پرش به محتوا

عبدالله بن عباس: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰٬۸۹۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{مدخل‌های وابسته}} +{{مدخل‌ وابسته}}))
خط ۱۳: خط ۱۳:


ابن عباس پس از علی{{ع}} [[دست]] بیعت به [[امام حسن]]{{ع}} داد و به کارگزاری از سوی وی عازم [[بصره]] شد. [[عبد الله بن عباس]]، همراه [[امام حسین]]{{ع}} در [[قیام کربلا]] شرکت نکرد. برخی علت این عدم [[مشارکت]] را [[نابینا]] بودن وی دانسته‌اند. او پس از [[قدرت]] یافتن [[عبد الله بن زبیر]] در [[حجاز]] و بصره و [[عراق]]، با وی [[بیعت]] نکرد. [[بیعت نکردن]] او و [[محمد بن حنفیه]]، بر ابن زبیرْ گران آمد، به آن سان که می‌خواست آنها را در [[آتش]] بسوزاند. [[ابن عباس]]، دانشمندی است که در [[تفسیر]]، [[حدیث]] و [[فقه]]، [[جایگاه]] بسیار والایی دارد. وی در [[دانش]]، [[شاگرد]] [[علی]]{{ع}} بود و به این شاگردی بسی [[افتخار]] می‌کرد. ابن عباس به سال ۶۸ [[هجری]] و در ۷۱ سالگی در تبعیدگاهش [[طائف]]، در حالی که مکرر می‌گفت: "خدایا! من با [[محمد]] و خاندانش به تو [[تقرب]] می‌جویم. خدایا! من با [[ولایت]] بزرگمان، [[علی بن ابی طالب]]، به تو تقرب می‌جویم"<ref>کفایة الأثر، ص ۲۲.</ref>، [[زندگی]] را بدرود گفت. در [[نقل]] دیگری آمده است که او هنگام [[وفات]] می‌گفت: "خدایا! من با ولایت علی بن ابی طالب، به تو تقرب می‌جویم"<ref>فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۲، ص ۶۶۲، ح ۱۱۲۹.</ref>. خلفای [[بنی عباس]] از [[نسل]] اویند و علی{{ع}} این نکته را [[پیشگویی]] کرده و ابن عباس را "[[پدر]] شاهان" خطاب کرده بود<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۶.</ref>
ابن عباس پس از علی{{ع}} [[دست]] بیعت به [[امام حسن]]{{ع}} داد و به کارگزاری از سوی وی عازم [[بصره]] شد. [[عبد الله بن عباس]]، همراه [[امام حسین]]{{ع}} در [[قیام کربلا]] شرکت نکرد. برخی علت این عدم [[مشارکت]] را [[نابینا]] بودن وی دانسته‌اند. او پس از [[قدرت]] یافتن [[عبد الله بن زبیر]] در [[حجاز]] و بصره و [[عراق]]، با وی [[بیعت]] نکرد. [[بیعت نکردن]] او و [[محمد بن حنفیه]]، بر ابن زبیرْ گران آمد، به آن سان که می‌خواست آنها را در [[آتش]] بسوزاند. [[ابن عباس]]، دانشمندی است که در [[تفسیر]]، [[حدیث]] و [[فقه]]، [[جایگاه]] بسیار والایی دارد. وی در [[دانش]]، [[شاگرد]] [[علی]]{{ع}} بود و به این شاگردی بسی [[افتخار]] می‌کرد. ابن عباس به سال ۶۸ [[هجری]] و در ۷۱ سالگی در تبعیدگاهش [[طائف]]، در حالی که مکرر می‌گفت: "خدایا! من با [[محمد]] و خاندانش به تو [[تقرب]] می‌جویم. خدایا! من با [[ولایت]] بزرگمان، [[علی بن ابی طالب]]، به تو تقرب می‌جویم"<ref>کفایة الأثر، ص ۲۲.</ref>، [[زندگی]] را بدرود گفت. در [[نقل]] دیگری آمده است که او هنگام [[وفات]] می‌گفت: "خدایا! من با ولایت علی بن ابی طالب، به تو تقرب می‌جویم"<ref>فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۲، ص ۶۶۲، ح ۱۱۲۹.</ref>. خلفای [[بنی عباس]] از [[نسل]] اویند و علی{{ع}} این نکته را [[پیشگویی]] کرده و ابن عباس را "[[پدر]] شاهان" خطاب کرده بود<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۶.</ref>
==عبدالله بن عباس و قرآن==
===[[عبدالله بن عباس]]===
ابن عباس <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۳۱.</ref> مشهورترین [[صحابی]] [[مفسر قرآن کریم]] است که به سبب [[دانش]] فراوانش به «بحر» و «[[حبر]] الأُمّه» [[لقب]] یافته <ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۵، ۱۲۸، ۱۳۰؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ التفسیر والمفسرون ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و در دانش [[تفسیر]] به پایه‌ای رسیده بود که او را «ترجمان القرآن» و «ربانی [[امت]]» می‌‌خواندند. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶ - ۱۲۷، ۱۳۰.</ref> پیامبر{{صل}} بارها او را [[دعا]] کرده و از جمله فرموده‌اند: خدایا! او را [[فقیه]] در [[دین]] و [[عالم به تأویل قرآن]] گردان. <ref> مسند احمد، ج ۱، ص۲۶۶؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۲۹۲ - ۲۹۳؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۲۴ - ۱۲۵.</ref> پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} در حالی که حدود ۱۳ سال سن داشت <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۲؛ تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵.</ref> در پی جبران اموری برآمد که در [[زمان حیات پیامبر]]{{صل}} به علت کمی سن از دست داده بود <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و با کوششی [[تحسین]] برانگیز به کسب [[علوم]] و [[معارف اسلامی]] و [[قرآنی]] از محضر [[صحابه]] بزرگ پرداخت؛<ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۲۵.</ref> اما بیشترین بهره [[علمی]] را از محضر [[امام علی]]{{ع}} برد و اساس و پایه‌های [[تفسیر]] را از آن [[حضرت]] آموخت و همان گونه که خود گفته است باید او را [[تربیت یافته]] [[مکتب]] علی{{ع}} دانست. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳.</ref> [[امام علی]]{{ع}} او را در تفسیر ستوده <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ المحرر الوجیز، ج ۱، ص۴۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۱.</ref> و [[ابن مسعود]] او را «ترجمان القرآن» می‌‌خوانده است. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.</ref> بسیاری از صحابه در [[تفسیر قرآن]] به او مراجعه می‌‌کردند <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۸؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۰، ۷۴.</ref> و حتی [[خلیفه دوم]] در مجالس خود با بزرگان از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} او را شرکت و گاهی نظرهای [[تفسیری]] وی را بر آرای دیگران ترجیح می‌‌داد. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳ - ۴۱۴؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۶۷ - ۶۸.</ref> [[ابن عباس]] پیوسته ملازم [[اهل بیت]]{{ع}} <ref> تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۲۰۸.</ref> و در جنگ‌های [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] در کنار امام علی{{ع}} بود. <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۷۰.</ref> وی از [[شیعیان]] برجسته و خاص آن [[حضرت]] شمرده می‌‌شد <ref> قاموس الرجال، ج ۶، ص۴۱۸ - ۴۹۳؛ خلاصة الاقوال، ص۱۹۰.</ref> و همواره با سخنان خویش از [[حریم]] [[ولایت]] [[دفاع]] می‌‌کرد. <ref>سعد السعود، ص۵۹۵ - ۵۹۶؛ بحارالانوار، ج ۳۶، ص۲۴۳ - ۲۸۵، ۲۸۷ - ۲۸۸؛ الغدیر، ج ۱، ص۴۹ - ۵۲.</ref> پس از ماجرای [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، به [[مکّه]] عزیمت کرد <ref> قاموس الرجال، ج ۶، ص۴۳۵ - ۴۳۶.</ref> و با تشکیل جلسات [[تفسیری]]، [[مکتب تفسیری]] مکّه را بنیان نهاد. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۶.</ref> [[مفسران]] [[تابعی]] بزرگی چون [[سعید بن جبیر]]، [[مجاهد]]، طاوس، [[عکرمه]]، [[عطاء بن ابی رباح]] و [[ابوشعثاء ازدی]]، [[دست]] پروردگان مکتب تفسیری اویند. <ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷.</ref> [[ابن عباس]] با استناد به روایتی از [[پیامبر]]{{صل}}، [[آیات قرآن]] را به ۴ بخش قسمت می‌‌کند:
#[[آیات]] مربوط به [[حلال و حرام]] که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست؛
#آیاتی که [[عرب]] به کمک زبان خود آنها را [[درک]] می‌‌کند؛
#آیاتی که فقط [[دانشمندان]] [[توانایی]] [[تفسیر]] آن را دارند.
#[[آیات متشابه]] که جز [[پروردگار]] کسی تفسیرشان را نمی‌داند. <ref>جامع البیان، ج ۱، ص۵۴.</ref>
[[تفسیر قرآن به قرآن]]، توجه به [[اسباب نزول]] و تکیه بر تفسیر منقول از پیامبر{{صل}} را از مؤلّفه‌های روش ابن عباس در تفسیر به شمار آورده‌اند. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۳۴ - ۲۴۰.</ref> از دیگر شاخصه‌های مهم در روش تفسیری وی [[استشهاد]] به اشعار [[فصیح]] [[دوران جاهلیت]] و سخنان بلند و [[بدیع]] عرب برای [[فهم]] معانی واژگان [[قرآن]] است. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۷ - ۷۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۰ - ۲۴۵.</ref> او [[شعر]] را [[دیوان]] عرب و منبعی [[غنی]] برای آشنایی با [[زبان عربی]] می‌‌دانست <ref>الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۹.</ref> و به [[حفظ]] اشعار [[فصیح]] [[عرب]] و [[شناخت]] [[ادبیات]] [[قبایل]] مختلف عرب اهتمامی وافر داشت و از همین رو به توان بالایی در شناخت [[ادبیات عرب]] [[دست]] یافته بود. در [[روایات تفسیری]] منقول از [[ابن عباس]] موارد فراوانی از [[استشهاد]] به [[شعر]] عرب به چشم می‌‌خورد. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۰ - ۲۴۱.</ref> بزرگ‌ترین اثری که از وی در این زمینه بر جای مانده و اطلاعات گسترده ادبی او را به خوبی نشان می‌‌دهد، مجموعه پرسش‌های [[نافع بن ازرق]] (از [[خوارج]]) از اوست که به مسائل نافع بن ازرق مشهور است. <ref>نک: الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵ - ۲۸۲؛ اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.</ref> ابن عباس برای [[تفسیر]] دقیق [[قرآن]]، اطلاعات جغرافیایی، شناخت [[تاریخ]] و [[آداب و رسوم]] عرب و آشنایی با واژه‌ها و آداب و رسوم ملت‌های دیگر را نیز به [[دانش]] خویش افزوده بود. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۸ - ۲۵۰.</ref> [[اجتهاد]] شخصی از دیگر ویژگی‌های روش [[تفسیری]] ابن عباس است. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۲.</ref> [[آیة الله]] [[محمد هادی معرفت]] اجتهاد وی را مبتنی بر مقدمات صحیح و آن را [[ممدوح]] شمرده است. <ref> التفسیر والمفسرون،معرفت، ج ۱، ص۲۶۷.</ref> گلدزیهر و به تبع او [[احمد امین مصری]] مراجعه به [[اهل کتاب]] در [[تفسیر قرآن]] را از ویژگی‌های مهم تفسیر ابن عباس شمرده و در این زمینه [[مبالغه]] کرده‌اند. به [[اعتقاد]] آنها عموم [[صحابه]] و به ویژه ابن عباس در تفسیر قرآن به علمای اهل کتاب از جمله [[کعب الاحبار]] و [[عبدالله بن سلام]] مراجعه می‌‌کردند. <ref>مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵ - ۸۹؛ فجر الاسلام، ص۱۶۰، ۲۰۱.</ref> در مقابل، [[ذهبی]] همچون [[ابن تیمیه]] با رد این [[اتهام]]، مراجعه ابن عباس و دیگر صحابه به اهل کتاب را عالمانه و با رعایت [[عقل]] و [[شرع]] دانسته و به بعضی [[قصص]] و تاریخ پیشینیان که در کتب [[تورات]] و [[انجیل]] به صورت تفصیلی ذکر شده محدود کرده است؛<ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۴ - ۶۶، ۷۴ - ۷۷.</ref> اما [[آیة الله]] معرفت با ذکر شواهد و ادله‌ای این [[اتهام]] را از اساس رد کرده و هرگونه مراجعه صحابه‌ای چون [[ابن عباس]] به [[اهل کتاب]] را [[نفی]] کرده است. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۵۶ - ۲۶۷.</ref> [[روایات تفسیری]] ابن عباس به طرق و سندهای مختلفی نقل شده‌اند. کثرت [[روایات]] منقول از او به گونه‌ای است که کمتر آیه‌ای از [[قرآن]] یافت می‌‌شود که روایتی از ابن عباس درباره آن نقل نشده باشد، حتی در بعضی موارد در اقوال [[تفسیری]] منسوب به وی تناقض دیده می‌‌شود. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۰، ۸۶.</ref> این مسئله [[دانشمندان]] [[علوم قرآنی]] و [[محدّثان]] را به این [[باور]] رسانده که بسیاری از روایات تفسیری منقول از ابن عباس مجعول‌اند،<ref>مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۰ - ۸۱؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۳۲، ۲۶۵.</ref> به طوری که [[بخاری]] در صحیح خود تنها ۲۱۷ [[حدیث]] در زمینه [[تفسیر]] و غیر آن از ابن عباس نقل کرده <ref>مقدمه فتح الباری، ص۴۷۶.</ref> و به گفته [[شافعی]]، از ابن عباس بیش از حدود ۱۰۰ حدیث در تفسیر[[ثابت]] نشده است. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۷.</ref> به نظر می‌‌رسد [[خلافت]] [[عباسیان]] و تلاش برخی در نسبت دادن [[احادیث]] ساختگی به ابن عباس برای [[تقرّب]] به [[دستگاه خلافت]] <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۶؛ دراسات و مباحث فی تاریخ التفسیر، ص۴۰.</ref> افزون بر [[بزرگواری]] و رواج [[علمی]] وی <ref>مناهج فی التفسیر، ص۴۱.</ref> در این امر نقش داشته است. وجود روایات مجعول بسیار، در میان روایات تفسیری وی، محققان را به کنکاش در سند آنها واداشته است. [[سیوطی]] ۹ طریق برای روایات تفسیری او ذکر و برخی از آنها را [[ضعیف]] دانسته است؛<ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۴ - ۴۱۷؛ ر. ک: التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۲۶۸.</ref> امّا از دیدگاه [[آیة الله]] معرفت همه طرق نُه‌گانه معتبرند و علت [[تضعیف]] بعضی از این طرق از جانب علمای [[اهل]] [[سنّت]] از جمله [[سیوطی]]، [[شیعی]] و [[کوفی]] بودن [[راویان]] آن هاست. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۶۸ - ۲۹۴.</ref> با وجود کثرت [[روایات تفسیری]] [[ابن عباس]]، وجود [[تفسیری]] مکتوب که خود نگاشته باشد محل تردید است. درباره کتب تفسیری منسوب به او گفته‌اند که پس از [[وفات]] وی روایات تفسیری او را به صورت مکتوب جمع آوری کرده‌اند. <ref>ر. ک: سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۱۲۳ - ۱۲۷.</ref> یکی از آنها [[صحیفة]] [[علی بن ابی طلحه]] عن ابن عباس فی تفسیرالقرآن الکریم است که به صورت صحیفه‌ای مدوّن در میان [[محدّثان]] [[مصری]] رواج داشته و چنان معتبر بوده که [[احمد بن حنبل]] [[سفر]] به [[مصر]] را برای به دست آوردن آن [[نیکو]] می‌‌شمرده است. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۵؛ تفسیر ابن عباس، ص۵.</ref> طریق [[روایات]] این [[تفسیر]] طریق [[معاویة بن صالح]] از [[علی بن ابی طلحه]] از ابن عباس است که از صحیح‌ترین طرق شمرده شده است. <ref> الاتقان، ج ۱، ص۲۴۵؛ ج ۲، ص۴۱۵.</ref> برخی سماع علی بن ابی طلحه از ابن عباس را [[انکار]] کرده و گفته‌اند که وی این روایات را از [[مجاهد]] یا [[سعید بن جبیر]] فرا گرفته و مستقیماً به ابن عباس نسبت داده است. <ref>تهذیب التهذیب، ج ۷، ص۲۸۸ - ۲۸۹.</ref> با وجود این به نظر [[ابن حجر]] در صورت [[ثقه]] بودن [[راوی]]، ذکر نکردن واسطه به [[حجیّت]] سند زیان نمی‌رساند. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۵.</ref> روایات تفسیری [[علی بن ابی طلحه]] از ابن عباس را اخیراً [[راشد عبدالمنعم رجّال]] گرد آورده و چاپ شده است. <ref> ر. ک: تفسیر ابن عباس. </ref>
برخی تفسیر [[مجاهد بن جبر]] را روایتی از تفسیر ابن عباس دانسته‌اند؛<ref> الفهرست، ص۳۶.</ref> ولی با توجه به [[اختلافات]] موجود میان روایات تفسیری ابن عباس و آنچه در متن چاپ شده تفسیر [[مجاهد]] آمده است، باید گفت که [[تفسیر]] مجاهد صرفاً گردآوری [[روایات]] [[ابن عباس]] نیست، اگرچه [[مرجع]] اصلی مجاهد در تفسیرش ابن عباس بوده است. <ref>مجاهد المفسر والتفسیر، ص۲۸۸ - ۲۹۴.</ref>
تفسیر مشهور دیگری به نام [[تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس (کتاب)|تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس]] موجود است که گردآوری آن را به [[محمد بن یعقوب فیروزآبادی]] نسبت داده‌اند. <ref>کشف الظنون، ج ۱، ص۵۰۲؛ الذریعه، ج ۴، ص۲۴۴؛ تحقیق حول ابن عباس، ص۱۸۷.</ref> مؤلف تنویر المقباس روایات خود را با [[سلسله]] سندی منتهی به طریق [[محمد بن مروان]] از کلبی از [[ابی صالح]] از ابن عباس نقل کرده است <ref>نک: تنویر المقباس، ص۲ - ۳؛ تحقیق حول ابن عباس، ص۱۸۷ - ۱۸۸.</ref> که همه افراد سند قبل از [[محمد بن مروان]] مجهول‌الحال‌اند. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۹۶.</ref> به [[اعتقاد]] برخی، دقت در متن این تفسیر نشان می‌‌دهد که چنین [[تفسیری]] نمی‌تواند از ابن عباس باشد، بلکه مؤلف کتاب در پی [[نوشتن]] تفسیری [[ساده]] بوده و فقط برای [[تبرک]]، در ابتدای هر [[سوره]] روایتی از ابن عباس آورده است. <ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref> این کتاب تاکنون بارها چاپ شده است. <ref>تحقیق حول ابن عباس، ص۱۸۸.</ref>
[[غریب القرآن (کتاب)|غریب القرآن]] نام کتابی دیگر منسوب به ابن عباس است که ۲۵۰ کلمه از مفردات [[قرآن کریم]] را دربردارد. <ref>تاریخ التراث العربی، ج ۱، ص۶۷؛ سیر نگارش‌های علوم قرآنی، ص۱۳.</ref> متن این کتاب با آنچه [[سیوطی]] با همین عنوان ضمن [[الاتقان]] آورده، مطابقت می‌‌کند. <ref>نک: الاتقان، ج ۱، ص۲۴۴ - ۳۵۴.</ref>
[[مسائل نافع بن الازرق (کتاب)|مسائل نافع بن الازرق]] دیگر اثر [[قرآنی]] ابن عباس است که در آن تبیین بیش از ۱۹۰ کلمه قرآنی با شواهدی از [[شعر]] [[جاهلی]] آمده است. <ref>تاریخ التراث العربی، ج ۱، ص۶۷ - ۶۸؛ سیر نگارش‌های علوم قرآنی، ص۱۴ و ۱۵.</ref> این رساله افزون بر الاتقان <ref> الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵ - ۲۸۱.</ref> جداگانه نیز بارها چاپ شده و [[بنت الشاطی]] نیز در [[الاعجاز البیانی (کتاب)|الاعجاز البیانی]] براساس مبنای عدم ترادف خود آن را شرح کرده است. <ref> اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.</ref> [[ابن ندیم]] از کتابی دیگر به نام [[تفسیر عکرمة عن ابن عباس (کتاب)|تفسیر عکرمة عن ابن عباس]] یاد می‌‌کند. <ref>الفهرست، ص۳۶.</ref> [[نجاشی]] نیز از ۵ کتاب به نام‌های [[تفسیر ابن عباس عن الصحابه (کتاب)|تفسیر ابن عباس عن الصحابه]]، [[تفسیر الجلودی عن ابن عباس (کتاب)|تفسیر الجلودی عن ابن عباس]]، [[التأویل (کتاب)|التأویل]]، [[الناسخ والمنسوخ (کتاب)|الناسخ والمنسوخ]] و [[التنزیل عن ابن عباس (کتاب)|التنزیل عن ابن عباس]] نام می‌‌برد که [[عبدالعزیز بن یحیی الجلودی]] آنها را گرد آورده و به ابن عباس نسبت داده است. <ref>الذریعه، ج ۴، ص۲۷۰، ۴۵۴.</ref> [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] را نیز از [[صحابه]] مشهور به تفسیر به شمار آورده‌اند؛ ولی [[روایات تفسیری]] آنها اندک است. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۷؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۷.</ref> [[سیوطی]] علت کم شمار بودن تفسیر آنها را [[مرگ]] زودهنگام آنان ذکر می‌‌کند. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲.</ref> برخی اشتغالشان به امور [[خلافت]] و وجودشان در میان صحابه آشنا به [[تفسیر قرآن]] را نیز بر آن افزوده‌اند؛<ref> مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۷ - ۱۸؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۷ - ۶۸.</ref> ولی با توجه به [[روایات]] نقل شده می‌‌توان گفت که آنان از لحاظ [[علمی]] در جایگاهی نبوده‌اند که به تفسیر [[شهرت]] یابند، چنان که در موارد مختلف چون از آنان درباره تفسیر آیاتی از [[قرآن]] می‌‌پرسیدند از پاسخ باز می‌‌ماندند <ref> المستدرک، ج ۲، ص۵۵۹؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۳۱۷.</ref> یا مخالف با قرآن [[حکم]] می‌‌کردند<ref>الکشاف، ج ۱، ص۴۹۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۴۷۸.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر علمی (مقاله)|مقاله «تفسیر علمی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>


==آیا [[اتهام]] [[خیانت]] او صحیح است؟==
==آیا [[اتهام]] [[خیانت]] او صحیح است؟==
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش