پرش به محتوا

زندقه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹: خط ۹:
[[هادی عباسی]] [[نفرت]] از زنادقه را از پدرش به [[ارث]] برد و از [[سیاست]] او در تعقیب و [[عقوبت]] آنان [[پیروی]] کرد؛ از این رو گروهی از زندیقان از جمله [[یزدان بن باذان]]<ref>مصحح: یزدان باذان از مردم نهروان و دبیر یقطین و علی بن یقطین بود.</ref> را کشت. گویند: وی [[مردم]] را هروله‌کنان در [[طواف]] دید و گفت: «آنان به گاو خرمن‌کوب، شبیه‌ترند»<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۸۶.</ref>
[[هادی عباسی]] [[نفرت]] از زنادقه را از پدرش به [[ارث]] برد و از [[سیاست]] او در تعقیب و [[عقوبت]] آنان [[پیروی]] کرد؛ از این رو گروهی از زندیقان از جمله [[یزدان بن باذان]]<ref>مصحح: یزدان باذان از مردم نهروان و دبیر یقطین و علی بن یقطین بود.</ref> را کشت. گویند: وی [[مردم]] را هروله‌کنان در [[طواف]] دید و گفت: «آنان به گاو خرمن‌کوب، شبیه‌ترند»<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۸۶.</ref>
خخخخخ
خخخخخ
===سرکوب زنادقه در زمان مهدی عباسی===
[[خلفای عباسی]] دریافتند که خطر انتشار [[افکار]] و اصول مانوی، [[دین]] و [[حکومت]] آنان را [[تهدید]] می‌کند؛ از این رو برای [[پیروزی]] بر این [[دعوت]] [[انحرافی]] کوشیدند؛ [[منصور]] فرزندش مهدی را به [[جنگ]] با ایشان توصیه کرد. در [[حقیقت]] [[خلیفه]] مهدی به مسأله زنادقه توجه کرد و از طریق حملات [[سازمان]] دهی شده، در همه جا به تعقیب آنان پرداخت؛ آنان را احضار کرده با [[شکنجه]] به [[قتل]] رساند<ref>تاریخ ابن‌کثیر، ج۱۰، ص۱۴۹.</ref>. [[دیوان]] اختصاصی برای آنان تأسیس کرد و آن را «دیوان زنادقه» نامید و فردی ویژه را به عنوان «صاحب زنادقه» عهده‌دار آن کرد<ref>جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء و الکتاب، ص۱۶۵. </ref>، همچنین به [[متکلمان]] دستور داد کتاب‌هایی را که در برگیرنده [[خطوط فکری]] برای [[کشف]] شیوه‌های [[فکری]] ایشان باشد<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۹ - ۱۲۳.</ref>، در پاسخ به آنان بنویسند.
[[شدت عمل]] مهدی، علاقه و [[سخت‌گیری]] وی در پیگرد آنان، از خلال توصیه او به فرزندش، هادی، آشکار می‌شود<ref>برای ملاحظه متن وصیت، ر.ک: طبری، ج۸، ص۲۲۰.</ref>.
بدون [[شک]] مهدی در تعقیب زنادقه دو هدف داشت:
# [[دینی]]: به علت آنکه اصول آنان بر پایه [[ثنویت]] [[استوار]] بود و [[وظایف شرعی]] را از بین می‌برد؛ [[تفسیر]] آنان از متون [[قرآنی]] و [[حدیث]] با معنای طبیعی آن مخالف و نفی‌کننده [[اصول اعتقادی]] بود که در نتیجه، خطر جدی برای [[عقیده]] اسلامی ایجاد می‌کرد.
# [[سیاسی]]: به علت دگرگونی [[روابط]] میان [[عباسیان]] و عناصر افراطی [[ایرانی]] و [[گرایش]] آنها به وخامت اوضاع.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۷۵.</ref>
==زنادقه در عصر عباسی==
==زنادقه در عصر عباسی==
[[زندیق]] معرب «زندیک»، کلمه‌ای [[فارسی]] و به معنای [[پیروان]] زند است؛ اما در [[زبان عربی]] به کسانی گفته می‌شود که در [[باطن]] [[ایمان]] ندارند و به داشتن ایمان و [[اعتقاد]] [[تظاهر]] می‌کنند<ref>نک: معلوف، لویس، المنجد فی اللغه، ذیل ماده مذکور.</ref>. ظاهراً این کلمه در دوره ساسانی نیز به معنای افراد بددین به کار رفته است. در [[دوره عباسی]] هر [[منحرف]] از [[دین]] را زندیق می‌نامیدند. زندقه که از مبانی [[عقلی]] و [[فلسفی]] برخوردار بود تا حدی از [[مواریث]] مانویه و دهریه و [[فیلسوفان]] یونان به شمار می‌رفت؛ زیرا زنادقه نیز مانند دهریون [[معتقد]] بودند که [[جهان]] همواره بوده و فناناپذیر است و [[زندگی]] [[انسان]] در همین جهان به پایان می‌رسد. از این گذشته، زنادقه منکر [[نبوت]] بودند و [[پیامبران]] را [[طعن]] می‌زدند و [[اعتقادات]] آنها را به [[تمسخر]] می‌گرفتند؛ از این‌رو [[فقیهان]] چنین افرادی را [[کافر]] و زندیق خواندند<ref>برای اطلاع بیشتر، نک: غزالی، محمد، فصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة؛ معین، محمد، مانی و دین او، ص۳۰۶- ۳۱۵.</ref>.  
[[زندیق]] معرب «زندیک»، کلمه‌ای [[فارسی]] و به معنای [[پیروان]] زند است؛ اما در [[زبان عربی]] به کسانی گفته می‌شود که در [[باطن]] [[ایمان]] ندارند و به داشتن ایمان و [[اعتقاد]] [[تظاهر]] می‌کنند<ref>نک: معلوف، لویس، المنجد فی اللغه، ذیل ماده مذکور.</ref>. ظاهراً این کلمه در دوره ساسانی نیز به معنای افراد بددین به کار رفته است. در [[دوره عباسی]] هر [[منحرف]] از [[دین]] را زندیق می‌نامیدند. زندقه که از مبانی [[عقلی]] و [[فلسفی]] برخوردار بود تا حدی از [[مواریث]] مانویه و دهریه و [[فیلسوفان]] یونان به شمار می‌رفت؛ زیرا زنادقه نیز مانند دهریون [[معتقد]] بودند که [[جهان]] همواره بوده و فناناپذیر است و [[زندگی]] [[انسان]] در همین جهان به پایان می‌رسد. از این گذشته، زنادقه منکر [[نبوت]] بودند و [[پیامبران]] را [[طعن]] می‌زدند و [[اعتقادات]] آنها را به [[تمسخر]] می‌گرفتند؛ از این‌رو [[فقیهان]] چنین افرادی را [[کافر]] و زندیق خواندند<ref>برای اطلاع بیشتر، نک: غزالی، محمد، فصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة؛ معین، محمد، مانی و دین او، ص۳۰۶- ۳۱۵.</ref>.  
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش