←مقدمه
(صفحهای تازه حاوی «==مقدمه== خانه علی و فاطمه{{س}} تنها خانهای بود که دو همسر معصوم و پاک...» ایجاد کرد) |
(←مقدمه) |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
حضرت زهرا{{س}} عرضه داشت: ای [[ابو الحسن]]! من از خدای خود [[شرم]] دارم تو را بر تهیه چیزی که [[قادر]] بر آن نیستی مجبور کنم<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۵۹.</ref>. | حضرت زهرا{{س}} عرضه داشت: ای [[ابو الحسن]]! من از خدای خود [[شرم]] دارم تو را بر تهیه چیزی که [[قادر]] بر آن نیستی مجبور کنم<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۵۹.</ref>. | ||
این [[زن]] و مرد نمونه [[اسلام]]، بدینگونه گذران [[زندگی]] کردند، آنان [[وظایف]] خود را انجام دادند و برجستهترین الگوی [[اخلاق اسلامی]] را ارائه دادند، چرا اینگونه نباشد؟ در صورتی که [[رسول خدا]]{{صل}} در شب [[عروسی]] آن دو، به علی{{ع}} فرمود: علی [[جان]]! همسرت، [[بهترین]] [[همسر]] است و به [[فاطمه]]{{س}} فرمود: فاطمه جان! شوهرت بهترین شوهر است<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۱۷ و ۱۳۲.</ref> و فرمود: {{متن حدیث|لَوْ لَا عَلِيٌ لَمْ يَكُنْ لِفَاطِمَةَ كُفْؤٌ}}<ref> «اگر علی وجود نداشت کسی لایق همسری فاطمه نبود» کشف الغمّه، ج۱، ص۴۷۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۱۲۶.</ref>. | این [[زن]] و مرد نمونه [[اسلام]]، بدینگونه گذران [[زندگی]] کردند، آنان [[وظایف]] خود را انجام دادند و برجستهترین الگوی [[اخلاق اسلامی]] را ارائه دادند، چرا اینگونه نباشد؟ در صورتی که [[رسول خدا]]{{صل}} در شب [[عروسی]] آن دو، به علی{{ع}} فرمود: علی [[جان]]! همسرت، [[بهترین]] [[همسر]] است و به [[فاطمه]]{{س}} فرمود: فاطمه جان! شوهرت بهترین شوهر است<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۱۷ و ۱۳۲.</ref> و فرمود: {{متن حدیث|لَوْ لَا عَلِيٌ لَمْ يَكُنْ لِفَاطِمَةَ كُفْؤٌ}}<ref> «اگر علی وجود نداشت کسی لایق همسری فاطمه نبود» کشف الغمّه، ج۱، ص۴۷۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۱۲۶.</ref>. | ||
==خانهداری== | |||
{{اصلی|خانهداری حضرت فاطمه}} | |||
روزی [[رسول خدا]] وارد [[خانه علی]]{{ع}} و فاطمه{{س}} شد و دید هر دو با آسیاب دستی گندم آرد میکنند. پیامبر فرمود: کدامتان کمک میخواهید؟ علی{{ع}} عرض کرد: یا [[رسولالله]]! فاطمه کمک میخواهد؛ زیرا او خسته است. | |||
پیامبر در جای زهرا{{س}} نشست و به علی{{ع}} در آسیاب کردن گندم کمک کرد<ref>مجموعه ورام، ج۲، ص۴۸۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۰.</ref>. | |||
[[امام صادق]]{{ع}} تقسیم وظایف علی{{ع}} و زهرا{{س}} را در کارهای خانه چنین بیان میکند: | |||
فراهم نمودن هیزم و سوخت خانه، آوردن آب و جارو کردن خانه بر عهده علی{{ع}} بود و آسیاب کردن و خمیر کردن و پختن نان با زهرا{{س}}<ref>مجموعه ورام، ج۲، ص۱۶۲؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴.</ref>. | |||
[[زهری]] میگوید: | |||
فاطمه{{س}}، [[دختر رسول خدا]]{{صل}}، آن قدر با آسیاب کار کرد که دستش تاول زد؛ از این رو قطعهای پوست را به دسته آسیاب بسته بود و آن را با دست میگرفت و آسیاب میکرد<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۸۹.</ref>. | |||
امام صادق{{ع}} فرمود: | |||
روزی پیامبر وارد [[خانه فاطمه]]{{س}} شد و دید او جامهای از پشم شتر پوشیده و با دستهای خود آسیاب را میگرداند و به فرزندش شیر میدهد. [[اشک]] از دیدگان [[مبارک]] پیامبر جاری شد و فرمود: دخترم! امروز تلخیهای [[دنیا]] را برای رسیدن به شیرینیهای [[آخرت]]، بچش. فاطمه{{س}} عرض کرد: یا رسولالله! [[حمد]] میکنم خدا را بر نعمتهای او و [[شکر]] میکنم خدا را بر کرامتهای او<ref>مقتل الحسین، ص۱۰۵؛ عوالم، ج۱۱، ص۲۶۶.</ref>. | |||
[[سلمان]] میگوید: | |||
روزی وارد [[خانه فاطمه]]{{س}} شدم. دیدم با آسیابی که در مقابلش بود جو آسیاب میکرد. دسته آسیاب خونآلود بود. [[حسین]]{{ع}} در گوشه دیگر اتاق [[بیقراری]] میکرد. من به [[فاطمه]]{{س}} عرض کردم: ای [[دختر پیامبر خدا]]! دستهای شما به سبب آسیاب کردن، مجروح شده؛ در حالی که [[فضه]] حاضر و بیکار است. فاطمه{{س}} فرمود: پدرم [[پیامبر]] فرمود: کار [[منزل]] یک [[روز]] بر عهده من باشد و یک روز بر عهده فضه. نوبت فضه دیروز بود و امروز نوبت من است. من گفتم: من [[بنده]] [[آزاد]] شده شما هستم؛ اجازه دهید من آسیاب کنم یا این که حسین{{ع}} را آرام کنم. فرمود: من برای آرام کردن حسین{{ع}} سزاوارترم؛ تو جو آسیاب کن. وقتی قسمتی از جو را آسیاب کردم، [[اذان]] و اقامه برای [[نماز]] گفته شد. من برای ادای نماز به [[مسجد]] رفتم. پس از تمام شدن نماز، ماجرا را برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} شرح دادم. آن [[حضرت]] با حالت [[حزن]] از مسجد خارج شد و بعد از چند لحظه، خندان بازگشت. پیامبر سبب [[خنده]] وی را جویا شد. علی{{ع}} عرض کرد: من نزد فاطمه{{س}} رفتم، وی را دیدم که خوابیده بود. حسین{{ع}} نیز روی سینهاش به [[خواب]] رفته بود. آسیاب نیز خودبهخود کار میکرد. پیامبر لبخند زد و فرمود: علی{{ع}}! آیا نمیدانی که [[خداوند]] فرشتههای زیادی در [[زمین]] دارد که تا [[قیامت]] به [[آل محمد]] [[خدمت]] میکنند<ref>الخرائج و الجرائح، ص۳۹۰؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸.</ref>؟ | |||
گاهی که علی{{ع}} به [[جهاد]] میرفت، همه [[کارها]] به دوش فاطمه{{س}} بود. علی{{ع}} به مردی از [[بنی سعد]] فرمود: | |||
بگذار قصهای درباره خودم و فاطمه{{س}} برایت بگویم. فاطمه{{س}}، [[همسر]] من، در میان [[خانواده]] [[رسول خدا]]{{صل}} از محبوبترین افراد بود. او به قدری [[مشک]] آب به دوش کشید که اثر بند مشک در بازویش باقی ماند و چندان دستاس کرد که دستهایش پینه زد و آن قدر زیر دیگ [[آتش]] روشن کرد که حرارت [[آتش]] رنگ لباسهایش را از بین برد<ref>علل الشرایع، ص۳۶۶.</ref>. | |||
[[زندگی]] علی{{ع}} و زهرا{{س}} برای همه، بهویژه افرادی که گرفتار [[غرور]] شدهاند و کار کردن را دور از [[شأن]] خود میدانند، سرمشقی عالی است.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۰۳.</ref>. |