پرش به محتوا

انواع خلافت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'قرب نوافل' به 'قرب نوافل'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
جز (جایگزینی متن - 'قرب نوافل' به 'قرب نوافل')
خط ۹: خط ۹:
*از این‌رو اولین ظاهر که اولین [[خلیفه]] [[خدای سبحان]] [[الله]]، یعنی [[انسان]] کاملی که [[برتر]] از او نه در [[قوس نزول]] و نه در قوس صعود کسی نیست فقط [[خلیفه]] بی‌واسطه خداست، ولی خلفای بعدی چون [[خلیفه]] با واسطه [[خداوند]] هستند گذشته از اینکه [[خلیفه]] خدایند، [[خلیفه]] [[خلیفه]] او نیز هستند و تراکم [[خلافت]] را در مراحل نازل‌تر میتوان یافت.
*از این‌رو اولین ظاهر که اولین [[خلیفه]] [[خدای سبحان]] [[الله]]، یعنی [[انسان]] کاملی که [[برتر]] از او نه در [[قوس نزول]] و نه در قوس صعود کسی نیست فقط [[خلیفه]] بی‌واسطه خداست، ولی خلفای بعدی چون [[خلیفه]] با واسطه [[خداوند]] هستند گذشته از اینکه [[خلیفه]] خدایند، [[خلیفه]] [[خلیفه]] او نیز هستند و تراکم [[خلافت]] را در مراحل نازل‌تر میتوان یافت.
*برخی از [[انسان‌ها]] فقط ملحوق به خلافتند و هرگز مسبوق به آن نیستند، مانند [[مقام]] منیع [[ختمی مرتبت]] [[حضرت]] [[محمد بن عبدالله]]{{صل}} و بعضی از [[انسان‌ها]] فقط مسبوق به خلافتند و هرگز ملحوق به آن نیستند، مانند کسی که در نازل‌ترین [[درجه]] [[انسانیت]] حضور دارد که تنزل از آنی به [[مقام]] حیوانی می‌رسد و از حوزه [[خلافت]] و قلمرو [[انسانیت]] [[فروتر]] است و برخی از [[انسان‌های کامل]] هم مسبوق به خلافتند و هم ملحوق به آن، مانند [[حضرت آدم]]{{ع}} که مسبوق به [[خلافت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} است و ملحوق به [[خلافت]] [[انسان‌های کامل]] دیگر که از لحاظ [[درجه]] [[ظهور]] همتای او نیستند، بلکه از او نازل‌ترند و چون [[خلیفه]] از آن جهت که [[خلیفه]] است فقط مرآت مستخلف عنه است، [[آدم]]{{ع}} اگر [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} تلقی شود مانع [[خلافت]] وی از [[خدای سبحان]] نیست؛ زیرا [[رسول اکرم]] که مستخلف عنه [[آدم]]{{ع}} است هیچ چیزی از خود ندارد، چون تمام [[هویت]] او را [[خلافت]] الهی تشکیل می‌دهد و [[خلیفه]] هم از آن لحاظ که [[خلیفه]] است فقط آیینه مستخلف عنه است. پس [[رسول اکرم]]{{صل}} چیزی جز [[ظهور]] [[فیض الهی]] نخواهد بود و [[خلافت]] [[آدم]]{{ع}} از او غیر از ارائه همین [[ظهور]] [[الهی]] نیست<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۵.</ref>.
*برخی از [[انسان‌ها]] فقط ملحوق به خلافتند و هرگز مسبوق به آن نیستند، مانند [[مقام]] منیع [[ختمی مرتبت]] [[حضرت]] [[محمد بن عبدالله]]{{صل}} و بعضی از [[انسان‌ها]] فقط مسبوق به خلافتند و هرگز ملحوق به آن نیستند، مانند کسی که در نازل‌ترین [[درجه]] [[انسانیت]] حضور دارد که تنزل از آنی به [[مقام]] حیوانی می‌رسد و از حوزه [[خلافت]] و قلمرو [[انسانیت]] [[فروتر]] است و برخی از [[انسان‌های کامل]] هم مسبوق به خلافتند و هم ملحوق به آن، مانند [[حضرت آدم]]{{ع}} که مسبوق به [[خلافت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} است و ملحوق به [[خلافت]] [[انسان‌های کامل]] دیگر که از لحاظ [[درجه]] [[ظهور]] همتای او نیستند، بلکه از او نازل‌ترند و چون [[خلیفه]] از آن جهت که [[خلیفه]] است فقط مرآت مستخلف عنه است، [[آدم]]{{ع}} اگر [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} تلقی شود مانع [[خلافت]] وی از [[خدای سبحان]] نیست؛ زیرا [[رسول اکرم]] که مستخلف عنه [[آدم]]{{ع}} است هیچ چیزی از خود ندارد، چون تمام [[هویت]] او را [[خلافت]] الهی تشکیل می‌دهد و [[خلیفه]] هم از آن لحاظ که [[خلیفه]] است فقط آیینه مستخلف عنه است. پس [[رسول اکرم]]{{صل}} چیزی جز [[ظهور]] [[فیض الهی]] نخواهد بود و [[خلافت]] [[آدم]]{{ع}} از او غیر از ارائه همین [[ظهور]] [[الهی]] نیست<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۵.</ref>.
*به تعبیر دیگر، [[آدم]]{{ع}} [[خلیفه]] [[انسان]] کاملی است که بر اثر نخستین [[ظهور]] بودن فانی در خداست و [[خلافت]] از فانی از آن لحاظ که فانی است چیزی جز [[خلافت]] از مفنی فیه نیست. بنابراین، [[آدم]] که [[خلیفه]] [[رسول]] خداست [[خلیفه الهی]] خواهد بود و این [[خلافت]] الهی یا از آن جهت است که [[خلیفه]] [[خلیفه خدا]]، [[خلیفه]] خداست، یا از این لحاظ است که [[خلیفه]] فانی [[خلیفه]] مفنی فیه خواهد بود و اگر [[رسول اکرم]]{{صل}} از [[آدم]] به عنوان خود یاد کند از دو جهت یاد شده مصحح دارد: یکی آنکه [[آدم]] [[خلیفه]] بی‌واسطه [[خدا]] نیست، بلکه به وساطتت [[رسول اکرم]]{{صل}} [[خلیفه]] خداست. دیگر آن‌‍که گرچه [[آدم]] [[خلیفه]] خداست، زیر [[خلافت]] با واسطه، [[خلافت]] با واسطه، [[خلافت]] محسوب می‌شود، ولی [[رسول اکرم]]{{صل}} بر اثر [[قرب]] [[نوافل]] با لسان [[الهی]] سخن میگوید و از این‌رو میتواند با زبان [[غیبی]] [[خدای سبحان]] از [[آدم]] به عنوان خلیفه خود یاد کند.
*به تعبیر دیگر، [[آدم]]{{ع}} [[خلیفه]] [[انسان]] کاملی است که بر اثر نخستین [[ظهور]] بودن فانی در خداست و [[خلافت]] از فانی از آن لحاظ که فانی است چیزی جز [[خلافت]] از مفنی فیه نیست. بنابراین، [[آدم]] که [[خلیفه]] [[رسول]] خداست [[خلیفه الهی]] خواهد بود و این [[خلافت]] الهی یا از آن جهت است که [[خلیفه]] [[خلیفه خدا]]، [[خلیفه]] خداست، یا از این لحاظ است که [[خلیفه]] فانی [[خلیفه]] مفنی فیه خواهد بود و اگر [[رسول اکرم]]{{صل}} از [[آدم]] به عنوان خود یاد کند از دو جهت یاد شده مصحح دارد: یکی آنکه [[آدم]] [[خلیفه]] بی‌واسطه [[خدا]] نیست، بلکه به وساطتت [[رسول اکرم]]{{صل}} [[خلیفه]] خداست. دیگر آن‌‍که گرچه [[آدم]] [[خلیفه]] خداست، زیر [[خلافت]] با واسطه، [[خلافت]] با واسطه، [[خلافت]] محسوب می‌شود، ولی [[رسول اکرم]]{{صل}} بر اثر [[قرب نوافل]] با لسان [[الهی]] سخن میگوید و از این‌رو میتواند با زبان [[غیبی]] [[خدای سبحان]] از [[آدم]] به عنوان خلیفه خود یاد کند.
*یعنی به استناد [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین  که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref>؛ با [[خداوند]] بیع و [[بیعت]] کردم و با فروش [[جان]] خود به [[خدا]] هرگونه [[تصرف]] در آن را منوط به [[دستور الهی]] دانستم و در آن جز [[تصرف]] [[مجاهد]] نستوه در [[جهاد اصغر]] و اوسط و اکبر هیچ‌گونه تصرفی نکردم. در برابر [[امتثال]] [[دستور]] [[مجاهدت]] پاداشی به من عطا شد و آن اینکه از منطقه [[ملک]] به قلمرو [[ملکوت]] و از سراپرده [[زمین]] به [[ساحت]] [[بهشت]] و از مخروجه [[طبیعت]] به معموره فرا طبیعت سمو و [[علو]] داشته و بار یافتم و هرگز نفس جهادگیرو فرا طبیعی من [[راضی]] نمی‌شود که در [[سرزمین]] خلیفه من، یعنی منطقه [[طبیعت]] بیارمد<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۷.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۷۱-۷۳.</ref>
*یعنی به استناد [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین  که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref>؛ با [[خداوند]] بیع و [[بیعت]] کردم و با فروش [[جان]] خود به [[خدا]] هرگونه [[تصرف]] در آن را منوط به [[دستور الهی]] دانستم و در آن جز [[تصرف]] [[مجاهد]] نستوه در [[جهاد اصغر]] و اوسط و اکبر هیچ‌گونه تصرفی نکردم. در برابر [[امتثال]] [[دستور]] [[مجاهدت]] پاداشی به من عطا شد و آن اینکه از منطقه [[ملک]] به قلمرو [[ملکوت]] و از سراپرده [[زمین]] به [[ساحت]] [[بهشت]] و از مخروجه [[طبیعت]] به معموره فرا طبیعت سمو و [[علو]] داشته و بار یافتم و هرگز نفس جهادگیرو فرا طبیعی من [[راضی]] نمی‌شود که در [[سرزمین]] خلیفه من، یعنی منطقه [[طبیعت]] بیارمد<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۷.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۷۱-۷۳.</ref>
==تقسیم‌بندی دوم: [[خلافت]] [[تاریخی]]، وجودی و رتبی==
==تقسیم‌بندی دوم: [[خلافت]] [[تاریخی]]، وجودی و رتبی==
۲۱۸٬۱۱۹

ویرایش