بحث:دلیل عقلی علم تام امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
بحث:دلیل عقلی علم تام امامان چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۸ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۳۳
، ۸ فوریهٔ ۲۰۱۸←محمد صادق عظیمی
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
::::::'''دلیل اول''': او میگوید: اگر امام{{ع}} برخی از علوم و صنعتها را نداند، لازم میآید که در آن علوم و صنعتها محتاج دیگران باشد و احتیاج نقص است و نقص در انسانی که خودش کامل است و برای به کمال رساندن دیگران آفریده شده است، محال است، پس امام{{ع}} به همه علوم و صنعتها آشنا است.<ref>نجفی لاری، عبدالحسین، رساله وجیزه فی کمیه علم الامام و کیفیته، چاپ شده در کتاب «علم امام» محمدحسن نادم، ص ۱۰۳.</ref> | ::::::'''دلیل اول''': او میگوید: اگر امام{{ع}} برخی از علوم و صنعتها را نداند، لازم میآید که در آن علوم و صنعتها محتاج دیگران باشد و احتیاج نقص است و نقص در انسانی که خودش کامل است و برای به کمال رساندن دیگران آفریده شده است، محال است، پس امام{{ع}} به همه علوم و صنعتها آشنا است.<ref>نجفی لاری، عبدالحسین، رساله وجیزه فی کمیه علم الامام و کیفیته، چاپ شده در کتاب «علم امام» محمدحسن نادم، ص ۱۰۳.</ref> | ||
::::::'''دلیل دوم''': وی مینویسد: انسان کامل که مصداق اتم آن امام{{ع}} است، مظهر کامل اسماء و صفات باری تعالی و آیینه تمام نمای کمالات اوست و اصلاً آفریده شده است تا به وسیله او، خداوند متعال شناخته شود، پس باید از هرگونه نقص و عیب، که بزرگترین آن جهل است، به دور باشد، زیرا نقص در سایه، نقص در صاحب سایه و نقص در مظهر، نقص در ظاهر است، و این با غرض و هدف خدای حکیم از خلق انسان کامل منافات دارد. <ref>همان، ص ۱۰۴.</ref> | ::::::'''دلیل دوم''': وی مینویسد: انسان کامل که مصداق اتم آن امام{{ع}} است، مظهر کامل اسماء و صفات باری تعالی و آیینه تمام نمای کمالات اوست و اصلاً آفریده شده است تا به وسیله او، خداوند متعال شناخته شود، پس باید از هرگونه نقص و عیب، که بزرگترین آن جهل است، به دور باشد، زیرا نقص در سایه، نقص در صاحب سایه و نقص در مظهر، نقص در ظاهر است، و این با غرض و هدف خدای حکیم از خلق انسان کامل منافات دارد. <ref>همان، ص ۱۰۴.</ref> | ||
شیخ محمدحسین مظفر | ::::::'''شیخ محمدحسین مظفر''' | ||
::::::'''عمومیت علم امام''' | ::::::'''عمومیت علم امام''': وی از طرفداران احاطه علمی امامان{{ع}} به همه معلومات است و در این رابطه مینویسد: "مراد از علم امام{{ع}} در این مقام، آگاهی از موضوعات خارجی جزئی محض است، نه آگاهی از موضوعات احکام کلی، زیرا جهل امام{{ع}} به آنها موجب نقص در رتبه امامت و تنزّل از آن مقام میباشد، افزون بر آنکه بیان آنها از ویژگیهای امام{{ع}} و وظایف اوست. همچنین مراد از علم امام{{ع}} در این بحث اطلاع وی از احکام نیست، زیرا علم امام{{ع}} به آنها باید حضوری باشد، چرا که روا نیست حکمی ازاو بپرسند و امام{{ع}} آن را نداند که در این صورت حجت بربندگان نبوده بلکه امامتش باطل میشود. علم امام{{ع}} شامل اطلاع از زمان رستاخیز و اجلها و مرگها و دیگر اموری که به ظاهر اختصاص به خداوند متعال دارد، نیز میگردد، حتی مواردی که آیه ذیل بیان کرده است {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ}}﴾}}<ref>لقمان۳۴ ،بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد</ref>. زیرا روایات خاص، با صراحت بیان میکنند که خداوند امامان ما را بر اموری از این قبیل نیز آگاه کرده است، بلکه برخی از آیات شریفه قرآن نیز بر این مطلب دلالت دارند، به طور نمونه آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن. ما با توجه به این آیات و احادیث از ظاهر آن دسته از آیات و روایات که بر اختصاص این علوم به خداوند دلالت دارند، دست برمیداریم و یا آنها را بر علم ذاتی حمل میکنیم نه عرضی. <ref>مظفر، محمدحسین، علم الامام، ص ۱۲ - ۱۳.شیروانی، علی، ترجمه این کتاب، ص ۲۸ - ۲۹. </ref> | ||
::::::'''استدلال بر عمومیت علم امام''': مرحوم مظفر بر احاطه علمی ائمه{{ع}} به همه امور و آگاهی آنان از جمیع حوادث برهان عقلی زیبایی اقامه کرده است که خلاصه آن را در ذیل میخوانیم: "از آن جایی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به سوی همه عالم و تمام انسانهای روی زمین، مبعوث شده است، برای سامان دادن به امور و تساوی در حقوق و اجرای عدالت در میان امت، نیاز به علمی از ناحیه خداوند دارد که بر ریز و درشت و کوچک و بزرگ حوادثی که در سرزمین دور یا نزدیک تحت حکومت او میگذرد، احاطه داشته باشد تا جبران ستمها و رفع ظلم و انتقام از تجاوزکاران در اولین زمان برای او میسور باشد. و اگر این علم محیط و توان بر اجرا نباشد، رسالت کمبود داشته و اصلاح امور و اجرای عدالت که از وظایف رسالت است، به خوبی تحقق پیدا نمیکند، پس آگاهی رسول به امور عالم و احاطهاش به آنچه در آن رخ میدهد و توانش بر اصلاح عمومی نسبت به نزدیک و دور، شهری و بیابانی، از پایههای آن رسالت فراگیر و اصول لازم برای عملی کردن آن آیین جهانشمول میباشد. حال با توجه با آنکه زمان رسول هر چه هم طولانی باشد، سرانجام سپری میشود، لازم است او را جانشینی باشد که همگان را زیر پرچم یگانهای گرد آورد و نظام شریعت را اجرا کند و همان عدالتگستری و ساماندهی به امور مردم و ایجاد امنیت را که پیامبر{{صل}} اقدام به آن کرده بود، دنبال کند. پس خلافت وظیفهای است که نیابت از رسالت کرده و بارگران آن را جز مقام نبوت و قانونگذاری، به دوش میکشد لذا پس از سپری شدن دوره رسالت، اجرای آنچه [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}} آشکارا بیان کرد، نیاز به انسانی دارد که در هر وقت و زمانی به آن احکام، همانگونه که نازل شده، آگاه باشد و آن نظام را همانگونه که رسول بیان کرده بود، بداند و نیز از آنچه در عالم میگذرد، هم چون [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}}، با خبر باشد. و آن فرد آگاه، همان امام{{ع}} است که هیچ زمانی از او خالی نخواهد بود". وی همین برهان را با بیان دیگر در چکیده بحث مطرح کرده مینویسد: با توجه به نیاز مبرم مردم به وجود هدایتگری که امور آنها را اصلاح کند و به عدالت در میان آنها حکومت نماید و به دیگر اموری که سعادت دنیا و آخرتشان را تأمین میکند بپردازد، برهان عقلی دلالت میکند بر اینکه بر خداوند سبحان لازم است، از باب لطف به بندگانش، کسی را در میان آنها قرار دهد "قرار هم داده" که آگاه به همه امور و مطلع از جمیع علوم و فنون بوده، و به همه آن کمالات آراسته باشد تا بارزترین فرد زمان خود بوده و صلاحیت قیام برای ارشاد و هدایت همه عالم را داشته باشد. چنان که ملاحظه شد ایشان بر این عقیده است که احاطه علمی امام{{ع}} آن چنان گسترده است که حتی شامل علم الساعه و روز قیامت و... هم میشود و بر این احاطه علمی علاوه بر آیات و روایات دالّ بر عمومیت، برهان عقلی نیز اقامه کرده است. | |||
::::::'''استدلال بر عمومیت علم امام''': مرحوم مظفر بر احاطه علمی ائمه{{ع}} به همه امور و آگاهی آنان از جمیع حوادث برهان عقلی زیبایی اقامه کرده است که خلاصه آن را در ذیل میخوانیم: "از آن جایی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به سوی همه عالم و تمام انسانهای روی زمین، مبعوث شده است، برای سامان دادن به امور و تساوی در حقوق و اجرای عدالت در میان امت، نیاز به علمی از ناحیه خداوند دارد که بر ریز و درشت و کوچک و بزرگ حوادثی که در سرزمین دور یا نزدیک تحت حکومت او میگذرد، احاطه داشته باشد تا جبران ستمها و رفع ظلم و انتقام از تجاوزکاران در اولین زمان برای او میسور باشد. و اگر این علم محیط و توان بر اجرا نباشد، رسالت کمبود داشته و اصلاح امور و اجرای عدالت که از وظایف رسالت است، به خوبی تحقق پیدا نمیکند، پس آگاهی رسول به امور عالم و احاطهاش به آنچه در آن رخ میدهد و توانش بر اصلاح عمومی نسبت به نزدیک و دور، شهری و بیابانی، از پایههای آن رسالت فراگیر و اصول لازم برای عملی کردن آن آیین جهانشمول میباشد. حال با توجه با آنکه زمان رسول هر چه هم طولانی باشد، سرانجام سپری میشود، لازم است او را جانشینی باشد که همگان را زیر پرچم یگانهای گرد آورد و نظام شریعت را اجرا کند و همان عدالتگستری و ساماندهی به امور مردم و ایجاد امنیت را که پیامبر{{صل}} اقدام به آن کرده بود، دنبال کند. پس خلافت وظیفهای است که نیابت از رسالت کرده و بارگران آن را جز مقام نبوت و قانونگذاری، به دوش میکشد لذا پس از سپری شدن دوره رسالت، اجرای آنچه [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}} آشکارا بیان کرد، نیاز به انسانی دارد که در هر وقت و زمانی به آن احکام، همانگونه که نازل شده، آگاه باشد و آن نظام را همانگونه که رسول بیان کرده بود، بداند و نیز از آنچه در عالم میگذرد، هم چون [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}}، با خبر باشد. و آن فرد آگاه، همان امام{{ع}} است که هیچ زمانی از او خالی نخواهد بود". وی همین برهان را با بیان دیگر در چکیده بحث مطرح کرده مینویسد: با توجه به نیاز مبرم مردم به وجود هدایتگری که امور آنها را اصلاح کند و به عدالت در میان آنها حکومت نماید و به دیگر اموری که سعادت دنیا و آخرتشان را تأمین میکند بپردازد، برهان عقلی دلالت میکند بر | ::::::'''علامه طباطبایی''' | ||
علامه طباطبایی | ::::::'''عمومیت علم امام''': [[علامه طباطبایی]] مفسر بزرگ قرآن کریم، در رابطه با علم امام{{ع}} و قلمرو آن نکات برجسته و اشارات راهگشایی دارد. وی در کتاب شریف المیزان اعتقاد خود را به علم غیب پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} مطرح کرده و اشکالات منکران علم غیب پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} را پاسخ داده است. و در تفسیر آیاتی که علم غیب را از غیر خدا نفی میکند، چنین گفته است: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار میکند و میگوید: علم غیب ندارم به این معنا است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه را میدانم از جانب خدا به من آموخته شده است". ایشان نیز همچون نجفی لاری و مرحوم مظفر، بر این باور است که شعاع علم امام{{ع}} تا آنجا امتداد دارد که حتی موارد پنجگانه که در آیه کریمه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ}}﴾}} <ref>لقمان ۳۴</ref>علم آنها ویژه خدای متعال دانسته شده است را نیز دربر میگیرد. وی در ذیل همین آیه، روایتی را نقل میکند که نشان از اختصاص علم این امور به خدای تعالی است، سپس میگوید: "در عین حال، روایات فراوانی از وجود مقدس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، رسیده که این حضرات از آینده حال خود و از زمان مرگشان و اینکه در چه سرزمینی از دنیا میروند، خبر دادهاند، و این روایات بسیار، روایات بالا و نظایر آن را تقیید میزند، و حاصل مجموع روایات این میشود، که علم این پنچ امر، مخصوص خدا است و به کسی نداده، مگر آن کس که خود به وی تعلیم نموده است. البته در بین روایات حصر، روایاتی هست که قابل تقیید نیست، اما به این روایات نباید اعتنا کرد، برای اینکه روایات پیشگوییهای ائمه{{ع}} و رسول خدا{{صل}}، آن قدر زیاد است که نمیشود به خاطر یک روایت از همه آنها چشم پوشید". <ref>طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۲۴۰.</ref> نزدیک به این مطلب را سیوطی در خصوص علم پیامبر{{صل}} از بعضی علمای اهل سنت نقل میکند: "ذهب بعضهم الی انّه{{صل}} أوتی علم الخمس ایضًا و علم الساعه و الروح و انه امر بکتم ذلک"؛ برخی معتقدند که علم به این پنج موضوع [مراد پنج چیزی است که در آخر سوره لقمان آمده است] نیز به [[پیامبر اکرم|پیامبر]]{{صل}} داده شده است وآن حضرت علم به قیامت و روح نیز دارد؛ ولی مأمور به کتمان آنها است<ref>صفحه ۱۹۱ تا ۱۹۷</ref>.<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۰.</ref>. | ||
::::::'''عمومیت علم امام''' | |||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} |