←اقسام احتجاج
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
*احتجاج اختصاصی به شیوه قولی و اقامه دلیل لفظی در قالب کلمات و جملات ندارد؛ بلکه میتوان متناسب با موقعیتهای خاص و به مقتضای آن،گاه با استدلال لفظی و دلیل قولی مطلبی را ثابت کرد و گاه نیز با عمل خاصّی حقّانیت مسألهای را روشنساخت. | *احتجاج اختصاصی به شیوه قولی و اقامه دلیل لفظی در قالب کلمات و جملات ندارد؛ بلکه میتوان متناسب با موقعیتهای خاص و به مقتضای آن،گاه با استدلال لفظی و دلیل قولی مطلبی را ثابت کرد و گاه نیز با عمل خاصّی حقّانیت مسألهای را روشنساخت. | ||
*احتجاجات قرآن کریم نیز متناسب با موقعیت زمانی و مکانی متفاوت است. گاهی جنبه قولی دارد و با استدلال قولی مطلب را ثابت میکند و گاهی جنبه عملی. | *احتجاجات قرآن کریم نیز متناسب با موقعیت زمانی و مکانی متفاوت است. گاهی جنبه قولی دارد و با استدلال قولی مطلب را ثابت میکند و گاهی جنبه عملی. | ||
===نخست: احتجاج قولی=== | |||
*'''الف. ارجاع به فطرت:'''احتجاجات ابراهیم با آزر و قوم خود درباره عبادت بتها و ستارگان، از احتجاجات قولی قرآن بهشمار میآید که در آنها متناسب با زبان و فهم آنان سخن رفته است. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} وقتی با بتپرستان سخن میگوید، با ارجاع آنان به وجدان و فطرت خویش، آنها را محکوم میکند<ref> المیزان، ج۱۴، ص۳۰۱; مجمعالبیان، ج۷، ص۸۶.</ref>:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ }}﴾}} <ref> گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید؛ سوره انبیاء، آیه: ۶۲ - ۶۴.</ref>؛ ولی وقتی با نمرود روبهرو میشود، از طلوع و غروب خورشید سخن بهمیان میآورد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ }}﴾}} <ref> ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۸.</ref>. نمرود کسی است که فطرت و وجدان خود را از یاد برده است و با منطق عموم نمیتوان با او سخن گفت؛ بلکه با استدلال از راه نشان دادن عجز وی<ref>المیزان، ج۲، ص۳۵۱؛ التحریروالتنویر، ج۳، ص۳۳.</ref> باید او را محکوم کرد. | *'''الف. ارجاع به فطرت:'''احتجاجات ابراهیم با آزر و قوم خود درباره عبادت بتها و ستارگان، از احتجاجات قولی قرآن بهشمار میآید که در آنها متناسب با زبان و فهم آنان سخن رفته است. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} وقتی با بتپرستان سخن میگوید، با ارجاع آنان به وجدان و فطرت خویش، آنها را محکوم میکند<ref> المیزان، ج۱۴، ص۳۰۱; مجمعالبیان، ج۷، ص۸۶.</ref>:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ }}﴾}} <ref> گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید؛ سوره انبیاء، آیه: ۶۲ - ۶۴.</ref>؛ ولی وقتی با نمرود روبهرو میشود، از طلوع و غروب خورشید سخن بهمیان میآورد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ }}﴾}} <ref> ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۸.</ref>. نمرود کسی است که فطرت و وجدان خود را از یاد برده است و با منطق عموم نمیتوان با او سخن گفت؛ بلکه با استدلال از راه نشان دادن عجز وی<ref>المیزان، ج۲، ص۳۵۱؛ التحریروالتنویر، ج۳، ص۳۳.</ref> باید او را محکوم کرد. | ||
*'''ب. برهان:'''برهان، قیاسی منطقی است که از مقدّمات یقینی تشکیل شده و غرض از آن اثبات حقّ است<ref>شرح المنظومه، ج۱، ص۳۲۲ـ۳۲۳.</ref>. احتجاج [[حضرت موسی]] با فرعون، جنبه برهان به خود میگیرد. موسی با این برهان که خلق و هدایت و راهبری همه نظام هستی در دست قدرت خداوندی است، حقّ را برای فرعون آشکار میسازد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى }}﴾}} <ref> گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه: ۵۰.</ref>. استدلال مذکور، بر ربوبیت خداوند، بر موجودات و هدایت تکوینی آنها متّکی است<ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۶۷؛ التحریروالتنویر، ج۱۶ ص۲۳۳؛ تفسیرمراغی، مج۶، ج۱۶، ص۱۱۸.</ref>. خداوند، روش احتجاج برهانی را در آیه۱۲۵ سوره نحل<ref>المیزان، ج۱۲ ص۳۷۲</ref>. به رسول گرامی سفارش کرده و به وی دستور میدهد که در دعوت خویش و استدلال خود از سخنان حقّ<ref>التحریروالتنویر، ج۱۴، ص۳۲۷؛ المیزان، ج۱۲ ص۳۷۱.</ref>. سود جوید و سخن ناروا و باطل را بهکار نبرد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ }}﴾}} <ref> مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵.</ref>؛ ازاینرو، [[رسول خدا]]{{صل}} در احتجاجات خود در مباحث عقلی، هرگز از مقدّمات وهمی و خیالی استمداد نمیجست و در بحثهای کلامی از متشابهات کتابهای آسمانی انبیای گذشته یاری نمیگرفت و در استدلالهای منقول از ملل و نحل از محکمات [[وحی]] تجاوز نمیکرد<ref>تفسیر موضوعی، ج۹، ص۱۳۹.</ref>. | *'''ب. برهان:'''برهان، قیاسی منطقی است که از مقدّمات یقینی تشکیل شده و غرض از آن اثبات حقّ است<ref>شرح المنظومه، ج۱، ص۳۲۲ـ۳۲۳.</ref>. احتجاج [[حضرت موسی]] با فرعون، جنبه برهان به خود میگیرد. موسی با این برهان که خلق و هدایت و راهبری همه نظام هستی در دست قدرت خداوندی است، حقّ را برای فرعون آشکار میسازد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى }}﴾}} <ref> گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه: ۵۰.</ref>. استدلال مذکور، بر ربوبیت خداوند، بر موجودات و هدایت تکوینی آنها متّکی است<ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۶۷؛ التحریروالتنویر، ج۱۶ ص۲۳۳؛ تفسیرمراغی، مج۶، ج۱۶، ص۱۱۸.</ref>. خداوند، روش احتجاج برهانی را در آیه۱۲۵ سوره نحل<ref>المیزان، ج۱۲ ص۳۷۲</ref>. به رسول گرامی سفارش کرده و به وی دستور میدهد که در دعوت خویش و استدلال خود از سخنان حقّ<ref>التحریروالتنویر، ج۱۴، ص۳۲۷؛ المیزان، ج۱۲ ص۳۷۱.</ref>. سود جوید و سخن ناروا و باطل را بهکار نبرد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ }}﴾}} <ref> مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵.</ref>؛ ازاینرو، [[رسول خدا]]{{صل}} در احتجاجات خود در مباحث عقلی، هرگز از مقدّمات وهمی و خیالی استمداد نمیجست و در بحثهای کلامی از متشابهات کتابهای آسمانی انبیای گذشته یاری نمیگرفت و در استدلالهای منقول از ملل و نحل از محکمات [[وحی]] تجاوز نمیکرد<ref>تفسیر موضوعی، ج۹، ص۱۳۹.</ref>. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
*'''ج. مباهله:''' دعوت به مباهله از راههای اثبات حقّانیت و نبوّت پیامبران بوده که در آیه ۶۱ سوره آل عمران به آن اشاره شده است:<ref> التحریروالتنویر، ج۳، ص۲۶۵.</ref> {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ }}﴾}} <ref> بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش ، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهوای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه "به درگاه خداوند" زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه:۶۱.</ref>. وقتی در برابر استدلالها و معجزات پیامبران یا هر مدّعی حقّی در مسائل مربوط به اعتقادات دینی به جای تسلیم شدن، لجاجت صورت میگیرد، واپسین راهحلّ برای اثبات دعوی، مباهله یعنی نفرین کردن یک دیگر است تا هرکس که بر حقّ نیست، عذابی مهلک از طرف خداوند بر او نازل شود. مباهله مخصوص [[رسول خدا]] نیست؛ بلکه هر فرد با ایمانی که تقوا و خداپرستی کامل داشته باشد، هنگامی که استدلالهای او در برابر دشمن بر اثر لجاجت به جایی نرسید میتواند برای اثبات مدّعای خود به مباهله دعوت کند<ref> نمونه، ج۲ ص۴۴۷.</ref>. از کلمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| حَاجَّكَ }}﴾}} که در ابتدای آیه مذکور آمده، روشن میشود که مباهله در مقام احتجاج بوده و هنگامی که بنینجران در مقابل ادلّه پیامبر تسلیم نشدند به پیامبر دستور داده شد تا حجّت دیگری که همان مباهله است، برای اثبات مدّعا اقامه کند<ref> مجمعالبیان، ج۲ ص۷۶۳؛ التحریروالتنویر، ج۳، ص۲۶۴؛ تفسیرمراغی، مج۱، ج۳، ص۱۷۴</ref>. | *'''ج. مباهله:''' دعوت به مباهله از راههای اثبات حقّانیت و نبوّت پیامبران بوده که در آیه ۶۱ سوره آل عمران به آن اشاره شده است:<ref> التحریروالتنویر، ج۳، ص۲۶۵.</ref> {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ }}﴾}} <ref> بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش ، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهوای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه "به درگاه خداوند" زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه:۶۱.</ref>. وقتی در برابر استدلالها و معجزات پیامبران یا هر مدّعی حقّی در مسائل مربوط به اعتقادات دینی به جای تسلیم شدن، لجاجت صورت میگیرد، واپسین راهحلّ برای اثبات دعوی، مباهله یعنی نفرین کردن یک دیگر است تا هرکس که بر حقّ نیست، عذابی مهلک از طرف خداوند بر او نازل شود. مباهله مخصوص [[رسول خدا]] نیست؛ بلکه هر فرد با ایمانی که تقوا و خداپرستی کامل داشته باشد، هنگامی که استدلالهای او در برابر دشمن بر اثر لجاجت به جایی نرسید میتواند برای اثبات مدّعای خود به مباهله دعوت کند<ref> نمونه، ج۲ ص۴۴۷.</ref>. از کلمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| حَاجَّكَ }}﴾}} که در ابتدای آیه مذکور آمده، روشن میشود که مباهله در مقام احتجاج بوده و هنگامی که بنینجران در مقابل ادلّه پیامبر تسلیم نشدند به پیامبر دستور داده شد تا حجّت دیگری که همان مباهله است، برای اثبات مدّعا اقامه کند<ref> مجمعالبیان، ج۲ ص۷۶۳؛ التحریروالتنویر، ج۳، ص۲۶۴؛ تفسیرمراغی، مج۱، ج۳، ص۱۷۴</ref>. | ||
*شایان ذکر است که بهطور کلّی از قرآن بهکارگیری لحن آرام و کلمات دلپسند در احتجاجات قابل استفاده است؛ زیرا بهکار بردن کلمات خشن و الفاظ رکیک و لحن تند سبب فرار و تنفّر دیگران میشود؛ چنانکه برخی نسبت دادن هدایت یا ضلالت به مؤمنان یا مشرکان را در آیه۲۴ سوره سبأ بهدلیل مدارا با خصم و جلب توجّه وی برای شنیدن کلام حق دانستهاند<ref>مجمعالبیان، ج۸، ص۶۱۰.</ref>. حالت لینت و نرمخویی در مقام دعوت و برخورد با دوستان و مخالفان، نعمتی است که بهسبب آن خداوند بر [[پیامبر]] خود منّت گذاشته و آن را باعث جلب قلوب مردم و اسلام آوردن آنها به پیامبر میداند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ }}﴾}} <ref> پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۵۹.</ref>، و به [[حضرت موسی]] و هارون دستور میدهد که وقتی با فرعون سخن میگویند و او را بهسوی خدا دعوت میکنند، با نرمی و آرامش و با کلمات خوب با او سخن بگویند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولا لَهُ قَوْلا لَّيِّنًا }}﴾}} <ref> به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است.و با او به نرمی سخن گویید باشد که او پند گیرد؛ سوره طه، آیه: ۴۳ - ۴۴.</ref>. مبادا چون فرعون متکبّر و طغیانگر است و با مخالفان خود با خشونت برخورد میکند، با او مقابله به مثل کنند. | *شایان ذکر است که بهطور کلّی از قرآن بهکارگیری لحن آرام و کلمات دلپسند در احتجاجات قابل استفاده است؛ زیرا بهکار بردن کلمات خشن و الفاظ رکیک و لحن تند سبب فرار و تنفّر دیگران میشود؛ چنانکه برخی نسبت دادن هدایت یا ضلالت به مؤمنان یا مشرکان را در آیه۲۴ سوره سبأ بهدلیل مدارا با خصم و جلب توجّه وی برای شنیدن کلام حق دانستهاند<ref>مجمعالبیان، ج۸، ص۶۱۰.</ref>. حالت لینت و نرمخویی در مقام دعوت و برخورد با دوستان و مخالفان، نعمتی است که بهسبب آن خداوند بر [[پیامبر]] خود منّت گذاشته و آن را باعث جلب قلوب مردم و اسلام آوردن آنها به پیامبر میداند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ }}﴾}} <ref> پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۵۹.</ref>، و به [[حضرت موسی]] و هارون دستور میدهد که وقتی با فرعون سخن میگویند و او را بهسوی خدا دعوت میکنند، با نرمی و آرامش و با کلمات خوب با او سخن بگویند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولا لَهُ قَوْلا لَّيِّنًا }}﴾}} <ref> به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است.و با او به نرمی سخن گویید باشد که او پند گیرد؛ سوره طه، آیه: ۴۳ - ۴۴.</ref>. مبادا چون فرعون متکبّر و طغیانگر است و با مخالفان خود با خشونت برخورد میکند، با او مقابله به مثل کنند. | ||
==اهداف احتجاج== | ==اهداف احتجاج== | ||
*اصولا هر حجّتی هدف خاصّی را تعقیب میکند. اهداف اصلی و کلّی احتجاجات در قرآن چند مطلب اساسی و عمده است که به آنها اشاره میشود؛ گرچه ممکن است اهداف جنبی و فرعی نیز وجود داشته باشد. | *اصولا هر حجّتی هدف خاصّی را تعقیب میکند. اهداف اصلی و کلّی احتجاجات در قرآن چند مطلب اساسی و عمده است که به آنها اشاره میشود؛ گرچه ممکن است اهداف جنبی و فرعی نیز وجود داشته باشد. |