر لازم است. به [[امید]] آن که در آن هنگامه آشکار شدن حقایق، [[توفیق]] حضور در محضر آن [[امام همام]] را داشته باشیم»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص ۴۸-۵۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۲۲: خط ۳۸۵:
:::::*'''تأدیب [[مردم]]''': کوتاهی و ناسپاسی [[مردم]] نسبت به [[نعمت الهی]] و کفران آن در مواردی باعث محروم شدن از ان می‌شود. [[نعمت]] [[ولایت]] و [[امامت]] [[امام]] نیز [[نعمت]] بی بدیلی است که [[قدر]] نشناسی نسبت به آن، موجب می‌شود [[انسان‌ها]] از [[رهبری]] او محروم شوند. از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] شده است: {{عربی|«إن الله إذا كره لنا جوار قوم نزعنا من بين أظهرهم»}}<ref>علل الشرایع، ص ۲۴۴، باب ۱۷۹، ح ۲؛ وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها برگیرد.</ref>.
:::::*'''تأدیب [[مردم]]''': کوتاهی و ناسپاسی [[مردم]] نسبت به [[نعمت الهی]] و کفران آن در مواردی باعث محروم شدن از ان می‌شود. [[نعمت]] [[ولایت]] و [[امامت]] [[امام]] نیز [[نعمت]] بی بدیلی است که [[قدر]] نشناسی نسبت به آن، موجب می‌شود [[انسان‌ها]] از [[رهبری]] او محروم شوند. از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] شده است: {{عربی|«إن الله إذا كره لنا جوار قوم نزعنا من بين أظهرهم»}}<ref>علل الشرایع، ص ۲۴۴، باب ۱۷۹، ح ۲؛ وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها برگیرد.</ref>.
:::::*'''[[امتحان]] و [[غربال]] [[انسان‌ها]]''': یکی از سنّت‌های الهی [[امتحان]] و [[آزمایش]] [[مردم]] در فراز و نشیب زندگی است تا مقدار [[پایداری]] و [[استواری]] آنها در مسیر صحیح زندگی انسانی روشن شود. تا از این گذر افراد [[شایسته]] به [[پاداش نیک]] نایل آیند. [[غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} یکی از آزمون‌های دشوار است تا [[دین]] داران شناخته شده و به آنچه سزاوار آنند برسند.
:::::*'''[[امتحان]] و [[غربال]] [[انسان‌ها]]''': یکی از سنّت‌های الهی [[امتحان]] و [[آزمایش]] [[مردم]] در فراز و نشیب زندگی است تا مقدار [[پایداری]] و [[استواری]] آنها در مسیر صحیح زندگی انسانی روشن شود. تا از این گذر افراد [[شایسته]] به [[پاداش نیک]] نایل آیند. [[غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} یکی از آزمون‌های دشوار است تا [[دین]] داران شناخته شده و به آنچه سزاوار آنند برسند.
::::::در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} در مورد [[غیبت]] آمده است: {{عربی|«لأن الله عزوجل يجب أن يمتحن خلقه فعنى ذلك يرتاب المبطلون»}}<ref>بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۹۵، ح ۱۰؛ بر خداوند لازم است که بندگانش را بدین گونه؛ امتحان کند، و در آن موقع است که اهل باطل تردید خواهند کرد.</ref>.
 
::::::از [[امام کاظم]] {{ع}} [[نقل]] شده است: {{عربی|«إذا فقد الخامس من ولد السابع من الأئمة فالله الله في أديانكم لا يزيلنكم عنها أحد يا بني إنه لا بد لصاحب هذا الأمر من غيبة حتي يرجع عن هذا الأمر من كان يقول به إنما هي محنة من الله امتحن الله بها خلقه»}}<ref>بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳، ح ۲۶؛ هنگامی که پنجمین ([[امام]]) از اولاد هفتمین ([[امام]]) مفقود گردد، در خصوص دین خود پناه به خدا برید، مبادا کسی شما را از عقیده صحیح خود برگرداند!‌ای فرزند صاحب الامر ناگریز از غیبتی است که آنها که ایمان به او داشتند (از طولانی شدن غیبتش گمراه گشته) از آن عقیده برمی‌گردند. غیبت او امتحانی است از جانب خداوند که خواسته است بندگان خود را به وسیله آن امتحان کند.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۱۸۴-۱۸۶.</ref>.
در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} در مورد [[غیبت]] آمده است: {{عربی|«لأن الله عزوجل يجب أن يمتحن خلقه فعنى ذلك يرتاب المبطلون»}}<ref>بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۹۵، ح ۱۰؛ بر خداوند لازم است که بندگانش را بدین گونه؛ امتحان کند، و در آن موقع است که اهل باطل تردید خواهند کرد.</ref>.
 
از [[امام کاظم]] {{ع}} [[نقل]] شده است: {{عربی|«إذا فقد الخامس من ولد السابع من الأئمة فالله الله في أديانكم لا يزيلنكم عنها أحد يا بني إنه لا بد لصاحب هذا الأمر من غيبة حتي يرجع عن هذا الأمر من كان يقول به إنما هي محنة من الله امتحن الله بها خلقه»}}<ref>بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳، ح ۲۶؛ هنگامی که پنجمین ([[امام]]) از اولاد هفتمین ([[امام]]) مفقود گردد، در خصوص دین خود پناه به خدا برید، مبادا کسی شما را از عقیده صحیح خود برگرداند!‌ای فرزند صاحب الامر ناگریز از غیبتی است که آنها که ایمان به او داشتند (از طولانی شدن غیبتش گمراه گشته) از آن عقیده برمی‌گردند. غیبت او امتحانی است از جانب خداوند که خواسته است بندگان خود را به وسیله آن امتحان کند.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۱۸۴-۱۸۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۳۱: خط ۳۹۶:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[محمد جواد مروجی طبسی]]'''، در کتاب ''«[[بامداد بشریت (کتاب)|بامداد بشریت]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[محمد جواد مروجی طبسی]]'''، در کتاب ''«[[بامداد بشریت (کتاب)|بامداد بشریت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«پاسخ مسئله [[غیبت]] [[امام زمان]] {{ع}} یکی از [[اسرار]] الهی است که تاکنون کسی جز [[معصومین]] {{عم}} نتوانسته است به راز آن پی ببرد. [[دانش]] [[بشر]] توان پی بردن به رازهای [[آفرینش]] هستی را ندارد. از این رو از هنگامی که مسئله [[غیبت]] مطرح گردید، با اینکه هنوز [[حضرت مهدی]] {{ع}} متولد نشده بود، [[مردم]] دراین‌باره سؤال‌های زیادی از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] و [[معصومین]] {{عم}} نمودند، اما هرگز به علت آن پی نبردند؛ چون آنها اجازه افشای این راز را نداشتند.
::::::«پاسخ مسئله [[غیبت]] [[امام زمان]] {{ع}} یکی از [[اسرار]] الهی است که تاکنون کسی جز [[معصومین]] {{عم}} نتوانسته است به راز آن پی ببرد. [[دانش]] [[بشر]] توان پی بردن به رازهای [[آفرینش]] هستی را ندارد. از این رو از هنگامی که مسئله [[غیبت]] مطرح گردید، با اینکه هنوز [[حضرت مهدی]] {{ع}} متولد نشده بود، [[مردم]] دراین‌باره سؤال‌های زیادی از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] و [[معصومین]] {{عم}} نمودند، اما هرگز به علت آن پی نبردند؛ چون آنها اجازه افشای این راز را نداشتند.
::::::[[عبدالله بن فضل هاشمی]] می‌گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که فرمود: "به ناچار، برای [[صاحب]] این امر غیبتی خواهد بود که هر [[انسان]] بی ایمانی به [[شک]] و [[تردید]] خواهد افتاد". عرض کردم: فدایت گردم! برای چه؟ حضرت فرمود: "به جهت امری که اجازه افشای آن را ندارم". عرض کردم: [[حکمت]] این [[غیبت]] چیست؟ فرمود: "[[حکمت]] [[غیبت]] همان است که در غیبت‌های گذشته رخ داده است". سپس افزود: "این راز هرگز روشن نمی‌گردد، مگر پس از [[ظهور]]؛ همان گونه که [[حکمت]] سوراخ شدن کشتی و کشته شدن آن کودک و ساخته شدن دیوار به دست [[حضرت خضر|خضر]] {{ع}} برای [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} روشن نشد، مگر پس از جدایی آن دو یار همسفر.‌ای [[فضل]]! این امری از سوی [[خدا]]، سری از [[اسرار]] الهی و [[رازی]] است از رازهای پنهان [[پروردگار]]. اگر [[خداوند]] را [[حکیم]] بدانیم، گواهی می‌دهیم که تمام کارهایش از روی [[حکمت]] است؛ اگر چه حکمتش برای ما روشن نباشد"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.</ref>.
 
::::::با اینکه [[معصومین]] {{عم}} [[مأمور]] نبودند که [[مردم]] را به علت اصلی [[غیبت]] [[آگاه]] سازند. اما گاهی به برخی از حکمت‌های [[غیبت]] اشاره نموده‌اند، که به چند نمونه بسنده می‌کنیم:
[[عبدالله بن فضل هاشمی]] می‌گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که فرمود: "به ناچار، برای [[صاحب]] این امر غیبتی خواهد بود که هر [[انسان]] بی ایمانی به [[شک]] و [[تردید]] خواهد افتاد". عرض کردم: فدایت گردم! برای چه؟ حضرت فرمود: "به جهت امری که اجازه افشای آن را ندارم". عرض کردم: [[حکمت]] این [[غیبت]] چیست؟ فرمود: "[[حکمت]] [[غیبت]] همان است که در غیبت‌های گذشته رخ داده است". سپس افزود: "این راز هرگز روشن نمی‌گردد، مگر پس از [[ظهور]]؛ همان گونه که [[حکمت]] سوراخ شدن کشتی و کشته شدن آن کودک و ساخته شدن دیوار به دست [[حضرت خضر|خضر]] {{ع}} برای [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} روشن نشد، مگر پس از جدایی آن دو یار همسفر.‌ای [[فضل]]! این امری از سوی [[خدا]]، سری از [[اسرار]] الهی و [[رازی]] است از رازهای پنهان [[پروردگار]]. اگر [[خداوند]] را [[حکیم]] بدانیم، گواهی می‌دهیم که تمام کارهایش از روی [[حکمت]] است؛ اگر چه حکمتش برای ما روشن نباشد"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.</ref>.
 
با اینکه [[معصومین]] {{عم}} [[مأمور]] نبودند که [[مردم]] را به علت اصلی [[غیبت]] [[آگاه]] سازند. اما گاهی به برخی از حکمت‌های [[غیبت]] اشاره نموده‌اند، که به چند نمونه بسنده می‌کنیم:
::::::۱. '''جاری شدن سنت‌های [[پیامبران]] در او:''' [[خداوند]] نسبت به [[پیامبران]]، سنت‌هایی برقرار کرده بود که می‌بایست شبیه آنها در مورد [[قائم آل محمد]] {{عم}} نیز جاری شود. یکی از سنت‌ها، مسئله [[غیبت]] [[پیامبران]] بود. می‌بایست [[پیامبران]] به امر [[خداوند]]، بنابر علت‌ها و مصلحت‌هایی، مدتی از [[مردم]] فاصله بگیرند. این غیبت‌ها گاهی کوتاه مدت و گاهی طولانی بود، در [[امت اسلامی]] این مسئله به [[امام زمان]] {{ع}} اختصاص یافت.
::::::۱. '''جاری شدن سنت‌های [[پیامبران]] در او:''' [[خداوند]] نسبت به [[پیامبران]]، سنت‌هایی برقرار کرده بود که می‌بایست شبیه آنها در مورد [[قائم آل محمد]] {{عم}} نیز جاری شود. یکی از سنت‌ها، مسئله [[غیبت]] [[پیامبران]] بود. می‌بایست [[پیامبران]] به امر [[خداوند]]، بنابر علت‌ها و مصلحت‌هایی، مدتی از [[مردم]] فاصله بگیرند. این غیبت‌ها گاهی کوتاه مدت و گاهی طولانی بود، در [[امت اسلامی]] این مسئله به [[امام زمان]] {{ع}} اختصاص یافت.
::::::سدیر صیرفی می‌گوید: [[امام صادق]] {{ع}} به من فرمود: "برای [[قائم]] ما دو [[غیبت]] می‌باشد که زمانش به طول می‌انجامد". صیرفی می‌گوید: عرض کردم: چرا؟ آن حضرت فرمود: "خواست [[خدا]] چنین است که سنت‌های سایر [[پیامبران]] نسبت به غیبتشان درباره او [[اجرا]] شود... [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ}}<ref>سوره انشقاق، آیه ۱۹.</ref>؛ "همه شما پیوسته از حالی به حالی دیگر منتقل می‌شوید (تا به کمال برسید)". آنچه که بر سر امت‌های پیشین آمده است، بر سر این [[امت]] نیز خواهد آمد و این [[سنت]] تغییرناپذیر است"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.</ref>.
 
::::::۲. '''[[امتحان]] [[شیعیان]]:''' شاید یکی از مهم‌ترین حکمت‌های [[غیبت]] [[امام مهدی|امام عصر]] {{ع}} این باشد که [[شیعیان]] می‌بایست در دوران [[غیبت]] امامشان، مورد [[آزمایش]] قرار گیرند، آزمایشی بسیار سخت و دشوار که خالص را از ناخالص و خوب را از بد جدا می‌کند.
سدیر صیرفی می‌گوید: [[امام صادق]] {{ع}} به من فرمود: "برای [[قائم]] ما دو [[غیبت]] می‌باشد که زمانش به طول می‌انجامد". صیرفی می‌گوید: عرض کردم: چرا؟ آن حضرت فرمود: "خواست [[خدا]] چنین است که سنت‌های سایر [[پیامبران]] نسبت به غیبتشان درباره او [[اجرا]] شود... [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ}}<ref>سوره انشقاق، آیه ۱۹.</ref>؛ "همه شما پیوسته از حالی به حالی دیگر منتقل می‌شوید (تا به کمال برسید)". آنچه که بر سر امت‌های پیشین آمده است، بر سر این [[امت]] نیز خواهد آمد و این [[سنت]] تغییرناپذیر است"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.</ref>.
::::::[[امام صادق]] {{ع}} در این باره فرمود: "به [[خدا]] سوگند! آنچه گردن‌های خود را به سوی او کشیده‌اید، نخواهید دید تا اینکه مورد [[آزمایش]] قرار بگیرید و از هم جدا شوید"<ref>معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۶۴.</ref>.
 
::::::[[امام باقر]] {{ع}} در جواب [[جابر جعفی]] که پرسیده بود: چه وقت [[فرج]] شما خواهد رسید؟ فرمود: "هیهات! [[فرج]] ما نخواهد بود تا آنکه تصفیه شوید. پس تصفیه شوید، و سه مرتبه این جمله را تکرار کرد و فرمود: تا آنکه خوب و بد از هم جدا شوند"<ref>کتاب الغیبه ،ص ۲۶.</ref>.
۲. '''[[امتحان]] [[شیعیان]]:''' شاید یکی از مهم‌ترین حکمت‌های [[غیبت]] [[امام مهدی|امام عصر]] {{ع}} این باشد که [[شیعیان]] می‌بایست در دوران [[غیبت]] امامشان، مورد [[آزمایش]] قرار گیرند، آزمایشی بسیار سخت و دشوار که خالص را از ناخالص و خوب را از بد جدا می‌کند.
::::::۳. '''تنبیه [[مردم]]:''' بسیاری از [[مردم]]، قدرشناس نعمت‌های [[خداوند]] نیستند، بلکه کفران [[نعمت]] هم می‌کنند. [[سنت]] [[خدا]] این است که اگر [[مردم]] ناسپاسی می‌کردند و به نعمت‌های او [[کفر]] می‌ورزیدند، آنها را تنبیه می‌کند.
 
::::::[[بهترین]] راه تأدیب این افراد گرفتن [[نعمت]] از آنهاست که موجب می‌شود بیدار شوند و با تغییر راه و روش خود، آن [[نعمت]] از دست رفته را از [[خداوند]] درخواست کنند و چه نعمتی عظیم‌تر و بابرکت‌تر از وجود [[پیامبر خاتم|پیامبر]] و [[معصومین]] {{عم}} بود که در طول ۲۷۳ سال از آغاز [[بعثت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} تا [[شهادت]] [[امام عسکری]] {{ع}} بین [[مردم]] بودند، ولی [[مردم]] [[قدر]] آن را ندانستند و [[خداوند]] این [[نعمت]] را از آنان گرفت.
[[امام صادق]] {{ع}} در این باره فرمود: "به [[خدا]] سوگند! آنچه گردن‌های خود را به سوی او کشیده‌اید، نخواهید دید تا اینکه مورد [[آزمایش]] قرار بگیرید و از هم جدا شوید"<ref>معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۶۴.</ref>.
::::::حکومت‌های [[ستمگر]] با آنها جنگیدند، آنها را به زندان انداختند، توهین کردند و یکی را پس از دیگری به [[شهادت]] رساندند. اگر [[مردم]] آن روز، قدرشناس این نعمت‌ها بودند، امروز ما در هجران [[امام]] عزیزمان نمی‌سوختیم. حال که چنین شده است، باید شب و روز به دنبال این [[نعمت]] بزرگ الهی باشیم، تا [[خداوند]] این هدیه را بار دیگر به ما برگرداند و از [[نعمت]] وجودش، در ایام [[ظهور]] بهره‌مند شویم.
 
::::::[[مروان]] انباری گوید: حضرت [[امام باقر|ابوجعفر]] {{ع}} فرمود: "اگر [[خداوند]] حضور ما را در نزد مردمی کراهت داشته باشد، ما را از آنها جدا می‌سازد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.</ref>.
[[امام باقر]] {{ع}} در جواب [[جابر جعفی]] که پرسیده بود: چه وقت [[فرج]] شما خواهد رسید؟ فرمود: "هیهات! [[فرج]] ما نخواهد بود تا آنکه تصفیه شوید. پس تصفیه شوید، و سه مرتبه این جمله را تکرار کرد و فرمود: تا آنکه خوب و بد از هم جدا شوند"<ref>کتاب الغیبه ،ص ۲۶.</ref>.
::::::۴. '''[[بیعت]] کسی به عهده‌اش نباشد:''' [[حدود]] ده [[روایت]] از [[معصومین]] {{عم}} صادر شده است که [[حکمت]] [[غیبت]] [[امام مهدی|امام عصر]] {{ع}} را این می‌داند که بیعتی از سوی [[مردم]] بر عهده آن حضرت نباشد. اگر آن حضرت بدون آماده بودن شرایط [[ظهور]] کند، یا باید تابع دولتی باشد و یا کشته خواهد شد. بدین جهت آن حضرت قدرتمندانه [[ظهور]] خواهد کرد و در برابر هیچ دولتی [[خضوع]] و خشوع نخواهد کرد، بلکه با [[قدرت]] بر تمام قدرت‌های غاصب و فاسد [[غلبه]] پیدا کند.
 
::::::[[علی]] بن [[حسن]] فضال گوید: [[امام رضا]] {{ع}} به من فرمود: "گویا می‌بینم که [[شیعیان]] پس از مفقود شدن سومین فرزندم، به دنبال او خواهند گشت، اما او را پیدا نمی‌کنند". عرض کردم: برای چه؟‌ای فرزند [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]! فرمود: "چون امامشان از آنها [[غایب]] می‌شود". گفتم: برای چه؟ فرمود: "تا [[بیعت]] کسی هنگام [[ظهور]] به عهده‌اش نباشد"<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۰ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.</ref>.
۳. '''تنبیه [[مردم]]:''' بسیاری از [[مردم]]، قدرشناس نعمت‌های [[خداوند]] نیستند، بلکه کفران [[نعمت]] هم می‌کنند. [[سنت]] [[خدا]] این است که اگر [[مردم]] ناسپاسی می‌کردند و به نعمت‌های او [[کفر]] می‌ورزیدند، آنها را تنبیه می‌کند.
::::::۵. '''[[بیم]] کشته شدن:''' در چند [[روایت]] از [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{عم}} آمده است که یکی از حکمت‌های [[غیبت]] [[امام زمان]] {{ع}}، [[بیم]] کشته شدن آن حضرت است.
 
::::::[[زراره]] گوید: [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: "برای آن جوان - [[حضرت مهدی]] {{ع}} - غیبتی پیش از ظهورش می‌باشد". گفتم: برای چه؟ فرمود: "می‌ترسد و سپس به شکم مبارک خود اشاره فرمود". [[زراره]] گفت: یعنی از کشته شدن<ref>غیبت نعمانی، ص ۱۷۶.</ref>.
[[بهترین]] راه تأدیب این افراد گرفتن [[نعمت]] از آنهاست که موجب می‌شود بیدار شوند و با تغییر راه و روش خود، آن [[نعمت]] از دست رفته را از [[خداوند]] درخواست کنند و چه نعمتی عظیم‌تر و بابرکت‌تر از وجود [[پیامبر خاتم|پیامبر]] و [[معصومین]] {{عم}} بود که در طول ۲۷۳ سال از آغاز [[بعثت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} تا [[شهادت]] [[امام عسکری]] {{ع}} بین [[مردم]] بودند، ولی [[مردم]] [[قدر]] آن را ندانستند و [[خداوند]] این [[نعمت]] را از آنان گرفت.
::::::'''سؤال:''' مگر سایر [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} با اینکه در معرض خطر کشته شدن بودند، بدون هیچ [[ترس]] و وحشتی، بین [[مردم]] زندگی نمی‌کردند؟!
 
حکومت‌های [[ستمگر]] با آنها جنگیدند، آنها را به زندان انداختند، توهین کردند و یکی را پس از دیگری به [[شهادت]] رساندند. اگر [[مردم]] آن روز، قدرشناس این نعمت‌ها بودند، امروز ما در هجران [[امام]] عزیزمان نمی‌سوختیم. حال که چنین شده است، باید شب و روز به دنبال این [[نعمت]] بزرگ الهی باشیم، تا [[خداوند]] این هدیه را بار دیگر به ما برگرداند و از [[نعمت]] وجودش، در ایام [[ظهور]] بهره‌مند شویم.
 
[[مروان]] انباری گوید: حضرت [[امام باقر|ابوجعفر]] {{ع}} فرمود: "اگر [[خداوند]] حضور ما را در نزد مردمی کراهت داشته باشد، ما را از آنها جدا می‌سازد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.</ref>.
 
۴. '''[[بیعت]] کسی به عهده‌اش نباشد:''' [[حدود]] ده [[روایت]] از [[معصومین]] {{عم}} صادر شده است که [[حکمت]] [[غیبت]] [[امام مهدی|امام عصر]] {{ع}} را این می‌داند که بیعتی از سوی [[مردم]] بر عهده آن حضرت نباشد. اگر آن حضرت بدون آماده بودن شرایط [[ظهور]] کند، یا باید تابع دولتی باشد و یا کشته خواهد شد. بدین جهت آن حضرت قدرتمندانه [[ظهور]] خواهد کرد و در برابر هیچ دولتی [[خضوع]] و خشوع نخواهد کرد، بلکه با [[قدرت]] بر تمام قدرت‌های غاصب و فاسد [[غلبه]] پیدا کند.
 
[[علی]] بن [[حسن]] فضال گوید: [[امام رضا]] {{ع}} به من فرمود: "گویا می‌بینم که [[شیعیان]] پس از مفقود شدن سومین فرزندم، به دنبال او خواهند گشت، اما او را پیدا نمی‌کنند". عرض کردم: برای چه؟‌ای فرزند [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]! فرمود: "چون امامشان از آنها [[غایب]] می‌شود". گفتم: برای چه؟ فرمود: "تا [[بیعت]] کسی هنگام [[ظهور]] به عهده‌اش نباشد"<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۰ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.</ref>.
 
۵. '''[[بیم]] کشته شدن:''' در چند [[روایت]] از [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{عم}} آمده است که یکی از حکمت‌های [[غیبت]] [[امام زمان]] {{ع}}، [[بیم]] کشته شدن آن حضرت است.
 
[[زراره]] گوید: [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: "برای آن جوان - [[حضرت مهدی]] {{ع}} - غیبتی پیش از ظهورش می‌باشد". گفتم: برای چه؟ فرمود: "می‌ترسد و سپس به شکم مبارک خود اشاره فرمود". [[زراره]] گفت: یعنی از کشته شدن<ref>غیبت نعمانی، ص ۱۷۶.</ref>.
 
'''سؤال:''' مگر سایر [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} با اینکه در معرض خطر کشته شدن بودند، بدون هیچ [[ترس]] و وحشتی، بین [[مردم]] زندگی نمی‌کردند؟!
::::::'''پاسخ:''' برای [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} چون شرایط [[قیام]] فراهم نبود، در اندیشه [[قیام]] علیه [[خلیفه]] وقت نبودند، بلکه در [[انتظار]] [[دولت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} بودند. این [[عقیده]] با اینکه ضرری به [[فرمانروایان]] وقت نمی‌رسانید، موجب شد که آنان [[امامان]] را زندانی کنند و سرانجام آنها را به [[شهادت]] برسانند. ولی وضعیت حضرت [[صاحب الزمان]] {{ع}} چنین نیست؛ زیرا آن حضرت با [[شمشیر]] [[قیام]] می‌کند و [[صاحبان قدرت]] را از اریکه [[قدرت]] به زیر می‌کشاند و با برچیدن بساط [[ظلم]] و [[جور]]، [[زمین]] را پر از [[عدل]] و داد می‌کند. پس ممکن نیست که آن حضرت آزادانه در بین [[مردم]] زندگی کند و هیچ قدرتی مزاحم او نشود. از سوی دیگر، اگر امامی کشته می‌شد، [[امام]] دیگری [[جانشین]] او می‌شد، اما اگر [[امام زمان]] {{ع}} کشته می‌شد [[جانشینی]] نداشت. از این رو، [[غیبت]] او امری است لازم و [[واجب]].
::::::'''پاسخ:''' برای [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} چون شرایط [[قیام]] فراهم نبود، در اندیشه [[قیام]] علیه [[خلیفه]] وقت نبودند، بلکه در [[انتظار]] [[دولت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} بودند. این [[عقیده]] با اینکه ضرری به [[فرمانروایان]] وقت نمی‌رسانید، موجب شد که آنان [[امامان]] را زندانی کنند و سرانجام آنها را به [[شهادت]] برسانند. ولی وضعیت حضرت [[صاحب الزمان]] {{ع}} چنین نیست؛ زیرا آن حضرت با [[شمشیر]] [[قیام]] می‌کند و [[صاحبان قدرت]] را از اریکه [[قدرت]] به زیر می‌کشاند و با برچیدن بساط [[ظلم]] و [[جور]]، [[زمین]] را پر از [[عدل]] و داد می‌کند. پس ممکن نیست که آن حضرت آزادانه در بین [[مردم]] زندگی کند و هیچ قدرتی مزاحم او نشود. از سوی دیگر، اگر امامی کشته می‌شد، [[امام]] دیگری [[جانشین]] او می‌شد، اما اگر [[امام زمان]] {{ع}} کشته می‌شد [[جانشینی]] نداشت. از این رو، [[غیبت]] او امری است لازم و [[واجب]].
::::::[[شهادت]] و کشته شدن در [[راه خدا]]، یکی از افتخارات [[معصومین]] است و [[امام زمان]] {{ع}} نیز سرانجام به [[شهادت]] خواهد رسید و در این بحثی نیست، اما باید دید علت [[ترس]] او چیست؟
 
[[شهادت]] و کشته شدن در [[راه خدا]]، یکی از افتخارات [[معصومین]] است و [[امام زمان]] {{ع}} نیز سرانجام به [[شهادت]] خواهد رسید و در این بحثی نیست، اما باید دید علت [[ترس]] او چیست؟
:::::#اگر آن حضرت کشته می‌شد، [[زمین]] خالی از [[حجت]] می‌ماند.
:::::#اگر آن حضرت کشته می‌شد، [[زمین]] خالی از [[حجت]] می‌ماند.
:::::#اگر آن حضرت کشته می‌شد، [[حکومت عدل جهانی]] بدون [[رهبر]] می‌ماند. [[دشمن]] برای کشتن [[امام زمان]] {{ع}} تلاش فراوانی کرد.
:::::#اگر آن حضرت کشته می‌شد، [[حکومت عدل جهانی]] بدون [[رهبر]] می‌ماند. [[دشمن]] برای کشتن [[امام زمان]] {{ع}} تلاش فراوانی کرد.
::::::[[ابوخالد کابلی]] می‌گوید: از [[امام باقر]] {{ع}} درخواست کردم نام [[امام زمان]] {{ع}} را به من بگوید، تا او را بشناسم. آن حضرت فرمود: "ای ابوخالد! اگر فرزندان [[فاطمه]] او را بشناسند، بر کشتن و قطعه قطعه شدن او حریص خواهند بود"<ref>کتاب الغیبه، ص ۲۰۲.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} به جمعی که در خدمتش بودند، به همین مطلب اشاره کرد و فرمود: "[[بنی امیه]] و [[بنی عباس]] وقتی فهمیدند زوال ملکشان بر دست توانای [[قائم]] ما {{ع}} خواهد بود، با ما [[دشمنی]] کردند و شمشیرهایشان را برای کشتن ما به کار بردند تا نسل ما را قطع نمایند، به این امید که [[قائم]] ما را کشته باشند"<ref>کتاب الغیبه، ص ۱۰۶.</ref>.
 
::::::۶. '''خالی شدن صلب [[کافران]] از [[مؤمنان]]:''' [[امام مهدی]] {{ع}} با [[دشمنان]] [[خدا]] هیچ گونه سازشی نخواهد کرد، بلکه همه آنها را به قتل خواهد رساند. از این رو، [[اراده خدا]] بر این است که [[غیبت]] آن حضرت طول بکشد تا تمام مؤمنانی که می‌باید متولد شوند، به [[دنیا]] بیایند. از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیدند: چرا [[امیرالمؤمنین|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} با [[مخالفان]] اول خود [[جنگ]] نکرد؟ آن حضرت فرمود: "به جهت یک [[آیه]] در [[کتاب خدا]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>سوره فتح، آیه ۲۵.</ref>؛ اگر [[مؤمنان]] و [[کافران]] (در [[مکه]]) از هم جدا می‌شدند، [[کافران]] را [[عذاب]] دردناکی می‌کردیم". [[راوی]] گوید: عرض کردم: مقصود از تزایل چیست؟ آن حضرت فرمود: "ودیعه‌های مؤمنانی است که در اصلاب [[کفار]] بوده‌اند. [[قائم]] {{ع}} نیز چنین می‌کند. او [[ظهور]] نمی‌کند تا اینکه تمام ودیعه‌های [[خداوند]] در صلب‌ها بیرون بیایند. پس هرگاه تمام آن ودیعه‌ها خارج شدند، آن حضرت [[ظهور]] می‌کند، بر [[دشمنان]] [[خدا]] مسلط می‌گردد و همه آنها را به قتل می‌رساند"<ref>علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]، ص ۷۰ - ۷۶.</ref>.
[[ابوخالد کابلی]] می‌گوید: از [[امام باقر]] {{ع}} درخواست کردم نام [[امام زمان]] {{ع}} را به من بگوید، تا او را بشناسم. آن حضرت فرمود: "ای ابوخالد! اگر فرزندان [[فاطمه]] او را بشناسند، بر کشتن و قطعه قطعه شدن او حریص خواهند بود"<ref>کتاب الغیبه، ص ۲۰۲.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} به جمعی که در خدمتش بودند، به همین مطلب اشاره کرد و فرمود: "[[بنی امیه]] و [[بنی عباس]] وقتی فهمیدند زوال ملکشان بر دست توانای [[قائم]] ما {{ع}} خواهد بود، با ما [[دشمنی]] کردند و شمشیرهایشان را برای کشتن ما به کار بردند تا نسل ما را قطع نمایند، به این امید که [[قائم]] ما را کشته باشند"<ref>کتاب الغیبه، ص ۱۰۶.</ref>.
 
۶. '''خالی شدن صلب [[کافران]] از [[مؤمنان]]:''' [[امام مهدی]] {{ع}} با [[دشمنان]] [[خدا]] هیچ گونه سازشی نخواهد کرد، بلکه همه آنها را به قتل خواهد رساند. از این رو، [[اراده خدا]] بر این است که [[غیبت]] آن حضرت طول بکشد تا تمام مؤمنانی که می‌باید متولد شوند، به [[دنیا]] بیایند. از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیدند: چرا [[امیرالمؤمنین|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} با [[مخالفان]] اول خود [[جنگ]] نکرد؟ آن حضرت فرمود: "به جهت یک [[آیه]] در [[کتاب خدا]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>سوره فتح، آیه ۲۵.</ref>؛ اگر [[مؤمنان]] و [[کافران]] (در [[مکه]]) از هم جدا می‌شدند، [[کافران]] را [[عذاب]] دردناکی می‌کردیم". [[راوی]] گوید: عرض کردم: مقصود از تزایل چیست؟ آن حضرت فرمود: "ودیعه‌های مؤمنانی است که در اصلاب [[کفار]] بوده‌اند. [[قائم]] {{ع}} نیز چنین می‌کند. او [[ظهور]] نمی‌کند تا اینکه تمام ودیعه‌های [[خداوند]] در صلب‌ها بیرون بیایند. پس هرگاه تمام آن ودیعه‌ها خارج شدند، آن حضرت [[ظهور]] می‌کند، بر [[دشمنان]] [[خدا]] مسلط می‌گردد و همه آنها را به قتل می‌رساند"<ref>علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]، ص ۷۰ - ۷۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۶۰: خط ۴۴۳:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[رحیم کارگر]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[رحیم کارگر]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[غیبت امام مهدی]]{{ع}} یکی از پدیده‏‌هایی است که با [[اراده]] و [[تدبیر]] [[خداوند]] رخ داده است؛ پس به طور حتم دارای [[حکمت]] و مصلحتی مهم و قابل توجه است.
::::::«[[غیبت امام مهدی]]{{ع}} یکی از پدیده‏‌هایی است که با [[اراده]] و [[تدبیر]] [[خداوند]] رخ داده است؛ پس به طور حتم دارای [[حکمت]] و مصلحتی مهم و قابل توجه است.
::::::[[عبد]] اللّه بن [[فضل]] [[هاشمی]] می‌‏گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌‏‏فرمود: [[صاحب الامر]]، غیبتی دارد که ناگزیر اتفاق می‌‏افتد و ناراستان و طرفداران [[باطل]] به [[شک]] می‌‏افتند. عرض کردم: فدایت شوم چرا چنین می‌‏‏شود؟ فرمود: به خاطر چیزی که ما اجازه نداریم، آن را برای شما بازگو کنیم. عرض کردم: [[حکمت]] و فایده این [[غیبت]] چیست؟ فرمود: [[حکمت غیبت]] او، همان [[حکمت غیبت]] آن عده از حجت‏‌های [[خداوند]] است که قبلا از آنها یاد شده است؛ [[حکمت]] این [[غیبت]] نیز تا بعد از [[ظهور]] آن حضرت، بر [[مردم]] معلوم نخواهد شد؛ همان‏طور که [[حکمت]] کارهایی که [[خضر]] انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از [[موسی]]، معلوم نشد.‌ای پسر [[فضل]]! این امری الهی است و سرّ آن و جهات پنهانی آن نیز، الهی و به [[خدا]] مربوط است و هنگامی که ما می‌‏دانیم [[خداوند]] عزّ و جل [[حکیم]] است، قبول و اعتراف می‌‏‏کنیم که تمام کارهایش، عین [[حکمت]] و درستی است؛ هرچند که علت و چرایی آن کارها، برای ما روشن نشده باشد<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۸، ج ۲۱۷.</ref>.
 
::::::براساس این [[حدیث]]، علّت و [[حکمت]] اصلی [[غیبت]]، برای ما معلوم نیست و پس از [[ظهور مهدی]] {{ع}} آشکار می‌‏گردد؛ ولی در [[روایات]] متعدد دیگر، [[اسرار]] و عللی برای [[غیبت]] آن حضرت بیان شده که قابل توجّه است و می‌‏‏تواند ما را نسبت به وقوع [[غیبت]] و [[لزوم]] آن به [[اطمینان]] بیشتری برساند. در اینجا عوامل و حکمت‏‏‌های غیبت- براساس یک دسته‏‌بندی جدید و جامع- بیان می‌‏‏شود؛ بنابراین تقسیم، [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} هم از جانب [[خدا]] و به خواست و [[اراده]] او بوده است و هم [[مردم]]، [[حاکمان ظالم]] و [[شیعیان]] در آن نقش و تأثیر داشته‏‌اند.
[[عبد]] اللّه بن [[فضل]] [[هاشمی]] می‌‏گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌‏‏فرمود: [[صاحب الامر]]، غیبتی دارد که ناگزیر اتفاق می‌‏افتد و ناراستان و طرفداران [[باطل]] به [[شک]] می‌‏افتند. عرض کردم: فدایت شوم چرا چنین می‌‏‏شود؟ فرمود: به خاطر چیزی که ما اجازه نداریم، آن را برای شما بازگو کنیم. عرض کردم: [[حکمت]] و فایده این [[غیبت]] چیست؟ فرمود: [[حکمت غیبت]] او، همان [[حکمت غیبت]] آن عده از حجت‏‌های [[خداوند]] است که قبلا از آنها یاد شده است؛ [[حکمت]] این [[غیبت]] نیز تا بعد از [[ظهور]] آن حضرت، بر [[مردم]] معلوم نخواهد شد؛ همان‏طور که [[حکمت]] کارهایی که [[خضر]] انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از [[موسی]]، معلوم نشد.‌ای پسر [[فضل]]! این امری الهی است و سرّ آن و جهات پنهانی آن نیز، الهی و به [[خدا]] مربوط است و هنگامی که ما می‌‏دانیم [[خداوند]] عزّ و جل [[حکیم]] است، قبول و اعتراف می‌‏‏کنیم که تمام کارهایش، عین [[حکمت]] و درستی است؛ هرچند که علت و چرایی آن کارها، برای ما روشن نشده باشد<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۸، ج ۲۱۷.</ref>.
 
براساس این [[حدیث]]، علّت و [[حکمت]] اصلی [[غیبت]]، برای ما معلوم نیست و پس از [[ظهور مهدی]] {{ع}} آشکار می‌‏گردد؛ ولی در [[روایات]] متعدد دیگر، [[اسرار]] و عللی برای [[غیبت]] آن حضرت بیان شده که قابل توجّه است و می‌‏‏تواند ما را نسبت به وقوع [[غیبت]] و [[لزوم]] آن به [[اطمینان]] بیشتری برساند. در اینجا عوامل و حکمت‏‏‌های غیبت- براساس یک دسته‏‌بندی جدید و جامع- بیان می‌‏‏شود؛ بنابراین تقسیم، [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} هم از جانب [[خدا]] و به خواست و [[اراده]] او بوده است و هم [[مردم]]، [[حاکمان ظالم]] و [[شیعیان]] در آن نقش و تأثیر داشته‏‌اند.
:::::*'''[[اراده]] و خواست [[خداوند]]:''' طبق بیان [[روایات]]، [[غیبت امام مهدی]]{{ع}}، بیشتر از [[ناحیه]] [[خدا]] و براساس [[مشیت]]، [[حکمت]] و [[اراده]] او بوده است. در روند پیشینه‌‏دار [[تاریخ]]، وقایع و رویدادهای شگفت و خارق‌‏العاده‏‌ای رخ داده و اینها براساس [[سنت]] و [[قوانین]] الهی [[حاکم]] بر هستی بوده است. زندگی طولانی و [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} نیز از چهارچوب این قانون خارج نیست. [[خداوند]] با [[غیبت]] [[حجت]] خود، اهداف و اغراض زیر را در نظر داشته است:
:::::*'''[[اراده]] و خواست [[خداوند]]:''' طبق بیان [[روایات]]، [[غیبت امام مهدی]]{{ع}}، بیشتر از [[ناحیه]] [[خدا]] و براساس [[مشیت]]، [[حکمت]] و [[اراده]] او بوده است. در روند پیشینه‌‏دار [[تاریخ]]، وقایع و رویدادهای شگفت و خارق‌‏العاده‏‌ای رخ داده و اینها براساس [[سنت]] و [[قوانین]] الهی [[حاکم]] بر هستی بوده است. زندگی طولانی و [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} نیز از چهارچوب این قانون خارج نیست. [[خداوند]] با [[غیبت]] [[حجت]] خود، اهداف و اغراض زیر را در نظر داشته است:
:::::#'''[[آزمون]] و [[امتحان]] مردم‏''': یکی از [[حکمت الهی]] در مسئله [[غیبت]] [[حجت]]، [[امتحان]] و [[آزمایش]] انسان‌‏ها- به خصوص شیعیان- است؛ یعنی، [[امتحان]] و [[آزمایش]] گروهی که [[ایمان‏]] محکمی ندارند تا باطنشان ظاهر شود. کسانی هم که [[ایمان]] در اعماق [[دل]] آنان ریشه دوانده، به واسطه [[انتظار]] و [[صبر]] بر شداید و [[ایمان به غیب]]، ارزش و قدرشان معلوم می‌‏گردد و به درجاتی از [[ثواب]] نایل می‌‏‏آیند. زرارة بن اعین می‌‏‏گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌‏‏فرمود: [[قائم]] قبل از قیامش غیبتی دارد؛ گفتم: چرا؟ فرمود: می‌‏‏ترسد... تا آنجا که فرمود:... او [[منتظر]] است؛ اما [[خداوند]] [[دوست]] دارد [[شیعه]] را [[آزمایش]] کند؛ آن‏گاه معتقدان و طرفداران [[باطل]] به [[شک]] می‌‏افتند<ref>{{عربی|و هو المنتظر غیر انّ الله یحبّ ان یمتحن الشیعه، فعند ذلک یرتاب المبطلون}}؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۲، ح ۱۵۰</ref> [[جابر]] گوید: به [[امام باقر]] {{ع}} عرض کردم، [[فرج]] شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: دور است، دور است؛ [[فرج]] ما پیش نخواهد آمد تا اینکه [[غربال]] شوید، باز [[غربال]] شوید... تا اینکه ناخالصی از بین برود و صافی باقی بماند<ref>{{عربی|هیهات! هیهات!: لا یکون فرجنا حتّی تغربلوا ثمّ تغربلوا حتی یذهب الکیدر و یبقی الصفو}}؛بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳</ref>. بر این اساس [[آزمایش]] [[مردم]] از دو جهت صورت می‌‏‏گیرد:
:::::#'''[[آزمون]] و [[امتحان]] مردم‏''': یکی از [[حکمت الهی]] در مسئله [[غیبت]] [[حجت]]، [[امتحان]] و [[آزمایش]] انسان‌‏ها- به خصوص شیعیان- است؛ یعنی، [[امتحان]] و [[آزمایش]] گروهی که [[ایمان‏]] محکمی ندارند تا باطنشان ظاهر شود. کسانی هم که [[ایمان]] در اعماق [[دل]] آنان ریشه دوانده، به واسطه [[انتظار]] و [[صبر]] بر شداید و [[ایمان به غیب]]، ارزش و قدرشان معلوم می‌‏گردد و به درجاتی از [[ثواب]] نایل می‌‏‏آیند. زرارة بن اعین می‌‏‏گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌‏‏فرمود: [[قائم]] قبل از قیامش غیبتی دارد؛ گفتم: چرا؟ فرمود: می‌‏‏ترسد... تا آنجا که فرمود:... او [[منتظر]] است؛ اما [[خداوند]] [[دوست]] دارد [[شیعه]] را [[آزمایش]] کند؛ آن‏گاه معتقدان و طرفداران [[باطل]] به [[شک]] می‌‏افتند<ref>{{عربی|و هو المنتظر غیر انّ الله یحبّ ان یمتحن الشیعه، فعند ذلک یرتاب المبطلون}}؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۲، ح ۱۵۰</ref> [[جابر]] گوید: به [[امام باقر]] {{ع}} عرض کردم، [[فرج]] شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: دور است، دور است؛ [[فرج]] ما پیش نخواهد آمد تا اینکه [[غربال]] شوید، باز [[غربال]] شوید... تا اینکه ناخالصی از بین برود و صافی باقی بماند<ref>{{عربی|هیهات! هیهات!: لا یکون فرجنا حتّی تغربلوا ثمّ تغربلوا حتی یذهب الکیدر و یبقی الصفو}}؛بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳</ref>. بر این اساس [[آزمایش]] [[مردم]] از دو جهت صورت می‌‏‏گیرد:
خط ۴۰۶: خط ۴۹۱:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[فرج‌الله هدایت‌نیا]]'''، در مقاله ''«[[امام مهدی در نگاه امام خمینی (مقاله)|امام مهدی در نگاه امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[فرج‌الله هدایت‌نیا]]'''، در مقاله ''«[[امام مهدی در نگاه امام خمینی (مقاله)|امام مهدی در نگاه امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::*«همانطور که می‌دانیم، [[امام زمان]]{{ع}} دو [[غیبت]] دارد: یکی [[غیبت صغری]] و دیگری [[غیبت کبری]]<ref>{{عربی|"لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ: إِحْدَاهُمَا طَوِيلَةٌ وَ الْأُخْرَى قَصِيرَةٌ..."}} (مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۵).</ref>. [[غیبت صغری]] مجموعا ۷۴ سال<ref>البته این در صورتی است که غیبت صغری از آغاز تولد حضرت مهدی {{ع}} حساب شود (المفید، [الشیخ‌] محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، آل البیت {{عم}}، ج ۲، ص ۳۴۰) ولی اگر از زمان وفات امام عسکری {{ع}} محاسبه شود ۶۹ سال خواهد بود.</ref> طول کشیده است و پس از آن (از سال ۳۲۹ ه. ق.) [[غیبت کبری]] آغاز شده است که تاکنون و تا زمانی که بر ما پوشیده است ادامه خواهد یافت. آنچه در این سطور بیان می‌شود راز [[غیبت امام زمان]] و [[فلسفه]] آن است. باید بین "[[فلسفه غیبت]]" و "آثار [[غیبت]]" تفاوت قایل شویم. اینکه [[امام زمان]] چرا [[غایب]] شده‌اند، با این مطلب که بر [[غیبت]] آن حضرت چه فوایدی مترتب می‌شود، تفاوت دارد.
::::::*«همانطور که می‌دانیم، [[امام زمان]]{{ع}} دو [[غیبت]] دارد: یکی [[غیبت صغری]] و دیگری [[غیبت کبری]]<ref>{{عربی|"لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ: إِحْدَاهُمَا طَوِيلَةٌ وَ الْأُخْرَى قَصِيرَةٌ..."}} (مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۵).</ref>. [[غیبت صغری]] مجموعا ۷۴ سال<ref>البته این در صورتی است که غیبت صغری از آغاز تولد حضرت مهدی {{ع}} حساب شود (المفید، [الشیخ‌] محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، آل البیت {{عم}}، ج ۲، ص ۳۴۰) ولی اگر از زمان وفات امام عسکری {{ع}} محاسبه شود ۶۹ سال خواهد بود.</ref> طول کشیده است و پس از آن (از سال ۳۲۹ ه. ق.) [[غیبت کبری]] آغاز شده است که تاکنون و تا زمانی که بر ما پوشیده است ادامه خواهد یافت. آنچه در این سطور بیان می‌شود راز [[غیبت امام زمان]] و [[فلسفه]] آن است. باید بین "[[فلسفه غیبت]]" و "آثار [[غیبت]]" تفاوت قایل شویم. اینکه [[امام زمان]] چرا [[غایب]] شده‌اند، با این مطلب که بر [[غیبت]] آن حضرت چه فوایدی مترتب می‌شود، تفاوت دارد.
::::::راز [[غیبت]] در سخنان [[امام خمینی]] با ظرافت خاصی بیان شده است. مجموعه کلمات [[امام خمینی]] در این باره را می‌توان در چند بند و یک نتیجه بیان نمود:
 
راز [[غیبت]] در سخنان [[امام خمینی]] با ظرافت خاصی بیان شده است. مجموعه کلمات [[امام خمینی]] در این باره را می‌توان در چند بند و یک نتیجه بیان نمود:
:::::#[[هدف بعثت]] [[انبیا]] "اجرای [[قسط]] و [[عدل]]" بوده است: "هریک از [[انبیا]] که آمده‌اند برای اجرای [[عدالت]] آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای [[عدالت]] در همه [[عالم]] بکنند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>. اینکه [[فلسفه بعثت]] [[انبیا]] "اجرای [[عدالت]]" بوده مستند قرآنی دارد. از نظر [[قرآن مجید]] [[بعثت]] [[انبیا]] اهدافی داشته است که یکی از مهمترین آن اهداف این بوده که [[عدالت]] در همه جا گسترش یابد. در سوره حدید آمده است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ سوره حدید، آیه:۲۵.</ref>؛  
:::::#[[هدف بعثت]] [[انبیا]] "اجرای [[قسط]] و [[عدل]]" بوده است: "هریک از [[انبیا]] که آمده‌اند برای اجرای [[عدالت]] آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای [[عدالت]] در همه [[عالم]] بکنند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>. اینکه [[فلسفه بعثت]] [[انبیا]] "اجرای [[عدالت]]" بوده مستند قرآنی دارد. از نظر [[قرآن مجید]] [[بعثت]] [[انبیا]] اهدافی داشته است که یکی از مهمترین آن اهداف این بوده که [[عدالت]] در همه جا گسترش یابد. در سوره حدید آمده است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ سوره حدید، آیه:۲۵.</ref>؛  
:::::#این [[هدف]] بزرگ و مقدس (اجرای [[عدالت]]) به دلایلی تاکنون محقق نشده است و ما امروزه [[شاهد]] [[بی‌عدالتی]] در سراسر [[جهان]] هستیم: "لکن موفق نشدند، حتی [[پیامبر خاتم|رسول ختمی]]{{صل}} که برای [[اصلاح]] [[بشر]] آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا... لکن موانع اسباب این شد که نتوانستند [[اجرا]] بکنند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>. عبارت مذکور صریح است در اینکه [[هدف]] فوق تاکنون محقق نشده است. الآن [[زمین]] پر از [[ظلم]] است و در آینده ممکن است بیشتر هم بشود و این [[شاهد]] است بر اینکه [[انبیا]] موفق نشده‌اند [[عدالت]] را به [[اجرا]] درآورند؛ البته نه به [[دلیل]] ناتوانی [[انبیای الهی]] بلکه به خاطر فقدان شرایط مناسب و نیز کارشکنی مخالفین بوده است.
:::::#این [[هدف]] بزرگ و مقدس (اجرای [[عدالت]]) به دلایلی تاکنون محقق نشده است و ما امروزه [[شاهد]] [[بی‌عدالتی]] در سراسر [[جهان]] هستیم: "لکن موفق نشدند، حتی [[پیامبر خاتم|رسول ختمی]]{{صل}} که برای [[اصلاح]] [[بشر]] آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا... لکن موانع اسباب این شد که نتوانستند [[اجرا]] بکنند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>. عبارت مذکور صریح است در اینکه [[هدف]] فوق تاکنون محقق نشده است. الآن [[زمین]] پر از [[ظلم]] است و در آینده ممکن است بیشتر هم بشود و این [[شاهد]] است بر اینکه [[انبیا]] موفق نشده‌اند [[عدالت]] را به [[اجرا]] درآورند؛ البته نه به [[دلیل]] ناتوانی [[انبیای الهی]] بلکه به خاطر فقدان شرایط مناسب و نیز کارشکنی مخالفین بوده است.
خط ۴۲۰: خط ۵۰۶:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[علی رضا امامی میبدی]]'''، در کتاب ''«[[آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[علی رضا امامی میبدی]]'''، در کتاب ''«[[آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«یکی از اعتقادات قطعی و خدشه‌ناپذیر [[شیعه دوازده امامی]] این است که با توجه به شرایط و عللی که به آنها اشاره خواهد شد [[امام دوازدهم]] {{ع}} از انظار عمومی پنهان و به [[امر الهی]] [[غائب]] می‌‌باشد و این زندگی مخفیانه و در پس پرده [[غیبت]] تا روزی که بستر مناسب برای حضور و [[ظهور]] آن حضرت فراهم نباشد ادامه خواهد داشت.
::::::«یکی از اعتقادات قطعی و خدشه‌ناپذیر [[شیعه دوازده امامی]] این است که با توجه به شرایط و عللی که به آنها اشاره خواهد شد [[امام دوازدهم]] {{ع}} از انظار عمومی پنهان و به [[امر الهی]] [[غائب]] می‌‌باشد و این زندگی مخفیانه و در پس پرده [[غیبت]] تا روزی که بستر مناسب برای حضور و [[ظهور]] آن حضرت فراهم نباشد ادامه خواهد داشت.
::::::درباره [[غیبت امام]] عصر {{ع}} و مسائل مرتبط با آن از سوی [[دانشمندان]] [[شیعه]] کتاب‌های بسیاری نگارش یافته است<ref>برای نمونه می‌توان به این کتاب‌ها اشاره نمود: کمالدین، صدوق/ الفصول العشره، شیخ مفید/ الغیبه، نعمانی/ الغیبه، شیخ طوسی/ الانوار المضیئه، نیلی نجفی/ بحث حول المهدی، شهید محمد باقر صدر/ تاریخ الغیبه صغری و کبری، سید محمد صادق صدر/ النجم الثاقب، محدث نوری و...</ref> در میان نوشته‌‌ها و مصاحبه‌‌های [[علامه طباطبایی]] نیز نکاتی نسبت به این موضوع و مسائل مرتبط با آن به چشم می‌خورد که در این فصل به [[تبیین]] اصل [[غیبت]] و [[فلسفه]] آن و طی چند فصل آینده به دیگر موضوعات مربوط به [[غیبت]] و [[تبیین]] آنها می‌‌پردازیم.
 
::::::منابع و اسناد تاریخی و روایی نشان می‌‌دهد که دوران میانی قرن سوم و چهارم هجری که زمان تولد [[امام زمان]] {{ع}} می‌‌باشد دوران سیاه و تاریک و همراه با خفقان و دشواری‌‌های فراوانی برای [[شیعه]] و [[ائمه]] ایشان {{عم}} بوده است به همین جهت دوران هفت ساله [[امامت امام حسن]] [[عسکری]] {{ع}} نیز به واسطه سخت گیری بیرون از اندازه [[مقام خلافت]] با [[تقیه]] بسیار شدید روبه‌رو بود و درب منزل [[امام]] به روی [[مردم]] حتی [[عامه]] [[شیعه]] بسته و جز خاص [[شیعه]] کسی با آن حضرت ارتباط نداشت<ref>شیعه در اسلام (طب قدیم) ص ۲۲۸.</ref>.
درباره [[غیبت امام]] عصر {{ع}} و مسائل مرتبط با آن از سوی [[دانشمندان]] [[شیعه]] کتاب‌های بسیاری نگارش یافته است<ref>برای نمونه می‌توان به این کتاب‌ها اشاره نمود: کمالدین، صدوق/ الفصول العشره، شیخ مفید/ الغیبه، نعمانی/ الغیبه، شیخ طوسی/ الانوار المضیئه، نیلی نجفی/ بحث حول المهدی، شهید محمد باقر صدر/ تاریخ الغیبه صغری و کبری، سید محمد صادق صدر/ النجم الثاقب، محدث نوری و...</ref> در میان نوشته‌‌ها و مصاحبه‌‌های [[علامه طباطبایی]] نیز نکاتی نسبت به این موضوع و مسائل مرتبط با آن به چشم می‌خورد که در این فصل به [[تبیین]] اصل [[غیبت]] و [[فلسفه]] آن و طی چند فصل آینده به دیگر موضوعات مربوط به [[غیبت]] و [[تبیین]] آنها می‌‌پردازیم.
::::::از جمله علل این فشارها و تهدیدها این بود که [[مقام خلافت]] پی برده بود که [[شیعه امامیه]] برای [[امام حسن عسکری]] {{ع}} فرزندی معتقدند و طبق روایاتی که از خود [[امام یازدهم]] {{ع}} و هم از پدرانش {{عم}} [[نقل]] می‌‌کنند فرزند او را همان [[مهدی موعود]] می‌‌دانند که به موجب [[اخبار]] [[متواتر]] از طرق [[عامه]] و [[خاصه]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از آمدن او و جمع شدن بساط [[ظلم]] و [[ستم]] از [[زمین]] به دست خود خبر داده بود.
 
::::::به همین سبب [[امام یازدهم]] {{ع}} بیشتر از سایر [[ائمه]] {{ع}} تحت مراقبت [[مقام خلافت]] درآمده بود و [[خلیفه]] وقت تصمیم قطعی گرفته بود که به هر طریق باشد به داستان [[امامت]] [[شیعه]] خاتمه بخشد و در این خانه را برای همیشه ببندد. و از این روی همین که بیماری [[امام]] را به [[معتمد]] [[خلیفه]] وقت گزارش دادند چند تن از معتمدان و [[قضات]] خود را به منزل [[امام]] گماشت که پیوسته ملازم وی و مراقب اوضاع داخلی منزل باشند تا اگر دارای فرزندی می‌‌باشد وی را گرفته و از بین ببرند. پس از [[شهادت]] [[امام]] نیز خانه حضرت را تفتیش و توسط قابله‌ها کنیزان آن حضرت را معاینه کردند و تا دو سال مأمورین [[خلیفه]] در خط پیدا کردن [[خلف]] آن حضرت مشغول فعالیت بودند تا به کلی نا امید شدند<ref>همان.</ref>
منابع و اسناد تاریخی و روایی نشان می‌‌دهد که دوران میانی قرن سوم و چهارم هجری که زمان تولد [[امام زمان]] {{ع}} می‌‌باشد دوران سیاه و تاریک و همراه با خفقان و دشواری‌‌های فراوانی برای [[شیعه]] و [[ائمه]] ایشان {{عم}} بوده است به همین جهت دوران هفت ساله [[امامت امام حسن]] [[عسکری]] {{ع}} نیز به واسطه سخت گیری بیرون از اندازه [[مقام خلافت]] با [[تقیه]] بسیار شدید روبه‌رو بود و درب منزل [[امام]] به روی [[مردم]] حتی [[عامه]] [[شیعه]] بسته و جز خاص [[شیعه]] کسی با آن حضرت ارتباط نداشت<ref>شیعه در اسلام (طب قدیم) ص ۲۲۸.</ref>.
 
از جمله علل این فشارها و تهدیدها این بود که [[مقام خلافت]] پی برده بود که [[شیعه امامیه]] برای [[امام حسن عسکری]] {{ع}} فرزندی معتقدند و طبق روایاتی که از خود [[امام یازدهم]] {{ع}} و هم از پدرانش {{عم}} [[نقل]] می‌‌کنند فرزند او را همان [[مهدی موعود]] می‌‌دانند که به موجب [[اخبار]] [[متواتر]] از طرق [[عامه]] و [[خاصه]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از آمدن او و جمع شدن بساط [[ظلم]] و [[ستم]] از [[زمین]] به دست خود خبر داده بود.
 
به همین سبب [[امام یازدهم]] {{ع}} بیشتر از سایر [[ائمه]] {{ع}} تحت مراقبت [[مقام خلافت]] درآمده بود و [[خلیفه]] وقت تصمیم قطعی گرفته بود که به هر طریق باشد به داستان [[امامت]] [[شیعه]] خاتمه بخشد و در این خانه را برای همیشه ببندد. و از این روی همین که بیماری [[امام]] را به [[معتمد]] [[خلیفه]] وقت گزارش دادند چند تن از معتمدان و [[قضات]] خود را به منزل [[امام]] گماشت که پیوسته ملازم وی و مراقب اوضاع داخلی منزل باشند تا اگر دارای فرزندی می‌‌باشد وی را گرفته و از بین ببرند. پس از [[شهادت]] [[امام]] نیز خانه حضرت را تفتیش و توسط قابله‌ها کنیزان آن حضرت را معاینه کردند و تا دو سال مأمورین [[خلیفه]] در خط پیدا کردن [[خلف]] آن حضرت مشغول فعالیت بودند تا به کلی نا امید شدند<ref>همان.</ref>
::::::اما از آنجا که هیچ چیز نمی‌‌تواند در [[اراده خداوند]] خدشه‌‌ای وارد کند سرانجام [[خداوند]] [[آخرین حجت]] و [[ذخیره]] خود را در سال ۲۵۶ هجری قمری به [[امام حسن عسکری]] {{ع}} عطا نمود؛ و با توجه به شرایط موجود، تولد و رشد و نمو آن حضرت نیز به صورت خارق العاده و به صورت مخفیانه و بدون جلب توجه اتفاق افتاد. و نظر به اینکه [[خلیفه]] وقت تصمیم جدی به قطع نسل [[امامان]] [[اهل بیت]] {{عم}} و خاتمه دادن به قضیه [[امامت]] [[شیعه]] گرفته بود به [[دستور]] پدر بزرگوارشان ولادت و [[وجود امام]] پنهان ماند و از غیر خاص [[شیعه]] کسی از وجود ایشان خبر نداشت<ref>همان/ ص ۲۳۰ / بررسی‌های اسلامی/ ج ۱ / صفحه ۲۳۰.</ref>
::::::اما از آنجا که هیچ چیز نمی‌‌تواند در [[اراده خداوند]] خدشه‌‌ای وارد کند سرانجام [[خداوند]] [[آخرین حجت]] و [[ذخیره]] خود را در سال ۲۵۶ هجری قمری به [[امام حسن عسکری]] {{ع}} عطا نمود؛ و با توجه به شرایط موجود، تولد و رشد و نمو آن حضرت نیز به صورت خارق العاده و به صورت مخفیانه و بدون جلب توجه اتفاق افتاد. و نظر به اینکه [[خلیفه]] وقت تصمیم جدی به قطع نسل [[امامان]] [[اهل بیت]] {{عم}} و خاتمه دادن به قضیه [[امامت]] [[شیعه]] گرفته بود به [[دستور]] پدر بزرگوارشان ولادت و [[وجود امام]] پنهان ماند و از غیر خاص [[شیعه]] کسی از وجود ایشان خبر نداشت<ref>همان/ ص ۲۳۰ / بررسی‌های اسلامی/ ج ۱ / صفحه ۲۳۰.</ref>
::::::تا ۶ سال به همین ترتیب بود و افراد بسیار محدودی از [[خواص]] [[شیعه]] توانسته‌اند در این مدت آن حضرت را مشاهده کنند<ref>شیعه در اسلام (طب قدیم) ص ۲۳۰.</ref>. چه اینکه در سال ۲۶۰ هجری که پدر بزرگوارش به [[شهادت]] رسید آن حضرت به [[امامت]] رسید و از آنجایی که به امر [[خدا]] [[غیبت]] [[اختیار]] کرده بود [[شیعیان]] و دوستداران ایشان فقط از طریق [[نواب]] آن حضرت می‌‌توانستند با ایشان ارتباط داشته باشند و بهره ببرند. البته موارد استثنایی بود که حضرت خود را برای بعضی از افراد غیر از [[نواب خاص]] نمایان می‌‌کردند<ref>شیعه در اسلام (طب قدیم) / ص ۲۳۰ / در کتاب منتخب الانوار المضیئه/ ص ۲۵۱ موارد متعددی از این ملاقات‌‌ها به همراه منابع آن آمده است.</ref>
::::::تا ۶ سال به همین ترتیب بود و افراد بسیار محدودی از [[خواص]] [[شیعه]] توانسته‌اند در این مدت آن حضرت را مشاهده کنند<ref>شیعه در اسلام (طب قدیم) ص ۲۳۰.</ref>. چه اینکه در سال ۲۶۰ هجری که پدر بزرگوارش به [[شهادت]] رسید آن حضرت به [[امامت]] رسید و از آنجایی که به امر [[خدا]] [[غیبت]] [[اختیار]] کرده بود [[شیعیان]] و دوستداران ایشان فقط از طریق [[نواب]] آن حضرت می‌‌توانستند با ایشان ارتباط داشته باشند و بهره ببرند. البته موارد استثنایی بود که حضرت خود را برای بعضی از افراد غیر از [[نواب خاص]] نمایان می‌‌کردند<ref>شیعه در اسلام (طب قدیم) / ص ۲۳۰ / در کتاب منتخب الانوار المضیئه/ ص ۲۵۱ موارد متعددی از این ملاقات‌‌ها به همراه منابع آن آمده است.</ref>
::::::آنچه گفته شد مهمترین عامل برای [[غیبت امام زمان]] {{ع}} [[دشمنی]] دستگاه [[حاکمیت]] با آن حضرت و [[امامت]] ایشان بود [[عمری]] که به هیچ وجه امکان تداوم حضور ظاهری [[امام]] را در [[جامعه]] ممکن نمی‌کرد و طبعاً اگر ایشان نیز مانند اجداد خود در بین [[مردم]] به زندگی معمولی ادامه میداد از گزند [[دشمنان]] ایمن نبود و مانند دیگر [[ائمه اطهار]] {{عم}} به [[شهادت]] می‌‌رسید.
::::::آنچه گفته شد مهمترین عامل برای [[غیبت امام زمان]] {{ع}} [[دشمنی]] دستگاه [[حاکمیت]] با آن حضرت و [[امامت]] ایشان بود [[عمری]] که به هیچ وجه امکان تداوم حضور ظاهری [[امام]] را در [[جامعه]] ممکن نمی‌کرد و طبعاً اگر ایشان نیز مانند اجداد خود در بین [[مردم]] به زندگی معمولی ادامه میداد از گزند [[دشمنان]] ایمن نبود و مانند دیگر [[ائمه اطهار]] {{عم}} به [[شهادت]] می‌‌رسید.
::::::از طرفی بر اساس [[ادله عقلی]] و نقلی متعدد هیچگاه [[زمین]] نمی‌تواند از [[حجت]] و [[امام]] خالی باشد لذا در هر صورت باید [[امام]] وجود داشته باشد، چه به صورت علنی و ظاهری و چه به صورت غیابی و مخفی. با توجه به این مطلب روشن می‌شود که وقتی شرایط برای حضور فیزیکی [[امام]] در [[جامعه]] فراهم نیست [[حکمت خداوند]] ایجاد می‌‌کند که [[وجود امام]] را به صورت غیابی مقدر کند تا زمان و بستر مناسب برای [[ظهور]] و حضور ایشان فراهم شود<ref>این ادله در فصل دوم و سوم به تفصیل مطرح شد.</ref>
 
از طرفی بر اساس [[ادله عقلی]] و نقلی متعدد هیچگاه [[زمین]] نمی‌تواند از [[حجت]] و [[امام]] خالی باشد لذا در هر صورت باید [[امام]] وجود داشته باشد، چه به صورت علنی و ظاهری و چه به صورت غیابی و مخفی. با توجه به این مطلب روشن می‌شود که وقتی شرایط برای حضور فیزیکی [[امام]] در [[جامعه]] فراهم نیست [[حکمت خداوند]] ایجاد می‌‌کند که [[وجود امام]] را به صورت غیابی مقدر کند تا زمان و بستر مناسب برای [[ظهور]] و حضور ایشان فراهم شود<ref>این ادله در فصل دوم و سوم به تفصیل مطرح شد.</ref>
::::::البته در [[عصر غیبت]] نیز [[جامعه]] بی نیاز از [[هدایتگری‌‌های امام]] معصومی که در پیچ و خم‌های معرفتی مسیر را برای او مشخص و مشکلات فکری و عملی آنها پاسخگو باشد نیست، لذا برای ادامه ارتباط [[مردم]] با آن حضرت شبکه [[وکالت]] یا همان [[نیابت]] به وجود آمد، که از آن طریق امکان ارتباط [[شیعیان]] و [[امام]] وجود داشت<ref>برای اطلاع از شبکه وکالت یا نیابت و نحوه تشکیل و سابقه آن در میان امامان معصوم {{ع}} ر.ک به: سیره پیشوایان/ نوشته مهدی پیشوایی/ صفحه ۵۷۳.</ref>»<ref>[[علی رضا امامی میبدی|امامی میبدی، علی رضا]]، [[آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]، ص ۹۴-۹۷.</ref>.
::::::البته در [[عصر غیبت]] نیز [[جامعه]] بی نیاز از [[هدایتگری‌‌های امام]] معصومی که در پیچ و خم‌های معرفتی مسیر را برای او مشخص و مشکلات فکری و عملی آنها پاسخگو باشد نیست، لذا برای ادامه ارتباط [[مردم]] با آن حضرت شبکه [[وکالت]] یا همان [[نیابت]] به وجود آمد، که از آن طریق امکان ارتباط [[شیعیان]] و [[امام]] وجود داشت<ref>برای اطلاع از شبکه وکالت یا نیابت و نحوه تشکیل و سابقه آن در میان امامان معصوم {{ع}} ر.ک به: سیره پیشوایان/ نوشته مهدی پیشوایی/ صفحه ۵۷۳.</ref>»<ref>[[علی رضا امامی میبدی|امامی میبدی، علی رضا]]، [[آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]، ص ۹۴-۹۷.</ref>.
}}
}}
خط ۴۴۴: خط ۵۳۵:
::::::«[[امام علی]] می‌فرماید: آری خداوندا! هیچ‌گاه [[زمین]] خالی نمی‌ماند از کسی که به [[دلیل]] و [[حجّت]] [[دین خدا]] را برپا دارد، حال یا آشکار و مشهور یا ترسان و پنهان، تا [[حجت‌ها]] و دلیل‌های روشن [[خدا]] [[باطل]] نشده و از بین نرود، اینان چه تعدادند و کجایند؟ به [[خدا]] [[سوگند]]! که شمار آنان اندک ولی نزد [[خدا]] [[منزلت]] والا دارند و بسیار بزرگوارند (بزرگ‌مقدارند) که [[خدا]] به وسیله آنان [[حجت‌ها]] و نشانه‌های خود را حفظ می‌کند تا به افرادی که همانندشان هستند بسپارد و در دل‌های آنان بکارد، آنان که [[علم]] و [[دانش]] را با [[نور]] حقیقت‌بینی برگرفتند و [[روح]] [[یقین]] را دریافته‌اند و آنچه خوش‌گذران‌ها دشوار شمارند، آسان و دلنشین گرفته و با آنچه نادانان [[هراس]] دارند، انس گرفته‌اند. در [[دنیا]] با بدن‌هایی [[زندگی]] می‌کنند که روح‌هایشان به [[جهان]] بالا پیوند خورده است، آنان [[جانشینان]] [[خدا]] در [[زمین]] و [[دعوت]] کنندگان به سوی [[دین]] خدایند، آه و افسوس، چه سخت [[شوق]] دیدارشان دارم! ای [[کمیل]] هرگاه خواستی بازگرد"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ؛ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ. وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ؟ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً، يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ، هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ، وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى. أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ، وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ. آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ! انْصَرِفْ يَا كُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۹.</ref><ref>[[حسین ایرانی|ایرانی، حسین]]، [[منجی موعود از منظر نهج البلاغه (کتاب)|منجی موعود از منظر نهج البلاغه]]، ص:۴۸-۴۹.</ref>
::::::«[[امام علی]] می‌فرماید: آری خداوندا! هیچ‌گاه [[زمین]] خالی نمی‌ماند از کسی که به [[دلیل]] و [[حجّت]] [[دین خدا]] را برپا دارد، حال یا آشکار و مشهور یا ترسان و پنهان، تا [[حجت‌ها]] و دلیل‌های روشن [[خدا]] [[باطل]] نشده و از بین نرود، اینان چه تعدادند و کجایند؟ به [[خدا]] [[سوگند]]! که شمار آنان اندک ولی نزد [[خدا]] [[منزلت]] والا دارند و بسیار بزرگوارند (بزرگ‌مقدارند) که [[خدا]] به وسیله آنان [[حجت‌ها]] و نشانه‌های خود را حفظ می‌کند تا به افرادی که همانندشان هستند بسپارد و در دل‌های آنان بکارد، آنان که [[علم]] و [[دانش]] را با [[نور]] حقیقت‌بینی برگرفتند و [[روح]] [[یقین]] را دریافته‌اند و آنچه خوش‌گذران‌ها دشوار شمارند، آسان و دلنشین گرفته و با آنچه نادانان [[هراس]] دارند، انس گرفته‌اند. در [[دنیا]] با بدن‌هایی [[زندگی]] می‌کنند که روح‌هایشان به [[جهان]] بالا پیوند خورده است، آنان [[جانشینان]] [[خدا]] در [[زمین]] و [[دعوت]] کنندگان به سوی [[دین]] خدایند، آه و افسوس، چه سخت [[شوق]] دیدارشان دارم! ای [[کمیل]] هرگاه خواستی بازگرد"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ؛ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ. وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ؟ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً، يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ، هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ، وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى. أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ، وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ. آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ! انْصَرِفْ يَا كُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۹.</ref><ref>[[حسین ایرانی|ایرانی، حسین]]، [[منجی موعود از منظر نهج البلاغه (کتاب)|منجی موعود از منظر نهج البلاغه]]، ص:۴۸-۴۹.</ref>
::::::در اینجا [[حضرت علی]]{{ع}} به یکی از فلسفه‌های [[غیبت]] و پنهان بودن [[امام زمان]]{{ع}} که همان [[ترس از قتل]] و عدم [[یاران]] [[مخلص]] کافی و [[آمادگی]] نداشتن [[جامعه]] باشد، اشاره می‌کند و [[روایات]] متعددی بر این [[حقیقت]] دلالت دارد (که [[خداوند]] آخرین [[رهبر]] و [[امام]] [[معصوم]] را برای [[نجات]] [[بشریت]] و تحقق [[عدالت جهانی]] و احیای [[احکام الهی]]، از نظرها پوشیده و پنهان داشته تا مانند یازده [[امام]] [[معصوم]]{{عم}} که [[پیامبر اکرم]] معیّن فرموده بود، به [[شهادت]] نرسانند).
::::::در اینجا [[حضرت علی]]{{ع}} به یکی از فلسفه‌های [[غیبت]] و پنهان بودن [[امام زمان]]{{ع}} که همان [[ترس از قتل]] و عدم [[یاران]] [[مخلص]] کافی و [[آمادگی]] نداشتن [[جامعه]] باشد، اشاره می‌کند و [[روایات]] متعددی بر این [[حقیقت]] دلالت دارد (که [[خداوند]] آخرین [[رهبر]] و [[امام]] [[معصوم]] را برای [[نجات]] [[بشریت]] و تحقق [[عدالت جهانی]] و احیای [[احکام الهی]]، از نظرها پوشیده و پنهان داشته تا مانند یازده [[امام]] [[معصوم]]{{عم}} که [[پیامبر اکرم]] معیّن فرموده بود، به [[شهادت]] نرسانند).
::::::از جمله [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: "مطمئناً برای [[قائم]] ما غیبتی است قبل از ظهورش. [[راوی]] می‌پرسد: چرا و به چه [[علت]]؟ می‌فرماید: به خاطر [[ترس از قتل]]"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ ظُهُورِهِ. قُلْتُ: لِمَ؟ قَالَ: يَخَافُ الْقَتْلَ}}منتخب الأثر، ص ۲۶۹؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۷؛ مکیال المکارم، ص ۱۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۷.</ref>‌؛  
 
از جمله [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: "مطمئناً برای [[قائم]] ما غیبتی است قبل از ظهورش. [[راوی]] می‌پرسد: چرا و به چه [[علت]]؟ می‌فرماید: به خاطر [[ترس از قتل]]"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ ظُهُورِهِ. قُلْتُ: لِمَ؟ قَالَ: يَخَافُ الْقَتْلَ}}منتخب الأثر، ص ۲۶۹؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۷؛ مکیال المکارم، ص ۱۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۷.</ref>‌؛  
::::::و نیز در [[زیارت‌نامه]] آن [[حضرت]] می‌خوانیم: "[[سلام]] بر تو ای [[پاکیزه]] جان‌ترسان"<ref>{{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ}}‌مصابیح الجنان، ص ۴۶۸.</ref>؛  
::::::و نیز در [[زیارت‌نامه]] آن [[حضرت]] می‌خوانیم: "[[سلام]] بر تو ای [[پاکیزه]] جان‌ترسان"<ref>{{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ}}‌مصابیح الجنان، ص ۴۶۸.</ref>؛  
::::::حال باتوجّه به اینکه [[امام]] و [[حجت]] [[غایب]]، با این ویژگی‌ها، تنها [[امام مهدی|حجة بن الحسن المهدی]]{{ع}} می‌باشد، به وضوح می‌توان گفت [[بیان]] [[امام علی]]{{ع}} در رابطه با آن [[امام]] مخفی از نظر می‌باشد.
::::::حال باتوجّه به اینکه [[امام]] و [[حجت]] [[غایب]]، با این ویژگی‌ها، تنها [[امام مهدی|حجة بن الحسن المهدی]]{{ع}} می‌باشد، به وضوح می‌توان گفت [[بیان]] [[امام علی]]{{ع}} در رابطه با آن [[امام]] مخفی از نظر می‌باشد.
::::::و بر این [[حقیقت]] که [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود: "هیچ‌گاه [[زمین]] از [[حجّت]] و خلیفة اللّه خالی نمی‌ماند"، [[روایت]] [[امام صادق]]{{ع}} نیز دلالت دارد که می‌فرماید: "از هنگامی که [[خداوند]] [[آدم]]{{ع}} را آفرید، [[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نمانده؛ خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و پوشیده از چشم‌ها، و خالی نبودن [[زمین]] از [[حجّت]] و [[انسان کامل]] ادامه خواهد داشت تا زمان [[قیامت]] و برپا شدن [[رستاخیز]]"<ref>{{متن حدیث|...وَ لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا؛ ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ، وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ}}؛ منتخب الأثر، ص ۲۷۱.</ref>. و نیز از [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: "[[زمین]] هیچ‌گاه از [[حجت]] خالی نمی‌باشد، حال آن [[حجّت]]، یا آشکار و یا پنهان است"<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۱۷۸ و ۵۲۵؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص ۵۱۱.</ref>.  
 
و بر این [[حقیقت]] که [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود: "هیچ‌گاه [[زمین]] از [[حجّت]] و خلیفة اللّه خالی نمی‌ماند"، [[روایت]] [[امام صادق]]{{ع}} نیز دلالت دارد که می‌فرماید: "از هنگامی که [[خداوند]] [[آدم]]{{ع}} را آفرید، [[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نمانده؛ خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و پوشیده از چشم‌ها، و خالی نبودن [[زمین]] از [[حجّت]] و [[انسان کامل]] ادامه خواهد داشت تا زمان [[قیامت]] و برپا شدن [[رستاخیز]]"<ref>{{متن حدیث|...وَ لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا؛ ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ، وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ}}؛ منتخب الأثر، ص ۲۷۱.</ref>. و نیز از [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: "[[زمین]] هیچ‌گاه از [[حجت]] خالی نمی‌باشد، حال آن [[حجّت]]، یا آشکار و یا پنهان است"<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۱۷۸ و ۵۲۵؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص ۵۱۱.</ref>.  
::::::[[ابن ابی الحدید]] (دانشمند مشهور [[اهل تسنن]]) می‌گوید: "این [[کلام]] [[علی]]{{ع}} ناظر به [[مذهب امامیه]] و [[شیعه]] می‌باشد<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۳۵۱.</ref>. (یعنی [[اعتقاد]] به [[وجود امام]] در هر عصر و زمان)"»<ref>[[حسین ایرانی|ایرانی، حسین]]، [[منجی موعود از منظر نهج البلاغه (کتاب)|منجی موعود از منظر نهج البلاغه]]، ص:۵۱-۵۲.</ref>.
::::::[[ابن ابی الحدید]] (دانشمند مشهور [[اهل تسنن]]) می‌گوید: "این [[کلام]] [[علی]]{{ع}} ناظر به [[مذهب امامیه]] و [[شیعه]] می‌باشد<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۳۵۱.</ref>. (یعنی [[اعتقاد]] به [[وجود امام]] در هر عصر و زمان)"»<ref>[[حسین ایرانی|ایرانی، حسین]]، [[منجی موعود از منظر نهج البلاغه (کتاب)|منجی موعود از منظر نهج البلاغه]]، ص:۵۱-۵۲.</ref>.
}}
}}
خط ۴۶۹: خط ۵۶۲:
:::::#'''[[هدایت تکوینی]]''': که همان [[تصرف]] و [[تدبیر]] در [[نظام آفرینش]] است. {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ...}}<ref>«امّا کسی که دانشی از کتاب آسمانی داشت گفت: "پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد". و هنگامی که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: "این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟!"..». سوره نمل، آیه ۴۰</ref>.
:::::#'''[[هدایت تکوینی]]''': که همان [[تصرف]] و [[تدبیر]] در [[نظام آفرینش]] است. {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ...}}<ref>«امّا کسی که دانشی از کتاب آسمانی داشت گفت: "پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد". و هنگامی که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: "این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟!"..». سوره نمل، آیه ۴۰</ref>.
:::::#'''[[هدایت باطنی]]''': که شعبه‌ای است از [[ولایت تکوینی]] و به معنای ایصال به مطلوب است. {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را [از انواع عبادات و خیرات و خصوص اقامه نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند» سوره انبیاء، آیه ۷۳</ref>.
:::::#'''[[هدایت باطنی]]''': که شعبه‌ای است از [[ولایت تکوینی]] و به معنای ایصال به مطلوب است. {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را [از انواع عبادات و خیرات و خصوص اقامه نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند» سوره انبیاء، آیه ۷۳</ref>.
::::::با نظر و تأمّل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} به عنوان [[دوازدهمین امام]]، باید برای روز [[موعود]] در پس پرده [[غیبت]] بوده، تا در آن هنگام به [[اذن خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] [[ظهور]] کند»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۳۸۸ - ۳۹۱.</ref>.
 
با نظر و تأمّل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} به عنوان [[دوازدهمین امام]]، باید برای روز [[موعود]] در پس پرده [[غیبت]] بوده، تا در آن هنگام به [[اذن خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] [[ظهور]] کند»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۳۸۸ - ۳۹۱.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۴۸۶: خط ۵۸۰:
| پاسخ = آقای '''[[محمد باقری‌زاده اشعری]]'''، در کتاب ''«[[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[محمد باقری‌زاده اشعری]]'''، در کتاب ''«[[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[امام صادق|امام جعفر صادق]] {{ع}} در حدیثی در پاسخ سؤال از "[[حکمت]] [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}" آن را راز الهی معرفی نموده، می‌فرماید: [[حکمت]] غیبتش، همان [[حکمت]] [[غیبت]] حجت‌های پیشین [[خدای متعال]] است. [[حکمت]] این کار، جز پس از ظهورش، آشکار نمی‌شود... این امر، امری از امور [[خدا]] و [[رازی]] از رازهای او و امری [[نهان]] از نهان‌های اوست، و چون می‌دانیم که [[خدای جل جلاله]] [[حکیم]] است، [[تصدیق]] می‌کنیم که همه کارهایش حکیمانه است، هر چند [[دلیل]] آنها برایمان روشن نباشد<ref>علل الشرائع، ص ۲۴۵، ح ۸.</ref>.
::::::«[[امام صادق|امام جعفر صادق]] {{ع}} در حدیثی در پاسخ سؤال از "[[حکمت]] [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}" آن را راز الهی معرفی نموده، می‌فرماید: [[حکمت]] غیبتش، همان [[حکمت]] [[غیبت]] حجت‌های پیشین [[خدای متعال]] است. [[حکمت]] این کار، جز پس از ظهورش، آشکار نمی‌شود... این امر، امری از امور [[خدا]] و [[رازی]] از رازهای او و امری [[نهان]] از نهان‌های اوست، و چون می‌دانیم که [[خدای جل جلاله]] [[حکیم]] است، [[تصدیق]] می‌کنیم که همه کارهایش حکیمانه است، هر چند [[دلیل]] آنها برایمان روشن نباشد<ref>علل الشرائع، ص ۲۴۵، ح ۸.</ref>.
::::::البته در [[احادیث]] دیگر، حکمت‌هایی برای [[غیبت امام مهدی]] {{ع}} شمرده شده است، از جمله:
 
البته در [[احادیث]] دیگر، حکمت‌هایی برای [[غیبت امام مهدی]] {{ع}} شمرده شده است، از جمله:
:::::#'''آزمودن همه [[حکومت‌ها]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: این امر ([[قیام]]) نمی‌دهد، تا آن که هیچ گروهی از [[مردم]] نماند، جز آن که بر [[مردم]] [[حکومت]] کند، برای این که کسی نگوید: اگر ما [[حکم]] می‌شدیم، [[عدالت]] می‌ورزیدیم! سپس [[قائم]] به [[حق]] و [[عدالت]]، [[قیام]] می‌کند<ref>الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۴، ح ۵۳.</ref>.
:::::#'''آزمودن همه [[حکومت‌ها]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: این امر ([[قیام]]) نمی‌دهد، تا آن که هیچ گروهی از [[مردم]] نماند، جز آن که بر [[مردم]] [[حکومت]] کند، برای این که کسی نگوید: اگر ما [[حکم]] می‌شدیم، [[عدالت]] می‌ورزیدیم! سپس [[قائم]] به [[حق]] و [[عدالت]]، [[قیام]] می‌کند<ref>الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۴، ح ۵۳.</ref>.
:::::#'''آزمودن و ناب کردن [[مردم]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} به [[نقل]] از پدرانش می‌فرماید که [[امام علی|علی]] {{ع}} فرمود: هان! به [[خدا]] سوگند که من و این دو فرزندم، کشته خواهیم شد و [[خداوند]]، مردی از فرزندانم را در [[آخر الزمان]] به خونخواهی ما بر خواهد انگیخت و او را از [[مردم]]، پنهان می‌کند تا [[گمراهان]] مشخص شوند و نادان‌ها بگویند: [[خدا]] را با [[آل محمد|خاندان محمد]]، کاری نیست!<ref>الغیبة، نعمانی، ص ۱۴۰، ح ۱.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} نیز در حدیثی می‌فرماید: فَرَج ما واقع نمی‌شود تا آن که [[غربال]] شوید، [[غربال]] و [[غربال]] شوید تا آن که [[خدای متعال]]، ناخالصی‌ها را ببرد و خالص‌ها را باقی بنهد<ref>الغیبة، طوسی، ص ۳۳۹، ح ۲۸۷.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} در حدیثی دیگر می‌فرماید: دور است، دور است! به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود، تا آن که [[غربال]] شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا خالص شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا از هم متمایز شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود، جز پس از [[ناامیدی]]. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا آن که بدبخت شود هر که باید بدبخت بشود و خوش بخت شود هر که باید خوش‌بخت شود<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶.</ref>.
:::::#'''آزمودن و ناب کردن [[مردم]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} به [[نقل]] از پدرانش می‌فرماید که [[امام علی|علی]] {{ع}} فرمود: هان! به [[خدا]] سوگند که من و این دو فرزندم، کشته خواهیم شد و [[خداوند]]، مردی از فرزندانم را در [[آخر الزمان]] به خونخواهی ما بر خواهد انگیخت و او را از [[مردم]]، پنهان می‌کند تا [[گمراهان]] مشخص شوند و نادان‌ها بگویند: [[خدا]] را با [[آل محمد|خاندان محمد]]، کاری نیست!<ref>الغیبة، نعمانی، ص ۱۴۰، ح ۱.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} نیز در حدیثی می‌فرماید: فَرَج ما واقع نمی‌شود تا آن که [[غربال]] شوید، [[غربال]] و [[غربال]] شوید تا آن که [[خدای متعال]]، ناخالصی‌ها را ببرد و خالص‌ها را باقی بنهد<ref>الغیبة، طوسی، ص ۳۳۹، ح ۲۸۷.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} در حدیثی دیگر می‌فرماید: دور است، دور است! به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود، تا آن که [[غربال]] شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا خالص شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا از هم متمایز شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود، جز پس از [[ناامیدی]]. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا آن که بدبخت شود هر که باید بدبخت بشود و خوش بخت شود هر که باید خوش‌بخت شود<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶.</ref>.
خط ۴۹۳: خط ۵۸۸:
:::::#'''جاری شدن سنت‌های [[پیامبران]] درباره او'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]] ما، غیبتی دور و دراز دارد... زیرا [[خداوند]] [[اراده]] کرده است که سنت‌های مربوط به [[غایب]] شدن [[پیامبران]]، درباره [[قائم]]، بی‌استثنا جاری شود و... گریزی نیست جز این که تمام دوره [[غیبت]] آان، جاری شود. [[خداوند متعال]] می‌فرماید: "شما همه حالت‌ها را پشت سر می‌گذارید"<ref>انشقاق، آیه ۱۹.</ref>؛ یعنی سنت‌های پیشینیان، درباره شما جاری خواهد شد<ref>کمال الدین، ص ۴۸۰، ح ۶.</ref>.
:::::#'''جاری شدن سنت‌های [[پیامبران]] درباره او'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]] ما، غیبتی دور و دراز دارد... زیرا [[خداوند]] [[اراده]] کرده است که سنت‌های مربوط به [[غایب]] شدن [[پیامبران]]، درباره [[قائم]]، بی‌استثنا جاری شود و... گریزی نیست جز این که تمام دوره [[غیبت]] آان، جاری شود. [[خداوند متعال]] می‌فرماید: "شما همه حالت‌ها را پشت سر می‌گذارید"<ref>انشقاق، آیه ۱۹.</ref>؛ یعنی سنت‌های پیشینیان، درباره شما جاری خواهد شد<ref>کمال الدین، ص ۴۸۰، ح ۶.</ref>.
:::::#'''بیرون آمدن ودیعه‌های [[خدا]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]]... [[ظهور]] نمی‌کند تا ودیعه‌های [[خداوند]] جل جلاله [از صلب پدرانشان] بیرون آیند (متولد شوند). پس چون [[قیام]] کند، بر [[دشمنان]] [[خدا]] چیره می‌شود و آنها را می‌کشد<ref>کمال الدین، ص ۶۴۱.</ref>.
:::::#'''بیرون آمدن ودیعه‌های [[خدا]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]]... [[ظهور]] نمی‌کند تا ودیعه‌های [[خداوند]] جل جلاله [از صلب پدرانشان] بیرون آیند (متولد شوند). پس چون [[قیام]] کند، بر [[دشمنان]] [[خدا]] چیره می‌شود و آنها را می‌کشد<ref>کمال الدین، ص ۶۴۱.</ref>.
::::::با توجه به این چند [[حکمت]]، به نظر می‌رسد که اصلی‌ترین [[حکمت]] [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}، فراهم نبودن زمینه سیاسی و اجتماعی برای جهانی شدن [[اسلام]] است و این نیز در زمان [[ظهور]]، قابل [[درک]] است<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۳ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج ۳، ص ۱۴۷–۱۷۳.</ref>»<ref>[[محمد باقری‌زاده اشعری|باقری‌زاده اشعری، محمد]]، [[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]، ص۴۱-۴۴.</ref>.
 
با توجه به این چند [[حکمت]]، به نظر می‌رسد که اصلی‌ترین [[حکمت]] [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}، فراهم نبودن زمینه سیاسی و اجتماعی برای جهانی شدن [[اسلام]] است و این نیز در زمان [[ظهور]]، قابل [[درک]] است<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۳ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج ۳، ص ۱۴۷–۱۷۳.</ref>»<ref>[[محمد باقری‌زاده اشعری|باقری‌زاده اشعری، محمد]]، [[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]، ص۴۱-۴۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۱۳: خط ۶۰۹:
| پاسخ = آقای '''[[کامل سلیمان]]'''، در کتاب ''«[[روزگار رهایی ج۱ (کتاب)|روزگار رهایی]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[کامل سلیمان]]'''، در کتاب ''«[[روزگار رهایی ج۱ (کتاب)|روزگار رهایی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«'''[[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید:'''"به ناگزیر او باید [[غائب]] شود، که در آن مدت [[ترس از قتل]] هست"<ref>{{عربی|" لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ‏ مِنْ‏ غَيْبَة، يَخَافُ الْقَتْلَ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰ و شبیه آن: کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۸۹.</ref>. "مثل [[قائم]] ما، مثل [[قیام قیامت]] است که وقت آن را جز [[خدای تبارک و تعالی]] نمی‌داند و به احدی آشکار نسازد ... جز به‌صورت ناگهانی پیش نخواهد آمد"<ref>{{عربی|"  إِنَّما مَثَلُ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ كَمَثَلِ السَّاعَةُ لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ . . . لَا يَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۴؛ در [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۲۱؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۱۱۶ به نقل از امام رضا {{ع}}.</ref>.
::::::«'''[[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید:'''"به ناگزیر او باید [[غائب]] شود، که در آن مدت [[ترس از قتل]] هست"<ref>{{عربی|" لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ‏ مِنْ‏ غَيْبَة، يَخَافُ الْقَتْلَ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰ و شبیه آن: کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۸۹.</ref>. "مثل [[قائم]] ما، مثل [[قیام قیامت]] است که وقت آن را جز [[خدای تبارک و تعالی]] نمی‌داند و به احدی آشکار نسازد ... جز به‌صورت ناگهانی پیش نخواهد آمد"<ref>{{عربی|"  إِنَّما مَثَلُ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ كَمَثَلِ السَّاعَةُ لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ . . . لَا يَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۴؛ در [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۲۱؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۱۱۶ به نقل از امام رضا {{ع}}.</ref>.
::::::'''[[امیر مؤمنان]] می‌فرماید:'''"[[امر]] ما سخت دشوار است، کسی نمی‌تواند آن را [[تحمل]] کند، مگر [[فرشته]] [[مقرب]]، یا [[پیامبر]] مرسل، و یا بنده‌ای که [[خداوند]] دلش را با [[ایمان]] آزموده است. و [[احادیث]] ما را فرانمی‌گیرد جز دل‌های محکم و سینه‌های [[امین]] و مغزهای کامل"<ref>{{عربی|" إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ، لَا يَعِي حَدِيثَنَا إِلَّا حُصُونٌ‏ حَصِينَةٌ، أَوْ صُدُورٌ أَمِينَةٌ، أَوْ أَحْلَامٌ رَزِينَةٌ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۰ و ۸۱ و، ج ۵۲، ص ۳۱۸؛ الزام الناصب، ص ۱۲؛ بشارة الاسلام، ص ۶۷؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۲۰۴؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۴۰۱.</ref>.
 
::::::'''[[امام حسن مجتبی]] {{ع}} می‌فرماید:''' "[[خدای تبارک و تعالی]]، ولادت او را مخفی می‌کند و شخص او را از دیده‌ها پنهان می‌سازد، تا هنگامی که [[ظهور]] می‌کند کسی را در گردن او [[بیعت]] نباشد"<ref>{{عربی|" فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي‏ وِلَادَتَهُ‏ وَ يُغَيِّبُ‏ شَخْصَهُ‏ لِئَلَّا يَكُونَ‏ لِأَحَدٍ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَج‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ الامام المهدی، ص ۸۹.</ref>.
'''[[امیر مؤمنان]] می‌فرماید:'''"[[امر]] ما سخت دشوار است، کسی نمی‌تواند آن را [[تحمل]] کند، مگر [[فرشته]] [[مقرب]]، یا [[پیامبر]] مرسل، و یا بنده‌ای که [[خداوند]] دلش را با [[ایمان]] آزموده است. و [[احادیث]] ما را فرانمی‌گیرد جز دل‌های محکم و سینه‌های [[امین]] و مغزهای کامل"<ref>{{عربی|" إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ، لَا يَعِي حَدِيثَنَا إِلَّا حُصُونٌ‏ حَصِينَةٌ، أَوْ صُدُورٌ أَمِينَةٌ، أَوْ أَحْلَامٌ رَزِينَةٌ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۰ و ۸۱ و، ج ۵۲، ص ۳۱۸؛ الزام الناصب، ص ۱۲؛ بشارة الاسلام، ص ۶۷؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۲۰۴؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۴۰۱.</ref>.
::::::'''[[امام]] [[زین العابدین]] {{ع}} می‌فرماید:'''"[[قائم]] ما، ولادتش از توده [[مردم]] مخفی می‌شود، تا جائیکه گروهی گویند: متولد نشده است. هنگامی [[ظهور]] می‌کند که کسی را در گردن او [[بیعت]] نباشد"<ref>{{عربی|" الْقَائِمُ مِنَّا تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ حَتَّى يَقُولُوا لَمْ يُولَدْ بَعْدُ لِيَخْرُجَ‏ حِينَ‏ يَخْرُجُ‏ وَ لَيْسَ‏ لِأَحَدٍ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۵؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۸۷؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۲؛ اعلام الوری، ص ۴۰۲؛ بشارة الاسلام، ص ۵۲ از امام جواد {{ع}}.</ref>.
 
::::::'''[[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید:'''"هنگامی‌که [[خدای تبارک و تعالی]] بر مردمان خشمگین شود، ما را از مجاورت آنها دور می‌سازد"<ref>{{عربی|" إِذَا غَضِبَ‏ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى‏ عَلَى‏ خَلْقِهِ‏ نَحَّانَا عَنْ‏ جِوَارِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.</ref>. یکی از [[اسرار]] مهم [[غیبت]] نیز در این [[روایت]] منعکس است. "اگر [[اولاد فاطمه]] [[جایگاه]] او را بدانند، بسیار حریص می‌شوند که او را قطعه‌قطعه کنند!"<ref>{{عربی|" لَوْ أَنَ‏ بَنِي‏ فَاطِمَةَ عَرَفُوهُ‏ لَحَرَصُوا عَلَى‏ أَنْ‏ يَقْطَعُوهُ‏ بَضْعَةً بَضْعَةً‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۸؛ الزام الناصب، ص ۱۲۷؛ تحف العقول، ص ۲۲۹.</ref>.
'''[[امام حسن مجتبی]] {{ع}} می‌فرماید:''' "[[خدای تبارک و تعالی]]، ولادت او را مخفی می‌کند و شخص او را از دیده‌ها پنهان می‌سازد، تا هنگامی که [[ظهور]] می‌کند کسی را در گردن او [[بیعت]] نباشد"<ref>{{عربی|" فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي‏ وِلَادَتَهُ‏ وَ يُغَيِّبُ‏ شَخْصَهُ‏ لِئَلَّا يَكُونَ‏ لِأَحَدٍ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَج‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ الامام المهدی، ص ۸۹.</ref>.
::::::[[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: "برای [[صاحب]] این [[امر]] غیبتی هست که چاره‌ای از آن نیست و آن به دلایلی است که به ما اجازه افشای آنها داده نشده است. اجمال [[حکمت]] آن، همان [[حکمت غیبت]] [[پیامبران پیشین]] است. که [[دلیل]] اصلی آن جز [[بعد از ظهور]] دانسته نمی‌شود، چنانکه [[حکمت]] کارهای شگفت‌انگیز [[حضرت خضر]] برای [[حضرت موسی]] [[کشف]] نشد تا وقتیکه از یکدیگر جدا شدند آنگاه معلوم شد که چرا کشتی را سوراخ کرد و [[جوان]] را کشت و دیوار را بنا کرد؟!!. هنگامی‌که [[خدای تبارک و تعالی]] را [[حکیم]] بدانیم، همه افعال [[خدا]] را مطابق [[حکمت]] و [[مصلحت]] خواهیم دانست، اگرچه علت برخی از آنها برای ما روشن نباشد"<ref>{{عربی|" إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ‏ يُؤْذَنْ‏ لَنَا فِي‏ كَشْفِهِ‏ لَكُمْ‏ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ قَالَ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِيمَا أَتَاهُ الْخَضِرُ ع مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى ع إِلَى وَقْتِ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱؛ الزام الناصب، ص ۱۲۶.</ref>. "برای [[قائم]] ما پیش از آنکه [[قیام]] کند، غیبتی هست. زیرا برای او [[ترس]] -کشته شدن- هست"<ref>{{عربی|" إِنَ‏ لِلْقَائِمِ‏ غَيْبَةً قَبْلَ‏ أَنْ‏ يَقُومَ‏ إِنَّهُ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ يَعْنِي الْقَتْلَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ الزام الناصب، ص ۸۰ و ۸۵.</ref>.
 
::::::'''[[امام کاظم]] {{ع}} می‌فرماید:'''"برای او از [[ترس]] کشته شدن غیبتی هست که مدتش بس دراز خواهد بود. در [[دوران غیبت]] او قومی به [[ارتداد]] گرائیده، گروهی دیگر پا برجای می‌مانند"<ref>{{عربی|" لَهُ‏ غَيْبَةٌ يَطُولُ‏ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُون‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ الزام الناصب، ص ۶۸.</ref>.
'''[[امام]] [[زین العابدین]] {{ع}} می‌فرماید:'''"[[قائم]] ما، ولادتش از توده [[مردم]] مخفی می‌شود، تا جائیکه گروهی گویند: متولد نشده است. هنگامی [[ظهور]] می‌کند که کسی را در گردن او [[بیعت]] نباشد"<ref>{{عربی|" الْقَائِمُ مِنَّا تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ حَتَّى يَقُولُوا لَمْ يُولَدْ بَعْدُ لِيَخْرُجَ‏ حِينَ‏ يَخْرُجُ‏ وَ لَيْسَ‏ لِأَحَدٍ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۵؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۸۷؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۲؛ اعلام الوری، ص ۴۰۲؛ بشارة الاسلام، ص ۵۲ از امام جواد {{ع}}.</ref>.
::::::'''[[امام رضا]] {{ع}} می‌فرماید:'''"چهارمین [[فرزند من]]، خدایش او را در پشت پرده [[غیبت]] پنهان می‌سازد تا وقتی‌که خود می‌خواهد"<ref>{{عربی|" ذَاكَ‏ الرَّابِعُ‏ مِنْ‏ وُلْدِي‏ يُغَيِّبُهُ‏ اللَّهُ‏ فِي‏ سِتْرِهِ‏ مَا شَاءَ اللَّهُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بشارة الاسلام، ص ۵۱، ۲۲۱ و ۳۰۰؛ اعلام الوری، ص ۴۰۰؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۹؛ الامام المهدی، ص ۷۹.</ref>. "[[قائم]] {{ع}} خود دیده نمی‌شود و نامش برده نمی‌شود"<ref>{{عربی|" الْقَائِمُ لَا يُرَى جِسْمُهُ وَ لَا يُسَمَّى بِاسْمِهِ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ الزام الناصب، ص ۸۲.</ref>.
 
::::::'''[[امام حسن عسکری]] {{ع}} می‌فرماید:'''"[[بنی امیه]] و [[بنی عباس]] شمشیرهای خود برای ما تیز کردند، زیرا به‌خوبی می‌دانستند که آنها در [[خلافت]] حقی ندارند. آنها از [[ترس]] اینکه [[خلافت]] به‌جای خود برگردد و در میان صاحبان اصلی‌اش مستقر شود، به کشتن [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} و از بین بردن سلاله آنحضرت [[همت]] گماشتند. تا شاید از ولادت [[حضرت قائم]] جلوگیری کنند و یا او را به قتل برسانند. ولی [[خداوند]] [[اراده]] کرد که [[امر]] او را بر احدی از [[دشمنان]] آشکار نکند و [[نور]] خود را به اتمام برساند اگرچه [[مشرکان]] خوش ندارند"<ref>{{عربی|" وَضْعُ بَنُو أُمَيَّةَ وَ بَنُو الْعَبَّاسِ سُيُوفَهُمْ عَلَيْنَا لِعِلَّتَيْنِ : إِحْدَاهُمَا أَنَّهُمْ كانُوا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْخِلَافَةِ حَقُّ فيخافون مِنْ ادعائنا إِيَّاهَا وَ تَسْتَقِرَّ فِي مركزها ، وَ ثَانِيهِمَا أَنَّهُمْ قَدْ وَقَفُوا مِنَ الْأَخْبَارِ الْمُتَوَاتِرَةِ عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْكِ الْجَبَابِرَةِ  وَ الظَّلَمَةُ عَلَى يَدِ الْقَائِمُ مِنَّا ، وَ كانُوا لَا يَشْكُونَ أَنَّهُمْ مِنَ الْجَبَابِرَةِ وَ الظَّلَمَةَ ، فسعوا فِي قَتْلَ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ إبارة نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ فِي الْوُصُولَ إِلَى مَنَعَ تُولَدْ الْقَائِمِ أَوْ قَتَلَهُ ، فَأَبَى اللَّهُ أَنْ يَكْشِفَ أَمَرَهُ لِوَاحِدٍ مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۹۱.</ref>»<ref>[[کامل سلیمان|کامل سلیمان]]، [[روزگار رهایی ج۱ (کتاب)|روزگار رهایی]]، ج1، ص 108-123.</ref>.
'''[[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید:'''"هنگامی‌که [[خدای تبارک و تعالی]] بر مردمان خشمگین شود، ما را از مجاورت آنها دور می‌سازد"<ref>{{عربی|" إِذَا غَضِبَ‏ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى‏ عَلَى‏ خَلْقِهِ‏ نَحَّانَا عَنْ‏ جِوَارِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.</ref>. یکی از [[اسرار]] مهم [[غیبت]] نیز در این [[روایت]] منعکس است. "اگر [[اولاد فاطمه]] [[جایگاه]] او را بدانند، بسیار حریص می‌شوند که او را قطعه‌قطعه کنند!"<ref>{{عربی|" لَوْ أَنَ‏ بَنِي‏ فَاطِمَةَ عَرَفُوهُ‏ لَحَرَصُوا عَلَى‏ أَنْ‏ يَقْطَعُوهُ‏ بَضْعَةً بَضْعَةً‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۸؛ الزام الناصب، ص ۱۲۷؛ تحف العقول، ص ۲۲۹.</ref>.
 
[[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: "برای [[صاحب]] این [[امر]] غیبتی هست که چاره‌ای از آن نیست و آن به دلایلی است که به ما اجازه افشای آنها داده نشده است. اجمال [[حکمت]] آن، همان [[حکمت غیبت]] [[پیامبران پیشین]] است. که [[دلیل]] اصلی آن جز [[بعد از ظهور]] دانسته نمی‌شود، چنانکه [[حکمت]] کارهای شگفت‌انگیز [[حضرت خضر]] برای [[حضرت موسی]] [[کشف]] نشد تا وقتیکه از یکدیگر جدا شدند آنگاه معلوم شد که چرا کشتی را سوراخ کرد و [[جوان]] را کشت و دیوار را بنا کرد؟!!. هنگامی‌که [[خدای تبارک و تعالی]] را [[حکیم]] بدانیم، همه افعال [[خدا]] را مطابق [[حکمت]] و [[مصلحت]] خواهیم دانست، اگرچه علت برخی از آنها برای ما روشن نباشد"<ref>{{عربی|" إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ‏ يُؤْذَنْ‏ لَنَا فِي‏ كَشْفِهِ‏ لَكُمْ‏ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ قَالَ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِيمَا أَتَاهُ الْخَضِرُ ع مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى ع إِلَى وَقْتِ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱؛ الزام الناصب، ص ۱۲۶.</ref>. "برای [[قائم]] ما پیش از آنکه [[قیام]] کند، غیبتی هست. زیرا برای او [[ترس]] -کشته شدن- هست"<ref>{{عربی|" إِنَ‏ لِلْقَائِمِ‏ غَيْبَةً قَبْلَ‏ أَنْ‏ يَقُومَ‏ إِنَّهُ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ يَعْنِي الْقَتْلَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ الزام الناصب، ص ۸۰ و ۸۵.</ref>.
 
'''[[امام کاظم]] {{ع}} می‌فرماید:'''"برای او از [[ترس]] کشته شدن غیبتی هست که مدتش بس دراز خواهد بود. در [[دوران غیبت]] او قومی به [[ارتداد]] گرائیده، گروهی دیگر پا برجای می‌مانند"<ref>{{عربی|" لَهُ‏ غَيْبَةٌ يَطُولُ‏ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُون‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ الزام الناصب، ص ۶۸.</ref>.
 
'''[[امام رضا]] {{ع}} می‌فرماید:'''"چهارمین [[فرزند من]]، خدایش او را در پشت پرده [[غیبت]] پنهان می‌سازد تا وقتی‌که خود می‌خواهد"<ref>{{عربی|" ذَاكَ‏ الرَّابِعُ‏ مِنْ‏ وُلْدِي‏ يُغَيِّبُهُ‏ اللَّهُ‏ فِي‏ سِتْرِهِ‏ مَا شَاءَ اللَّهُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بشارة الاسلام، ص ۵۱، ۲۲۱ و ۳۰۰؛ اعلام الوری، ص ۴۰۰؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۹؛ الامام المهدی، ص ۷۹.</ref>. "[[قائم]] {{ع}} خود دیده نمی‌شود و نامش برده نمی‌شود"<ref>{{عربی|" الْقَائِمُ لَا يُرَى جِسْمُهُ وَ لَا يُسَمَّى بِاسْمِهِ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ الزام الناصب، ص ۸۲.</ref>.
 
'''[[امام حسن عسکری]] {{ع}} می‌فرماید:'''"[[بنی امیه]] و [[بنی عباس]] شمشیرهای خود برای ما تیز کردند، زیرا به‌خوبی می‌دانستند که آنها در [[خلافت]] حقی ندارند. آنها از [[ترس]] اینکه [[خلافت]] به‌جای خود برگردد و در میان صاحبان اصلی‌اش مستقر شود، به کشتن [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} و از بین بردن سلاله آنحضرت [[همت]] گماشتند. تا شاید از ولادت [[حضرت قائم]] جلوگیری کنند و یا او را به قتل برسانند. ولی [[خداوند]] [[اراده]] کرد که [[امر]] او را بر احدی از [[دشمنان]] آشکار نکند و [[نور]] خود را به اتمام برساند اگرچه [[مشرکان]] خوش ندارند"<ref>{{عربی|" وَضْعُ بَنُو أُمَيَّةَ وَ بَنُو الْعَبَّاسِ سُيُوفَهُمْ عَلَيْنَا لِعِلَّتَيْنِ : إِحْدَاهُمَا أَنَّهُمْ كانُوا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْخِلَافَةِ حَقُّ فيخافون مِنْ ادعائنا إِيَّاهَا وَ تَسْتَقِرَّ فِي مركزها ، وَ ثَانِيهِمَا أَنَّهُمْ قَدْ وَقَفُوا مِنَ الْأَخْبَارِ الْمُتَوَاتِرَةِ عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْكِ الْجَبَابِرَةِ  وَ الظَّلَمَةُ عَلَى يَدِ الْقَائِمُ مِنَّا ، وَ كانُوا لَا يَشْكُونَ أَنَّهُمْ مِنَ الْجَبَابِرَةِ وَ الظَّلَمَةَ ، فسعوا فِي قَتْلَ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ إبارة نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ فِي الْوُصُولَ إِلَى مَنَعَ تُولَدْ الْقَائِمِ أَوْ قَتَلَهُ ، فَأَبَى اللَّهُ أَنْ يَكْشِفَ أَمَرَهُ لِوَاحِدٍ مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۹۱.</ref>»<ref>[[کامل سلیمان|کامل سلیمان]]، [[روزگار رهایی ج۱ (کتاب)|روزگار رهایی]]، ج1، ص 108-123.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۳۰: خط ۶۳۴:
:::::*'''[[حفظ جان]] آن [[حضرت]]''': همه [[امامان معصوم]] به دست [[دشمنان اسلام]] مورد تهدید و [[شکنجه]] و [[آزار]] قرار می‌گرفتند به گونه‌ای که هیچ کدام [[فرصت]] نیافتند آن‌گونه که می‌خواستند [[جامعه]] را [[رهبری]] و [[هدایت]] کنند و در نهایت نیز به دست همان [[دشمنان]] کشته با [[مسموم]] می‌شدند و قطعاً چنین سرنوشتی در [[انتظار حضرت مهدی]]{{ع}} نیز بود. پس از [[هجوم]] مأموران [[خلافت عباسی]]، به خانه [[امام]] [[حسن عسگری]]{{ع}} و جستجوی [[فرزند]] و [[جانشین]] آن [[امام]]، روشن گشت که خطری که [[جان]] [[امام]] [[آینده]] را تهدید می‌کند، خطری بس سهمگین است. این [[هجوم]] و پیگیری، در پیدا کردن [[حضرت مهدی]]{{ع}}، و سلاله [[نبوت]]، و [[مصلح بزرگ]] [[بشریت]]، اقدامی بس جدی به عمل آید. در امر [[غیبت]] [[امام دوازدهم]]، و [[علل]] آن مسایل بسیاری وجود دارد. یکی از علت‌های ظاهری و ملموس آن، همین حادثه و پیشامد بود، که از سوی [[دشمنان]] پدیدار گشت، و باعث امر [[عظیم]] "[[غیبت]]" شد. و این [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} به [[فرمان]] [[خدای متعال]] و به [[قدرت]] و [[حکمت]] او، از دیده‌ها پنهان گشت تا جانش در [[مصونیت]] کامل باشد و در وقت مقتضی [[ظهور]] نماید و [[وظیفه الهی]] و مهم خود را به انجام رساند<ref>خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی، ص ۵۲.</ref>.
:::::*'''[[حفظ جان]] آن [[حضرت]]''': همه [[امامان معصوم]] به دست [[دشمنان اسلام]] مورد تهدید و [[شکنجه]] و [[آزار]] قرار می‌گرفتند به گونه‌ای که هیچ کدام [[فرصت]] نیافتند آن‌گونه که می‌خواستند [[جامعه]] را [[رهبری]] و [[هدایت]] کنند و در نهایت نیز به دست همان [[دشمنان]] کشته با [[مسموم]] می‌شدند و قطعاً چنین سرنوشتی در [[انتظار حضرت مهدی]]{{ع}} نیز بود. پس از [[هجوم]] مأموران [[خلافت عباسی]]، به خانه [[امام]] [[حسن عسگری]]{{ع}} و جستجوی [[فرزند]] و [[جانشین]] آن [[امام]]، روشن گشت که خطری که [[جان]] [[امام]] [[آینده]] را تهدید می‌کند، خطری بس سهمگین است. این [[هجوم]] و پیگیری، در پیدا کردن [[حضرت مهدی]]{{ع}}، و سلاله [[نبوت]]، و [[مصلح بزرگ]] [[بشریت]]، اقدامی بس جدی به عمل آید. در امر [[غیبت]] [[امام دوازدهم]]، و [[علل]] آن مسایل بسیاری وجود دارد. یکی از علت‌های ظاهری و ملموس آن، همین حادثه و پیشامد بود، که از سوی [[دشمنان]] پدیدار گشت، و باعث امر [[عظیم]] "[[غیبت]]" شد. و این [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} به [[فرمان]] [[خدای متعال]] و به [[قدرت]] و [[حکمت]] او، از دیده‌ها پنهان گشت تا جانش در [[مصونیت]] کامل باشد و در وقت مقتضی [[ظهور]] نماید و [[وظیفه الهی]] و مهم خود را به انجام رساند<ref>خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی، ص ۵۲.</ref>.
:::::*'''اقتضای [[حکمت الهی]]''': [[خدای متعال]] [[حکیم]] است و کاری بی‌هدف و بی‌حکمت انجام نمی‌دهد. [[غیبت حضرت مهدی]]{{ع}} از مسایل پیچیده و مهم در [[زندگی]] [[انبیاء]] و [[اولیای الهی]] است و به لحاظ همان مصالحی است که مربوط به خود آن [[حضرت]] و [[پیروان]] ایشان است. خیلی از حقایق وجود دارد که برای ما [[کشف]] شده نیست و فاش شدن [[حکمت]] بسیاری از آنها به نفع ما نخواهد بود. یکی از مسایلی که از کنه آن با خبر نیستیم [[فلسفه غیبت]] است. سری از [[اسرار]] این عالم است و آن [[رازی]] است بین [[خدای متعال]] و [[ولی الله الاعظم]]{{ع}} که [[مظهر]] تام و تمام [[اسم اعظم]] و قلبش تجلیگاه [[حکمت]] [[پروردگار]] علیم و [[حکیم]] است.
:::::*'''اقتضای [[حکمت الهی]]''': [[خدای متعال]] [[حکیم]] است و کاری بی‌هدف و بی‌حکمت انجام نمی‌دهد. [[غیبت حضرت مهدی]]{{ع}} از مسایل پیچیده و مهم در [[زندگی]] [[انبیاء]] و [[اولیای الهی]] است و به لحاظ همان مصالحی است که مربوط به خود آن [[حضرت]] و [[پیروان]] ایشان است. خیلی از حقایق وجود دارد که برای ما [[کشف]] شده نیست و فاش شدن [[حکمت]] بسیاری از آنها به نفع ما نخواهد بود. یکی از مسایلی که از کنه آن با خبر نیستیم [[فلسفه غیبت]] است. سری از [[اسرار]] این عالم است و آن [[رازی]] است بین [[خدای متعال]] و [[ولی الله الاعظم]]{{ع}} که [[مظهر]] تام و تمام [[اسم اعظم]] و قلبش تجلیگاه [[حکمت]] [[پروردگار]] علیم و [[حکیم]] است.
::::::از [[عبدالله]] بن [[فضل]] [[نقل]] شده که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "[[صاحب]] امر، ناگزیر از [[غیبت]] است. [[تقدیر الهی]] است که برای مدتی طولانی از [[مردم]] پنهان باشد. غیبتی که هر باطل‌گرایی را به [[تردید]] و [[امید]] وا می‌دارد". او در ادامه می‌گوید که پرسیدم: فدایت شوم [[علت]] آن چیست؟ فرمود: این [[رازی]] است که افشای آن بر شما اجازه داده نشده و باید تا روز [[موعود]] این [[راز]] پوشیده بماند<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
 
از [[عبدالله]] بن [[فضل]] [[نقل]] شده که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "[[صاحب]] امر، ناگزیر از [[غیبت]] است. [[تقدیر الهی]] است که برای مدتی طولانی از [[مردم]] پنهان باشد. غیبتی که هر باطل‌گرایی را به [[تردید]] و [[امید]] وا می‌دارد". او در ادامه می‌گوید که پرسیدم: فدایت شوم [[علت]] آن چیست؟ فرمود: این [[رازی]] است که افشای آن بر شما اجازه داده نشده و باید تا روز [[موعود]] این [[راز]] پوشیده بماند<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
:::::*'''[[بیعت نکردن]] با دیگران''': با توجه به این که [[حضرت مهدی]]{{ع}} آخرین [[نماینده]] [[خدا]] بر روی [[زمین]] می‌باشد و [[حکومت]] او جهانی و بدون رقیب و نظیر است و همه [[حاکمان]] در برابر او خاضع و فرمانبر داراند، نباید حتی برای یک لحظه زیر [[فرمان]] دیگران باشد و [[حکومت]] کسی را بپذیرد و [[امام رضا]]{{ع}} به یکی از [[شیعیان]] به نام "فضال" فرمود: "می‌بینم [[شیعیان]] پس از فقدان سومین [[فرزند من]] ([[امام]] عسگری) پیشوای‌شان را جستجو می‌کنند، ولی او را نمی‌یابند". پرسیدم: چرا ای [[فرزند پیامبر]]؟ فرمود: چون امام‌شان از نظر‌شان پنهان می‌شود. گفتم: برای چه؟ فرمود: به این [[دلیل]] که وقتی با اسلحه [[قیام]] می‌کند، [[بیعت]] کسی بر عهده‌اش نباشد"<ref>معجم احادیث الامام مهدی، ج ۱، ص ۲۶۳، به نقل از مدرک قبل.</ref>. پس یکی از عللی که به عنوان [[فلسفه غیبت]] [[امام]] در [[روایات]] اشاره شده است این است که می‌خواهند در [[هنگام ظهور]] خود بر خلاف اجداد خویش [[بیعت]] [[حکام]] [[جور]] را بر گردن نداشته باشد.
:::::*'''[[بیعت نکردن]] با دیگران''': با توجه به این که [[حضرت مهدی]]{{ع}} آخرین [[نماینده]] [[خدا]] بر روی [[زمین]] می‌باشد و [[حکومت]] او جهانی و بدون رقیب و نظیر است و همه [[حاکمان]] در برابر او خاضع و فرمانبر داراند، نباید حتی برای یک لحظه زیر [[فرمان]] دیگران باشد و [[حکومت]] کسی را بپذیرد و [[امام رضا]]{{ع}} به یکی از [[شیعیان]] به نام "فضال" فرمود: "می‌بینم [[شیعیان]] پس از فقدان سومین [[فرزند من]] ([[امام]] عسگری) پیشوای‌شان را جستجو می‌کنند، ولی او را نمی‌یابند". پرسیدم: چرا ای [[فرزند پیامبر]]؟ فرمود: چون امام‌شان از نظر‌شان پنهان می‌شود. گفتم: برای چه؟ فرمود: به این [[دلیل]] که وقتی با اسلحه [[قیام]] می‌کند، [[بیعت]] کسی بر عهده‌اش نباشد"<ref>معجم احادیث الامام مهدی، ج ۱، ص ۲۶۳، به نقل از مدرک قبل.</ref>. پس یکی از عللی که به عنوان [[فلسفه غیبت]] [[امام]] در [[روایات]] اشاره شده است این است که می‌خواهند در [[هنگام ظهور]] خود بر خلاف اجداد خویش [[بیعت]] [[حکام]] [[جور]] را بر گردن نداشته باشد.
:::::*'''[[آزمایش]] [[مردم]]''': آزمودن و [[امتحان]] [[انسان‌ها]] یکی از اهداف [[آفرینش]] است و [[قرآن کریم]] در این موردی می‌گوید: "همان خداوندی که [[مرگ]] و [[زندگی]] را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدام‌تان نیکوکارتر...".<ref>سوره ملک، آیه ۲.</ref>. [[امتحان]] و [[آزمایش]] [[انسان‌ها]] نیز متفاوت می‌باشد، بعضی اوقات فردی و گاهی نیز جمعی می‌باشد. از دیدگاه [[روایات]] به دست می‌آید که [[غیبت حضرت ولی عصر]]{{ع}} نیز در فرآیند [[امتحان الهی]] قرار گرفته و [[خداوند]] [[امت اسلامی]] را به وسیله آن [[امتحان]] می‌نماید، عده‌ای با [[اعتقاد]] و [[ایمان]] محکم به او [[معتقد]] می‌شوند و سخنان [[قرآن]] و [[پیامبر]] و [[امامان]] در مورد [[حضرت مهدی]]{{ع}} را [[تصدیق]] می‌کنند، عده‌ای نیز ممکن است آن را نپذیرند و دسته سوم نیز ممکن است به آن به دیده [[تردید]] نگاه کنند. [[امام صادق]]{{ع}} در این خصوص فرمودند: "[[حضرت صالح]]{{ع}} از دید [[مردم]] مدتی پنهان شدند و سپس به سوی آنان بازگشتند، [[مردم]] به سه دسته تقسیم شدند: گروهی او را [[انکار]] کردند. عده‌ای [[تردید]] پیدا کردند و دسته سوم با [[ایمان]] به [[حضرت صالح]] [[وفادار]] ماندند".
:::::*'''[[آزمایش]] [[مردم]]''': آزمودن و [[امتحان]] [[انسان‌ها]] یکی از اهداف [[آفرینش]] است و [[قرآن کریم]] در این موردی می‌گوید: "همان خداوندی که [[مرگ]] و [[زندگی]] را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدام‌تان نیکوکارتر...".<ref>سوره ملک، آیه ۲.</ref>. [[امتحان]] و [[آزمایش]] [[انسان‌ها]] نیز متفاوت می‌باشد، بعضی اوقات فردی و گاهی نیز جمعی می‌باشد. از دیدگاه [[روایات]] به دست می‌آید که [[غیبت حضرت ولی عصر]]{{ع}} نیز در فرآیند [[امتحان الهی]] قرار گرفته و [[خداوند]] [[امت اسلامی]] را به وسیله آن [[امتحان]] می‌نماید، عده‌ای با [[اعتقاد]] و [[ایمان]] محکم به او [[معتقد]] می‌شوند و سخنان [[قرآن]] و [[پیامبر]] و [[امامان]] در مورد [[حضرت مهدی]]{{ع}} را [[تصدیق]] می‌کنند، عده‌ای نیز ممکن است آن را نپذیرند و دسته سوم نیز ممکن است به آن به دیده [[تردید]] نگاه کنند. [[امام صادق]]{{ع}} در این خصوص فرمودند: "[[حضرت صالح]]{{ع}} از دید [[مردم]] مدتی پنهان شدند و سپس به سوی آنان بازگشتند، [[مردم]] به سه دسته تقسیم شدند: گروهی او را [[انکار]] کردند. عده‌ای [[تردید]] پیدا کردند و دسته سوم با [[ایمان]] به [[حضرت صالح]] [[وفادار]] ماندند".
::::::سپس [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "همانا "[[قائم]]" به مانند [[صالح]] خواهد بود"<ref>کمال‌الدین وتمام النعمة، ج ۱ - ۲، ص ۱۳۶ - ۱۳۷.</ref>.
 
سپس [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "همانا "[[قائم]]" به مانند [[صالح]] خواهد بود"<ref>کمال‌الدین وتمام النعمة، ج ۱ - ۲، ص ۱۳۶ - ۱۳۷.</ref>.
:::::*'''[[دلایل]] دیگر [[غیبت]]''':
:::::*'''[[دلایل]] دیگر [[غیبت]]''':
:::::#[[خداوند]] [[اراده]] کرده از طریق اسباب و [[علل]] عادی و [[اختیار]] و [[انتخاب]] [[جامعه انسانی]] اجازه [[ظهور]] را به [[آخرین حجت]] خود بدهد.
:::::#[[خداوند]] [[اراده]] کرده از طریق اسباب و [[علل]] عادی و [[اختیار]] و [[انتخاب]] [[جامعه انسانی]] اجازه [[ظهور]] را به [[آخرین حجت]] خود بدهد.
خط ۵۶۳: خط ۶۶۹:
| پاسخ = '''[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
| پاسخ = '''[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«[[غیبت امام مهدی]] {{ع}} به [[اراده خداوند]] رخ داده است و بدیهی است که کارهای [[خداوند]] بر اساس عالی‌ترین [[مصالح]] و حکمت‌هاست؛ گرچه ما با [[علم]] و [[دانش]] محدود خود آن حکمت‌ها را ندانیم.
::::::«[[غیبت امام مهدی]] {{ع}} به [[اراده خداوند]] رخ داده است و بدیهی است که کارهای [[خداوند]] بر اساس عالی‌ترین [[مصالح]] و حکمت‌هاست؛ گرچه ما با [[علم]] و [[دانش]] محدود خود آن حکمت‌ها را ندانیم.
::::::درباره [[علت غیبت]] آن حضرت [[روایات]] مختلفی از [[معصومین]] {{عم}} [[نقل]] شده است و مطابق بعضی از آن‌ها [[غیبت]]، سرّی از [[اسرار]] الهی است که رمز و راز آن پس از [[ظهور]] [[امام]] {{ع}} آشکار خواهد شد، ولی در بعضی از [[روایات]] حکمت‌هایی برای [[غیبت]] بیان شده است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
 
درباره [[علت غیبت]] آن حضرت [[روایات]] مختلفی از [[معصومین]] {{عم}} [[نقل]] شده است و مطابق بعضی از آن‌ها [[غیبت]]، سرّی از [[اسرار]] الهی است که رمز و راز آن پس از [[ظهور]] [[امام]] {{ع}} آشکار خواهد شد، ولی در بعضی از [[روایات]] حکمت‌هایی برای [[غیبت]] بیان شده است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
:::::*'''[[حفظ جان]] [[امام مهدی]] {{ع}}''': حوادث تاریخی زمان [[امامان]] {{عم}}، به ویژه شرایط حساس زمان [[امام عسکری]] {{ع}}، نشان می‌دهد که [[دشمنان]] به دنبال کشتن [[امام دوازدهم]] {{ع}} از همان آغاز تولد ایشان بوده‌اند و [[خداوند]] برای [[حفظ جان]] حضرت، ایشان را در پس پرده [[غیبت]] قرار داد، این مطلب در [[روایات]] متعددی مطرح شده است<ref>نک: کمال الدین وتمام النعمة، ج۲، فصل علت غیبت</ref>.
:::::*'''[[حفظ جان]] [[امام مهدی]] {{ع}}''': حوادث تاریخی زمان [[امامان]] {{عم}}، به ویژه شرایط حساس زمان [[امام عسکری]] {{ع}}، نشان می‌دهد که [[دشمنان]] به دنبال کشتن [[امام دوازدهم]] {{ع}} از همان آغاز تولد ایشان بوده‌اند و [[خداوند]] برای [[حفظ جان]] حضرت، ایشان را در پس پرده [[غیبت]] قرار داد، این مطلب در [[روایات]] متعددی مطرح شده است<ref>نک: کمال الدین وتمام النعمة، ج۲، فصل علت غیبت</ref>.
:::::*'''[[امتحان]] [[مردم]]''': [[خداوند]] بندگانش را به اسباب گوناگون [[امتحان]] می‌کند و یکی از اسباب [[آزمایش]]، [[غیبت]] [[حجت]] الهی است تا [[مؤمنان]] واقعی از [[منافقان]] شناخته شوند.
:::::*'''[[امتحان]] [[مردم]]''': [[خداوند]] بندگانش را به اسباب گوناگون [[امتحان]] می‌کند و یکی از اسباب [[آزمایش]]، [[غیبت]] [[حجت]] الهی است تا [[مؤمنان]] واقعی از [[منافقان]] شناخته شوند.
::::::[[امام علی]] {{ع}} فرمود: هر آینه [[خداوند]] مردی از فرزندانم را در [[آخر الزمان]] برمی انگیزد که برای [[خون خواهی]] [[قیام]] می‌کند و هرآینه او مدت زمانی از ایشان [[غایب]] خواهد شد برای این که اهل [[گمراهی]] از خوبان و [[هدایت]] یافتگان شناخته شوند...<ref>نعمانی، الغیبة، ص۱۴۰ - ۱۴۱</ref>.
 
[[امام علی]] {{ع}} فرمود: هر آینه [[خداوند]] مردی از فرزندانم را در [[آخر الزمان]] برمی انگیزد که برای [[خون خواهی]] [[قیام]] می‌کند و هرآینه او مدت زمانی از ایشان [[غایب]] خواهد شد برای این که اهل [[گمراهی]] از خوبان و [[هدایت]] یافتگان شناخته شوند...<ref>نعمانی، الغیبة، ص۱۴۰ - ۱۴۱</ref>.
:::::*'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمگران]]''': هریک از [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} به [[دلیل]] شرایط زمانی و کمی [[یاران]]، مجبور شدند که با [[طاغوت]] زمان خود [[بیعت]] کنند، ولی [[خداوند]] خواسته است که [[امام مهدی]] {{ع}} تحت [[بیعت]] طاغوتی قرار نگیرد؛ چرا که [[رسالت]] اصلی [[امام مهدی]] {{ع}} کندن ریشه‌های [[طاغوت]] است، به همین جهت او را در پوشش [[غیبت]] قرار داده است. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: [[صاحب الامر]] و لادتش بر این خلق پنهان است تا چون [[ظهور]] کرد [[بیعت]] کسی در گردنش نباشد<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، فصل علت غیبت</ref>.
:::::*'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمگران]]''': هریک از [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} به [[دلیل]] شرایط زمانی و کمی [[یاران]]، مجبور شدند که با [[طاغوت]] زمان خود [[بیعت]] کنند، ولی [[خداوند]] خواسته است که [[امام مهدی]] {{ع}} تحت [[بیعت]] طاغوتی قرار نگیرد؛ چرا که [[رسالت]] اصلی [[امام مهدی]] {{ع}} کندن ریشه‌های [[طاغوت]] است، به همین جهت او را در پوشش [[غیبت]] قرار داده است. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: [[صاحب الامر]] و لادتش بر این خلق پنهان است تا چون [[ظهور]] کرد [[بیعت]] کسی در گردنش نباشد<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، فصل علت غیبت</ref>.
::::::پدیده [[غیبت]] حضرت {{ع}} چنانکه در [[روایات]] نیز به آن اشاره شده، [[اسرار]] و حکمت‌های زیادی دارد که فقط بعد از [[ظهور]] قابل [[درک]] است، لذا [[دلیل]] اصلی [[غیبت]] برای ما روشن نیست و [[امامان]] فرموده‌اند: [[دلیل]] اصلی، سرّی از [[اسرار]] خداست که اجازه گفتن آن را نداریم. منتها در منابع روایی، برخی از این حکمت‌ها بازگو شده است:
 
پدیده [[غیبت]] حضرت {{ع}} چنانکه در [[روایات]] نیز به آن اشاره شده، [[اسرار]] و حکمت‌های زیادی دارد که فقط بعد از [[ظهور]] قابل [[درک]] است، لذا [[دلیل]] اصلی [[غیبت]] برای ما روشن نیست و [[امامان]] فرموده‌اند: [[دلیل]] اصلی، سرّی از [[اسرار]] خداست که اجازه گفتن آن را نداریم. منتها در منابع روایی، برخی از این حکمت‌ها بازگو شده است:
:::::#[[حفظ جان]] [[امام]]؛ [[خداوند]] او را برای دوری از دسترسی [[دشمنان]] تا زمانی که [[جهان]] آماده استقبال از حضرت {{ع}} و عمل به برنامه‌های او گردد، از نظرها مخفی کرده است؛
:::::#[[حفظ جان]] [[امام]]؛ [[خداوند]] او را برای دوری از دسترسی [[دشمنان]] تا زمانی که [[جهان]] آماده استقبال از حضرت {{ع}} و عمل به برنامه‌های او گردد، از نظرها مخفی کرده است؛
:::::#سازش‌ناپذیری با حکومت‌های [[ستم‌پیشه]] [[بیعت]] نکردن با [[حاکمان]] ستم‌گر؛
:::::#سازش‌ناپذیری با حکومت‌های [[ستم‌پیشه]] [[بیعت]] نکردن با [[حاکمان]] ستم‌گر؛
:::::#ناسپاسی [[مردم]]؛
:::::#ناسپاسی [[مردم]]؛
:::::#[[آزمایش]] [[مردم]]؛ و...
:::::#[[آزمایش]] [[مردم]]؛ و...
::::::مهم‌ترین علت ادامه [[غیبت]]، عدم [[آمادگی جهانی]] برای [[درک]] [[زمان ظهور]] و [[یاری]] [[امام]] در اجرای برنامه‌های گسترده و همه‌جانبه است»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۷۸.</ref>»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۲۰۳.</ref>.
 
مهم‌ترین علت ادامه [[غیبت]]، عدم [[آمادگی جهانی]] برای [[درک]] [[زمان ظهور]] و [[یاری]] [[امام]] در اجرای برنامه‌های گسترده و همه‌جانبه است»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۷۸.</ref>»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۲۰۳.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش