پرش به محتوا

نفس زکیه کیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
خط ۶۶: خط ۶۶:


«در اینجا به‌طور جدی باید ادعا کنیم شواهدی در دست داریم که مقصود از [[نفس زکیه]] همین شخص انقلابی از [[خاندان]] [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} باشد؛ و اگر بتوانیم قرائنی که در رد این نظریه آمده است [[باطل]] کنیم می‌‏شود ملتزم به این مطلب بشویم و لذا می‌‏بایست در دو زمینه وارد بحث شویم.
«در اینجا به‌طور جدی باید ادعا کنیم شواهدی در دست داریم که مقصود از [[نفس زکیه]] همین شخص انقلابی از [[خاندان]] [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} باشد؛ و اگر بتوانیم قرائنی که در رد این نظریه آمده است [[باطل]] کنیم می‌‏شود ملتزم به این مطلب بشویم و لذا می‌‏بایست در دو زمینه وارد بحث شویم.
:::::*'''زمینه اول:''' قرائن داله بر رد این نظریه که اثبات می‌‏کند [[نفس زکیه]] شخص دیگری است؛ و آنها چند تا است:
*'''زمینه اول:''' قرائن داله بر رد این نظریه که اثبات می‌‏کند [[نفس زکیه]] شخص دیگری است؛ و آنها چند تا است:
:::::*'''قرینه اول:''' [[نفس زکیه]] می‌‏بایست بین [[رکن و مقام]] کشته شود و این [[سید]] بزرگوار [[علوی]] در آنجا کشته نشده است. این قرینه اگر ثابت می‏‌شد به تنهایی برای رد نظریه کافی بود؛ لکن ما قبلا گفتیم که کشته شدن بین [[رکن و مقام]] [[دلیل]] محکمی ندارد، و از نظر سند ضعیف است.
*'''قرینه اول:''' [[نفس زکیه]] می‌‏بایست بین [[رکن و مقام]] کشته شود و این [[سید]] بزرگوار [[علوی]] در آنجا کشته نشده است. این قرینه اگر ثابت می‏‌شد به تنهایی برای رد نظریه کافی بود؛ لکن ما قبلا گفتیم که کشته شدن بین [[رکن و مقام]] [[دلیل]] محکمی ندارد، و از نظر سند ضعیف است.
:::::*'''قرینه دوم:''' روایاتی که از [[ائمه]] درباره قتل [[نفس زکیه]] آمده بعد از کشته شدن [[محمد بن عبد الله]] [[نفس زکیه]] بوده است، و این خود [[دلیل]] بر آن است که بعد از کشته شدن او، هنوز [[ائمه]] [[منتظر]] این علامت بوده‏‌اند و آن را از [[علائم ظهور]] دانسته‏‌اند. اگر این قرینه ثابت شود باز دلیلی کافی برای رد نظریه فوق است، ولی قابل اثبات نیست؛ زیرا تمام روایاتی که در این باره وارد شده است از [[امام باقر|حضرت باقر]] و [[امام صادق|حضرت صادق]] - {{ع}} - است. و اما [[امام باقر]] که پیش از [[نفس زکیه]] می‌‏زیسته است، و [[امام صادق]] هم معاصر با [[منصور]] دوانیقی و [[نفس زکیه]] بوده است، و آن حضرت به [[عبد الله بن حسن]] پدر [[نفس زکیه]] می‌‏فرمود که [[نهضت]] فرزند او به جائی نخواهد رسید و پیروز نخواهد شد و امیدش را برای رسیدن به [[خلافت]] قطع می‌‏کرد و به او می‏‌فرمود: همانا این [[امر]] به [[خدا]] سوگند نه برای تو است و نه برای فرزند تو، بلکه به این شخص (یعنی سفاح) خواهد رسید، و بعد برای این (یعنی [[منصور]])؛ و بعد برای مدتها از آنها خواهد بود تا اینکه بچه‌‏ها به [[امارت]] برسند و زن‌ها مورد شور و [[مشورت]] قرار گیرند. [[عبد الله]] گفت: به [[خدا]] سوگند‌ای [[جعفر]]، [[خداوند]] تو را بر [[غیب]] [[آگاه]] نساخته و این سخن را جز از راه حسد بر فرزندم نگفتی!  حضرت فرمود: نه به [[خدا]] سوگند من نسبت به پسر تو [[حسادت]] نورزیدم. این شخص ([[منصور]]) او را در [[احجار الزیت]] (محلی است در [[مدینه]]) خواهد کشت و بعد از او برادرش را در ساحل دریا می‌‏کشد در حالی که‏ پاهای اسبش در [[آب]] است.<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۹.</ref> به هر حال ما دلیلی در دست نداریم که صدور [[روایات]] بعد از کشته شدن [[محمد بن عبد الله]] [[نفس زکیه]] باشد اگر نگوئیم که ظن بر خلافش داریم.
*'''قرینه دوم:''' روایاتی که از [[ائمه]] درباره قتل [[نفس زکیه]] آمده بعد از کشته شدن [[محمد بن عبد الله]] [[نفس زکیه]] بوده است، و این خود [[دلیل]] بر آن است که بعد از کشته شدن او، هنوز [[ائمه]] [[منتظر]] این علامت بوده‏‌اند و آن را از [[علائم ظهور]] دانسته‏‌اند. اگر این قرینه ثابت شود باز دلیلی کافی برای رد نظریه فوق است، ولی قابل اثبات نیست؛ زیرا تمام روایاتی که در این باره وارد شده است از [[امام باقر|حضرت باقر]] و [[امام صادق|حضرت صادق]] - {{ع}} - است. و اما [[امام باقر]] که پیش از [[نفس زکیه]] می‌‏زیسته است، و [[امام صادق]] هم معاصر با [[منصور]] دوانیقی و [[نفس زکیه]] بوده است، و آن حضرت به [[عبد الله بن حسن]] پدر [[نفس زکیه]] می‌‏فرمود که [[نهضت]] فرزند او به جائی نخواهد رسید و پیروز نخواهد شد و امیدش را برای رسیدن به [[خلافت]] قطع می‌‏کرد و به او می‏‌فرمود: همانا این [[امر]] به [[خدا]] سوگند نه برای تو است و نه برای فرزند تو، بلکه به این شخص (یعنی سفاح) خواهد رسید، و بعد برای این (یعنی [[منصور]])؛ و بعد برای مدتها از آنها خواهد بود تا اینکه بچه‌‏ها به [[امارت]] برسند و زن‌ها مورد شور و [[مشورت]] قرار گیرند. [[عبد الله]] گفت: به [[خدا]] سوگند‌ای [[جعفر]]، [[خداوند]] تو را بر [[غیب]] [[آگاه]] نساخته و این سخن را جز از راه حسد بر فرزندم نگفتی!  حضرت فرمود: نه به [[خدا]] سوگند من نسبت به پسر تو [[حسادت]] نورزیدم. این شخص ([[منصور]]) او را در [[احجار الزیت]] (محلی است در [[مدینه]]) خواهد کشت و بعد از او برادرش را در ساحل دریا می‌‏کشد در حالی که‏ پاهای اسبش در [[آب]] است.<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۹.</ref> به هر حال ما دلیلی در دست نداریم که صدور [[روایات]] بعد از کشته شدن [[محمد بن عبد الله]] [[نفس زکیه]] باشد اگر نگوئیم که ظن بر خلافش داریم.
:::::*'''قرینه سوم:''' این [[محمد بن عبدالله]] شخص چندان [[پاک]] و [[آزمایش]] شده و با اخلاصی نبوده است و لذا می‌باید در [[انتظار]] کشته شدن شخص بااخلاصتر و آزمایش‏شده‏تر از او باشیم، زیرا وی به طوری که در مقاتل الطالبیین ابو الفرج اصفهانی می‏‌گوید<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۸.</ref>، مدعی [[مهدویت]] شد و پدرش او را جلو انداخته و گفت وی [[مهدی]] است، و بعد از زوال [[حکومت]] [[بنی امیه]] و پیش از روی کار آمدن [[بنی عباس]] برای [[بنی هاشم]] سخنرانی کرده، و چنین گفت: «شما می‌‏دانید که ما همیشه می‏‌شنیدیم که اینها وقتی بعضی از آنها به [[جان]] بعضی دیگر بیفتند و یکدیگر را بکشند، کار از دستشان بیرون می‌‏رود. اینها [[صاحب]] خود (ولید بن [[یزید]]) را کشته‌‏اند، بیائید تا با [[محمد]] [[بیعت]] کنیم. شما می‏‌دانید که او [[مهدی]] است». آنگاه [[امام صادق|حضرت صادق]] {{ع}} به او فرمودند: [[امر]] [[خلافت]] به تو و فرزندانت نمی‏‌رسد بلکه برای اینها است و دو پسر تو کشته می‏‌شوند.<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۹.</ref>  [[محمد بن عبد الله بن حسن]] از دوران کودکی متواری و پنهان گشته و نمایندگانی به اطراف می‌‏فرستاد و [[مردم]] را به سوی خود می‌‏خواند و [[مهدی]] نامیده می‏‌شد.<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۷۷.</ref> ما فعلا نمی‌‏خواهیم درباره او مناقشه و اشکال کنیم. فقط همین اندازه می‌‏دانیم که وی پیش از آن که جائی را بگیرد کشته شد و این خود دلیلی کافی بر [[کذب]] ادعای او است؛ بلکه مقصود آن است که با این حساب وی شخصی [[پاک]] و با [[اخلاص]] نبوده، بلکه دروغگو و [[منحرف]] بوده است و لذا می‏‌بایست در [[انتظار]] [[نفس زکیه]] دیگری باشیم تا پیش از [[ظهور]] حضرت کشته شود. و اگر این مسأله‏ تاریخی ثابت شود چاره‌‏ای نداریم جز این که [[معتقد]] به [[انحراف]] این [[سید]] انقلابی شویم، لکن [[دلیل]] نمی‏‌شود که مقصود از [[اخبار]] قتل او نیست، زیرا در این صورت «قتل [[نفس زکیه]]» یعنی قتل [[محمد بن عبد الله]] که معتقدانش نام زکیه را بر وی نهاده‏‌اند، و بر طبق شهرتی که در بین [[مردم]] پیدا کرده، در [[روایات]] هم به همان اسم آمده است.
*'''قرینه سوم:''' این [[محمد بن عبدالله]] شخص چندان [[پاک]] و [[آزمایش]] شده و با اخلاصی نبوده است و لذا می‌باید در [[انتظار]] کشته شدن شخص بااخلاصتر و آزمایش‏شده‏تر از او باشیم، زیرا وی به طوری که در مقاتل الطالبیین ابو الفرج اصفهانی می‏‌گوید<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۸.</ref>، مدعی [[مهدویت]] شد و پدرش او را جلو انداخته و گفت وی [[مهدی]] است، و بعد از زوال [[حکومت]] [[بنی امیه]] و پیش از روی کار آمدن [[بنی عباس]] برای [[بنی هاشم]] سخنرانی کرده، و چنین گفت: «شما می‌‏دانید که ما همیشه می‏‌شنیدیم که اینها وقتی بعضی از آنها به [[جان]] بعضی دیگر بیفتند و یکدیگر را بکشند، کار از دستشان بیرون می‌‏رود. اینها [[صاحب]] خود (ولید بن [[یزید]]) را کشته‌‏اند، بیائید تا با [[محمد]] [[بیعت]] کنیم. شما می‏‌دانید که او [[مهدی]] است». آنگاه [[امام صادق|حضرت صادق]] {{ع}} به او فرمودند: [[امر]] [[خلافت]] به تو و فرزندانت نمی‏‌رسد بلکه برای اینها است و دو پسر تو کشته می‏‌شوند.<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۹.</ref>  [[محمد بن عبد الله بن حسن]] از دوران کودکی متواری و پنهان گشته و نمایندگانی به اطراف می‌‏فرستاد و [[مردم]] را به سوی خود می‌‏خواند و [[مهدی]] نامیده می‏‌شد.<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۷۷.</ref> ما فعلا نمی‌‏خواهیم درباره او مناقشه و اشکال کنیم. فقط همین اندازه می‌‏دانیم که وی پیش از آن که جائی را بگیرد کشته شد و این خود دلیلی کافی بر [[کذب]] ادعای او است؛ بلکه مقصود آن است که با این حساب وی شخصی [[پاک]] و با [[اخلاص]] نبوده، بلکه دروغگو و [[منحرف]] بوده است و لذا می‏‌بایست در [[انتظار]] [[نفس زکیه]] دیگری باشیم تا پیش از [[ظهور]] حضرت کشته شود. و اگر این مسأله‏ تاریخی ثابت شود چاره‌‏ای نداریم جز این که [[معتقد]] به [[انحراف]] این [[سید]] انقلابی شویم، لکن [[دلیل]] نمی‏‌شود که مقصود از [[اخبار]] قتل او نیست، زیرا در این صورت «قتل [[نفس زکیه]]» یعنی قتل [[محمد بن عبد الله]] که معتقدانش نام زکیه را بر وی نهاده‏‌اند، و بر طبق شهرتی که در بین [[مردم]] پیدا کرده، در [[روایات]] هم به همان اسم آمده است.
:::::*'''قرینه چهارم:''' کشته شدن [[محمد بن عبد الله]] پیش از تولد حضرت [[بقیة الله]] {{ع}} بوده است، و در این صورت نمی‌‏توان آن را جزء [[علائم ظهور]] دانست و لذا باید [[منتظر]] شخص دیگری باشیم. این قرینه چندان دلالتی نمی‏‌تواند داشته باشد زیرا ممکن است یک علامتی پیش از تولد آن حضرت باشد، زیرا برنامه‏ریزی الهی فقط از زمان [[اسلام]] شروع نشده است، بلکه از آغاز زندگی [[بشریت]] بوده است، بنابراین تمام پدیده‏‌های بزرگ می‏‌تواند اشاره‏ای به [[ظهور]] داشته باشد، و ما قبلا شنیده‏‌ایم که نابودی [[دولت]] [[اموی]] و [[قیام]] [[دولت]] [[بنی عباس]] و [[خروج]] [[پرچم‌های سیاه]] از جمله نشانه‏‌های [[ظهور]] می‌‏باشند، و تمامی اینها پیش از ولادت [[حضرت مهدی]] {{ع}} است.
*'''قرینه چهارم:''' کشته شدن [[محمد بن عبد الله]] پیش از تولد حضرت [[بقیة الله]] {{ع}} بوده است، و در این صورت نمی‌‏توان آن را جزء [[علائم ظهور]] دانست و لذا باید [[منتظر]] شخص دیگری باشیم. این قرینه چندان دلالتی نمی‏‌تواند داشته باشد زیرا ممکن است یک علامتی پیش از تولد آن حضرت باشد، زیرا برنامه‏ریزی الهی فقط از زمان [[اسلام]] شروع نشده است، بلکه از آغاز زندگی [[بشریت]] بوده است، بنابراین تمام پدیده‏‌های بزرگ می‏‌تواند اشاره‏ای به [[ظهور]] داشته باشد، و ما قبلا شنیده‏‌ایم که نابودی [[دولت]] [[اموی]] و [[قیام]] [[دولت]] [[بنی عباس]] و [[خروج]] [[پرچم‌های سیاه]] از جمله نشانه‏‌های [[ظهور]] می‌‏باشند، و تمامی اینها پیش از ولادت [[حضرت مهدی]] {{ع}} است.
:::::*'''قرینه پنجم:''' پیشگوئی نسبت به قتل [[نفس زکیه]] در [[روایات]] به همراه یا بعد از وقایعی ذکر شده که یقینا تاکنون ایجاد نشده است و لذا [[فهم]] عمومی از سیاق عبارات همان است که تاکنون انجام نشده باشد، و لذا نمی‌‏توانیم مقصود از [[نفس زکیه]] را [[محمد بن عبد الله]] بگیریم بلکه باید اشاره به کشته شدن شخص دیگری باشد که در آینده انجام خواهد گرفت. از آن جمله [[روایات]] پنج علامت همچون فرمایش [[امام صادق|حضرت صادق]] {{ع}} که فرمود<ref>غیبت نعمانی، ۲۵۲.</ref>: «برای [[قائم]] پنج علامت است: [[سفیانی]]، [[یمانی]]، [[صیحه آسمانی]]، قتل [[نفس زکیه]] و فرو رفتن در [[زمین]].» و [[روایت]] بر شماری امور محتومه همچون فرمایش [[امام صادق|حضرت صادق]] - {{ع}}: «ندا از حتمیات است. [[سفیانی]] محتوم است. [[یمانی]] و قتل [[نفس زکیه]] محتوم است...»<ref>غیبت نعمانی، ۲۵۲.</ref> و معلوم است که [[خروج]] [[سفیانی]] و [[یمانی]] و [[صیحه]] تاکنون ایجاد نشده‏‌اند و بنابراین قتل [[نفس زکیه]] هم که در ردیف آنها ذکر شده می‌‏بایست تاکنون به وقوع نپیوسته باشد. این [[گفتار]] نیز صحیح نمی‌‏باشد، زیرا آنچه که سیاق عبارات ایجاب می‏‌کند آن است که این امور به هنگام صدور [[روایت]] واقع نشده باشند، و این درست است، ولی بعد از صدور [[روایت]] برخی از [[علائم]] زودتر انجام می‌‏گیرد و برخی به تأخیر می‌‏افتد، و وقوع [[علائم]] بزودی یا با تأخیر ربطی به سیاق [[کلام]] و عبارات ندارد مخصوصا که [[علائم]] با کلمه «واو» عطف بسته شده‏‌اند و «واو» برای ترتیب نیست، بر خلاف کلمه «أو» یا «ثم» یا «فا» بطوری که نحویین گفته‌‏اند.
*'''قرینه پنجم:''' پیشگوئی نسبت به قتل [[نفس زکیه]] در [[روایات]] به همراه یا بعد از وقایعی ذکر شده که یقینا تاکنون ایجاد نشده است و لذا [[فهم]] عمومی از سیاق عبارات همان است که تاکنون انجام نشده باشد، و لذا نمی‌‏توانیم مقصود از [[نفس زکیه]] را [[محمد بن عبد الله]] بگیریم بلکه باید اشاره به کشته شدن شخص دیگری باشد که در آینده انجام خواهد گرفت. از آن جمله [[روایات]] پنج علامت همچون فرمایش [[امام صادق|حضرت صادق]] {{ع}} که فرمود<ref>غیبت نعمانی، ۲۵۲.</ref>: «برای [[قائم]] پنج علامت است: [[سفیانی]]، [[یمانی]]، [[صیحه آسمانی]]، قتل [[نفس زکیه]] و فرو رفتن در [[زمین]].» و [[روایت]] بر شماری امور محتومه همچون فرمایش [[امام صادق|حضرت صادق]] - {{ع}}: «ندا از حتمیات است. [[سفیانی]] محتوم است. [[یمانی]] و قتل [[نفس زکیه]] محتوم است...»<ref>غیبت نعمانی، ۲۵۲.</ref> و معلوم است که [[خروج]] [[سفیانی]] و [[یمانی]] و [[صیحه]] تاکنون ایجاد نشده‏‌اند و بنابراین قتل [[نفس زکیه]] هم که در ردیف آنها ذکر شده می‌‏بایست تاکنون به وقوع نپیوسته باشد. این [[گفتار]] نیز صحیح نمی‌‏باشد، زیرا آنچه که سیاق عبارات ایجاب می‏‌کند آن است که این امور به هنگام صدور [[روایت]] واقع نشده باشند، و این درست است، ولی بعد از صدور [[روایت]] برخی از [[علائم]] زودتر انجام می‌‏گیرد و برخی به تأخیر می‌‏افتد، و وقوع [[علائم]] بزودی یا با تأخیر ربطی به سیاق [[کلام]] و عبارات ندارد مخصوصا که [[علائم]] با کلمه «واو» عطف بسته شده‏‌اند و «واو» برای ترتیب نیست، بر خلاف کلمه «أو» یا «ثم» یا «فا» بطوری که نحویین گفته‌‏اند.
:::::*'''قرینه ششم:''' روایتی که قبلا شنیدیم که: «بین [[قیام]] [[قائم]] و بین قتل [[نفس زکیه]] جز پانزده شب فاصله نخواهد بود»<ref>کمال الدین، ۶۴۹.</ref>. و با در نظر گرفتن این [[روایت]] ما می‏‌دانیم که بین قتل [[محمد بن عبد الله]] [[نفس زکیه]] تا [[ظهور]] حضرت فاصله بسیاری افتاده است، و تا کنون بیش از هزار و دویست سال طول کشیده است، بنابراین نمی‌‏توانیم [[روایات]] مربوط به قتل [[نفس زکیه]] را مربوط به [[محمد بن عبد الله]] بدانیم. ولی این قرینه نیز درست نیست زیرا این [[روایت]] گرچه در بسیاری از کتب و مآخذ [[شیعه]] همچون ارشاد [[شیخ مفید]] و [[غیبت]] [[شیخ طوسی]] و [[کمال الدین]] [[صدوق]] وارد شده، لکن همگی به یک [[راوی]] می‌‏رسند و او «ثعلبه» است که از شعیب و او از «[[صالح]]» [[نقل]] می‏‌کند. «ثعلبه» در کتاب ارشاد و [[کمال الدین]] به عنوان «ابن میمون»، و «شعیب» در کتاب الغیبه و ارشاد به «حداد» و در [[کمال الدین]] به «حذاء»، و «[[صالح]]» در کتاب ارشاد به «ابن میثم»، و در [[کمال الدین]] به «ابن [[مولی]] بنی العذراء» توصیف شده‌‏اند. و به هر حال این [[روایات]] در [[بهترین]] فرض یک [[خبر]] حساب می‌‏شود و در ضوابط سندی [[تمسک]] به یک [[خبر]] تنها را در این گونه موارد مورد قبول ندانستیم. بنابراین نظریه مورد بحث که مقصود از [[نفس زکیه]] [[محمد بن عبد الله]] باشد با این قرائن منتفی نشد بلکه احتمال این که با او باشد وجود دارد. در زمینه دوم دلائل و قرائن اثبات آن را می‌‏آوریم.
*'''قرینه ششم:''' روایتی که قبلا شنیدیم که: «بین [[قیام]] [[قائم]] و بین قتل [[نفس زکیه]] جز پانزده شب فاصله نخواهد بود»<ref>کمال الدین، ۶۴۹.</ref>. و با در نظر گرفتن این [[روایت]] ما می‏‌دانیم که بین قتل [[محمد بن عبد الله]] [[نفس زکیه]] تا [[ظهور]] حضرت فاصله بسیاری افتاده است، و تا کنون بیش از هزار و دویست سال طول کشیده است، بنابراین نمی‌‏توانیم [[روایات]] مربوط به قتل [[نفس زکیه]] را مربوط به [[محمد بن عبد الله]] بدانیم. ولی این قرینه نیز درست نیست زیرا این [[روایت]] گرچه در بسیاری از کتب و مآخذ [[شیعه]] همچون ارشاد [[شیخ مفید]] و [[غیبت]] [[شیخ طوسی]] و [[کمال الدین]] [[صدوق]] وارد شده، لکن همگی به یک [[راوی]] می‌‏رسند و او «ثعلبه» است که از شعیب و او از «[[صالح]]» [[نقل]] می‏‌کند. «ثعلبه» در کتاب ارشاد و [[کمال الدین]] به عنوان «ابن میمون»، و «شعیب» در کتاب الغیبه و ارشاد به «حداد» و در [[کمال الدین]] به «حذاء»، و «[[صالح]]» در کتاب ارشاد به «ابن میثم»، و در [[کمال الدین]] به «ابن [[مولی]] بنی العذراء» توصیف شده‌‏اند. و به هر حال این [[روایات]] در [[بهترین]] فرض یک [[خبر]] حساب می‌‏شود و در ضوابط سندی [[تمسک]] به یک [[خبر]] تنها را در این گونه موارد مورد قبول ندانستیم. بنابراین نظریه مورد بحث که مقصود از [[نفس زکیه]] [[محمد بن عبد الله]] باشد با این قرائن منتفی نشد بلکه احتمال این که با او باشد وجود دارد. در زمینه دوم دلائل و قرائن اثبات آن را می‌‏آوریم.
:::::*'''زمینه دوم:''' قرائنی که دلالت بر این می‏‌کند که [[نفس زکیه]] همان [[محمد بن عبد الله]] است. از آن جمله: روایتی است که ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین‏<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۴.</ref> [[نقل]] کرده است با اسنادش از [[محمد]] بن [[علی]] [[امام باقر|حضرت باقر]] {{ع}} از پدرانش {{عم}}: «[[نفس]] از فرزندان [[حسن]] است». دلالت این [[حدیث]] بر این که مقصود از [[نفس]] همان [[نفس زکیه]] است، و وی از اولاد حضرت [[امام حسن]] {{ع}} می‏‌باشد واضح و روشن است و جز بر همان [[محمد بن عبد الله]] بر شخص دیگری [[صادق]] نیست و درباره خصوص او گفته شده است، که ابو الفرج هم در شرح حال او این [[حدیث]] را آورده است. و از آن جمله [[روایت]] دیگری‏<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۴.</ref> است از قول [[عبد الله]] بن [[موسی]] که عده‏‌ای از علمای [[مدینه]] به نزد [[علی بن الحسن]] آمدند و این مسأله - یعنی مطالبه [[حکومت]] - را با او مطرح کردند. پس او گفت: [[محمد بن عبد الله]] از من شایسته‏تر و سزاوارتر به این [[امر]] است. و آنگاه حدیثی طولانی ذکر کرد؛ سپس [[احجار الزیت]] را به من نشان داده و گفت: در اینجا [[نفس زکیه]] کشته می‌‏شود. [[عبد الله]] بن [[موسی]] گوید: ما کشته او را در همانجا که بدان اشاره کرده بود، دیدیم. و همچنین [[روایت]] دیگری که از مسلم بن بشار [[نقل]] کرده است که گوید: در کنار [[غنائم]] خشرم همراه [[محمد بن عبد الله]] بودم به من گفت: در اینجا [[نفس زکیه]] کشته می‌‏شود. می‏‌گویم: مقصودش خودش بود. وی گوید که بعدها در همان‏جا کشته شد.
*'''زمینه دوم:''' قرائنی که دلالت بر این می‏‌کند که [[نفس زکیه]] همان [[محمد بن عبد الله]] است. از آن جمله: روایتی است که ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین‏<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۴.</ref> [[نقل]] کرده است با اسنادش از [[محمد]] بن [[علی]] [[امام باقر|حضرت باقر]] {{ع}} از پدرانش {{عم}}: «[[نفس]] از فرزندان [[حسن]] است». دلالت این [[حدیث]] بر این که مقصود از [[نفس]] همان [[نفس زکیه]] است، و وی از اولاد حضرت [[امام حسن]] {{ع}} می‏‌باشد واضح و روشن است و جز بر همان [[محمد بن عبد الله]] بر شخص دیگری [[صادق]] نیست و درباره خصوص او گفته شده است، که ابو الفرج هم در شرح حال او این [[حدیث]] را آورده است. و از آن جمله [[روایت]] دیگری‏<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۴.</ref> است از قول [[عبد الله]] بن [[موسی]] که عده‏‌ای از علمای [[مدینه]] به نزد [[علی بن الحسن]] آمدند و این مسأله - یعنی مطالبه [[حکومت]] - را با او مطرح کردند. پس او گفت: [[محمد بن عبد الله]] از من شایسته‏تر و سزاوارتر به این [[امر]] است. و آنگاه حدیثی طولانی ذکر کرد؛ سپس [[احجار الزیت]] را به من نشان داده و گفت: در اینجا [[نفس زکیه]] کشته می‌‏شود. [[عبد الله]] بن [[موسی]] گوید: ما کشته او را در همانجا که بدان اشاره کرده بود، دیدیم. و همچنین [[روایت]] دیگری که از مسلم بن بشار [[نقل]] کرده است که گوید: در کنار [[غنائم]] خشرم همراه [[محمد بن عبد الله]] بودم به من گفت: در اینجا [[نفس زکیه]] کشته می‌‏شود. می‏‌گویم: مقصودش خودش بود. وی گوید که بعدها در همان‏جا کشته شد.


بنابراین [[نفس زکیه]] شخصی جز همین [[محمد بن عبد الله]] نیست، و به [[جان]] خودم سوگند که آن نشانه‌‏ای مهم و جالب نظر بود زیرا که نهضتش ادامه داشته به اندازه‏ای که [[منصور]] دوانیقی از او به وحشت افتاده است و این مسأله برای هر کس که به کتاب مقاتل الطالبیین مراجعه کند روشن و واضح می‌‏شود<ref>[[سید محمد صدر|صدر، سید محمد]]، [[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]، ص۶۳۰- ۶۳۵.</ref>.
بنابراین [[نفس زکیه]] شخصی جز همین [[محمد بن عبد الله]] نیست، و به [[جان]] خودم سوگند که آن نشانه‌‏ای مهم و جالب نظر بود زیرا که نهضتش ادامه داشته به اندازه‏ای که [[منصور]] دوانیقی از او به وحشت افتاده است و این مسأله برای هر کس که به کتاب مقاتل الطالبیین مراجعه کند روشن و واضح می‌‏شود<ref>[[سید محمد صدر|صدر، سید محمد]]، [[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]، ص۶۳۰- ۶۳۵.</ref>.
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
:::::#[[نفس زکیه]] یعنی نفسی [[پاک]] و [[طاهر]]، اما این شخص را نمی‌توان با چنین صفتی معرفی کرد و او را مورد تأیید [[اهل بیت]] {{عم}} دانست؛ چرا که او خود را [[مهدی]] می‌دانست و [[مردم]] را برابر [[اهل بیت ]]{{عم}}، به خود [[دعوت]] می‌کرد.
:::::#[[نفس زکیه]] یعنی نفسی [[پاک]] و [[طاهر]]، اما این شخص را نمی‌توان با چنین صفتی معرفی کرد و او را مورد تأیید [[اهل بیت]] {{عم}} دانست؛ چرا که او خود را [[مهدی]] می‌دانست و [[مردم]] را برابر [[اهل بیت ]]{{عم}}، به خود [[دعوت]] می‌کرد.
:::::#در [[روایات]] وارد شده است که فاصله میان [[ظهور]] تا قتل این شخص، پانزده روزاست که این دسته از [[روایات]] به زمان [[قیام]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} اشاره دارد؛ لذا با [[محمد بن عبدالله محض]] مطابقت نمی‌کند و این مطلب، هنوز رخ نداده است<ref>تحقیق: مقدمه ۱. آیت الله سید محمد صدر  در کتاب تاریخ غیبت کبری پس از ذکر نکاتی در باره معنای اصطلاحی و لغوی [[نفس زکیه]] و احتمالاتی که در باره این نشانه داده شده است، نظر خود را چنین بیان فرموده است: انطباق این روایت بر [[محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب]]، ابوعبدالله ملقب به نفس زکیه که در زمان ابوجعفر خلیفه عباسی قیام کرد. در این جا به طور جدی باید ادعا کنیم شواهدی در دست داریم که مقصود از نفس زکیه، همین شخص انقلابی از خاندان [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} باشد؛ و اگر بتوانیم قرائنی که در ردّ این نظریه آمده است را باطل کنیم، می‌شود ملتزم به این مطلب بشویم. تاریخ غیبت کبری، سید محمد صدر، ترجمه سیدحسین افتخارزاده، ص۶۳۰). وی سپس به شش قرینه اشاره می‌کند که با توجه به آنها، نفس زکیه‌ای که در روایات آمده است، غیر از محمد بن عبدالله محض می‌باشد؛ اما آنها را نقد کرده و پس از آوردن دلایلی، نظر نهایی خود را چنین بیان می‌کند: بنابراین، نفس زکیه شخصی جز همین محمد بن عبدالله نیست. به جان خودم سوگند که آن، نشانه‌ای مهم و جالب نظر بود؛ زیرا نهضتش ادامه داشته، به اندازه‌ای که منصور دوانیقی از او به وحشت افتاده است. این مسأله، برای هر کس که به کتاب مقاتل الطالبیین مراجعه کند، روشن و واضح می‌شود و ما فعلا نمی‌خواهیم در جزئیات آن وارد شویم. ([[سید محمد صدر|صدر، سید محمد]]، [[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]، ص ۶۳۵).[[ابوالفرج اصفهانی]] در مورد [[محمد بن عبدالله محض]] می‌گوید: {{عربی|محمّد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب {{ع}} و یکنی أبا عبد الله... وکان یقال له: صریح قریش لأنه لم یقم عنه أم ولد فی جمیع آبائه و أمهاته وجداته. وکان أهل بیته یسمونه المهدی، ویقدرون أنه الذی جاءت فیه الروایه.وکان علماء آل أبی طالب یرون فیه أنه النفس الزکیه، وأنه المقتول بأحجار الزیت}}. «کنیه‌اش اباعبدالله بود و او را از خالص ترین افراد قریش از حیث نسب می‌دانستند، چرا که در هیچ کدام از اجدادش کنیز و بنده‌ای نبوده است، خانواده‌اش او را همان مهدی موعود می‌دانستند که در روایات به او اشاره گردیده است. ولی علمای آل ابی طالب اعتقاد داشتند که او نفس زکیه بوده و او در منطقه احجار الزیت کشته شده است». مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص۲۰۷.</ref><ref>[[نجم‌الدین طبسی|طبسی، نجم الدین]]، [[تأملی نو در نشانه‌های ظهور ج۲ (کتاب)|تاملی نو در نشانه‌های ظهور ]]، ص۱۱، ۱۲.</ref>.
:::::#در [[روایات]] وارد شده است که فاصله میان [[ظهور]] تا قتل این شخص، پانزده روزاست که این دسته از [[روایات]] به زمان [[قیام]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} اشاره دارد؛ لذا با [[محمد بن عبدالله محض]] مطابقت نمی‌کند و این مطلب، هنوز رخ نداده است<ref>تحقیق: مقدمه ۱. آیت الله سید محمد صدر  در کتاب تاریخ غیبت کبری پس از ذکر نکاتی در باره معنای اصطلاحی و لغوی [[نفس زکیه]] و احتمالاتی که در باره این نشانه داده شده است، نظر خود را چنین بیان فرموده است: انطباق این روایت بر [[محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب]]، ابوعبدالله ملقب به نفس زکیه که در زمان ابوجعفر خلیفه عباسی قیام کرد. در این جا به طور جدی باید ادعا کنیم شواهدی در دست داریم که مقصود از نفس زکیه، همین شخص انقلابی از خاندان [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} باشد؛ و اگر بتوانیم قرائنی که در ردّ این نظریه آمده است را باطل کنیم، می‌شود ملتزم به این مطلب بشویم. تاریخ غیبت کبری، سید محمد صدر، ترجمه سیدحسین افتخارزاده، ص۶۳۰). وی سپس به شش قرینه اشاره می‌کند که با توجه به آنها، نفس زکیه‌ای که در روایات آمده است، غیر از محمد بن عبدالله محض می‌باشد؛ اما آنها را نقد کرده و پس از آوردن دلایلی، نظر نهایی خود را چنین بیان می‌کند: بنابراین، نفس زکیه شخصی جز همین محمد بن عبدالله نیست. به جان خودم سوگند که آن، نشانه‌ای مهم و جالب نظر بود؛ زیرا نهضتش ادامه داشته، به اندازه‌ای که منصور دوانیقی از او به وحشت افتاده است. این مسأله، برای هر کس که به کتاب مقاتل الطالبیین مراجعه کند، روشن و واضح می‌شود و ما فعلا نمی‌خواهیم در جزئیات آن وارد شویم. ([[سید محمد صدر|صدر، سید محمد]]، [[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]، ص ۶۳۵).[[ابوالفرج اصفهانی]] در مورد [[محمد بن عبدالله محض]] می‌گوید: {{عربی|محمّد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب {{ع}} و یکنی أبا عبد الله... وکان یقال له: صریح قریش لأنه لم یقم عنه أم ولد فی جمیع آبائه و أمهاته وجداته. وکان أهل بیته یسمونه المهدی، ویقدرون أنه الذی جاءت فیه الروایه.وکان علماء آل أبی طالب یرون فیه أنه النفس الزکیه، وأنه المقتول بأحجار الزیت}}. «کنیه‌اش اباعبدالله بود و او را از خالص ترین افراد قریش از حیث نسب می‌دانستند، چرا که در هیچ کدام از اجدادش کنیز و بنده‌ای نبوده است، خانواده‌اش او را همان مهدی موعود می‌دانستند که در روایات به او اشاره گردیده است. ولی علمای آل ابی طالب اعتقاد داشتند که او نفس زکیه بوده و او در منطقه احجار الزیت کشته شده است». مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص۲۰۷.</ref><ref>[[نجم‌الدین طبسی|طبسی، نجم الدین]]، [[تأملی نو در نشانه‌های ظهور ج۲ (کتاب)|تاملی نو در نشانه‌های ظهور ]]، ص۱۱، ۱۲.</ref>.
:::::*معنای زکیه درلغت از کلمه «زکی» به معنای نمو و [[پاک]] گرفته شده وبه معنای این است که انسانی دارای [[نفس]] [[پاک]] و طیب باشد. در اینکه مراد از [[نفس زکیه]] چیست؟ دو احتمال گفته شده است؛
*معنای زکیه درلغت از کلمه «زکی» به معنای نمو و [[پاک]] گرفته شده وبه معنای این است که انسانی دارای [[نفس]] [[پاک]] و طیب باشد. در اینکه مراد از [[نفس زکیه]] چیست؟ دو احتمال گفته شده است؛
:::::*'''احتمال اول:''' مراد شخص خاصی است که دارای این [[ویژگی]] است. طبق این احتمال مراد انسانی کامل یا در مسیر [[تکامل]] است ودر [[علم]] واخلاص وجهاد درجامعه منشا اثر است. هنگامی‌که چنین شخصی کشته می‌شود، طبیعی است که [[شهادت]] او در [[جامعه]] موج ایجاد کرده و تأثیر می‌گذارد.
*'''احتمال اول:''' مراد شخص خاصی است که دارای این [[ویژگی]] است. طبق این احتمال مراد انسانی کامل یا در مسیر [[تکامل]] است ودر [[علم]] واخلاص وجهاد درجامعه منشا اثر است. هنگامی‌که چنین شخصی کشته می‌شود، طبیعی است که [[شهادت]] او در [[جامعه]] موج ایجاد کرده و تأثیر می‌گذارد.
:::::*'''احتمال دوم:''' زکیه یعنی بریء طبق این احتمال مراد از [[نفس زکیه]] فردی است که بی [[گناه]] در [[مکه]] کشته می‌شود<ref>مثلا همانند مرحوم میرزا ابوطالب یزدی. او شخصی بود بیگناه که در حال احرام ودرهنگام طواف دچارحالت تهوع می‌شود، وهابیون اورا متهم می‌کنند به اینکه می‌خواسته کعبه و مسجدالحرام را نجس کند، وبه این اتهام اورا اعدام می‌کنند. به خاطر این قضیه موج عجیبی به راه می‌افتد تا جائی که مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی سه سال مردم را از رفتن به مکه منع کردند</ref>. در [[قرآن]] هم در جریان [[حضرت خضر]] و [[حضرت موسی]]{{ع}}  به این معنا اشاره شده است: {{متن قرآن|فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا}}<ref>سوره کهف، آیه ۷۴. آیا انسان پاکی را بی‌آنکه قتلی کرده باشد،کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.</ref>.
*'''احتمال دوم:''' زکیه یعنی بریء طبق این احتمال مراد از [[نفس زکیه]] فردی است که بی [[گناه]] در [[مکه]] کشته می‌شود<ref>مثلا همانند مرحوم میرزا ابوطالب یزدی. او شخصی بود بیگناه که در حال احرام ودرهنگام طواف دچارحالت تهوع می‌شود، وهابیون اورا متهم می‌کنند به اینکه می‌خواسته کعبه و مسجدالحرام را نجس کند، وبه این اتهام اورا اعدام می‌کنند. به خاطر این قضیه موج عجیبی به راه می‌افتد تا جائی که مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی سه سال مردم را از رفتن به مکه منع کردند</ref>. در [[قرآن]] هم در جریان [[حضرت خضر]] و [[حضرت موسی]]{{ع}}  به این معنا اشاره شده است: {{متن قرآن|فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا}}<ref>سوره کهف، آیه ۷۴. آیا انسان پاکی را بی‌آنکه قتلی کرده باشد،کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.</ref>.


آیا مراد از [[نفس زکیه]] احتمال اول است یا احتمال دوم؟ اگر احتمال دوم مراد باشد، باید آن را بر یک معنای وسیع وکنائی حمل کنیم به این بیان که بگوئیم در دوران [[آخر الزمان]] انسانهای بیگناه زیادی کشته می‌شوند وجریان کشته شدن [[نفس زکیه]] حکایت از فتنه‌های آن زمان دارد. اما اگر احتمال اول را [[انتخاب]] کردیم، با [[روایت]] مذکورسازگاری و تناسب بیشتری دارد، چرا که قتل او در بین [[جامعه]] تأثیروانعکاس ایجاد می‌کند[<ref>[http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/tabasi/mahdaviat/88/055/ [[نجم‌الدین طبسی|طبسی، نجم الدین]]،        [درس گفتارهای مهدویت]</ref>.
آیا مراد از [[نفس زکیه]] احتمال اول است یا احتمال دوم؟ اگر احتمال دوم مراد باشد، باید آن را بر یک معنای وسیع وکنائی حمل کنیم به این بیان که بگوئیم در دوران [[آخر الزمان]] انسانهای بیگناه زیادی کشته می‌شوند وجریان کشته شدن [[نفس زکیه]] حکایت از فتنه‌های آن زمان دارد. اما اگر احتمال اول را [[انتخاب]] کردیم، با [[روایت]] مذکورسازگاری و تناسب بیشتری دارد، چرا که قتل او در بین [[جامعه]] تأثیروانعکاس ایجاد می‌کند[<ref>[http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/tabasi/mahdaviat/88/055/ [[نجم‌الدین طبسی|طبسی، نجم الدین]]،        [درس گفتارهای مهدویت]</ref>.
خط ۲۲۳: خط ۲۲۳:
| پاسخ‌دهنده = نصرت‌الله آیتی
| پاسخ‌دهنده = نصرت‌الله آیتی
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] [[نصرت‌الله آیتی]] در کتاب ''«[[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] [[نصرت‌الله آیتی]] در کتاب ''«[[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]»'' در این باره گفته است:
:::::*«‌پاره‌ای از [[احادیث]] نام [[نفس زکیه]] را "[[محمد]]" معرفی کرده‌اند، [[امام باقر]] {{ع}} دراین‌باره فرموده است: {{متن حدیث|"اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن‏"}}<ref>اسم [[نفس زکیه]] محمد فرزند حسن است؛ کمال‌الدین، ص۳۳۰، باب۳۲، ح۱۶.</ref>. از [[امام صادق]] {{ع}} نیز [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|"ِ وَ قُتِلَ غُلَامٌ مِنَ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ "}}<ref>[[قائم]] {{ع}} هنگامی قیام می‌کند که... نوجوانی از [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} که نامش [[محمد بن الحسن]] و لقبش [[نفس زکیه]] است، میان رکن و مقام کشته شود؛ مختصر اثبات الرجعة، ح۱۸. سند این روایت به این صورت است: «حدثنا صفوان بن یحیی عن محمد بن حمران عن جعفر بن محمد الصادق( قال:...»).</ref>. دو [[روایت]] یاد شده به [[دلیل]] ضعف سند قابل اعتماد نیستند.
*«‌پاره‌ای از [[احادیث]] نام [[نفس زکیه]] را "[[محمد]]" معرفی کرده‌اند، [[امام باقر]] {{ع}} دراین‌باره فرموده است: {{متن حدیث|"اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن‏"}}<ref>اسم [[نفس زکیه]] محمد فرزند حسن است؛ کمال‌الدین، ص۳۳۰، باب۳۲، ح۱۶.</ref>. از [[امام صادق]] {{ع}} نیز [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|"ِ وَ قُتِلَ غُلَامٌ مِنَ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ "}}<ref>[[قائم]] {{ع}} هنگامی قیام می‌کند که... نوجوانی از [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} که نامش [[محمد بن الحسن]] و لقبش [[نفس زکیه]] است، میان رکن و مقام کشته شود؛ مختصر اثبات الرجعة، ح۱۸. سند این روایت به این صورت است: «حدثنا صفوان بن یحیی عن محمد بن حمران عن جعفر بن محمد الصادق( قال:...»).</ref>. دو [[روایت]] یاد شده به [[دلیل]] ضعف سند قابل اعتماد نیستند.


[[خبر]] دادن [[امام باقر]] {{ع}} به این‌که [[نفس زکیه]] از فرزندان [[امام حسن]] است، تنها نسب [[نفس زکیه]] را مشخص می‌کند، اما اثبات نمی‌کند که مقصود [[امام]] همان [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] باشد و شخص دیگری در زمان آینده به این نسب وجود نخواهد داشت. هم‌چنین کشته شدن [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] در آن مکان مشخص که در قرائن بعدی آمده است نیز هیچ تنافی با تحقق [[نفس زکیه]]‌ای در پیش از [[ظهور]] [[امام زمان|امام عصر]] {{ع}} نداشته و به اصطلاح بر فرض پذیرش، دو [[دلیل]] مثبت وجود خواهد داشت که اثبات هر یک، با دیگری تنافی ندارد.
[[خبر]] دادن [[امام باقر]] {{ع}} به این‌که [[نفس زکیه]] از فرزندان [[امام حسن]] است، تنها نسب [[نفس زکیه]] را مشخص می‌کند، اما اثبات نمی‌کند که مقصود [[امام]] همان [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] باشد و شخص دیگری در زمان آینده به این نسب وجود نخواهد داشت. هم‌چنین کشته شدن [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] در آن مکان مشخص که در قرائن بعدی آمده است نیز هیچ تنافی با تحقق [[نفس زکیه]]‌ای در پیش از [[ظهور]] [[امام زمان|امام عصر]] {{ع}} نداشته و به اصطلاح بر فرض پذیرش، دو [[دلیل]] مثبت وجود خواهد داشت که اثبات هر یک، با دیگری تنافی ندارد.
خط ۲۷۹: خط ۲۷۹:
| پاسخ‌دهنده = حبیب‌الله طاهری
| پاسخ‌دهنده = حبیب‌الله طاهری
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیب‌الله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در این‌باره گفته‌است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیب‌الله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در این‌باره گفته‌است:
:::::*«[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: یکی از [[علائم ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} کشته شدن غلامی از [[آل محمد]] در بین رکن و مقام است که نامش [[محمد بن حسن نفس زکیه]] است. در خبری دیگر وارد شده که بین قتل او و آمدن حضرت تنها پانزده روز فاصله است و در خبر دیگر آمده که این [[نفس زکیه]] از یاران و اصحاب [[حضرت مهدی]] است که آن حضرت او را قبل از [[ظهور]] خود می‌فرستد که به مردم بشارت [[ظهور]] دهد، ولی اهل [[مکه]] او را در بین رکن و مقام می‌کشند»<ref>[[حبیب‌الله طاهری|طاهری؛حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۲۷۸.</ref>.
*«[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: یکی از [[علائم ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} کشته شدن غلامی از [[آل محمد]] در بین رکن و مقام است که نامش [[محمد بن حسن نفس زکیه]] است. در خبری دیگر وارد شده که بین قتل او و آمدن حضرت تنها پانزده روز فاصله است و در خبر دیگر آمده که این [[نفس زکیه]] از یاران و اصحاب [[حضرت مهدی]] است که آن حضرت او را قبل از [[ظهور]] خود می‌فرستد که به مردم بشارت [[ظهور]] دهد، ولی اهل [[مکه]] او را در بین رکن و مقام می‌کشند»<ref>[[حبیب‌الله طاهری|طاهری؛حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۲۷۸.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش