نظام سیاسی طاغوتی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
نظام سیاسی طاغوتی به چه معناست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۴۲
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پاسخ نخست== +== پاسخ نخست ==)) |
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید سجاد ایزدهی]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید سجاد ایزدهی]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«چنانچه مورد اشاره قرار گرفت، در [[منطق]] [[امام خمینی]]، همه حکومتهای [[نامشروع]] در ذیل عنوان [[طاغوت]] جای میگیرد. ایشان در چند مورد به تعریف حکومتهای طاغوت [[اقدام]] کرده و از آن با عناوینی چون “قدرت [[سیاسی]] ناروا”، “قدرت سیاسی با علل” و یا “حکومت جائر”، تعبیر کرده است که در ذیل این عبارت از نظر میگذرد: برانداختن “طاغوت” یعنی قدرتهای سیاسی ناروایی که در سراسر [[وطن اسلامی]] برقرار است [[وظیفه]] همه ماست.... [[خداوند متعال]] در [[قرآن]]، [[اطاعت]] از “طاغوت” و قدرتهای ناروای سیاسی را [[نهی]] فرموده است،... [[ائمه]]{{عم}} و پیروانشان یعنی [[شیعه]]، همیشه با حکومتهای [[جائر]] و قدرتهای سیاسی [[باطل]] [[مبارزه]] داشتهاند<ref>ولایت فقیه، ص۱۵۰.</ref>. | ::::::«چنانچه مورد اشاره قرار گرفت، در [[منطق]] [[امام خمینی]]، همه حکومتهای [[نامشروع]] در ذیل عنوان [[طاغوت]] جای میگیرد. ایشان در چند مورد به تعریف حکومتهای طاغوت [[اقدام]] کرده و از آن با عناوینی چون “قدرت [[سیاسی]] ناروا”، “قدرت سیاسی با علل” و یا “حکومت جائر”، تعبیر کرده است که در ذیل این عبارت از نظر میگذرد: برانداختن “طاغوت” یعنی قدرتهای سیاسی ناروایی که در سراسر [[وطن اسلامی]] برقرار است [[وظیفه]] همه ماست.... [[خداوند متعال]] در [[قرآن]]، [[اطاعت]] از “طاغوت” و قدرتهای ناروای سیاسی را [[نهی]] فرموده است،... [[ائمه]]{{عم}} و پیروانشان یعنی [[شیعه]]، همیشه با حکومتهای [[جائر]] و قدرتهای سیاسی [[باطل]] [[مبارزه]] داشتهاند<ref>ولایت فقیه، ص۱۵۰.</ref>. | ||
ایشان در عبارتی دیگر مراد از طاغوت را در دو معنای [[عام و خاص]] معنا نمودهاند. بر این اساس، تعریف خاص طاغوت، عبارت است از “حکومتهای [[جور]] و نامشروعی که در برابر [[حکومت الهی]] [[طغیان]] کردهاند” و در معنای عام آن، واژه “طاغوت” علاوه بر [[حاکمان]] نامشروع، به قاضیهای نامشروع نیز تعمیم مییابد. و مصداق قرار گرفتن [[حکومتها]] و یا قاضیان در ذیل این واژه نیز بدین خاطر است که آنان در برابر [[فرامین خداوند]] طغیان کرده و در وضع [[قوانین]]، نفع و نفس خود را معیار قرار داده و در قضاوتها به همین روش [[رفتار]] مینمایند: اگر نگوئیم منظور از “طاغوت”، حکومتهای جور و قدرتهای ناروای [[حکومتی]] به طور کلی است که در مقابل حکومت الهی طغیان کرده و [[سلطنت]] و [[حکومت]] برپا داشتهاند، باید قائل شویم که اعم از [[قضات]] و [[حکام]] است... حکومتهای جور چه قضات و چه مجریان و چه اصناف دیگر آنها “طاغوت”اند چون در برابر [[حکم خدا]] [[سرکشی]] و طغیان کرده قوانینی به دلخواه وضع کرده به اجرای آن و [[قضاوت]] بر طبق آن پرداختهاند<ref>ولایت فقیه، ص۸۸.</ref>. | |||
عنوان دیگری که در [[فقه شیعه]] به عنوان جامع حکومتهای نامشروع تلقی شده و تمام این حکومتها را دربر میگیرد، “حکومت جائر” است که در مقابل “حکومت عادل” قرار میگیرد<ref>ر.ک: صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۹، ج۶، ص۳۳۸.</ref>. [[امام خمینی]] نیز بر همین اساس، به این عنوان اهتمام ورزیده و آن را به همه حکومتهای [[نامشروع]] و همه [[کارگزاران]] آن (در سه حوزه [[مقننه]]، قضائیه و مجریه) توسعه و تعمیم داده و این طور اظهار داشته است: “سلطان جائر”، [[قدرت]] حاکمه [[جائر]] و ناروا به طور کلی است و همه [[حکومت]] کنندگان غیر [[اسلامی]] و هر سه دسته [[قضات]] و قانونگذاران و مجریان را شامل میشود<ref>ولایت فقیه، ص۹۳.</ref>. | |||
امام خمینی در اظهار نظری دیگر، همه [[نظامهای سیاسی]] غیر مبتنی بر [[آموزههای اسلام]] را به خاطر [[طاغوت]] بودن حاکمانشان، [[آلوده]] با [[شرک]] معرفی کرده: هر [[نظام سیاسی]] غیر اسلامی، نظامی شرکآمیز است، چون حاکمش “طاغوت” است<ref>ولایت فقیه، ص۳۵.</ref>. | |||
و از این روی [[حکم]] به [[کفر]] ورزیدن نسبت به این [[قدرت سیاسی]] و دستورهای آن داده است<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۱.</ref>. | |||
'''مصادیق طاغوت''': چنانچه بیان شد عنوان طاغوت [[جامعه]]، همه حکومتهایی است که در [[منطق]] [[شیعه]] غیر مطلوب و نامشروع تلقی شدهاند. گرچه [[سر سپردن]] به حکومت طاغوت در منطق شیعه، [[نفی]] شده و [[تمکین]] نسبت به [[اوامر]] این گونه [[حکومتها]] [[حرام]] اعلام شده است، اما طاغوت در [[زمان]] سابق مصادیق بسیاری داشته و در زمان حاضر نیز مصادیق متعددی دارد. آشنایی با این حکومتها در راستای تبیین [[نظام سیاسی شیعه]]، مطلوب بوده و [[شناخت]] آن بر اساس دیدگاه امام خمینی، جهت فهمی صحیحتر از نوع مطلوب حکومت، لازم تلقی میشود و ما برخی از این حکومتهای جائر را با [[عنایت]] به دیدگاههای امام خمینی از نظر میگذرانیم: | |||
:::::#'''[[سلطنت]]''': سلطنت که [[حکومتی]] فردی و مبتنی بر [[زور]] و [[غلبه]] بوده و بر [[انتخاب مردم]] و دیدگاههای آنان، توجهی ندارد، در [[اندیشه]] امام خمینی نامشروع بوده و از مصادیق طاغوت به شمار میرود. غیر [[مشروع]] بودن این نوع از حکومت، علاوه بر این که به [[خداوند]] و [[قوانین]] آن منسوب نیست، با [[زورگویی]] و [[وراثت]] همراه است که بر اساس دیدگاه [[فقه سیاسی شیعه]] مطرود و منفی محسوب میشود: اساساً [[سلطنت]]، نوع [[حکومتی]] است که متکی به آرای [[ملت]] نیست، بلکه شخصی به [[زور]] سرنیزه بر سر کار میآید و سپس با همین سرنیزه [[مقام]] [[زمامداری]] را در [[خاندان]] خود به صورت یک [[حق]] قانونی بر مبنای توارث بر [[مردم]] [[تحمیل]] میکند... طومار سلطنت در طول [[تاریخ]] چیزی غیر از این نبوده است<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۱۷۳.</ref>. از [[علل]] عمدهای که [[حکم]] به بطلان و عدم [[مشروعیت]] این نوع از [[حکومت]] میدهد، مقوله [[وراثت]] است که لوازم آن محسوب میشود. فارغ از این که وراثت و [[جانشینی]] فرزند از [[پدر]]، موجبات سلطنت افرادی از نژاد واحد را موجب شده و به صلاحیتها و [[شایستگیها]] توجهی نمیکند و این در حالی است که اساس [[مشروعیت حاکم]] در فقه سیاسی شیعه بر اوصاف و ویژگیهایی است که [[حاکم]] میبایست بدان متصف باشد. از این روی حاکم در این نوع از سلطنت، [[غاصب]] [[منصب]] [[حاکمیت]] تلقی شده است. [[امام خمینی]] با توجه به نکات فوق الذکر، و با اشاره به سلطنت غاصبانه [[معاویه]] در مورد این گونه از حکومت و عدم مشروعیت آن این گونه اظهار کرده است: همان طوری که معاویه سلطنت غاصبانه میکرد، این هم سلطنت غاصبانه است... ما میدانیم که این مردم اصلاً یک همچو سلطنتی را نه به ایشان دادند و نه به پدر ایشان... بنابراین، روی فرض [[قانون اساسی]] هم این مقام را [[غصب]] کرده است.... آنکه لایق است برای این که حاکم بر [[مسلمین]] باشد آن شرایطی دارد که در اینها اصلاً آن شرایط موجود نیست...، لکن اصل مقام غصب است<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۱۹ - ۲۰.</ref>. آنچه بر عدم مشروعیت این گونه حکومت تأکید میکند، این است که [[امام حسین]]{{ع}} با توجه به این که [[نظام سیاسی شیعه]] این گونه حکومت را بر نتابیده و نامطلوب تلقی کرده است، در قبال [[ولایت عهدی]] [[یزید]] [[مقاومت]] کرده، بلکه همه [[مسلمانان]] را نیز به [[قیام]] علیه این گونه [[حکومت]] فرا خوانده است. [[امام خمینی]] در رد این گونه حکومت، به [[سیره]] ثابته [[امام حسین]] استناد کرده و این گونه بیان کرده است: سلطنتی و [[ولایتعهدی]]، همان طرز حکومت شوم و باطلی است که [[حضرت]] [[سید الشهداء]]{{ع}} برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و [[شهید]] شد. برای این که زیر بار ولایتعهدی [[یزید]] نرود و [[سلطنت]] او را به رسمیت نشناسد قیام فرمود، و همه [[مسلمانان]] را به قیام [[دعوت]] کرد. اینها از [[اسلام]] نیست. اسلام سلطنت و ولایتعهدی ندارد<ref>ولایت فقیه، ص۱۴.</ref>. ایشان در طرد و رد این نوع از حکومت، استدلالات و بیانات بسیاری داشته که در این [[مقام]] تنها به عباراتی کوتاه و خلاصه از ایشان اشاره میکنیم: [[رژیم]] سلطنتی بطلانش همراه خودش است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۵۱۶.</ref>. اصل رژیم سلطنتی بیربط است، رژیم سلطنتی رژیم کهنه [[ارتجاعی]] است در وقت خودش هم بیربط بوده است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۴۹۰.</ref>. | :::::#'''[[سلطنت]]''': سلطنت که [[حکومتی]] فردی و مبتنی بر [[زور]] و [[غلبه]] بوده و بر [[انتخاب مردم]] و دیدگاههای آنان، توجهی ندارد، در [[اندیشه]] امام خمینی نامشروع بوده و از مصادیق طاغوت به شمار میرود. غیر [[مشروع]] بودن این نوع از حکومت، علاوه بر این که به [[خداوند]] و [[قوانین]] آن منسوب نیست، با [[زورگویی]] و [[وراثت]] همراه است که بر اساس دیدگاه [[فقه سیاسی شیعه]] مطرود و منفی محسوب میشود: اساساً [[سلطنت]]، نوع [[حکومتی]] است که متکی به آرای [[ملت]] نیست، بلکه شخصی به [[زور]] سرنیزه بر سر کار میآید و سپس با همین سرنیزه [[مقام]] [[زمامداری]] را در [[خاندان]] خود به صورت یک [[حق]] قانونی بر مبنای توارث بر [[مردم]] [[تحمیل]] میکند... طومار سلطنت در طول [[تاریخ]] چیزی غیر از این نبوده است<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۱۷۳.</ref>. از [[علل]] عمدهای که [[حکم]] به بطلان و عدم [[مشروعیت]] این نوع از [[حکومت]] میدهد، مقوله [[وراثت]] است که لوازم آن محسوب میشود. فارغ از این که وراثت و [[جانشینی]] فرزند از [[پدر]]، موجبات سلطنت افرادی از نژاد واحد را موجب شده و به صلاحیتها و [[شایستگیها]] توجهی نمیکند و این در حالی است که اساس [[مشروعیت حاکم]] در فقه سیاسی شیعه بر اوصاف و ویژگیهایی است که [[حاکم]] میبایست بدان متصف باشد. از این روی حاکم در این نوع از سلطنت، [[غاصب]] [[منصب]] [[حاکمیت]] تلقی شده است. [[امام خمینی]] با توجه به نکات فوق الذکر، و با اشاره به سلطنت غاصبانه [[معاویه]] در مورد این گونه از حکومت و عدم مشروعیت آن این گونه اظهار کرده است: همان طوری که معاویه سلطنت غاصبانه میکرد، این هم سلطنت غاصبانه است... ما میدانیم که این مردم اصلاً یک همچو سلطنتی را نه به ایشان دادند و نه به پدر ایشان... بنابراین، روی فرض [[قانون اساسی]] هم این مقام را [[غصب]] کرده است.... آنکه لایق است برای این که حاکم بر [[مسلمین]] باشد آن شرایطی دارد که در اینها اصلاً آن شرایط موجود نیست...، لکن اصل مقام غصب است<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۱۹ - ۲۰.</ref>. آنچه بر عدم مشروعیت این گونه حکومت تأکید میکند، این است که [[امام حسین]]{{ع}} با توجه به این که [[نظام سیاسی شیعه]] این گونه حکومت را بر نتابیده و نامطلوب تلقی کرده است، در قبال [[ولایت عهدی]] [[یزید]] [[مقاومت]] کرده، بلکه همه [[مسلمانان]] را نیز به [[قیام]] علیه این گونه [[حکومت]] فرا خوانده است. [[امام خمینی]] در رد این گونه حکومت، به [[سیره]] ثابته [[امام حسین]] استناد کرده و این گونه بیان کرده است: سلطنتی و [[ولایتعهدی]]، همان طرز حکومت شوم و باطلی است که [[حضرت]] [[سید الشهداء]]{{ع}} برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و [[شهید]] شد. برای این که زیر بار ولایتعهدی [[یزید]] نرود و [[سلطنت]] او را به رسمیت نشناسد قیام فرمود، و همه [[مسلمانان]] را به قیام [[دعوت]] کرد. اینها از [[اسلام]] نیست. اسلام سلطنت و ولایتعهدی ندارد<ref>ولایت فقیه، ص۱۴.</ref>. ایشان در طرد و رد این نوع از حکومت، استدلالات و بیانات بسیاری داشته که در این [[مقام]] تنها به عباراتی کوتاه و خلاصه از ایشان اشاره میکنیم: [[رژیم]] سلطنتی بطلانش همراه خودش است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۵۱۶.</ref>. اصل رژیم سلطنتی بیربط است، رژیم سلطنتی رژیم کهنه [[ارتجاعی]] است در وقت خودش هم بیربط بوده است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۴۹۰.</ref>. | ||
:::::#'''[[دموکراسی]]''': دموکراسی که در قالب شرکت [[آحاد]] [[مردم]] در اخذ تصمیمات مهم [[جامعه]] و [[تعیین]] افرادی جهت [[اداره حکومت]] جلوه میکند، به حکومت [[اکثریت]] و به تعبیری، حکومت نصف به علاوه یک مجموع [[رأی]] دهندگان تعریف شده است<ref>فرهنگ سیاسی، ص۸۸.</ref>. بنا بر دیدگاه بسیاری و از جمله امام خمینی در هر [[نظام سیاسی]] معنای متفاوتی یافته و معنای مشترکی که مورد توافق [[نظامهای سیاسی]] مختلف باشد وجود ندارد. بنابراین نظریه: دموکراسی که در هر جا یک معنا دارد در شوروی یک معنا دارد در [[آمریکا]] یک معنای دیگر دارد<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۲۶.</ref>. گرچه با توجه به نگرشی که امام خمینی به دموکراسی و قابلیت انطباق آن با [[قوانین اسلام]] دارد، ایشان با نگاه مثبت به آن نگریسته و [[نظام جمهوری اسلامی]] را [[حافظ]] و [[نگهبان]] آن اعلام میکند: [[نظام حکومتی]] [[ایران]]، [[جمهوری اسلامی]] است که حافظ [[استقلال]] و دموکراسی است و بر اساس [[موازین]] و [[قوانین اسلامی]] اعلام میشود<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۳۰۹.</ref>. اما ایشان در موارد متعدد، نظام سیاسی مبتنی بر [[دموکراسی]] (غربی) را مورد تهاجم و [[انکار]] قرار داده و آن را وسیلهای به جهت برآورده کردن [[آمال]] افراد شهوتران دانسته و لذا از این جهت تفاوتی میان نظامهای استبدادی، [[دیکتاتوری]] و دموکراسی (غربی) قائل نشده و از این روی این [[نظام سیاسی]] را در زمره نظامهای [[نامشروع]] اعلام میکند: هیچ فرق اساسی میان [[مشروطه]] و [[استبداد]] و دیکتاتوری و دموکراسی نیست، مگر در فریبندگی الفاظ و [[حیلهگری]] قانونگذارها. آری، شهوترانها و استفادهچیها فرق میکنند<ref>کشف اسرار، ص۲۹۰.</ref>. | :::::#'''[[دموکراسی]]''': دموکراسی که در قالب شرکت [[آحاد]] [[مردم]] در اخذ تصمیمات مهم [[جامعه]] و [[تعیین]] افرادی جهت [[اداره حکومت]] جلوه میکند، به حکومت [[اکثریت]] و به تعبیری، حکومت نصف به علاوه یک مجموع [[رأی]] دهندگان تعریف شده است<ref>فرهنگ سیاسی، ص۸۸.</ref>. بنا بر دیدگاه بسیاری و از جمله امام خمینی در هر [[نظام سیاسی]] معنای متفاوتی یافته و معنای مشترکی که مورد توافق [[نظامهای سیاسی]] مختلف باشد وجود ندارد. بنابراین نظریه: دموکراسی که در هر جا یک معنا دارد در شوروی یک معنا دارد در [[آمریکا]] یک معنای دیگر دارد<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۲۶.</ref>. گرچه با توجه به نگرشی که امام خمینی به دموکراسی و قابلیت انطباق آن با [[قوانین اسلام]] دارد، ایشان با نگاه مثبت به آن نگریسته و [[نظام جمهوری اسلامی]] را [[حافظ]] و [[نگهبان]] آن اعلام میکند: [[نظام حکومتی]] [[ایران]]، [[جمهوری اسلامی]] است که حافظ [[استقلال]] و دموکراسی است و بر اساس [[موازین]] و [[قوانین اسلامی]] اعلام میشود<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۳۰۹.</ref>. اما ایشان در موارد متعدد، نظام سیاسی مبتنی بر [[دموکراسی]] (غربی) را مورد تهاجم و [[انکار]] قرار داده و آن را وسیلهای به جهت برآورده کردن [[آمال]] افراد شهوتران دانسته و لذا از این جهت تفاوتی میان نظامهای استبدادی، [[دیکتاتوری]] و دموکراسی (غربی) قائل نشده و از این روی این [[نظام سیاسی]] را در زمره نظامهای [[نامشروع]] اعلام میکند: هیچ فرق اساسی میان [[مشروطه]] و [[استبداد]] و دیکتاتوری و دموکراسی نیست، مگر در فریبندگی الفاظ و [[حیلهگری]] قانونگذارها. آری، شهوترانها و استفادهچیها فرق میکنند<ref>کشف اسرار، ص۲۹۰.</ref>. | ||
این قضیه بدین خاطر است که ایشان در [[نفی]] و طرد نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی به دموکراسیهای رایج در [[غرب]] و [[شرق]] [[عنایت]] داشته و نظام سیاسی آنان را به خاطر طرفداری از [[سرمایهداران]] و عدم توجه به [[مظلومین]]، و قرار دادن [[مردم]] در [[اختناق]]، [[فاسد]] و غیر مطلوب دانسته و در مقابل دموکراسی مبتنی بر [[آموزههای اسلام]] را مطلوب و [[مشروع]] به حساب میآورد: دموکراسی، غربیاش فاسد است، شرقیاش هم فاسد است. “دموکراسی اسلامی” صحیح است و ما بعدها اگر [[توفیق]] پیدا کنیم به شرق و غرب [[اثبات]] میکنیم که این دموکراسی که ما داریم این، دموکراسی است، نه آنکه شما دارید و طرفدار سرمایهدارهای بزرگ هستید و نه این که آنها دارند و طرفدارهای ابرقدرت هستند و همه مردم را در اختناق [[عظیم]] گذاشتند<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۳.</ref>»<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۱۷۵-۱۸۰.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |