مدعیان بابیت چه کسانی هستند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
مدعیان بابیت چه کسانی هستند؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۳
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
[[غیبت امام]] {{ع}} و جو [[سیاسی]] آشفته در زمان [[امام دوازدهم]] به راحتی به هر شخصی اجازه میداد از [[آب]] گلآلود ماهی بگیرد و در این شرایط، [[فتنهانگیزی]] در میان [[شیعیان]] کار [[سختی]] نبود و به خاطر این بود که [[توقیعات]] [[امام]] مبنی بر طرد و [[لعن]] و دوری جستن از اینگونه افراد صادر شد. | [[غیبت امام]] {{ع}} و جو [[سیاسی]] آشفته در زمان [[امام دوازدهم]] به راحتی به هر شخصی اجازه میداد از [[آب]] گلآلود ماهی بگیرد و در این شرایط، [[فتنهانگیزی]] در میان [[شیعیان]] کار [[سختی]] نبود و به خاطر این بود که [[توقیعات]] [[امام]] مبنی بر طرد و [[لعن]] و دوری جستن از اینگونه افراد صادر شد. | ||
::::::در اینجا به تعدادی از اینگونه افراد که [[اخبار]] آنها به دستمان رسیده، میپردازیم. | ::::::در اینجا به تعدادی از اینگونه افراد که [[اخبار]] آنها به دستمان رسیده، میپردازیم. | ||
*'''[[حسن شریعی]] یا سریعی''': وی مدعی [[منصب]] نداشتهاش بود و مورد [[لعنت]] و [[برائت]] [[شیعه]] واقع شد. گفتهشده، وی اولین مدعی مقامی بود که [[خداوند]] به او نداده بود. [[ابو محمد]] تلعکبری به [[نقل]] از [[ابو علی محمد بن همام]] میگوید: [[کنیه]] [[شریعی]] [[ابو محمد]] است. [[هارون]] میگوید: گمان میکنم نامش [[حسن]] بود او از [[یاران]] ابی الحسن [[علی بن محمد]] و سپس [[حسن بن علی]] {{ع}} بود. او اولین مدعی مقامی بود که [[خدا]] به او نداده بود و [[شایسته]] آن هم نبود. او به [[خدا]] و [[اهل بیت]] {{عم}} نسبتهای ناروا میداد لذا مورد [[لعنت]] و [[برائت]] [[شیعه]] واقع شد و بالاخره [[امام]] با توقیعی او را [[لعن]] و نفرین کرد. سپس سخنان [[کفر]] و [[الحاد]] نیز از زبان او درآمد<ref>الطوسی، الغیبة، ص ۳۷۹.</ref>. | |||
*'''[[احمد بن هلال کرخی]]''': او از [[یاران]] [[ابو محمد]] {{ع}} بود که به [[دلیل]] [[حسادت]] یا طمعورزی یا به [[دلایل]] دیگر [[نیابت]] [[محمد بن عثمان بن سعید عمری]] را [[انکار]] میکرد و از [[ناحیه مقدسه]] [از جانب [[امام]] {{ع}}] [[توقیع]] [[لعن]] و نفرین او صادر شد. ابو [[علی]] بن همام میگوید: [[احمد بن هلال]] از [[یاران]] [[ابو محمد]] {{ع}} بود [[شیعیان]] بنابر [[نص]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} در زمان حیات [[محمد بن عثمان]] [[اجماع]] داشتند. پس از [[شهادت امام عسکری]] {{ع}} [[شیعیان]] به او گفتند: [[ابو جعفر]] [[محمد بن عثمان]] را بهعنوان [[نایب]] قبول نداری؛ در حالیکه امامی که فرمانبرداری از او [[واجب]] است، او را تعیین و تأیید کرده است. گفت: نشنیدم چیزی در مورد [[نیابت]] او فرموده باشد<ref>الطبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۹۲.</ref>. | |||
[[شیخ صدوق]] میگوید: [[شیخ]] ما [[محمد بن حسن]] بن [[احمد]] بن ولید [[نقل]] میکند که از [[سعد بن ]] [[عبد الله]] شنیدم: ندیده و نشنیدیم همانند کسی که از [[تشیع]] خود برگردد و [[ناصبی]] شود مگر [[احمد بن هلال]]<ref>العلامة المجلسی، بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۸.</ref>. بعد از انتشار خبر او بین [[شیعیان]] توقیعی از طرف [[امام]] {{ع}} صادر شد و آن، چنین بود: از ابن هلال- [[خدا]] او را نیامرزد- و هرکه از او [[برائت]] نجوید، در درگاه [[خداوند]] اعلام [[برائت]] میکنیم. اسحاقی و همشهریانش و هرکه را از تو پرسید و میپرسد از احوال این [[فاسق]] مطلع ساز<ref>السید الخویی، معجم رجال الحدیث، ج ۳، ص ۱۵۲.</ref>. | [[شیخ صدوق]] میگوید: [[شیخ]] ما [[محمد بن حسن]] بن [[احمد]] بن ولید [[نقل]] میکند که از [[سعد بن ]] [[عبد الله]] شنیدم: ندیده و نشنیدیم همانند کسی که از [[تشیع]] خود برگردد و [[ناصبی]] شود مگر [[احمد بن هلال]]<ref>العلامة المجلسی، بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۸.</ref>. بعد از انتشار خبر او بین [[شیعیان]] توقیعی از طرف [[امام]] {{ع}} صادر شد و آن، چنین بود: از ابن هلال- [[خدا]] او را نیامرزد- و هرکه از او [[برائت]] نجوید، در درگاه [[خداوند]] اعلام [[برائت]] میکنیم. اسحاقی و همشهریانش و هرکه را از تو پرسید و میپرسد از احوال این [[فاسق]] مطلع ساز<ref>السید الخویی، معجم رجال الحدیث، ج ۳، ص ۱۵۲.</ref>. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
چقدر خوب بود که نویسندگان و مؤلفان نیز به این روش [[اقتدا]] میکردند و دست از طعن و [[لعن]] اشخاص منتسب به فرقههای دیگر برمیداشتند و در کتابهای خود به اشخاص [[راوی]] تنها به خاطر [[شیعه]] بودنشان، این همه حمله نمیکردند. | چقدر خوب بود که نویسندگان و مؤلفان نیز به این روش [[اقتدا]] میکردند و دست از طعن و [[لعن]] اشخاص منتسب به فرقههای دیگر برمیداشتند و در کتابهای خود به اشخاص [[راوی]] تنها به خاطر [[شیعه]] بودنشان، این همه حمله نمیکردند. | ||
*'''[[محمد بن علی شلمغانی]]''': وی هیچگاه [[نایب]] یا [[وکیل]] [[امام]] نبوده است. [[هارون]] بن [[موسی]] از زبان ابو [[علی محمد]] بن همام صراحتا میگوید: [[محمد بن علی شلمغانی]] هرگز باب [[ابو القاسم]] و در طریق او نبوده است و [[امام]] نیز او را به این [[مقام]] [[منصوب]] نکرده و هرکه این گفته را بگوید دروغ است. او تنها یکی از فقیهان<ref>الشیخ الطوسی، الغیبة، ص ۴۰۸.</ref> ما بود که [[حسادت]] او را از [[مذهب تشیع]] خارج کرده و به [[مذاهب]] پست دیگر کشاند. | |||
[[نجاشی]] نیز این گفته را تأیید میکند و میگوید: او به خاطر [[حسادت]] به [[ابو القاسم حسین بن روح]]، از [[مذهب]] خارج شد<ref>رجال النجاشی، ص ۳۷۸.</ref>. | [[نجاشی]] نیز این گفته را تأیید میکند و میگوید: او به خاطر [[حسادت]] به [[ابو القاسم حسین بن روح]]، از [[مذهب]] خارج شد<ref>رجال النجاشی، ص ۳۷۸.</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
او در مورد [[اسلام]] و [[تعالیم]] آن سخنهای عجیبی میگفت تا اینکه [[حکومت]] او را دستگیر کرد و در [[بغداد]] به [[صلیب]] کشیده و به [[قتل]] رسانده شد. [[حسین بن روح]] حسادتی همانند او در [[دل]] نداشت و توصیه کرد از کتابها و [[روایات]] او استفاده شود. [[عبد الله کوفی]] میگوید: از [[حسین بن روح]] در مورد کتابهای ابن ابی عزاقر، پس از آنکه [[نکوهش]] شده بود و مورد [[لعن]] قرار گرفته بود، سؤال کردم: با نوشتهها و [[روایات]] او چه کنیم، خانههایمان پر از کتابهای او است؟ گفت: در مورد او، آنچه [[امام عسکری]] {{ع}} در مورد شخصی مشابه او فرمودند را میگویم؛ از [[حضرت]] در مورد کتابهای بنی فضال پرسیدند و گفتند: با کتابهایشان چه کنیم؟ فرمود: هرچه [[روایت]] کردند استفاده کنید و هرچه را دیدند، رها کنید<ref>المیرزا النوری، خاتمة المستدرک، ج ۳، ص ۴۷۳.</ref>. | او در مورد [[اسلام]] و [[تعالیم]] آن سخنهای عجیبی میگفت تا اینکه [[حکومت]] او را دستگیر کرد و در [[بغداد]] به [[صلیب]] کشیده و به [[قتل]] رسانده شد. [[حسین بن روح]] حسادتی همانند او در [[دل]] نداشت و توصیه کرد از کتابها و [[روایات]] او استفاده شود. [[عبد الله کوفی]] میگوید: از [[حسین بن روح]] در مورد کتابهای ابن ابی عزاقر، پس از آنکه [[نکوهش]] شده بود و مورد [[لعن]] قرار گرفته بود، سؤال کردم: با نوشتهها و [[روایات]] او چه کنیم، خانههایمان پر از کتابهای او است؟ گفت: در مورد او، آنچه [[امام عسکری]] {{ع}} در مورد شخصی مشابه او فرمودند را میگویم؛ از [[حضرت]] در مورد کتابهای بنی فضال پرسیدند و گفتند: با کتابهایشان چه کنیم؟ فرمود: هرچه [[روایت]] کردند استفاده کنید و هرچه را دیدند، رها کنید<ref>المیرزا النوری، خاتمة المستدرک، ج ۳، ص ۴۷۳.</ref>. | ||
*'''[[حسین بن منصور حلاج]]''': وی [[ادعای نیابت]] [[امام زمان]] {{ع}} را داشت و با [[پیروان]] [[امام]] مکاتبه کرد و از [[دروغ]] به عنوان [[معجزه]]، برای [[گمراه]] کردن آنها استفاده نمود، اما در آخر کار رسوا شد و [[شیعیان]] او را [[تحریم]] و [[لعنت]] کردند. از جمله مکاتباتش با [[یاران امام]]، [[نامه]] او به ابو نصر هبه [[الله]] بن [[محمد]] کاتب بن بنت [[ام کلثوم]] بنت [[ابو جعفر]] عمری است. وقتی [[اراده]] خداوندی بر رسوا و خوار شدن [[حلاج]] قرار گرفت، چنین پنداشت [[ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی]] را میتواند مانند دیگر انسانهای ضعیف [[فریب]] دهد، و میتواند او را به خود جذب کرده و با دروغبافی به سوی خود بکشاند. بنابراین پیغامی برای او فرستاد و او را به سوی خود [[دعوت]] کرد و چنین گفت: من [[نایب]] [[امام زمان]] {{ع}} هستم (اول از این راه افراد [[سادهلوح]] را جذب و بعد سراغ دیگران میرفت) [[دستور]] داده شد، که با تو مکاتبه داشته باشم و اموری که تو بدان نیازی داری، برای تو پدیدار سازم تا [[نفس]] خویش را با آن تقویت بخشی و در مأموریتی که من دارم، دچار [[شک]] و [[تردید]] نشوی. | |||
ابو سهل جوابش را چنین نوشت: کاری میخواهم انجام دهی که انجام آن برای اشخاص مانند تو، با وجود [[ادله]] و برهانهایی که دارید بسیار ساده است. من مردی هستم [[عاشق]] کنیزکان اما پیری این فرصت را از من گرفته و باعث دور شدن آنها از من میشود؛ بنابراین نیاز دارم که هر هفته خضاب کنم و برای پنهان کردن این مطلب مشکلات زیادی [[تحمل]] میکنم وگرنه واقعیت برملاشده و وصال تبدیل به جدایی میشود. از شما میخواهم که مرا از خضاب کردن بینیاز کنید و موهایم سیاه شوند اگر چنین کنید، من فرمانبردار و [[مطیع]] و پیرو شما خواهم بود .... [[حلاج]] با دیدن چنین جوابی دریافت که تیرش به [[خطا]] رفته و نمیتواند او را از عقیدهاش منصرف کند بنابراین از او دست کشید و هیچ جوابی برایش نفرستاد<ref>طوسی؛ الغیبة، صص ۴۰۱- ۴۰۲.</ref>. | ابو سهل جوابش را چنین نوشت: کاری میخواهم انجام دهی که انجام آن برای اشخاص مانند تو، با وجود [[ادله]] و برهانهایی که دارید بسیار ساده است. من مردی هستم [[عاشق]] کنیزکان اما پیری این فرصت را از من گرفته و باعث دور شدن آنها از من میشود؛ بنابراین نیاز دارم که هر هفته خضاب کنم و برای پنهان کردن این مطلب مشکلات زیادی [[تحمل]] میکنم وگرنه واقعیت برملاشده و وصال تبدیل به جدایی میشود. از شما میخواهم که مرا از خضاب کردن بینیاز کنید و موهایم سیاه شوند اگر چنین کنید، من فرمانبردار و [[مطیع]] و پیرو شما خواهم بود .... [[حلاج]] با دیدن چنین جوابی دریافت که تیرش به [[خطا]] رفته و نمیتواند او را از عقیدهاش منصرف کند بنابراین از او دست کشید و هیچ جوابی برایش نفرستاد<ref>طوسی؛ الغیبة، صص ۴۰۱- ۴۰۲.</ref>. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
[[حلاج]] فردی [[دروغگو]] بود و گفته شده ادعای خدایی هم داشت و نوشتهای از او به دست آمده که در آن مسائل خلاف [[شرع]] نوشته شده است مانند: اگر [[انسان]] سه روز به صورت پیاپی روزهدار باشد و با گیاهان و نباتات افطار کند، [[خداوند]] او را از روزهداری در [[ماه رمضان]] بینیاز میکند و نیز هرکس از اول شب تا سپیدهدم دو رکعت [[نماز]] بخواند [[خداوند]] او را از [[نماز خواندن]] بینیاز میکند. هرکس هرچه دارد در یک روز [[صدقه]] دهد [[خداوند]] او را از [[حج]] گزاردن بینیاز میسازد. او با وجود اینگونه دروغها و نیرنگها. ادعای [[زهد]] و [[پارسایی]] داشت و وقتی کارهایش برملا گشت و دروغهایش فاش شد و به [[تحریف]] اصول بدیهی و [[فروع]] [[اسلام]] میپرداخت به جزای اعمالش رسید و در سال ۳۰۹ ه.ق به [[قتل]] رسید<ref>الکنی و الالقاب.</ref>. | [[حلاج]] فردی [[دروغگو]] بود و گفته شده ادعای خدایی هم داشت و نوشتهای از او به دست آمده که در آن مسائل خلاف [[شرع]] نوشته شده است مانند: اگر [[انسان]] سه روز به صورت پیاپی روزهدار باشد و با گیاهان و نباتات افطار کند، [[خداوند]] او را از روزهداری در [[ماه رمضان]] بینیاز میکند و نیز هرکس از اول شب تا سپیدهدم دو رکعت [[نماز]] بخواند [[خداوند]] او را از [[نماز خواندن]] بینیاز میکند. هرکس هرچه دارد در یک روز [[صدقه]] دهد [[خداوند]] او را از [[حج]] گزاردن بینیاز میسازد. او با وجود اینگونه دروغها و نیرنگها. ادعای [[زهد]] و [[پارسایی]] داشت و وقتی کارهایش برملا گشت و دروغهایش فاش شد و به [[تحریف]] اصول بدیهی و [[فروع]] [[اسلام]] میپرداخت به جزای اعمالش رسید و در سال ۳۰۹ ه.ق به [[قتل]] رسید<ref>الکنی و الالقاب.</ref>. | ||
*'''[[محمد بن علی بن بلال]]''': او [[ادعای نیابت]] [[امام زمان]] {{ع}} را داشت [[شیخ طوسی]] میگوید: از جمله آنها (ملعونانی که مدعی [[بابیت]] بودند) [[ابو طاهر محمد بن علی بن بلال]] است که جریان معروفی بین او و [[ابو جعفر محمد بن عثمان عمری]] ([[خداوند]] شادش کند) اتفاق افتاده بود. او پولهای متعلق به [[امام]] را نزد خود نگه داشته بود و با [[ادعای نیابت]]، از تحویل دادن آن خودداری میکرد تا اینکه [[مردم]] از او [[برائت]] جسته و لعنتش کردند و از طرف [[امام مهدی|حضرت صاحب الزمان]] {{ع}}، همان مطلب معروف صادر شد. | |||
*'''[[محمد بن نصیر النمیری]]''': او نیز برای رقابت با [[محمد بن عثمان]] مدعی [[وکالت]] [[امام]] بود و به همین [[دلیل]] [[ابو نصر هبة الله بن محمد]] میگوید: [[محمد بن نصیر نمیری]] از [[اصحاب امام]] [[ابو محمد]] [[حسن بن علی]] [[امام عسکری]] {{ع}} بود که پس از [[وفات]] [[حضرت]] ادعای [[منصب]] [[محمد بن عثمان]] و [[وکالت]] [[امام زمان]] را کرد. [[خداوند متعال]] نیز او را با [[الحاد]] و [[نادانی]] و [[ملعون]] شدن از طرف [[ابو جعفر محمد بن عثمان]] و [[برائت]] جستن از او، رسوا کرد. شرح ماجرای عذرخواهی او از [[محمد بن عثمان]] در زیر میآید: بنابر گفته [[ابو طالب انباری]]: وقتی این جریانها برای [[محمد]] بن نصیر اتفاق افتاد و [[ابو جعفر]] او را [[لعنت]] کرد و از او [[برائت]] جست و به گوش او رسید، ابن نصیر تصمیم گرفت نزد [[ابو جعفر]] رفته و از او دلجویی و عذرخواهی کند ولی [[ابو جعفر]] به او اجازه نداد و او را [[ناامید]] و ناکام برگرداند<ref>الغیبة، الطوسی، ص ۳۹۸.</ref>. | |||
او تنها [[ادعای نیابت]] نکرد بلکه [[ادعای نبوت]] هم کرد. او [[اعتقاد]] به [[تناسخ]] داشت و [[محرمات الهی]] را [[حلال]] اعلام کرد و دروغهایی میبافت که خود به تنهایی نشانه [[دروغ]] و انحرافش بود. | او تنها [[ادعای نیابت]] نکرد بلکه [[ادعای نبوت]] هم کرد. او [[اعتقاد]] به [[تناسخ]] داشت و [[محرمات الهی]] را [[حلال]] اعلام کرد و دروغهایی میبافت که خود به تنهایی نشانه [[دروغ]] و انحرافش بود. |