پرش به محتوا

عدالت از منظر قرآن به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پاسخ نخست== +== پاسخ نخست ==))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۲۱: خط ۲۱:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید کاظم سیدباقری]]''' در کتاب ''«[[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید کاظم سیدباقری]]''' در کتاب ''«[[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«بر اساس [[منطق قرآن کریم]] و در [[اندیشه سیاسی اسلام]] که [[حسن و قبح عقلی]] می‌پذیرد، [[عدالت]]، در هر حال امری مطلوب است و این نکته ناشی از سودآوری و [[ضرورت]] [[احترام]] [[جامعه]] نیست. عدالت، امری مطلق و ذاتی، فرازمان و فرامکان است که در [[زمان]] و مکان‌های مختلف، نیازها و مقتضیات زمانه و تجربه‌های گونه‌گون افراد، [[تغییر]] نمی‌کند و دگرگونی نمی‌پذیرد. عدالت، بر قواعدی [[ثابت]] و [[فطری]]، طبیعی و از پیش [[تعیین]] شده مبتنی است که [[مورد اتفاق]] همه انسان‌هاست. به بیان دیگر، عدالت چیزی نیست که به سبب وضع [[قانون]] به وسیله [[قانون‌گذار]] یا رواج آن در عرف جاری جامعه، اعتبار و [[ارزش]] پیدا کرده باشد؛ بلکه اعتبار و [[مشروعیت]] همه آنها از عدالت است. عدالت، تابع خواست و [[اراده]] قانون‌گذار و سلیقه فردی یا جمعی افراد نیست، بلکه حقیقتی است که ارزش ذاتی و اعتبار [[نفسانی]] دارد؛ حقیقتی فراتر از عرف و [[قرارداد]] که اگر [[امور جامعه]] بر اساس آن، تنظیم نگردد، از مشروعیت ساقط می‌شوند. در [[اسلام]]، [[مردم]] قطع نظر از [[دستور]] [[شارع]]، دارای یک رشته [[حقوق]] [[واقعی]] هستند و عدالت، عبارت است از رعایت و [[حفظ]] این حقوق واقعی. اسلام، بیان کننده این حقوق و اجراکننده اصل عدالت در راستای رسیدن به آنهاست<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص۴۰ و ۶۲.</ref>. با توجه به همین دیدگاه است که عدالت، امری پیشینی می‌باشد و چنین نیست که قاعده یا ضابطه‌ای آن را دگرگون سازد یا بر اساس خواست و [[منافع]] افراد یا توافق آنان، عوض شود، بلکه در [[سرشت انسان]] ریشه دارد و امری ذاتی و نفس‌الامری تلقی می‌گردد؛ به سان [[فطرت]] [[خداجویی]] او که به تأسیس و قرارداد نیاز ندارد؛ که فرمود: {{متن قرآن|لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ}}<ref>«هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>.
::::::«بر اساس [[منطق قرآن کریم]] و در [[اندیشه سیاسی اسلام]] که [[حسن و قبح عقلی]] می‌پذیرد، [[عدالت]]، در هر حال امری مطلوب است و این نکته ناشی از سودآوری و [[ضرورت]] [[احترام]] [[جامعه]] نیست. عدالت، امری مطلق و ذاتی، فرازمان و فرامکان است که در [[زمان]] و مکان‌های مختلف، نیازها و مقتضیات زمانه و تجربه‌های گونه‌گون افراد، [[تغییر]] نمی‌کند و دگرگونی نمی‌پذیرد. عدالت، بر قواعدی [[ثابت]] و [[فطری]]، طبیعی و از پیش [[تعیین]] شده مبتنی است که [[مورد اتفاق]] همه انسان‌هاست. به بیان دیگر، عدالت چیزی نیست که به سبب وضع [[قانون]] به وسیله [[قانون‌گذار]] یا رواج آن در عرف جاری جامعه، اعتبار و [[ارزش]] پیدا کرده باشد؛ بلکه اعتبار و [[مشروعیت]] همه آنها از عدالت است. عدالت، تابع خواست و [[اراده]] قانون‌گذار و سلیقه فردی یا جمعی افراد نیست، بلکه حقیقتی است که ارزش ذاتی و اعتبار [[نفسانی]] دارد؛ حقیقتی فراتر از عرف و [[قرارداد]] که اگر [[امور جامعه]] بر اساس آن، تنظیم نگردد، از مشروعیت ساقط می‌شوند. در [[اسلام]]، [[مردم]] قطع نظر از [[دستور]] [[شارع]]، دارای یک رشته [[حقوق]] [[واقعی]] هستند و عدالت، عبارت است از رعایت و [[حفظ]] این حقوق واقعی. اسلام، بیان کننده این حقوق و اجراکننده اصل عدالت در راستای رسیدن به آنهاست<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص۴۰ و ۶۲.</ref>. با توجه به همین دیدگاه است که عدالت، امری پیشینی می‌باشد و چنین نیست که قاعده یا ضابطه‌ای آن را دگرگون سازد یا بر اساس خواست و [[منافع]] افراد یا توافق آنان، عوض شود، بلکه در [[سرشت انسان]] ریشه دارد و امری ذاتی و نفس‌الامری تلقی می‌گردد؛ به سان [[فطرت]] [[خداجویی]] او که به تأسیس و قرارداد نیاز ندارد؛ که فرمود: {{متن قرآن|لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ}}<ref>«هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>.
::::::بر اساس اینکه [[عقل]] یکی از منابع [[قطعی]] برداشت و [[فهم]] [[نصوص دینی]] به شمار می‌آید و استنباط‌های [[عقلی]] نیز مورد پذیرش و [[تأیید]] [[اسلام]] قرار گرفته است و [[قرآن کریم]] نیز خارج از این چارچوب‌های [[قطعی]] عقلی، حکمی صادر نکرده است، این [[مکتب]] نیز [[عدالت]] را به [[حکم عقل]]، امری نسبی ندانسته و آن را مطلق می‌انگارد؛ زیرا نسبت عدالت با اساس [[خاتمیت]] و [[ابدیت]] [[دین]] بستگی دارد؛ چون دین می‌گوید عدالت هدفی از اهداف انبیاست و اگر عدالت در هر [[زمان]]، یک نوع باشد و [[تغییر]] یابد، پس چه قانونی می‌تواند ابدیت داشته باشد؟<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ص۳۱۷.</ref> عدالت بر پایه [[حقوق]] [[واقعی]] و [[فطری]] [[استوار]] است؛ هم فرد، [[حق]] دارد و هم [[اجتماع]]. عدالت از اینجا پیدا می‌شود که حق هر فردی به او داده شود. عدالت، رعایت همین حقوق است؛ بنابراین در تمام زمان‌ها یکی بیشتر نیست و اینکه می‌گویند عدالت، امری نسبی است، درست نیست. عدالت بر پایه حق و [[استحقاق]] بنا شده است و عموم استحقاق‌های [[انسان]]، همیشه [[ثابت]]، یکنواخت و مطلق است و نسبی نیست<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ص۳۱۴-۳۳۷.</ref>.
 
::::::عدالت، امری اعتباری نیست، بلکه حقیقتی ثابت است که آن را می‌توان با [[عقل]] و با بهره از [[فطرت خدایی]] دریافت. اصل پیشینی عدالت که در سراسر هستی و [[تکوین]] جریان دارد، ما را [[یاری]] می‌دهد تا بر اساس معیارهایی، [[رفتارها]] و [[اعمال]] [[حاکمان]] و [[شهروندان]] را ارزیابی کنیم و تا اندازه‌ای دریابیم که حقوق کدام‌اند و چه هنگام آنها به [[درستی]] ادا نمی‌شوند؛ پس عدالت حتی پیش از [[تشریع]] و [[فرمان خدا]]، مطلوب است و معنایش آن است که عقل [[انسانی]] مطلوبیت آن را در می‌یابد؛ آن‌سان که [[زشتی]] [[ستم]] را می‌فهمد.
بر اساس اینکه [[عقل]] یکی از منابع [[قطعی]] برداشت و [[فهم]] [[نصوص دینی]] به شمار می‌آید و استنباط‌های [[عقلی]] نیز مورد پذیرش و [[تأیید]] [[اسلام]] قرار گرفته است و [[قرآن کریم]] نیز خارج از این چارچوب‌های [[قطعی]] عقلی، حکمی صادر نکرده است، این [[مکتب]] نیز [[عدالت]] را به [[حکم عقل]]، امری نسبی ندانسته و آن را مطلق می‌انگارد؛ زیرا نسبت عدالت با اساس [[خاتمیت]] و [[ابدیت]] [[دین]] بستگی دارد؛ چون دین می‌گوید عدالت هدفی از اهداف انبیاست و اگر عدالت در هر [[زمان]]، یک نوع باشد و [[تغییر]] یابد، پس چه قانونی می‌تواند ابدیت داشته باشد؟<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ص۳۱۷.</ref> عدالت بر پایه [[حقوق]] [[واقعی]] و [[فطری]] [[استوار]] است؛ هم فرد، [[حق]] دارد و هم [[اجتماع]]. عدالت از اینجا پیدا می‌شود که حق هر فردی به او داده شود. عدالت، رعایت همین حقوق است؛ بنابراین در تمام زمان‌ها یکی بیشتر نیست و اینکه می‌گویند عدالت، امری نسبی است، درست نیست. عدالت بر پایه حق و [[استحقاق]] بنا شده است و عموم استحقاق‌های [[انسان]]، همیشه [[ثابت]]، یکنواخت و مطلق است و نسبی نیست<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ص۳۱۴-۳۳۷.</ref>.
::::::یک نکته اینجا باقی می‌ماند و آن، حوزه مربوط به [[اجرای عدالت]] است که دارای مراتب و نسبی است؛ به تعبیری دیگر، هم عملیات اجرای آن در [[جوامع]] گوناگون، تفاوت می‌یابد و ثابت نیست و هم در فرایند اجرای عدالت، ممکن است جامعه‌ای به درصدی از معیارهای [[عدالت]] نزدیک شده باشد و جامعه‌ای کمتر یا بیشتر؛ لذا ارزیابی آن سنجه‌ها، نسبی است و دارای مراتب؛ همچنان‌که می‌توان برخی راهکارهای اجرایی عدالت در عرصه‌های مختلف را از [[نصوص دینی]] برگرفت تا برای نمونه در مرحله اجرایی [[عدالت سیاسی]]، نهادهای [[سیاسی]]، امکانات یا توانمندی‌ها و منصب‌ها، بر حسب [[قواعد]] حق‌مدارانه توزیع شوند و بسیاری دیگر را بر اساس [[موازین]] [[عقلی]] و تجربه عقلایی»<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۱۳۳.</ref>
 
عدالت، امری اعتباری نیست، بلکه حقیقتی ثابت است که آن را می‌توان با [[عقل]] و با بهره از [[فطرت خدایی]] دریافت. اصل پیشینی عدالت که در سراسر هستی و [[تکوین]] جریان دارد، ما را [[یاری]] می‌دهد تا بر اساس معیارهایی، [[رفتارها]] و [[اعمال]] [[حاکمان]] و [[شهروندان]] را ارزیابی کنیم و تا اندازه‌ای دریابیم که حقوق کدام‌اند و چه هنگام آنها به [[درستی]] ادا نمی‌شوند؛ پس عدالت حتی پیش از [[تشریع]] و [[فرمان خدا]]، مطلوب است و معنایش آن است که عقل [[انسانی]] مطلوبیت آن را در می‌یابد؛ آن‌سان که [[زشتی]] [[ستم]] را می‌فهمد.
 
یک نکته اینجا باقی می‌ماند و آن، حوزه مربوط به [[اجرای عدالت]] است که دارای مراتب و نسبی است؛ به تعبیری دیگر، هم عملیات اجرای آن در [[جوامع]] گوناگون، تفاوت می‌یابد و ثابت نیست و هم در فرایند اجرای عدالت، ممکن است جامعه‌ای به درصدی از معیارهای [[عدالت]] نزدیک شده باشد و جامعه‌ای کمتر یا بیشتر؛ لذا ارزیابی آن سنجه‌ها، نسبی است و دارای مراتب؛ همچنان‌که می‌توان برخی راهکارهای اجرایی عدالت در عرصه‌های مختلف را از [[نصوص دینی]] برگرفت تا برای نمونه در مرحله اجرایی [[عدالت سیاسی]]، نهادهای [[سیاسی]]، امکانات یا توانمندی‌ها و منصب‌ها، بر حسب [[قواعد]] حق‌مدارانه توزیع شوند و بسیاری دیگر را بر اساس [[موازین]] [[عقلی]] و تجربه عقلایی»<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۱۳۳.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش