پرش به محتوا

اقسام و انواع غیب کدام‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
خط ۲۰: خط ۲۰:
::::::'''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/50081/7/179 المیزان]»'' در این باره گفته است:  
::::::'''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/50081/7/179 المیزان]»'' در این باره گفته است:  
::::::«خزینه‌‏های‌ [[غیب]] خدا مشتمل بر دو نوع از [[غیب]] است:  
::::::«خزینه‌‏های‌ [[غیب]] خدا مشتمل بر دو نوع از [[غیب]] است:  
:::::# یکی‌ غیب‏‌هایی‌ که پا به عرصه [[شهود]] هم گذاشته‌‏اند؛
# یکی‌ غیب‏‌هایی‌ که پا به عرصه [[شهود]] هم گذاشته‌‏اند؛
:::::# و دیگری‌ غیب‌‏هایی‌ که از مرحله [[شهادت]] خارج اند و ما آنها را "[[غیب مطلق]]" می‌‏نامیم.
# و دیگری‌ غیب‌‏هایی‌ که از مرحله [[شهادت]] خارج اند و ما آنها را "[[غیب مطلق]]" می‌‏نامیم.


البته آن غیب‌هایی‌ هم که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‏‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای‌ که به خود گرفته‌‏اند، باز به [[غیب مطلق]] برمی‌‏گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها [[شهود]] می‌‏گوییم با حفظ حد و قدری‌ است که دارند، و می‌‏توانند متعلق [[علم]] ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی‌ شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، و گر نه [[غیب]] خواهند بود. البته جا دارد که موجودات عالم را در موقعی‌ که متعلق علم ما قرار نگرفته‏‌اند "[[غیب نسبی‌]]" بنامیم، برای‌ اینکه چنین غیبی‌، وصفی‌ است نسبی‌، که بر حسب اختلاف نسبت‌ها، مختلف می‌‏شود؛ مثلاً: موجودی‌ که در خانه و محسوس برای‌ ما است، نسبت به کسی‌ که بیرون خانه است، [[غیب]] است، و لکن برای‌ ما غیب نیست، و همچنین نور و رنگ‏‌ها برای‌ [[حس بینایی‌]]، [[شهود]] و برای‌ [[حس شنوایی‌]]، [[غیب]] است و شنیدنی‌‏ها برای‌ [[حس شنوایی‌]] شهود و برای‌ [[حس بینایی‌]]، [[غیب]] است و [[محسوسات]] این دو حس نسبت به انسانی‌ که دارای‌ آن حس است [[شهود]] و نسبت به انسان کر و کور [[غیب]] است»<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/7/179 ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۷، ص۱۷۹].</ref>.
البته آن غیب‌هایی‌ هم که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‏‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای‌ که به خود گرفته‌‏اند، باز به [[غیب مطلق]] برمی‌‏گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها [[شهود]] می‌‏گوییم با حفظ حد و قدری‌ است که دارند، و می‌‏توانند متعلق [[علم]] ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی‌ شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، و گر نه [[غیب]] خواهند بود. البته جا دارد که موجودات عالم را در موقعی‌ که متعلق علم ما قرار نگرفته‏‌اند "[[غیب نسبی‌]]" بنامیم، برای‌ اینکه چنین غیبی‌، وصفی‌ است نسبی‌، که بر حسب اختلاف نسبت‌ها، مختلف می‌‏شود؛ مثلاً: موجودی‌ که در خانه و محسوس برای‌ ما است، نسبت به کسی‌ که بیرون خانه است، [[غیب]] است، و لکن برای‌ ما غیب نیست، و همچنین نور و رنگ‏‌ها برای‌ [[حس بینایی‌]]، [[شهود]] و برای‌ [[حس شنوایی‌]]، [[غیب]] است و شنیدنی‌‏ها برای‌ [[حس شنوایی‌]] شهود و برای‌ [[حس بینایی‌]]، [[غیب]] است و [[محسوسات]] این دو حس نسبت به انسانی‌ که دارای‌ آن حس است [[شهود]] و نسبت به انسان کر و کور [[غیب]] است»<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/7/179 ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۷، ص۱۷۹].</ref>.
خط ۳۳: خط ۳۳:


«غیب خدا بی نهایت است و اندازه معینی ندارد و این غیب بر چند نوع است:
«غیب خدا بی نهایت است و اندازه معینی ندارد و این غیب بر چند نوع است:
:::::#غیبی که خدا آن را از بندگانش پنهان می‌دارد و هیچ کس را از آن آگاه نمی‌کند؛ نظیر زمان برپا شدن روز قیامت.
#غیبی که خدا آن را از بندگانش پنهان می‌دارد و هیچ کس را از آن آگاه نمی‌کند؛ نظیر زمان برپا شدن روز قیامت.
:::::#نوعی که هر کس را از میان بندگانش که بخواهد از آن آگاه می‌کند و در آیه ۲۶ از سوره جن به این نوع اشاره کرده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی‌سازد، مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد.</ref>. و نیز در آیه ۱۷۹ از سوره آل عمران: {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند.</ref>.
#نوعی که هر کس را از میان بندگانش که بخواهد از آن آگاه می‌کند و در آیه ۲۶ از سوره جن به این نوع اشاره کرده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی‌سازد، مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد.</ref>. و نیز در آیه ۱۷۹ از سوره آل عمران: {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند.</ref>.
:::::#نوعی که تمام مردم را از آن باخبر می‌کند؛ نظیر برانگیخته شدن و جمع شدن مردم در روز قیامت و بهشت و دوزخ.
#نوعی که تمام مردم را از آن باخبر می‌کند؛ نظیر برانگیخته شدن و جمع شدن مردم در روز قیامت و بهشت و دوزخ.


بر این اساس، مراد از این که غیب تنها در نزد خدا و از آن خداست، آن است که نه از طریق تجربه می‌توان از غیب آگاهی پیدا کرد، نه از طریق عقل و نه از هیچ راه دیگر، بلکه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|تنها از طریق وحی الهی می توان غیب را دانست؛]] و او بر حسب آنچه حکمت و نیاز مردم اقتضا کند، هر یک از پیامبرانش را که بخواهد از غیب خود آگاه می‌کند و پیامبر او هم به نوبه خود مردم را از این غیب، همان طور که از خدا دریافت کرده، باخبر می‌سازد. بنابراین، خبر دادن پیامبر از غیب، دانستن غیب نیست، بلکه نقل غیب است از کسی که غیب می‌داند و تفاوت میان منبع علم و نقل از این منبع زیاد است؛ زیرا اولی اصل و دومی فرع است. و نیز فرق است میان کسی که به طور مستقیم از منبع علم نقل می‌کند و کسی که از این ناقل نقل می‌کند: گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست. تویی دانای حکیم»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.]</ref>
بر این اساس، مراد از این که غیب تنها در نزد خدا و از آن خداست، آن است که نه از طریق تجربه می‌توان از غیب آگاهی پیدا کرد، نه از طریق عقل و نه از هیچ راه دیگر، بلکه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|تنها از طریق وحی الهی می توان غیب را دانست؛]] و او بر حسب آنچه حکمت و نیاز مردم اقتضا کند، هر یک از پیامبرانش را که بخواهد از غیب خود آگاه می‌کند و پیامبر او هم به نوبه خود مردم را از این غیب، همان طور که از خدا دریافت کرده، باخبر می‌سازد. بنابراین، خبر دادن پیامبر از غیب، دانستن غیب نیست، بلکه نقل غیب است از کسی که غیب می‌داند و تفاوت میان منبع علم و نقل از این منبع زیاد است؛ زیرا اولی اصل و دومی فرع است. و نیز فرق است میان کسی که به طور مستقیم از منبع علم نقل می‌کند و کسی که از این ناقل نقل می‌کند: گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست. تویی دانای حکیم»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.]</ref>
خط ۷۹: خط ۷۹:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[عبدالله جوادی آملی]]''' در دو کتاب ''«[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]»'' و ''«[[ادب فنای مقربان ج۳ (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در این باره گفته است:  
| پاسخ = آیت‌الله '''[[عبدالله جوادی آملی]]''' در دو کتاب ''«[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]»'' و ''«[[ادب فنای مقربان ج۳ (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در این باره گفته است:  
*«[[غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)|غیب به معنای چیزی است]] که حس به آن دسترسی ندارد و با حواس مادّی ادراک نمی‌شود (در مقابلِ آنچه در نشئه شهادت است که با حواس ادراک می‌شود، هر چند ما از آن محجوب باشیم؛ مثل آنچه پشت دیوار است) و آن دو قسم است:  
*«[[غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)|غیب به معنای چیزی است]] که حس به آن دسترسی ندارد و با حواس مادّی ادراک نمی‌شود (در مقابلِ آنچه در نشئه شهادت است که با حواس ادراک می‌شود، هر چند ما از آن محجوب باشیم؛ مثل آنچه پشت دیوار است) و آن دو قسم است:  
:::::#'''[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب محض و مطلق]]''' که تنها خود شیء غایب به خود آگاهی دارد؛ نظیر ذات اقدس الهی که احدی جز خودش به کنه ذاتش راه ندارد.  
#'''[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب محض و مطلق]]''' که تنها خود شیء غایب به خود آگاهی دارد؛ نظیر ذات اقدس الهی که احدی جز خودش به کنه ذاتش راه ندارد.  
:::::#'''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی و مقیس]]''' که اموری است پنهان؛ اما برخی از اشخاص به آن آگاهی دارند؛ مانند اسما و اسرار الهی، قضا و قدر، [[رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|کتاب مبین]]، [[رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|لوح محو و اثبات و محفوظ]] که جزو نشئه غیب هستند؛ ولی ملائکه و انبیاء و اولیا{{عم}} به تعلیم الهی به آنها آگاه‌اند»<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۲۵،  ص ۲۶۶.</ref>.
#'''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی و مقیس]]''' که اموری است پنهان؛ اما برخی از اشخاص به آن آگاهی دارند؛ مانند اسما و اسرار الهی، قضا و قدر، [[رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|کتاب مبین]]، [[رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|لوح محو و اثبات و محفوظ]] که جزو نشئه غیب هستند؛ ولی ملائکه و انبیاء و اولیا{{عم}} به تعلیم الهی به آنها آگاه‌اند»<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۲۵،  ص ۲۶۶.</ref>.


*«غیب دو گونه است: نسبی و نفسی.  
*«غیب دو گونه است: نسبی و نفسی.  
:::::#'''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]''' مربوط به موجودات مادی است که ذاتاً غایب نیستند و حوادث مادی برای ادراک و شهود آنها توان دارد؛ لکن بر اثر موانعی مادی، برای عده‌ای غایب و نسبت به شماری حاضر است؛ مثل اینکه موجودی که در ظرف دیروز محسوس و مشهود دیروزیان بود، امروز نباشد و برای امروزیان غایب باشد؛ موجودات مادی آینده نیز چنین‌اند.
#'''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]''' مربوط به موجودات مادی است که ذاتاً غایب نیستند و حوادث مادی برای ادراک و شهود آنها توان دارد؛ لکن بر اثر موانعی مادی، برای عده‌ای غایب و نسبت به شماری حاضر است؛ مثل اینکه موجودی که در ظرف دیروز محسوس و مشهود دیروزیان بود، امروز نباشد و برای امروزیان غایب باشد؛ موجودات مادی آینده نیز چنین‌اند.
:::::#'''غیب نفسی''' در مجردات تصور می‌شود که فی نفسه غایب‌اند و با حواس مادی ادراک نمی‌شوند؛ ولی غایب نفسی بودنِ مجرّدات، به این معنا نیست که مطلقاً حتی از خود نیز غایب باشند، زیرا چنین چیزی محال است. موجود مجرد یقینا به خود عالم و شاهد است و چنین معنایی حتی نسبت به ذات اقدس الهی نیز تصور ندارد، چون او هر چند برای دیگران محجوب است؛ اما برای خودش مشهود».<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۲۵،  ص ۳۷۴.</ref>.
#'''غیب نفسی''' در مجردات تصور می‌شود که فی نفسه غایب‌اند و با حواس مادی ادراک نمی‌شوند؛ ولی غایب نفسی بودنِ مجرّدات، به این معنا نیست که مطلقاً حتی از خود نیز غایب باشند، زیرا چنین چیزی محال است. موجود مجرد یقینا به خود عالم و شاهد است و چنین معنایی حتی نسبت به ذات اقدس الهی نیز تصور ندارد، چون او هر چند برای دیگران محجوب است؛ اما برای خودش مشهود».<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۲۵،  ص ۳۷۴.</ref>.


*«غیب چند گونه است:  
*«غیب چند گونه است:  
:::::#گونه‌ای از آن اصلاً ظهور نکرده و به عالم امکان نیامده است؛ از این قسم کسی جز خدا آگاه نیست و از محور بحث بیرون است و مورد پرسشِ سؤال کنندگان هم نیست.
#گونه‌ای از آن اصلاً ظهور نکرده و به عالم امکان نیامده است؛ از این قسم کسی جز خدا آگاه نیست و از محور بحث بیرون است و مورد پرسشِ سؤال کنندگان هم نیست.
:::::#گونه دوم، غیبی است که ظهور کرده که خدای متعال آن را برابر مشیت و ارادۀ خود به [[انبیا]] و اولیایش عطا می‌کند، به دلیل آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}} <ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سورۀ جن، آیۀ ۲۶ و ۲۷</ref>}}  و آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ]]}} <ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۷۹</ref>}} یعنی خدا شما را به غیب آگاه نمی‌کند؛ لکن در میان جامعه بشری، عده‌ای را برچین و به آنان عطا می‌کند؛ برچین شدگان انبیای الهی‌اند. جملۀ {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}} استثنا از اطلاع بر غیب است؛ مانند آیاتی که در آغاز این بحث گذشت.
#گونه دوم، غیبی است که ظهور کرده که خدای متعال آن را برابر مشیت و ارادۀ خود به [[انبیا]] و اولیایش عطا می‌کند، به دلیل آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}} <ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سورۀ جن، آیۀ ۲۶ و ۲۷</ref>}}  و آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ]]}} <ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۷۹</ref>}} یعنی خدا شما را به غیب آگاه نمی‌کند؛ لکن در میان جامعه بشری، عده‌ای را برچین و به آنان عطا می‌کند؛ برچین شدگان انبیای الهی‌اند. جملۀ {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}} استثنا از اطلاع بر غیب است؛ مانند آیاتی که در آغاز این بحث گذشت.
:::::# گونه سوم، غیب‌هایی‌اند که خدا از راه انبیا و اولیایش به جامعه بشری می‌فهماند؛ مانند خبر دادن از بهشت و جهنّم و برخی از ویژگی‌های آن دو. ذات اقدس الهی این اخبار غیبی را به پیامبرش فرموده و جامعه بشری از طریق او آگاه می‌شوند. نمونه دیگر، آگاهی از نشئۀ اَخذ میثاق و تعهدی است که انسان به خدا سپرده، که خدا به پیامبرش فرمود و آن حضرت بشر را بدان آگاه کرد».<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۳۱،  ص ۴۶۷.</ref>.
# گونه سوم، غیب‌هایی‌اند که خدا از راه انبیا و اولیایش به جامعه بشری می‌فهماند؛ مانند خبر دادن از بهشت و جهنّم و برخی از ویژگی‌های آن دو. ذات اقدس الهی این اخبار غیبی را به پیامبرش فرموده و جامعه بشری از طریق او آگاه می‌شوند. نمونه دیگر، آگاهی از نشئۀ اَخذ میثاق و تعهدی است که انسان به خدا سپرده، که خدا به پیامبرش فرمود و آن حضرت بشر را بدان آگاه کرد».<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۳۱،  ص ۴۶۷.</ref>.


*«در یک تقسیم، غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی.
*«در یک تقسیم، غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی.
:::::#غیب مطلق: به چیزی گفته می‌شود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛
#غیب مطلق: به چیزی گفته می‌شود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛
:::::#غیب نسبی: چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد غیب باشد؛ مانند اخبار گذشتگان یا قیامت یا فرشتگان».<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۲،  ص ۱۷۱.</ref>.
#غیب نسبی: چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد غیب باشد؛ مانند اخبار گذشتگان یا قیامت یا فرشتگان».<ref>[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]، ج ۲،  ص ۱۷۱.</ref>.
*«غیب سه گونه تفسیر شده است:
*«غیب سه گونه تفسیر شده است:
:::::#این که برای "ظرفیت" و مراد از غیب، خفاء و خلوت باشد؛ و آن این که ایمان متقین مخصوص حال شهادت نیست، بلکه در حال خلوت نیز ایمان دارند، بر خلاف منافقان که در حضور مؤمنان ابراز ایمان می‏کنند، ولی در نهان کافرند:  
#این که برای "ظرفیت" و مراد از غیب، خفاء و خلوت باشد؛ و آن این که ایمان متقین مخصوص حال شهادت نیست، بلکه در حال خلوت نیز ایمان دارند، بر خلاف منافقان که در حضور مؤمنان ابراز ایمان می‏کنند، ولی در نهان کافرند:  
:::::#این که برای سببیّت باشد؛ و مراد از غیب، قلب یعنی همان حقیقت انسان باشد که نامحسوس و از مصادیق غیب است. معنای آن این است که: پرهیزکاران با قلب خود ایمان می‏‌آورند، بر خلاف منافقان که تنها با زبان اظهار ایمان می‏‌کنند ولی ایمان قلبی ندارند
#این که برای سببیّت باشد؛ و مراد از غیب، قلب یعنی همان حقیقت انسان باشد که نامحسوس و از مصادیق غیب است. معنای آن این است که: پرهیزکاران با قلب خود ایمان می‏‌آورند، بر خلاف منافقان که تنها با زبان اظهار ایمان می‏‌کنند ولی ایمان قلبی ندارند
:::::#این که برای صله و تعدیه باشد و مراد از غیب، عالم غیب، به ویژه خدای سبحان و اسماء و صفات او باشد».
#این که برای صله و تعدیه باشد و مراد از غیب، عالم غیب، به ویژه خدای سبحان و اسماء و صفات او باشد».


[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی. [[غیب مطلق]] آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است، مانند ذات خداوند که معرفت کنه او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است، یعنی کنه ذات او برای احدی نه با علم حصولی و مفهومی‌ قابل شناخت است و نه با علم حضوری و شهود قلبی، گرچه برای خودش مشهود است. [[غیب نسبی]] آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب و نهان است، مانند اخبار گذشتگان، قرآن مجید بعد از نقل سرگذشت [[انبیاء]] و اقوام پیشین می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ }} <ref>این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت برای برخی انسان‌ها مشهود و برای برخی دیگر مستور است، چنان‌که فرشته نیز تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است، قرآن مجید درباره [[حضرت مریم]]{{س}} می‌فرماید: {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} <ref>چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref> فرشته الهی به صورت یک انسان بی‌عیب و نقص بر [[حضرت مریم]]{{س}} ظاهر شد، پس مشاهده فرشتگان برای انبیای الهی، میسور است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاهده می‌کنند: {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} <ref>روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref> <ref>[http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NjY3-lo9QdCkQRPY%3d تفسیر تسنیم]]، ج ۲،  ص ۱۶۰.</ref>.
[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی. [[غیب مطلق]] آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است، مانند ذات خداوند که معرفت کنه او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است، یعنی کنه ذات او برای احدی نه با علم حصولی و مفهومی‌ قابل شناخت است و نه با علم حضوری و شهود قلبی، گرچه برای خودش مشهود است. [[غیب نسبی]] آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب و نهان است، مانند اخبار گذشتگان، قرآن مجید بعد از نقل سرگذشت [[انبیاء]] و اقوام پیشین می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ }} <ref>این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت برای برخی انسان‌ها مشهود و برای برخی دیگر مستور است، چنان‌که فرشته نیز تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است، قرآن مجید درباره [[حضرت مریم]]{{س}} می‌فرماید: {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} <ref>چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref> فرشته الهی به صورت یک انسان بی‌عیب و نقص بر [[حضرت مریم]]{{س}} ظاهر شد، پس مشاهده فرشتگان برای انبیای الهی، میسور است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاهده می‌کنند: {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} <ref>روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref> <ref>[http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NjY3-lo9QdCkQRPY%3d تفسیر تسنیم]]، ج ۲،  ص ۱۶۰.</ref>.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:


غیب مقیس یا نسبی چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد [[غیب]] باشد؛ مثلاً:
غیب مقیس یا نسبی چیزی است که تنها در برخی از مقاطع وجودی یا برای برخی از افراد [[غیب]] باشد؛ مثلاً:
:::::#قیامت که هرچند برای افراد عادی غیب است، ولی بدون تردید برای کسی که می‌فرماید: {{عربی|"لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً"}} <ref>شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۲۵۳، ذیل خطبه ۱۱۳؛ ج ۱۱، ص ۱۷۹ و ۲۰۲، ذیل خطبه۲۱۷؛ ج ۱۳، ص ۸، ذیل خطبه ۲۲۵. </ref> غیب نخواهد بود.
#قیامت که هرچند برای افراد عادی غیب است، ولی بدون تردید برای کسی که می‌فرماید: {{عربی|"لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً"}} <ref>شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۲۵۳، ذیل خطبه ۱۱۳؛ ج ۱۱، ص ۱۷۹ و ۲۰۲، ذیل خطبه۲۱۷؛ ج ۱۳، ص ۸، ذیل خطبه ۲۲۵. </ref> غیب نخواهد بود.
:::::#[[فرشتگان]] برای اکثر مردم غیب هستند، اما هر محتضری که در آستانه مرگ است، توان دیدن فرشته را دارد: {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} <ref> سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref> افزون بر این، برخی افراد، پیش از لحظه احتضار نیز فرشته را مشاهده می‌کنند: {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} <ref> سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref>.
#[[فرشتگان]] برای اکثر مردم غیب هستند، اما هر محتضری که در آستانه مرگ است، توان دیدن فرشته را دارد: {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} <ref> سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref> افزون بر این، برخی افراد، پیش از لحظه احتضار نیز فرشته را مشاهده می‌کنند: {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} <ref> سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref>.
:::::#اخبار مربوط به آینده ، [[غیب]] محسوب می‌شود؛ هرچند که برای آیندگان مشهود می‌گردد.
#اخبار مربوط به آینده ، [[غیب]] محسوب می‌شود؛ هرچند که برای آیندگان مشهود می‌گردد.
:::::#اخبار گذشتگان: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} <ref> سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>.
#اخبار گذشتگان: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} <ref> سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>.
:::::#شخصیت معنوی [[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} جنبه غیبی داشته است، ولی بعد ظاهری آنان مشهود همگان بود. از این جهت، [[امام مهدی|وجود مبارک امام عصر]] {{ع}} و قیام او از مصادیق غیب شمرده شده است: {{عربی|"من أقر بقیام القائم علت"}} {{عربی|"والغیب هو الحجة اعلی"}} <ref>تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>؛ چون نه تنها شخصیت او، بلکه شخص او نیز برای اکثر مردم غیر قابل ادراک است. [[علامه طباطبائی|استاد علامه طباطبائی]] به پس از نقل این روایت فرموده است: این، از قبیل جری و تطبیق است؛ {{عربی|"و هو من الجری"}} <ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۶، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>. یعنی حضرت حجت را [[غیب]] دانستن، از سنخ تطبیق مصداقی است، نه تفسیر مفهومی»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۳ ص۴۱۴.</ref>.
#شخصیت معنوی [[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} جنبه غیبی داشته است، ولی بعد ظاهری آنان مشهود همگان بود. از این جهت، [[امام مهدی|وجود مبارک امام عصر]] {{ع}} و قیام او از مصادیق غیب شمرده شده است: {{عربی|"من أقر بقیام القائم علت"}} {{عربی|"والغیب هو الحجة اعلی"}} <ref>تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>؛ چون نه تنها شخصیت او، بلکه شخص او نیز برای اکثر مردم غیر قابل ادراک است. [[علامه طباطبائی|استاد علامه طباطبائی]] به پس از نقل این روایت فرموده است: این، از قبیل جری و تطبیق است؛ {{عربی|"و هو من الجری"}} <ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۶، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>. یعنی حضرت حجت را [[غیب]] دانستن، از سنخ تطبیق مصداقی است، نه تفسیر مفهومی»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۳ ص۴۱۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
| پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین '''[[محسن غرویان]]'''، '''[[سید محمد حسین میرباقری]]''' و '''[[محمد رضا غلامی]]''' در کتاب ''«[[بحثی مبسوط در آموزش عقاید (کتاب)|بحثی مبسوط در آموزش عقاید]]»'' در این‌باره گفته‌اند:  
| پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین '''[[محسن غرویان]]'''، '''[[سید محمد حسین میرباقری]]''' و '''[[محمد رضا غلامی]]''' در کتاب ''«[[بحثی مبسوط در آموزش عقاید (کتاب)|بحثی مبسوط در آموزش عقاید]]»'' در این‌باره گفته‌اند:  
::::::«دو قسم امور غیبی در رابطه با انسان وجود دارد:
::::::«دو قسم امور غیبی در رابطه با انسان وجود دارد:
:::::# بعضی [[امور غیبی]] هستند که به طور مطلق از قلمرو [[حس]] و [[عقل]] و حتی [[یافت حضوری]] انسان خارج‌اند. مانند ذات خداوند که در هیچ انسانی امکان راهیابی علمی به آن وجود ندارد<ref>چرا که علت از آن حیث که علت است با تمام ذات، معلوم معلول نمی‌گردد</ref>.(...)
# بعضی [[امور غیبی]] هستند که به طور مطلق از قلمرو [[حس]] و [[عقل]] و حتی [[یافت حضوری]] انسان خارج‌اند. مانند ذات خداوند که در هیچ انسانی امکان راهیابی علمی به آن وجود ندارد<ref>چرا که علت از آن حیث که علت است با تمام ذات، معلوم معلول نمی‌گردد</ref>.(...)
:::::# اموری است که برای بعضی از انسان‌ها امور غیبی و برای بعضی دیگر غیر غیبی و آشکار به حساب می‌آیند که مناسب است این نوع غیب را "[[غیب اضافی]]" نام کنیم»<ref>[[بحثی مبسوط در آموزش عقاید (کتاب)|بحثی مبسوط در آموزش عقاید]]، ج٢، ص٢۴.</ref>.
# اموری است که برای بعضی از انسان‌ها امور غیبی و برای بعضی دیگر غیر غیبی و آشکار به حساب می‌آیند که مناسب است این نوع غیب را "[[غیب اضافی]]" نام کنیم»<ref>[[بحثی مبسوط در آموزش عقاید (کتاب)|بحثی مبسوط در آموزش عقاید]]، ج٢، ص٢۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
«قبل از بیان اقسام غیب نکته‌ای لازم به ذکر است که ذات خداوند وجودی بی‌نهایت بوده و بر سراسر هستی احاطه کامل دارد و علم و آگاهی او نسبت به همه هستی شهود و حضور است و تمام موجودات نزد او حاضر و ظاهر است و هیچ چیزی از دید او پنهان نیست. او "علّام الغیوب"، یعنی آگاه به تمام اسرار نهان در سراسر جهان طبیعت و ماوراء طبیعت بوده و تمام کلیدهای غیب نزد او آشکار و عیان است. از این جهت [[علی بن ابی طالب|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} حق تعالی را چنین توصیف می‌کند: {{عربی|"کُلُّ سِرٍّ عِنْدَکَ عَلَانِیَةٌ وَ کُلُّ غَیْبٍ عِنْدَکَ شَهَادَة"}}<ref>نهج‌البلاغه</ref> ،<ref>جمع آوری: ابوالحسن محمد سید رضی، ترجمه، سید جعفر شهیدی، ص۱۰۳، انتشارات علمی و فرهنگی/ تهران، ۱۳۷۹ ه ش/ هجدهم "هر رازی پیش تو آشکار و هر نهانی نزد تو حاضر است".</ref> لذا تقسیم غیب به اعتبار و آگاهی انسانی است و به دو بخش تقسیم می‌شود: [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] و [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]].
«قبل از بیان اقسام غیب نکته‌ای لازم به ذکر است که ذات خداوند وجودی بی‌نهایت بوده و بر سراسر هستی احاطه کامل دارد و علم و آگاهی او نسبت به همه هستی شهود و حضور است و تمام موجودات نزد او حاضر و ظاهر است و هیچ چیزی از دید او پنهان نیست. او "علّام الغیوب"، یعنی آگاه به تمام اسرار نهان در سراسر جهان طبیعت و ماوراء طبیعت بوده و تمام کلیدهای غیب نزد او آشکار و عیان است. از این جهت [[علی بن ابی طالب|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} حق تعالی را چنین توصیف می‌کند: {{عربی|"کُلُّ سِرٍّ عِنْدَکَ عَلَانِیَةٌ وَ کُلُّ غَیْبٍ عِنْدَکَ شَهَادَة"}}<ref>نهج‌البلاغه</ref> ،<ref>جمع آوری: ابوالحسن محمد سید رضی، ترجمه، سید جعفر شهیدی، ص۱۰۳، انتشارات علمی و فرهنگی/ تهران، ۱۳۷۹ ه ش/ هجدهم "هر رازی پیش تو آشکار و هر نهانی نزد تو حاضر است".</ref> لذا تقسیم غیب به اعتبار و آگاهی انسانی است و به دو بخش تقسیم می‌شود: [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] و [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]].
* '''[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]]''': غیب مطلق، غیبی است که از مرحله شهادت خارج است و به هیچ وجهی قابل ادراک نیست. و به بیان دیگر غیبی است که از تمام آسمان‌ها و زمین خارج و مخفی است. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰ </ref>. و مراد از غیب مطلق دو چیز است:
* '''[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]]''': غیب مطلق، غیبی است که از مرحله شهادت خارج است و به هیچ وجهی قابل ادراک نیست. و به بیان دیگر غیبی است که از تمام آسمان‌ها و زمین خارج و مخفی است. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰ </ref>. و مراد از غیب مطلق دو چیز است:
:::::#غیب‌الغیوب و غیب‌المکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیب‌المصون ذات حق است. روایات اهل‌بیت{{عم}} بیان‌گر این مطلب است: ابی‌حمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت می‌کرد که، خدا جسمی است پاینده و بی‌نیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ هش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را می‌پرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیده‌ای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دل‌ها او را به حقیقت ایمان دیده‌اند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوری‌اش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ﻫ)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref>
#غیب‌الغیوب و غیب‌المکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیب‌المصون ذات حق است. روایات اهل‌بیت{{عم}} بیان‌گر این مطلب است: ابی‌حمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت می‌کرد که، خدا جسمی است پاینده و بی‌نیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ هش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را می‌پرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیده‌ای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دل‌ها او را به حقیقت ایمان دیده‌اند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوری‌اش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ﻫ)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref>
:::::# به بیان [[علامه طباطبایی]] غیب‌هایی که در خزائن الهی دربسته و در پرده‌های ابهام قرار دارند. آیه{{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}. بیان‌گر این غیب‌هاست برای این که خزینه‌های غیب را عبارت دانسته از اموری که مقیاس‌های محسوس نمی‌تواند آن را تحدید کند، و بدون شک این چنین غیب‌ها از این جهت مکتوم هستند که بی‌پایان و از اندازه و حد بیرونند و مادامی که از آن عالم، به عالم شهود و منزلی که در آن، هر چیزی محدود و مقدر است، نازل نشده‌اند و خلاصه مادامی که به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته، به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوتند، در عین حال علم ما که تنها امور محدود و مقدر را درک می‌کند، از درک آنها عاجز است. پس اموری که در این عالم و در چهار دیواری زمان قرار دارند، قبل از این که موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینه‌های غیب او، دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر بوده‌اند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشند. بنابراین، باید گفت خزینه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهود گذاشته‌اند، و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیاب مطلق می‌نامیم. البته آن غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای که به خود گرفته‌اند، باز به غیب مطلق برمی‌گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود می‌گوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و می‌توانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود.  
# به بیان [[علامه طباطبایی]] غیب‌هایی که در خزائن الهی دربسته و در پرده‌های ابهام قرار دارند. آیه{{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}. بیان‌گر این غیب‌هاست برای این که خزینه‌های غیب را عبارت دانسته از اموری که مقیاس‌های محسوس نمی‌تواند آن را تحدید کند، و بدون شک این چنین غیب‌ها از این جهت مکتوم هستند که بی‌پایان و از اندازه و حد بیرونند و مادامی که از آن عالم، به عالم شهود و منزلی که در آن، هر چیزی محدود و مقدر است، نازل نشده‌اند و خلاصه مادامی که به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته، به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوتند، در عین حال علم ما که تنها امور محدود و مقدر را درک می‌کند، از درک آنها عاجز است. پس اموری که در این عالم و در چهار دیواری زمان قرار دارند، قبل از این که موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینه‌های غیب او، دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر بوده‌اند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشند. بنابراین، باید گفت خزینه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهود گذاشته‌اند، و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیاب مطلق می‌نامیم. البته آن غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای که به خود گرفته‌اند، باز به غیب مطلق برمی‌گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود می‌گوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و می‌توانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود.  
* '''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]''': غیب نسبی، غیبی است که با شرایط خاص و با راهنمایی اسباب و علل و تشبث به وسایل گوناگون به حسب اشخاص و زمان‌ها متفاوت می‌باشد. مثلاً آن چه در ذهن آدمی است نسبت به خود آن شخص، حضور اما نسبت به افراد دیگر غیب محسوب می‌شود، یا مثلاَ وحی برای پیامبر، شهادت اما نسبت به بقیه غیب است، و یا حوادث گذشته نسبت به افرادهای آن، حضور اما نسبت به افرادهای بعدی غیب می‌باشد. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این زمینه می‌فرماید: غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند و متعلق علم ما قرار گیرند، شهودند اما وقتی متعلق علم ما قرار نگرفته‌اند و ما نسبت به آنها ناآگاه هستیم آنها را غیب نسبی می‌نامیم، چون این گونه غیب بودن وصفی است نسبی، که بر حسب نسبت‌ها و اضافات مختلف هستند. مثلاَ موجودی که در خانه برای ما محسوس است نسبت به ما شهود است اما نسبت به کسی که بیرون خانه است غیب می‌باشد و هم‌چنین نور و رنگ‌ها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است، و شنیدن‌ها برای حاسه شنوایی شهود و برای حاسه بینایی غیب است و محسوسات این دو حاسه نسبت به انسانی که دارای آن دو حاسه است، شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است روی این حساب غیب‌هایی را خدای تعالی در آیه {{متن قرآن|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} فرموده از نوع همین غیب‌های نسبی است، برای این که همه آنها امور محدود و مقدوری است که تعلق علم به آن محال نیست <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۷ - ۳۰.]</ref>.
* '''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]''': غیب نسبی، غیبی است که با شرایط خاص و با راهنمایی اسباب و علل و تشبث به وسایل گوناگون به حسب اشخاص و زمان‌ها متفاوت می‌باشد. مثلاً آن چه در ذهن آدمی است نسبت به خود آن شخص، حضور اما نسبت به افراد دیگر غیب محسوب می‌شود، یا مثلاَ وحی برای پیامبر، شهادت اما نسبت به بقیه غیب است، و یا حوادث گذشته نسبت به افرادهای آن، حضور اما نسبت به افرادهای بعدی غیب می‌باشد. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این زمینه می‌فرماید: غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند و متعلق علم ما قرار گیرند، شهودند اما وقتی متعلق علم ما قرار نگرفته‌اند و ما نسبت به آنها ناآگاه هستیم آنها را غیب نسبی می‌نامیم، چون این گونه غیب بودن وصفی است نسبی، که بر حسب نسبت‌ها و اضافات مختلف هستند. مثلاَ موجودی که در خانه برای ما محسوس است نسبت به ما شهود است اما نسبت به کسی که بیرون خانه است غیب می‌باشد و هم‌چنین نور و رنگ‌ها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است، و شنیدن‌ها برای حاسه شنوایی شهود و برای حاسه بینایی غیب است و محسوسات این دو حاسه نسبت به انسانی که دارای آن دو حاسه است، شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است روی این حساب غیب‌هایی را خدای تعالی در آیه {{متن قرآن|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} فرموده از نوع همین غیب‌های نسبی است، برای این که همه آنها امور محدود و مقدوری است که تعلق علم به آن محال نیست <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۷ - ۳۰.]</ref>.
}}
}}
خط ۲۱۹: خط ۲۱۹:
«علم غیب اقسامی دارد که عبارت‌اند از: ۱ .محدود؛ ۲ .نامحدو د؛ ۳ .ذاتی؛ ۴ .اکتسابی.<ref>ابنمنظور، ۱۴۱۰، ج۱</ref>
«علم غیب اقسامی دارد که عبارت‌اند از: ۱ .محدود؛ ۲ .نامحدو د؛ ۳ .ذاتی؛ ۴ .اکتسابی.<ref>ابنمنظور، ۱۴۱۰، ج۱</ref>
[[شیخ مفید]] در مورد علم غیب امامان، دیدگاه خود را در کتاب اوائل المقالات چنین بیان کرده است: من میگویم که [[ائمه|ائمه آل محمد]]{{صل}} از ضمایر بعضی از بندگان آگاه بودند، و از هر چه باید بشود، پیش از تحقق و شدن آن خبر داشتند، ولی این صفتی واجب در آنان، یا شرطی لازم، برای امامت نیست، بلکه تنها بدان جهت چنین می‌گوید که خدا در حق ایشان اکرام میکند، و این دانش از باب لطف به آنان ارزانی می‌دارد، که دیگران بهتر فرمان ایشان ببرند، و به امامت آنان متمسک شوند، و این دانش به طریق استدلال عقلی واجب نیست. بلکه برای آنان از جهت وحی و سمع واجب شده است؛ و اما به صورت مطلق گفتن که امامان، از غیب آگاه‌اند، خطای آشکار است. چه این صفت تنها مخصوص کسی است که علم ذاتی به اشیاء داشته باشد، نه علم مستفاد، و این جز، مخصوص خداوند عزوجل نسیت. همه امامیه با گفته من موافق‌اند، جز معدودی از ایشان که مفوضه و غلات وابسته به آناناند.<ref>مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۴؛ مکدرموت، ۱۳۷۲</ref> از این سخن نکات زیر استنباط می‌شود:
[[شیخ مفید]] در مورد علم غیب امامان، دیدگاه خود را در کتاب اوائل المقالات چنین بیان کرده است: من میگویم که [[ائمه|ائمه آل محمد]]{{صل}} از ضمایر بعضی از بندگان آگاه بودند، و از هر چه باید بشود، پیش از تحقق و شدن آن خبر داشتند، ولی این صفتی واجب در آنان، یا شرطی لازم، برای امامت نیست، بلکه تنها بدان جهت چنین می‌گوید که خدا در حق ایشان اکرام میکند، و این دانش از باب لطف به آنان ارزانی می‌دارد، که دیگران بهتر فرمان ایشان ببرند، و به امامت آنان متمسک شوند، و این دانش به طریق استدلال عقلی واجب نیست. بلکه برای آنان از جهت وحی و سمع واجب شده است؛ و اما به صورت مطلق گفتن که امامان، از غیب آگاه‌اند، خطای آشکار است. چه این صفت تنها مخصوص کسی است که علم ذاتی به اشیاء داشته باشد، نه علم مستفاد، و این جز، مخصوص خداوند عزوجل نسیت. همه امامیه با گفته من موافق‌اند، جز معدودی از ایشان که مفوضه و غلات وابسته به آناناند.<ref>مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۴؛ مکدرموت، ۱۳۷۲</ref> از این سخن نکات زیر استنباط می‌شود:
:::::#[[آیا علم به خطورات قلبی یا ضمائر و نهان آدمیان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|امامان، آگاهی نسبت به ضمایر و درون بعضی افراد و رخدادهای آینده دارند.]]
#[[آیا علم به خطورات قلبی یا ضمائر و نهان آدمیان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|امامان، آگاهی نسبت به ضمایر و درون بعضی افراد و رخدادهای آینده دارند.]]
:::::#[[آیا آگاهی از غیب شرطی از شروط امامت است؟ (پرسش)|آگاهی از غیب، از شرایط و صفاتی که در امامت آنان دخیل باشد نیست.]]
#[[آیا آگاهی از غیب شرطی از شروط امامت است؟ (پرسش)|آگاهی از غیب، از شرایط و صفاتی که در امامت آنان دخیل باشد نیست.]]
:::::#آگاهی ائمه از غیب، لطف الهی است در حق آنان، و وجوب و لزوم عقلی ندارد.
#آگاهی ائمه از غیب، لطف الهی است در حق آنان، و وجوب و لزوم عقلی ندارد.
:::::#وجود علم برای امامان و آگاهی آنها از غیب، برای پیروی و اطاعت مردم از آنان لازم است.
#وجود علم برای امامان و آگاهی آنها از غیب، برای پیروی و اطاعت مردم از آنان لازم است.
:::::#[[آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)|نسبت دادن علم غیب، به طور مطلق به امامان، صحیح نیست؛ چراکه چنین چیزی از ویژگی‌های خداوند است.]]
#[[آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)|نسبت دادن علم غیب، به طور مطلق به امامان، صحیح نیست؛ چراکه چنین چیزی از ویژگی‌های خداوند است.]]
::::::با توجه به آنچه گذشت، [[شیخ مفید]]، علم و آگاهی [[ائمه]]{{عم}} را به غیب فی الجمله پذیرفته است، و تصریح می‌کند که مخالف با اصل علم غیب [[امام]]{{ع}} نیست. بلکه چنان که خودش بیان کرده است: {{عربی|<ref>فاطلاق القول علیهم بانهم یعلمون الغیب فهو منکر بین الفساد</ref>}}. لذا شیخ مفید با مطلق نگریستن به دانش امام و آگاهی او از علم غیب مخالف است؛ اما چنین دیدگاهی نمی‌تواند او را جزء مخالفین و منکرین علم غیب امامان قرار دهد؛ چرا که آیات و روایات هم چنین نظریه‌های را تأیید نمی‌کند؛ چون علم غیب مطلق از آن خداوند است.»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۷.</ref>.
::::::با توجه به آنچه گذشت، [[شیخ مفید]]، علم و آگاهی [[ائمه]]{{عم}} را به غیب فی الجمله پذیرفته است، و تصریح می‌کند که مخالف با اصل علم غیب [[امام]]{{ع}} نیست. بلکه چنان که خودش بیان کرده است: {{عربی|<ref>فاطلاق القول علیهم بانهم یعلمون الغیب فهو منکر بین الفساد</ref>}}. لذا شیخ مفید با مطلق نگریستن به دانش امام و آگاهی او از علم غیب مخالف است؛ اما چنین دیدگاهی نمی‌تواند او را جزء مخالفین و منکرین علم غیب امامان قرار دهد؛ چرا که آیات و روایات هم چنین نظریه‌های را تأیید نمی‌کند؛ چون علم غیب مطلق از آن خداوند است.»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۷.</ref>.
}}
}}
خط ۲۷۳: خط ۲۷۳:


«[[غیب]] به دو نوع کلی تقسیم می‌شود: مطلق و نسبی. [[غیب مطلق]] از مرحله شهود انسان خارج بوده و نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر دارد و مادامی که از عالم غیر شهود به عالم محدود نازل نشده، علم ما از درک آن عاجز است. [[غیب نسبی]] پا به عرصه شهود نهاده؛ لکن متعلق علم ما قرار نگرفته است و وصفی است که با اختلاف نسبت‌ها متفاوت می‌شود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس ما است، نسبت به بیرون از خانه، [[غیب]] است. نور و رنگ برای حس بینایی، شهود و برای حس شنوایی [[غیب]] است. محسوسات این دو حس برای انسان سالم، شهود و برای فرد کر و کور، [[غیب]] است<ref>طباطبایی،المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص ۱۲۵؛ حسینی همدانی، انوار درخشان؛ ج۵، ص ۳۳۹ - ۳۴۲.</ref>، از این رو [[غیب]] دارای مراتبی است:
«[[غیب]] به دو نوع کلی تقسیم می‌شود: مطلق و نسبی. [[غیب مطلق]] از مرحله شهود انسان خارج بوده و نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر دارد و مادامی که از عالم غیر شهود به عالم محدود نازل نشده، علم ما از درک آن عاجز است. [[غیب نسبی]] پا به عرصه شهود نهاده؛ لکن متعلق علم ما قرار نگرفته است و وصفی است که با اختلاف نسبت‌ها متفاوت می‌شود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس ما است، نسبت به بیرون از خانه، [[غیب]] است. نور و رنگ برای حس بینایی، شهود و برای حس شنوایی [[غیب]] است. محسوسات این دو حس برای انسان سالم، شهود و برای فرد کر و کور، [[غیب]] است<ref>طباطبایی،المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص ۱۲۵؛ حسینی همدانی، انوار درخشان؛ ج۵، ص ۳۳۹ - ۳۴۲.</ref>، از این رو [[غیب]] دارای مراتبی است:
:::::#آنچه مخصوص خداوند است و کسی را بر آن آگاه نمی‌سازد مانند زمان قیامت.
#آنچه مخصوص خداوند است و کسی را بر آن آگاه نمی‌سازد مانند زمان قیامت.
:::::#آنچه مالکیت آن در اختیار خداوند است و برای مخلوقات نیز قابل درک است. اگر مخلوقات راه درک آن را بیابند، می‌توانند کشف نمایند؛ مانند اکتشافات حاصل از پیشرفت علم و تکنولوژی بشر. ولی اگر مخلوقات نتوانند راهی بدان بیابند، تنها برای برگزیدگان از رسولان الهی امکان آگاهی از طریق [[وحی]] وجود دارد»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87_%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D8%B6_%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) [[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)]]]</ref>.
#آنچه مالکیت آن در اختیار خداوند است و برای مخلوقات نیز قابل درک است. اگر مخلوقات راه درک آن را بیابند، می‌توانند کشف نمایند؛ مانند اکتشافات حاصل از پیشرفت علم و تکنولوژی بشر. ولی اگر مخلوقات نتوانند راهی بدان بیابند، تنها برای برگزیدگان از رسولان الهی امکان آگاهی از طریق [[وحی]] وجود دارد»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87_%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D8%B6_%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) [[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)]]]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۹۹: خط ۲۹۹:


«از یک نظرگاه، نسبت انسان به غیب بر دو قسم است:
«از یک نظرگاه، نسبت انسان به غیب بر دو قسم است:
:::::#[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]]:
#[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]]:


یعنی ساحتی از هستی که همیشه در حجاب غیب و برای انسان مستور است، و خواهد بود و انسان در این مسیر کمالی اگر در بالاترین نقطه آن نیز قرار گیرد دست او از آن کوتاه است. مانند ذات خداوند(...)
یعنی ساحتی از هستی که همیشه در حجاب غیب و برای انسان مستور است، و خواهد بود و انسان در این مسیر کمالی اگر در بالاترین نقطه آن نیز قرار گیرد دست او از آن کوتاه است. مانند ذات خداوند(...)
:::::#[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]:
#[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]:


یعنی اموری است که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیستاما نسبت به انسان‌هایی غیب محسوب می‌شوند. مانند اخبار گذشتگان.
یعنی اموری است که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیستاما نسبت به انسان‌هایی غیب محسوب می‌شوند. مانند اخبار گذشتگان.
خط ۳۴۶: خط ۳۴۶:


«می‌توان غیب را در سه گروه به ترتیب زیر طبقه‌بندی کرد:
«می‌توان غیب را در سه گروه به ترتیب زیر طبقه‌بندی کرد:
:::::#غیب عام: انسان در زندگی خود همواره از درون و برون در محاصره غیب‌ها قرار دارد. بسیاری از آنها موقّتی است و با گذشت لحظه‌ای، زمانی، برداشته شدن حجابی و یا با استفاده از ابزار لازم، هویدا شده و از غیب بودن در می آیند، و بسیاری دیگر نیز هستند که همچنان نامعلوم و ناپیدا باقی می‌مانند، در حالی که انسان قابلیت کشف آنها را دارا می‌باشد. برای انسان، تاریکی پرده‌ای است که مانع از دیدن اشیاء شده و غیبت چیزی را سبب می‌شود، امّا هنگامی که چراغی افروخته شد یا هوا روشن گردید، آن چیز ظاهر شده و دیگر مفهوم غیب از آن برچیده می‌شود. محتوای کتاب و نوشته‌ای که پیش روی انسان است، غیب نیست، امّا برای کسی که خواندن نمی‌داند، جنبه غیب دارد. سواد آموزی، ابزاری است که آن غیب را به شهود تبدیل می‌نماید. اختراعات و اکتشافات که همان کشف قوانین و سنّت های موجود امّا پنهان در جهان طبیعت می‌باشد، تا زمانی که توسط دانشمندان مورد تحقیق و آزمایش‌های مختلف قرار نگرفته و به قوانین و پیچیدگی‌های آن آگاهی حاصل نشده است، غیب اطلاق می‌شود. همچنین گمشده‌ها تا زمانی که پیدا نشده‌اند، برای انسان به منزله غیب‌اند. پرده، دیوار، بُعد مسافت، بی سوادی، جهالت در مسئله‌ای و امثال اینها از عوامل غیب عمومی است که همگان به نوعی درگیر آن می‌باشند. انسان هرچه بکوشد تا عوامل غیب عمومی را از سر راه خود برداشته و به ناشناخته‌هایش دست بیابد، باز با بی‌شماری از ناشناخته‌ها و نادیدنی‌های دیگری روبرو خواهد شد؛ زیرا سنّت الهی و مدار عالم بر شالوده غیب و شهود بنیان نهاده شده است. خدا خود بزرگ‌ترین غیبی است که اسباب شناخت و معرفتش در وجود همگان به ودیعت نهاده شده است.
#غیب عام: انسان در زندگی خود همواره از درون و برون در محاصره غیب‌ها قرار دارد. بسیاری از آنها موقّتی است و با گذشت لحظه‌ای، زمانی، برداشته شدن حجابی و یا با استفاده از ابزار لازم، هویدا شده و از غیب بودن در می آیند، و بسیاری دیگر نیز هستند که همچنان نامعلوم و ناپیدا باقی می‌مانند، در حالی که انسان قابلیت کشف آنها را دارا می‌باشد. برای انسان، تاریکی پرده‌ای است که مانع از دیدن اشیاء شده و غیبت چیزی را سبب می‌شود، امّا هنگامی که چراغی افروخته شد یا هوا روشن گردید، آن چیز ظاهر شده و دیگر مفهوم غیب از آن برچیده می‌شود. محتوای کتاب و نوشته‌ای که پیش روی انسان است، غیب نیست، امّا برای کسی که خواندن نمی‌داند، جنبه غیب دارد. سواد آموزی، ابزاری است که آن غیب را به شهود تبدیل می‌نماید. اختراعات و اکتشافات که همان کشف قوانین و سنّت های موجود امّا پنهان در جهان طبیعت می‌باشد، تا زمانی که توسط دانشمندان مورد تحقیق و آزمایش‌های مختلف قرار نگرفته و به قوانین و پیچیدگی‌های آن آگاهی حاصل نشده است، غیب اطلاق می‌شود. همچنین گمشده‌ها تا زمانی که پیدا نشده‌اند، برای انسان به منزله غیب‌اند. پرده، دیوار، بُعد مسافت، بی سوادی، جهالت در مسئله‌ای و امثال اینها از عوامل غیب عمومی است که همگان به نوعی درگیر آن می‌باشند. انسان هرچه بکوشد تا عوامل غیب عمومی را از سر راه خود برداشته و به ناشناخته‌هایش دست بیابد، باز با بی‌شماری از ناشناخته‌ها و نادیدنی‌های دیگری روبرو خواهد شد؛ زیرا سنّت الهی و مدار عالم بر شالوده غیب و شهود بنیان نهاده شده است. خدا خود بزرگ‌ترین غیبی است که اسباب شناخت و معرفتش در وجود همگان به ودیعت نهاده شده است.
:::::#غیب خاص: بسا مسائلی نهفته و اسرار ناشناخته هستی در لوح محفوظ و در خزاین غیبی الهی که اراده خداوندی بنا به مصالحی بر افشای جزئیاتی از آن و تا آنجا که در ظرفیت درک بشری بوده، در اختیار انسان‌های مقرب درگاهش قرار داده است. نمونه‌های قرآنی از غیب خاص: {{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}<ref>« خزائن همه چیز تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمی‌کنیم»؛ سوره حجر، آیه۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه کند، ولی خداوند از میان فرستادگان خویش هر کس را بخواهد (برای آگاهی از آن) برمی گزیند [و قسمتی از اسرار نهان را در اختیار او می گذارد تا به اطلاع شما برساند»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً}}<ref>«از تو درباره روح می‌پرسند؛ بگو: روح، کار پروردگار من است؛ و شما از دانش آن جز اندکی داده نشده‌اید»؛ سوره اسراء، آیه۸۵.</ref>؛
#غیب خاص: بسا مسائلی نهفته و اسرار ناشناخته هستی در لوح محفوظ و در خزاین غیبی الهی که اراده خداوندی بنا به مصالحی بر افشای جزئیاتی از آن و تا آنجا که در ظرفیت درک بشری بوده، در اختیار انسان‌های مقرب درگاهش قرار داده است. نمونه‌های قرآنی از غیب خاص: {{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}<ref>« خزائن همه چیز تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمی‌کنیم»؛ سوره حجر، آیه۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه کند، ولی خداوند از میان فرستادگان خویش هر کس را بخواهد (برای آگاهی از آن) برمی گزیند [و قسمتی از اسرار نهان را در اختیار او می گذارد تا به اطلاع شما برساند»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً}}<ref>«از تو درباره روح می‌پرسند؛ بگو: روح، کار پروردگار من است؛ و شما از دانش آن جز اندکی داده نشده‌اید»؛ سوره اسراء، آیه۸۵.</ref>؛
:::::#غیب أخص: چنان که گفتیم، تشکیلات آفرینش، سراسر غرق در اسرار و غیب است. برخی از آنها با ابزار و دانشی که خداوند در اختیار بشر نهاده، قابل کشف و شهود می‌باشد. برخی دیگر تنها برای ابرار و مقرّبان درگاه الهی که از دانش خدادادی برخوردارند، قابل درک و تشخیص می‌باشد. در این میان چه بسا اسرار و غیب‌هایی که خارج از ظرفیت درک بشری بوده و در خزینه علم خداوندی و در لوح محفوظ همواره مستور می‌باشد و جز حضرت حق، کسی را از آن آگاهی نیست»<ref>[http://www.akbarahmadi.ir/index.php/2014-01-14-20-18-26/165-elmfazl علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"]</ref>.
#غیب أخص: چنان که گفتیم، تشکیلات آفرینش، سراسر غرق در اسرار و غیب است. برخی از آنها با ابزار و دانشی که خداوند در اختیار بشر نهاده، قابل کشف و شهود می‌باشد. برخی دیگر تنها برای ابرار و مقرّبان درگاه الهی که از دانش خدادادی برخوردارند، قابل درک و تشخیص می‌باشد. در این میان چه بسا اسرار و غیب‌هایی که خارج از ظرفیت درک بشری بوده و در خزینه علم خداوندی و در لوح محفوظ همواره مستور می‌باشد و جز حضرت حق، کسی را از آن آگاهی نیست»<ref>[http://www.akbarahmadi.ir/index.php/2014-01-14-20-18-26/165-elmfazl علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۸۱: خط ۳۸۱:


«[[غیب]] یعنی اموری که از دسترس حواس انسان خارج هستند و در مقابل شهود و شهادت قرار دارد. در قرآن به هردو اشاره شده است: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ }}<ref>سوره حشر، آیه: ۲۲.</ref>. این غیب بر دو قسم است:
«[[غیب]] یعنی اموری که از دسترس حواس انسان خارج هستند و در مقابل شهود و شهادت قرار دارد. در قرآن به هردو اشاره شده است: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ }}<ref>سوره حشر، آیه: ۲۲.</ref>. این غیب بر دو قسم است:
:::::#'''غيب مطلق''' یعنی غیبی که از دسترس همگان حتی انبیاء خارج بوده و دسترسی به آن عقلا محال است، زیرا مربوط به ذات اقدس الهی است که امکان انکشاف برای احدى الا خودش ندارد.
#'''غيب مطلق''' یعنی غیبی که از دسترس همگان حتی انبیاء خارج بوده و دسترسی به آن عقلا محال است، زیرا مربوط به ذات اقدس الهی است که امکان انکشاف برای احدى الا خودش ندارد.
:::::#'''غیب نسبی''' اموری که به صورت عادی از دسترس بشر خارجند ولی امکان اطلاع از آن برای انسان وجود دارد. این قسم نیز خود بر دو قسم است:
#'''غیب نسبی''' اموری که به صورت عادی از دسترس بشر خارجند ولی امکان اطلاع از آن برای انسان وجود دارد. این قسم نیز خود بر دو قسم است:
:::::#'''غیب دنیوی و ملکی'''، مثل اشیا و اماکن و امثال آن که از حواس ما غایبند و ما می‌توانیم با ابزار و وسایل عادی و یا فرا عادی به آن علم پیدا کنیم.
#'''غیب دنیوی و ملکی'''، مثل اشیا و اماکن و امثال آن که از حواس ما غایبند و ما می‌توانیم با ابزار و وسایل عادی و یا فرا عادی به آن علم پیدا کنیم.
:::::#غيب اخروی و ملکوتی، مانند بهشت و جهنم و فرشتگان و ارواح و امثال آن که در قرآن به ایمان به آنها دعوت شده‌ایم.
#غيب اخروی و ملکوتی، مانند بهشت و جهنم و فرشتگان و ارواح و امثال آن که در قرآن به ایمان به آنها دعوت شده‌ایم.


غیب و شهادت اموری نسبی هستند، یعنی این تقسیم نسبت به ما معنا دارد، چون اموری از ما غایب و اموری مشهود ما هستند و این به خاطر محدودیت علم ماست. بنابراین برای خداوند همه چیز عين شهود است و ذره‌ای از او مخفی نیست»<ref>[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۱۷.</ref>.
غیب و شهادت اموری نسبی هستند، یعنی این تقسیم نسبت به ما معنا دارد، چون اموری از ما غایب و اموری مشهود ما هستند و این به خاطر محدودیت علم ماست. بنابراین برای خداوند همه چیز عين شهود است و ذره‌ای از او مخفی نیست»<ref>[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۱۷.</ref>.
خط ۴۳۳: خط ۴۳۳:


«غیب در مقابل حضور قرار دارد و به چهار امر اطلاق می‌گردد:
«غیب در مقابل حضور قرار دارد و به چهار امر اطلاق می‌گردد:
:::::#اموری که با حواس ظاهری درک نمی‌شود. مانند: {{متن قرآن|فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}<ref>«(سلیمان) گفت: مرا چه شده چرا هدهد را نمی‌بینم، یا اینکه او از غایبان است» سوره نمل:۲۰.</ref>
#اموری که با حواس ظاهری درک نمی‌شود. مانند: {{متن قرآن|فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}<ref>«(سلیمان) گفت: مرا چه شده چرا هدهد را نمی‌بینم، یا اینکه او از غایبان است» سوره نمل:۲۰.</ref>
:::::#مکان‌هایی که از دید ما پنهان هستند. مانند: {{متن قرآن|أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ}}<ref>«او (یوسف) را در نهانگاهِ چاه بیفکنید» سوره یوسف:۱۰.</ref>
#مکان‌هایی که از دید ما پنهان هستند. مانند: {{متن قرآن|أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ}}<ref>«او (یوسف) را در نهانگاهِ چاه بیفکنید» سوره یوسف:۱۰.</ref>
:::::#اموری که به آن علم نداریم و آن علوم نزد خداوند است. مانند: {{متن قرآن|رَجْمًا بِالْغَیبِ...}}<ref>«همه اینها سخنانی پنهانی (بی‌دلیل) است» سوره کهف:۲۲.</ref>.
#اموری که به آن علم نداریم و آن علوم نزد خداوند است. مانند: {{متن قرآن|رَجْمًا بِالْغَیبِ...}}<ref>«همه اینها سخنانی پنهانی (بی‌دلیل) است» سوره کهف:۲۲.</ref>.
:::::# معارفی که به آن دسترسی نداریم. مانند: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَیبِ...}}<ref>«دانای غیب اوست...».</ref> و {{متن قرآن|ارْتَضاكُمْ لِغَيبِهِ}} یعنی ای امامان معصوم، خداوند شما را برای آگاهی بر غیب خود و مطالبی که حواس ظاهری بدان دسترسی ندارد و علم و معرفتی که دیگران از درک آن عاجز هستند، برگزید و بر دارا بودن غیب برای شما رضایت داد و شما را با رضایت کامل، علم و معرفت غیبی عنایت فرمود و بر تمامی امور غیب آگاه نمود.
# معارفی که به آن دسترسی نداریم. مانند: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَیبِ...}}<ref>«دانای غیب اوست...».</ref> و {{متن قرآن|ارْتَضاكُمْ لِغَيبِهِ}} یعنی ای امامان معصوم، خداوند شما را برای آگاهی بر غیب خود و مطالبی که حواس ظاهری بدان دسترسی ندارد و علم و معرفتی که دیگران از درک آن عاجز هستند، برگزید و بر دارا بودن غیب برای شما رضایت داد و شما را با رضایت کامل، علم و معرفت غیبی عنایت فرمود و بر تمامی امور غیب آگاه نمود.


حمران ابن اعین می‌گوید: [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: تفسیر عالم الغیب" این است که خداوند دانا به مقدّراتی است که از مخلوقاتش پنهان است و آنها را در علم خودش، قبل از آفرینش و قبل از آنکه به فرشتگان فرمان دهد، در عالم قضا می‌آفریند و این علمی است که در نزد خداوند است و زمانی که اراده کند بر آن لباس وجود می‌پوشاند و هر گاه بداء یا تغییر در علم خداوند حاصل شود، از آن صرف نظر می‌نماید. امّا علمی که خداوند در عالم قضا آفریده و به آن لباس وجود پوشانده، همان علمی است که به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] و سپس به ما [[اهل بیت]] {{ع}} رسیده است. پس امام به علم غیب الهی آگاه است»<ref>[http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]</ref>.
حمران ابن اعین می‌گوید: [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: تفسیر عالم الغیب" این است که خداوند دانا به مقدّراتی است که از مخلوقاتش پنهان است و آنها را در علم خودش، قبل از آفرینش و قبل از آنکه به فرشتگان فرمان دهد، در عالم قضا می‌آفریند و این علمی است که در نزد خداوند است و زمانی که اراده کند بر آن لباس وجود می‌پوشاند و هر گاه بداء یا تغییر در علم خداوند حاصل شود، از آن صرف نظر می‌نماید. امّا علمی که خداوند در عالم قضا آفریده و به آن لباس وجود پوشانده، همان علمی است که به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] و سپس به ما [[اهل بیت]] {{ع}} رسیده است. پس امام به علم غیب الهی آگاه است»<ref>[http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]</ref>.
خط ۴۴۷: خط ۴۴۷:


«غیب نیز دو گونه است.
«غیب نیز دو گونه است.
:::::#غیب نفسی که اساساً با حواس درک نمی‌شود و مربوط به ماورای ماده است و برخی آن را غیب «اصلی و مطلق» نامیده‌اند.
#غیب نفسی که اساساً با حواس درک نمی‌شود و مربوط به ماورای ماده است و برخی آن را غیب «اصلی و مطلق» نامیده‌اند.
:::::#غیب نسبی که جزء عالم ماده است و قابل احساس با حواس نیز هست، ولی در بعضی شرایط قابل احساس است، نه در همه شرایط.
#غیب نسبی که جزء عالم ماده است و قابل احساس با حواس نیز هست، ولی در بعضی شرایط قابل احساس است، نه در همه شرایط.


وصف شیء به غایب و غیبی بودن، وصف به حال متعلّق موصوف است، یعنی به اعتبار نسبت او با دیگران گفته می‌شود غایب است و گرنه هر چیزی برای خودش حاضر است و هیچ چیزی در محدوده هستی خود از خودش غایب نیست.»<ref>[http://www.welayatnet.com/fa/news/52755 وبگاه رهروان ولایت]</ref>.
وصف شیء به غایب و غیبی بودن، وصف به حال متعلّق موصوف است، یعنی به اعتبار نسبت او با دیگران گفته می‌شود غایب است و گرنه هر چیزی برای خودش حاضر است و هیچ چیزی در محدوده هستی خود از خودش غایب نیست.»<ref>[http://www.welayatnet.com/fa/news/52755 وبگاه رهروان ولایت]</ref>.
خط ۴۵۹: خط ۴۵۹:


«اقسام غیب اصول و ریشه‌های غیب را می‌توان در سه قسمت خلاصه کرد.  
«اقسام غیب اصول و ریشه‌های غیب را می‌توان در سه قسمت خلاصه کرد.  
:::::#موجوداتی که از افق حس او بیرون بوده و هیچ‌گاه در قلمرو حس او قرار نمی‌گیرد مانند ذات پروردگار جهان و حقیقت اسماء و صفات وی، و سربازان غیبی خدا یعنی فرشتگان و شیوة کار آنان مانند تدبیر عالم خلقت و جهان ارواح و جن و عالم برزخ و فرازهای مختلف آن و رستاخیز و مواقف گوناگون آن. حقایق این موجودات و کیفیات و خصوصیات آنها از افق حس و ادراک انسان بیرون بوده و هیچ‌گاه بشر از حقیقت و خصوصیات کمی و کیفی آن‌ها، آگاه نخواهد گشت و در برابر آنها وظیفه‌ای جز ایمان به وجود آنها ندارد و اگر قرآن یکی از صفات افراد پرهیزگار را ایمان به غیب می‌شمارد مقصود ایمان به این‌گونه از غیب‌هاست آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏}} <ref> همان کسانی که [[غیب]] را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه:۳.</ref> و انسان فقط در یک صورت از حقیقت برخی از موجودات غیبی آگاه می‌گردد و می‌تواند فرشتگان و مواقف برزخ و عرصه‌های محشر و نعیم‌های بهشتی و عذاب‌های دوزخی را از نزدیک مشاهده کند و آن وقتی است که ظرف زندگی را دگرگون سازد و گام در عالم غیب بگذارد و به تعبیر قرآن دیدة او نیز بینا گردد.
#موجوداتی که از افق حس او بیرون بوده و هیچ‌گاه در قلمرو حس او قرار نمی‌گیرد مانند ذات پروردگار جهان و حقیقت اسماء و صفات وی، و سربازان غیبی خدا یعنی فرشتگان و شیوة کار آنان مانند تدبیر عالم خلقت و جهان ارواح و جن و عالم برزخ و فرازهای مختلف آن و رستاخیز و مواقف گوناگون آن. حقایق این موجودات و کیفیات و خصوصیات آنها از افق حس و ادراک انسان بیرون بوده و هیچ‌گاه بشر از حقیقت و خصوصیات کمی و کیفی آن‌ها، آگاه نخواهد گشت و در برابر آنها وظیفه‌ای جز ایمان به وجود آنها ندارد و اگر قرآن یکی از صفات افراد پرهیزگار را ایمان به غیب می‌شمارد مقصود ایمان به این‌گونه از غیب‌هاست آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏}} <ref> همان کسانی که [[غیب]] را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه:۳.</ref> و انسان فقط در یک صورت از حقیقت برخی از موجودات غیبی آگاه می‌گردد و می‌تواند فرشتگان و مواقف برزخ و عرصه‌های محشر و نعیم‌های بهشتی و عذاب‌های دوزخی را از نزدیک مشاهده کند و آن وقتی است که ظرف زندگی را دگرگون سازد و گام در عالم غیب بگذارد و به تعبیر قرآن دیدة او نیز بینا گردد.
:::::#قسم دوم از اقسام غیب کشف‌های علمی بشر است خواه قوانینی را کشف کند که بر پهنه هستی طبیعت حکومت می‌کنند و یا از روی موجوداتی پرده بردارد که قرن‌ها از افق حس او بیرون بوده‌اند هر کدام باشد از اقسام آگاهی غیب حساب می‌گردند مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانون‌گریز از مرکز آگاه نبود و نمی‌دانست که کاخ بی‌ستون منظومة شمسی و تمام کهکشان‌ها و سحاب‌ها بر اساس این دو قانون استوار است از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام «مغیبات» بودند. اگر قرآن به‌گونه‌ای از چنین قوانین خبر داده و فرموده است {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ‏}} <ref> خداوند همان است که آسمان‌ها را بی‌ستون‌هایی که آنها را ببینید برافراخت؛ سوره رعد، آیه:۲.</ref> این نوع گزارش، خبر از غیب بود و گزارش چنین قوانین مستور از علم بشر در زمان نزول قرآن خود یکی از جهات اعجاز قرآن به شمار می‌رود.
#قسم دوم از اقسام غیب کشف‌های علمی بشر است خواه قوانینی را کشف کند که بر پهنه هستی طبیعت حکومت می‌کنند و یا از روی موجوداتی پرده بردارد که قرن‌ها از افق حس او بیرون بوده‌اند هر کدام باشد از اقسام آگاهی غیب حساب می‌گردند مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانون‌گریز از مرکز آگاه نبود و نمی‌دانست که کاخ بی‌ستون منظومة شمسی و تمام کهکشان‌ها و سحاب‌ها بر اساس این دو قانون استوار است از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام «مغیبات» بودند. اگر قرآن به‌گونه‌ای از چنین قوانین خبر داده و فرموده است {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ‏}} <ref> خداوند همان است که آسمان‌ها را بی‌ستون‌هایی که آنها را ببینید برافراخت؛ سوره رعد، آیه:۲.</ref> این نوع گزارش، خبر از غیب بود و گزارش چنین قوانین مستور از علم بشر در زمان نزول قرآن خود یکی از جهات اعجاز قرآن به شمار می‌رود.
:::::#حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد مثل گزارش‌های قرآن راجع به امت‌های پیشین به وسیله پیامبر اسلام یا خبر از پیروزی رومی‌ها در سوره روم در آینده هر دو نوعی خبر از غیب می‌باشند. فرق پیش‌بینی با خبر از غیب گاهی اوقات افرادی بر اساس اطلاعاتی که از وضع دولت‌ها و ملت‌ها دارند اوضاع آینده افراد و جهان را پیش‌بینی کرده و اطلاعاتی منتشر می‌کنند که این همان پیش‌بینی است و اگر به این اطلاعات دسترسی نداشته باشند از این پیش‌بینی خبری نیست. این از غیب مستثنی می‌باشد، مانند پیش‌بینی کارشناسان هواشناسی از اوضاع جوی آینده»<ref>[http://eporsesh.com/content/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D9%87%D8%9F مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی]</ref>.
#حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد مثل گزارش‌های قرآن راجع به امت‌های پیشین به وسیله پیامبر اسلام یا خبر از پیروزی رومی‌ها در سوره روم در آینده هر دو نوعی خبر از غیب می‌باشند. فرق پیش‌بینی با خبر از غیب گاهی اوقات افرادی بر اساس اطلاعاتی که از وضع دولت‌ها و ملت‌ها دارند اوضاع آینده افراد و جهان را پیش‌بینی کرده و اطلاعاتی منتشر می‌کنند که این همان پیش‌بینی است و اگر به این اطلاعات دسترسی نداشته باشند از این پیش‌بینی خبری نیست. این از غیب مستثنی می‌باشد، مانند پیش‌بینی کارشناسان هواشناسی از اوضاع جوی آینده»<ref>[http://eporsesh.com/content/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D9%87%D8%9F مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۴۹۰: خط ۴۹۰:


«اسرار [[غیب]] به ۲ شکل است:
«اسرار [[غیب]] به ۲ شکل است:
:::::#[[لوح محفوظ]]: علمی‌که در [[لوح محفوظ]] قرار داد علم و اسرار الهی است که لایتغیر است .
#[[لوح محفوظ]]: علمی‌که در [[لوح محفوظ]] قرار داد علم و اسرار الهی است که لایتغیر است .
:::::#لوح محو اثبات : علمی‌که در لوح محو و اثبات وجود دارد علم به مقتضیات است و لوح محو اثبات چیزی است که {{عربی|« يَمْحُو اللَّهُ‏ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِت‏‏»}} است یعنی لوحی است که هرچه خداوند بخواهد محو می‌کند و هر چه را بخواهد اثبات می‌کند.
#لوح محو اثبات : علمی‌که در لوح محو و اثبات وجود دارد علم به مقتضیات است و لوح محو اثبات چیزی است که {{عربی|« يَمْحُو اللَّهُ‏ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِت‏‏»}} است یعنی لوحی است که هرچه خداوند بخواهد محو می‌کند و هر چه را بخواهد اثبات می‌کند.


[[امام صادق]]{{ع}} در زمینه [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}} می‌فرماید:{{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ عِلْماً لَمْ‏ يَعْلَمْهُ‏ إِلَّا هُو‏‏»}}<ref>برای خداوند علمی‌ است که کسی جز او نمی‌داند.</ref> و {{عربی|« وَ عِلْماً أَعْلَمَهُ‏ مَلَائِكَتَهُ‏ وَ رُسُلَه‏‏‏»}}<ref>و علمی‌ است که ملائکه و پیامبرانش را از آن آگاه کرده.</ref> و {{عربی|«فَمَا أَعْلَمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ»}}<ref>علمی‌ را که خداوند ملائکه و انبیاء رااز آن آگاه کرده ما ائمه هم از آن آگاهیم؛ بحارالانوار ج ۲۶ ص ۱۶۰ .</ref>
[[امام صادق]]{{ع}} در زمینه [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}} می‌فرماید:{{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ عِلْماً لَمْ‏ يَعْلَمْهُ‏ إِلَّا هُو‏‏»}}<ref>برای خداوند علمی‌ است که کسی جز او نمی‌داند.</ref> و {{عربی|« وَ عِلْماً أَعْلَمَهُ‏ مَلَائِكَتَهُ‏ وَ رُسُلَه‏‏‏»}}<ref>و علمی‌ است که ملائکه و پیامبرانش را از آن آگاه کرده.</ref> و {{عربی|«فَمَا أَعْلَمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ»}}<ref>علمی‌ را که خداوند ملائکه و انبیاء رااز آن آگاه کرده ما ائمه هم از آن آگاهیم؛ بحارالانوار ج ۲۶ ص ۱۶۰ .</ref>
::::::[[امام باقر]]{{ع}} نیز می‌فرمایند: علم خداوند ۲ نوع است:
::::::[[امام باقر]]{{ع}} نیز می‌فرمایند: علم خداوند ۲ نوع است:
:::::#منتشر: که در اختیار فرشتگان و رسولان و ائمه است.
#منتشر: که در اختیار فرشتگان و رسولان و ائمه است.
:::::#علم مکنون: "پنهان" که مخصوص خداست. {{متن قرآن|وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} <ref> و لوح محفوظ  نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref> [[ام الکتاب]] که همان [[لوح محفوظ]] است نزد خداست.
#علم مکنون: "پنهان" که مخصوص خداست. {{متن قرآن|وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} <ref> و لوح محفوظ  نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref> [[ام الکتاب]] که همان [[لوح محفوظ]] است نزد خداست.


[[امام سجاد]]{{ع}} نیز می‌فرمایند:{{عربی|« لولا آیه فی کتاب الله لحدثتکم بما کان و ما یکون الی یوم القیامه»}}<ref>اگر یک آیه در قرآن نبود شما را به آنچه اتفاق می‌افتاد و تا روز قیامت اتفاق می‌افتد آگاه می‌کردم.</ref> سؤال شد آن آیه کدام است [[امام]]{{ع}} در جواب فرمودند: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} <ref> خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک می‌کند و یا در آن می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref>»<ref>[http://www.majma429.blogfa.com/post-86.aspx مجمع رهروان کوی دوست]</ref>
[[امام سجاد]]{{ع}} نیز می‌فرمایند:{{عربی|« لولا آیه فی کتاب الله لحدثتکم بما کان و ما یکون الی یوم القیامه»}}<ref>اگر یک آیه در قرآن نبود شما را به آنچه اتفاق می‌افتاد و تا روز قیامت اتفاق می‌افتد آگاه می‌کردم.</ref> سؤال شد آن آیه کدام است [[امام]]{{ع}} در جواب فرمودند: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} <ref> خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک می‌کند و یا در آن می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref>»<ref>[http://www.majma429.blogfa.com/post-86.aspx مجمع رهروان کوی دوست]</ref>
خط ۵۰۷: خط ۵۰۷:


«غیب مکانى: مانند آنچه قرآن در داستان [[حضرت یوسف]]{{ع}} بیان فرموده است: {{متن قرآن|لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ}}<ref>«او را نکشید بلکه در نقطه غایبی از چاه بیندازید»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰.</ref>
«غیب مکانى: مانند آنچه قرآن در داستان [[حضرت یوسف]]{{ع}} بیان فرموده است: {{متن قرآن|لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ}}<ref>«او را نکشید بلکه در نقطه غایبی از چاه بیندازید»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰.</ref>
:::::#غیب از حواسّ ظاهری: قرآن در داستان [[حضرت سلیمان]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}<ref>«و گفت: چرا هدهد را نمی‌‏بینم، یا این که او از غایبان است؟»؛ سوره نمل، آیه ۲۰.</ref> منظور غیبت هدهد در این آیه، غیبت از چشم و حواس دیگر است.
#غیب از حواسّ ظاهری: قرآن در داستان [[حضرت سلیمان]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}<ref>«و گفت: چرا هدهد را نمی‌‏بینم، یا این که او از غایبان است؟»؛ سوره نمل، آیه ۲۰.</ref> منظور غیبت هدهد در این آیه، غیبت از چشم و حواس دیگر است.
:::::#غیب از فکر و علم: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ....[[آیا آیه ۲۶ سوره کهف نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ]]}}<ref>«گروهی خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود! و گروهی می‏‌گویند: پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود. همه اینها سخنانی بی‌‏دلیل است و گروهی می‏‌گویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است! جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌‏دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!»؛ سوره کهف، آیه ۲۲و۲۶.</ref>  
#غیب از فکر و علم: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ....[[آیا آیه ۲۶ سوره کهف نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ]]}}<ref>«گروهی خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود! و گروهی می‏‌گویند: پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود. همه اینها سخنانی بی‌‏دلیل است و گروهی می‏‌گویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است! جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌‏دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!»؛ سوره کهف، آیه ۲۲و۲۶.</ref>  
:::::#غیب از مقام معرفت و بصیرت: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند»؛ سوره جن، آیه ۲۶.</ref>
#غیب از مقام معرفت و بصیرت: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند»؛ سوره جن، آیه ۲۶.</ref>
:::::#غیب از غیر علم الهی: خداوند به خاطر علم نامحدودش، غیبی برای او وجود ندارد و چیزهایی را می‌داند که غیر او نمی‌دانند. قرآن در باره این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا]]}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
#غیب از غیر علم الهی: خداوند به خاطر علم نامحدودش، غیبی برای او وجود ندارد و چیزهایی را می‌داند که غیر او نمی‌دانند. قرآن در باره این مرتبه از غیب می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا]]}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
}}
}}


۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش