آیا قرآن کریم تألیف پیامبر خاتم است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
آیا قرآن کریم تألیف پیامبر خاتم است؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۵۶
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)) |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
خاورشناسی [[مسیحی]] نیز در این باره مینویسد: بنا بر [[عقیده]] [[مسلمانان]]، قرآن، [[کلام]] خداست و محمد خود نیز به این دیده به آن مینگریسته است. اگر او این وحی و [[الهام]] را [[عقاید]] و [[افکار]] خود میدانست، به احتمال [[قوی]] همه اصول وی از صورت [[نهضت]] [[دینی]] بیرون میرفت<ref>محمد، پیامبر و سیاستمدار، ص۲۰.</ref>. | خاورشناسی [[مسیحی]] نیز در این باره مینویسد: بنا بر [[عقیده]] [[مسلمانان]]، قرآن، [[کلام]] خداست و محمد خود نیز به این دیده به آن مینگریسته است. اگر او این وحی و [[الهام]] را [[عقاید]] و [[افکار]] خود میدانست، به احتمال [[قوی]] همه اصول وی از صورت [[نهضت]] [[دینی]] بیرون میرفت<ref>محمد، پیامبر و سیاستمدار، ص۲۰.</ref>. | ||
*'''ژرفای وحی در همسونگری''': داستان محمد{{صل}}، حادثهای بیسابقه نبود. وی نخستین کسی نبود که به نام وحی و سخن [[آسمان]]، مردم را مخاطب قرار میداد. پیش از او نیز پیامبرانی از سوی خدا آمده بودند که [[اراده]] آنها در رسالتشان هیچ دخالتی نداشت. [[خداوند]]، محمد{{صل}} را با همان پدیده مخاطب و مؤید قرار داد که [[پیامبران پیشین]] را با آن [[تأیید]] میکرد؛ زیرا آن سرود الهی، تنها یک هدف را دنبال میکرد. از اینرو، فرآیند وحی درباره تمام [[انبیا]]، هم [[جبهه]] و هماهنگ بود. از اینرو فرمود: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ}}<ref>«ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی وحی فرستادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>. | |||
به [[یقین]]، علت اینکه فقط از عده مخصوصی نام برده شده، این است که آنها مشهورترین [[پیامبران بنیاسرائیل]] بودند و [[اخبار]] اینها در میان [[اهل کتاب]] شناخته شده بود و به [[راحتی]] آن را میفهمیدند<ref>الوحی المحمدی، ص۳۱.</ref>. | به [[یقین]]، علت اینکه فقط از عده مخصوصی نام برده شده، این است که آنها مشهورترین [[پیامبران بنیاسرائیل]] بودند و [[اخبار]] اینها در میان [[اهل کتاب]] شناخته شده بود و به [[راحتی]] آن را میفهمیدند<ref>الوحی المحمدی، ص۳۱.</ref>. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
موریس بوکای نیز در این باره نوشته است: [[یهودیان]]، [[مسیحیان]] و [[کافران]] در [[غرب]]، ابهامهایی را بدون دلیل جمع کردند بر اینکه محمد با استفاده از [[تورات]]، قرآن را تألیف کرده است. در این صورت میتوان گفت [[مسیح]] هم معاصران خود را فریفته و از کتب [[عهد قدیم]] برای [[بشارت]] خود استفاده کرده است<ref>موریس بوکامی، دراسة الکتب المقدسة، بیروت، رشا، ص۱۴۹.</ref>. | موریس بوکای نیز در این باره نوشته است: [[یهودیان]]، [[مسیحیان]] و [[کافران]] در [[غرب]]، ابهامهایی را بدون دلیل جمع کردند بر اینکه محمد با استفاده از [[تورات]]، قرآن را تألیف کرده است. در این صورت میتوان گفت [[مسیح]] هم معاصران خود را فریفته و از کتب [[عهد قدیم]] برای [[بشارت]] خود استفاده کرده است<ref>موریس بوکامی، دراسة الکتب المقدسة، بیروت، رشا، ص۱۴۹.</ref>. | ||
*'''هماوردی''': {{متن قرآن|وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ}}<ref>«و مثل کلمهای پلید چون درختی پلید است که از روی زمین ریشهکن شده باشد، آن را هیچ پایداری نیست» سوره ابراهیم، آیه ۲۶.</ref>. | |||
اگر مؤلف [[قرآن]]، محمد{{صل}} باشد، علمای [[ادب]] و [[بلاغت]] و [[فصاحت]] [[عرب]] باید به [[راحتی]] آن را [[کشف]] و [[برهان]] خیالی محمد{{صل}} را مبنی بر اینکه قرآن، [[وحی]] مقدسی است که [[خداوند]] نازل کرده است، نقش بر آب میکردند. آنگاه نمونهای مانند آن سخن و [[کلام]] را ارائه میدادند. با اینکه آنها در فن و مهارت در لغت عرب از هر نظر آوازه و [[شهرت]] داشتند، از آوردن مثل قرآن [[درمانده]] شدند و حتی نتوانستند سه [[آیه]] چون [[سوره کوثر]] بیاورند و این پیشنهاد، به شکلهای متفاوت از سوی قرآن مطرح شد: {{متن قرآن|وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید» سوره بقره، آیه ۲۳.</ref>. {{متن قرآن|فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ}}<ref>«پس اگر راست میگویند گفتاری مانند آن بیاورند» سوره طور، آیه ۳۴.</ref>. | اگر مؤلف [[قرآن]]، محمد{{صل}} باشد، علمای [[ادب]] و [[بلاغت]] و [[فصاحت]] [[عرب]] باید به [[راحتی]] آن را [[کشف]] و [[برهان]] خیالی محمد{{صل}} را مبنی بر اینکه قرآن، [[وحی]] مقدسی است که [[خداوند]] نازل کرده است، نقش بر آب میکردند. آنگاه نمونهای مانند آن سخن و [[کلام]] را ارائه میدادند. با اینکه آنها در فن و مهارت در لغت عرب از هر نظر آوازه و [[شهرت]] داشتند، از آوردن مثل قرآن [[درمانده]] شدند و حتی نتوانستند سه [[آیه]] چون [[سوره کوثر]] بیاورند و این پیشنهاد، به شکلهای متفاوت از سوی قرآن مطرح شد: {{متن قرآن|وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید» سوره بقره، آیه ۲۳.</ref>. {{متن قرآن|فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ}}<ref>«پس اگر راست میگویند گفتاری مانند آن بیاورند» سوره طور، آیه ۳۴.</ref>. | ||
حال آیا برای [[بشر]] ممکن است قوانینی را تشریح کند که دامنهاش آن قدر گسترده باشد که تمامی [[افعال]] بشر را در بر گیرد و در عین حال، تناقضی هم در آن پدید نیاید؟ آیا [[عقل]] هیچ [[انسانی]] ممکن میداند که چنین آمارگیری دقیقی از [[رفتار]] [[انسانها]] و سپس [[جعل]] قوانینی برای هر حرکت و سکون آنان صورت گیرد، به گونهای که در هیچ جای آن تناقض دیده نشود. نکته بعد اینکه این [[قانونگذاری]]، از کسی سر بزند که مدرسه نرفته باشد و در شهری که مردمش باسواد و تحصیل کرده باشند، نشو و نمو نکرده باشد، بلکه در محیطی [[زندگی]] میکند که بهرهشان از [[انسانیت]] این است که از راه غارتگری و [[جنگ]]، لقمه نانی به کف آورند و [[دختران]] را زنده به [[گور]] کنند و در عین وحشیگری، تو سریخور هر رهگذری باشند؛ روزی یمنیها استعمارشان کنند، [[روز]] دیگر زیر یوغ [[حبشه]] درآیند، روزی برده دسته جمعی [[روم]] شوند و.... آیا از چنین محیطی، چنین [[قانونگذاری]] بر میخیزد؟ آیا [[انسانی]] که خود از اجزا و عالم ماده و [[طبیعت]] است و مانند تمامی موجودات عالم، محکوم به [[تحول]] و [[تکامل]] است، میتواند قانونی برای تمامی [[شئون]] بشری به [[دنیا]] عرضه کند که با تحول و تکامل [[بشر]] متحول نشود؟<ref>المیزان، ج۱، ص۶۱.</ref>. | حال آیا برای [[بشر]] ممکن است قوانینی را تشریح کند که دامنهاش آن قدر گسترده باشد که تمامی [[افعال]] بشر را در بر گیرد و در عین حال، تناقضی هم در آن پدید نیاید؟ آیا [[عقل]] هیچ [[انسانی]] ممکن میداند که چنین آمارگیری دقیقی از [[رفتار]] [[انسانها]] و سپس [[جعل]] قوانینی برای هر حرکت و سکون آنان صورت گیرد، به گونهای که در هیچ جای آن تناقض دیده نشود. نکته بعد اینکه این [[قانونگذاری]]، از کسی سر بزند که مدرسه نرفته باشد و در شهری که مردمش باسواد و تحصیل کرده باشند، نشو و نمو نکرده باشد، بلکه در محیطی [[زندگی]] میکند که بهرهشان از [[انسانیت]] این است که از راه غارتگری و [[جنگ]]، لقمه نانی به کف آورند و [[دختران]] را زنده به [[گور]] کنند و در عین وحشیگری، تو سریخور هر رهگذری باشند؛ روزی یمنیها استعمارشان کنند، [[روز]] دیگر زیر یوغ [[حبشه]] درآیند، روزی برده دسته جمعی [[روم]] شوند و.... آیا از چنین محیطی، چنین [[قانونگذاری]] بر میخیزد؟ آیا [[انسانی]] که خود از اجزا و عالم ماده و [[طبیعت]] است و مانند تمامی موجودات عالم، محکوم به [[تحول]] و [[تکامل]] است، میتواند قانونی برای تمامی [[شئون]] بشری به [[دنیا]] عرضه کند که با تحول و تکامل [[بشر]] متحول نشود؟<ref>المیزان، ج۱، ص۶۱.</ref>. | ||
*'''سنجش سخن''': [[حدیث نبوی]] هر چند در اوج [[فصاحت]] و [[بلاغت]] است، [[تقلید]] و [[تحریف]] پذیر به نظر میرسد. از اینرو، آثار تحریف و [[تغییر]] در آن [[احساس]] میشود و به این دلیل، [[دانش]] پژوهان [[علم حدیث]]، [[روایات]] ایشان را به صحیح، حسن، [[ضعیف]] و... تقسیم میکنند. [[دشمنان]] و شبههافکنان ادعا میکنند که محمد{{صل}} دو گونه سخن داشته است. یکی [[قرآن]] که وی به [[تأمل]] و [[تأنی]] و [[صبر]] و ترتیب خاص، همراه با [[تهذیب]] و [[آرایش]] صورت داده و دیگری، حدیث نبوی که بدون وقفه و [[تفکر]] و صبر و جدای از [[زیبایی]] و [[آراستگی]] انجام گرفته است<ref>شبهات حول القرآن و تفنیدها، ص۲۵.</ref>. این ادعا پذیرفتنی نیست؛ چون قضیه کاملاً برعکس است. بیشتر [[آیات قرآنی]]، ناگهان و بدون تأمل، ولی در نهایت آراستگی لفظی و [[معنوی]] فرود آمده است. | |||
به هر حال، درباره قرآن و حدیث نبوی جای سخن وجود دارد که در روش بیان و دیگر ویژگیها، میان آن دو که یکی قدسی و دیگری نفسی و [[نبوی]] است، مغایرت آشکار دیده میشود. آری، [[پیامبر]]، [[پاک]] و بری از آن بود که سخنی را از سوی خود به [[خدا]] نسبت دهد<ref>نک: سوره حاقه، آیه ۴۴ - ۴۷. </ref>. | به هر حال، درباره قرآن و حدیث نبوی جای سخن وجود دارد که در روش بیان و دیگر ویژگیها، میان آن دو که یکی قدسی و دیگری نفسی و [[نبوی]] است، مغایرت آشکار دیده میشود. آری، [[پیامبر]]، [[پاک]] و بری از آن بود که سخنی را از سوی خود به [[خدا]] نسبت دهد<ref>نک: سوره حاقه، آیه ۴۴ - ۴۷. </ref>. |