خلفای سهگانه در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
←حمایت از منتقدان سیاسی
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
و پنداشتی که من بیر همه خلیفهها را خواستم و به کین آنان برخاستم. اگر چنین است- و سخنت راست است- تو را چه جای بازخواست است؟ جنایتی بر تو نیاید تا از تو [[پوزش]] خواستن باید... و از این که بر عثمان به خاطر برخی [[بدعتها]] خرده میگرفتم، [[پوزش]] نمیخواهم. اگر [[ارشاد]] و [[هدایتی]] که او را کردم، [[گناه]] است، «بسا [[کسا]] که [[سرزنش]] شود و او را گناهی نیست»<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۸، ص۲۹۳.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۲۱۱.</ref> | و پنداشتی که من بیر همه خلیفهها را خواستم و به کین آنان برخاستم. اگر چنین است- و سخنت راست است- تو را چه جای بازخواست است؟ جنایتی بر تو نیاید تا از تو [[پوزش]] خواستن باید... و از این که بر عثمان به خاطر برخی [[بدعتها]] خرده میگرفتم، [[پوزش]] نمیخواهم. اگر [[ارشاد]] و [[هدایتی]] که او را کردم، [[گناه]] است، «بسا [[کسا]] که [[سرزنش]] شود و او را گناهی نیست»<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۸، ص۲۹۳.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۲۱۱.</ref> | ||
=== | ===حمایت از منتقدان [[سیاسی]]=== | ||
[[امیرمؤمنان]]، علی{{ع}} هم خود به کجرویهای [[خلفا]] [[اعتراض]] میکرد و هم منتقدان سیاسی را در چتر حمایتی خویش قرار میداد و هر چه را در توان داشت برای [[یاری]] آنان به کار میگرفت. [[خلیفه سوم]] از این شیوه [[امام]] چنین به [[مردم]] [[شکایت]] میبرد: «او نه تنها خود از من خرده میگیرد، بلکه از عیبجویان دیگر نیز [[پشتیبانی]] میکند»<ref>المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. | [[امیرمؤمنان]]، علی{{ع}} هم خود به کجرویهای [[خلفا]] [[اعتراض]] میکرد و هم منتقدان سیاسی را در چتر حمایتی خویش قرار میداد و هر چه را در توان داشت برای [[یاری]] آنان به کار میگرفت. [[خلیفه سوم]] از این شیوه [[امام]] چنین به [[مردم]] [[شکایت]] میبرد: «او نه تنها خود از من خرده میگیرد، بلکه از عیبجویان دیگر نیز [[پشتیبانی]] میکند»<ref>المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. | ||