پرش به محتوا

علم غیب در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۲۰: خط ۳۲۰:


[[علامه]] جوادی به این [[شبهات]] در پاسخ می‌دهند:
[[علامه]] جوادی به این [[شبهات]] در پاسخ می‌دهند:
'''پاسخ اول: [[علم غیب]] تکلیف‌آور نیست''': [[ائمه اطهار]]{{عم}} با [[علوم غیبی]] از تمام جزئیات [[شهادت]] خود [[آگاه]] بودند و حتی قاتلانشان را می‌شناختند، ولی [[مکلف]] به استفاده از این [[علوم]] در [[دنیا]] نبوده‌اند، بلکه تکلیفشان این بوده است که مانند سایر [[مردم]] بر اساس [[علوم عادی]] [[رفتار]] نمایند و حتی در محاکم قضائی نیز طبق شهادت [[شاهدان]] و قسم [[حکم]] نمایند تا [[نظام]] [[تکلیف]] از هم نپاشد و مردم به کمال اختیاری خود دست یابند. از نظر ایشان [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و ائمه اطهار{{عم}} دوعلم دارند: علومی که از راه‌های عادی و غیرعادی و نامتعارف به دست می‌آید. چون این دنیا نشئه تکلیف است و آن حضرات نیز مانند سایر مردم، مکلف به [[تکالیف الهی]] بودند، مکلف به استفاده از علوم غیرعادی نبودند و فقط باید طبق [[علم عادی]] رفتار می‌کردند. البته در مواردی که [[خداوند]] به آنها اجازه می‌داد، از علوم غیرعادی برای [[اعجاز]] و [[اثبات حق]] بودن [[دعوت]] بهره می‌بردند. پس استفاده از علوم غیرعادی به [[اذن]] خاص [[الهی]] بستگی داشت، نه به [[اراده]] خودشان، چون آن ذوات [[نورانی]] در تمام ابعاد [[علمی]] و عملی، [[معصوم]] و مصون بودند و اراده‌شان تابع [[اراده الهی]] بود و هرگز در استفاده از علوم غیرعادی از [[امر خداوند]] [[سرپیچی]] نمی‌کردند و حتی در [[قضا]] نیز [[مأمور]] بودند به علم عادی عمل کنند. به همین سبب پیغمبر اکرم{{صل}} فرمود:
هرگز به قضای من [[مغرور]] نشوید و نگویید چون [[پیغمبر]] در این [[نزاع]] به نفع ما [[داوری]] کرد، پس [[حق]] با ماست؛ زیرا من نیز بین شما با شهادت و قسم حکم می‌کنم، در حالی که برخی از شما در [[اقامه دلیل]] محکمه‌پسند، قوی‌تر و خوش‌بیان‌تر از طرف مقابل خود است. پس هر کس که من به نفع او حکم کردم، ولی حق با طرف مقابل بود، بداند که قضای من چیزی را [[تغییر]] نمی‌دهد، بلکه او قطعه‌ای [[آتش]] را به [[خانه]] خود خواهد برد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۲۹، حدیث ۵۵۲؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۵ و ۲۲۶: {{عربی|إنما أقضی بینکم بالبینات و الأیمان و بعضکم ألحن بحجته من بعض، فأیما رجل قطعت له من مال أخیه شیئا فإنما قطعت له به قطعة من النار}}.</ref>.


بنابراین، [[آگاهی]] ائمه‌{{عم}} از [[سرنوشت]] [[غیبی]] خودشان تکلیف‌آور نبود و از این جهت از آن [[علم]] استفاده نمی‌کردند، مگر در مواردی خاص که از سوی [[خداوند متعال]] [[مأمور]] به استفاده از آن می‌شدند وگرنه معیار [[تکلیف]]، [[علم عادی]] بود، نه علم غیرعادی. از این رو اگر از راه‌های عادی به نقشه [[دشمن]] پی می‌بردند و شرایطشان مانند [[شرایط امام]] حسین{{ع}} نمی‌بود، حتماً برای خنثا کردن آن [[اقدام]] می‌کردند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۵ و ۲۲۶.</ref>.
'''پاسخ اول: [[علم غیب]] تکلیف‌آور نیست''': [[ائمه اطهار]]{{عم}} با [[علوم غیبی]] از تمام جزئیات [[شهادت]] خود [[آگاه]] بودند و حتی قاتلانشان را می‌شناختند، ولی [[مکلف]] به استفاده از این [[علوم]] در [[دنیا]] نبوده‌اند، بلکه تکلیفشان این بوده است که مانند سایر [[مردم]] بر اساس [[علوم عادی]] [[رفتار]] نمایند و حتی در محاکم قضائی نیز طبق شهادت [[شاهدان]] و قسم [[حکم]] نمایند تا [[نظام]] [[تکلیف]] از هم نپاشد و مردم به کمال اختیاری خود دست یابند. از نظر ایشان [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و ائمه اطهار{{عم}} دوعلم دارند: علومی که از راه‌های عادی و غیرعادی و نامتعارف به دست می‌آید. چون این دنیا نشئه تکلیف است و آن حضرات نیز مانند سایر مردم، مکلف به [[تکالیف الهی]] بودند، مکلف به استفاده از علوم غیرعادی نبودند و فقط باید طبق [[علم عادی]] رفتار می‌کردند. البته در مواردی که [[خداوند]] به آنها اجازه می‌داد، از علوم غیرعادی برای [[اعجاز]] و [[اثبات حق]] بودن [[دعوت]] بهره می‌بردند. پس استفاده از علوم غیرعادی به [[اذن]] خاص [[الهی]] بستگی داشت، نه به [[اراده]] خودشان، چون آن ذوات [[نورانی]] در تمام ابعاد [[علمی]] و عملی، [[معصوم]] و مصون بودند و اراده‌شان تابع [[اراده الهی]] بود و هرگز در استفاده از علوم غیرعادی از [[امر خداوند]] [[سرپیچی]] نمی‌کردند و حتی در [[قضا]] نیز [[مأمور]] بودند به علم عادی عمل کنند. به همین سبب پیغمبر اکرم{{صل}} فرمود:‌هرگز به قضای من [[مغرور]] نشوید و نگویید چون [[پیغمبر]] در این [[نزاع]] به نفع ما [[داوری]] کرد، پس [[حق]] با ماست؛ زیرا من نیز بین شما با شهادت و قسم حکم می‌کنم، در حالی که برخی از شما در [[اقامه دلیل]] محکمه‌پسند، قوی‌تر و خوش‌بیان‌تر از طرف مقابل خود است. پس هر کس که من به نفع او حکم کردم، ولی حق با طرف مقابل بود، بداند که قضای من چیزی را [[تغییر]] نمی‌دهد، بلکه او قطعه‌ای [[آتش]] را به [[خانه]] خود خواهد برد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۲۹، حدیث ۵۵۲؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۵ و ۲۲۶: {{عربی|إنما أقضی بینکم بالبینات و الأیمان و بعضکم ألحن بحجته من بعض، فأیما رجل قطعت له من مال أخیه شیئا فإنما قطعت له به قطعة من النار}}.</ref>.


'''پاسخ دوم: شأنی بودن [[علم امام]]''': به [[عقیده]] [[علامه]] [[جوادی آملی]]، علم امام، ارادی و بالقوه است؛ یعنی هر [[زمان]] [[اراده]] کند چیزی را بفهمد، علم در وجودش محقق می‌شود و اگر اراده نکند، محقق نمی‌گردد. به این علم، [[علم شأنی]] اطلاق می‌شود که در برابر [[علم فعلی]] قرار دارد.
بنابراین، [[آگاهی ائمه‌]]{{عم}} از [[سرنوشت]] [[غیبی]] خودشان تکلیف‌آور نبود و از این جهت از آن [[علم]] استفاده نمی‌کردند، مگر در مواردی خاص که از سوی [[خداوند متعال]] [[مأمور]] به استفاده از آن می‌شدند وگرنه معیار [[تکلیف]]، [[علم عادی]] بود، نه علم غیرعادی. از این رو اگر از راه‌های عادی به نقشه [[دشمن]] پی می‌بردند و شرایطشان مانند [[شرایط امام]] حسین{{ع}} نمی‌بود، حتماً برای خنثا کردن آن [[اقدام]] می‌کردند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۵ و ۲۲۶.</ref>.


ایشان در این خصوص می‌فرماید:
'''پاسخ دوم: [[شأنی بودن علم امام]]''': به [[عقیده]] [[علامه]] [[جوادی آملی]]، علم امام، ارادی و بالقوه است؛ یعنی هر [[زمان]] [[اراده]] کند چیزی را بفهمد، علم در وجودش محقق می‌شود و اگر اراده نکند، محقق نمی‌گردد. به این علم، [[علم شأنی]] اطلاق می‌شود که در برابر [[علم فعلی]] قرار دارد.
[[علم خداوند]] به [[امور غیبی]]، بالفعل و علم غیر او بالقوه و به اراده‌شان بستگی دارد؛ یعنی هنگامی که اراده کنند چیزی را بدانند، می‌دانند و تا اراده نکنند، بالفعل نمی‌دانند. به بیان دیگر، علمشان به امور غیبی، [[علمی]] ارادی است، چنان که [[عدم آگاهی]] آنان نیز ارادی است. البته پس از اراده هم با [[تعلیم الهی]] آگاهی می‌یابند، لیکن چون در اراده، تابع [[اراده خدا]] هستند (تا [[خدا]] نخواهد، چیزی را اراده نمی‌کنند)<ref>{{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}} «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> بدین ترتیب می‌توان گفت در مواردی که [[اقدام عملی]] [[پیشوایان معصوم]] موجب [[شهادت]] یا ضرر جانی و [[مالی]] برای آنان است، هنگام انجام عمل، نتیجه آن را نمی‌دانستند؛ زیرا خدا نخواسته بود سرانجام آن عمل برایشان روشن باشد تا [[نظام]] تکلیف، روال عادی و طبیعی خود را [[حفظ]] کند. در نتیجه، اگر کسی بگوید [[امام علی]]{{ع}} هنگام رفتن به [[مسجد]] در صبح‌دم نوزدهم [[ماه مبارک رمضان]] [[سال چهلم هجری]]، خوابیدن جای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[لیلة المبیت]]، [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} هنگام امضای [[صلح‌نامه]] تحمیلی با سر دسته [[تبه‌کاران]] [[اموی]] و [[امام حسین]]{{ع}} هنگام حرکت به [[کربلا]] و... به فرجام [[اقدام]] خود [[علم فعلی]] [[قطعی]] نداشتند، کلامش توجیه پذیر است<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۱.</ref>.
 
ایشان در این خصوص می‌فرماید: [[علم خداوند]] به [[امور غیبی]]، بالفعل و علم غیر او بالقوه و به اراده‌شان بستگی دارد؛ یعنی هنگامی که اراده کنند چیزی را بدانند، می‌دانند و تا اراده نکنند، بالفعل نمی‌دانند. به بیان دیگر، علمشان به امور غیبی، [[علمی]] ارادی است، چنان که [[عدم آگاهی]] آنان نیز ارادی است. البته پس از اراده هم با [[تعلیم الهی]] آگاهی می‌یابند، لیکن چون در اراده، تابع [[اراده خدا]] هستند (تا [[خدا]] نخواهد، چیزی را اراده نمی‌کنند)<ref>{{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}} «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> بدین ترتیب می‌توان گفت در مواردی که [[اقدام عملی]] [[پیشوایان معصوم]] موجب [[شهادت]] یا ضرر جانی و [[مالی]] برای آنان است، هنگام انجام عمل، نتیجه آن را نمی‌دانستند؛ زیرا خدا نخواسته بود سرانجام آن عمل برایشان روشن باشد تا [[نظام]] تکلیف، روال عادی و طبیعی خود را [[حفظ]] کند. در نتیجه، اگر کسی بگوید [[امام علی]]{{ع}} هنگام رفتن به [[مسجد]] در صبح‌دم نوزدهم [[ماه مبارک رمضان]] [[سال چهلم هجری]]، خوابیدن جای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[لیلة المبیت]]، [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} هنگام امضای [[صلح‌نامه]] تحمیلی با سر دسته [[تبه‌کاران]] [[اموی]] و [[امام حسین]]{{ع}} هنگام حرکت به [[کربلا]] و... به فرجام [[اقدام]] خود [[علم فعلی]] [[قطعی]] نداشتند، کلامش توجیه پذیر است<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۱.</ref>.


البته با توجه به [[دلایل]] ایشان درباره [[علم]] نامحدود [[ائمه معصومین]]{{عم}} و همچنین اخباری که در زمینه [[آگاهی امام]] از [[زمان]] شهادتش مطرح نمودند، معلوم شد پاسخ ایشان ناظر به [[علم شأنی]] [[امام]] است، یعنی [[شأن امام]] این است که هرگاه بخواهد و لازم باشد، علم یابد. در هر صورت، [[علم امام]] حتی اگر نامحدود باشد، با [[علم خداوند]] متفاوت است.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۸۲-۸۷.</ref>
البته با توجه به [[دلایل]] ایشان درباره [[علم]] نامحدود [[ائمه معصومین]]{{عم}} و همچنین اخباری که در زمینه [[آگاهی امام]] از [[زمان]] شهادتش مطرح نمودند، معلوم شد پاسخ ایشان ناظر به [[علم شأنی]] [[امام]] است، یعنی [[شأن امام]] این است که هرگاه بخواهد و لازم باشد، علم یابد. در هر صورت، [[علم امام]] حتی اگر نامحدود باشد، با [[علم خداوند]] متفاوت است.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۸۲-۸۷.</ref>
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش