الهام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[الهام در قرآن]] - [[الهام در علوم قرآنی]] - [[الهام در حدیث]] - [[الهام در کلام اسلامی]] - [[الهام در اخلاق اسلامی]] - [[الهام در معارف دعا و زیارات]] - [[الهام در معارف و سیره سجادی]] - [[الهام در معارف و سیره رضوی]]</div> | <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[الهام در قرآن]] - [[الهام در علوم قرآنی]] - [[الهام در حدیث]] - [[الهام در کلام اسلامی]] - [[الهام در اخلاق اسلامی]] - [[الهام در معارف دعا و زیارات]] - [[الهام در معارف و سیره سجادی]] - [[الهام در معارف و سیره رضوی]]</div> | ||
'''[[الهام]]''' در لغت به معنای در [[دل]] افتادن، در [[دل]] افکندن، در [[دل]] افکندن [[نیکی]]، در [[دل]] افکندن چیزی، در [[دل]] افکندن چیزی است در اصطلاح | '''[[الهام]]''' در لغت به معنای در [[دل]] افتادن، در [[دل]] افکندن، در [[دل]] افکندن [[نیکی]]، در [[دل]] افکندن چیزی، در [[دل]] افکندن چیزی است در اصطلاح علوم اسلامی به معنای القای معنا و [[معرفتی]] از سوی عالم بالا بر [[قلب]] [[آدمی]] به طریق [[فیض]]، و بدون طلب و اکتساب و استفاضه است. | ||
== | == مقدمه == | ||
"[[الهام]]" اصطلاحاً به معنای القای معنا و [[معرفتی]] از سوی عالم بالا بر [[قلب]] [[آدمی]]، به طریق [[فیض]] و بدون طلب و اکتساب و [[استفاضه]] است. گاهی اوقات "ناگهان" نکته یا مطلبی به [[دل]] [[انسان]] "[[القا]]" میشود، به طوری که [[انسان]] [[احساس]] میکند اجمالاً چیزی را [[درک]] میکند، بدون اینکه نکتهای از چیستی آن بفهمد. این خود نوعی [[الهام]] است. در [[قرآن]] و [[روایات]] به نوعی مسئله [[الهام]] و [[اشراق]] به [[قلب]] [[تأیید]] شده است: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.</ref> و نیز [[حدیث]] [[امام صادق]]{{ع}} که فرمودند: {{متن حدیث|الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاءُ}}<ref>مصباح الشریعه، ص۱۶.</ref>. | |||
"[[الهام]]" اصطلاحاً به معنای القای معنا و [[معرفتی]] از سوی عالم بالا بر [[قلب]] [[آدمی]]، به طریق [[فیض]] و بدون طلب و اکتساب و [[استفاضه]] | |||
گاهی اوقات "ناگهان" نکته یا مطلبی به [[دل]] [[انسان]] "[[القا]]" میشود، به طوری که [[انسان]] [[احساس]] میکند اجمالاً چیزی را [[درک]] میکند، بدون اینکه نکتهای از چیستی آن بفهمد. این خود نوعی [[الهام]] است. در [[قرآن]] و [[روایات]] به نوعی مسئله [[الهام]] و [[اشراق]] به [[قلب]] [[تأیید]] شده است: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.</ref> و نیز [[حدیث]] [[امام صادق]]{{ع}} که فرمودند: {{متن حدیث|الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاءُ}}<ref> | |||
بعد از زمان [[حضرت رسول]]{{صل}} باب [[نبوت]] مسدود شد، اما باب [[کشف]] و [[شهود]] و [[الهام]] مسدود نگردید. ممکن است بشری از لحاظ [[صفا]] و کمال و [[معنویت]] به مقامی دست یابد که به قول عرفا یک سلسله [[مکاشفات]] برای او رخ دهد و حقایقی از طریق [[علم الهامی]] به او ارائه داده شود، ولی او به [[دعوت]] [[مردم]] نسبت به یافتهها و [[مکاشفات]] خود [[مأمور]] نیست. | بعد از زمان [[حضرت رسول]]{{صل}} باب [[نبوت]] مسدود شد، اما باب [[کشف]] و [[شهود]] و [[الهام]] مسدود نگردید. ممکن است بشری از لحاظ [[صفا]] و کمال و [[معنویت]] به مقامی دست یابد که به قول عرفا یک سلسله [[مکاشفات]] برای او رخ دهد و حقایقی از طریق [[علم الهامی]] به او ارائه داده شود، ولی او به [[دعوت]] [[مردم]] نسبت به یافتهها و [[مکاشفات]] خود [[مأمور]] نیست. | ||
خط ۲۵: | خط ۱۱: | ||
[[حضرت امیر]]{{ع}} در [[نهجالبلاغه]] میفرماید: "همیشه در [[دنیا]] افرادی هستند که [[خداوند]] در [[باطن]] ضمیرشان با آنها حرف میزند"<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۰.</ref>. [[حضرت زهرا]]{{س}} با آنکه [[پیامبر]] نبود به این رتبه راه یافته بود. [[حضرت مریم]]{{س}} به [[نص]] [[قرآن]] به این مرحله رسیده بود، هرچند [[پیامبر]] نبود. [[حضرت امیر]] در [[وصف]] [[ائمه]]{{عم}} میفرماید: {{متن حدیث|هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ}}<ref>نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۷.</ref>. این را در اصطلاح [[اخبار]] و [[احادیث]] "[[محدث]]" میگویند، یعنی کسی که به [[دلیل]] بهرهمندی از حالت و معنویتی خاص، در ضمیرش القائاتی میشود. | [[حضرت امیر]]{{ع}} در [[نهجالبلاغه]] میفرماید: "همیشه در [[دنیا]] افرادی هستند که [[خداوند]] در [[باطن]] ضمیرشان با آنها حرف میزند"<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۰.</ref>. [[حضرت زهرا]]{{س}} با آنکه [[پیامبر]] نبود به این رتبه راه یافته بود. [[حضرت مریم]]{{س}} به [[نص]] [[قرآن]] به این مرحله رسیده بود، هرچند [[پیامبر]] نبود. [[حضرت امیر]] در [[وصف]] [[ائمه]]{{عم}} میفرماید: {{متن حدیث|هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ}}<ref>نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۷.</ref>. این را در اصطلاح [[اخبار]] و [[احادیث]] "[[محدث]]" میگویند، یعنی کسی که به [[دلیل]] بهرهمندی از حالت و معنویتی خاص، در ضمیرش القائاتی میشود. | ||
[[امام صادق]]{{ع}} میفرمود: "ما فقیهی از شما [[فقها]] را [[فقیه]] نمیشماریم مگر آنکه [[محدث]] باشد" <ref>{{متن حدیث|إِنَّا لَا نَعُدُّ الْفَقِيهَ مِنْهُمْ فَقِيهاً حَتَّى يَكُونَ مُحَدَّثاً}}.</ref> [[راوی]][[ تعجب]] میکند که مگر ممکن است کسی [[محدث]] باشد! [[حضرت]] فرمود: "[[خداوند]] به او حقایق را تفهیم میکند و همینکه مفهم بود، [[محدث]] است"<ref>{{متن حدیث|بَلَى يَكُونُ مُفَهَّماً وَ الْمُفَهَّمُ مُحْدَّثٌ}}.</ref> <ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، ح۲.</ref>. در [[حقیقت]]، [[خداوند]] شرح صدری به او میدهد که مطالب را با [[روشنبینی]] بیشتری میفهمد و چنین شخصی [[محدث]] است <ref>مطهری، نبوت، ص۷۶ و ۲۹۰؛ همو، خاتمیت، ص۳۹.</ref>. | [[امام صادق]]{{ع}} میفرمود: "ما فقیهی از شما [[فقها]] را [[فقیه]] نمیشماریم مگر آنکه [[محدث]] باشد"<ref>{{متن حدیث|إِنَّا لَا نَعُدُّ الْفَقِيهَ مِنْهُمْ فَقِيهاً حَتَّى يَكُونَ مُحَدَّثاً}}.</ref> [[راوی]] [[تعجب]] میکند که مگر ممکن است کسی [[محدث]] باشد! [[حضرت]] فرمود: "[[خداوند]] به او حقایق را تفهیم میکند و همینکه مفهم بود، [[محدث]] است"<ref>{{متن حدیث|بَلَى يَكُونُ مُفَهَّماً وَ الْمُفَهَّمُ مُحْدَّثٌ}}.</ref>.<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، ح۲.</ref>. در [[حقیقت]]، [[خداوند]] شرح صدری به او میدهد که مطالب را با [[روشنبینی]] بیشتری میفهمد و چنین شخصی [[محدث]] است<ref>مطهری، نبوت، ص۷۶ و ۲۹۰؛ همو، خاتمیت، ص۳۹.</ref>. | ||
[[الهام]] از مصادیق [[وحی]] به معنای عام آن، یعنی القای سریع و نهانی است و تفاوت [[الهام]] با [[وحی]] آن است که شخص ملهَم نمیداند از کجا به او الهام شده است برخلاف [[وحی]]. وحی از [[خواص]] [[نبوت]] است و [[تبلیغ]] از شرایط آن است، ولی [[الهام]] از [[خواص]] [[اهل ولایت]] است و شرط [[تبلیغ]] در آن نیست. همچنین وضوح [[وحی]] از وضوح [[الهام]] بیشتر است<ref>جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی، مدخل «الهام».</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۴-۳۵.</ref> | |||
== | ==کاربرد [[الهام]] در [[علم کلام]] و سایر [[علوم اسلامی]]== | ||
در برخی از [[ | در چند موضع از مباحث [[علم کلام]]، [[سخن]] از [[الهام]] به میان میآید: | ||
#در بحث اسباب یا راههای [[معرفت]]: برخی از [[متکلمان]] قبل از آنکه به بحث درباره [[اعتقادات]] [[دینی]] بپردازند درباره مسایل [[معرفت]]شناسی سخن گفتهاند و از جمله اسباب و راههای [[معرفت]] برای [[انسان]] را بیان کردهاند. در این که [[الهام]] یکی از راههای [[معرفت]] برای [[بشر]] است سخنی نیست، ولی از راهها و اسباب متعارف و عمومی نیست، بدین جهت نمیتوان آن را در ردیف [[حس]] و [[عقل]] از اسباب [[معرفت]] به شمار آورد<ref>شرح العقائد النسفیه، ص ۴۵ـ ۴۶.</ref>. | |||
در | # در بحث [[وجوب]] [[معرفت خداوند]] از راه [[تفکر]] [[عقلی]]، [[متکلمان]] [[اسلامی]] نظر و [[تفکر]] [[عقلی]] برای [[شناخت خداوند]] را [[واجب]] دانستهاند، زیرا [[معرفت خداوند]] [[واجب]] است، و نظر و [[تفکر]] [[عقلی]] مقدمه لازم برای آن است، در اینجا این مسئله مطرح شده است که میتوان از راه [[الهام]] و [[تصفیه]] خاطر نیز [[خدا]] را [[شناخت]]، در این صورت راه [[شناخت خداوند]] منحصر در نظر و [[تفکر]] [[عقلی]] نخواهد بود. در پاسخ گفته شده است: در مورد دو راه یاد شده احتمال این که آنچه بر [[قلب]] [[القا]] میشود از سوی [[شیطان]] باشد وجود دارد، و تشخیص این که مطلب [[القا]] شده بر [[قلب]] [[الهام]] رحمانی است یا القای [[شیطانی]] به [[تأمل]] و [[تفکر]] [[عقلی]] نیاز دارد <ref>قواعد المرام، ص ۲۹ـ ۳۰ و احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۲۶.</ref>. مضافاً بر اینکه [[الهام]] از راههای اختیاری و اکتسابی معرفت نیست، و [[تصفیه]] نفس اگر چه اختیاری است، ولی مبتنی بر مقدمات دشواری است که از توان اکثر افراد بیرون است<ref>شرح المواقف، ج۱، ص ۲۵۸.</ref>. | ||
#در مبحث [[نبوت]]، آنجا که از [[وحی]] بحث شده، فرق آن با ابزارهای [[معرفتی]] مشابه مثل [[رؤیای صادقه]]، [[تحدیث]]، [[الهام]] و... مورد توجه قرار گرفته و به این مناسبت سخن از [[الهام]] به میان آمده است<ref>رسالة التوحید، ص ۱۶۲ـ ۱۶۳؛ کلم الطیّب، ص ۱۴۳ـ ۱۴۶؛ المبدأ والمعاد، ج۲، ص ۸۰۷ـ ۸۰۸ و علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱.</ref>. چنان که در بحث از فرق میان [[نبیّ]] و [[رسول]] و [[امام]] و [[محدَّث]] و [[وصیّ]] نیز از [[الهام]] [[سخن]] گفتهاند<ref>اسرار الامامة، ۱۴۵ و ۳۶۴ـ ۳۶۵ و حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ص ۱۳۴.</ref>. | |||
#در بحث از منابع [[علوم]] [[ائمه]]{{عم}}، از [[الهام]] به عنوان یکی از [[منابع علم]] [[امامان]]{{عم}} یاد شده است<ref>اسرار الامامة، ص ۲۸۶ و منشور عقاید امامیه، ص ۲۶۲.</ref>. | |||
#اخیراً، ردّ پای [[الهام]] را در مسائل [[جدید]] [[کلامی]]، به عنوان یکی از اقسام [[تجارب دینی]] و [[عرفانی]]، در مباحث [[توحید]] و [[نبوّت]] میتوان [[مشاهده]] کرد؛ در بحث [[اثبات وجود خدا]] از این بحث میشود که آیا [[الهام]] و سایر تجارب [[عرفانی]] میتوانند [[دلیل]] معتبر بر وجود [[خداوند]] تلقّی شوند یا نه<ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص ۲۵۹ـ ۲۶۵ و درآمدی بر کلام جدید، ص ۱۴۹ـ ۱۵۱.</ref>. و در بحث [[نبوت]]، از سنخیت یا عدم سنخیت [[وحی]] [[انبیاء]] با تجارب [[عرفانی]] و از جمله [[الهام]] بحث میشود<ref>وحی و نبوّت در قرآن، ص۸۲ـ ۱۱۴؛ درآمدی بر کلام جدید؛ تحلیل وحی، ص ۵۶ـ ۷۲؛ وحی و افعال گفتاری، ص ۹۳ـ ۱۲۵.</ref>. البته [[جدید]] بودن این دو بحث، فقط از [[ناحیه]] طرح مسئله و [[دلایل]] تازه است، زیرا مطلب اول، بخشی از بحث [[وجوب]] [[معرفت خداوند]] از راه [[تفکر]] [[عقلی]] است، و مطلب دوم، منطبق بر بحث نسبت [[وحی]] و [[الهام]] است. | |||
در منابع تصوف و [[عرفان]]، در مباحث مربوط به [[شناخت]] نفس و انواع خطورات [[نفسانی]]<ref>قوت القلوب، ص ۲۳۸ـ ۲۶۸؛ عوارف المعارف، ۱۷۶ـ ۱۷۸؛ مقاصد السالکین، ص ۳۵۳ـ ۳۷۱ و فتوحات مکیّه، ج۱، ص ۳۵۳ـ ۳۶۴.</ref>، مراتب و انواع [[کشف]] و کیفیت وصول به این مراتب<ref>شرح فصوص قیصری، ص ۸۷ـ ۹۲.</ref>، مراتب [[یقین]]<ref>مرتع الصالحین و زاد السالکین، ص ۲۱۸.</ref> و بحث از طوایف [[مجاهدان]] "[[اهل]] [[مجاهدت]]" و مجذوبان "[[اهل]] عطاء"<ref>مرتع الصالحین و زاد السالکین، ص ۲۶۹.</ref> به تفصیل یا [[اجمال]] درباره [[الهام]][[ سخن]] گفتهاند. | |||
در [[علم اخلاق]]، ضمن بحث از انواع [[رذایل]] متعلق به قوّه عاقله<ref>جامع السعادات، ص ۱۴۲ـ ۱۶۶ و معراج السعاده، ص ۸۵ـ ۸۹.</ref> و شرح عجائب [[قلب]] و [[تسلط]] [[شیطان]] بر [[قلب]] به وسیله [[وسواس]]<ref>احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۲ـ ۴۵.</ref> به بحث از [[الهام]] پرداختهاند<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>. | |||
در | |||
==پرسش وابسته== | ==پرسش وابسته== |