رابطه اخلاق و سیاست در سنت اسلامی چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۴۱
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
[[پرونده:Pic1724.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[غلام رضا بهروز لک]]]] | [[پرونده:Pic1724.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[غلام رضا بهروز لک]]]] | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[غلام رضا بهروز لک]]'''، در مقاله ''«[[اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام (مقاله)|اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[غلام رضا بهروز لک]]'''، در مقاله ''«[[اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام (مقاله)|اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«به رابطه [[اخلاق]] و [[سیاست]] در طول [[تاریخ]] از رویکردهای مختلفی نگریسته شده است. از یک منظر، چهار گونه رابطه را میتوان در نسبت اخلاق و سیاست مطرح کرد<ref>سید حسن اسلامی، الامام، الاخلاق و السیاسه، ترجمه صادق خورشا، (تهران، مؤسسه تنظیم و نشر تراث الامام الخمینی) ص۲۰۲ -۱۵۹.</ref>. رابطه نخست بیانگر جدایی فعل [[اخلاقی]] از فعل [[سیاسی]] است. از این منظر فعل اخلاقی معطوف به [[ارزشها]] و هنجارهاست، در حالی که [[غایت]] سیاست واقعیتها و [[کسب منفعت]] و [[رعایت مصلحت]] است، این دو نوع فعل از یک سنخ نبوده و در نتیجه دخالت دادن امور اخلاقی در [[زندگی سیاسی]] موجب اختلال در [[مصالح]] و از دست رفتن [[منافع]] میگردد. توسیدید، [[اندیشمند]] معروف یونانی، در تبیین جنگهای پلوپونزی چنین رویکردی اتخاذ کرده است<ref>توسیدید، تاریخ جنگ پلوپونزی، ترجمه محمد حسن لطفی، (تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۷) ص۳۳۷-۳۳۶.</ref>. چنین نگرشی سیاست را فارغ از دغدغههای اخلاقی میداند و نگرش کوتهنگرانه و مادی به زندگی سیاسی دارد. | |||
رویکرد دوم [[تبعیت]] اخلاق از سیاست است. ماکیاولی از بنیانگذاران این رویکرد در [[اندیشه سیاسی]] مدرن است. ماکیاولی با ردّ رویکردهای مَدرسی به اخلاق و [[فضیلت]]،[[ اخلاق]] را [[تابعی]] از امر سیاسی قرار داد<ref>ویلیام بلوم، نظریههای نظام سیاسی، ترجمه احمد تدیّن، (تهران، انتشارات آران، ۱۳۷۳) مقدمه جلد دوم.</ref>. در [[فلسفه]] و [[حقوق]] دوره مدرسی که بر اندیشههای [[روم]] باستان مبتنی بود،[[ انسان]] میبایست همواره به دنبال [[فضیلت اخلاقی]] باشد و در نتیجه فضیلتجویی بخشی از زندگی سیاسی نیز است. بدین جهت بود که ارسطو نیز [[شهروند]] خوب را [[شهروندی]] فضیلتمند و برخوردار از [[فضیلت مدنی]] میدانست، اما از دیدگاه ماکیاولی، [[اولویت]] نه فضیلت بلکه کسب [[منافع دنیوی]] گردید. در نتیجه با اولویت سیاست، اخلاق و فضیلت میبایست در [[خدمت]] و [[استخدام]] سیاست قرار بگیرد. | رویکرد دوم [[تبعیت]] اخلاق از سیاست است. ماکیاولی از بنیانگذاران این رویکرد در [[اندیشه سیاسی]] مدرن است. ماکیاولی با ردّ رویکردهای مَدرسی به اخلاق و [[فضیلت]]،[[ اخلاق]] را [[تابعی]] از امر سیاسی قرار داد<ref>ویلیام بلوم، نظریههای نظام سیاسی، ترجمه احمد تدیّن، (تهران، انتشارات آران، ۱۳۷۳) مقدمه جلد دوم.</ref>. در [[فلسفه]] و [[حقوق]] دوره مدرسی که بر اندیشههای [[روم]] باستان مبتنی بود،[[ انسان]] میبایست همواره به دنبال [[فضیلت اخلاقی]] باشد و در نتیجه فضیلتجویی بخشی از زندگی سیاسی نیز است. بدین جهت بود که ارسطو نیز [[شهروند]] خوب را [[شهروندی]] فضیلتمند و برخوردار از [[فضیلت مدنی]] میدانست، اما از دیدگاه ماکیاولی، [[اولویت]] نه فضیلت بلکه کسب [[منافع دنیوی]] گردید. در نتیجه با اولویت سیاست، اخلاق و فضیلت میبایست در [[خدمت]] و [[استخدام]] سیاست قرار بگیرد. |