مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> '
جز (جایگزینی متن - '\؛\}\} \[\[پرونده\:(.*)\.JPG\|بندانگشتی\|right\|100px\|\[\[(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '؛ | تصویر = $1.JPG | پاسخدهنده = $2 | پاسخ = $3 ') |
جز (جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> ') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
::::::'''کانون محبت:''' مطلب مهمتری در [[عصمت]] [[انبیا]] و [[ائمه]] {{عم}} وجود دارد. گاهی اوقات انسان ماهیت بد عملی را میداند، ولی وسوسه میشود. به انجام عمل شر گرایش دارد، اما چون میداند مضر است، انجام نمیدهد. انبیا و ائمه {{عم}} حتی علاقه و گرایش به انجام گناه هم ندارند. کانون همه گرایشها، در قلب است. وقتی خداوند خواست [[انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} را بفرستد، قلبشان را از محبت خود پر کرد. وقتی که قلب از محبت پر شود، انسان دگرگون میشود. خدا به موسی {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|...وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي}}<ref>سوره طه، آیه ۳۹.</ref> محبت خود را در دل تو انداختم. دلی که از محبت او پر شود، به سمت محبوب میرود. عصمت ائمه {{عم}} به این دلیل است که آنان از محبت خدا پرشدهاند. قلب آنان ظرف مشیت خداست؛ لذا گناه یا ترک اولی نمیکنند. {{عربی|"قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اَللَّهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۳۲.</ref> یکی دیگر از علتهای [[عصمت]] انبیا {{عم}}، عنایت الهی است. در بحث عصمت معصومین {{عم}}، توجه نکردن به امداد الهی، مساوی نفهمیدن کل مطلب است. از دیگر عوامل عدم همگونی نگاه با شاکله وجودی ایشان، این است که شخصیت هرچه بالاتر و متعالیتر باشد، بهطور طبیعی از پستیها دور است. اینها مسائلی است که اگر به آن توجه بشود و کسی در خود پیاده کند، به همان میزان نسبت به گناه مصونیت و معصومیت پیدا میکند.<ref>البته مصونیت از خطا و اشتباه که درجات آن در انبيا {{عم}} متفاوت است و بیشتر به جنبه علم و عنایت الهی مربوط میشود.</ref> | ::::::'''کانون محبت:''' مطلب مهمتری در [[عصمت]] [[انبیا]] و [[ائمه]] {{عم}} وجود دارد. گاهی اوقات انسان ماهیت بد عملی را میداند، ولی وسوسه میشود. به انجام عمل شر گرایش دارد، اما چون میداند مضر است، انجام نمیدهد. انبیا و ائمه {{عم}} حتی علاقه و گرایش به انجام گناه هم ندارند. کانون همه گرایشها، در قلب است. وقتی خداوند خواست [[انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} را بفرستد، قلبشان را از محبت خود پر کرد. وقتی که قلب از محبت پر شود، انسان دگرگون میشود. خدا به موسی {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|...وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي}}<ref>سوره طه، آیه ۳۹.</ref> محبت خود را در دل تو انداختم. دلی که از محبت او پر شود، به سمت محبوب میرود. عصمت ائمه {{عم}} به این دلیل است که آنان از محبت خدا پرشدهاند. قلب آنان ظرف مشیت خداست؛ لذا گناه یا ترک اولی نمیکنند. {{عربی|"قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اَللَّهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۳۲.</ref> یکی دیگر از علتهای [[عصمت]] انبیا {{عم}}، عنایت الهی است. در بحث عصمت معصومین {{عم}}، توجه نکردن به امداد الهی، مساوی نفهمیدن کل مطلب است. از دیگر عوامل عدم همگونی نگاه با شاکله وجودی ایشان، این است که شخصیت هرچه بالاتر و متعالیتر باشد، بهطور طبیعی از پستیها دور است. اینها مسائلی است که اگر به آن توجه بشود و کسی در خود پیاده کند، به همان میزان نسبت به گناه مصونیت و معصومیت پیدا میکند.<ref>البته مصونیت از خطا و اشتباه که درجات آن در انبيا {{عم}} متفاوت است و بیشتر به جنبه علم و عنایت الهی مربوط میشود.</ref> | ||
'''استغفار معصوم:''' عبارت {{عربی|حسنات الابرار سيئات المقربين}} از سخنانی است که فقط ظاهرش زیباست، ولی بسیار بیمحتواست چیزی که برای مقرب سیئه است، بالاخره سيئه است و [[ائمه]] {{عم}} سيئه ندارند. اما در قرآن در ارتباط با [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} آمده است: {{متن قرآن|...وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ}}<ref>سوره غافر، آیه ۵۵.</ref> "ذنب" با "سيئه" فرق میکند. سیئه، خودش نمره منفی خطاست. عمل خطایی که از انسان سر میزند، سیئه است. ذنب، دنباله و پیامد کارهاست. پیامد نامطلوب یک کار را ذنب میگویند. هنگامی که پیامبر {{صل}} برای فتح مکه از مدینه حرکت کردند، ممکن بود اسب یکی از آن سپاه ده هزار نفری که همراه ایشان بودند، از گوشه مزرعهای رد شده باشد. اگر پیامبر {{صل}} میفرمودند: از مزرعه مردم عبور کنید، سیئه بود، ولی پیامبر {{صل}} فرمودند: برای فتح مکه میرویم، اما به هر حال پیامد دستور پیامبر {{صل}} این بوده است که گوشهای از مزرعه کسی آسیب ببیند. به این ذنب میگویند؛ بنابراین خدا میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا}}<ref>سوره فتح، آیات ۲-۱.</ref> جمله {{عربی|حسنات الابرار سيئات المقربين}} فقط یک عبارت عربی است و هیچ سندیت دیگری ندارد. سیئه، در هر لباسی سیئه است. این جمله، از آن سخنانی است که فقط برای چند دقیقه تاریخ مصرف دارد و بیشتر ارزش ندارد. استغفار [[اهل بیت]] {{عم}} گاهی برای ذنب بوده است. به عنوان مثال، کسی در حال گذر از جایی است، از طرفی میبیند کسی در حال غرق شدن است و از طرف دیگر پیرزنی را میبیند که به کمک احتیاج دارد. آن شخص اگر ناجی غریق باشد، غریق را نجات میدهد، اما کمکی که باید به پیرزن میکرد از او فوت شده است. به همین دلیل استغفار میکند و از خدا مخواهد که ترک این عمل را بر او ببخشد. در بعضی عبارات، یا تعبير "ترک اولی" در موارد دیگری آمده است. به هر حال آن را که شایستهتر است، باید انجام داد، اما در جایی، انسان بین چند کار میماند و بالاخره یک کار انجام نمیشود. توبه و استغفار، برای عملی است که زمین مانده و انجام نشده است. استغفار یعنی جبران کردن و خلأ را پر کردن. عفو یک معنا و استغفار معنای دیگری دارد. {{متن قرآن|...وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ}}<ref>سوره غافر، آیه ۵۵.</ref> یعنی طلب جبران پیامد بعضی کارها. قرآن در هیچ جا به سیئهای از پیامبر {{صل}} اشاره ندارد. بعضی میگویند استغفار [[ائمه]] {{عم}} و توبه آنان، برای آموزش دیگران است. تمام ماجرا این نیست. وقتی [[امام علی|امیرالمؤمنين]] {{ع}} در نیمههای شب در خلوت، از خوف خدا گریه میکردند، برای آموزش دیگران نبوده است، بلکه خداوند، زبان توبه و استغفار مذنبین را دوست دارد. در این زمینه روایات فراوانی داریم. لذا عرض میکند: {{عربی|"أَذِقْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ وَ مَغْفِرَتِكَ وَ حَلاَوَةَ رَحْمَتِكَ"}}<ref>مصباح کفعمى، ص ۲۰.</ref> [[ائمه]] {{عم}} میخواهند از راه استغفار با خدا حرف بزنند، اما یکی از دلایل استغفار ایشان، استغفار از گناه مؤمنین است، چرا که شیعه منسوب به اهلبیت {{عم}} است. در اشتقاق کبیر، شیعه از «شعاع» میآید. روایت هم هست که شیعیان، شعاع ما و از ما هستند. {{عربی|"شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا"}}<ref>امالی طوسی، ص ۲۹۹.</ref> لذا، ایشان برای گناهان ما استغفار میکنند، چرا که به هر حال ما از ایشان هستیم. آبروی [[ائمه]] {{عم}} برایشان مهم است. به همین دلیل فرمودهاند: {{عربی|"مَعَاشِرَ اَلشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لاَ تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً"}}<ref>امالی صدوق، ص ۴۰۰.</ref> ای شیعیان! مایه زینت ما باشید، مایه ننگ ما نباشید. در روایت آمده است آنجا که خدا فرمود: {{متن قرآن|لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ...}}<ref>سوره فتح، آیه ۲.</ref> به این معناست که بخشی از استغفار اهلبیت {{عم}}، مربوط به آن گناهانی است که شیعیان مرتکب میشوند. اگر کسی در انتهای یک اتاق، یک تکه پارچه خاکی را بتکاند، گرد و غبارش روی لباس دیگران هم مینشیند. دیگران کاری نکردهاند، ولی باید لباسشان را بتکانند. اگر در گوشه شهر کسی گناهی کند، گرد و غبار گناه روی همه مینشیند، اما مردم به خاطر کدورت و ثقلی که دارند، گرد و غبار را درک نمیکنند، ولی روح لطيف امام آن را حس میکند. ایشان نیمهشب در خانه خدا استغفار میکنند. طلب پاک شدن ایشان واقعی است، اما این کدورت را گناهان ما برای ایشان ایجاد کرده است. در زمان [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} وقتی در گوشهای از جامعه مسلمین خطایی صورت میگرفت، اميرالمؤمنین {{ع}} از شدت ناراحتی میفرمودند: اگر کسی به خاطر این خطا بمیرد، ملامتش نمیکنم» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱ ص: ۲۹۱ تا ۲۹۷.</ref>. | |||
}} | }} | ||