پرش به محتوا

ویژگی‌های امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::# +#))
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[قنبر علی صمدی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[قنبر علی صمدی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]»'' در این‌باره گفته است:
*«در بینش اعتقادی [[شیعه]]، [[امام زمان]]{{ع}} و دیگر اوصیای الهی، همانند خود [[پیامبر]]{{صل}} دارای ویژگی‌های منحصر به فرد و مقام‌های آسمانی و الهی هستند که مهم‌ترین آن عبارت است از [[علم]]، [[عصمت]] و [[امامت]].
*«در بینش اعتقادی [[شیعه]]، [[امام زمان]]{{ع}} و دیگر اوصیای الهی، همانند خود [[پیامبر]]{{صل}} دارای ویژگی‌های منحصر به فرد و مقام‌های آسمانی و الهی هستند که مهم‌ترین آن عبارت است از [[علم]]، [[عصمت]] و [[امامت]].
::::#'''[[علم لدنی]]:''' [[علم امام]]، همانند [[علم پیامبر]]{{صل}}، [[لدنی]]<ref>برگرفته از آیه {{متن قرآن|مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ}}؛ (سوره هود، آیه ۱).</ref> است و گستره آن، [[غیب]] و [[شهود]] و گذشته و آینده را شامل می‌شود؛ چنان که در [[روایات]] بسیاری بدان تصریح شده است. [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه می‌فرماید: "همه [[علوم]] گذشته و آینده تا [[قیامت]] به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} داده شده است و ما [[اهل بیت]]{{عم}} همه آن [[علوم]] را از او به [[ارث]] برده‌ایم"<ref>{{عربی|"إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أُعْطِيَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَوَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وِرَاثَةً"}}؛ بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۲۹.</ref>؛ از سوی دیگر با توجه به اینکه [[وحی]] و [[قرآن کریم]] منبع همه [[علوم]] است<ref>{{متن قرآن|لاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}}؛ (سوره انعام، آیه ۵۹).</ref>، [[امام]] بر تمامی [[علوم]] [[شریعت]] و رموز [[قرآن کریم]]، مشرف و به تمامی مراتب [[قرآن]]، [[آگاه]] است. در این زمینه [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: "هیچ کس مدعی نیست که همه [[قرآن]] را به همان شکل که نازل شده جمع کرده، مگر شخص بسیار [[دروغگو]]. بلکه احدی [[قرآن]] را همان‌گونه که [[خداوند]] نازل کرده، جمع و نگه داری نکرده است جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[امامان]] پس از او"<ref>{{عربی|" مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلَّا كَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ كَمَا نَزَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ{{ع}}"}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>؛ نیز آن حضرت در سخنی دیگر فرمود: "احدی نمی‌تواند مدعی شود که همه [[قرآن]]، از ظاهر و [[باطن]]، نزد او است، جز [[اوصیاء]]"<ref>{{عربی|" مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ"}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>. [[سلمه بن محرز]] [[نقل]] کرده است که شنیدم [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "از جمله علومی که به ما داده شده، [[تفسیر]] [[قرآن]] و [[احکام]] آن است و [[علم]] تغییر زمان و حوادث آن. هرگاه [[خدا]] خیر مردمی را بخواهد، آنها را شنوا می‌سازد. کسی که گوش شنوا ندارد، از سخنی که به گوش او می‌رسد رو گردان است، گویی که آن که را نشنیده"<ref>{{عربی|"إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِينَا تَفْسِيرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْكَامَهُ وَ عِلْمَ تَغْيِيرِ الزَّمَانِ وَ حَدَثَانِهِ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَيْراً أَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَ مَنْ لَمْ يَسْمَعْ لَوَلَّى مُعْرِضاً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْ "}}</ref>؛ سپس اندکی از سخن باز ایستاد و پس از آن فرمود: اگر دل‌های وسیعی پیدا می‌کردیم که تاب [[تحمل]] حقایق را داشتند و اگر [[مردم]] نکته [[فهم]] و رازداری پیدا می‌شدند که [[مذاکره]] با آنها وسیله [[آسایش]] خاطر بود، آن چه خود می‌دانستیم، به آنها می‌گفتیم و [[خدا]] یاور ما است<ref> {{عربی|" وَ لَوْ وَجَدْنَا أَوْعِيَةً أَوْ مُسْتَرَاحاً لَقُلْنَا وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ‏"}}؛ الکافی، ج۱، ص ۲۲۹.</ref>؛ [[عبدالأعلی مولی آل سام]] نیز گوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمود: "به [[خدا]]، من [[کتاب خدا]] را از اول تا آخرش می‌دانم چنان چه گویا در [[کف دست]] من قرار دارد. خبر [[آسمان]] و [[زمین]] و آن چه خواهد بود، در آن است و [[خدای عزوجل]] فرمود: در آن شرح هر چیزی است"<ref>{{عربی|" وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ "}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>؛ [[احمد بن اسحاق قمی]] [[نقل]] کرده است: هنگامی که جهت تحویل وجوهات شرعی، خدمت [[امام عسکری]]{{ع}} رسیدم، آن حضرت مرا به فرزند خردسالش محول کرد و فرمود: "[[ابن اسحاق]]! آن چه آورده‌ای بیرون بیاور تا فرزندم [[حلال]] و [[حرام]] آن را جدا کند. پس اولین کیسه را بیرون آوردم. آن کودک فرمود: "این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر [[قم]] است که در آن ۶۲ اشرفی است. ۴۵ اشرفی آن، بهای فروش [[زمین]] سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود [[ارث]] برده بود و ۱۴ دینار آن، بهای ۹ جامه‌ای است که فروخته و ۳ دینارش وجه اجاره دکان هاست. [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: "فرزند عزیزم! راست گفتی. اکنون این مرد را [[راهنمایی]] کن که کدام [[حرام]] است. کودک با دقت تمام، سکه‌های [[حرام]] را مشخص کرد و علت [[حرام]] بودن آنها را به روشنی بیان کرد! آن گاه کیسه دیگری بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت [[صاحب]] آن فرمود: "در آن کیسه ۵۰ اشرفی است که دست زدن بدان برای ما روا نیست. سپس علت ناپاکی آن [[اموال]] را یک به یک بیان کرد! آن گاه [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: "پسرم! راست گفتی. سپس رو به من کرد و فرمود: "همه را به صاحبش برگردان یا سفارش کن که آنها را به صاحبانش برسانند و ما را بدان نیازی نیست"<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۱۹۰.</ref>.
#'''[[علم لدنی]]:''' [[علم امام]]، همانند [[علم پیامبر]]{{صل}}، [[لدنی]]<ref>برگرفته از آیه {{متن قرآن|مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ}}؛ (سوره هود، آیه ۱).</ref> است و گستره آن، [[غیب]] و [[شهود]] و گذشته و آینده را شامل می‌شود؛ چنان که در [[روایات]] بسیاری بدان تصریح شده است. [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه می‌فرماید: "همه [[علوم]] گذشته و آینده تا [[قیامت]] به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} داده شده است و ما [[اهل بیت]]{{عم}} همه آن [[علوم]] را از او به [[ارث]] برده‌ایم"<ref>{{عربی|"إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أُعْطِيَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَوَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وِرَاثَةً"}}؛ بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۲۹.</ref>؛ از سوی دیگر با توجه به اینکه [[وحی]] و [[قرآن کریم]] منبع همه [[علوم]] است<ref>{{متن قرآن|لاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}}؛ (سوره انعام، آیه ۵۹).</ref>، [[امام]] بر تمامی [[علوم]] [[شریعت]] و رموز [[قرآن کریم]]، مشرف و به تمامی مراتب [[قرآن]]، [[آگاه]] است. در این زمینه [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: "هیچ کس مدعی نیست که همه [[قرآن]] را به همان شکل که نازل شده جمع کرده، مگر شخص بسیار [[دروغگو]]. بلکه احدی [[قرآن]] را همان‌گونه که [[خداوند]] نازل کرده، جمع و نگه داری نکرده است جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[امامان]] پس از او"<ref>{{عربی|" مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلَّا كَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ كَمَا نَزَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ{{ع}}"}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>؛ نیز آن حضرت در سخنی دیگر فرمود: "احدی نمی‌تواند مدعی شود که همه [[قرآن]]، از ظاهر و [[باطن]]، نزد او است، جز [[اوصیاء]]"<ref>{{عربی|" مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ"}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>. [[سلمه بن محرز]] [[نقل]] کرده است که شنیدم [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "از جمله علومی که به ما داده شده، [[تفسیر]] [[قرآن]] و [[احکام]] آن است و [[علم]] تغییر زمان و حوادث آن. هرگاه [[خدا]] خیر مردمی را بخواهد، آنها را شنوا می‌سازد. کسی که گوش شنوا ندارد، از سخنی که به گوش او می‌رسد رو گردان است، گویی که آن که را نشنیده"<ref>{{عربی|"إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِينَا تَفْسِيرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْكَامَهُ وَ عِلْمَ تَغْيِيرِ الزَّمَانِ وَ حَدَثَانِهِ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَيْراً أَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَ مَنْ لَمْ يَسْمَعْ لَوَلَّى مُعْرِضاً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْ "}}</ref>؛ سپس اندکی از سخن باز ایستاد و پس از آن فرمود: اگر دل‌های وسیعی پیدا می‌کردیم که تاب [[تحمل]] حقایق را داشتند و اگر [[مردم]] نکته [[فهم]] و رازداری پیدا می‌شدند که [[مذاکره]] با آنها وسیله [[آسایش]] خاطر بود، آن چه خود می‌دانستیم، به آنها می‌گفتیم و [[خدا]] یاور ما است<ref> {{عربی|" وَ لَوْ وَجَدْنَا أَوْعِيَةً أَوْ مُسْتَرَاحاً لَقُلْنَا وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ‏"}}؛ الکافی، ج۱، ص ۲۲۹.</ref>؛ [[عبدالأعلی مولی آل سام]] نیز گوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمود: "به [[خدا]]، من [[کتاب خدا]] را از اول تا آخرش می‌دانم چنان چه گویا در [[کف دست]] من قرار دارد. خبر [[آسمان]] و [[زمین]] و آن چه خواهد بود، در آن است و [[خدای عزوجل]] فرمود: در آن شرح هر چیزی است"<ref>{{عربی|" وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ "}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>؛ [[احمد بن اسحاق قمی]] [[نقل]] کرده است: هنگامی که جهت تحویل وجوهات شرعی، خدمت [[امام عسکری]]{{ع}} رسیدم، آن حضرت مرا به فرزند خردسالش محول کرد و فرمود: "[[ابن اسحاق]]! آن چه آورده‌ای بیرون بیاور تا فرزندم [[حلال]] و [[حرام]] آن را جدا کند. پس اولین کیسه را بیرون آوردم. آن کودک فرمود: "این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر [[قم]] است که در آن ۶۲ اشرفی است. ۴۵ اشرفی آن، بهای فروش [[زمین]] سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود [[ارث]] برده بود و ۱۴ دینار آن، بهای ۹ جامه‌ای است که فروخته و ۳ دینارش وجه اجاره دکان هاست. [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: "فرزند عزیزم! راست گفتی. اکنون این مرد را [[راهنمایی]] کن که کدام [[حرام]] است. کودک با دقت تمام، سکه‌های [[حرام]] را مشخص کرد و علت [[حرام]] بودن آنها را به روشنی بیان کرد! آن گاه کیسه دیگری بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت [[صاحب]] آن فرمود: "در آن کیسه ۵۰ اشرفی است که دست زدن بدان برای ما روا نیست. سپس علت ناپاکی آن [[اموال]] را یک به یک بیان کرد! آن گاه [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: "پسرم! راست گفتی. سپس رو به من کرد و فرمود: "همه را به صاحبش برگردان یا سفارش کن که آنها را به صاحبانش برسانند و ما را بدان نیازی نیست"<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۱۹۰.</ref>.
::::#'''[[عصمت]]:''' عموم [[مسلمانان]] درباره [[عصمت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اتفاق نظر]] دارند<ref>ر.ک: اوائل المقالات، ص۶۲؛ عصمة الانبیاء، ص۲۶؛ عقائد الإمامیه، ص۵۴.</ref>؛ اما [[اعتقاد]] به [[عصمت]] [[جانشینان]] [[پیامبر]]{{صل}} از مختصات [[اندیشه]] [[شیعی]] است. از دیدگاه [[شیعه]]، [[مقام]] [[امامت]] همانند [[مقام]] [[نبوت]]، یک [[منصب الهی]] و یک [[مقام]] آسمانی و فرابشری است که به [[انتصاب]] از سوی [[خداوند]] نیاز دارد و مهم‌ترین شرط آن نیز [[عصمت]]، یعنی [[مصونیت]] صد در صد از یک سو و [[گزینش الهی]] از سوی دیگر است. در حالی که [[اهل سنت]] قائل به [[لزوم]] [[عصمت امام]] و خلفای [[پیامبر]]{{صل}} نمی‌باشند، بلکه آن را یک امر فقهی و [[مقام]] عرفی می‌دانند که با [[انتخاب]] و [[بیعت]] [[مردم]] ایجاد می‌شود. [[اعتقاد]] اصیل [[شیعه]] به [[عصمت]] [[ائمه]] {{عم}} مبتنی بر [[آیات]] [[قرآن]] و سخنان صریح [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره [[عصمت]] [[امامان]] است. [[قرآن کریم]] در برخی از [[آیات]]، به [[عصمت]] [[امامان]]{{ع}} اشاره کرده است؛ مانند [[آیه تطهیر]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>همانا [[خداوند]] می‌خواهد [[پلیدی]] و [[گناه]] را از شما [[اهل بیت]] دور کند و کاملاً شما را [[پاک]] سازد؛
#'''[[عصمت]]:''' عموم [[مسلمانان]] درباره [[عصمت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اتفاق نظر]] دارند<ref>ر.ک: اوائل المقالات، ص۶۲؛ عصمة الانبیاء، ص۲۶؛ عقائد الإمامیه، ص۵۴.</ref>؛ اما [[اعتقاد]] به [[عصمت]] [[جانشینان]] [[پیامبر]]{{صل}} از مختصات [[اندیشه]] [[شیعی]] است. از دیدگاه [[شیعه]]، [[مقام]] [[امامت]] همانند [[مقام]] [[نبوت]]، یک [[منصب الهی]] و یک [[مقام]] آسمانی و فرابشری است که به [[انتصاب]] از سوی [[خداوند]] نیاز دارد و مهم‌ترین شرط آن نیز [[عصمت]]، یعنی [[مصونیت]] صد در صد از یک سو و [[گزینش الهی]] از سوی دیگر است. در حالی که [[اهل سنت]] قائل به [[لزوم]] [[عصمت امام]] و خلفای [[پیامبر]]{{صل}} نمی‌باشند، بلکه آن را یک امر فقهی و [[مقام]] عرفی می‌دانند که با [[انتخاب]] و [[بیعت]] [[مردم]] ایجاد می‌شود. [[اعتقاد]] اصیل [[شیعه]] به [[عصمت]] [[ائمه]] {{عم}} مبتنی بر [[آیات]] [[قرآن]] و سخنان صریح [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره [[عصمت]] [[امامان]] است. [[قرآن کریم]] در برخی از [[آیات]]، به [[عصمت]] [[امامان]]{{ع}} اشاره کرده است؛ مانند [[آیه تطهیر]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>همانا [[خداوند]] می‌خواهد [[پلیدی]] و [[گناه]] را از شما [[اهل بیت]] دور کند و کاملاً شما را [[پاک]] سازد؛
  سوره احزاب، [[آیه]] ۳۳.</ref>؛ و نیز [[آیه]] [[اولوالامر]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا و پیامبر او و اولوالامر را اطاعت کنید و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید [و از آنها داوری بطلبید]. این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>؛ [[پیامبر]]{{صل}} نیز [[جانشینان]] بعد از خود را با ویژگی [[عصمت]] معرفی فرموده است. برای نمونه، از ایشان [[روایت]] شده است: "من، [[امام علی|علی]]، [[امام حسن|حسن]]، [[امام حسین|حسین]] و نه تن از فرزندان [[امام حسین|حسین]]، [[پاکیزه]] و [[معصوم]] از هرگونه [[گناه]] و اشتباهیم"<ref>{{عربی|" أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص۲۸۰؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۶؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۵۳؛ غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. هم چنین آن حضرت خطاب به [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} فرموده است: {{عربی|"أَنْتَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِكَ أَئِمَّةٌ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا "}}<ref>غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. نیز در جای دیگری فرمود: "از صلب [[امام حسین|حسین]]، نه [[امام]] [[معصوم]] و [[مطهر]] خارج خواهند شد که [[مهدی]] این [[امت]]، از آنان است و در [[آخر الزمان]] [[قیام]] می‌کند"<ref>{{عربی|" يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةً مِنَ الْأَئِمَّةِ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ "}}؛ کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۱۷؛ بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۳۱.</ref>؛ بر اساس این [[احادیث]]، [[جانشینان]] [[پیامبر]]{{صل}} همانند خود [[پیامبر]]{{صل}} می‌بایست از هرگونه آلودگی و خطای فکری و عملی مصون باشند.
  سوره احزاب، [[آیه]] ۳۳.</ref>؛ و نیز [[آیه]] [[اولوالامر]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا و پیامبر او و اولوالامر را اطاعت کنید و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید [و از آنها داوری بطلبید]. این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>؛ [[پیامبر]]{{صل}} نیز [[جانشینان]] بعد از خود را با ویژگی [[عصمت]] معرفی فرموده است. برای نمونه، از ایشان [[روایت]] شده است: "من، [[امام علی|علی]]، [[امام حسن|حسن]]، [[امام حسین|حسین]] و نه تن از فرزندان [[امام حسین|حسین]]، [[پاکیزه]] و [[معصوم]] از هرگونه [[گناه]] و اشتباهیم"<ref>{{عربی|" أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص۲۸۰؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۶؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۵۳؛ غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. هم چنین آن حضرت خطاب به [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} فرموده است: {{عربی|"أَنْتَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِكَ أَئِمَّةٌ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا "}}<ref>غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. نیز در جای دیگری فرمود: "از صلب [[امام حسین|حسین]]، نه [[امام]] [[معصوم]] و [[مطهر]] خارج خواهند شد که [[مهدی]] این [[امت]]، از آنان است و در [[آخر الزمان]] [[قیام]] می‌کند"<ref>{{عربی|" يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةً مِنَ الْأَئِمَّةِ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ "}}؛ کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۱۷؛ بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۳۱.</ref>؛ بر اساس این [[احادیث]]، [[جانشینان]] [[پیامبر]]{{صل}} همانند خود [[پیامبر]]{{صل}} می‌بایست از هرگونه آلودگی و خطای فکری و عملی مصون باشند.
::::#'''[[امامت]]:''' در [[اندیشه]] کلامی [[شیعه]]، [[امامت]]، طبق آن چه در [[قرآن کریم]] بیان شده<ref>ر.ک: سوره مائده، آیه ۵۵؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، مقامی الهی است و معرفی مصداق آن بر عهده [[پیامبر]]{{صل}} است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز در معرفی [[جانشینان]] خود،  [[امام مهدی]] {{ع}} را به عنوان دوازدهمین [[وصی]] و آخرین [[امام]] پس از خود ذکر فرموده است. این دسته از [[احادیث]] [[نبوی]] دو گونه‌اند: برخی به طور عام از [[امامت]] [[امامان]] [[دوازده گانه]] خبر داده‌اند و برخی دیگر، به طور خاص، نام [[ائمه]]{{ع}} و مخصوصاً [[حضرت مهدی]] {{ع}} را بیان کرده‌اند. در برخی [[احادیث]] [[نبوی]]، تعداد [[جانشینان]] [[پیامبر]]{{صل}} منحصر در [[دوازده]] نفر ذکر شده که همگی [[قریشی]] تبارند. این [[احادیث]] بیشتر در مجامع حدیثی [[اهل سنت]]، نظیر [[صحیح مسلم]]، صحیح [[ابن حبان]]، جامع [[ترمذی]]، [[سنن ابی داود]]، [[سنن ابن ماجه]]، مسند [[احمد]] بن حنبل، مسند ابن جعد، مسند ابی یعلی، کنز العمال و... [[نقل]] شده است. مانند [[حدیث]]: {{عربی|"يَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ "}}<ref>پس از من دوازده نفر جانشینان من خواهد بود؛ مسند ابن جعد، ص۳۹۰؛ الاحاد و المثانی، ج۳، ص۱۲۶.</ref>؛ و [[حدیث]] {{عربی|" لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ "}}<ref>همواره دین پایدار ماند تا قیامت فرا رسد یا دوازده جانشین که همگی از قریش‌اند بر شما حکم فرما باشند؛ مسند احمد، ج۵، ص۸۶؛ مسند ابی یعلی، ج۱۳، ص۴۵۶.</ref>؛ اما در نوع دوم [[احادیث]] معرفی [[خلفا]]، [[پیامبر]]{{صل}} ضمن تأکید بر [[دوازده]] نفر بودن [[جانشینان]] خود، به معرفی مصادیق این [[دوازده]] نفر پرداخته و آنان را [[اهل بیت]] خود دانسته است. در یک دسته از این [[احادیث]]، [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} اولین آنان و [[امام مهدی]] {{ع}} آخرین آنان معرفی شده‌اند<ref>الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۱۰۴؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۲.</ref> و اقرار به [[امامت]] آنان، مایه [[ایمان]] و [[انکار]] آنان سبب [[کفر]] شمرده شده است<ref>من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۰.</ref>. در برخی دیگر از این [[احادیث]]، [[پیامبر]]{{صل}} نه نفر از [[دوازده]] [[امام]] بعد از خود را از صلب [[امام حسین]]{{ع}} معرفی کرده و تصریح فرموده که آخرین آنان، حضرت [[قائم]] است. به عنوان مثال، [[ابوذر]] از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کرده است: "[[امامان]] بعد از من [[دوازده]] نفرند. نه نفر آنان از نسل [[امام حسین|حسین]]{{ع}} هستند و نهمین آنان، [[قائم]] آنان است. [[آگاه]] باشید که داستان [[امامان]] [[دوازده گانه]] در میان شما همانند قضیه [[کشتی نوح]] است؛ پس هر کس به آنان متمسک شود، [[نجات]] می‌یابد و هر کس از آن دوری ورزد، هلاک می‌شود"<ref>{{عربی|" الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} أَلَا إِنَّ مَثَلَهُمْ فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيل‏"}}؛ غایة المرام، ج۳، ص۲۲.</ref>؛ در بخشی دیگر از این دسته [[احادیث]]، [[پیامبر]]{{صل}} اسامی [[امامان]]{{عم}} بعد از خود را نیز بیان فرموده است. گاهی فقط اسامی مشترک میان [[ائمه]] {{عم}} بیان شده است؛ مثل: "[[امامان]]{{عم}} بعد از من [[دوازده]] نفرند. اولین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، چهارمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، هشتمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، دهمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}} و آخرین آنان [[مهدی]] است" <ref>{{عربی|" الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ وَ رَابِعُهُمْ وَ ثَامِنُهُمْ عَلِيٌّ وَ عَاشِرُهُمْ عَلِيٌّ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِي‏"}}؛ معارج الیقین، ص۶۲.</ref>. در [[حدیث]] معروف به "[[حدیث لوح]]" نیز آمده است: [[امام باقر]]{{ع}} از [[جابر بن عبدالله انصاری]] درخواست کرد که از آن چه در [[لوح]] [[فاطمه زهرا|حضرت فاطمه]]{{س}} دیده است، خبر بدهد. [[جابر]] در پاسخ [[امام باقر]]{{ع}} عرض کرد: "[[خدا]] را [[شاهد]] می‌گیرم که من در زمان حیات [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} وارد خانه مادرت [[فاطمه]] شدم تا تولد فرزندنش [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را به او تبریک گویم. در دست دختر [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} لوحی سبز رنگ دیدم که گمان کردم زمرد است. در آن [[لوح]]، نوشته‌هایی نورانی به چشم می‌خورد که مثل سفیدی [[نور]] [[خورشید]] در آن نقش بسته بودند. پرسیدم: ای دختر [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}}! پدر و مادرم به فدایت، این چیست؟ فرمود: این لوحی است که [[خداوند]] آن را به پدرم [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} هدیه نموده است و در آن اسم پدرم و شوهرم [[امام علی|علی]]{{ع}} و هر دو فرزندم و اسامی دیگر [[اوصیا]] از فرزندانم ذکر شده است. پدرم آن را به من عطا نمود تا مرا شاد و مسرور نماید<ref>{{عربی|"هَذَا اللَّوْحُ أَهْدَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى رَسُولِهِ فِيهِ اسْمُ أَبِي وَ اسْمُ بَعْلِي وَ اسْمُ ابْنَيَّ وَ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِي فَأَعْطَانِيهِ أَبِي لِيَسُرَّنِي بِذَلِك‏"}}</ref> آن گاه مادرت [[فاطمه]]، آن [[لوح]] را به من نشان داد و من آن را خواندم و از آن نسخه برداری کردم. پس از آن، [[جابر]] بنا به درخواست [[امام باقر]]{{ع}} نسخه مکتوب خود را به حضرت نشان داد که در آن، اسامی هر کدام از [[امامان]] [[دوازده گانه]] با توصیفات خاص، ذکر شده بود<ref>ر.ک: الکافی، ج ۱، ص ۵۲۷؛ الامامة و التبصرة، ص۱۰۴؛ الإختصاص، ص۲۱۰.</ref>»<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص ۷۶ -۸۴.</ref>.
#'''[[امامت]]:''' در [[اندیشه]] کلامی [[شیعه]]، [[امامت]]، طبق آن چه در [[قرآن کریم]] بیان شده<ref>ر.ک: سوره مائده، آیه ۵۵؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، مقامی الهی است و معرفی مصداق آن بر عهده [[پیامبر]]{{صل}} است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز در معرفی [[جانشینان]] خود،  [[امام مهدی]] {{ع}} را به عنوان دوازدهمین [[وصی]] و آخرین [[امام]] پس از خود ذکر فرموده است. این دسته از [[احادیث]] [[نبوی]] دو گونه‌اند: برخی به طور عام از [[امامت]] [[امامان]] [[دوازده گانه]] خبر داده‌اند و برخی دیگر، به طور خاص، نام [[ائمه]]{{ع}} و مخصوصاً [[حضرت مهدی]] {{ع}} را بیان کرده‌اند. در برخی [[احادیث]] [[نبوی]]، تعداد [[جانشینان]] [[پیامبر]]{{صل}} منحصر در [[دوازده]] نفر ذکر شده که همگی [[قریشی]] تبارند. این [[احادیث]] بیشتر در مجامع حدیثی [[اهل سنت]]، نظیر [[صحیح مسلم]]، صحیح [[ابن حبان]]، جامع [[ترمذی]]، [[سنن ابی داود]]، [[سنن ابن ماجه]]، مسند [[احمد]] بن حنبل، مسند ابن جعد، مسند ابی یعلی، کنز العمال و... [[نقل]] شده است. مانند [[حدیث]]: {{عربی|"يَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ "}}<ref>پس از من دوازده نفر جانشینان من خواهد بود؛ مسند ابن جعد، ص۳۹۰؛ الاحاد و المثانی، ج۳، ص۱۲۶.</ref>؛ و [[حدیث]] {{عربی|" لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ "}}<ref>همواره دین پایدار ماند تا قیامت فرا رسد یا دوازده جانشین که همگی از قریش‌اند بر شما حکم فرما باشند؛ مسند احمد، ج۵، ص۸۶؛ مسند ابی یعلی، ج۱۳، ص۴۵۶.</ref>؛ اما در نوع دوم [[احادیث]] معرفی [[خلفا]]، [[پیامبر]]{{صل}} ضمن تأکید بر [[دوازده]] نفر بودن [[جانشینان]] خود، به معرفی مصادیق این [[دوازده]] نفر پرداخته و آنان را [[اهل بیت]] خود دانسته است. در یک دسته از این [[احادیث]]، [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} اولین آنان و [[امام مهدی]] {{ع}} آخرین آنان معرفی شده‌اند<ref>الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۱۰۴؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۲.</ref> و اقرار به [[امامت]] آنان، مایه [[ایمان]] و [[انکار]] آنان سبب [[کفر]] شمرده شده است<ref>من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۰.</ref>. در برخی دیگر از این [[احادیث]]، [[پیامبر]]{{صل}} نه نفر از [[دوازده]] [[امام]] بعد از خود را از صلب [[امام حسین]]{{ع}} معرفی کرده و تصریح فرموده که آخرین آنان، حضرت [[قائم]] است. به عنوان مثال، [[ابوذر]] از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کرده است: "[[امامان]] بعد از من [[دوازده]] نفرند. نه نفر آنان از نسل [[امام حسین|حسین]]{{ع}} هستند و نهمین آنان، [[قائم]] آنان است. [[آگاه]] باشید که داستان [[امامان]] [[دوازده گانه]] در میان شما همانند قضیه [[کشتی نوح]] است؛ پس هر کس به آنان متمسک شود، [[نجات]] می‌یابد و هر کس از آن دوری ورزد، هلاک می‌شود"<ref>{{عربی|" الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} أَلَا إِنَّ مَثَلَهُمْ فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيل‏"}}؛ غایة المرام، ج۳، ص۲۲.</ref>؛ در بخشی دیگر از این دسته [[احادیث]]، [[پیامبر]]{{صل}} اسامی [[امامان]]{{عم}} بعد از خود را نیز بیان فرموده است. گاهی فقط اسامی مشترک میان [[ائمه]] {{عم}} بیان شده است؛ مثل: "[[امامان]]{{عم}} بعد از من [[دوازده]] نفرند. اولین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، چهارمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، هشتمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، دهمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}} و آخرین آنان [[مهدی]] است" <ref>{{عربی|" الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ وَ رَابِعُهُمْ وَ ثَامِنُهُمْ عَلِيٌّ وَ عَاشِرُهُمْ عَلِيٌّ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِي‏"}}؛ معارج الیقین، ص۶۲.</ref>. در [[حدیث]] معروف به "[[حدیث لوح]]" نیز آمده است: [[امام باقر]]{{ع}} از [[جابر بن عبدالله انصاری]] درخواست کرد که از آن چه در [[لوح]] [[فاطمه زهرا|حضرت فاطمه]]{{س}} دیده است، خبر بدهد. [[جابر]] در پاسخ [[امام باقر]]{{ع}} عرض کرد: "[[خدا]] را [[شاهد]] می‌گیرم که من در زمان حیات [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} وارد خانه مادرت [[فاطمه]] شدم تا تولد فرزندنش [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را به او تبریک گویم. در دست دختر [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} لوحی سبز رنگ دیدم که گمان کردم زمرد است. در آن [[لوح]]، نوشته‌هایی نورانی به چشم می‌خورد که مثل سفیدی [[نور]] [[خورشید]] در آن نقش بسته بودند. پرسیدم: ای دختر [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}}! پدر و مادرم به فدایت، این چیست؟ فرمود: این لوحی است که [[خداوند]] آن را به پدرم [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} هدیه نموده است و در آن اسم پدرم و شوهرم [[امام علی|علی]]{{ع}} و هر دو فرزندم و اسامی دیگر [[اوصیا]] از فرزندانم ذکر شده است. پدرم آن را به من عطا نمود تا مرا شاد و مسرور نماید<ref>{{عربی|"هَذَا اللَّوْحُ أَهْدَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى رَسُولِهِ فِيهِ اسْمُ أَبِي وَ اسْمُ بَعْلِي وَ اسْمُ ابْنَيَّ وَ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِي فَأَعْطَانِيهِ أَبِي لِيَسُرَّنِي بِذَلِك‏"}}</ref> آن گاه مادرت [[فاطمه]]، آن [[لوح]] را به من نشان داد و من آن را خواندم و از آن نسخه برداری کردم. پس از آن، [[جابر]] بنا به درخواست [[امام باقر]]{{ع}} نسخه مکتوب خود را به حضرت نشان داد که در آن، اسامی هر کدام از [[امامان]] [[دوازده گانه]] با توصیفات خاص، ذکر شده بود<ref>ر.ک: الکافی، ج ۱، ص ۵۲۷؛ الامامة و التبصرة، ص۱۰۴؛ الإختصاص، ص۲۱۰.</ref>»<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص ۷۶ -۸۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[صفر فلاحی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی ذخیره امامت (کتاب)|امام مهدی ذخیره امامت]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[صفر فلاحی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی ذخیره امامت (کتاب)|امام مهدی ذخیره امامت]]»'' در این‌باره گفته است:
*«[[امام زمان]] {{ع}} در [[سیرت]] [[رفتار]] و شخصیت دارای ویژگی‌های برجسته‌ای است که به بعض آنها اشاره می‌کنیم:  
*«[[امام زمان]] {{ع}} در [[سیرت]] [[رفتار]] و شخصیت دارای ویژگی‌های برجسته‌ای است که به بعض آنها اشاره می‌کنیم:  
::::#'''[[بنده]] [[خدا]]''' از بزرگترین صفات [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] که در [[قرآن]] به آن بسیار توجه شده است "[[عبودیت]]" و "[[بندگی]]" ایشان است، طوری که نامی از [[پیامبری]] به میان نیامده مگر اینکه او را به عنوان [[بنده]] = [[عبد]] معرفی کرده است. [[امام مهدی]]{{ع}} که خاتم اولیاست، در برابر [[خدا]] بسیار فروتن بوده و در برابر عظمت الهی [[خاشع]] است. [[خدا]] و عظمت او در وجود حضرتش متجلی است. همواره [[بیم]] [[خدا]] به [[دل]] دارد و به [[مقام]] تقربی که نزد [[خدا]] دارد، مغرور نمی‌شود. در [[حکومت]] او به احدی بدی نرسد، مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد<ref>خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود، ج ۱/۲۸۰.</ref>.
#'''[[بنده]] [[خدا]]''' از بزرگترین صفات [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] که در [[قرآن]] به آن بسیار توجه شده است "[[عبودیت]]" و "[[بندگی]]" ایشان است، طوری که نامی از [[پیامبری]] به میان نیامده مگر اینکه او را به عنوان [[بنده]] = [[عبد]] معرفی کرده است. [[امام مهدی]]{{ع}} که خاتم اولیاست، در برابر [[خدا]] بسیار فروتن بوده و در برابر عظمت الهی [[خاشع]] است. [[خدا]] و عظمت او در وجود حضرتش متجلی است. همواره [[بیم]] [[خدا]] به [[دل]] دارد و به [[مقام]] تقربی که نزد [[خدا]] دارد، مغرور نمی‌شود. در [[حکومت]] او به احدی بدی نرسد، مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد<ref>خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود، ج ۱/۲۸۰.</ref>.
::::#'''خلق محمدی:''' [[قرآن کریم]]، [[پیامبران]] و از جمله [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]] و [[حضرت محمد]]{{صل}} را به عنوان "[[الگو]]" و "[[اسوه]]" در همه [[شؤون]] زندگی معرفی می‌کند. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] در [[قول و فعل]] [[مفسر]] [[آیه]] به [[آیه]] [[قرآن]] است و بدینسان به داشتن خلق عظیم هم ستوده شده است {{متن قرآن| وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}. آری [[مهدی]]{{ع}} هم [[صاحب]] حشمت، سکینه و [[وقار]] است. [[مهدی]] جامه‌هایی درشت بر تن می‌کند و نان ساده می‌خورد. [[علم]] و [[حلم]] او از همه [[مردم]] بیشتر است. او همنام [[پیامبر]] و [[صاحب]] و دارنده خلق محمدی است<ref>خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود، ج ۱/۲۸۰.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} روزی به [[امام حسین]]{{ع}} نگاهی کرد و فرمود "این پسر من آقاست. چنانکه [[پیامبر]] نیز او را آقا نامیده؛ [[خداوند]] از دودمان او مردی هم نام [[پیامبر]] به وجود آورد که در خوی و [[سیرت]] مانند خود آن حضرت است به هنگامی که [[مردم]] از همه جا غافل و [[حق]] از میان برود و [[ظلم]] سراسر [[گیتی]] را فرا گرفته باشد، [[ظهور]] کند... او [[زمین]] را پر از [[عدل]] کند، همچنان که پر از [[ظلم و ستم]] شده باشد"<ref>بحارالانوار، ج ۵۱، باب ۴، ح ۱۱۹.</ref>.
#'''خلق محمدی:''' [[قرآن کریم]]، [[پیامبران]] و از جمله [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]] و [[حضرت محمد]]{{صل}} را به عنوان "[[الگو]]" و "[[اسوه]]" در همه [[شؤون]] زندگی معرفی می‌کند. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] در [[قول و فعل]] [[مفسر]] [[آیه]] به [[آیه]] [[قرآن]] است و بدینسان به داشتن خلق عظیم هم ستوده شده است {{متن قرآن| وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}. آری [[مهدی]]{{ع}} هم [[صاحب]] حشمت، سکینه و [[وقار]] است. [[مهدی]] جامه‌هایی درشت بر تن می‌کند و نان ساده می‌خورد. [[علم]] و [[حلم]] او از همه [[مردم]] بیشتر است. او همنام [[پیامبر]] و [[صاحب]] و دارنده خلق محمدی است<ref>خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود، ج ۱/۲۸۰.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} روزی به [[امام حسین]]{{ع}} نگاهی کرد و فرمود "این پسر من آقاست. چنانکه [[پیامبر]] نیز او را آقا نامیده؛ [[خداوند]] از دودمان او مردی هم نام [[پیامبر]] به وجود آورد که در خوی و [[سیرت]] مانند خود آن حضرت است به هنگامی که [[مردم]] از همه جا غافل و [[حق]] از میان برود و [[ظلم]] سراسر [[گیتی]] را فرا گرفته باشد، [[ظهور]] کند... او [[زمین]] را پر از [[عدل]] کند، همچنان که پر از [[ظلم و ستم]] شده باشد"<ref>بحارالانوار، ج ۵۱، باب ۴، ح ۱۱۹.</ref>.
::::#'''اهل [[جود]] و کرم:''' از جمله ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} صفت [[جود]] و برخورد کریمانه با دیگران است او تحقق بخش {{عربی|"وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ"}}<ref>مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref> است. بخشنده بودن در عصر او به عنوان یک [[فرهنگ]] در بین مردمان رواج می‌یابد. حتی در [[روایت]] آمده است که در آن زمان [[مؤمنان]] در معاملات از یکدیگر سود نمی‌گیرند. [[امام]]{{ع}} اهل [[بخشش]] است و بدون سخت‌گیری نیاز و خواسته دیگران را برآورده می‌سازد. او نسبت به عمال و [[کارگزاران]] و مأموران [[دولت]] خویش سخت‌گیر، دقیق و با ناتوانان و مستمندان بسیار دلرحم و مهربان است<ref>خورشید مغرب، ۳۰.</ref>. [[امام عصر]]{{ع}} در برنامه خویش اساس کارش نیز بر [[تزکیه]] و [[تعلیم]] بنا نهاده شده است. مرحوم [[آیت الله]] [[طالقانی]] ذیل [[خطبه]] ۱۳۴ [[نهج البلاغه]] سخنی نغز دارند که می‌آوریم: "اساس کار او نه متکی به [[جنگ]] است و نه تهدید به سرنیزه و [[قوانین]] تحمیلی، شروع [[اصلاح]] و سازندگی‌اش از [[عقول]] و [[نفوس]] بشری است. این کاری است که نه [[قدرت]] نظامی می‌تواند انجام دهد و نه [[قوانین]] و تعلیمات و [[علوم]] بشری. معلوم و اکتشاف بشری هرچه پیش رود و وسعت یابد، اگر با [[هدایت]] و [[اصلاح]] و رشد عقلی و نفسانی همراه نباشد به خیر و [[صلاح]] بشری نخواهد بود... تحدید هواها و طغیان‌ها به وسیله [[هدایت]] و تنویر [[عقول]] و رشد کافی، نخستین کار و [[انقلاب]] است که شخصیت عالی آینده انجام می‌دهد و این هم دو قسمت دارد: قسمت نخست رشد و [[هدایت]] کلی و عمومی است برای همه [[بشر]]، قسمت بعد [[هدایت]] و [[حاکمیت]] شخص [[قرآن]] است که همان [[حاکمیت خدا]] و [[مشیت]] اوست..."<ref>آینده بشریت از نظر مکتب ما، ص ۴۹-۵۰.</ref>.
#'''اهل [[جود]] و کرم:''' از جمله ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} صفت [[جود]] و برخورد کریمانه با دیگران است او تحقق بخش {{عربی|"وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ"}}<ref>مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref> است. بخشنده بودن در عصر او به عنوان یک [[فرهنگ]] در بین مردمان رواج می‌یابد. حتی در [[روایت]] آمده است که در آن زمان [[مؤمنان]] در معاملات از یکدیگر سود نمی‌گیرند. [[امام]]{{ع}} اهل [[بخشش]] است و بدون سخت‌گیری نیاز و خواسته دیگران را برآورده می‌سازد. او نسبت به عمال و [[کارگزاران]] و مأموران [[دولت]] خویش سخت‌گیر، دقیق و با ناتوانان و مستمندان بسیار دلرحم و مهربان است<ref>خورشید مغرب، ۳۰.</ref>. [[امام عصر]]{{ع}} در برنامه خویش اساس کارش نیز بر [[تزکیه]] و [[تعلیم]] بنا نهاده شده است. مرحوم [[آیت الله]] [[طالقانی]] ذیل [[خطبه]] ۱۳۴ [[نهج البلاغه]] سخنی نغز دارند که می‌آوریم: "اساس کار او نه متکی به [[جنگ]] است و نه تهدید به سرنیزه و [[قوانین]] تحمیلی، شروع [[اصلاح]] و سازندگی‌اش از [[عقول]] و [[نفوس]] بشری است. این کاری است که نه [[قدرت]] نظامی می‌تواند انجام دهد و نه [[قوانین]] و تعلیمات و [[علوم]] بشری. معلوم و اکتشاف بشری هرچه پیش رود و وسعت یابد، اگر با [[هدایت]] و [[اصلاح]] و رشد عقلی و نفسانی همراه نباشد به خیر و [[صلاح]] بشری نخواهد بود... تحدید هواها و طغیان‌ها به وسیله [[هدایت]] و تنویر [[عقول]] و رشد کافی، نخستین کار و [[انقلاب]] است که شخصیت عالی آینده انجام می‌دهد و این هم دو قسمت دارد: قسمت نخست رشد و [[هدایت]] کلی و عمومی است برای همه [[بشر]]، قسمت بعد [[هدایت]] و [[حاکمیت]] شخص [[قرآن]] است که همان [[حاکمیت خدا]] و [[مشیت]] اوست..."<ref>آینده بشریت از نظر مکتب ما، ص ۴۹-۵۰.</ref>.
::::#'''برپاکننده [[دولت]] [[عدالت]]:''' از خصوصیات بارز [[امام مهدی]]{{ع}} و [[حکومت]] او [[عدالت]] گسترده در همه زمینه‌ها است. طوری که سراسر [[زمین]] از [[عدل و داد]] پر شود. هیچ جای [[زمین]] باقی نماند، مگر اینکه به [[برکت]] [[عدل]] و [[احسان]] او [[فیض]] برده و زنده شود. حتی جانوران و گیاهان نیز از این [[برکت]] و [[عدالت]] و [[دادگری]] و... بهره‌مند می‌گردند <ref>خورشید مغرب، ۳۳، به نقل از بحارالانوار. نک. غیبت نعمانی، ۲۳۷، باب ۱۳، حدیث ۲۶ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴.</ref>. در [[احادیث]] فراوان این نکته بازگو شده است که [[عدالت]] مهدوی چنان گسترده و دقیق است که به هیچکس در هیچ چیز هیچگونه ستمی نرود. نخستین نشانه [[عدل]] او اینکه سخنگویان [[حکومت]] او در [[مکه]] فریاد می‌زنند: "هر کس [[نماز]] فریضه خویش را در کنار حجرالاسود و محل طواف، خوانده است و اکنون می‌خواهد [[نماز]] نافله بخواند به کناری رود تا [[حق]] کسی پایمال نگردد و هر کس می‌خواهد [[نماز]] فریضه بخواند بیاید و بخواند<ref>اصول کافی، ج ۴/۴۲۷.</ref>. عصر [[غیبت]] و دوران [[انتظار]] نیز بخشی شیرین و جذاب از عصر [[ظهور]] می‌تواند باشد؛ به شرطی که [[ایمان]] تقویت، ارزش‌های [[دین]] و [[مکتب]] تحکیم، انقلابیون و [[منتظران]] در [[راه خدا]] استوار و به [[وظایف]] و [[تکالیف]] خویش عمل نمایند. آری پرهیز از بدی و [[بدعت]] و ترویج [[نیکی]] و معروف از جمله [[وظایف منتظران]] [[حکومت]] [[عدل]] جهانی است. [[آمادگی]] و کسب [[علوم]] و مهارت‌های لازم و فرآهم آوردن شرایط [[ظهور]] از دیگر برنامه‌هایی است که شیفتگان [[دولت حق]] بر عهده دارند. و بالاخره از مهمترین و اساسی‌ترین [[وظایف]] آنهاکسب [[معرفت]] و [[شناخت]] نسبت به [[امام زمان]] {{ع}} است که حیات واقعی و انسانی ما در گرو آن است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: {{عربی|" مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}<ref>کافی، ج۱،۳۷۷؛ نک بحارالانوار، ج ۵۱، ۷۳.</ref>»<ref>[[صفر فلاحی|فلاحی، صفر]]، [[امام مهدی ذخیره امامت (کتاب)|امام مهدی ذخیره امامت]]، ص ۱۳ -۱۷.</ref>.
#'''برپاکننده [[دولت]] [[عدالت]]:''' از خصوصیات بارز [[امام مهدی]]{{ع}} و [[حکومت]] او [[عدالت]] گسترده در همه زمینه‌ها است. طوری که سراسر [[زمین]] از [[عدل و داد]] پر شود. هیچ جای [[زمین]] باقی نماند، مگر اینکه به [[برکت]] [[عدل]] و [[احسان]] او [[فیض]] برده و زنده شود. حتی جانوران و گیاهان نیز از این [[برکت]] و [[عدالت]] و [[دادگری]] و... بهره‌مند می‌گردند <ref>خورشید مغرب، ۳۳، به نقل از بحارالانوار. نک. غیبت نعمانی، ۲۳۷، باب ۱۳، حدیث ۲۶ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴.</ref>. در [[احادیث]] فراوان این نکته بازگو شده است که [[عدالت]] مهدوی چنان گسترده و دقیق است که به هیچکس در هیچ چیز هیچگونه ستمی نرود. نخستین نشانه [[عدل]] او اینکه سخنگویان [[حکومت]] او در [[مکه]] فریاد می‌زنند: "هر کس [[نماز]] فریضه خویش را در کنار حجرالاسود و محل طواف، خوانده است و اکنون می‌خواهد [[نماز]] نافله بخواند به کناری رود تا [[حق]] کسی پایمال نگردد و هر کس می‌خواهد [[نماز]] فریضه بخواند بیاید و بخواند<ref>اصول کافی، ج ۴/۴۲۷.</ref>. عصر [[غیبت]] و دوران [[انتظار]] نیز بخشی شیرین و جذاب از عصر [[ظهور]] می‌تواند باشد؛ به شرطی که [[ایمان]] تقویت، ارزش‌های [[دین]] و [[مکتب]] تحکیم، انقلابیون و [[منتظران]] در [[راه خدا]] استوار و به [[وظایف]] و [[تکالیف]] خویش عمل نمایند. آری پرهیز از بدی و [[بدعت]] و ترویج [[نیکی]] و معروف از جمله [[وظایف منتظران]] [[حکومت]] [[عدل]] جهانی است. [[آمادگی]] و کسب [[علوم]] و مهارت‌های لازم و فرآهم آوردن شرایط [[ظهور]] از دیگر برنامه‌هایی است که شیفتگان [[دولت حق]] بر عهده دارند. و بالاخره از مهمترین و اساسی‌ترین [[وظایف]] آنهاکسب [[معرفت]] و [[شناخت]] نسبت به [[امام زمان]] {{ع}} است که حیات واقعی و انسانی ما در گرو آن است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: {{عربی|" مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}<ref>کافی، ج۱،۳۷۷؛ نک بحارالانوار، ج ۵۱، ۷۳.</ref>»<ref>[[صفر فلاحی|فلاحی، صفر]]، [[امام مهدی ذخیره امامت (کتاب)|امام مهدی ذخیره امامت]]، ص ۱۳ -۱۷.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۴۸: خط ۲۴۸:


«شخصیت [[امام مهدی]]{{ع}} و زندگی آن حضرت ویژگی‌هایی دارد که آن بزرگوار را از سایر [[امامان]]{{عم}} متمایز کرده است. این خصوصیات در [[روایات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} به صورت برجسته بیان شده است که در اینجا به برخی از آن‌ها می‌پردازیم:
«شخصیت [[امام مهدی]]{{ع}} و زندگی آن حضرت ویژگی‌هایی دارد که آن بزرگوار را از سایر [[امامان]]{{عم}} متمایز کرده است. این خصوصیات در [[روایات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} به صورت برجسته بیان شده است که در اینجا به برخی از آن‌ها می‌پردازیم:
::::#'''[[بشارت]] به آمدن او:''' از ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} بشارت‌های فراوان [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} دربارۀ ولادت آن حضرت و [[ظهور]] او است. این [[روایات]]، هم در کتاب‌های [[شیعه]] و هم در آثار [[اهل سنت]] آمده است<ref>ر.ک: منتخب الاثر، فصل دوّم (ص ۲۳۲- ۱۹۱).</ref> که تنها به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنیم: [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "شما را به [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} [[بشارت]] می‌دهم. او وقتی که [[مردم]] گرفتار [[اختلاف]] و پراکندگی شده‌اند، برانگیخته می‌شود و [[زمین]] را از [[عدل و داد]] پر می‌کند، همان گونه که از [[ظلم]] و [[جور]]، پر شده است"<ref>غیبت طوسی، ح ۱۳۶، ص ۱۷۸؛ مسند احمد، ج ۳؛ مسند ابو سعید خدری، ص ۳۷.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: "[[قائم]] این [[امت]] همانا نهمین نفر از فرزندان من است. او دارای [[غیبت]] است و کسی است که [[میراث]] او تقسیم می‌شود؛ در حالی که زنده است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۳۰، ح ۱، ص ۵۸۳.</ref> از [[امام رضا]]{{ع}} سؤال شد: "[[قائم]] شما [[اهل بیت]] کیست؟ فرمود: چهارمین نفر از اولاد من خواهد بود؛ فرزند [[بهترین]] کنیزان که [[خداوند]] به وسیله او [[زمین]] را از هرگونه [[ظلم و ستم]] [[پاک]] خواهد کرد. اوست کسی که [[مردم]] در ولادتش [[شک]] می‌کنند و او همان است که قبل از قیامش، [[غیبت]] خواهد نمود"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۵، ح ۵، ص ۶۰.</ref>
#'''[[بشارت]] به آمدن او:''' از ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} بشارت‌های فراوان [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} دربارۀ ولادت آن حضرت و [[ظهور]] او است. این [[روایات]]، هم در کتاب‌های [[شیعه]] و هم در آثار [[اهل سنت]] آمده است<ref>ر.ک: منتخب الاثر، فصل دوّم (ص ۲۳۲- ۱۹۱).</ref> که تنها به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنیم: [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "شما را به [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} [[بشارت]] می‌دهم. او وقتی که [[مردم]] گرفتار [[اختلاف]] و پراکندگی شده‌اند، برانگیخته می‌شود و [[زمین]] را از [[عدل و داد]] پر می‌کند، همان گونه که از [[ظلم]] و [[جور]]، پر شده است"<ref>غیبت طوسی، ح ۱۳۶، ص ۱۷۸؛ مسند احمد، ج ۳؛ مسند ابو سعید خدری، ص ۳۷.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: "[[قائم]] این [[امت]] همانا نهمین نفر از فرزندان من است. او دارای [[غیبت]] است و کسی است که [[میراث]] او تقسیم می‌شود؛ در حالی که زنده است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۳۰، ح ۱، ص ۵۸۳.</ref> از [[امام رضا]]{{ع}} سؤال شد: "[[قائم]] شما [[اهل بیت]] کیست؟ فرمود: چهارمین نفر از اولاد من خواهد بود؛ فرزند [[بهترین]] کنیزان که [[خداوند]] به وسیله او [[زمین]] را از هرگونه [[ظلم و ستم]] [[پاک]] خواهد کرد. اوست کسی که [[مردم]] در ولادتش [[شک]] می‌کنند و او همان است که قبل از قیامش، [[غیبت]] خواهد نمود"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۵، ح ۵، ص ۶۰.</ref>
::::#'''ولادت پنهانی:''' در [[روایات]] فراوان، از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} [[نقل]] شده است که مردی از [[خاندان]] او به نام "[[مهدی]]" [[قیام]] خواهد کرد و بنیان [[ستم]] را واژگون خواهد ساخت. [[فرمانروایان]] [[ستم‌گر]] عباسی با اطلّاع از این [[روایات]] در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت، [[امام مهدی]]{{ع}} را به قتل برسانند. بنابراین از زمان [[امام جواد]]{{ع}} زندگی [[امامان]]{{عم}} با محدودیت‌های بیشتری همراه شد و در زمان [[امام عسکری]]{{ع}} به اوج خود رسید؛ به گونه‌ای که کمترین رفت و آمد به خانه ان بزرگوار از نظر دستگاه [[حکومت]]، مخفی نبود. پیداست در چنین شرایطی باید تولّد آخرین [[حجّت]] [[حق]] و [[موعود]] الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران می‌بود. به همین [[دلیل]] حتی نزدیکان [[امام یازدهم]] از جریان ولادت [[امام مهدی]]{{ع}} بی‌اطلّاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولّد نیز نشانه‌های بارداری در [[نرجس خاتون]]، مادر بزرگوار [[امام مهدی|امام دوازدهم]]، دیده نشد. [[حکیمه خاتون]]، دختر گرامی [[امام جواد]]{{ع}}، جریان ولادت را چنین حکایت کرده است: "[[امام عسکری]]{{ع}} به دنبال من فرستاد و فرمود: "ای عمّه! امشب افطار نزد ما باش؛ چرا که [[شب نیمه شعبان]] است و [[خداوند]] در این شب آخرین [[حجّت]] خود بر روزی [[زمین]] را [[آشکار]] خواهد کرد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: [[نرجس]]. گفتم: فدای شما شوم! نشانه بارداری در او پیدا نیست. فرمود: سخن، همان است که گفتم. پس بر [[نرجس]] وارد شدم و [[سلام]] کردم و نشستم. او پیش آمد تا کفش‌هایم را بیرون آورد و به من گفت: بانوی من! حال شما چطور است؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی [[خاندان]] منی. سخن مرا نپذیرفت و گفت: عمّه [[جان]]! چه می‌فرمایید؟ گفتم: دخترم! امشب [[خداوند متعال]] به تو پسری عطا می‌فرماید که سرور [[دنیا]] و [[آخرت]] خواهد بود. پس خجالت کشید و حیا کرد. [[حکیمه]] گوید: پس از [[نماز]] عشا، افطار کردم و در بستر خود آرمیدم. هنگام نیمه شب برای انجامِ [[نماز]] شب برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی که [[نرجس]] به آرامی خوابیده بود بدون آنکه اتفاقی برایش روی دهد. پس از انجام تعقیبات [[نماز]] خوابیدم. سپس هراسان بیدار شدم و حال ان که او همچنان در [[خواب]] بود. لحظاتی بعد برخاست و [[نماز]] شب گزارد و خوابید. [[حکیمه]] ادامه می‌دهد: بیرون آمدم و در جست‌وجوی [[فجر]] سپیده به [[آسمان]] نگریستم. پس [[فجر]] اوّل<ref>مقصود، سفیدی‌ای است که اندکی پیش از اذان صبح، در افق دیده می‌شود.</ref> را مشاهده کردم و [[نرجس]] همچنان در [[خواب]] بود. به [[شک]] افتادم، ناگاه [[امام عسکری]]{{ع}} از [[جایگاه]] خود ندا برآورد: ای عمّه! شتاب مکن. امر ولادت نزدیک است. نشستم و به قرائت سوره‌های [[سجده]] و یس مشغول شدم که [[نرجس]] با اضطراب بیدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: اسم الله علیک!<ref>این جمله، کنایه از این است که بلا از تو دور باد.</ref> آیا چیزی احساس می‌کنی؟ گفت: آری ای عمّه! گفتم: بر خود مسلّط باش و دلت را استوار دار که این، همان است که با تو گفتم. در این هنگام ضعفی من و [[نرجس]] را فرا گرفت. پس به صدای سرورم نوزادِ تولّد یافته به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال [[سجده]] دیدم. در آغوشش گرفتم و او را کاملاً [[پاکیزه]] یافتم. در این هنگام [[امام عسکری]]{{ع}} مرا ندا داد: ای عمّه! پسر را نزد من بیاور. او را نزد وی بردم... . در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم! سخن بگو. پس لب به سخن گشود و فرمود: {{عربی|" أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لَا شَرِيكَ‏ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه‏‏‏‏"}}. سپس بر [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} و [[امامان]]{{عم}} [[درود]] فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد. [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: ای عمّه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او [[سلام]] کند..."<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱، ص ۱۴۳.</ref>
#'''ولادت پنهانی:''' در [[روایات]] فراوان، از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} [[نقل]] شده است که مردی از [[خاندان]] او به نام "[[مهدی]]" [[قیام]] خواهد کرد و بنیان [[ستم]] را واژگون خواهد ساخت. [[فرمانروایان]] [[ستم‌گر]] عباسی با اطلّاع از این [[روایات]] در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت، [[امام مهدی]]{{ع}} را به قتل برسانند. بنابراین از زمان [[امام جواد]]{{ع}} زندگی [[امامان]]{{عم}} با محدودیت‌های بیشتری همراه شد و در زمان [[امام عسکری]]{{ع}} به اوج خود رسید؛ به گونه‌ای که کمترین رفت و آمد به خانه ان بزرگوار از نظر دستگاه [[حکومت]]، مخفی نبود. پیداست در چنین شرایطی باید تولّد آخرین [[حجّت]] [[حق]] و [[موعود]] الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران می‌بود. به همین [[دلیل]] حتی نزدیکان [[امام یازدهم]] از جریان ولادت [[امام مهدی]]{{ع}} بی‌اطلّاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولّد نیز نشانه‌های بارداری در [[نرجس خاتون]]، مادر بزرگوار [[امام مهدی|امام دوازدهم]]، دیده نشد. [[حکیمه خاتون]]، دختر گرامی [[امام جواد]]{{ع}}، جریان ولادت را چنین حکایت کرده است: "[[امام عسکری]]{{ع}} به دنبال من فرستاد و فرمود: "ای عمّه! امشب افطار نزد ما باش؛ چرا که [[شب نیمه شعبان]] است و [[خداوند]] در این شب آخرین [[حجّت]] خود بر روزی [[زمین]] را [[آشکار]] خواهد کرد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: [[نرجس]]. گفتم: فدای شما شوم! نشانه بارداری در او پیدا نیست. فرمود: سخن، همان است که گفتم. پس بر [[نرجس]] وارد شدم و [[سلام]] کردم و نشستم. او پیش آمد تا کفش‌هایم را بیرون آورد و به من گفت: بانوی من! حال شما چطور است؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی [[خاندان]] منی. سخن مرا نپذیرفت و گفت: عمّه [[جان]]! چه می‌فرمایید؟ گفتم: دخترم! امشب [[خداوند متعال]] به تو پسری عطا می‌فرماید که سرور [[دنیا]] و [[آخرت]] خواهد بود. پس خجالت کشید و حیا کرد. [[حکیمه]] گوید: پس از [[نماز]] عشا، افطار کردم و در بستر خود آرمیدم. هنگام نیمه شب برای انجامِ [[نماز]] شب برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی که [[نرجس]] به آرامی خوابیده بود بدون آنکه اتفاقی برایش روی دهد. پس از انجام تعقیبات [[نماز]] خوابیدم. سپس هراسان بیدار شدم و حال ان که او همچنان در [[خواب]] بود. لحظاتی بعد برخاست و [[نماز]] شب گزارد و خوابید. [[حکیمه]] ادامه می‌دهد: بیرون آمدم و در جست‌وجوی [[فجر]] سپیده به [[آسمان]] نگریستم. پس [[فجر]] اوّل<ref>مقصود، سفیدی‌ای است که اندکی پیش از اذان صبح، در افق دیده می‌شود.</ref> را مشاهده کردم و [[نرجس]] همچنان در [[خواب]] بود. به [[شک]] افتادم، ناگاه [[امام عسکری]]{{ع}} از [[جایگاه]] خود ندا برآورد: ای عمّه! شتاب مکن. امر ولادت نزدیک است. نشستم و به قرائت سوره‌های [[سجده]] و یس مشغول شدم که [[نرجس]] با اضطراب بیدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: اسم الله علیک!<ref>این جمله، کنایه از این است که بلا از تو دور باد.</ref> آیا چیزی احساس می‌کنی؟ گفت: آری ای عمّه! گفتم: بر خود مسلّط باش و دلت را استوار دار که این، همان است که با تو گفتم. در این هنگام ضعفی من و [[نرجس]] را فرا گرفت. پس به صدای سرورم نوزادِ تولّد یافته به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال [[سجده]] دیدم. در آغوشش گرفتم و او را کاملاً [[پاکیزه]] یافتم. در این هنگام [[امام عسکری]]{{ع}} مرا ندا داد: ای عمّه! پسر را نزد من بیاور. او را نزد وی بردم... . در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم! سخن بگو. پس لب به سخن گشود و فرمود: {{عربی|" أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لَا شَرِيكَ‏ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه‏‏‏‏"}}. سپس بر [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} و [[امامان]]{{عم}} [[درود]] فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد. [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: ای عمّه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او [[سلام]] کند..."<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱، ص ۱۴۳.</ref>
::::#'''[[غیبت طولانی]] و [[پیش‌گویی]] آن:''' از ویژگی‌های مهم [[امام مهدی]]{{ع}} [[غیبت]] آن حضرت از [[مردم]] است. جالب این است که در [[روایات]] فراوان، همۀ [[پیشوایان]] [[معصوم]] {{عم}} از آن خبر داده‌اند و این از جمله خبرهای غیبی [[معصومان]] {{عم}} است که به وقوع پیوسته. چند نمونه از این [[روایات]] را می‌آوریم: [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "[[مهدی]] از فرزندان من است. برای او [[غیبت]] و حیرتی خواهد بود که [[مردم]] در آن، [[گمراه]] شوند <ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۵، ح ۵، ص ۵۳۶.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "همانا [[غیبت]] در ششمین نفراز فرزندانم رخ خواهد داد. او دوازدهمین نفر از [[امامان]] [[هدایت]] پس از [[رسول]] خداست که اولین آن‌ها [[امام علی|امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب]]{{ع}} و آخرین آن‌ها [[قیام]] کنندۀ به [[حق]]، [[بقیة الله]] در روی [[زمین]] است.<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ح ۱۳، ص ۱۴۵.</ref>. [[امام جواد]]{{ع}} فرمود: "همانا [[قائم]] از ما [[اهل بیت]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} است که باید در زمان غیبتش، مورد [[انتظار]] [[مردم]] باشد و هنگام ظهورش از او [[اطاعت]] شود. او سومین نفر از فرزندان من است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۶، ح ۱، ص ۷۰.</ref> گفتنی است این [[غیبت طولانی]] که از آغازین سال‌های زندگی [[امام]] شروع شده از عواملی است که سبب شده که ما از امور شخصی آن حضرت، اطلاع و [[آگاهی]] دقیق و مستندی نداشته باشیم. بسیاری از علاقه‌مندان به [[امام]]، از مکان زندگی حضرت و همسر و فرزندان او می‌پرسند، ولی جواب محکم و مستندی نمی‌شنوند؛ زیرا ندانستن این امور، از پیامدهای [[غیبت]] آن بزرگوار است. البته بدیهی است که جهلِ ما از این بخش از زندگی حضرت، به روند [[معرفت]] و [[اطاعت]] و [[تسلیم]] ما نسبت به آن [[امام]] و [[حجت الهی]] زیانی نمی‌رساند و پرداختن به این مسائل، مشکلی را حل نمی‌کند؛ پس بهتر است از بحث و گفت‌وگو در این مجال بپرهیزیم؛ چنانکه [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{صل}} خود فرمود: "درهای پرسش را از آنچه به حال شما سودی ندارد، ببندید"<ref>{{عربی|" فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ‏ السُّؤَالِ‏ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ‏ ‏‏‏‏ ‏‏‏‏"}}احتجاج، ج ۲، ح ۳۴۴، ص ۵۴۴.</ref>
#'''[[غیبت طولانی]] و [[پیش‌گویی]] آن:''' از ویژگی‌های مهم [[امام مهدی]]{{ع}} [[غیبت]] آن حضرت از [[مردم]] است. جالب این است که در [[روایات]] فراوان، همۀ [[پیشوایان]] [[معصوم]] {{عم}} از آن خبر داده‌اند و این از جمله خبرهای غیبی [[معصومان]] {{عم}} است که به وقوع پیوسته. چند نمونه از این [[روایات]] را می‌آوریم: [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "[[مهدی]] از فرزندان من است. برای او [[غیبت]] و حیرتی خواهد بود که [[مردم]] در آن، [[گمراه]] شوند <ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۵، ح ۵، ص ۵۳۶.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "همانا [[غیبت]] در ششمین نفراز فرزندانم رخ خواهد داد. او دوازدهمین نفر از [[امامان]] [[هدایت]] پس از [[رسول]] خداست که اولین آن‌ها [[امام علی|امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب]]{{ع}} و آخرین آن‌ها [[قیام]] کنندۀ به [[حق]]، [[بقیة الله]] در روی [[زمین]] است.<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ح ۱۳، ص ۱۴۵.</ref>. [[امام جواد]]{{ع}} فرمود: "همانا [[قائم]] از ما [[اهل بیت]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} است که باید در زمان غیبتش، مورد [[انتظار]] [[مردم]] باشد و هنگام ظهورش از او [[اطاعت]] شود. او سومین نفر از فرزندان من است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۶، ح ۱، ص ۷۰.</ref> گفتنی است این [[غیبت طولانی]] که از آغازین سال‌های زندگی [[امام]] شروع شده از عواملی است که سبب شده که ما از امور شخصی آن حضرت، اطلاع و [[آگاهی]] دقیق و مستندی نداشته باشیم. بسیاری از علاقه‌مندان به [[امام]]، از مکان زندگی حضرت و همسر و فرزندان او می‌پرسند، ولی جواب محکم و مستندی نمی‌شنوند؛ زیرا ندانستن این امور، از پیامدهای [[غیبت]] آن بزرگوار است. البته بدیهی است که جهلِ ما از این بخش از زندگی حضرت، به روند [[معرفت]] و [[اطاعت]] و [[تسلیم]] ما نسبت به آن [[امام]] و [[حجت الهی]] زیانی نمی‌رساند و پرداختن به این مسائل، مشکلی را حل نمی‌کند؛ پس بهتر است از بحث و گفت‌وگو در این مجال بپرهیزیم؛ چنانکه [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{صل}} خود فرمود: "درهای پرسش را از آنچه به حال شما سودی ندارد، ببندید"<ref>{{عربی|" فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ‏ السُّؤَالِ‏ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ‏ ‏‏‏‏ ‏‏‏‏"}}احتجاج، ج ۲، ح ۳۴۴، ص ۵۴۴.</ref>
::::#'''[[طول عمر]]:'''از ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} [[عمر طولانی]] آن حضرت است. تاکنون<ref>اکنون در سال ۱۴۳۳ قمری هستیم و پیشوای ما ۱۱۷۸ سال دارد.</ref> نزدیک به [[دوازده]] قرن از [[عمر]] شریفش می‌گذرد. این [[عمر طولانی]] به [[دلیل]] آن است که مطابق ارادۀ الهی، او آخرین [[حجّت]] [[خدا]] و همان ذخیرۀ الهی برای اجرای اهداف [[انبیا]] است و پیداست که باید تا زمان فراهم شدن زمینه‌های [[قیام]] جهانی‌اش زنده بماند. این [[حقیقت]] در [[روایات]] فراوانی بیان شده است. البته برای بعضی، این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است انسانی، عمری چنین طولانی داشته باشد. برای پاسخ‌گویی به این سؤال، بجاست مقداری دربارۀ [[طول عمر]] بحث کنیم: سرچشمه این سؤال و علت طرح آن، این است که آنچه در [[جهان]] امروز، معمول و متداول است، عمرهای محدودی است که معمولاً به صد سال نمی‌رسد؛ از این رو<ref>البته هم اکنون عمرهای بالای صد سال هم یافت می‌شود که به نسبت بسیار کم است.</ref> بعضی نمی‌تواند یک [[عمر طولانی]] را باور کنند؛ در حالی که [[عمر طولانی]] از نظر [[عقل]] و [[دانش]] بشری، امری غیر ممکن نیست. [[دانشمندان]] با مطالعه اجزای بدن به این [[حقیقت]] رسیده‌اند که ممکن است [[انسان]]، سال‌های بسیار طولانی زنده بماند و حتی گرفتار پیری و فرسودگی هم نشود. برنارد شاو می‌گوید: از [[اصول]] علمی مورد پذیرش همه [[دانشمندان]] بیولوژیست، این است که برای [[عمر]] [[بشر]] نمی‌توان حدی تعیین کرد و حتی دیرزیستی نیز مسأله مرزناپذیری است.<ref>راز طول عمر امام زمان{{ع}}، ص ۱۳.</ref> پروفسور "[[اتینگر]]" می‌نویسد: به نظر من با [[پیشرفت]] تکنیک‌ها و کاری که ما شروع کرده‌ایم، [[بشر]] قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال [[عمر]] کند.<ref>مجله دانشمند، سال ۶، ش ۶، ص ۱۴۷.</ref>. بنابراین تلاش [[دانشمندان]] برای دست یافتن به راه‌های [[غلبه]] بر پیری و رسیدن به دراز عمری نشان‌گر امکان چنین پدیده‌ای است؛ چنانکه در این مسیر، گام‌های موفقیت آمیزی برداشته شده است و هم اکنون در گوشه و کنار [[جهان]]، کم نیستند افرادی که بر اثر شرایط مناسب [[آب]] و هوایی و تغذیه مناسب و فعّالیت مناسب بدنی و فکری و عوامل دیگر، عمری نزدیک به صد وپنجاه سال و گاهی بیشتر از آن دارند. مهم‌تر اینکه [[عمر طولانی]] در گذشته [[تاریخ]] [[انسان‌ها]] بارها تجربه شده است. در [[کتاب‌های آسمانی]] و تاریخی، انسان‌های زیادی با نام و نشان و شرح حال یاد شده‌اند که مدت [[عمر]] آن‌ها بسیار درازتر از [[عمر]] [[بشر]] امروز بوده است. برای نمونه چند مورد را بیان می‌کنیم:
#'''[[طول عمر]]:'''از ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} [[عمر طولانی]] آن حضرت است. تاکنون<ref>اکنون در سال ۱۴۳۳ قمری هستیم و پیشوای ما ۱۱۷۸ سال دارد.</ref> نزدیک به [[دوازده]] قرن از [[عمر]] شریفش می‌گذرد. این [[عمر طولانی]] به [[دلیل]] آن است که مطابق ارادۀ الهی، او آخرین [[حجّت]] [[خدا]] و همان ذخیرۀ الهی برای اجرای اهداف [[انبیا]] است و پیداست که باید تا زمان فراهم شدن زمینه‌های [[قیام]] جهانی‌اش زنده بماند. این [[حقیقت]] در [[روایات]] فراوانی بیان شده است. البته برای بعضی، این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است انسانی، عمری چنین طولانی داشته باشد. برای پاسخ‌گویی به این سؤال، بجاست مقداری دربارۀ [[طول عمر]] بحث کنیم: سرچشمه این سؤال و علت طرح آن، این است که آنچه در [[جهان]] امروز، معمول و متداول است، عمرهای محدودی است که معمولاً به صد سال نمی‌رسد؛ از این رو<ref>البته هم اکنون عمرهای بالای صد سال هم یافت می‌شود که به نسبت بسیار کم است.</ref> بعضی نمی‌تواند یک [[عمر طولانی]] را باور کنند؛ در حالی که [[عمر طولانی]] از نظر [[عقل]] و [[دانش]] بشری، امری غیر ممکن نیست. [[دانشمندان]] با مطالعه اجزای بدن به این [[حقیقت]] رسیده‌اند که ممکن است [[انسان]]، سال‌های بسیار طولانی زنده بماند و حتی گرفتار پیری و فرسودگی هم نشود. برنارد شاو می‌گوید: از [[اصول]] علمی مورد پذیرش همه [[دانشمندان]] بیولوژیست، این است که برای [[عمر]] [[بشر]] نمی‌توان حدی تعیین کرد و حتی دیرزیستی نیز مسأله مرزناپذیری است.<ref>راز طول عمر امام زمان{{ع}}، ص ۱۳.</ref> پروفسور "[[اتینگر]]" می‌نویسد: به نظر من با [[پیشرفت]] تکنیک‌ها و کاری که ما شروع کرده‌ایم، [[بشر]] قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال [[عمر]] کند.<ref>مجله دانشمند، سال ۶، ش ۶، ص ۱۴۷.</ref>. بنابراین تلاش [[دانشمندان]] برای دست یافتن به راه‌های [[غلبه]] بر پیری و رسیدن به دراز عمری نشان‌گر امکان چنین پدیده‌ای است؛ چنانکه در این مسیر، گام‌های موفقیت آمیزی برداشته شده است و هم اکنون در گوشه و کنار [[جهان]]، کم نیستند افرادی که بر اثر شرایط مناسب [[آب]] و هوایی و تغذیه مناسب و فعّالیت مناسب بدنی و فکری و عوامل دیگر، عمری نزدیک به صد وپنجاه سال و گاهی بیشتر از آن دارند. مهم‌تر اینکه [[عمر طولانی]] در گذشته [[تاریخ]] [[انسان‌ها]] بارها تجربه شده است. در [[کتاب‌های آسمانی]] و تاریخی، انسان‌های زیادی با نام و نشان و شرح حال یاد شده‌اند که مدت [[عمر]] آن‌ها بسیار درازتر از [[عمر]] [[بشر]] امروز بوده است. برای نمونه چند مورد را بیان می‌کنیم:
::::##در [[قرآن]] آیه‌ای هست که نه تنها از [[عمر طولانی]]، بلکه از امکان زنده ماندن تا روز رستاخیز، خبر می‌دهد و آن [[آیه]] درباره [[حضرت یونس]]{{ع}} است که می‌فرماید: "اگر [[حضرت یونس]]{{ع}} در شکم ماهی [[تسبیح]] نمی‌گفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی می‌ماند.<ref>سوره صافات: ۱۴۴.</ref> بنابراین از نظر [[قرآن]]، عمری بسیار طولانی از عصر [[حضرت یونس]]{{ع}} تا روز رستاخیز که در اصطلاح زیست شناسان، [[عمر]] جاویدان نامیده می‌شود برای [[انسان]] و ماهی، امکان ‌پذیر است.<ref>خوشبختانه کشف ماهی چهارصد میلیون ساله در سواحل ماداگاسکار، امکان چنین عمری را برای ماهی، عینی کرد (کیهان، ش ۶۴۱۳ – ۲۲/ ۸/ ۴۳).</ref>
##در [[قرآن]] آیه‌ای هست که نه تنها از [[عمر طولانی]]، بلکه از امکان زنده ماندن تا روز رستاخیز، خبر می‌دهد و آن [[آیه]] درباره [[حضرت یونس]]{{ع}} است که می‌فرماید: "اگر [[حضرت یونس]]{{ع}} در شکم ماهی [[تسبیح]] نمی‌گفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی می‌ماند.<ref>سوره صافات: ۱۴۴.</ref> بنابراین از نظر [[قرآن]]، عمری بسیار طولانی از عصر [[حضرت یونس]]{{ع}} تا روز رستاخیز که در اصطلاح زیست شناسان، [[عمر]] جاویدان نامیده می‌شود برای [[انسان]] و ماهی، امکان ‌پذیر است.<ref>خوشبختانه کشف ماهی چهارصد میلیون ساله در سواحل ماداگاسکار، امکان چنین عمری را برای ماهی، عینی کرد (کیهان، ش ۶۴۱۳ – ۲۲/ ۸/ ۴۳).</ref>
::::##[[قرآن کریم]] در مورد [[حضرت نوح]]{{ع}} می‌فرماید: "به [[راستی]] ما [[نوح]] را به سوی قومش فرستادیم؛ پس ۹۵۰ سال در میان آن‌ها درنگ کرد.<ref>سوره عنکبوت: ۱۴.</ref> آنچه در این [[آیه]] شریف آمده است، مدت [[پیامبری]] آن حضرت است. براساس بخری [[روایات]]، مدت [[عمر]] آن بزرگوار ۲۴۵۰ سال بوده است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۶، ح ۳، ص ۳۰۹.</ref> جالب اینکه در روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: در [[امام مهدی]]{{ع}} سنّت و شیوه‌ای از زندگی [[حضرت نوح]]{{ع}} می‌باشد و آن، [[طول عمر]] است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۱، ح ۴، ص ۵۹۱.</ref>
##[[قرآن کریم]] در مورد [[حضرت نوح]]{{ع}} می‌فرماید: "به [[راستی]] ما [[نوح]] را به سوی قومش فرستادیم؛ پس ۹۵۰ سال در میان آن‌ها درنگ کرد.<ref>سوره عنکبوت: ۱۴.</ref> آنچه در این [[آیه]] شریف آمده است، مدت [[پیامبری]] آن حضرت است. براساس بخری [[روایات]]، مدت [[عمر]] آن بزرگوار ۲۴۵۰ سال بوده است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۶، ح ۳، ص ۳۰۹.</ref> جالب اینکه در روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: در [[امام مهدی]]{{ع}} سنّت و شیوه‌ای از زندگی [[حضرت نوح]]{{ع}} می‌باشد و آن، [[طول عمر]] است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۱، ح ۴، ص ۵۹۱.</ref>
::::##و نیز درباره [[حضرت عیسی]]{{ع}} می‌فرماید: "... و هرگز او را نکشتند و به دار نیاویختند؛ بلکه امر بر آن‌ها مشتبه شد... به [[یقین]] او را نکشتند؛ بلکه [[خداوند]] او را به سوی خود بالا برد که [[خداوند]]، توانا و فرزانه است.<ref>سوره نساء: ۱۵۷.</ref> همه [[مسلمانان]] به استناد [[قرآن]] و [[احادیث]] فراوان، معتقدند که [[حضرت عیسی]]{{ع}} زنده است و در [[آسمان]] هاست و [[هنگام ظهور]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} فرود آمده، او را [[یاری]] خواهد کرد.
##و نیز درباره [[حضرت عیسی]]{{ع}} می‌فرماید: "... و هرگز او را نکشتند و به دار نیاویختند؛ بلکه امر بر آن‌ها مشتبه شد... به [[یقین]] او را نکشتند؛ بلکه [[خداوند]] او را به سوی خود بالا برد که [[خداوند]]، توانا و فرزانه است.<ref>سوره نساء: ۱۵۷.</ref> همه [[مسلمانان]] به استناد [[قرآن]] و [[احادیث]] فراوان، معتقدند که [[حضرت عیسی]]{{ع}} زنده است و در [[آسمان]] هاست و [[هنگام ظهور]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} فرود آمده، او را [[یاری]] خواهد کرد.
*[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "در [[صاحب]] این امر [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} چهار سنّت از چهارتن از [[پیامبران]] است... و از [[حضرت عیسی]]{{ع}} سنتی دارد و آن اینکه درباره [[مهدی]] نیز می‌گویند: او مرده است؛ در حالی که او زنده می‌باشد.<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۷.</ref> علاوه بر [[قرآن]] در [[تورات]] و [[انجیل]] نیز سخن از عمرهای طولانی مطرح شده است. در [[تورات]] آمده است: "... تمام ایام [[آدم]] که زیست نهصد و سی سال بود که مُرد... جمله ایام "انوش" نهصد و پنج سال بود که مُرد... و تمامی ایام "قینان" نهصد و ده سال بود که مُرد... پس جمله ایام "متوشالح" نهصد و شصت و نه سال بود که مُرد... .<ref>تورات (ترجمه فاضل خانی)، سفر پیدایش باب پنجم، آیات ۵ – ۳۲.</ref> بنابراین [[تورات]] صریحاً به وجود افرادی با داشتن عمرهای طولانی "بیش از نهصد سال" اعتراف می‌کند. در [[انجیل]] نیز عباراتی نشان‌گر آن است که [[حضرت عیسی]]{{ع}} پس از به دار کشیده شدن، زنده گردیده و به [[آسمان]] بالا رفته است<ref>عهد جدید، کتاب اعمال رسولان، باب اول، آیات ۱ – ۱۲.</ref> و در روزگاری فرود خواهد آمد. مسلّم است که [[عمر]] آن بزرگوار از دو هزار سال بیشتر است. با این بیان روشن می‌شود که [[پیروان]] دو آئین [[یهود]] و [[مسیحیت]] باید به علت [[اعتقاد]] به [[کتاب مقدس]] به عمرهای طولانی نیز [[معتقد]] باشند. گذشته از اینکه [[طول عمر]] از نظر علمی و عقلی پذیرفتنی است و در گذشته [[تاریخ]]، موارد بسیار دارد، در مقیاس [[قدرت]] بی‌نهایت [[خداوند]] نیز قابل اثبات است. به [[اعتقاد]] [[پیروان]] همه [[ادیان آسمانی]]، تمام ذرات عالم در [[اختیار]] [[خداوند]] است و تأثیر همه سبب‌ها و علّت‌ها به [[اراده]] او بستگی دارد. اگر او نخواهد، سبب‌ها از تأثیر باز می‌مانند و نیز او بدون سبب و علّت طبیعی، ایجاد می‌کند و می‌آفریند. او خدایی است که از [[دل]] کوه، شتری بیرون می‌آورد، [[آتش]] سوزنده را بر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} سرد و [[سلامت]] می‌سازد، دریا را برای [[موسی]] و پیروانش خشک می‌کند و آن‌ها را از میان دو دیوار آبی عبور می‌دهد<ref>اینها حقایقی است که در قرآن کریم آمده است: سوره انبیاء: ۶۹؛ سورع شعراء: ۶۳.</ref> آیا چنین خدایی از اینکه به عصاره [[انبیا]] و [[اولیا]] و آخرین [[ذخیره]] الهی و نهایت آمال و آرزوی همه [[نیکان]] و تحقق بخش وعده بزرگ [[قرآن]]، عمری طولانی بدهد، ناتوان خواهد بود؟! [[امام حسن مجتبی|امام حسن]]{{ع}} فرمود: "... [[خداوند]] [[عمر]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}] را در دوران غیبتش طولانی می‌کند؛ سپس به [[قدرت]] خدایی‌اش او را در سیمای جوانی زیر [[چهل]] سال [[آشکار]] می‌نماید تا مردمان دریابند که [[خداوند]] بر هر کاری تواناست.<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۹.</ref> بنابراین جریان [[طول عمر]] [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} از ابعاد مختلف عقلی و عملی و تاریخی امری ممکن و پذیرفتنی است و پیش از همه این‌ها از جلوه‌های [[اراده خداوند]] بزرگ و تواناست»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۴۳ - ۵۱.</ref>.
*[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "در [[صاحب]] این امر [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} چهار سنّت از چهارتن از [[پیامبران]] است... و از [[حضرت عیسی]]{{ع}} سنتی دارد و آن اینکه درباره [[مهدی]] نیز می‌گویند: او مرده است؛ در حالی که او زنده می‌باشد.<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۷.</ref> علاوه بر [[قرآن]] در [[تورات]] و [[انجیل]] نیز سخن از عمرهای طولانی مطرح شده است. در [[تورات]] آمده است: "... تمام ایام [[آدم]] که زیست نهصد و سی سال بود که مُرد... جمله ایام "انوش" نهصد و پنج سال بود که مُرد... و تمامی ایام "قینان" نهصد و ده سال بود که مُرد... پس جمله ایام "متوشالح" نهصد و شصت و نه سال بود که مُرد... .<ref>تورات (ترجمه فاضل خانی)، سفر پیدایش باب پنجم، آیات ۵ – ۳۲.</ref> بنابراین [[تورات]] صریحاً به وجود افرادی با داشتن عمرهای طولانی "بیش از نهصد سال" اعتراف می‌کند. در [[انجیل]] نیز عباراتی نشان‌گر آن است که [[حضرت عیسی]]{{ع}} پس از به دار کشیده شدن، زنده گردیده و به [[آسمان]] بالا رفته است<ref>عهد جدید، کتاب اعمال رسولان، باب اول، آیات ۱ – ۱۲.</ref> و در روزگاری فرود خواهد آمد. مسلّم است که [[عمر]] آن بزرگوار از دو هزار سال بیشتر است. با این بیان روشن می‌شود که [[پیروان]] دو آئین [[یهود]] و [[مسیحیت]] باید به علت [[اعتقاد]] به [[کتاب مقدس]] به عمرهای طولانی نیز [[معتقد]] باشند. گذشته از اینکه [[طول عمر]] از نظر علمی و عقلی پذیرفتنی است و در گذشته [[تاریخ]]، موارد بسیار دارد، در مقیاس [[قدرت]] بی‌نهایت [[خداوند]] نیز قابل اثبات است. به [[اعتقاد]] [[پیروان]] همه [[ادیان آسمانی]]، تمام ذرات عالم در [[اختیار]] [[خداوند]] است و تأثیر همه سبب‌ها و علّت‌ها به [[اراده]] او بستگی دارد. اگر او نخواهد، سبب‌ها از تأثیر باز می‌مانند و نیز او بدون سبب و علّت طبیعی، ایجاد می‌کند و می‌آفریند. او خدایی است که از [[دل]] کوه، شتری بیرون می‌آورد، [[آتش]] سوزنده را بر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} سرد و [[سلامت]] می‌سازد، دریا را برای [[موسی]] و پیروانش خشک می‌کند و آن‌ها را از میان دو دیوار آبی عبور می‌دهد<ref>اینها حقایقی است که در قرآن کریم آمده است: سوره انبیاء: ۶۹؛ سورع شعراء: ۶۳.</ref> آیا چنین خدایی از اینکه به عصاره [[انبیا]] و [[اولیا]] و آخرین [[ذخیره]] الهی و نهایت آمال و آرزوی همه [[نیکان]] و تحقق بخش وعده بزرگ [[قرآن]]، عمری طولانی بدهد، ناتوان خواهد بود؟! [[امام حسن مجتبی|امام حسن]]{{ع}} فرمود: "... [[خداوند]] [[عمر]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}] را در دوران غیبتش طولانی می‌کند؛ سپس به [[قدرت]] خدایی‌اش او را در سیمای جوانی زیر [[چهل]] سال [[آشکار]] می‌نماید تا مردمان دریابند که [[خداوند]] بر هر کاری تواناست.<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۹.</ref> بنابراین جریان [[طول عمر]] [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} از ابعاد مختلف عقلی و عملی و تاریخی امری ممکن و پذیرفتنی است و پیش از همه این‌ها از جلوه‌های [[اراده خداوند]] بزرگ و تواناست»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۴۳ - ۵۱.</ref>.
}}
}}
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش