حجة الوداع در معارف و سیره فاطمی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'رازی' به 'رازی'
جز (جایگزینی متن - 'مقطع' به 'مقطع') |
جز (جایگزینی متن - 'رازی' به 'رازی') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
{{متن حدیث|بنيّة! قولي {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>؛ دخترکم! اینگونه بگو: محمد نیز یکی از فرستادگان [[خدا]] بود و پیش از او نیز پیامبرانی آمدهاند، آیا اگر او از [[دنیا]] برود و یا کشته شود، شما به [[آیین]] پیشینیان خود باز میگردید، هر کس مرتکب این عمل شود کوچکترین زیانی به خدا نمیرساند و [[خداوند]] سپاسگزاران را [[پاداش]] خواهد داد. | {{متن حدیث|بنيّة! قولي {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>؛ دخترکم! اینگونه بگو: محمد نیز یکی از فرستادگان [[خدا]] بود و پیش از او نیز پیامبرانی آمدهاند، آیا اگر او از [[دنیا]] برود و یا کشته شود، شما به [[آیین]] پیشینیان خود باز میگردید، هر کس مرتکب این عمل شود کوچکترین زیانی به خدا نمیرساند و [[خداوند]] سپاسگزاران را [[پاداش]] خواهد داد. | ||
زهرا{{س}} مدتی طولانی گریست، [[رسول خدا]]{{صل}} به او اشاره کرد تا به وی نزدیک شود، [[فاطمه]] نزدیک شد و [[پدر]] با او | زهرا{{س}} مدتی طولانی گریست، [[رسول خدا]]{{صل}} به او اشاره کرد تا به وی نزدیک شود، [[فاطمه]] نزدیک شد و [[پدر]] با او رازی را در میان گذاشت که چهره زهرا{{س}} از [[شادی]] شکفت. پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} به وی گفته شد: | ||
رسول خدا{{صل}} چه رازی به تو گفت که [[حزن]] و [[اندوه]] و نگرانیات را در مورد [[وفات]] آن بزرگوار برطرف ساخت؟ فرمود: پدر بزرگوارم به من خبر داد نخستین کسی که از [[اهل]] بیتش به او میپیوندد منم و بعد از پدرم مدت زیادی زنده نیستم و به او خواهم پیوست، همین جمله سبب برطرف شدن اندوهم گردید<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۳؛ طبقات ابن سعد،ج ۲، ص۳۹؛ مسند احمد، ج۶، ص۲۸۲.</ref>. | رسول خدا{{صل}} چه رازی به تو گفت که [[حزن]] و [[اندوه]] و نگرانیات را در مورد [[وفات]] آن بزرگوار برطرف ساخت؟ فرمود: پدر بزرگوارم به من خبر داد نخستین کسی که از [[اهل]] بیتش به او میپیوندد منم و بعد از پدرم مدت زیادی زنده نیستم و به او خواهم پیوست، همین جمله سبب برطرف شدن اندوهم گردید<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۳؛ طبقات ابن سعد،ج ۲، ص۳۹؛ مسند احمد، ج۶، ص۲۸۲.</ref>. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
فاطمه [[جان]]! بر من [[گریه]] مکن و به صورت نزنی و آن را نخراشی و مویت را پریشان نکنی و ناله و [[شیون]] سر ندهی، و [[دل]] را به آنچه که [[خدا]] برایت خواسته تسلّی ده. سپس خود به [[گریه]] افتاد و عرضه داشت: خدایا! تو [[جانشین]] من میان [[اهل]] بیتم هستی، خدایا! اینان امانتهای من نزد تو و مؤمنیناند. | فاطمه [[جان]]! بر من [[گریه]] مکن و به صورت نزنی و آن را نخراشی و مویت را پریشان نکنی و ناله و [[شیون]] سر ندهی، و [[دل]] را به آنچه که [[خدا]] برایت خواسته تسلّی ده. سپس خود به [[گریه]] افتاد و عرضه داشت: خدایا! تو [[جانشین]] من میان [[اهل]] بیتم هستی، خدایا! اینان امانتهای من نزد تو و مؤمنیناند. | ||
[[بخاری]] و مسلم در [[صحاح]] خود از [[عایشه]] نقل کردهاند که گفت: [[فاطمه]]{{س}} نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد، راه رفتنش [[شبیه]] [[پیامبر]] بود، [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: دخترم! خوشآمدی. سپس او را سمت راست یا چپ خود نشانید و | [[بخاری]] و مسلم در [[صحاح]] خود از [[عایشه]] نقل کردهاند که گفت: [[فاطمه]]{{س}} نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد، راه رفتنش [[شبیه]] [[پیامبر]] بود، [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: دخترم! خوشآمدی. سپس او را سمت راست یا چپ خود نشانید و رازی را با او در میان گذاشت، فاطمه گریان شد. من به فاطمه گفتم: شگفتا! رسول خدا{{صل}} تنها با تو سخن گفت و تو گریه میکنی؟ سپس پیامبر مطالب دیگری به او فرمود و [[زهرا]] خندید، با خود گفتم: تا امروز، [[شادی]] و اندوهی اینگونه به هم نزدیک، ندیده بودم! ماجرا را از فاطمه پرسیدم، او گفت: من [[راز]] رسول خدا را فاش نمیسازم. مدتی پس از [[رحلت پیامبر]] قضیه را از او جویا شدم، وی گفت: پدرم با من رازی در میان گذاشت و فرمود: [[جبرئیل]] هر سال [[قرآن]] را یکبار بر من عرضه میکرد ولی امسال دوبار عرضه نموده و این عمل بیانگر این است که [[زمان]] رحلتم فرارسیده، سپس به من فرمود: تو از [[اهل بیت]] من نخستین کسی هستی که به من میپیوندی و من [[بهترین]] کسی هستم که به دیدارم میآیی، آیا بدین [[خرسند]] نیستی که [[بانوی بانوان]] بهشتی باشی؟ و من با شنیدن این سخن خندیدم<ref>مسند احمد، ج۶، ص۲۸۲.</ref>. | ||
[[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} از [[پدر]] بزرگوارش، [[روایت]] کرده که فرمود: | [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} از [[پدر]] بزرگوارش، [[روایت]] کرده که فرمود: |