پرش به محتوا

تفسیر عرفانی در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'عالم طبیعت' به 'عالم طبیعت'
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>')
جز (جایگزینی متن - 'عالم طبیعت' به 'عالم طبیعت')
خط ۶۹: خط ۶۹:
عارفانی چون [[ابونصر سراج]]، [[ابوطالب مکی]] و [[ابن عربی]] به استناد این گونه روایات برای قرآن ظاهر و [[باطنی]] قائل‌اند. ابونصر سراج ذیل مبحثی با عنوان مستنبطات، به موضوع ظاهر و باطن می‌‌پردازد و افزون بر قرآن برای [[سنت]] نیز ظاهر و باطن قائل است<ref>اللمع، ص۱۴۷ - ۱۴۹.</ref>. [[ابوطالب]] مکی، پس از تصریح به وجود ظاهر و باطن قرآن بر [[برتری]] [[علم باطن]] بر ظاهر تأکید ورزیده است<ref>قوت القلوب، ج ۱، ص۵۶ - ۵۷.</ref>. [[ابن عربی]] نیز [[معتقد]] بود، هر [[آیه قرآن]] دو وجه دارد: وجه و معانی ظاهری آن خارج از [[نفوس]] [[عارفان]] است؛ اما وجه [[باطنی]] [[آیات]] را فقط [[اهل حق]] و عارفان در می‌‌یابند<ref> الفتوحات المکیه، ج ۱، ص۲۷۹.</ref>. نکته دیگر در [[تفسیر عرفانی]] توجه به زبان اشاره و رمز است. عارفان در تبیین رابطه لفظ و معنا به جای عبارت، اشارت یا رمز را مطرح می‌‌کنند. از نظر آنان زبان [[معارف]] و [[حقایق]] زبان اشارت و نزد [[اهل الله]] خبر دادن از مراد بدون عبارت و لفظ است<ref>ر.ک: تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، ص۲۰۳.</ref>. از نظر صدرالدین قونوی این زبان، جامع بین کتم و افشاست<ref>اعجاز البیان، ص۱۳.</ref> و احمد غزالی آن را «عبارت اشارت» نامیده است<ref>سوانح، ص۲.</ref>.
عارفانی چون [[ابونصر سراج]]، [[ابوطالب مکی]] و [[ابن عربی]] به استناد این گونه روایات برای قرآن ظاهر و [[باطنی]] قائل‌اند. ابونصر سراج ذیل مبحثی با عنوان مستنبطات، به موضوع ظاهر و باطن می‌‌پردازد و افزون بر قرآن برای [[سنت]] نیز ظاهر و باطن قائل است<ref>اللمع، ص۱۴۷ - ۱۴۹.</ref>. [[ابوطالب]] مکی، پس از تصریح به وجود ظاهر و باطن قرآن بر [[برتری]] [[علم باطن]] بر ظاهر تأکید ورزیده است<ref>قوت القلوب، ج ۱، ص۵۶ - ۵۷.</ref>. [[ابن عربی]] نیز [[معتقد]] بود، هر [[آیه قرآن]] دو وجه دارد: وجه و معانی ظاهری آن خارج از [[نفوس]] [[عارفان]] است؛ اما وجه [[باطنی]] [[آیات]] را فقط [[اهل حق]] و عارفان در می‌‌یابند<ref> الفتوحات المکیه، ج ۱، ص۲۷۹.</ref>. نکته دیگر در [[تفسیر عرفانی]] توجه به زبان اشاره و رمز است. عارفان در تبیین رابطه لفظ و معنا به جای عبارت، اشارت یا رمز را مطرح می‌‌کنند. از نظر آنان زبان [[معارف]] و [[حقایق]] زبان اشارت و نزد [[اهل الله]] خبر دادن از مراد بدون عبارت و لفظ است<ref>ر.ک: تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، ص۲۰۳.</ref>. از نظر صدرالدین قونوی این زبان، جامع بین کتم و افشاست<ref>اعجاز البیان، ص۱۳.</ref> و احمد غزالی آن را «عبارت اشارت» نامیده است<ref>سوانح، ص۲.</ref>.


[[بینش]] عارفان نسبت به عالم [[طبیعت]] و [[محسوسات]] اصولا بینش مبتنی بر رمز است. عالم [[حقیقت]] [[عالم ملکوت]] است و [[عالم شهادت]] عالم [[ملک]]. دنیای محسوس در برابر عالم [[حقیقی]] [[حکم]] سایه و مجاز را دارد<ref>مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات ۴۱۷ - ۴۱۸.</ref>. چنین دیدی نسبت به [[جهان]] محسوسات ایجاب می‌‌کند این جهان نه به عنوان یک شی بلکه به عنوان علامت و [[نماینده]] چیزی [[برتر]] از خود نگریسته شود. این بینش خاص [[عارف]] ناگزیر زبان را رمزآمیز می‌‌کند. [[ابوعبدالرحمن سلمی]] در مقدمه [[تفسیر]] خود از زبانی خاص سخن می‌‌گوید که ویژه بیان رموز [[قرآن]] است. او [[قدرت]] [[فهم]] [[آدمی]] را در [[درک]] حقائق [[قرآنی]] [[ناتوان]] انگاشته جز آنکه کسانی پاره ای از عجایب [[کلام الهی]] ([[مکاشفات]] و منازلات) را با اشاراتی خبر می‌‌دهند که جز بر ارباب اشاره پنهان و مبهم است<ref>حقائق التفسیر، ص۱۹.</ref>. [[کلاباذی]] دریافت معنای عبارت از طریق تجارب [[عرفانی]] را درک اشارت می‌‌نامد و به نظر او تجربه آن حالتی است که عارف هنگام مطالعه قرآن پیدا می‌‌کند و بر اساس آن «حال»، معنای خاصی از [[قرآن]] در می‌‌یابد و هر «حالی» اشارتی خاص دارد<ref>شرح التعرف، ص۱۴۶ - ۱۴۷.</ref>.<ref>[[محسن قاسم‌پور|قاسم‌پور، محمد]]، [[تفسیر عرفانی - قاسم‌پور (مقاله)|مقاله «تفسیر عرفانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
[[بینش]] عارفان نسبت به [[عالم طبیعت]] و [[محسوسات]] اصولا بینش مبتنی بر رمز است. عالم [[حقیقت]] [[عالم ملکوت]] است و [[عالم شهادت]] عالم [[ملک]]. دنیای محسوس در برابر عالم [[حقیقی]] [[حکم]] سایه و مجاز را دارد<ref>مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات ۴۱۷ - ۴۱۸.</ref>. چنین دیدی نسبت به [[جهان]] محسوسات ایجاب می‌‌کند این جهان نه به عنوان یک شی بلکه به عنوان علامت و [[نماینده]] چیزی [[برتر]] از خود نگریسته شود. این بینش خاص [[عارف]] ناگزیر زبان را رمزآمیز می‌‌کند. [[ابوعبدالرحمن سلمی]] در مقدمه [[تفسیر]] خود از زبانی خاص سخن می‌‌گوید که ویژه بیان رموز [[قرآن]] است. او [[قدرت]] [[فهم]] [[آدمی]] را در [[درک]] حقائق [[قرآنی]] [[ناتوان]] انگاشته جز آنکه کسانی پاره ای از عجایب [[کلام الهی]] ([[مکاشفات]] و منازلات) را با اشاراتی خبر می‌‌دهند که جز بر ارباب اشاره پنهان و مبهم است<ref>حقائق التفسیر، ص۱۹.</ref>. [[کلاباذی]] دریافت معنای عبارت از طریق تجارب [[عرفانی]] را درک اشارت می‌‌نامد و به نظر او تجربه آن حالتی است که عارف هنگام مطالعه قرآن پیدا می‌‌کند و بر اساس آن «حال»، معنای خاصی از [[قرآن]] در می‌‌یابد و هر «حالی» اشارتی خاص دارد<ref>شرح التعرف، ص۱۴۶ - ۱۴۷.</ref>.<ref>[[محسن قاسم‌پور|قاسم‌پور، محمد]]، [[تفسیر عرفانی - قاسم‌پور (مقاله)|مقاله «تفسیر عرفانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>


==تفاوت [[تفسیر باطنی]] با [[تفاسیر عرفانی]] (فیضی ـ اشاری)==
==تفاوت [[تفسیر باطنی]] با [[تفاسیر عرفانی]] (فیضی ـ اشاری)==
۲۱۸٬۱۳۹

ویرایش