پرش به محتوا

غیب‌الغیوب بودن خداوند به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۶: خط ۵۶:
::::::«غیب مطلق، غیبی است که از مرحله شهادت خارج است و به هیچ وجهی قابل ادراک نیست. و به بیان دیگر غیبی است که از تمام آسمان‌ها و زمین خارج و مخفی است. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰ </ref>. و مراد از غیب مطلق دو چیز است:
::::::«غیب مطلق، غیبی است که از مرحله شهادت خارج است و به هیچ وجهی قابل ادراک نیست. و به بیان دیگر غیبی است که از تمام آسمان‌ها و زمین خارج و مخفی است. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰ </ref>. و مراد از غیب مطلق دو چیز است:
:::::#غیب‌الغیوب و غیب‌المکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیب‌المصون ذات حق است. روایات اهل‌بیت{{عم}} بیان‌گر این مطلب است: ابی‌حمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت می‌کرد که، خدا جسمی است پاینده و بی‌نیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ ه ش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را می‌پرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیده‌ای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دل‌ها او را به حقیقت ایمان دیده‌اند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوری‌اش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ ه)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref>
:::::#غیب‌الغیوب و غیب‌المکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیب‌المصون ذات حق است. روایات اهل‌بیت{{عم}} بیان‌گر این مطلب است: ابی‌حمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت می‌کرد که، خدا جسمی است پاینده و بی‌نیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ ه ش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را می‌پرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیده‌ای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دل‌ها او را به حقیقت ایمان دیده‌اند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوری‌اش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ ه)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref>
:::::# به بیان [[علامه طباطبایی]] غیب‌هایی که در خزائن الهی دربسته و در پرده‌های ابهام قرار دارند. آیه{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}﴾}}. بیان‌گر این غیب‌هاست برای این که خزینه‌های غیب را عبارت دانسته از اموری که مقیاس‌های محسوس نمی‌تواند آن را تحدید کند، و بدون شک این چنین غیب‌ها از این جهت مکتوم هستند که بی‌پایان و از اندازه و حد بیرونند و مادامی که از آن عالم، به عالم شهود و منزلی که در آن، هر چیزی محدود و مقدر است، نازل نشده‌اند و خلاصه مادامی که به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته، به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوتند، در عین حال علم ما که تنها امور محدود و مقدر را درک می‌کند، از درک آنها عاجز است. پس اموری که در این عالم و در چهار دیواری زمان قرار دارند، قبل از این که موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینه‌های غیب او، دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر بوده‌اند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشند. بنابراین، باید گفت خزینه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهود گذاشته‌اند، و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیاب مطلق می‌نامیم. البته آن غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای که به خود گرفته‌اند، باز به غیب مطلق برمی‌گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود می‌گوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و می‌توانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۷ - ۳۰.]</ref>.
:::::# به بیان [[علامه طباطبایی]] غیب‌هایی که در خزائن الهی دربسته و در پرده‌های ابهام قرار دارند. آیه{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}﴾}}<ref>«و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم»؛ سوره حجر، آیه ۲۱.</ref> بیان‌گر این غیب‌هاست برای این که خزینه‌های غیب را عبارت دانسته از اموری که مقیاس‌های محسوس نمی‌تواند آن را تحدید کند، و بدون شک این چنین غیب‌ها از این جهت مکتوم هستند که بی‌پایان و از اندازه و حد بیرونند و مادامی که از آن عالم، به عالم شهود و منزلی که در آن، هر چیزی محدود و مقدر است، نازل نشده‌اند و خلاصه مادامی که به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته، به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوتند، در عین حال علم ما که تنها امور محدود و مقدر را درک می‌کند، از درک آنها عاجز است. پس اموری که در این عالم و در چهار دیواری زمان قرار دارند، قبل از این که موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینه‌های غیب او، دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر بوده‌اند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشند. بنابراین، باید گفت خزینه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهود گذاشته‌اند، و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیاب مطلق می‌نامیم. البته آن غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای که به خود گرفته‌اند، باز به غیب مطلق برمی‌گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود می‌گوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و می‌توانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۷ - ۳۰.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


۵۳٬۳۷۰

ویرایش