پرش به محتوا

دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره علم غیب چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> '
جز (جایگزینی متن - 'پژوهشگران ''«[http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی‌عصر]»''' به 'پژوهشگران ''مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی‌عصر''')
جز (جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> ')
خط ۲۲: خط ۲۲:


«بعضی از علماء اهل‌سنت، بین آیات و روایات مثبته و آیات و روایات نافیه راه حل‎هایی ذکر نموده‎أند از جمله: [[علم غیب]] به طور مطلق و بدن هیچ قید و بندی (علم ذاتی و استقلالی) مخصوص ذات خداوند است و آگاهی دیگران از [[غیب]]، غیر ذاتی و تبعی است. به عبارت دیگر [[علم غیب]] دو نوع است یکی "بالذات و بالاصاله" و دیگری "بالعرض و بالتبع". [[علم غیب]] بالذات و بالاصاله منحصر به خداوند است؛ زیرا تنها ذات باری‌تعالی به همه هستی احاطه وجودی و علمی دارد و برخوداری دیگران از [[علم غیب]] به صورت عرضی و تبعی است؛ زیرا احاطه و ابزار علمی اینها محدود و از راه افاضه خداوند می‌باشد. [[آلوسی حنفی]] در این زمینه به نقل از [[ابن حجر]] در قواطع الاسلام می‌گوید: حق این است که علم غیبی که از غیر خداوند عزوجل نفی شده، علمی است که برای ذات شخص و بدون واسطه، ثابت باشد... و اما آنچه را که برای بعضی از خواص به وقوع پیوسته، علم غیبی نیست که از غیر خداوند عزوجل نفی شده، بلکه جزء افاضات الهی است که خداوند آن را بر عده‌إی از بندگان خود افاضه نموده است، بنابراین نباید گفته شود که این گروه [[علم غیب]] ذاتی دارند و کسی که چنین بگوید مسلماً کافر شده است. بلکه باید گفت که به طریقی برای آنها [[علم غیب]] نمایان و ظاهر شده است<ref>{{عربی|"ولعل الحق أن یقال: إن علم الغیب المنفی عن غیره جل وعلا هو ما کان للشخص لذاته أی بلا واسطة فی ثبوته له...وما وقع للخواص لیس من هذا العلم المنفی فی شیء ضرورة أنه من الواجب عز وجل أفاضه علیهم بوجه من وجوه الإفاضة فلا یقال: إنهم علموا الغیب بذلک المعنی ومن قاله کفر قطعا، وإنما یقال: إنهم أظهروا أو اطلعوا - بالبناء للمفعول علی الغیب"}}؛ شهاب الدین محمود بن عبد الله الحسینی الألوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۲۰، ص۱۱ ،{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد)ذیل آیه ۶۵، سوره نمل].</ref> [[ابن حجر هیثمی شافعی]] نیز در جمع بین آیات نافیه و مثبته [[علم غیب]] برای غیر خدا می‌گوید: اینکه خداوند، انبیا و اولیاء را به پاره‌ای از علم غیب آگاه و مطلع می‌کند امری است ممکن و هرگز مستلزم محال نمی‌شود و انکار آن عناد و مکابره است<ref>{{عربی|"ثمَّ أَعْلَام الله تَعَالَی للأنبیاء والأولیاء بِبَعْض الغیوب مُمکن لَا یسْتَلْزم محالا بِوَجْه فإنکار وُقُوعه عناد"}}؛ ابن حجر الهیتمی، الفتاوی الحدیثیة، ج۱، ص۲۲۳].</ref> او همچنین در الفتاوی الحدیثیة به نقل از [[محیی الدین نووی شافعی]] می‌نویسد: نووی به داشتن [[علم غیب]] انبیاء تصریح کرده است پس گفته است انبیاء [[علم غیب]] را استقلالا نمی‌دانند و فقط خدا علمِ و آگاهی به تمام علوم را دارد و اما معجزات و کرامات انبیا با اعلام خداوند به آنها است<ref>{{عربی|"صرح بِهِ النَّوَوِیّ رَحمَه الله فِی فَتَاوِیهِ فَقَالَ مَعْنَاهَا لَا یعلم ذَلِک اسْتِقْلَالا وَعلم إحاطة بِکُل المعلومات إِلَّا الله وَأما المعجزات والکرامات فبإعلام الله لَهُم"}}</ref> در کتب حدیثی اهل‌سنت روایات متعددی وجود دارد که نشان می‏‌دهند [[پیامبر]]{{صل}} [[علم غیب]] داشته و از آن خبر می‌داد و حتی بعضی از روایات دلالت دارند که افرادی پیامبر نبوده ولی از [[غیب]] آگاه بوده‌اند از جمله: [[بخاری]] در صحیح خود از [[طارق بن شهاب]] نقل کرده است که گفت: شنیدم که عمر می‌گفت: [[پیامبر]]{{صل}} در میان ما برخاست و خبر داد به ما از اول خلقت تا زمانی که اهل بهشت و جهنم داخل در منازل شوند، از آن خبر داد. بعضی آن را حفظ کردند و به خاطر سپردند و بعضی آن را فراموش نمودند<ref>صحیح البخاری، البخاری، ج۴، ص۷۳، بَابُ مَا جَاءَ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: (وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ).</ref>(...) [[هیثمی]] در مجمع الزوائد در حدیثی از قول [[عبدالله بن عمر]] می‌نویسد: خداوند برای من حجاب دنیا را برداشت و من به آن نگاه کردم به و به آنچه که تا روز قیامت در آن موجود می‌شود، همان‌طور که به این کف دستم نگاه می‌کنم.<ref>مجمع الزوائد، الهیثمی، ج۸، ص۲۸۷.</ref>
«بعضی از علماء اهل‌سنت، بین آیات و روایات مثبته و آیات و روایات نافیه راه حل‎هایی ذکر نموده‎أند از جمله: [[علم غیب]] به طور مطلق و بدن هیچ قید و بندی (علم ذاتی و استقلالی) مخصوص ذات خداوند است و آگاهی دیگران از [[غیب]]، غیر ذاتی و تبعی است. به عبارت دیگر [[علم غیب]] دو نوع است یکی "بالذات و بالاصاله" و دیگری "بالعرض و بالتبع". [[علم غیب]] بالذات و بالاصاله منحصر به خداوند است؛ زیرا تنها ذات باری‌تعالی به همه هستی احاطه وجودی و علمی دارد و برخوداری دیگران از [[علم غیب]] به صورت عرضی و تبعی است؛ زیرا احاطه و ابزار علمی اینها محدود و از راه افاضه خداوند می‌باشد. [[آلوسی حنفی]] در این زمینه به نقل از [[ابن حجر]] در قواطع الاسلام می‌گوید: حق این است که علم غیبی که از غیر خداوند عزوجل نفی شده، علمی است که برای ذات شخص و بدون واسطه، ثابت باشد... و اما آنچه را که برای بعضی از خواص به وقوع پیوسته، علم غیبی نیست که از غیر خداوند عزوجل نفی شده، بلکه جزء افاضات الهی است که خداوند آن را بر عده‌إی از بندگان خود افاضه نموده است، بنابراین نباید گفته شود که این گروه [[علم غیب]] ذاتی دارند و کسی که چنین بگوید مسلماً کافر شده است. بلکه باید گفت که به طریقی برای آنها [[علم غیب]] نمایان و ظاهر شده است<ref>{{عربی|"ولعل الحق أن یقال: إن علم الغیب المنفی عن غیره جل وعلا هو ما کان للشخص لذاته أی بلا واسطة فی ثبوته له...وما وقع للخواص لیس من هذا العلم المنفی فی شیء ضرورة أنه من الواجب عز وجل أفاضه علیهم بوجه من وجوه الإفاضة فلا یقال: إنهم علموا الغیب بذلک المعنی ومن قاله کفر قطعا، وإنما یقال: إنهم أظهروا أو اطلعوا - بالبناء للمفعول علی الغیب"}}؛ شهاب الدین محمود بن عبد الله الحسینی الألوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۲۰، ص۱۱ ،{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد)ذیل آیه ۶۵، سوره نمل].</ref> [[ابن حجر هیثمی شافعی]] نیز در جمع بین آیات نافیه و مثبته [[علم غیب]] برای غیر خدا می‌گوید: اینکه خداوند، انبیا و اولیاء را به پاره‌ای از علم غیب آگاه و مطلع می‌کند امری است ممکن و هرگز مستلزم محال نمی‌شود و انکار آن عناد و مکابره است<ref>{{عربی|"ثمَّ أَعْلَام الله تَعَالَی للأنبیاء والأولیاء بِبَعْض الغیوب مُمکن لَا یسْتَلْزم محالا بِوَجْه فإنکار وُقُوعه عناد"}}؛ ابن حجر الهیتمی، الفتاوی الحدیثیة، ج۱، ص۲۲۳].</ref> او همچنین در الفتاوی الحدیثیة به نقل از [[محیی الدین نووی شافعی]] می‌نویسد: نووی به داشتن [[علم غیب]] انبیاء تصریح کرده است پس گفته است انبیاء [[علم غیب]] را استقلالا نمی‌دانند و فقط خدا علمِ و آگاهی به تمام علوم را دارد و اما معجزات و کرامات انبیا با اعلام خداوند به آنها است<ref>{{عربی|"صرح بِهِ النَّوَوِیّ رَحمَه الله فِی فَتَاوِیهِ فَقَالَ مَعْنَاهَا لَا یعلم ذَلِک اسْتِقْلَالا وَعلم إحاطة بِکُل المعلومات إِلَّا الله وَأما المعجزات والکرامات فبإعلام الله لَهُم"}}</ref> در کتب حدیثی اهل‌سنت روایات متعددی وجود دارد که نشان می‏‌دهند [[پیامبر]]{{صل}} [[علم غیب]] داشته و از آن خبر می‌داد و حتی بعضی از روایات دلالت دارند که افرادی پیامبر نبوده ولی از [[غیب]] آگاه بوده‌اند از جمله: [[بخاری]] در صحیح خود از [[طارق بن شهاب]] نقل کرده است که گفت: شنیدم که عمر می‌گفت: [[پیامبر]]{{صل}} در میان ما برخاست و خبر داد به ما از اول خلقت تا زمانی که اهل بهشت و جهنم داخل در منازل شوند، از آن خبر داد. بعضی آن را حفظ کردند و به خاطر سپردند و بعضی آن را فراموش نمودند<ref>صحیح البخاری، البخاری، ج۴، ص۷۳، بَابُ مَا جَاءَ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: (وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ).</ref>(...) [[هیثمی]] در مجمع الزوائد در حدیثی از قول [[عبدالله بن عمر]] می‌نویسد: خداوند برای من حجاب دنیا را برداشت و من به آن نگاه کردم به و به آنچه که تا روز قیامت در آن موجود می‌شود، همان‌طور که به این کف دستم نگاه می‌کنم.<ref>مجمع الزوائد، الهیثمی، ج۸، ص۲۸۷.</ref>
::::::'''سخنان علمای [[اهل‌ سنت]]''': بعضی از محققین اهل‌سنت در آثار خود اثبات کرده‌أند که بعضی از افراد از [[غیب]] آگاه بوده‌أند از جمله: [[مسلم]] در صحیح خود از [[حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ]] نقل می‌کند که: به خدا سوگند! من از همه مردم آگاه‌­ترم به هر فتنه­‌إی که از امروز تا قیامت واقع می­‌شود<ref>مسلم النیسابوری، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۷۲، بَابُ إِخْبَارِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیمَا یَکُونُ إِلَی قِیَامِ السَّاعَةِ.</ref> [[حذیفه]] در جای دیگر می‌گوید: [[پیامبر]]{{صل}} به من خبر از آنچه که تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد<ref>مسلم النیسابوری، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۷۳، بَابُ إِخْبَارِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیمَا یَکُونُ إِلَی قِیَامِ السَّاعَةِ.</ref> [[آلوسی]] نیز در این زمینه می‌گوید: [[پیامبر]]{{صل}} قبض روح نشد تا این که دانست هر چیزی که علم و آگاهی به آن ممکن بود<ref>آلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۵، ص۱۵۴.</ref> [[قاضی شوکانی]] در فتح القدیر می‌نویسد: اگر بگویی آیا با دلیل قرآنی ثابت است که خداوند برای کسی که رضایت دارد مثلا برای رسولانش، آنان را مطلع بر غیبش می‌گرداند و برای رسولی که خداوند تعالی مقداری از غیبش را به او خبر داده است، او نیز بعضی از امورات را برای امتش ظاهر می‌گرداند؟ می‌گویم: آری! و این اشکالی ندارد و ثابت است از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به سنت مطهره از او رسیده است<ref>محمد بن علی بن محمد بن عبد الله الشوکانی، فتح القدیر، ج۵، ص۳۱۲.</ref>. [[ابن حجر هیتمی مکی]] در ضمن فتاوای‌شان در کتاب الفتاوی الحدیثیة می‌نویسد: اینکه خداوند تعالی أنبیا و اولیاء را به بخشی از [[علم غیب]] آگاه می‌فرماید، امر ممکنی است و هیچ‌گاه مستلزم محال نمی‌شود و انکار آن چیزی جز عناد و انکار بدیهیات نمی‌باشد<ref>ابن حجر الهیتمی، الفتاوی الحدیثیة، ج۱، ص۲۲۳.</ref> [[ابن تیمیه]] نیز چنین می‌گوید: کسانی پایین‌تر از [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} نیز از برخی امور غیبی خبر می‌داده‌اند، مقام [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} که قدر و منزلتی بالاتر داشته است و در اتباع و پیروان [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] نیز کسانی بوده‌أند به مراتب بیش از اینها خبر از [[غیب]] داده‌أند در حالی که از کسانی هم نبوده‌اند که صلاحیت [[امامت]] را داشته باشند و یا از افرادی از اهل زمان خود با فضیلت‌تر بوده باشند، و از این قبیل افراد در زمان ما و دیگر زمان‌ها وجود داشته‌اند. [[حذیفه بن یمان]] و [[ابوهریره]] و غیر آن دو از صحابه به مراتب بیش‌تر برای مردم از [[غیب]] می‌گفته‌اند. [[ابوهریره]] خبرهای غیبی خود را به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} مستند می‌نمود و [[حذیفه بن یمان]] برخی از خبرهای خود را مستند به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} می‌نمود و برخی را نیز مستند نمی‌نمود، گرچه همان‌ها نیز در حکم مستند بود.و آنچه را که او و دیگران از شنیده‌های خود از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} خبر داده‌اند چیز‌هایی بوده است که برایشان کشف شده بود و عمر نیز خبرهایی از این قبیل داده بود. در کتاب‌هایی که درباره کرامات اولیاء و خبرهای غیبی است مثل کتاب "الزهد" اثر [[امام احمد]] و "حلیه الأولیاء" و "صفوه الصفوه" و "کرامات الأولیاء" اثر [[ابومحمد خلال]] و [[ابن ابی الدنیا]] و [[اللالکائی]]، کراماتی از برخی از پیروان ابوبکر و عمر مانند: [[علاء بن حضرمی]]، جانشین [[ابوبکر]] و [[ابومسلم خولانی]] که از پیروان هر دوی آنها بود و [[ابوصهباء]] و [[عامر بن عبد قیس]] و دیگران بیان شده است<ref>ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۸، ص۱۳۵.</ref> [[آلوسی]] در تفسیر خود در این زمینه می‌نویسد: این خلافت الهی همواره در انسان کامل تا قیام قیامت ثابت است؛ انسان کامل اگر از بین برود، عالم نابود می‌شود؛ یعنی هستی عالم وابسته به وجود انسان کامل است. انسان کامل روح عالم هستی است که قوام عالم هستی به او بستگی دارد و او پایه معنوی برای آسمان و دنیا است. انسان کامل، اسم جامع الهی در آن تجلی کرده است که در دنیا و آخرت لباس خلافت الهی به تن کرده است و تدبیر عالم به عهده اوست. اگر ما می‌گوییم این انسان کامل، تدبیر عالم را به عهده گرفته است، این به اذن الله تبارک و تعالی است و اراده الله در او تجلی کرده است<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، آلوسی البغدادی، ج۱، ص۲۲۰.</ref>»<ref>[http://mazaheb.ir/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D8%B9%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85/10062-%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%84%E2%80%8C%D8%B3%D9%86%D8%AA آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهل‌سنت]</ref>.
 
'''سخنان علمای [[اهل‌ سنت]]''': بعضی از محققین اهل‌سنت در آثار خود اثبات کرده‌أند که بعضی از افراد از [[غیب]] آگاه بوده‌أند از جمله: [[مسلم]] در صحیح خود از [[حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ]] نقل می‌کند که: به خدا سوگند! من از همه مردم آگاه‌­ترم به هر فتنه­‌إی که از امروز تا قیامت واقع می­‌شود<ref>مسلم النیسابوری، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۷۲، بَابُ إِخْبَارِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیمَا یَکُونُ إِلَی قِیَامِ السَّاعَةِ.</ref> [[حذیفه]] در جای دیگر می‌گوید: [[پیامبر]]{{صل}} به من خبر از آنچه که تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد<ref>مسلم النیسابوری، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۷۳، بَابُ إِخْبَارِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیمَا یَکُونُ إِلَی قِیَامِ السَّاعَةِ.</ref> [[آلوسی]] نیز در این زمینه می‌گوید: [[پیامبر]]{{صل}} قبض روح نشد تا این که دانست هر چیزی که علم و آگاهی به آن ممکن بود<ref>آلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۵، ص۱۵۴.</ref> [[قاضی شوکانی]] در فتح القدیر می‌نویسد: اگر بگویی آیا با دلیل قرآنی ثابت است که خداوند برای کسی که رضایت دارد مثلا برای رسولانش، آنان را مطلع بر غیبش می‌گرداند و برای رسولی که خداوند تعالی مقداری از غیبش را به او خبر داده است، او نیز بعضی از امورات را برای امتش ظاهر می‌گرداند؟ می‌گویم: آری! و این اشکالی ندارد و ثابت است از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به سنت مطهره از او رسیده است<ref>محمد بن علی بن محمد بن عبد الله الشوکانی، فتح القدیر، ج۵، ص۳۱۲.</ref>. [[ابن حجر هیتمی مکی]] در ضمن فتاوای‌شان در کتاب الفتاوی الحدیثیة می‌نویسد: اینکه خداوند تعالی أنبیا و اولیاء را به بخشی از [[علم غیب]] آگاه می‌فرماید، امر ممکنی است و هیچ‌گاه مستلزم محال نمی‌شود و انکار آن چیزی جز عناد و انکار بدیهیات نمی‌باشد<ref>ابن حجر الهیتمی، الفتاوی الحدیثیة، ج۱، ص۲۲۳.</ref> [[ابن تیمیه]] نیز چنین می‌گوید: کسانی پایین‌تر از [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} نیز از برخی امور غیبی خبر می‌داده‌اند، مقام [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} که قدر و منزلتی بالاتر داشته است و در اتباع و پیروان [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] نیز کسانی بوده‌أند به مراتب بیش از اینها خبر از [[غیب]] داده‌أند در حالی که از کسانی هم نبوده‌اند که صلاحیت [[امامت]] را داشته باشند و یا از افرادی از اهل زمان خود با فضیلت‌تر بوده باشند، و از این قبیل افراد در زمان ما و دیگر زمان‌ها وجود داشته‌اند. [[حذیفه بن یمان]] و [[ابوهریره]] و غیر آن دو از صحابه به مراتب بیش‌تر برای مردم از [[غیب]] می‌گفته‌اند. [[ابوهریره]] خبرهای غیبی خود را به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} مستند می‌نمود و [[حذیفه بن یمان]] برخی از خبرهای خود را مستند به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} می‌نمود و برخی را نیز مستند نمی‌نمود، گرچه همان‌ها نیز در حکم مستند بود.و آنچه را که او و دیگران از شنیده‌های خود از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} خبر داده‌اند چیز‌هایی بوده است که برایشان کشف شده بود و عمر نیز خبرهایی از این قبیل داده بود. در کتاب‌هایی که درباره کرامات اولیاء و خبرهای غیبی است مثل کتاب "الزهد" اثر [[امام احمد]] و "حلیه الأولیاء" و "صفوه الصفوه" و "کرامات الأولیاء" اثر [[ابومحمد خلال]] و [[ابن ابی الدنیا]] و [[اللالکائی]]، کراماتی از برخی از پیروان ابوبکر و عمر مانند: [[علاء بن حضرمی]]، جانشین [[ابوبکر]] و [[ابومسلم خولانی]] که از پیروان هر دوی آنها بود و [[ابوصهباء]] و [[عامر بن عبد قیس]] و دیگران بیان شده است<ref>ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۸، ص۱۳۵.</ref> [[آلوسی]] در تفسیر خود در این زمینه می‌نویسد: این خلافت الهی همواره در انسان کامل تا قیام قیامت ثابت است؛ انسان کامل اگر از بین برود، عالم نابود می‌شود؛ یعنی هستی عالم وابسته به وجود انسان کامل است. انسان کامل روح عالم هستی است که قوام عالم هستی به او بستگی دارد و او پایه معنوی برای آسمان و دنیا است. انسان کامل، اسم جامع الهی در آن تجلی کرده است که در دنیا و آخرت لباس خلافت الهی به تن کرده است و تدبیر عالم به عهده اوست. اگر ما می‌گوییم این انسان کامل، تدبیر عالم را به عهده گرفته است، این به اذن الله تبارک و تعالی است و اراده الله در او تجلی کرده است<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، آلوسی البغدادی، ج۱، ص۲۲۰.</ref>»<ref>[http://mazaheb.ir/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D8%B9%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85/10062-%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%84%E2%80%8C%D8%B3%D9%86%D8%AA آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهل‌سنت]</ref>.


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
خط ۱۶۵: خط ۱۶۶:


[[فضل بن روزبهان اشعری]] نیز می‌گوید: غیب‌گویی‌هایی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، راجع به خروج ترکان و تخریب بغداد انجام داده، در بعضی از روایات آمده است و آنها به مقتضای کتاب خدا و ضرورت دین، به تعلیم خداوند بوده است<ref>مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج ۲، ص ۵۳۳.</ref>
[[فضل بن روزبهان اشعری]] نیز می‌گوید: غیب‌گویی‌هایی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، راجع به خروج ترکان و تخریب بغداد انجام داده، در بعضی از روایات آمده است و آنها به مقتضای کتاب خدا و ضرورت دین، به تعلیم خداوند بوده است<ref>مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج ۲، ص ۵۳۳.</ref>
::::::'''نتیجه:''' اینکه [[اهل سنت]] علم غیبی [[انبیا]] و اولیای الهی را قبول دارند. اما علم غیبی [[امامان]]{{عم}} را منکرند، مگر برخی از آنها که در خصوص [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} به ناچار اعتراف کرده‌اند که از غیب آگاه بوده است»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۳۱ و ۳۲.</ref>.
 
'''نتیجه:''' اینکه [[اهل سنت]] علم غیبی [[انبیا]] و اولیای الهی را قبول دارند. اما علم غیبی [[امامان]]{{عم}} را منکرند، مگر برخی از آنها که در خصوص [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} به ناچار اعتراف کرده‌اند که از غیب آگاه بوده است»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۳۱ و ۳۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش