بحث:دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
پاسخ اجمالی
اشعریه و علم غیب امام
- دانشمندان مکتب اشعریه معتقدند علم غیب مطلق مخصوص خداوند است که از آن تعبیر به علم غیب ذاتی و استقلالی میشود، زیرا خداوند به همۀ هستی احاطۀ وجودی و علمی دارد اما آگاهی دیگران از غیب که از راه افاضۀ خداوند بوده و محدود است، علم غیب عرضی و تبعی است.[۱] ایشان برخلاف معتزله، علم غیب را برای غیر انبیاء بلامانع دانسته و معتقد به علم غیب اولیاء الهی و کسانی که با تلاش و جدیت دریافت از غیب داشتهاند هستند، اگر چه مخالف اعتقاد امامیه دربارۀ علم غیب ائمه(ع) میباشند،[۲] زیرا علم غیب را برای ائمه لازم ندانسته بلکه علم حداقلی در حد قاضی و مجتهد را برای امام کافی میدانند،[۳] اما با مبانی و مقدماتی که ارائه کرده اند، علم غیب ائمه(ع) را به صورت غیر مستقیم و در حد علم غیب دیگر اولیاء الهی به اثبات میرسانند.[۴]
اقوال دانشمندان مکتب اشعریه درباره علم غیب
- به عنوان نمونه:
- آلوسی حنفی به نقل از ابن حجر در قواطع الاسلام میگوید:[۵] "حق این است، علم غیبی که از غیر خداوند عزوجل نفی شده، علمی است که برای ذات شخص و بدون واسطه، ثابت باشد... اما آنچه که برای بعضی به وقوع پیوسته (...) جزء افاضات الهی است (...)، بنابراین نباید گفت که این گروه علم غیب ذاتی دارند (...) بلکه باید گفت به طریقی برای آنها علم غیب نمایان شده است".[۶]
- قاضی عضد ایجی هم دربارۀ معجزات پیامبر اکرم(ص) میگوید:[۷] "هفتمین معجزه پیامبر(ص) خبر دادن آن حضرت از غیب است؛ این سخن در قرآن آمده و احادیث صحیحه نیز آن را بیان کرده است".[۸]
- فخر رازی نیز در ذیل عبارت بوعلی سینا در فصل هفتم اشارات که گفته: هرگاه بشنوی که عارفی از غیب خبر میدهد... پس باور کردن آن برای تو دشوار نیاید. گفته است:[۹] "این فصل نیاز به تفسیر ندارد". این کلام نشانگر این است که این مطالب مورد قبول اوست.[۱۰]
- قاضی ابوبکر باقلانی میگوید:[۱۱] "امام باید از نظر علم در حدی باشد که در مورد قاضی لازم است".[۱۲]
نتیجه گیری
پاسخ تفصیلی
اشعریه و علم غیب امام
- دانشمندان مکتب اشعریه معتقدند علم غیب مطلق، مخصوص خداوند است که از آن تعبیر به علم غیب ذاتی و استقلالی میشود، زیرا خداوند به همۀ هستی احاطۀ وجودی و علمی دارد، اما آگاهی دیگران از غیب که از راه افاضۀ خداوند بوده و محدود است، علم غیب عرضی و تبعی است.[۱۵] ایشان بر خلاف معتزله علم غیب را برای غیر انبیاء بلامانع دانسته و معتقد به علم غیب اولیاء الهی و کسانی هستند که با تلاش و جدیت زمینۀ دریافت از غیب را برای خود فراهم کرده اند، اگر چه مخالف اعتقاد امامیه دربارۀ علم غیب ائمه(ع) هستند و به شدت آن را انکار میکنند[۱۶] زیرا علم غیب را برای ائمه لازم ندانسته، بلکه علم حداقلی در حد قاضی و مجتهد را برای امام کافی میدانند،[۱۷] اگر چه دیدگاه ایشان دربارۀ علم امام، مبتنی بر تبیین آنها از حقیقت امامت است، چون وقتی امامت، استمرار نبوت پیامبر اکرم(ص) دانسته شود و تنها مجری احکام اسلام به صورت اجتهادی باشد، بیشک علم امام به صورت حداقلی و در حد قاضی و مفتی و مجتهد ضرورت دارد.[۱۸] اما با مبانی و مقدماتی که ارائه کردهاند علم غیب ائمه(ع) را به صورت غیر مستقیم در حد علم غیب دیگر اولیاء الهی به اثبات میرسانند.[۱۹]
اقوال دانشمندان مکتب اشعریه درباره علم غیب
- به عنوان نمونه:
- آلوسی حنفی در این زمینه به نقل از ابن حجر در قواطع الاسلام میگوید:[۲۰] "حق این است علم غیبی که از غیر خداوند عزوجل نفی شده، علمی است که برای ذات شخص و بدون واسطه ثابت باشد (...) و اما آنچه را که برای بعضی از خواص به وقوع پیوسته، علم غیبی نیست که از غیر خداوند عزوجل نفی شده، بلکه جزء افاضات الهی است که خداوند آن را بر عدهإی از بندگان خود افاضه نموده است، بنابراین نباید گفت این گروه علم غیب ذاتی دارند زیرا کسی که چنین بگوید مسلماً کافر شده است. بلکه باید گفت به طریقی برای آنها علم غیب نمایان و ظاهر شده است".[۲۱] او در جای دیگر میگوید:[۲۲] "پیامبر(ص) قبض روح نشد تا اینکه هر چیزی که علم و آگاهی به آن ممکن بود را دانست".[۲۳]
- ابن حجر هیثمی شافعی نیز در جمع بین آیات نافیه و مثبتۀ علم غیب برای غیر خداوند میگوید:[۲۴] "اینکه خداوند، انبیا و اولیاء را به قسمتی از علم غیب آگاه و مطلع میکند امری است ممکن که هرگز مستلزم محال نمیشود و انکار آن عناد و مکابره است زیر ایشان به وسیله تعلیم الهی آگاه شدهاند". او در ادامه کلام محیی الدین نووی شافعی را به عنوان مؤید خود نقل کرده و میگوید:[۲۵] "نووی به داشتن علم غیب انبیاء تصریح کرده است و گفته است انبیاء علم غیب را استقلالاً نمیدانند بلکه فقط خداوند است که استقلالاً آگاهی به تمام علوم دارد و اما معجزات و کرامات انبیا با اعلام خداوند به آنهاست".[۲۶] او همچنین در پاسخ به کسی که پرسیده: آیا شخصی که معتقد است، مؤمن علم غیب میداند به دلیل آیه: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۲۷] کافر میشود یا نه؟ میگوید:[۲۸] "اگر چنین شخصی تفصیل داده و بگوید مقصودم از اینکه مؤمن علم غیب میداند این است که برخی از اولیاء الهی هستند که خداوند علم برخی از امور غیبی را به آنها داده است، این مطلب از او قبول میشود؛ زیرا این مطلب عقلاً جایز بوده و نقلاً هم واقع شده است؛ و این مورد هم از جمله کرامات بی شماری است که در زمانهای مختلف رخ داده است، بعضی آن را از راه خطاب میدانند و بعضی با کشف حجاب و بعضی دیگر هم با کشف از لوح محفوظ آن را مشاهده میکنند. اما برای اثبات این مطلب، آنچه که قرآن کریم دربارۀ خضر خبر داده کفایت میکند، بنابراین که او ولی بوده و پیامبر نباشد و این همان چیزی است که از جمهور علماء و جمیع عارفان نقل شده است."[۲۹] هیثمی در مجمع الزوائد نیز حدیثی را از قول عبدالله بن عمر نقل میکند که:[۳۰] "خداوند برای من حجاب دنیا را برداشت و من به دنیا و آنچه که تا روز قیامت در آن موجود میشود نگاه کردم، همانگونه که به این کف دستم نگاه میکنم".[۳۱]
- قاضی عضد ایجی از متکلمان برجسته و شاخص اهل سنت در کتاب شرح المواقف خود که شهرت فراوانی پیدا کرده دربارۀ معجزات پیامبر اکرم(ص) میگوید:[۳۲] "هفتمین معجزه پیامبر اکرم(ص)، خبر دادن آن حضرت از غیب است؛ این سخن در قرآن آمده و احادیث صحیحه نیز آن را بیان کرده است و کسی که بخواهد در این مقوله بحث کند باید به این روایات فراوان رجوع کند و اگر چه این روایات به حد تواتر هم نباشد، امّا قدر مشترک بین آنها متواتر است همانند شجاعت علی(ع) و سخاوت حاتم". او در ادامه میگوید:" اگر کسی به قرآن و روایات صحیح مراجعه کند، نمیتواند منکر علم غیب و احاطه علمی آن حضرت بشود". او در جای دیگر میگوید:[۳۳] "اعتقاد اکثریت این است که امام باید در اصول و فروع مجتهد باشد تا بتواند به امر دین قیام کند، توانایی اقامه دلیل و پاسخ گویی به شبهات را داشته باشد و در حوادث و رخدادها استقلال در فتوا داشته باشد. زیرا حفظ عقائد و فصل خصومتها از مهمترین اهداف امامت است و این هدف بدون شرط مزبور تحقق نخواهد یافت، علاوه بر اینکه لازم است از بصیرت و کفایت سیاسی در امور مربوط به رهبری امت اسلامی برخوردار باشد".[۳۴]
- فخر رازی که از متکلمین اشعری مسلک اهل سنت است در ذیل عبارت بوعلی سینا در فصل هفتم از نمط دهم اشارات که گفته: هرگاه بشنوی که عارفی از غیب خبر میدهد... پس باور کردن آن برای تو دشوار نیاید. گفته است:[۳۵] "این فصل نیاز به تفسیر ندارد". این کلام نشانگر این است که این مطالب مورد قبول اوست. یا اینکه در ذیل عبارت بوعلی در فصل هشتم اشارات که گفته: تجربه و قیاس هماهنگ هستند در اینکه وقتی نفس انسان به گونهای است که در حالت خواب به غیب دسترسی پیدا میکند، پس مانعی ندارد که این دسترسی در بیداری نیز اتفاق بیافتد. گفته است:[۳۶] "این فصل بیانگر این است که اجمالاً امکان اخبار از غیب وجود دارد، به این نحو که اگر شناخت از اخبار غیبی در خواب ممکن باشد، امکان اطلاع از آن در بیداری قطعی خواهد بود. و دلیل بر این مطلب، تجربه و شنیدن از دیگران است، زیرا برای انسان بارها اتفاق افتاده است که خوابهای خبردهنده از غیب دیده است که در خارج هم واقع شده است. همچنین گزارشهای یقینی از حاضرین و گذشتگان شنیده است، که در خواب به غیب دسترسی پیدا کردهاند. پس وقتی اطلاع از غیب در خواب صحیح باشد، به طور قطع اطلاع از آن در بیداری محال نخواهد بود، و اگر فرض کنیم هیچگونه تجربهای در خواب نبوَد، حصول این معنی استبعادش از حالت بیداری شدیدتر بود». او همچنین در کتاب المباحث المشرقیه ضمن فصلی که با عنوان «کیفیت خبردادن از غیب» است میگوید: "نفس انسان هرگاه کاملاً قوی شود و وافی به جوانب کشمکش گردد به گونهای که بتواند جامع اضداد باشد به نحوی که اشتغال آن به تدبیر بدن مانع از اتصال و ارتباط با مبادی غیر مادی نشود و نیز قوّه متخیله قوی باشد به نحوی که بتواند حس مشترک را از حواس ظاهری خلاص نماید، بعید نیست چنین نفسی بتواند آنچه برایش از ارتباط و اتصال با مبادی غیر مادی در حالت خواب پیش میآید، در حالت بیداری نیز برایش پیش آید و از عالم غیر مادی در چنین نفسی چیزهایی وارد شود و بعضی از امور غیبی مربوط به گذشته یا آینده را درک نماید".[۳۷] او همچنین در کتاب تفسیر خود گفته است:[۳۸] "پیامبر(ص) فرمود: من نزد پروردگارم بیتوته میکنم و او مرا طعام داده و سیراب مینماید و بدین جهت است که مشاهده میکنیم هرکس علمش به عالم غیب بیشتر است قلبش قویتر و ضعفش کمتر است، لذا علی بن ابیطالب(ع) گفته است: به خدا سوگند! من درِ خیبر را با قوّه جسمانی از جای نکندم بلکه با قوّه ربّانی از جای درآوردم؛ بدین جهت که در آن وقت علی نظرش از عالم جسمانیات قطع شده و فرشتگان با انوار عالم کبریایی برای او نورافشانی نمودهاند. لذا روح او تقویت شده و شبیه به جواهر ارواح عالم فرشتگان گشته و در وجود او انوار عالم قدس و عظمت تلألؤ یافته است و برای او قدرتی حاصل شده که هرگز غیر از او بر آن دست نیافته است. بنده نیز هرگاه بر طاعات مواظبت کند به مقامی میرسد که خداوند میفرماید: من گوش و چشم او میشوم و چون نور جلال خدا گوش او شد صدای نزدیک و دور را میشنود و چون آن نور دست او شد قدرت بر تصرف در امور دشوار و آسان را پیدا میکند".[۳۹]
- غزالی نیز میگوید:[۴۰] "معارفی هست که هیچ راهی برای آگاه شدن از آنها وجود ندارد، مگر از طریق الهام و توفیق الهی، همانند علم طب و نجوم که توسط دیگر ابزارهای معرفت مانند عقل و تجربه نمیتوان به آنها رسید، بلکه نیاز به ابزاری قویتر دارد". بنابراین از نظر غزالی قلمرو عقل محدودتر و ضعیفتر از آن است که به بسیاری از قلمروهای علمی راه یابد؛ پس دریافتهایی که با ابزاری ورای عقل مانند کشف و شهود محقق میشوند، وجود دارند. او در راستای همین نگاه از دو عالَم روحانی و جسمانی به عالم شهود و عالم غیب یا عالم ملکوت یاد میکند و میگوید:[۴۱] "عالم جسم با حواس قابل درک است و عالم غیب برای بسیاری از مردم پنهان است و این پنهانی به معنای عدم امکان دسترسی به آن نیست، زیرا نردبان ترقی به این عالم در اختیار همه انسانها قرار دارد. حتی به این عالم پنهان نیز باید بوسیله حواس نقب زد، و برای رسیدن به عالم غیب هم باید از رهگذر عالم حس گذشت". به تعبیر غزالی باید از همین عالم ملک به عالم ملکوت راه یافت، و اگر بپنداریم بین این دو عالم ارتباطی وجود ندارد، باید بگوییم راه برای ترقی به عالم غیب بسته است، و حرکت به سوی تربیت و قرب خداوند محال و غیر ممکن میشود.[۴۲] استدلالی که غزالی بر وجود علم غیب پیامبران و اولیاء بیان میکند، این است که خداوند نمونهای از این علم غیب را در اختیار غیر پیامبران و اولیاء الهی قرار داده همانند خواب دیدن عموم مردم که در درجه نازل تر و رقیق تر الهامات الهی به پیامبران است؛ او مقام نبوت را به دو درجه، کامل و ناقص تقسیم کرده و میگوید: "درجه کامل مختص انبیاء است که نام آن وحی است و درجه ناقص مختص اولیاء الهی است که نام آن الهام یا علم لدنی است". و در ادامه میگوید: "آنهایی که در درجه ناقص قرار دارند هر آنچه دریافت میکنند مقتبس از مقام انبیاء است یعنی علوم الهامی و لدنی خود را از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) دریافت میکنند".[۴۳] در نتیجه غزالی جمیع حقایق ظاهریه، براهین عقلیه، شریعت، عمل به شریعت و نور را در رسیدن به حقایق غیبیه موثر میداند؛ او پس از اثبات اینکه نفس توانایی درک علوم غیبی دارد، خود نفس را هم از سنخ عالم غیب میداند و میگوید:[۴۴] "نفس انسان از این عالم شهود نیست بلکه از عالم غیب است که در این عالم شهود، غریب است". پس معلوم میشود که او نفس را از عالم جسمانی ندانسته، بلکه او را غیر جسمانی و جوهری قائم به ذات میداند که بر اثر مسانختی که با عالم غیب دارد میتواند با غیب ارتباط برقرار کند.[۴۵] غزالی علاوه بر اینکه میگوید میتوان بخشی از معارف مربوط به عالم غیب را با کمک حواس نفسانی تصور کرد، معتقد است این طریق شامل همه علوم غیبی نخواهد شد، زیرا مصدر و منشأ بسیاری از علوم غیبی همانند علوم وحیانی، بیرون از نفس آدمی است، لذا علوم غیبی متولد از وحی را قویترین و کاملترین علوم دانسته است[۴۶] و بین علوم لدنی و علوم کشفی که برای غیر انبیاء حاصل میشود، با علم وحیانی تفاوت قائل شده و به عبارت دیگر علوم غیبی را از نظر مصدر متفاوت دانسته و میگوید:[۴۷] "زمانی که خداوند ملکی را نفرستد تا از غیب آگاه گرداند یا به صورت شفاهی تکلم کند، یا القاء در قلب نماید، یا در خواب و بیداری عنایتی نشود، راهی به سوی غیب و آگاهی از آن وجود ندارد".[۴۸] او همچنین میگوید:[۴۹] "برای پیامبر ویژگی است که به واسطه آن هر آنچه که در غیب تحقق مییابد در بیداری یا در خواب درک میکند و به واسطه آن است که لوح محفوظ را مطالعه کرده و در آن غیب را میبیند[۵۰] و هرچه باطن صاف گردد آنچه که به زودی در آینده تحقق پیدا میکند در حدقه قلب کشف میشود، همانگونه که ورود به مکه برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) در خواب کشف شد تا اینکه گفته خداوند متعال:[۵۱] «به طور قطع برای رسولش رؤیا به حق تحقق یافت» نازل شد".[۵۲]
- قرافی احمد بن ادریس ملقّب به شهابالدین از فقهاء مالکیه میگوید:[۵۳] "انبیاء و اولیاء گاهی از امور غیبی خبر دادهاند، اما این اخبار غیبی را، اعم از این که بنابر کشف یا علم ضروری یا ظن غالب باشد، خداوند برای آنها ایجاد میکند و این سببی است که علم غیب را برای آنها لازم نموده و برای همین است که ابوبکر قبل از تولد فرزندش از جنس آن خبر داد که دختر است، با اینکه خداوند فرموده است: ﴿وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ﴾[۵۴] اما این بیان پروردگار بدون سبب است، اما گزارش ابوبکر به خاطر سببی بود که خداوند در نفسش ایجاد کرده بود. پس برای فقیه سزاوار است که به این قاعده متوجه بشود تا اسباب موجب کفر از اسباب غیر کفر و واجبات الهی را از غیر واجبات تشخیص بدهد، تا برای او فهم منقولات از صحابه و غیر صحابه و جمع بین منقولات و ادله شرعیه حاصل شود".[۵۵]
- ابن حاج از فقهاء مالکی گفته است:[۵۶] "علماء ما گفتهاند زائر پیامبر(ص) وقتی مقابل قبر آن حضرت ایستاده، احساس میکند گویی در زمان حیات آن حضرت مقابلش ایستاده است، چون مرگ و حیات او فرقی ندارد؛ یعنی همان طوری که پیامبر در زمان حیاتش امت را مشاهده میکرد و به حالات و نیّات و قصدها و قلوب آنها آگاهی داشت، در زمان مماتش هم، چنین است و همۀ این امور بر او آشکار است". بعد از این بیان گفته است: "برای زائر لازم نیست طلب حوائجش و بخشش گناهانش را به زبان آورد، بلکه همین که در محضر قبر پیامبر اکرم(ص) از قلب بگذراند، کافی است چون آن حضرت داناتر به حوائج و مصالح زائر است و دل او رئوفتر از خود زائر و مهربانتر از اقربای اوست".[۵۷]
- ابن حجر عسقلانی میگوید:[۵۸] "پیامبر اکرم(ص) صفتی دارد که به واسطۀ آن، آنچه که در غیب باشد درک کرده و آنچه در لوح محفوظ است مطالعه میکند، همانند صفتی که با آن بین شخص با ذکاوت و کودن فرق گذاشته میشود. اینها صفاتی است کمالی که برای پیامبر(ص) ثابت است".[۵۹]
- قاضی بیضاوی میگوید:[۶۰] "هدایت خداوند دارای انواعی است که نمیتوان آنها را شماره کرد ولی منحصر در اجناس مرتبی است... بر قلبهای آنان اسرار کشف میشود و اشیاء را آنگونه که هست با وحی یا الهام یا خوابهای صادق نشان میدهد. و این قسمی است که تنها انبیا و اولیا به آن نایل میگردند و مقصود قول خداوند متعال هستند که میفرماید:[۶۱] «آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان نموده پس به هدایت آنان اقتدا کن».[۶۲]
- ملاّ علی قاری حنفی میگوید:[۶۳] "هرگاه روح قدسی منور شد و نوریت و إشراقش زیاد گشت با اعراض از ظلمت عالم حسّ و پاک شدن آینه قلب از زنگار طبیعت و مواظبت بر علم و عمل و جوشش انوار الهی تا اینکه نور تقویت یافته و در فضای قلبش گسترده شد، در نتیجه در آن نقشهای ترسیم شده در لوح محفوظ منعکس میگردد و بر امور غیبی مطلع شده و در اجسام عالم پایین تصرف مینماید، بلکه در این هنگام فیاض اقدس با معرفتش که شریفترین بخششهاست بر انبیاء و اولیاء تجلّی میکند، تا چه رسد به غیر آنها".[۶۴]
- قاضی شوکانی در ذیل آیه: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۶۵] میگوید:[۶۶] "پس اگر بگویی با این دلیل قرآنی ثابت شده است که خداوند به هرکدام از رسولانش که مورد رضایتش باشد از خزانه غیب اش عطا میکند، پس آیا چنین رسولی که خداوند او را مطلع ساخته است حق دارد بعضی از امتش را از اخبار غیبی باخبر سازد؟ میگویم: آری، هیچ مانعی از آن نیست زیرا به طور قطعی از رسول خدا(ص) در این امور چیزهایی ثابت شده که بر آشنای به سنت مطهر مخفی نیست".[۶۷] وی بعد از ذکر احادیثی که در آنها خبرهای غیبی از رسول خدا(ص) آمده میگوید:[۶۸] "چون این مطلب تقریر یافت پس مانعی نیست از اینکه برخی صالحان این امت بخشی از خبرهای غیبی را که خداوند برای رسولش ظاهر کرده مطلع شوند، خبرهایی که پیامبرش آنها را برای برخی از امتش ظاهر نموده و آنان نیز برای دیگران ظاهر نمودهاند، لذا کرامات صالحان از این قبیل میباشد، ولی همه آنها از فیض ربّانی به واسطه جناب نبوی است".[۶۹]
- علامه زرقانی میگوید:[۷۰] "به طور حتم روایات متواتر رسیده و معانی آنها اتفاق پیدا کرده بر اینکه پیامبر(ص) از غیب اطلاع داشته آنگونه که عیاض گفته است".[۷۱]
- فضل بن روزبهان اشعری نیز میگوید:[۷۲] "غیبگوییهایی که امیرالمؤمنین(ع)، راجع به خروج ترکان و تخریب بغداد انجام داده، در بعضی از روایات آمده است و آنها به مقتضای کتاب خدا و ضرورت دین، به تعلیم خداوند بوده است".[۷۳]
- قاضی ایاز از عالمان اهل سنت در کتاب «الشفا بالتعریف حقوق المصطفی» فصلی در کرامات پیامبر دارد که در این فصل بابی به عنوان «ومن ذلک ما اطلع علیه من الغیوب و ما یکون» است. شارح این کتاب علامه احمد بن محمد شمتی است که در شرح این باب چنین مینویسد: "احادیث در این باب دریایی است که عمق آن درک نمیشود و از جمله معجزاتِ معلوم است که از پیامبر اسلام(ص) به طور قطعی به ما رسیده است و و چون راویان فراوانی دارد، متواتر بوده و تمامی راویان مختلف در معنای اطلاع غیبی آن حضرت اتفاق نظر دارند".[۷۴]
- ابن تیمیه نیز چنین میگوید:[۷۵] "کسانی پایینتر از علی بن ابی طالب(ع) هم از برخی امور غیبی خبر میدادند، در حالی که مقام علی بن ابی طالب(ع) قدر و منزلتی بالاتر داشته است. همچنین در اتباع و پیروان ابوبکر و عمر و عثمان نیز کسانی بودهاند که به مراتب بیش از اینها اخبار از غیب دادهاند در حالی که از کسانی نبودند که صلاحیت امامت داشته یا از اهل زمان خود با فضیلت تر باشند، و از این قبیل افراد در زمان ما و دیگر زمانها وجود داشته. حذیفة بن یمان و ابوهریره و غیر آن دو از صحابه به مراتب بیشتر برای مردم از غیب میگفتند. ابوهریره خبرهای غیبی خود را به رسول خدا(ص) مستند مینمود و حذیفه بن یمان برخی از خبرهای خود را مستند به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) مینمود و برخی را نیز مستند نمینمود، گرچه همانها نیز در حکم مستند بود.و آنچه را که او و دیگران از شنیدههای خود از رسول خدا(ص) خبر دادهاند چیزهایی بوده است که برایشان کشف شده بود و عمر نیز خبرهایی از این قبیل داده بود. در کتابهایی که درباره کرامات اولیاء و خبرهای غیبی است مثل کتاب «الزهد» اثر امام احمد و «حلیه الأولیا» و «صفوه الصفوه» و «کرامات الأولیاء» اثر ابومحمد خلال و ابن ابی الدنیا و اللالکائی، کراماتی از برخی پیروان ابوبکر و عمر مانند: علاء بن حضرمی، جانشین ابوبکر و ابومسلم خولانی که از پیروان هر دو آنها بود و ابوصهباء و عامر بن عبد قیس و دیگران بیان کرده اند".[۷۶]
- قاضی ابوبکر باقلانی میگوید:[۷۷] "امام باید از نظر علم در حدی باشد که در مورد قاضی لازم است". و در ادامه گفته است: "از دیگر شرایط امام این است که در مورد امور مربوط به جنگ، فرماندهی سپاه و پاس داری از کیان اسلام و امت اسلامی از بصیرت کافی برخوردار باشد".[۷۸]
- امام الحرمین جوینی میگوید:[۷۹] "یکی از شرایط امام این است که مجتهد در دین باشد، به گونهای که در تصمیمگیری در مورد حوادث از نظر حکم اسلامی، به استفتاء از دیگران نیاز نداشته باشد. هم چنین امام باید از کفایت لازم برخوردار باشد، یعنی در تشخیص مصالح امور مسلمین و تدبیر مسائل مربوط به جنگ و فرماندهی سپاه و حفظ مرزها، از صلاحیت و کفایت برخوردار باشد که این شرط مورد اتفاق علمای اسلامی است".[۸۰]
- ابو منصور بغدادی میگوید:[۸۱] "از نظر اصحاب ما اشاعره امام باید از چهار ویژگی برخوردار باشد: نخستین آنها علم است و کمترین حد آن این است که به درجه مجتهدان در حلال و حرام و دیگر احکام اسلامی رسیده باشد".[۸۲]
- تفتازانی میگوید:[۸۳] "امام باید در اصول و فروع مجتهد باشد تا بتواند به امر دین قیام کند و مقصود از قیام به امر دین همان است که در کلام شارح مواقف بیان شده است، یعنی دفاع از عقائد اسلامی از طریق استدلال و پاسخگویی به شبهات و نیز تصمیمگیری درباره حوادث و مسائل اجتماعی بر اساس احکام اسلامی؛ همچنین صاحب رأی بودن و درایت در تدبیر امور مربوط به مصالح جامعه اسلامی از شرایط لازمی است که مورد قبول اکثریت علمای اسلام است".[۸۴] او همچنین میگوید: "یکی از ویژگیهای امام در نزد شیعه این است که به همه امور حتی امور غیبی، زبانها، حرفهها و صنعتها، عجایب خلقت و آفرینش و اخبار آسمان و زمین آگاه باشد که این اعتقاد ناشی از جهل و خرافات غلات شیعیان است".[۸۵]
- عبدالله قصیمی میگوید:[۸۶] "امامان در نظر شیعیان از گذشته، حال و آینده آگاهند. هر گاه بخواند، علم پیدا میکنند و آنها میدانند که چه زمانی از دنیا میروند و...، پس امامان از دیدگاه شیعه از مقام نبوّت و پیامبری برخوردارند که به سوی آنها وحی میشود. و همچنین از دیدگاه آنها امامان در برخورداری از علم غیب همتای خدایند؛ در حالی که همه مسلمانان میدانند که حتی پیامبران هم در این جهت همتای خدا نبودهاند. آیات، روایات و سخنان پیشوایان درباره این که جز خدا از علم غیب برخوردار نیست در حدّ تواتر است".[۸۷]
نتیجه گیری
پانویس
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟
- ↑ ر.ک. نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۳۰۱؛ مدقق، سید عبدالحکیم، علم غیب از منظر قرآن و سنت، ص؟؟؟؛ علوی، سید محمد حسن، صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه، فصلنامه معارف عقلی،شماره ۲۷، تابستان ۱۳۹۲، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۱
- ↑ ر.ک. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۷۲ ـ ۳۷۹؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی ص۱۸۲ ـ ۱۸۳
- ↑ ر.ک. نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۳۰۱
- ↑ شهاب الدین محمود بن عبد الله الحسینی الألوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۲۰، ص۱۱
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟
- ↑ عضد ایجی، شرح المواقف، ج۳، ص۳۸۵
- ↑ ر.ک. اسدی گرمارودی، محمد، علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان، ص۹۴ ـ ۹۷
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی ، فخر رازی، شرحی الاشارات، ج۳، صفحه ۱۲۷
- ↑ ر.ک. موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۱۵۶ و ۱۵۹ و ۱۶۲ و ۱۶۳
- ↑ تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۱
- ↑ ر.ک. ربانی ، علی، امامت در بینش اسلامی ص۱۸۲ ـ ۱۸۳
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟؛ نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۳۰۱
- ↑ ر.ک. نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۳۰۱؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۱۵۶ و ۱۵۹ و ۱۶۲ و ۱۶۳
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟
- ↑ ر.ک. نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۳۰۱؛ مدقق، سید عبدالحکیم، علم غیب از منظر قرآن و سنت، ص؟؟؟؛ علوی، سید محمد حسن، صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه، فصلنامه معارف عقلی،شماره ۲۷، تابستان ۱۳۹۲، ص ۱۱۹ - ۱۲۱
- ↑ ر.ک. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۷۲-۳۷۹؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی ص۱۸۲- ۱۸۳
- ↑ ر.ک. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۷۲-۳۷۹
- ↑ ر.ک. نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۳۰۱
- ↑ شهاب الدین محمود بن عبد الله الحسینی الألوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۲۰، ص۱۱
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟؛ اسدی گرمارودی، محمد، علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان، ص۹۴-۹۷
- ↑ شهاب الدین محمود بن عبد الله الحسینی الألوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج ۱۵، ص۱۵۴
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟
- ↑ ابن حجر الهیثمی، الفتاوی الحدیثیة، ج۱، ص۲۲۳
- ↑ ابن حجر الهیثمی، الفتاوی الحدیثیة، ج۱، ص۲۲۳
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟؛ اسدی گرمارودی، محمد، علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان، ص۹۴-۹۷
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند، جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سوره جن، آیه 26 و 27
- ↑ ابن حجر الهیثمی، الفتاوی الحدیثیة، ج؟؟؟، ص۲۶۷
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیاء، ص۳۵-۴۱
- ↑ ابن حجر هیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۸۷
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟
- ↑ عضد ایجی، شرح المواقف، ج۳، ص۳۸۵
- ↑ عضد ایجی، شرح المواقف، ج۸، ص ۳۵۰
- ↑ ر.ک. اسدی گرمارودی، محمد، علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان، ص۹۴ ـ ۹۷
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی ، فخر رازی، شرحی الاشارات، ج۳، صفحه ۱۲۷
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی ، فخر رازی، شرحی الاشارات، ج۳، صفحه ۱۲۷
- ↑ ر.ک. موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۱۵۶ و ۱۵۹ و ۱۶۲ و ۱۶۳
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص ۴۳۶
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیاء، ص۳۵-۴۱
- ↑ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۰
- ↑ محمد غزالی ، مشکات الانوار فی توحید الجبار، فصل دوم، ضمن مجموعه رسائل، ص۷۰ ـ ۷۱
- ↑ ر.ک. نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۲۹۳
- ↑ ر.ک. نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۲۹۵
- ↑ کیمیای سعادت، ضمیمه رسائل، ص۱۲۵
- ↑ کیمیای سعادت، ضمیمه رسائل، ص۱۲۴
- ↑ محمد غزالی، الرسالة الدّینیه، ص۹۸
- ↑ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۵، ص۳۵
- ↑ ر.ک. نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۳۰۱
- ↑ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۴، ص ۵۰۴
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیاء، ص۳۵-۴۱؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۳۱ و ۳۲
- ↑ ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ﴾«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید» سوره فتح، آیه ۲۷.
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیاء، ص۳۵-۴۱
- ↑ شهابالدین احمد بن ادریس قرافی، الذخیره، ج ۱۰، ص ۵۶ - ۵۷
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ ر.ک. موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۱۵۶ و ۱۵۹ و ۱۶۲ و ۱۶۳
- ↑ أبوعبدالله محمد عبدری مالکی فأسی(ابن حاج)، المدخل، ج۱، ص ۲۵۸ ـ ۲۵۹
- ↑ ر.ک. موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۱۵۶ و ۱۵۹ و ۱۶۲ و ۱۶۳
- ↑ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۶، ص ۲۱
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیا، ص۳۵تا۴۱
- ↑ بیضاوی، تفسیر بیضاوی
- ↑ ﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیا، ص۳۵تا۴۱؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۳۱ و ۳۲
- ↑ ملاعلی قاری، مرقاة المفاتیح، ج۱، ص ۶۲
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیا، ص۳۵تا۴۱
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند، جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سوره جن، آیه 26 و 27
- ↑ قاضی شوکانی، فتح القیر، ج۵، ص ۳۱۲
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیا، ص۳۵تا۴۱؛ سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۳۱ و ۳۲
- ↑ قاضی شوکانی، فتح القیر، ج۵، ص ۳۱۲
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیا، ص۳۵تا۴۱
- ↑ زرقانی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیة، ج۷، ص ۲۲۸
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیا، ص۳۵تا۴۱
- ↑ ر.ک. مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج ۲، ص ۵۳۳
- ↑ ر.ک. عظیمی، محمد صادق، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۳۱ و ۳۲
- ↑ ر.ک. اسدی گرمارودی، محمد، علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان؛ ص: ۹۴-۹۷
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۸، ص۱۳۵
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟
- ↑ ابوبکر باقلانی، تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۱
- ↑ ر.ک. ربانی، علی، امامت در بینش اسلامی ص۱۸۲ ـ ۱۸۳؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۷۲ ـ ۳۷۹
- ↑ عبدالملک بن عبدالله جوینی، الارشاد، ص ۱۶۹-۱۷۰
- ↑ ر.ک. ربانی، علی، امامت در بینش اسلامی ص۱۸۲- ۱۸۳
- ↑ ابومنصور بغدادی، اصول الدین، ص ۱۴۷
- ↑ ر.ک. ربانی، علی، امامت در بینش اسلامی ص۱۸۲- ۱۸۳
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵ ، ص ۲۴۴
- ↑ ر.ک. ربانی، علی، امامت در بینش اسلامی ص۱۸۲- ۱۸۳
- ↑ ر.ک. عظیمی، محمد صادق، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۳۱ و ۳۲
- ↑ عبدالله قصیمی، الصراع بین الاسلام و الوثنیّة، ج۱، ص؟؟؟
- ↑ ر.ک. مدقق، سید عبدالحکیم، علم غیب از منظر قرآن و سنت، ص؟؟؟
- ↑ ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت، ص؟؟؟؛ نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۳۰۱
- ↑ ر.ک. نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۳۰۱؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۱۵۶ و ۱۵۹ و ۱۶۲ و ۱۶۳