|
|
خط ۳۶: |
خط ۳۶: |
|
| |
|
| برخی از محققان معاصر بر این باورند که فرجام شوم برامکه [[ارتباط]] وثیقی با ثروت و [[قدرت]] بسیار آنان داشته است. به [[باور]] ایشان، سبب نکبت و [[سقوط]] برمکیان جز آن نبوده که [[هارون]] میخواسته [[اموال]] آنان را [[مصادره]] کند<ref>دو قرن سکوت، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref>. هر چند میتوان این وجه را از همه وجوه سابق معقولتر دانست، نمیتوان آن را عامل اصلی [[رفتار]] [[هارونالرشید]] با [[خاندان]] برامکه شمرد، زیرا کسی که [[امپراتوری]] بزرگ [[جهان اسلام]] را زیر [[نفوذ]] خود داشته، نیازی به [[ثروت]] این خاندان نداشته است و آن [[میزان]] [[خشونت]] در [[حق]] ایشان قابل توجیه نیست. هارون بیش از آنکه میل به ثروت برامکه داشته باشد، از [[قدرت سیاسی]] و [[اجتماعی]] ایشان ترسان بود و [[بیم]] آن را داشت که با افول قدرت [[عباسیان]]، قدرت به خاندان برامکه منتقل شود، [[خاصه]] که [[فرزندان]] وی نیز [[توانایی]] مواجهه با قدرت ایشان را نداشتند. ثروت بسیار ایشان نیز بخش مهمی از [[اقتدار]] [[سیاسی]] و اجتماعی این خاندان را رقم میزد، چنان که [[شهرت]] آنان به [[سخا]] و [[بخشش]] در میان خاص و عام حیرتانگیز بود و موجبات [[محبوبیت]] آنان، بهویژه [[فضل]] [[برمکی]] را فراهم آورده بود. هارون به دنبال جایگزین برای برامکه بود و میکوشید این کار را از طریق عربهای نزدیک به خاندان [[عباسی]] و کسانی چون [[فضل بن ربیع]] و [[علی بن عیسی بن ماهان]] که با برامکه [[دشمنی]] عمیق داشتند، به انجام برساند<ref>العقد الفرید، ج۵، ص۳۲۴-۳۲۵؛ الفخری فی الآداب السلطانیة، ص۲۰۷-۲۰۹. </ref>. | | برخی از محققان معاصر بر این باورند که فرجام شوم برامکه [[ارتباط]] وثیقی با ثروت و [[قدرت]] بسیار آنان داشته است. به [[باور]] ایشان، سبب نکبت و [[سقوط]] برمکیان جز آن نبوده که [[هارون]] میخواسته [[اموال]] آنان را [[مصادره]] کند<ref>دو قرن سکوت، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref>. هر چند میتوان این وجه را از همه وجوه سابق معقولتر دانست، نمیتوان آن را عامل اصلی [[رفتار]] [[هارونالرشید]] با [[خاندان]] برامکه شمرد، زیرا کسی که [[امپراتوری]] بزرگ [[جهان اسلام]] را زیر [[نفوذ]] خود داشته، نیازی به [[ثروت]] این خاندان نداشته است و آن [[میزان]] [[خشونت]] در [[حق]] ایشان قابل توجیه نیست. هارون بیش از آنکه میل به ثروت برامکه داشته باشد، از [[قدرت سیاسی]] و [[اجتماعی]] ایشان ترسان بود و [[بیم]] آن را داشت که با افول قدرت [[عباسیان]]، قدرت به خاندان برامکه منتقل شود، [[خاصه]] که [[فرزندان]] وی نیز [[توانایی]] مواجهه با قدرت ایشان را نداشتند. ثروت بسیار ایشان نیز بخش مهمی از [[اقتدار]] [[سیاسی]] و اجتماعی این خاندان را رقم میزد، چنان که [[شهرت]] آنان به [[سخا]] و [[بخشش]] در میان خاص و عام حیرتانگیز بود و موجبات [[محبوبیت]] آنان، بهویژه [[فضل]] [[برمکی]] را فراهم آورده بود. هارون به دنبال جایگزین برای برامکه بود و میکوشید این کار را از طریق عربهای نزدیک به خاندان [[عباسی]] و کسانی چون [[فضل بن ربیع]] و [[علی بن عیسی بن ماهان]] که با برامکه [[دشمنی]] عمیق داشتند، به انجام برساند<ref>العقد الفرید، ج۵، ص۳۲۴-۳۲۵؛ الفخری فی الآداب السلطانیة، ص۲۰۷-۲۰۹. </ref>. |
|
| |
| ==[[امام رضا]] {{ع}} و برمکیان==
| |
| در [[روایات]] منقول از [[امام رضا]]{{ع}} مطالبی چند در باب سقوط [[آل]] برمک ذکر شده است. نقل شده که [[امام]]، یکی از عاملان اصلی [[شهادت]] پدرش را برمکیان میدانست و پس از فرجام شوم آنان اعلام داشت که [[خداوند]] [[انتقام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را از ایشان ستاند<ref>الکافی، ج۲، ص۲۲۴.</ref>. حتی روایات بیانگر آن است که امام رضا{{ع}} به جهت نقش برامکه در کشتن پدرش، آنان را [[نفرین]] کرده بود<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۵۵.</ref>. [[روایات]] حاکی از آن است که [[امام]] مدتی پیش از کشته شدن [[جعفر]] [[برمکی]] از واقعهای که برای برمکیان واقع میشود، خبر میدهد<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۵۷؛ الکافی، ج۱، ص۴۹۱.</ref>. دستهای دیگر از روایات منقول از [[امام رضا]]{{ع}} بیانگر آن است که گویی برمکیان [[هارون]] را به این [[تحریض]] میکردهاند که امام رضا{{ع}} را به [[قتل]] برساند و امام فرموده بود که آنان [[توانایی]] انجام چنین کاری را ندارند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۶. </ref>. از این روایات [[دشمنی]] آلبرمک در [[حق]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} دانسته میشود، اما روایات دیگری نیز در منابع [[شیعی]] وجود دارد که خلاف این سخنان را بیان داشته است. در روایتی منقول است که [[هارونالرشید]] قصد کشتن [[امام کاظم]]{{ع}} را داشت و پس از آنکه چند نفری از این کار اظهار عجز کردند، ایشان را به [[فضل بن یحیی]] برمکی سپرد. اما [[فضل]] نه تنها امام را به قتل نرساند، بلکه ایشان را به [[بهترین]] صورت میزبانی کرد. [[اخبار]] آن نیز به هارون رسید و بنا بر [[دستور]] وی فضل را به جهت [[نافرمانی]] از دستور [[خلیفه]] صد ضربه تازیانه زدند و او را [[لعن]] نمودند<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۳۸-۲۴۲؛ کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۸-۳۱.</ref>. البته بر اساس این [[روایت]]، [[رفتار]] [[یحیی بن خالد]] برمکی با فرزندش فضل تا حد فراوانی متفاوت است و یحیی بن خالد به عکس فضل، [[رفتاری]] در ظاهر خصمانه دارد. اما این رفتار در ظاهر خصمانه، گویی برای آن بوده که یحبی [[تقیه]] میکرده است و گرنه، چنان که در منابع شیعی ذکر شده، یحیی بن خالد برمکی از هارونالرشید میخواسته امام کاظم{{ع}} را از [[زندان]] [[آزاد]] کند و از کشتن ایشان صرف نظر نماید<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۴؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۲۹۰؛ بحار الأنوار، ج۴۸، ص۲۳۰.</ref>. حتی در برخی روایات این گونه آمده که امام کاظم{{ع}} پیش از شهادتشان به [[یحیی]] [[برمکی]] میگوید: در [[رفتار]] خودت با [[هارون]] مواظب باش که من در [[ستاره]] تو و فرزندانت [[دشمنی]] هارون را [[مشاهده]] میکنم. پس از او بپرهیزید<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۵؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۲۹۰.</ref>. این دو [[حدیث]] اخیر نه تنها بیانگر دشمنی یحیی با [[امام کاظم]]{{ع}} نیست، بلکه حاکی از آن است که وی از [[شیعیان]] [[امام]] بوده که [[تقیه]] میکرده است و امام وی را به پوشاندن این [[حقیقت]] امر میفرموده است. برخی منابع حتی به این تصریح کردهاند که [[خالد]] برمکی نیز از شیعیان بوده است و به همین جهت نام وی را از فهرست داعیان “کتاب الدعوة” حذف کردند<ref>شذرات من کتب مفقودة، ص۲۳.</ref>. برمکیان نه تنها به [[امامان]] [[شیعی]] بلکه به برخی از [[اصحاب خاص]] ایشان نیز توجه ویژه داشتهاند که از جمله آنان میتوان به [[هشام بن حکم]] و [[جابر بن حیان]] اشاره کرد<ref>الفهرست، ابن ندیم، ص۴۲۰، ۲۲۴.</ref>. با تحلیل مجموع این سخنان متوجه میشویم که چرا یکی از اتهامات بزرگی که [[هارونالرشید]] در [[زمان]] حضور برمکیان در [[زندان]] به ایشان زد، [[تشیع]] بود<ref>کتاب الوزراء و الکتاب، ص۲۴۳.</ref>.
| |
|
| |
| جرجی [[زیدان]] در این باب سخنان مهمی دارد. به بیان وی برمکیان [[شیعه]] بودند و جد آنان خالد پیش از آنکه با [[عباسیان]] [[بیعت]] کند، مانند [[مردم]] [[خراسان]] و [[فارس]] ابتدا با [[علویان]] بیعت کرد، اما چون [[سرنوشت]] شوم [[ابوسلمه]] و ابومسلم را دیدند، به عباسیان [[گرایش]] یافتند. یحیی و پسرانش نیز چنین بودند و هر چند با عباسیان همراه بودند، در [[دل]] مهر [[حضرت علی]]{{ع}} و خاندانش را پنهان میداشتند و به آنان کمکهای [[مالی]] میکردند، اما به گونهای که از چشم هارون پنهان بماند، چون از شدت دشمنی، هارون را با علویان [[آگاهی]] داشتند و میدانستند که وی تنها چیزی را که نمیبخشاید، [[علوی]] بودن است<ref>تاریخ تمدن اسلام، ص۷۸۹-۷۹۱.</ref>. چنان که منابع ذکر کردهاند، حتی یحیی برمکی در میان [[نزدیکان]] خود شیعیانی داشته که آنان را در امور [[زمامداری]] دخالت میداده است. برای نمونه، وی منشی خود را که [[شیعی]] و از ارادتمندان [[امام کاظم]]{{ع}} بوده است، [[حاکم]] [[شهر]] [[ری]] قرار میدهد و او به امور [[شیعیان]] در این شهر رسیدگی میکند<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۷۴. </ref>. محتمل است آنچه موجب فرجام شوم بر مکیان شده، اطلاع [[هارون]] از [[شیعه]] بودن این [[خاندان]] و میل ایشان به تأسیس دولتی [[علوی]] باشد. شاید این همان رازی است که [[هارونالرشید]] در علت نابودی برامکه گفته بود: اگر حتی پیراهنم از آن مطلع شود، آن را خواهم سوزاند<ref>البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۱۸۹.</ref>. با این توضیحات معلوم میشود تعارضی جدی میان برخی [[روایات]] نقل شده از [[امام رضا]]{{ع}} و برخی روایات دیگر شیعی و نیز برخی از [[منابع تاریخی]] وجود دارد که باید حل شود. شاید با بررسی [[سند]] شناسانه این دو دسته [[روایت]]، [[درستی]] یکی از آنها مشخص شود، اما احتمال آن نیز وجود دارد که [[سخنان امام رضا]]{{ع}} بر اساس اصل [[تقیه]] بیان شده باشد و ایشان خواسته باشد که با چنین موضعی هر گونه دردسر احتمالی از ناحیه [[عباسیان]] را دفع کند. البته این احتمال نیز وجود دارد که برمکیان بر اثر آمیختن با عباسیان در برخی [[اعمال]] [[ناپسند]] ایشان [[شریک]] شناخته شده باشند.<ref>منابع: أدب الکتاب، محمد بن یحیی صولی (۳۳۵ق)، تصحیح: محمد بهجت اثری - محمود آلوسی، قاهره، المطبعة السلفیة، ۱۳۴۱ق، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد معروف به شیخ مفید (۴۱۳ق)، تحقیق: مؤسسة آل البیت الا لإحیاء التراث، بیروت، دار المفید، اول، ۱۴۱۳ق؛ أوضح المسالک إلی معرفة البلدان و الممالک، محمد بن علی بروسوی (۹۹۷ق)، تصحیح: مهدی عبدالرواضیه، بیروت، دار الغرب الإسلامی، ۱۴۲۷ق؛ ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی، یوزف مارکوارت (۱۹۳۰م)، ترجمه: مریم میر احمدی، تهران، اطلاعات، اول، ۱۳۷۳ش؛ آثار البلاد و أخبار العباد، زکریا بن محمد قزوینی (۶۸۲ق)، بیروت، دار صادر، اول، ۱۴۰۴ق؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار الهی، محمد باقر بن محمد تقی معروف به علامه مجلسی (۱۱۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (۳۸۱ق)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا البدایة و النهایة، اسماعیل بن عمر معروف به ابن کثیر (۷۷۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۹۸۶م؛ بر مکیان بنا بر روایات مورخان عرب و ایرانی، لوسین بووا (۱۹۴۲م)، ترجمه: عبدالحسین میکده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، پنجم، ۱۳۸۸ش؛ البلدان، احمد بن محمد معروف به ابن فقیه همدانی (۳۶۵ق)، تحقیق: یوسف هادی، بیروت، عالم الکتب، اول، ۱۴۱۶ق؛ البلدان، احمد بن اسحاق معروف به یعقوب (۲۹۲ق)، تحقیق: محمدامین ضناوی، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۲۲ق؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق). تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۳۸۷ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق معروف به یعقوبی (۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، بی تا: تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان (۱۹۱۴م)، ترجمه: علی جواهر کلام، تهران، امیر کبیر، دوازدهم، ۱۳۸۶ش؛ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی معروف به خواند میر (۹۴۲ق)، تهران، خیام، چهارم، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ نگارستان، احمد بن محمد غفاری (۹۷۵ق)، تصحیح: مرتضی مدرس گیلانی، تهران، کتابفروشی حافظ، ۱۴۱۴ق؛ تواریخ آل برمک (مجلد دوم مجموعه ادبیات فارسی)، عبد الجلیل یزدی (قرن ۸ق)، تصحیح: شارل شفر، پاریس، بی تا، دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب (۱۳۷۸ش)، تهران، سخن، بیستم، ۱۳۸۴ش؛ شذرات من کتب مفقودة فی التاریخ، احسان عباس (۱۴۲۴ق)، بیروت، دار الغرب، ۱۴۰۸ق؛ ظفرنامه - قسم الإسلامیة، حمد بن ابی بکر قزوینی معروف به حمدالله مستوفی (۷۴۰ق)، تصحیح: مهدی مداینی - پروین باقری - منصوره شریف زاده، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، اول، ۱۳۸۰ش؛ العقد الفرید، احمد بن محمد اندلسی معروف به ابن عبد ربه (۳۲۸ق)، تصحیح: مفید محمد قمیحة، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۴ق؛ عیون أخبار الرضا علی، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سیدمهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ق؛ عیون الأخبار، عبدالله بن مسلم معروف به ابن قتیبه دینوری (۲۷۶ق)، تصحیح: یوسف علی طویل، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق، فتوح البلدان، احمد بن یحیی معروف به بلاذری (۲۷۹ق)، قاهره، مکتبة النهضة المصریة، اول، ۱۳۷۹ق؛ الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الإسلامیة، محمد بن علی معروف به ابن طقطقی (۷۰۹ق)، تحقیق: عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، اول، ۱۴۱۸ق: فضائل بلخ، عبدالله بن عمر واعظ بلخی (قرن ۷ش)، ترجمه: عبدالله حسینی بلخی، تصحیح: عبدالحی حبیبی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰ق، فوات الوفیات و الذیل علیها، محمد بن شاکر بی (۷۶۴ق)، تحقیق و تصحیح: احسان عباس، بیروت، دار صادر، اول، ۱۹۷۴م، الفهرست، محمد بن اسحاق معروف به ابن ندیم (۳۸۵ق)، تحقیق: رضا تجدد، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۲۷ق، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق، الکامل فی التاریخ، علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق، کتاب الحیوان، عمرو بن بحر معروف به جاحظ (۲۵۵ق)، تصحیح: محمد باسل عیون سود، بیروت، دار الکتب العلمیة، دوم، ۱۴۲۴ق؛ کتاب الغیبة، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: عبادالله تهرانی - علی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، اول، ۱۴۱۱ق، کتاب الفتوح، محمد بن علی معروف به ابن اعثم کوفی (۳۱۴ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الأضواء، اول، ۱۴۱۱ق، کتاب الوزراء و الکتاب، محمد بن عبدوس جهشیاری (۳۳۱ق)، تحقیق: حسن الزین، بیروت، ۱۴۰۸ق؛ مجمل التواریخ و القصص، نواده مهلب پسر محمد پسر شادی (قرن ۶ق)، تصحیح: محمد تقی بهار، تهران، اساطیر، ۱۳۸۹ش؛ مراصد الإطلاع علی أسماء الأمکنة و البقاع، عبدالمؤمن بن عبدالحق بغدادی (۷۳۹ق)، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دار الجیل، اول، ۱۴۱۲ق؛ مرآة البلدان، محمد حسن بن علی معروف به اعتماد السلطنه (۱۳۱۳ق)، تحقیق: محمدعلی سپانلو - پرتو نوری علا، تهران، نشر اسفار، ۱۳۶۴ش؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین معروف به مسعودی (۳۴۶ق)، تحقیق: اسعد داغر، قم، دار الهجرة، دوم، ۱۴۰۹ق؛ مزدیسنا و ادب پارسی، محمد معین (۱۳۵۰ش)، تهران، دانشگاه تهران، سوم، ۱۳۸۸ش؛ المعارف، عبدالله بن مسلم معروف به ابن قتیبه دینوری (۲۷۶ق)، تحقیق: ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۲م: معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله رومی حموی (۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ مناقب آل ابی طالب، محمد بن علی مازندرانی معروف به ابن شهر آشوب (۵۸۸ق)، قم، نشر علامه، اول، ۱۳۷۹ق؛ نهایة الأرب فی أخبار الفرس و العرب، مؤلف: ناشناس (قرن ۲ق)، تصحیح: محمد تقی دانش پژوه، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۵ش؛ وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، احمد بن محمد برمکی اربلی معروف به ابن خلکان (۶۸۱ق)، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دار الثقافة، ۱۹۷۱م.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[آل برمک - کمپانی زارع (مقاله)| مقاله «آل برمک»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۱، ص ۱۴۵-۱۵۴.</ref>
| |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | ==مقدمه== |