پرش به محتوا

زندقه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۷: خط ۱۷:


==زنادقه در عصر عباسی==
==زنادقه در عصر عباسی==
[[زندیق]] معرب «زندیک»، کلمه‌ای [[فارسی]] و به معنای [[پیروان]] زند است؛ اما در [[زبان عربی]] به کسانی گفته می‌شود که در [[باطن]] [[ایمان]] ندارند و به داشتن ایمان و [[اعتقاد]] [[تظاهر]] می‌کنند<ref>نک: معلوف، لویس، المنجد فی اللغه، ذیل ماده مذکور.</ref>. ظاهراً این کلمه در دوره ساسانی نیز به معنای افراد بددین به کار رفته است. در [[دوره عباسی]] هر [[منحرف]] از [[دین]] را زندیق می‌نامیدند. زندقه که از مبانی [[عقلی]] و [[فلسفی]] برخوردار بود تا حدی از [[مواریث]] مانویه و دهریه و [[فیلسوفان]] یونان به شمار می‌رفت؛ زیرا زنادقه نیز مانند دهریون [[معتقد]] بودند که [[جهان]] همواره بوده و فناناپذیر است و [[زندگی]] [[انسان]] در همین جهان به پایان می‌رسد. از این گذشته، زنادقه منکر [[نبوت]] بودند و [[پیامبران]] را [[طعن]] می‌زدند و [[اعتقادات]] آنها را به [[تمسخر]] می‌گرفتند؛ از این‌رو [[فقیهان]] چنین افرادی را [[کافر]] و زندیق خواندند<ref>برای اطلاع بیشتر، نک: غزالی، محمد، فصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة؛ معین، محمد، مانی و دین او، ص۳۰۶- ۳۱۵.</ref>. از آنجا که [[زنادقه]] [[لذت‌جویی]] و بی‌بند و باری را مجاز می‌دانستند، افکارشان در میان درباریان [[عباسی]] رواج یافت و از [[زمان]] [[منصور]] عده‌ای از طبقات نزدیک به [[دستگاه خلافت]] به [[افکار]] آنان [[گرایش]] یافتند؛ از آن جمله «مُطیع بن أیاس»، ندیم فرزند [[خلیفه]]، و [[داود]] پسر [[روح بن حاتم]]، [[والی بصره]]، و دو تن از پسران [[ابوعبید الله]]، [[وزیر]] [[مهدی عباسی]]، به زندقه متهم شدند و عبدالله بن مقفع، کاتب مشهور، و [[داود بن علی]] و [[یعقوب بن فضل]]، دو تن از [[علویان]]، نیز به این [[اتهام]] گرفتار شدند و [[محنت]] [[زندان]] را کشیدند و سرانجام به [[قتل]] رسیدند. بی‌تردید در پس بسیاری از این تهمت‌ها اغراض [[سیاسی]] نهفته بود؛ از همین رو [[خلفا]] و [[کارگزاران]] آنها گاه برای نابود کردن [[دشمنان]] خود، آنان را به این [[تهمت]] گرفتار می‌ساختند؛ چنانکه ربیع [[حاجب]]، ابو عبیدالله [[وزیر]] را با همین [[دسیسه]] از میدان [[رقابت]] بیرون راند<ref>تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۶۱-۵۶۲.</ref>.
[[زندیق]] معرب «زندیک»، کلمه‌ای [[فارسی]] و به معنای [[پیروان]] زند است؛ اما در [[زبان عربی]] به کسانی گفته می‌شود که در [[باطن]] [[ایمان]] ندارند و به داشتن ایمان و [[اعتقاد]] [[تظاهر]] می‌کنند<ref>نک: معلوف، لویس، المنجد فی اللغه، ذیل ماده مذکور.</ref>. ظاهراً این کلمه در دوره ساسانی نیز به معنای افراد بددین به کار رفته است. در [[دوره عباسی]] هر [[منحرف]] از [[دین]] را زندیق می‌نامیدند. زندقه که از مبانی [[عقلی]] و [[فلسفی]] برخوردار بود تا حدی از [[مواریث]] مانویه و دهریه و [[فیلسوفان]] یونان به شمار می‌رفت؛ زیرا زنادقه نیز مانند دهریون [[معتقد]] بودند که [[جهان]] همواره بوده و فناناپذیر است و [[زندگی]] [[انسان]] در همین جهان به پایان می‌رسد. از این گذشته، زنادقه منکر [[نبوت]] بودند و [[پیامبران]] را [[طعن]] می‌زدند و [[اعتقادات]] آنها را به [[تمسخر]] می‌گرفتند؛ از این‌رو [[فقیهان]] چنین افرادی را [[کافر]] و زندیق خواندند<ref>برای اطلاع بیشتر، نک: غزالی، محمد، فصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة؛ معین، محمد، مانی و دین او، ص۳۰۶- ۳۱۵.</ref>.  


بنابر [[روایات]]، [[مهدی]] اهتمام شدیدی به تعقیب زنادقه داشت و در [[زمان]] او هر جا زندیقی می‌یافتند، به زنجیر می‌کشیدند یا به [[قتل]] می‌رساندند. وی [[فرمان]] داده بود تا برای [[زندان]] کردن آنها محل مخصوصی بسازند، نیز [[سازمان]] و متصدی خاصی با عنوان «صاحب الزنادقه» برای [[مبارزه]] با آنان و نابود کردنشان به وجود آورد و این سازمان گروه بسیاری را به این [[اتهام]] از میان برد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰۰؛ الکامل، ج۶، ص۷۵.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۴۹.</ref>.
===سرکوب زنادقه در عصر منصور عباسی===
از آنجا که [[زنادقه]] [[لذت‌جویی]] و بی‌بند و باری را مجاز می‌دانستند، افکارشان در میان درباریان [[عباسی]] رواج یافت و از [[زمان]] [[منصور]] عده‌ای از طبقات نزدیک به [[دستگاه خلافت]] به [[افکار]] آنان [[گرایش]] یافتند؛ از آن جمله «مُطیع بن أیاس»، ندیم فرزند [[خلیفه]]، و [[داود]] پسر [[روح بن حاتم]]، [[والی بصره]]، و دو تن از پسران [[ابوعبید الله]]، [[وزیر]] [[مهدی عباسی]]، به زندقه متهم شدند و عبدالله بن مقفع، کاتب مشهور، و [[داود بن علی]] و [[یعقوب بن فضل]]، دو تن از [[علویان]]، نیز به این [[اتهام]] گرفتار شدند و [[محنت]] [[زندان]] را کشیدند و سرانجام به [[قتل]] رسیدند. بی‌تردید در پس بسیاری از این تهمت‌ها اغراض [[سیاسی]] نهفته بود؛ از همین رو [[خلفا]] و [[کارگزاران]] آنها گاه برای نابود کردن [[دشمنان]] خود، آنان را به این [[تهمت]] گرفتار می‌ساختند؛ چنانکه ربیع [[حاجب]]، ابو عبیدالله [[وزیر]] را با همین [[دسیسه]] از میدان [[رقابت]] بیرون راند<ref>تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۶۱-۵۶۲.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۴۹.</ref>.
===سرکوب زنادقه در عصر مهدی عباسی===
بنابر [[روایات]]، [[ابوعبدالله مهدی|مهدی عباسی]] اهتمام شدیدی به تعقیب زنادقه داشت و در [[زمان]] او هر جا زندیقی می‌یافتند، به زنجیر می‌کشیدند یا به [[قتل]] می‌رساندند. وی [[فرمان]] داده بود تا برای [[زندان]] کردن آنها محل مخصوصی بسازند، نیز [[سازمان]] و متصدی خاصی با عنوان «صاحب الزنادقه» برای [[مبارزه]] با آنان و نابود کردنشان به وجود آورد و این سازمان گروه بسیاری را به این [[اتهام]] از میان برد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰۰؛ الکامل، ج۶، ص۷۵.</ref>.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۴۹.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش