مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '\؛\}\} \[\[پرونده\:(.*)\.JPG\|بندانگشتی\|right\|100px\|\[\[(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '؛ | تصویر = $1.JPG | پاسخدهنده = $2 | پاسخ = $3 '
جز (جایگزینی متن - '\؛\}\} \[\[پرونده\:(.*)\.jpg\|بندانگشتی\|right\|100px\|\[\[(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '؛ | تصویر = $1.jpg | پاسخدهنده = $2 | پاسخ = $3 ') |
جز (جایگزینی متن - '\؛\}\} \[\[پرونده\:(.*)\.JPG\|بندانگشتی\|right\|100px\|\[\[(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '؛ | تصویر = $1.JPG | پاسخدهنده = $2 | پاسخ = $3 ') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین بحرینی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین بحرینی؛ | ||
| تصویر = 11662.JPG | |||
| پاسخدهنده = سید مجتبی بحرینی | |||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید مجتبی بحرینی]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«{{عربی|"اَلرّاشِدُون المَهدِیُّونَ"}} پیشوایانی هستند راشد، راه یافته و به حق رسیده و هدایت شده. دو صفتی که ابتداء در اینجا ذکر شده راشد و مهدیّ است که اوّلی اسم فاعل است از رشد و دوّمی اسم مفعول است از هدایت. اوّلی ناظر به دارا بودن صفت رشد است و دومی بیانگر هدایت شدن آنهاست به هدایت ربّانی. سخنی که توجّه به آن در این جا مناسب به نظر میرسد این است که میان رشد و هدایت چه فرقی است؟ هر چند بعضی آن دو را مترادف دانستهاند، ولی براساس آنچه قبلا گفتیم که در لغت مترادف نداریم، ظاهراً این دو مادّه –رشد و هدایت- از جهت معنی با یکدیگر فرق دارد؛ یکی صفت فاعلی است و دیگری صفت مفعولی. از کلام ابوهلال عسکری، لغت دان کهن استفاده میشود که هدایت از جهتی اخصّ از رشد است؛ زیرا ارشاد به شیء را به معنای راه یابی، تبیین و روشن شدن معنی کرده، و هدایت را به معنای تمکّن از وصول دانسته. و از طرفی رشد اخصّ از هدایت است؛ زیرا ارشاد جز به آنچه محبوب است تعلّق نمیگیرد، ولی هدایت به محبوب و مکروه هر دو متوجّه میشود. مثل: فَاهدُوهم الی صراط الجحیم. و راشد کسی است که پذیرای طریق رشد شده است.<ref>الفروق اللغویّه ۱۷۲.</ref> ولی از کلام طریحی استفاده میشود که راشد به معنای هادی است. بنابراین باید اوّل مهدیّ شد هدایت یافت و بعد در مقام هادویّت و راشدّیت برآمد. گوید: [[ائمه]] {{عم}} راشدون یعنی هدایت کنندگان به طریق حق و راه صواب. و رشید از اسمای پروردگار است، و او کسی است که بندگان را به مصالحشان ارشاد و دلالت نموده است.<ref>مجمع البحرین – رشد.</ref> با توجّه به آنچه فیروزآبادی در معنای رشد آورده میتوان برای راشد معنای دقیقتری در نظر گرفت. گوید: {{عربی|الرشد الاستقامة علی طریق الحق مع تصلب فیه}}.<ref>«رشد استقامت بر طریق و راه حقّ است با صلابت و استحکام در آن» القاموس المحیط – رشد.</ref> و قهراً راشدین کسانی هستند که در طریق حق استقامت داشته و تصلّب و استحکامی در آن دارند. ابناثیر حدیثی آورده: {{عربی|"علیکم بستتی و سنه الخلفاء الراشدین من بعدی"}}.<ref>بر شما باد پیروی نمودن از سنّت و روش من و راه و سیرۀ خلفای راشدین بعد از من.</ref> سپس گوید: {{عربی|"یرید بالراشدین ابابکر و عمر و عثمان و علیا و ان کان عاما فی کل من سار سیرتهم من الائمه{{عم}}"}}.<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ۲ / ۲۲۵ (رشد).</ref> مقصود از راشدین ابوبکر و عمر و عثمان و [[امام علی]] {{ع}} میباشند گرچه حدیث عمومیّت دارد و همۀ آن ائمّه و پیشوایانی که سیرۀ این [[ائمه]] {{عم}} راشدین را داشته باشند شامل میشود. اگر چنین حدیثی از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} صادر شده باشد، این جملۀ زیارت جامعه میتواند ناظر به آن بوده و شارح آن قرار گیرد. [[رسول خدا]]{{صل}} در این روایت نام نبرده است که خلفا و ائمّۀ راشدین پس از او کیانند که مردم مأمور به اقتدا به سیره و روش آنان هستند. در این جملۀ زیارت جامعه، دهمین وصیّ پیامبر اکرم {{صل}} میگوید: {{عربی|"اَشهد انکم الائمه الراشدون"}}، شما هستید ائمّه راشد، آن ائمّه راشدی که رسول خدا {{صل}} خلق را ارجاع به پیروی آنان داده است. امّا سخنی که ابناثیر در شرح حدیث آورده، بر فرض از همۀ اشکالاتش صرف نظر کنیم، قابل پذیرفتن نیست؛ زیرا مورّخین آوردهاند که وقتی عبدالرحمن بن عوف بعد از مرگ عمر در شورای شش نفری به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} پیشنهاد کرد که مردم با حضرتش بیعت کنند مشروط بر این که به کتاب خدا و سنّت پیامبر و سیرۀ شیخین عمل کند، حضرت نپذیرفت و فرمود: کتاب خدا و سنّت رسول خدا و اجتهاد و رأی خودم.<ref>الامام علی ۱ / ۲۷۲ (عبدالفتاح عبدالمقصود).</ref> از این جریان که نوع مورّخین خاصّه و عامّه آوردهاند، استفاده میشود که اگر علی{{ع}} خلیفۀ راشد است ابوبکر و عمر خلیفۀ راشد نیستند و اگر آنان خلفای راشدین هستند علی{{ع}} خلیفۀ راشد نیست. قضاوت با خود شماست. بنابراین باید مقصود از خلفای راشدین جمعی باشند که سیره و روش هر کدام از آنان مورد رضا و امضای همۀ آنان باشد، و چنین جمعی جز این خاندان نیستند. مضاف بر این، آنچه در معنای رشد و راشد آوردیم به عنوان امام و پیشوا و ائمّه و پیشوایان، جز در این دودمان یافت نمیشود؛ اینانند پیشوایانی که بر طریق حق ثابت و پابرجا بوده و تصلّب و استحکام در آن دارند» <ref>ر. ک. [[سید مجتبی بحرینی|بحرینی، سید مجتبی]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۲۷۹.</ref>. | «{{عربی|"اَلرّاشِدُون المَهدِیُّونَ"}} پیشوایانی هستند راشد، راه یافته و به حق رسیده و هدایت شده. دو صفتی که ابتداء در اینجا ذکر شده راشد و مهدیّ است که اوّلی اسم فاعل است از رشد و دوّمی اسم مفعول است از هدایت. اوّلی ناظر به دارا بودن صفت رشد است و دومی بیانگر هدایت شدن آنهاست به هدایت ربّانی. سخنی که توجّه به آن در این جا مناسب به نظر میرسد این است که میان رشد و هدایت چه فرقی است؟ هر چند بعضی آن دو را مترادف دانستهاند، ولی براساس آنچه قبلا گفتیم که در لغت مترادف نداریم، ظاهراً این دو مادّه –رشد و هدایت- از جهت معنی با یکدیگر فرق دارد؛ یکی صفت فاعلی است و دیگری صفت مفعولی. از کلام ابوهلال عسکری، لغت دان کهن استفاده میشود که هدایت از جهتی اخصّ از رشد است؛ زیرا ارشاد به شیء را به معنای راه یابی، تبیین و روشن شدن معنی کرده، و هدایت را به معنای تمکّن از وصول دانسته. و از طرفی رشد اخصّ از هدایت است؛ زیرا ارشاد جز به آنچه محبوب است تعلّق نمیگیرد، ولی هدایت به محبوب و مکروه هر دو متوجّه میشود. مثل: فَاهدُوهم الی صراط الجحیم. و راشد کسی است که پذیرای طریق رشد شده است.<ref>الفروق اللغویّه ۱۷۲.</ref> ولی از کلام طریحی استفاده میشود که راشد به معنای هادی است. بنابراین باید اوّل مهدیّ شد هدایت یافت و بعد در مقام هادویّت و راشدّیت برآمد. گوید: [[ائمه]] {{عم}} راشدون یعنی هدایت کنندگان به طریق حق و راه صواب. و رشید از اسمای پروردگار است، و او کسی است که بندگان را به مصالحشان ارشاد و دلالت نموده است.<ref>مجمع البحرین – رشد.</ref> با توجّه به آنچه فیروزآبادی در معنای رشد آورده میتوان برای راشد معنای دقیقتری در نظر گرفت. گوید: {{عربی|الرشد الاستقامة علی طریق الحق مع تصلب فیه}}.<ref>«رشد استقامت بر طریق و راه حقّ است با صلابت و استحکام در آن» القاموس المحیط – رشد.</ref> و قهراً راشدین کسانی هستند که در طریق حق استقامت داشته و تصلّب و استحکامی در آن دارند. ابناثیر حدیثی آورده: {{عربی|"علیکم بستتی و سنه الخلفاء الراشدین من بعدی"}}.<ref>بر شما باد پیروی نمودن از سنّت و روش من و راه و سیرۀ خلفای راشدین بعد از من.</ref> سپس گوید: {{عربی|"یرید بالراشدین ابابکر و عمر و عثمان و علیا و ان کان عاما فی کل من سار سیرتهم من الائمه{{عم}}"}}.<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ۲ / ۲۲۵ (رشد).</ref> مقصود از راشدین ابوبکر و عمر و عثمان و [[امام علی]] {{ع}} میباشند گرچه حدیث عمومیّت دارد و همۀ آن ائمّه و پیشوایانی که سیرۀ این [[ائمه]] {{عم}} راشدین را داشته باشند شامل میشود. اگر چنین حدیثی از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} صادر شده باشد، این جملۀ زیارت جامعه میتواند ناظر به آن بوده و شارح آن قرار گیرد. [[رسول خدا]]{{صل}} در این روایت نام نبرده است که خلفا و ائمّۀ راشدین پس از او کیانند که مردم مأمور به اقتدا به سیره و روش آنان هستند. در این جملۀ زیارت جامعه، دهمین وصیّ پیامبر اکرم {{صل}} میگوید: {{عربی|"اَشهد انکم الائمه الراشدون"}}، شما هستید ائمّه راشد، آن ائمّه راشدی که رسول خدا {{صل}} خلق را ارجاع به پیروی آنان داده است. امّا سخنی که ابناثیر در شرح حدیث آورده، بر فرض از همۀ اشکالاتش صرف نظر کنیم، قابل پذیرفتن نیست؛ زیرا مورّخین آوردهاند که وقتی عبدالرحمن بن عوف بعد از مرگ عمر در شورای شش نفری به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} پیشنهاد کرد که مردم با حضرتش بیعت کنند مشروط بر این که به کتاب خدا و سنّت پیامبر و سیرۀ شیخین عمل کند، حضرت نپذیرفت و فرمود: کتاب خدا و سنّت رسول خدا و اجتهاد و رأی خودم.<ref>الامام علی ۱ / ۲۷۲ (عبدالفتاح عبدالمقصود).</ref> از این جریان که نوع مورّخین خاصّه و عامّه آوردهاند، استفاده میشود که اگر علی{{ع}} خلیفۀ راشد است ابوبکر و عمر خلیفۀ راشد نیستند و اگر آنان خلفای راشدین هستند علی{{ع}} خلیفۀ راشد نیست. قضاوت با خود شماست. بنابراین باید مقصود از خلفای راشدین جمعی باشند که سیره و روش هر کدام از آنان مورد رضا و امضای همۀ آنان باشد، و چنین جمعی جز این خاندان نیستند. مضاف بر این، آنچه در معنای رشد و راشد آوردیم به عنوان امام و پیشوا و ائمّه و پیشوایان، جز در این دودمان یافت نمیشود؛ اینانند پیشوایانی که بر طریق حق ثابت و پابرجا بوده و تصلّب و استحکام در آن دارند» <ref>ر. ک. [[سید مجتبی بحرینی|بحرینی، سید مجتبی]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۲۷۹.</ref>. |