وظیفه مسلمانان نسبت به امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
وظیفه مسلمانان نسبت به امام مهدی چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۰
، ۲۵ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - 'اقبال' به 'اقبال'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::# +#)) |
جز (جایگزینی متن - 'اقبال' به 'اقبال') |
||
خط ۲۱۱: | خط ۲۱۱: | ||
#'''[[دعا]] برای تعجیل در [[ظهور امام زمان]] {{ع}}:''' یکی از [[وظایف]] [[مسلم]] [[شیعیان]] در زمان [[غیبت]] [[امام زمان]]، [[دعا]] برای [[قرب]] [[ظهور]] و درخواست تعجیل در [[قیام]] آن [[حضرت]] است. [[شیعه]] [[راستین]] و دلباخته [[امام زمان]] کسی است که در هر صبح و [[شام]] و با هر [[نماز]] و [[نیاز]] دست [[حاجت]] به پیشگاه خدای رؤف دراز کرده و از او [[ظهور]] مولایش را بطلبد. کسی که شیفته واقعی [[امام زمان]] {{ع}} است و در [[دعا]] برای [[ظهور]] مولایش اسیرالفاظ و گرفتار عبارت پردازی نیست، بلکه از عمق [[جان]] [[دعا]] میکند و با تمام وجود کمشدهاش را میطلبد، تنها زبانش سخن نمیگوید، بلکه قلبش در هجران [[یار]] میسوزد، دلش در [[فراق]] [[محبوب]] مضطرب است و دیدگانش در [[انتظار]] [[دیدار]] اشکبار است. گردش زبانش در کام، همچون اشکهای غلطانش بر گونه، نشانه [[محبت]] درونی و علاقه قلبی او به مولا و محبوباش است. [[شیعه]] شیفته، بسان انسانی فارغ و بیسوز، [[نیایش]] نمیکند، بلکه مانند عاشقی دلباخته با دلی پرسوز و گداز و با تمام وجود برای [[ظهور]] امامش [[دعا]] میکند. انسانی که در دریا گرفتار توفان شده و کشتیاش شکسته به دریا افتاده و در حال [[غرق]] شدن است، چگونه برای [[نجات]] خویش [[دعا]] میکند؟ و با چه حالی میخواند و چطور از ته [[دل]] به پیشگاهش التماس میکند؟ [[شیعه]] دلباخته نیز در زمان [[غیبت]]، میان موجهای پرخروش حکومتهای خود کامه در [[دل]] دریای [[طوفان]] زده و تاریک اجتماعات [[فاسد]] بشری، [[کشتی]] سعادتش را شکسته میبیند، [[دل]] را در [[فراق]] [[امام]] و مولایش مضطرب و پریشان مییابد و بدون ذرهای ظاهرسازی و خود نمایی، از صمیم [[قلب]] فریاد میکشد: {{متن حدیث|"أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ"}} و با [[اشک]] و آه [[جان]] سوز میگوید: {{متن حدیث|"أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ"}}<ref> کجاست مصلحی که انتظار میکشیم انحرافها و کجیها را راست گرداند؟</ref> {{متن حدیث|"أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ"}}<ref>کجاست مایه امیدی که ستم و بیعدالتی را از جهان برچیند؟</ref> {{متن حدیث|"أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ"}}؛ <ref>کجاست عزتبخش دوستان و ذلیلکننده دشمنان؟</ref> {{متن حدیث|"أَيْنَ ابْنُ النَّبِيِّ الْمُصْطَفَى وَ ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ ابْنُ خَدِيجَةَ الْغَرَّاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ الْكُبْرَى"}}؛ <ref>کجاست پسر محمد مصطفی {{صل}} و علی مرتضی {{ع}} و خدیجه غراء {{س}} و فاطمه کبری {{س}}؟</ref>. آری، [[عاشق]] دلباخته صبح و [[شام]] نمیشناسد و در تمام ساعات متنظر [[مهدی]] [[یار]] و مشتاق [[دیدار]] [[جمال]] [[محبوب]] است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|"فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً و مَسَاءً"}}<ref> باید در هر صبح و شام در انتظار ظهور صاحب خود باشی؛ کمال الدین، ص ۳۳۷.</ref>. و در [[حدیث]] دیگر فرمود: "{{متن حدیث|"...وَ تَوَقَّعْ أَمْرَ صَاحِبِكَ لَيْلَكَ وَ نَهَارَكَ"}}<ref>باید شب و روز منتظر فرا رسیدن ظهور صاحب خود باشی؛ مکیال المکارم، ج ۲، ص ۱۵۷.</ref>؛ بنابراین، بر همه شیفتگان آن [[حضرت]] لازم است دائم به یاد آن [[امام همام]] بوده و برای تعجیل در ظهورش [[دعا]] کنند و از [[خدا]] [[ظهور]] او را هر چه سریعتر بخواهند، چرا که با آمدن او تمام [[ملل]] [[نجات]] مییابند و [[شیعه]] به اوج [[عزت]] و [[عظمت]] خود میرسد. به قول [[امام صادق]]: {{متن حدیث|"لِكُلِّ أُنَاسٍ دَوْلَةٌ يَرْقُبُونَهَا وَ دَوْلَتُنَا فِي آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَرُ"}}<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۳.</ref>. یقیناً در [[دولت]] [[اهل بیت]] [[پیامبر]] شیعیانشان به اوج [[عزت]] خواهند رسید و دشمنانشان به حضیض [[ذلت]]، چنانکه [[حضرت]] [[ولی عصر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|"وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ"}}<ref>برای فرج ما بسیار دعا کنید چرا که فرج شما در آن است؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۸۴.</ref>. | #'''[[دعا]] برای تعجیل در [[ظهور امام زمان]] {{ع}}:''' یکی از [[وظایف]] [[مسلم]] [[شیعیان]] در زمان [[غیبت]] [[امام زمان]]، [[دعا]] برای [[قرب]] [[ظهور]] و درخواست تعجیل در [[قیام]] آن [[حضرت]] است. [[شیعه]] [[راستین]] و دلباخته [[امام زمان]] کسی است که در هر صبح و [[شام]] و با هر [[نماز]] و [[نیاز]] دست [[حاجت]] به پیشگاه خدای رؤف دراز کرده و از او [[ظهور]] مولایش را بطلبد. کسی که شیفته واقعی [[امام زمان]] {{ع}} است و در [[دعا]] برای [[ظهور]] مولایش اسیرالفاظ و گرفتار عبارت پردازی نیست، بلکه از عمق [[جان]] [[دعا]] میکند و با تمام وجود کمشدهاش را میطلبد، تنها زبانش سخن نمیگوید، بلکه قلبش در هجران [[یار]] میسوزد، دلش در [[فراق]] [[محبوب]] مضطرب است و دیدگانش در [[انتظار]] [[دیدار]] اشکبار است. گردش زبانش در کام، همچون اشکهای غلطانش بر گونه، نشانه [[محبت]] درونی و علاقه قلبی او به مولا و محبوباش است. [[شیعه]] شیفته، بسان انسانی فارغ و بیسوز، [[نیایش]] نمیکند، بلکه مانند عاشقی دلباخته با دلی پرسوز و گداز و با تمام وجود برای [[ظهور]] امامش [[دعا]] میکند. انسانی که در دریا گرفتار توفان شده و کشتیاش شکسته به دریا افتاده و در حال [[غرق]] شدن است، چگونه برای [[نجات]] خویش [[دعا]] میکند؟ و با چه حالی میخواند و چطور از ته [[دل]] به پیشگاهش التماس میکند؟ [[شیعه]] دلباخته نیز در زمان [[غیبت]]، میان موجهای پرخروش حکومتهای خود کامه در [[دل]] دریای [[طوفان]] زده و تاریک اجتماعات [[فاسد]] بشری، [[کشتی]] سعادتش را شکسته میبیند، [[دل]] را در [[فراق]] [[امام]] و مولایش مضطرب و پریشان مییابد و بدون ذرهای ظاهرسازی و خود نمایی، از صمیم [[قلب]] فریاد میکشد: {{متن حدیث|"أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ"}} و با [[اشک]] و آه [[جان]] سوز میگوید: {{متن حدیث|"أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ"}}<ref> کجاست مصلحی که انتظار میکشیم انحرافها و کجیها را راست گرداند؟</ref> {{متن حدیث|"أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ"}}<ref>کجاست مایه امیدی که ستم و بیعدالتی را از جهان برچیند؟</ref> {{متن حدیث|"أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ"}}؛ <ref>کجاست عزتبخش دوستان و ذلیلکننده دشمنان؟</ref> {{متن حدیث|"أَيْنَ ابْنُ النَّبِيِّ الْمُصْطَفَى وَ ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ ابْنُ خَدِيجَةَ الْغَرَّاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ الْكُبْرَى"}}؛ <ref>کجاست پسر محمد مصطفی {{صل}} و علی مرتضی {{ع}} و خدیجه غراء {{س}} و فاطمه کبری {{س}}؟</ref>. آری، [[عاشق]] دلباخته صبح و [[شام]] نمیشناسد و در تمام ساعات متنظر [[مهدی]] [[یار]] و مشتاق [[دیدار]] [[جمال]] [[محبوب]] است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|"فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً و مَسَاءً"}}<ref> باید در هر صبح و شام در انتظار ظهور صاحب خود باشی؛ کمال الدین، ص ۳۳۷.</ref>. و در [[حدیث]] دیگر فرمود: "{{متن حدیث|"...وَ تَوَقَّعْ أَمْرَ صَاحِبِكَ لَيْلَكَ وَ نَهَارَكَ"}}<ref>باید شب و روز منتظر فرا رسیدن ظهور صاحب خود باشی؛ مکیال المکارم، ج ۲، ص ۱۵۷.</ref>؛ بنابراین، بر همه شیفتگان آن [[حضرت]] لازم است دائم به یاد آن [[امام همام]] بوده و برای تعجیل در ظهورش [[دعا]] کنند و از [[خدا]] [[ظهور]] او را هر چه سریعتر بخواهند، چرا که با آمدن او تمام [[ملل]] [[نجات]] مییابند و [[شیعه]] به اوج [[عزت]] و [[عظمت]] خود میرسد. به قول [[امام صادق]]: {{متن حدیث|"لِكُلِّ أُنَاسٍ دَوْلَةٌ يَرْقُبُونَهَا وَ دَوْلَتُنَا فِي آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَرُ"}}<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۳.</ref>. یقیناً در [[دولت]] [[اهل بیت]] [[پیامبر]] شیعیانشان به اوج [[عزت]] خواهند رسید و دشمنانشان به حضیض [[ذلت]]، چنانکه [[حضرت]] [[ولی عصر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|"وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ"}}<ref>برای فرج ما بسیار دعا کنید چرا که فرج شما در آن است؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۸۴.</ref>. | ||
#'''ندبه بر [[امام زمان]] {{ع}}:''' ندبه بر [[حضرت مهدی]] اظهار [[شوق]] به لقای او، [[گریه]] و ابراز نگرانی از مفارقت و [[محروم]] بودن از [[فیض حضور]] او، [[دعا برای تعجیل فرج]] و [[ظهور ]]او، ذکر [[مناقب]] و [[فضایل]] و اقدامات و برنامههای انقلابی و اصلاحی آن وجود [[مبارک]] و اظهار [[تأسف]] از اوضاع [[ناهنجار]] و روی کار بودن [[حکومت]]]های [[باطل]] و [[مستبد]] و روشهای بیدادگرانه، [[سنت]] حسنهای است که همواره [[شیعه]] بر آن مداومت داشته و آن را [[شعار]] خود قرار داده و تا [[ظهور]] [[دولت حق]] و تأسیس [[حکومت]] جهانی [[اسلام]]، و [[آزادی]] و [[نجات]] تمام [[انسانها]]، این [[شعار]] برقرار بوده و روشنگر خواستههای ارزنده و با ارج و هدفهای مترقی و [[نجاتبخش]] [[اسلام]] است. این ندبه را [[شیعه]] از [[امامان معصوم]] خود که کار و عملشان سرمشق و [[پیروی]] از گفتار و رفتارشان (بر حسب [[حدیث متواتر]] [[ثقلین]] و [[احادیث]] دیگر) [[وظیفه]] هر مسلمانی است، آموختهاند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} بر حسب [[روایات]]، کراراً ضمن آنکه از اوضاع [[آخرالزمان]] و فتنههائی که ظاهر میشود و فشارهایی که بر [[اهل حق]] وارد میگردد، خبر میدادند، نگرانی و تأثر خود را نیز اظهار میکردند. [[شیخ صدوق]] و [[شیخ طوسی]]، هر یک به [[سند]] خود [[حدیث]] مفصلی را از "[[سدیر صیرفی]]" [[روایت]] کرده که در آن، [[گریه]] و ندبه [[امام صادق|امام ششم حضرت جعفر بن محمد]]{{ع}} بر [[غیبت]] [[صاحب الزمان]]{{ع}} بیان شده است، در اینجا برای رعایت اختصار قسمتی ازاین [[حدیث]] را که ارتباط با بحث ما (ندبه) دارد، [[نقل]] میکنیم: [[سدیر صیرفی]] میگوید: من و [[مفصل بن عمر]] و [[ابوبصیر]] و [[ابان بن تغلب بن محضر]] [[امام صادق]]{{ع}} شرفیاب شدیم، دیدیم آن [[حضرت]] بر روی [[خاک]] نشسته و لباسی که از مو بافته شده و طوقدار و بیگربیان بود، پوشیده است و مانند مرده جگر سوخته [[گریه]] میکند، آثار [[حزن]] و [[اندوه]] از گونه و رخسارش [[آشکار]] و [[اشک]] کاسه چشمهایش را پر کرده بود و میفرمود: "آقای من، [[غیبت]] تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و [[آرامش]] و راحت دلم را ربوده است. آقای من، [[غیبت]] تو و مصیبتم را به [[مصیبت]] های دردناک ابدی پیوسته و از دست دادن یکی از پس دیگری جمع و عدد را فانی میسازد پس احساس نمیکنم که به اشکی که در چشمم خشک میگردد و نالهای که در سینهام آرام میگیرد، مگر آنکه مصایب بزرگتر و دلخراشتر و پیشامدهای سختتر و ناشناختهتر در برابر دیدهام، مجسم میشود"<ref>{{متن حدیث|"سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي وَ ضَيَّقَتْ عَلَيَ مِهَادِي وَ ابْتَزَّتْ مِنِّي رَاحَةَ فُؤَادِي سَيِّدِي غَيْبَتُكَ أَوْصَلَتْ مُصَابِي بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ وَ فَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ يُفْنِي الْجَمْعَ وَ الْعَدَدَ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَى مِنْ عَيْنِي وَ أَنِينٍ يَفْتُرُ مِنْ صَدْرِي عَنْ دَوَارِجِ الرَّزَايَا وَ سَوَالِفِ الْبَلَايَا إِلَّا مُثِّلَ بِعَيْنِي عَنْ غَوَابِرِ أَعْظَمِهَا وَ أَفْضَعِهَا وَ بَوَاقِي أَشَدِّهَا وَ أَنْكَرِهَا وَ نَوَائِبَ مَخْلُوطَةٍ بِغَضَبِكَ وَ نَوَازِلَ مَعْجُونَةٍ بِسَخَطِكَ"}}؛ ر.ک: کمال الدین، ص ۳۵۲ تا ۳۵۷؛ غیبت شیخ طوسی، ص ۱۰۴ تا ص ۱۰۸؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۹، حدیث ۹.</ref>؛ [[سدیر]] گفت: [[عقل]] از سر ما پرید و [[دلها]] ما از [[غم]] و [[اندوه]] این پیشامد هولناک و حادثه خطرناک پاره شد و [[گمان]] کردیم از اتفاق ناگوار کوبندهای این چنین گریان و سوگوار است یا از روزگار به او مصیبتی رسیده است. عرض کردیم [[خدا]] دیدگانت را نگریاند ای پسر خیرالوری، از چه پیش [[آمدی]] اینگونه گریانی، از دیده [[اشک]] میباری؟ چه حالی روی داده که این گونه [[سوگواری]]؟ [[حضرت]] چنان آه عمیقی کشید که ناراحتیش از آن افزون شد. از روی تعجب فرمود: وای بر شما، بامداد امروز نگاه کردم در کتاب "[[جفر]]" و آن کتابی است که [[علم]] مرگها و [[بلاها]]، و آنچه واقع میشود تا [[روز قیامت]]، در آن مندرج است. [[خدا]] [[پیامبر |محمد]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} بعد از او به آن اختصاص داده است و تأمل کردم در موضوع ولادت [[غایب]] ما و [[غیبت]] و [[طول عمر]] او گرفتاری [[مؤمنان]] در آن زمان و شکهایی که از جهت طول [[غیبت]] در دلهایشان پیدا میشود و اینکه بیشتر آنها از [[دین]] برگردند و رشته [[اسلام]] را از گردن بردارند<ref> امامت و مهدویت، فروغ ولایت در دعای ندبه، ج ۱، ص ۲۶۱.</ref>. بنابراین، ندبه، ناله و [[زاری]] و [[گریه]] بر [[امام عصر]] {{ع}} که در بین [[شیعه]] رائج است امری بیمأخذ و موضوعی بیسند نیست، بلکه امری است که [[شیعه]] از اولیای خود گرفته است. | #'''ندبه بر [[امام زمان]] {{ع}}:''' ندبه بر [[حضرت مهدی]] اظهار [[شوق]] به لقای او، [[گریه]] و ابراز نگرانی از مفارقت و [[محروم]] بودن از [[فیض حضور]] او، [[دعا برای تعجیل فرج]] و [[ظهور ]]او، ذکر [[مناقب]] و [[فضایل]] و اقدامات و برنامههای انقلابی و اصلاحی آن وجود [[مبارک]] و اظهار [[تأسف]] از اوضاع [[ناهنجار]] و روی کار بودن [[حکومت]]]های [[باطل]] و [[مستبد]] و روشهای بیدادگرانه، [[سنت]] حسنهای است که همواره [[شیعه]] بر آن مداومت داشته و آن را [[شعار]] خود قرار داده و تا [[ظهور]] [[دولت حق]] و تأسیس [[حکومت]] جهانی [[اسلام]]، و [[آزادی]] و [[نجات]] تمام [[انسانها]]، این [[شعار]] برقرار بوده و روشنگر خواستههای ارزنده و با ارج و هدفهای مترقی و [[نجاتبخش]] [[اسلام]] است. این ندبه را [[شیعه]] از [[امامان معصوم]] خود که کار و عملشان سرمشق و [[پیروی]] از گفتار و رفتارشان (بر حسب [[حدیث متواتر]] [[ثقلین]] و [[احادیث]] دیگر) [[وظیفه]] هر مسلمانی است، آموختهاند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} بر حسب [[روایات]]، کراراً ضمن آنکه از اوضاع [[آخرالزمان]] و فتنههائی که ظاهر میشود و فشارهایی که بر [[اهل حق]] وارد میگردد، خبر میدادند، نگرانی و تأثر خود را نیز اظهار میکردند. [[شیخ صدوق]] و [[شیخ طوسی]]، هر یک به [[سند]] خود [[حدیث]] مفصلی را از "[[سدیر صیرفی]]" [[روایت]] کرده که در آن، [[گریه]] و ندبه [[امام صادق|امام ششم حضرت جعفر بن محمد]]{{ع}} بر [[غیبت]] [[صاحب الزمان]]{{ع}} بیان شده است، در اینجا برای رعایت اختصار قسمتی ازاین [[حدیث]] را که ارتباط با بحث ما (ندبه) دارد، [[نقل]] میکنیم: [[سدیر صیرفی]] میگوید: من و [[مفصل بن عمر]] و [[ابوبصیر]] و [[ابان بن تغلب بن محضر]] [[امام صادق]]{{ع}} شرفیاب شدیم، دیدیم آن [[حضرت]] بر روی [[خاک]] نشسته و لباسی که از مو بافته شده و طوقدار و بیگربیان بود، پوشیده است و مانند مرده جگر سوخته [[گریه]] میکند، آثار [[حزن]] و [[اندوه]] از گونه و رخسارش [[آشکار]] و [[اشک]] کاسه چشمهایش را پر کرده بود و میفرمود: "آقای من، [[غیبت]] تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و [[آرامش]] و راحت دلم را ربوده است. آقای من، [[غیبت]] تو و مصیبتم را به [[مصیبت]] های دردناک ابدی پیوسته و از دست دادن یکی از پس دیگری جمع و عدد را فانی میسازد پس احساس نمیکنم که به اشکی که در چشمم خشک میگردد و نالهای که در سینهام آرام میگیرد، مگر آنکه مصایب بزرگتر و دلخراشتر و پیشامدهای سختتر و ناشناختهتر در برابر دیدهام، مجسم میشود"<ref>{{متن حدیث|"سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي وَ ضَيَّقَتْ عَلَيَ مِهَادِي وَ ابْتَزَّتْ مِنِّي رَاحَةَ فُؤَادِي سَيِّدِي غَيْبَتُكَ أَوْصَلَتْ مُصَابِي بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ وَ فَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ يُفْنِي الْجَمْعَ وَ الْعَدَدَ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَى مِنْ عَيْنِي وَ أَنِينٍ يَفْتُرُ مِنْ صَدْرِي عَنْ دَوَارِجِ الرَّزَايَا وَ سَوَالِفِ الْبَلَايَا إِلَّا مُثِّلَ بِعَيْنِي عَنْ غَوَابِرِ أَعْظَمِهَا وَ أَفْضَعِهَا وَ بَوَاقِي أَشَدِّهَا وَ أَنْكَرِهَا وَ نَوَائِبَ مَخْلُوطَةٍ بِغَضَبِكَ وَ نَوَازِلَ مَعْجُونَةٍ بِسَخَطِكَ"}}؛ ر.ک: کمال الدین، ص ۳۵۲ تا ۳۵۷؛ غیبت شیخ طوسی، ص ۱۰۴ تا ص ۱۰۸؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۹، حدیث ۹.</ref>؛ [[سدیر]] گفت: [[عقل]] از سر ما پرید و [[دلها]] ما از [[غم]] و [[اندوه]] این پیشامد هولناک و حادثه خطرناک پاره شد و [[گمان]] کردیم از اتفاق ناگوار کوبندهای این چنین گریان و سوگوار است یا از روزگار به او مصیبتی رسیده است. عرض کردیم [[خدا]] دیدگانت را نگریاند ای پسر خیرالوری، از چه پیش [[آمدی]] اینگونه گریانی، از دیده [[اشک]] میباری؟ چه حالی روی داده که این گونه [[سوگواری]]؟ [[حضرت]] چنان آه عمیقی کشید که ناراحتیش از آن افزون شد. از روی تعجب فرمود: وای بر شما، بامداد امروز نگاه کردم در کتاب "[[جفر]]" و آن کتابی است که [[علم]] مرگها و [[بلاها]]، و آنچه واقع میشود تا [[روز قیامت]]، در آن مندرج است. [[خدا]] [[پیامبر |محمد]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} بعد از او به آن اختصاص داده است و تأمل کردم در موضوع ولادت [[غایب]] ما و [[غیبت]] و [[طول عمر]] او گرفتاری [[مؤمنان]] در آن زمان و شکهایی که از جهت طول [[غیبت]] در دلهایشان پیدا میشود و اینکه بیشتر آنها از [[دین]] برگردند و رشته [[اسلام]] را از گردن بردارند<ref> امامت و مهدویت، فروغ ولایت در دعای ندبه، ج ۱، ص ۲۶۱.</ref>. بنابراین، ندبه، ناله و [[زاری]] و [[گریه]] بر [[امام عصر]] {{ع}} که در بین [[شیعه]] رائج است امری بیمأخذ و موضوعی بیسند نیست، بلکه امری است که [[شیعه]] از اولیای خود گرفته است. | ||
#'''[[زیارت]] [[امام زمان]] {{ع}}:''' از جمله [[وظایف]] [[دوستان]] [[امام عصر]]{{ع}} این است که در هر روز به ویژه در [[روز جمعه]] به [[زیارت]] امامشان بپردازند و به یکی از زیارتنامههایی که برای [[حضرت]] در کتب [[دعا]] معرفی شده، آقایشان را [[زیارت]] کنند. زیاراتی که در کتب [[ادعیه]] از قبیل مصباح المتهجد [[شیخ طوسی]] و [[جمال]] الأسبوع و | #'''[[زیارت]] [[امام زمان]] {{ع}}:''' از جمله [[وظایف]] [[دوستان]] [[امام عصر]]{{ع}} این است که در هر روز به ویژه در [[روز جمعه]] به [[زیارت]] امامشان بپردازند و به یکی از زیارتنامههایی که برای [[حضرت]] در کتب [[دعا]] معرفی شده، آقایشان را [[زیارت]] کنند. زیاراتی که در کتب [[ادعیه]] از قبیل مصباح المتهجد [[شیخ طوسی]] و [[جمال]] الأسبوع و اقبال [[سید بن طاووس]]، و زاد المعاد و بحارلانوار [[علامه مجلسی]] و [[مفاتیح الجنان]] [[محدث قمی]] و کتب دیگر آمده، بسیار است. کتاب [[مفاتیح الجنان]] [[محدث قمی]] که در دسترس همگان قرار دارد، [[عاشقان]] میتوانند برای [[زیارت]] [[امام عصر]]{{ع}} به همان کتاب مراجعه کنند. زیارتی که در اوایل مفاتیح مربوط به [[روز جمعه]] است و [[دعای ندبه]] و [[آل یاسین]] و [[دعای عهد]] و چندین [[زیارت]] دیگر که در اواخر آن کتاب در بخش [[زیارت]] [[حضرت]] [[صاحب الأمر]]{{ع}} آمده است، همه زیارت [[نامه]] آن [[حضرت]] است. [[بهترین]] [[زیارت]] برای هر امامی از جمله [[امام عصر]]{{ع}} [[زیارت جامعه کبیره]] است. | ||
#'''[[توسل]] به [[امام زمان]] {{ع}}:''' همانگونه که هر عبدی اگر [[مبتلا]] به مشکلی شود به مولایش [[پناه]] میبرد و رفع شداید و مشکلات را از او میطلبد، مخصوصاً اگر آن مولا [[توان]] رفع مشکل را داشته باشد، [[شیعه]] نیز باید در همه حالات به ویژه در هنگام شداید و تهاجم [[دشمن]]، به [[امام زمان]] [[متوسل]] شود و رفع مشکل را از مولای خود بخواهد. در طول [[تاریخ]] [[شیعه]] از صدر [[غیبت]] تاکنون مواردی که [[مؤمنان]] به ان [[همام]] [[متوسل]] شده و نتیجه گرفتهاند، قابل احصا نیست. شفا یافتگان درگاه او و [[نجات]] یافتگان پناهجویان او بسیارند که در کتابهای متعدد به آنها اشاره شده است. کسانی که در [[مسجد جمکران]] [[قم]] با [[توسل]] به [[امام زمان]] {{ع}} شفا گرفته و یا از آنان رفع مشکل شده، تعداد بیشمار هستند که ما در اینجا بنای [[نقل]] آنها را نداریم. گرچه همه [[ائمه]] سرور و مولای ما هستند و همگان [[صاحب]] [[کرامات]] و معجزاتاند و تمامی آنان در درگاه [[پروردگار]] [[صاحب]] [[عزت]] و [[جاه]] و جلالند و [[انسان]] به هر کدام که [[متوسل]] شود و پناهندگان خود، [[پناه]] میدهند، لکن طبق قاعده امروزه هر کاری که بخواهد انجام گیرد و هر مشکلی که بخواهد رفع شود و هر بلیهای که بخواهد از میان برداشته شود و سرانجام، هر [[عزت]] و ذلتی باید زیر نظر [[ولی عصر]]{{ع}} باشد و با [[صلاح]] دید آن [[حضرت]] انجام گیرد. شاید [[معصومین]] دیگر [[کارها]] را به آن [[حضرت]] ارجاع دهند، چرا که فعلاً دوران [[حکومت]] و حکمروایی اوست، لذا [[توسل]] به او لازم است. | #'''[[توسل]] به [[امام زمان]] {{ع}}:''' همانگونه که هر عبدی اگر [[مبتلا]] به مشکلی شود به مولایش [[پناه]] میبرد و رفع شداید و مشکلات را از او میطلبد، مخصوصاً اگر آن مولا [[توان]] رفع مشکل را داشته باشد، [[شیعه]] نیز باید در همه حالات به ویژه در هنگام شداید و تهاجم [[دشمن]]، به [[امام زمان]] [[متوسل]] شود و رفع مشکل را از مولای خود بخواهد. در طول [[تاریخ]] [[شیعه]] از صدر [[غیبت]] تاکنون مواردی که [[مؤمنان]] به ان [[همام]] [[متوسل]] شده و نتیجه گرفتهاند، قابل احصا نیست. شفا یافتگان درگاه او و [[نجات]] یافتگان پناهجویان او بسیارند که در کتابهای متعدد به آنها اشاره شده است. کسانی که در [[مسجد جمکران]] [[قم]] با [[توسل]] به [[امام زمان]] {{ع}} شفا گرفته و یا از آنان رفع مشکل شده، تعداد بیشمار هستند که ما در اینجا بنای [[نقل]] آنها را نداریم. گرچه همه [[ائمه]] سرور و مولای ما هستند و همگان [[صاحب]] [[کرامات]] و معجزاتاند و تمامی آنان در درگاه [[پروردگار]] [[صاحب]] [[عزت]] و [[جاه]] و جلالند و [[انسان]] به هر کدام که [[متوسل]] شود و پناهندگان خود، [[پناه]] میدهند، لکن طبق قاعده امروزه هر کاری که بخواهد انجام گیرد و هر مشکلی که بخواهد رفع شود و هر بلیهای که بخواهد از میان برداشته شود و سرانجام، هر [[عزت]] و ذلتی باید زیر نظر [[ولی عصر]]{{ع}} باشد و با [[صلاح]] دید آن [[حضرت]] انجام گیرد. شاید [[معصومین]] دیگر [[کارها]] را به آن [[حضرت]] ارجاع دهند، چرا که فعلاً دوران [[حکومت]] و حکمروایی اوست، لذا [[توسل]] به او لازم است. | ||
#'''ارجاع [[مردم]] به [[امام زمان]] {{ع}}:''' صرف اینکه [[انسان]] به یاد [[امام زمان]] [[متوسل]] به اوست و در هر صبح و [[شام]] او را [[زیارت]] میکند کافی نیست، بلکه [[تکلیف]] دیگری هست که (البته این [[تکلیف]] عمدتاً متوجه [[روحانیت]] و [[رهبران]] [[دینی]] و متدینان [[صاحب]] نفوذ در [[جامعه]] است) باید سعی کرد تا [[جامعه]] را [[جامعه]] [[امام]] زمانی قرار داد و [[مردم]] را متوجه [[امام زمان]] کرد. در ایام [[تبلیغ]] [[محرم]] و صفر و [[ماه رمضان]] و در هر فرضت مناسب از [[امام عصر]] سخن به میان آورد و بخشی از [[منبر]] وعظ و [[خطابه]] خود را به آن [[حضرت]] اختصاص داد و [[مردم]] را نسبت به اصل وجود او و [[عظمت]] جلال و [[جمال]] او [[آگاه]] ساخت. [[دستور]] [[توسل]] به آن [[حضرت]] را به [[مردم]] آموخت و [[مردم]] را نسبت به آن [[امام همام]] [[امیدوار]] کرد. همچنین [[شبهات]] را در مورد وجود آن [[حضرت]] برطرف نمود و در مورد [[طول عمر]] آن [[حضرت]] و [[غیبت]] و فواید وجودی او، در عین اینکه در پرده [[غیبت]] است، سخن گفت و ابهامات را برطرف نمود تا همه افراد [[شیعه]] نسبت به [[امام]] [[آگاهی]] پیدا کرده و مبلغ او شوند. در این راه یک [[بسیج عمومی]] لازم است که همه اهل سخن و قلم یکصدا شوند، همنوا شوند به [[مردم]] بفهمانند که ما بیصاحب نیستیم تا [[جامعه]]، یکپارچه [[جامعه]] [[امام]] زمانی شود، نه آنکه تنها در گوشه و کنار [[کشور]] تعداد انگشت شماری از [[شیعه]] حداکثر صبح [[جمعه]] جمع شوند و [[دعای ندبه]] بخوانند، آنهم پس از مدتی در اثر گرایشهای نابجا مورد [[طعن]] دیگران قرار گیرند. یا یک [[روحانی]] و واعظ در میلاد آن [[حضرت]] به چند جمله یا داستان اکتفا نماید، بلکه باید کاری کرد که [[زن]] و مرد [[شیعه]] دائم به [[فکر]] اماماشان بوده و مبلغ او باشند و در هر حادثه قبل از هر کسی به یاد [[امام زمان]] بیفتد و از او [[کمک]] بخواهند. نه آنکه پس از آنکه نزد همه اطبا رفته و تمام اموالشان را در این راه تباه کردند و پاسخ منفی و مأیوس کننده شنیدند، تازه به یاد [[مسجد جمکران]] و [[امام زمان]] بیفتند. ما باید [[مردم]] را به گونهای بسازیم که در تمام زمینهها نخست به یاد [[امام زمان]] بیفتند. سپس با [[توسل]] به آن [[حضرت]] به طبیب مراجعه کنند و دارو [[مصرف]] نمایند، نه آنکه نخست به دارو [[پناه]] ببرند، آنگاه به [[امام زمان]] {{ع}} مراجعه نمایند. البته ما منکر اسباب و [[علل]] طبیعی نیستیم و نمیخواهیم بگوییم هر که [[بیمار]] شد، و با اینکه مثلاً [[نیاز]] به عمل جراحی دارد به دکتر مراجعه نکند، و فقط به [[امام زمان]] [[متوسل]] شود، بلکه میگوئیم نخست [[توسل]] برای اینکه [[امام عصر]] عنایتی بفرماید که طبیب درست [[مرض]] را تشخیص دهد و داروی مناسب تجویز نماید و عمل جراحی موفقیت آمیز باشد.به هر حال، دارو از طبیب، ولی شفا از [[خدا]] با وساطت [[امام عصر]]{{ع}} است. | #'''ارجاع [[مردم]] به [[امام زمان]] {{ع}}:''' صرف اینکه [[انسان]] به یاد [[امام زمان]] [[متوسل]] به اوست و در هر صبح و [[شام]] او را [[زیارت]] میکند کافی نیست، بلکه [[تکلیف]] دیگری هست که (البته این [[تکلیف]] عمدتاً متوجه [[روحانیت]] و [[رهبران]] [[دینی]] و متدینان [[صاحب]] نفوذ در [[جامعه]] است) باید سعی کرد تا [[جامعه]] را [[جامعه]] [[امام]] زمانی قرار داد و [[مردم]] را متوجه [[امام زمان]] کرد. در ایام [[تبلیغ]] [[محرم]] و صفر و [[ماه رمضان]] و در هر فرضت مناسب از [[امام عصر]] سخن به میان آورد و بخشی از [[منبر]] وعظ و [[خطابه]] خود را به آن [[حضرت]] اختصاص داد و [[مردم]] را نسبت به اصل وجود او و [[عظمت]] جلال و [[جمال]] او [[آگاه]] ساخت. [[دستور]] [[توسل]] به آن [[حضرت]] را به [[مردم]] آموخت و [[مردم]] را نسبت به آن [[امام همام]] [[امیدوار]] کرد. همچنین [[شبهات]] را در مورد وجود آن [[حضرت]] برطرف نمود و در مورد [[طول عمر]] آن [[حضرت]] و [[غیبت]] و فواید وجودی او، در عین اینکه در پرده [[غیبت]] است، سخن گفت و ابهامات را برطرف نمود تا همه افراد [[شیعه]] نسبت به [[امام]] [[آگاهی]] پیدا کرده و مبلغ او شوند. در این راه یک [[بسیج عمومی]] لازم است که همه اهل سخن و قلم یکصدا شوند، همنوا شوند به [[مردم]] بفهمانند که ما بیصاحب نیستیم تا [[جامعه]]، یکپارچه [[جامعه]] [[امام]] زمانی شود، نه آنکه تنها در گوشه و کنار [[کشور]] تعداد انگشت شماری از [[شیعه]] حداکثر صبح [[جمعه]] جمع شوند و [[دعای ندبه]] بخوانند، آنهم پس از مدتی در اثر گرایشهای نابجا مورد [[طعن]] دیگران قرار گیرند. یا یک [[روحانی]] و واعظ در میلاد آن [[حضرت]] به چند جمله یا داستان اکتفا نماید، بلکه باید کاری کرد که [[زن]] و مرد [[شیعه]] دائم به [[فکر]] اماماشان بوده و مبلغ او باشند و در هر حادثه قبل از هر کسی به یاد [[امام زمان]] بیفتد و از او [[کمک]] بخواهند. نه آنکه پس از آنکه نزد همه اطبا رفته و تمام اموالشان را در این راه تباه کردند و پاسخ منفی و مأیوس کننده شنیدند، تازه به یاد [[مسجد جمکران]] و [[امام زمان]] بیفتند. ما باید [[مردم]] را به گونهای بسازیم که در تمام زمینهها نخست به یاد [[امام زمان]] بیفتند. سپس با [[توسل]] به آن [[حضرت]] به طبیب مراجعه کنند و دارو [[مصرف]] نمایند، نه آنکه نخست به دارو [[پناه]] ببرند، آنگاه به [[امام زمان]] {{ع}} مراجعه نمایند. البته ما منکر اسباب و [[علل]] طبیعی نیستیم و نمیخواهیم بگوییم هر که [[بیمار]] شد، و با اینکه مثلاً [[نیاز]] به عمل جراحی دارد به دکتر مراجعه نکند، و فقط به [[امام زمان]] [[متوسل]] شود، بلکه میگوئیم نخست [[توسل]] برای اینکه [[امام عصر]] عنایتی بفرماید که طبیب درست [[مرض]] را تشخیص دهد و داروی مناسب تجویز نماید و عمل جراحی موفقیت آمیز باشد.به هر حال، دارو از طبیب، ولی شفا از [[خدا]] با وساطت [[امام عصر]]{{ع}} است. | ||
خط ۴۸۰: | خط ۴۸۰: | ||
::::::با این بیانات، روشن میشود که [[وظیفه]] کسانی که در [[انتظار]] آن [[امام]] میباشند، جز رعایت [[حدود شرعی]] و عمل به [[واجبات]] شخصی و عمومی و ترک [[محرمات]] نیست؛ امری که در کنار [[عشق]] و علاقه به [[امام]] میتواند [[راه کمال]] و [[کسب معرفت]] بیشتر نسبت به [[امام زمان]] {{ع}} را برای [[دوستان]] ایشان فراهم، در نتیجه بستر [[ظهور]] [[حضرت]] را آماده نماید، امری که میتواند با وجود [[مصلحت]] و [[اراده الهی]]، منجر به مشاهده آن [[حضرت]] نیز بشود؛ و کم نبودند افرادی که با رعایت [[تقوا]] و [[موازین شرعی]] و دارا بودن [[عشق]] وافر به آن [[حضرت]]، به [[خدمت]] ایشان رسیده و چشمشان به [[جمال]] [[یار]] روشن گشته است. [[مرحوم علامه]] نیز گاه بعضی از کسانی که [[خدمت]] آن [[حضرت]] رسیدند، را یاد، و [[توفیق]] آنها در مشاهده ی [[امام زمان]] {{ع}} را بیان میکرده است. | ::::::با این بیانات، روشن میشود که [[وظیفه]] کسانی که در [[انتظار]] آن [[امام]] میباشند، جز رعایت [[حدود شرعی]] و عمل به [[واجبات]] شخصی و عمومی و ترک [[محرمات]] نیست؛ امری که در کنار [[عشق]] و علاقه به [[امام]] میتواند [[راه کمال]] و [[کسب معرفت]] بیشتر نسبت به [[امام زمان]] {{ع}} را برای [[دوستان]] ایشان فراهم، در نتیجه بستر [[ظهور]] [[حضرت]] را آماده نماید، امری که میتواند با وجود [[مصلحت]] و [[اراده الهی]]، منجر به مشاهده آن [[حضرت]] نیز بشود؛ و کم نبودند افرادی که با رعایت [[تقوا]] و [[موازین شرعی]] و دارا بودن [[عشق]] وافر به آن [[حضرت]]، به [[خدمت]] ایشان رسیده و چشمشان به [[جمال]] [[یار]] روشن گشته است. [[مرحوم علامه]] نیز گاه بعضی از کسانی که [[خدمت]] آن [[حضرت]] رسیدند، را یاد، و [[توفیق]] آنها در مشاهده ی [[امام زمان]] {{ع}} را بیان میکرده است. | ||
[[علامه]] تهرانی در این باره از ایشان [[نقل]] میکند که مرحوم استاد به دو نفر از [[علماء]] [[اسلام]] بسیار ارج مینهادند و [[مقام]] و [[منزلت]] آنان را به [[عظمت]] یاد میکردند: اول [[سید]] [[اجل]] [[علی]] بن طاووس؛ و به کتاب | [[علامه]] تهرانی در این باره از ایشان [[نقل]] میکند که مرحوم استاد به دو نفر از [[علماء]] [[اسلام]] بسیار ارج مینهادند و [[مقام]] و [[منزلت]] آنان را به [[عظمت]] یاد میکردند: اول [[سید]] [[اجل]] [[علی]] بن طاووس؛ و به کتاب اقبال او اهمیت میدادند و او را [[سید]] اهل المراقبه میخواندند. دوم [[سید]] [[مهدی]] بحرالعلوم مقامه و از کیفیت [[زندگی]] و [[سلوک]] [[علمی]] و عملی و مراقبات او بسیار تحسین مینمودند؛ و [[تشرف]] او و [[سید بن طاووس]] را به [[خدمت]] [[حضرت]] [[امام زمان]] ارواحنا فداه کرارا و مرارا [[نقل]] مینمودند؛ و نسبت به نداشتن هوای [[نفس]]، و مجاهدات آنان در راه وصول به مقصود، و کیفیت [[زندگی]] و سعی و اهتمام در تحصیل مرضات [[خدای تعالی]]، معجب بوده و با دیده [[ابهت]] و [[تجلیل]] و [[تکریم]] مینگریستند<ref>مهر تابان (طبع قدیم)، صفحه ۵۳.</ref>. | ||
همچنین [[علامه طباطبایی]] از استاد خود مرحوم [[قاضی]] [[نقل]] میکند که ایشان میفرمود: بعضی از افراد زمان ما [[مسلمان]] [[ادراک]] محضر [[مبارک]] [[امام زمان]] {{ع}} را کردهاند، و به خدمتش شرفیاب شدهاند. یکی از آنها در [[مسجد سهله]] در [[مقام]] آن [[حضرت]] که به [[مقام]] [[صاحب الزمان]] {{ع}} معروف است، مشغول [[دعا]] و ذکر بود بود که ناگهان میبیند آن [[حضرت]] را در میانه نوری بسیار [[قوی]] که به او نزدیک میشدند؛ و چنان [[ابهت]] و [[عظمت]] آن [[نور]] او را میگیرد که نزدیک بود [[قبض روح]] شود؛ و نفسهای او قطع و به شمارش افتاده بود و تقریبا یکی دو [[نفس]] به آخر مانده بود [[جان]] دهد، که آن [[حضرت]] را به اسماء [[جلالیه ]] [[خدا]] قسم میدهد که دیگر به او نزدیک نگردند. بعد از دو هفته که این شخص در [[مسجد کوفه]] مشغول ذکر بود، [[حضرت]] بر او ظاهر شدند و مراد خود را میابد و به [[شرف]] [[ملاقات]] میرسد. مرحوم [[قاضی]] میفرمود: این شخص [[شیخ]] [[محمد]] [[تقی]] آملی<ref>مرحوم آقا شیخ محمد تقی آملی از علمای برجسته و طراز اول تهران بود، که چه از نقطه نظر فقاهت و چه از نقطه نظر اخلاق و معارف؛ تدریس فقه و فلسفه مینمود، و منظومه سبزواری و اسفار را تدریس میکرد؛ و صاحب حاشیه مصباح الهدی فی شرح العروه الوثقی و حاشیه و شرح منظومه سبزواری است. ایشان بسیار خلیق، مودب و سلیم النفس و دور از هوی بود؛ و تا آخر عمر متصدی فتوا نشد؛ آن مرحوم در ایام جوانی و تحصیل در نجف اشرف از محضر درس استاد قاضی رحمت الله علیه در امور عرفانی استفاده مینموده؛ و دارای کمالاتی بوده است. به نقل از: مهرتابان (طبع قدیم)، صفحه ۲۲۷.</ref>. بوده است<ref>مهرتابان (طبع قدیم)، صفحه ۲۲۶.</ref>. | همچنین [[علامه طباطبایی]] از استاد خود مرحوم [[قاضی]] [[نقل]] میکند که ایشان میفرمود: بعضی از افراد زمان ما [[مسلمان]] [[ادراک]] محضر [[مبارک]] [[امام زمان]] {{ع}} را کردهاند، و به خدمتش شرفیاب شدهاند. یکی از آنها در [[مسجد سهله]] در [[مقام]] آن [[حضرت]] که به [[مقام]] [[صاحب الزمان]] {{ع}} معروف است، مشغول [[دعا]] و ذکر بود بود که ناگهان میبیند آن [[حضرت]] را در میانه نوری بسیار [[قوی]] که به او نزدیک میشدند؛ و چنان [[ابهت]] و [[عظمت]] آن [[نور]] او را میگیرد که نزدیک بود [[قبض روح]] شود؛ و نفسهای او قطع و به شمارش افتاده بود و تقریبا یکی دو [[نفس]] به آخر مانده بود [[جان]] دهد، که آن [[حضرت]] را به اسماء [[جلالیه ]] [[خدا]] قسم میدهد که دیگر به او نزدیک نگردند. بعد از دو هفته که این شخص در [[مسجد کوفه]] مشغول ذکر بود، [[حضرت]] بر او ظاهر شدند و مراد خود را میابد و به [[شرف]] [[ملاقات]] میرسد. مرحوم [[قاضی]] میفرمود: این شخص [[شیخ]] [[محمد]] [[تقی]] آملی<ref>مرحوم آقا شیخ محمد تقی آملی از علمای برجسته و طراز اول تهران بود، که چه از نقطه نظر فقاهت و چه از نقطه نظر اخلاق و معارف؛ تدریس فقه و فلسفه مینمود، و منظومه سبزواری و اسفار را تدریس میکرد؛ و صاحب حاشیه مصباح الهدی فی شرح العروه الوثقی و حاشیه و شرح منظومه سبزواری است. ایشان بسیار خلیق، مودب و سلیم النفس و دور از هوی بود؛ و تا آخر عمر متصدی فتوا نشد؛ آن مرحوم در ایام جوانی و تحصیل در نجف اشرف از محضر درس استاد قاضی رحمت الله علیه در امور عرفانی استفاده مینموده؛ و دارای کمالاتی بوده است. به نقل از: مهرتابان (طبع قدیم)، صفحه ۲۲۷.</ref>. بوده است<ref>مهرتابان (طبع قدیم)، صفحه ۲۲۶.</ref>. | ||
خط ۶۰۰: | خط ۶۰۰: | ||
بنابراین، [[فرزندان]] [[انتظار]]، [[آداب]] و وظایفی را دنبال میکنند؛ چون، این خاصیت [[انتظار]] است که بر حالت و [[رفتار]] و عمل [[منتظر]] اثر میگذارد. اکنون به شماری از این [[وظایف]] اشاره میشود: | بنابراین، [[فرزندان]] [[انتظار]]، [[آداب]] و وظایفی را دنبال میکنند؛ چون، این خاصیت [[انتظار]] است که بر حالت و [[رفتار]] و عمل [[منتظر]] اثر میگذارد. اکنون به شماری از این [[وظایف]] اشاره میشود: | ||
*''' | *'''اقبال''': آنان که از [[تدبر]] بهره گرفتهاند، از کنار حادثههای پیش پا افتاده، به سادگی نمیگذرند. زیرا دریافتهاند که در کنار هر اتفاقی هر چند کوچک، درسی و اندرزی وجود دارد. [[امام کاظم]] {{ع}} هم به این مسئله اشاره دارند: {{متن حدیث|مَا مِنْ شَيْءٍ تَرَاهُ عَيْنُكَ إِلَّا وَ فِيهِ مَوْعِظَةٌ}}<ref>أمالی، صدوق، ص ۵۹۹ ؛ بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۳۲۴، ح ۱۴.</ref>؛ آن چه را چشمان تو میبیند، [[موعظه]] و پندی در آن است. آنان که به [[زندگی]] خود و دیگران توجه ویژهای دارند، دست [[هدایت]] [[مهدی]] [[فاطمه]] {{س}} را در [[هدایت]] خودشان و دیگران، به خوبی میبینند و مساعدتهای پیدا و [[پنهان]] [[محبوب]] را لمس، و حضور [[مهربان]] او را [[حس]] میکنند. آنان، به او، رو میآورند، صدایش میزنند و میخوانند: {{متن حدیث|إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ...}}<ref>مفاتیح الجنان، دعای توسل.</ref>(...) | ||
*'''[[میثاق]]''': {{متن قرآن|الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ}}<ref>«آنان که به عهد خداوند وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند؛» سوره رعد، آیه ۲۰.</ref> <ref>در این باره، روایات فراوانی وارد شده است. از امام صادق {{ع}} روایت شده: {{متن حدیث| نَحنُ ذَمّهُ اللَّهُ وَعَهدُ اللَّهِ فَمَن وُفِيَ بِعَهْدِنَا فَقَدْ وُفِيَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ مَنْ حَفَرَهَا فَقَدْ حَفَرَ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ عَهْدَهُ}}؛ «ما، عهد خدا هستیم. هر کس به عهد ما وفا کند، پیمان با خدا را به جا آورده، هر کس عهد ما را نقض کند، پیمان خدا را شکسته است» (مکیال المکارم، ج ۱، ص۳۹۵).</ref> ؛ [[فرزند]] [[انتظار]]، با توجه و [[اقبال قلبی]]، ارتباط میان خود و [[حجت]] [[حق]] را نیرومند میسازد و تا جایی پیش میآید که نه تنها توقعی از او ندارد، بلکه [[متعهد]] میشود تمام داراییهایش، خانوادهاش، هستیاش و تمام آن چه را [[خدا]] به او عطا کرده، در راه [[محبوب]] به [[مصرف]] برساند و این سرود همیشگی اوست که هر روز با ولی و [[امام]] زمانش زمزمه میکند: وأبذل [[مالی]] و أهلی و نفسی...<ref>«پس بذل میکنم خانوادهام و ثروتم و خودم و آن چه را پروردگارم عطا کرده است... و آن، عهد من است و میثاقم نزد تو. چون تو، نظام دینی و پیشوای متقیان هستی...» (مفاتیح الجنان، زیارت دوم حضرت صاحب الامر).</ref>. او میداند که آن چه نزد ما میماند، نابود شدنی است و آن چه نزد «ولی» است، ماندگار و جاویدان است؛ {{متن قرآن|مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ}}<ref>«آنچه نزد شماست پایان مییابد و آنچه نزد خداوند است پایاست و البته ما پاداش شکیبایان را نیکوتر از آنچه انجام میدادند خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۶.</ref> تو میخواهی آن چه را [[خدا]] به تو بخشیده، در راه او ببخشی. این بذل به دست آوردن و از تباه شدن [[دارایی]] جلوگیری کردن است. چگونه ممکن است قرض دادن به یک [[مؤمن]]، سبب تضاعف و ازدیاد آن شود و در راه ولی خرج کردن و به او سپردن و با او معامله کردن چنین نباشد؟ در واقع، مؤمنِ [[منتظر]]، با این کار، [[تجدید بیعت]] میکند<ref>«هر کس بمیرد در حالی که نسبت به امام مسلمانان، بیعتی برگردن او نباشد، به مرگ جاهلی مرده است» (صحیح مسلم، ج ۳، ح ۱۴۷۸).</ref>(...) | *'''[[میثاق]]''': {{متن قرآن|الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ}}<ref>«آنان که به عهد خداوند وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند؛» سوره رعد، آیه ۲۰.</ref> <ref>در این باره، روایات فراوانی وارد شده است. از امام صادق {{ع}} روایت شده: {{متن حدیث| نَحنُ ذَمّهُ اللَّهُ وَعَهدُ اللَّهِ فَمَن وُفِيَ بِعَهْدِنَا فَقَدْ وُفِيَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ مَنْ حَفَرَهَا فَقَدْ حَفَرَ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ عَهْدَهُ}}؛ «ما، عهد خدا هستیم. هر کس به عهد ما وفا کند، پیمان با خدا را به جا آورده، هر کس عهد ما را نقض کند، پیمان خدا را شکسته است» (مکیال المکارم، ج ۱، ص۳۹۵).</ref> ؛ [[فرزند]] [[انتظار]]، با توجه و [[اقبال قلبی]]، ارتباط میان خود و [[حجت]] [[حق]] را نیرومند میسازد و تا جایی پیش میآید که نه تنها توقعی از او ندارد، بلکه [[متعهد]] میشود تمام داراییهایش، خانوادهاش، هستیاش و تمام آن چه را [[خدا]] به او عطا کرده، در راه [[محبوب]] به [[مصرف]] برساند و این سرود همیشگی اوست که هر روز با ولی و [[امام]] زمانش زمزمه میکند: وأبذل [[مالی]] و أهلی و نفسی...<ref>«پس بذل میکنم خانوادهام و ثروتم و خودم و آن چه را پروردگارم عطا کرده است... و آن، عهد من است و میثاقم نزد تو. چون تو، نظام دینی و پیشوای متقیان هستی...» (مفاتیح الجنان، زیارت دوم حضرت صاحب الامر).</ref>. او میداند که آن چه نزد ما میماند، نابود شدنی است و آن چه نزد «ولی» است، ماندگار و جاویدان است؛ {{متن قرآن|مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ}}<ref>«آنچه نزد شماست پایان مییابد و آنچه نزد خداوند است پایاست و البته ما پاداش شکیبایان را نیکوتر از آنچه انجام میدادند خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۶.</ref> تو میخواهی آن چه را [[خدا]] به تو بخشیده، در راه او ببخشی. این بذل به دست آوردن و از تباه شدن [[دارایی]] جلوگیری کردن است. چگونه ممکن است قرض دادن به یک [[مؤمن]]، سبب تضاعف و ازدیاد آن شود و در راه ولی خرج کردن و به او سپردن و با او معامله کردن چنین نباشد؟ در واقع، مؤمنِ [[منتظر]]، با این کار، [[تجدید بیعت]] میکند<ref>«هر کس بمیرد در حالی که نسبت به امام مسلمانان، بیعتی برگردن او نباشد، به مرگ جاهلی مرده است» (صحیح مسلم، ج ۳، ح ۱۴۷۸).</ref>(...) | ||
*'''[[پناه]]''': [[انسان]] [[منتظر]]، وقتی [[مسئولیت]] خود و [[رسالت]] سنگینش را دریافت و به این نتیجه رسید که باید حرکت کند - چون ماندن، گندیدن و پوسیدن است - با مانعها و درگیریهایی روبه رو میشود که در همه جا خانه گرفتهاند و [[وحشت]] و [[غربت]] آفرینند. در این هنگام، ناچار باید به کسی [[پناه]] برد تا او را از این [[غربت]] و تنهایی [[نجات]] دهد. اکنون، این سؤال در ذهن پدید میآید: به چه کسی باید [[پناه]] برد؟ با چه کسی باید به گفت و گو نشست؟ به چه کسی باید دلگرم شد؟ در پاسخ باید گفت: این انس، جز به [[معصوم]] و [[انتظار فرج]] او نیست<ref>امام رضا {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيق}} (کافی، ج ۱، ص ۲۰۰، باب نادر فی فضل الإمام، ح ۱).</ref>. این [[حقیقت]]، در سخن دلنشین [[امام سجاد]] {{ع}} آمده است: {{متن حدیث|انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ}}<ref>بحارالأنوار، ج ۲، ص ۱۲۲.</ref>؛ [[انتظار فرج]]، از [[بزرگترین گشایشها]] است. سینههایی که [[رنج]] هستی، دردهای [[انسان]]، ظلمهای [[جامعه]] را [[شاهد]] بودهاند و همراه هر قطره [[خون]] که از رگهای [[مظلومان]] ایرانی و فلسطینی و لبنانی و افغانی و… به [[زمین]] ریخته، همراه هر تازیانه که بر مجاهدی فرود آمده، حضور داشتهاند و این گونه در برابر همه [[مردم]] و همه هستی، خود را [[مسئول]] میدانند، چارهای جز پیوند با [[مهدی]] [[فاطمه]] {{ع}} ندارند. | *'''[[پناه]]''': [[انسان]] [[منتظر]]، وقتی [[مسئولیت]] خود و [[رسالت]] سنگینش را دریافت و به این نتیجه رسید که باید حرکت کند - چون ماندن، گندیدن و پوسیدن است - با مانعها و درگیریهایی روبه رو میشود که در همه جا خانه گرفتهاند و [[وحشت]] و [[غربت]] آفرینند. در این هنگام، ناچار باید به کسی [[پناه]] برد تا او را از این [[غربت]] و تنهایی [[نجات]] دهد. اکنون، این سؤال در ذهن پدید میآید: به چه کسی باید [[پناه]] برد؟ با چه کسی باید به گفت و گو نشست؟ به چه کسی باید دلگرم شد؟ در پاسخ باید گفت: این انس، جز به [[معصوم]] و [[انتظار فرج]] او نیست<ref>امام رضا {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيق}} (کافی، ج ۱، ص ۲۰۰، باب نادر فی فضل الإمام، ح ۱).</ref>. این [[حقیقت]]، در سخن دلنشین [[امام سجاد]] {{ع}} آمده است: {{متن حدیث|انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ}}<ref>بحارالأنوار، ج ۲، ص ۱۲۲.</ref>؛ [[انتظار فرج]]، از [[بزرگترین گشایشها]] است. سینههایی که [[رنج]] هستی، دردهای [[انسان]]، ظلمهای [[جامعه]] را [[شاهد]] بودهاند و همراه هر قطره [[خون]] که از رگهای [[مظلومان]] ایرانی و فلسطینی و لبنانی و افغانی و… به [[زمین]] ریخته، همراه هر تازیانه که بر مجاهدی فرود آمده، حضور داشتهاند و این گونه در برابر همه [[مردم]] و همه هستی، خود را [[مسئول]] میدانند، چارهای جز پیوند با [[مهدی]] [[فاطمه]] {{ع}} ندارند. |