غیبالغیوب بودن خداوند به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
غیبالغیوب بودن خداوند به چه معناست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۴۰
، ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲جایگزینی متن - ': :::::«' به ': «'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پرسش وابسته}} +{{پرسش وابسته}})) |
جز (جایگزینی متن - ': :::::«' به ': «') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
| پاسخدهنده = سید محمد حسین حسینی طهرانی | | پاسخدهنده = سید محمد حسین حسینی طهرانی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد حسین حسینی طهرانی]]''' در کتاب ''«[[توحید علمی و عینی (کتاب)|توحید علمی و عینی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد حسین حسینی طهرانی]]''' در کتاب ''«[[توحید علمی و عینی (کتاب)|توحید علمی و عینی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«گاهی ملاحظه میشود صرف حقیقت وجود {{عربی|"بما هو جامع لحقایق الصِّفات بنجو الجمع و الاندماج، فهو مرتبة أحدیّة الجمع لانّ المفروض ملاحظة الذات علی ما هی علیه من استجماعه لحقایق الصِّفات بنحو الجمع و الوحدة، من دون تمیّز صفةٍ عن صفةٍ"}}، و این مرتبه را بالذات اختلافی نباشد با مرتبه سابقه؛ بلکه اعتبارات مختلف است؛ و إلاّ ذات أقدس بذاته مصداق جمیع نعوت کمالیّه، و مطابق جمیع صفات جمالیّه و جلالیّه است به نحوی که بزرگان فرمودهأند: وجود {{عربی|"کُلُّهُ وجوبٌ کُلُّهُ علمٌ کُلُّهُ قدرةٌ کُلُّهُ"}}. <ref>این عبارت حکیم فارابی است و صدرالمتألّهین در "اسفار" طبع حروفی، ج ۶، در ضمن بحث عن صفاته تعالی علی وجه العموم و الإطلاق ص ۱۲۰ و ص ۱۲۱ گوید: کما قال أبونصر الفارابی: {{عربی|"وجودٌ کلّه، وجوبٌ کلّه، علم کلّه، قدرةٌ کلّه، حیوةٌ کلّه لا أنّ شیئآ منه علم؛ و شیئاً آخر منه قدرة لیلزم الترکیب فی ذاته؛ و لا أنّ شیئاً فیه علمٌ و شیئاً آخر قدرة لیلزم التکثّر فی صفاته الحقیقیّة".}} و نظیر این مفاد را حکیم سبزواری در "منظومه"، طبع ناصری ص ۱۶۷ در {{عربی|"غررٌ فی أنّ علمه تعالی بالاشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الاشراقیّة"}} از سیّد داماد در "تقدیسات" نقل نموده است، او گوید: {{عربی|"و قال السَّیِّد الدّاماد فی التقدیسات: و هو کلّ الوجود؛ و کلّه الوجود؛ و کلّ البهاء و الکمال، و کلّه البهاءُ و الکمال. و ما سواه علی الإطلاق لمعات نوره، و رشحات وجوده؛ و ظلال ذاته".}}</ref> و واضح است که تعدّد معانی و تکثّر مفاهیم اقتضای تعدّد مطابَق و تکثّر مصداق را ندارند؛ بلکه مفاهیم دو قسم است؛ بعضی از آنها برهان عقلی قائم است بر آنکه در واحد {{عربی|"من جهة واحدة"}} مجتمع نشوند؛ چون علیّت و معلولیّت در ذات {{عربی|"واحدة بجهة واحدة"}}. و بعضی دیگر برهان قائم بر تعذّر نباشد؛ بلکه ممکن است که با تکثّر مفاهیم، مطابق واحد باشد؛ نظیر علم مثلاً نسبت به ذات أقدس تعالی و تقدّس، زیرا که حقیقت علم عین حضور است. و صرفِ وجود حاضرٌ لذاته بنفس وجوده، لا بحضور وراء حضور ذاته. و همین حضور ذاتی که عین حقیقت وجود است، مناط حضور ما عدای اوست. {{عربی|"لانّ صرفَ الوجود لا یکون فاقداً لمرتبةٍ من الوجود، و إلاّ لم یکن صرفَ الوجود. پس کلُّ وجودٍ، و موجودٍ، بما هو وجودٌ و موجودٌ، حاضرٌ لذاته، بنفس حضورِ ذاته لذاته بنحو أعلی و أشرف کما هو مقتضی المقام المنیع الواجبی جلّ و عَلا"}}. و واضح است که: {{عربی|"واجب الوجود بالذّات، واجب الوجود من جمیع الجهات. فهو کما أنَّه صرفُ الوجود، کذلک علمه صرف العلم، و قدرته صرف القدرة، و إلاّ لم یکن علماً من کلّ جهة و قدرةً من کلّ جهة. بل علمٌ من جهةٍ و جهلٌ من جهةٍ أُخری، و قدرةٌ من جهةٍ و عجزٌ من جهةٍ اُخری، تعالی عن ذلک علوّاً کبیراً. فلا وجه لدعوی أنّ حقایق الصفات محدودةٌ و الذّات غیر محدود بل حقایق الصِّفات کنفس الموصوف بها لا حدّ لها بالبرهان القطعی. نعم مفاهیم الصِّفات محدودةٌ؛ و لذا تکون متخالفة لا مترادفة".}} و اینکه بزرگان از اهل عرفان فرمودهأند که: صفات {{عربی|"أسماء فانیةٌ فی الذات و مستهلکةٌ فیها"}}؛ غرض آنها این است که: در مقام ذات که مقام صرف حقیقت هستی است، و صرف {{عربی|"الشی لا حدّ له، و لا ثانی له، حقایق صفات لا یمتاز بعضها عن بعضٍ"}}. پس {{عربی|"لا فرق فی هذه المرتبة بین الوجود، و الوجوب، و العلم، و القدرة، و الحیوة، إلی غیر ذلک"}}. نه اینکه حقایق آنها مانند موجودات عالم، محدود هستند؛ و در مقام ذات فانی و مستهلک؛ و نه اینکه این معانی را صِرف اسم و از ضیق تعبیر بدانیم. {{عربی|"بل واجب الوجود فی مقام ذاته وجودٌ کلُّه، وجوبٌ کلُّهُ، علم کلّه، قدرة کلّه، حیوة کلّه، مرجع جمیع این مطالب آن است که: هو صرف الوجود و صرفُ الشَّی کُلُّ الشَّی"}}».<ref>[توحید علمی و عینی (کتاب)|توحید علمی و عینی] ص ۶۵ و ۶۶.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش |