نبوت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
#[[مرجعیت دینی]]: شناخت باورها و امور اخلاقی و حقوقی، امری ضروری برای سعادت انسان است و معصوم بهترین مرجع در این امور است لذا از باب قبح تقدیم مفضول بر افضل، معنا ندارد که با وجود معصوم، معارف دینی را از دیگران بگیریم. | #[[مرجعیت دینی]]: شناخت باورها و امور اخلاقی و حقوقی، امری ضروری برای سعادت انسان است و معصوم بهترین مرجع در این امور است لذا از باب قبح تقدیم مفضول بر افضل، معنا ندارد که با وجود معصوم، معارف دینی را از دیگران بگیریم. | ||
#[[زعامت سیاسی]] "وضع و اجرا قوانین": وضع و اجرای قوانین اجتماعی متناسب با مبانی دینی، نقشی اساسی در سعادت انسان دارد. اولاً غیر [[معصوم]] از شناخت کمتری نسبت به قانون الهی و نحوه اجرای مطلوب آن برخوردار است و ثانیاً غیر معصوم به دلیل تأثیرپذیری از هوای نفس و شیطان، ممکن است مخالف شناخت حقیقی خویش عمل کند. پس حق [[ولایت سیاسی]] برای [[پیامبر|پیامبر معصوم]] است یا کسی که از او اجازه دارد <ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|انسانشناسی]]، ص ۱۳۰ و ۱۳۱.</ref>. | #[[زعامت سیاسی]] "وضع و اجرا قوانین": وضع و اجرای قوانین اجتماعی متناسب با مبانی دینی، نقشی اساسی در سعادت انسان دارد. اولاً غیر [[معصوم]] از شناخت کمتری نسبت به قانون الهی و نحوه اجرای مطلوب آن برخوردار است و ثانیاً غیر معصوم به دلیل تأثیرپذیری از هوای نفس و شیطان، ممکن است مخالف شناخت حقیقی خویش عمل کند. پس حق [[ولایت سیاسی]] برای [[پیامبر|پیامبر معصوم]] است یا کسی که از او اجازه دارد <ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|انسانشناسی]]، ص ۱۳۰ و ۱۳۱.</ref>. | ||
==رابطه [[پیامبران]] با سیاست و حکومت== | |||
برخی از روشنفکران معاصر معتقدند [[فلسفه بعثت]] به تبلیغ آموزههای فردی دینی منحصر شده و آنان در قبال مسائل اجتماعی و دنیوی هیچ مسئولیت و شأنی ندارند. سکولارها مدعیاند پیامبران در عرصههای سیاسی و اجتماعی وارد نشدهاند. در پاسخ باید گفت: منبع تاریخی معتبری از زندگی، سیاسی و اجتماعی [[پیامبران]] در دسترس نداریم. باری! یگانه منبع تاریخ مطمئن قرآن مجید است. | |||
۱. '''حکومت و حاکمیت از آن خدا''': قرآن مجید به مشروعیت [[حکومت پیامبران]] پرداخته و از جهت تعیین حاکم و نیز از جهت منشور حکومت، مبطل نظریه سکولاریسم است. خداوند، حکم و حکمرانی را به خود اختصاص داده و از غیر خود "مانند قیصرها" نفی میکند و برخی آیات حتی مردم را از مراجعه به چنین مراکزی منع کرده: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}}﴾}} آیات دیگری وجود دارد که امر میکند بر الزام به حکمرانی، مطابق دین الهی: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ}}﴾}}. این آیات، منشور حکومت را مشخص میکند <ref>[[محمد حسن قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۶۳ و ۲۶۷.</ref>. نخست به نقد نظریه عدهای از سکولاریستها که بهصورت صریح، منکر حاکمیت خداوند شدهاند میپردازیم: خداوند متعال انسان را از نیستی، جامه وجود پوشاند و بستر مناسب حیات و رشد مادی و معنوی را در اختیار او قرار داد. و انسان علاوه بر اصل خلقت، در ادامه حیاتش نیز به خداوند محتاج است. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه...}}﴾}}. پس انسان مملوک مطلق خداوند است و عقل تصدیق میکند که اختیار مملوک از آنِ مالک و فیاض است و مملوک باید فرمانبردار مالک خویش باشد و در تمام تصرفات محتاج اذن و تأیید مالک است چه در عرصه تصرف در خود یا در طبیعت. انسانی که برای تصرف در اعضای خود و استفاده از نعمتهای طبیعت به اذن تأیید خالق نیازمند است چگونه در ایجاد یک حکومت که تصرف و تسخیر در منابع طبیعی و ایجاد محدودیت برای مخلوقات خداوند است نیازمند اذن نباشد؟ در حالی که عقل هر نوع ایجاد محدودیت در زندگی دیگران را برنمیتابد. پس حاکمیت، هم عقلاً و هم از جهت قرآن به خداوند تعلق دارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّه}}﴾}}. باری! ازآنجاکه حکومت از مقام قدسی خداوند، دور است، لذا در مواردی،انجام آن را به انسانهای شایسته واگذار میکند مانند [[حضرت داوود]] {{ع}}. نظریه دوم سکولارها که میگوید خداوند حق مشروعیت و حاکمیت خویش را به مردم تفویض کرده است، اگر بهگونهای باشد که مشروعیت [[حکومت پیامبران]] را خارج کند، "برخلاف آیات"، به سکولاریسم منجر میشود اما اگر فقط منکر مشروعیت، الهی حاکم، غیر معصوم باشد، مثبِت سکولاریسم نیست <ref>[[محمد حسن قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۶۷-۲۷۰.</ref>. | |||
۲. '''عدالت اجتماعی [[فلسفه بعثت]]''': برخی آیات، ابلاغ قوانین اجتماعی و جامه عمل پوشاندن به آنها را موجب تحقق عدالت میداند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ}}﴾}}. این آیه شریفه، به ساحت دنیوی مردم اهمیت داده است. زیرا عنوان "الکتاب" به احکام فردی و عبادی اختصاص داده نشده، چنانکه منافع آهن نیز برای مردم در همین جهان است. حاصل آنکه، در کارنامه [[پیامبران]] اصول ناظر به امور دنیوی هم وارد شده است. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ بِالْقِسْطِ}}﴾}}. آیات دیگری که در حوزه قضاوت و اقتصاد به اجرای عدالت توصیه میکند: | |||
{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقِيتًا}}﴾}} <ref> سوره نساء، آیه: ۵۸.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاؤُوكَ فَاحْكُم بَيْنَهُم أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}﴾}} <ref> سوره مائده، آیه: 42.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}﴾}} <ref> سوره هود، آیه: 85.</ref>. | |||
۳. '''آزادی اجتماعی [[فلسفه بعثت]]''': در طول تاریخ، چهبسا متفکران و فیلسوفانی که از سلطه و استثمار قشر اقلیت حاکم، پشتیبانی کردهاند. اما [[پیامبران]] در برابر چنین حکومتهایی به مقابله برخاستند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}﴾}}. | |||
۴. '''حکومت و رفع اختلاف مردم، هدف دیگر [[بعثت]]''': یکی از شئون اصلی حکومتها، رفع اختلافهاست و برای الزامآور بودن حکم قاضی نیز باید راهکارهای عملی اتخاذ شود. نگاه قرآن کریم به نبوت اینچنین است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ}}﴾}} آیه دیگری مردم را برای رفع اختلاف به [[انبیا]] و دین رجوع داده: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ}}﴾}} <ref>[[محمد حسن قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۷۰-۲۷۴.</ref>. در ادامه این آیه، این را شرط ایمان میانگارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُون...}}﴾}}. آیات فوق، نظر سکولاریستها را رد میکند که برای حفظ قداست و اعتبار دین، دین نباید وارد صحنه سیاست و حکومت گردد. اما باید گفت این امر نهتنها دون شأن الهی انبیا نیست، بلکه بهعنوان غایت انزال [[کتب آسمانی]] توصیف شده است. مثلاً [[امام رضا]]، تعلیم منافع و مضرات بعضی از اشیای طبیعت را یکی از ضروریات وجود [[رسول]] بیان میکند <ref>[[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]]، ج۱۱، ص ۴۰.</ref>. [[علامه طباطبائی]] در تعریف [[نبی]] مینویسد: {{عربی|اندازه=150%|"النبی هو الذی یتبین الناس صلاح معاشهم و معادهم"}}. باری! وضع قانون و حکومت، به منظور نیل انسان به قرب الهی که [[شریعت]]، نقش مقدمه موصله را ایفا میکند. [[امام خمینی]]: "تمام چیزهایی که [[انبیا]] آوردند، مقصود بالذات نبوده است، تشکیل حکومت مقصود بالذات نیست. لکن محل خلاف، در منشأ مشروعیت حکومت است که عدهای آن را آرای عمومی میداند حتی حکومت [[پیامبر خاتم|پیامبر گرامی اسلام]] را" <ref>[[محمد حسن قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۷۵-۲۷۷.</ref>. سکولاریستها اصرار دارند که با تمسک به تعریف اصطلاحی نبوت، حکومت را خارج از ماهیت آن نشان دهند، چراکه ماهیت نبوت، همان ابلاغ پیام الهی است اما باید گفت که ادعا این است که حکومت و اجرای عدالت یکی از اهداف [[پیامبر]] است و اگر اکثریت [[پیامبران]] به [[تشکیل حکومت دینی]]، موفق نشدهاند عمده دلیل آن، عدم زمینه لازم بوده است. | |||
۵. '''عدم دخالت، معلول عوامل مختلف''': عدم مسئولیت برخی پیامبران در مقابل حکومت و سیاست ممکن است به خاطر شأن و مرتبه پایین خود [[نبی]] باشد و ممکن است به عدم اقبال مردم و یا نبود شرایط لازم حکومت برگردد. حاصل آنکه: نبی به مقام حکومت منصوب شده است اما عملاً زمینه آن فراهم نشده است. | |||
۶. '''کارنامه اجتماعی بعضی پیامبران''': | |||
:* [[حضرت موسی]]: در چند جای قرآن به حضرت موسی و برادرش هارون مأموریت داده شده تا بنیاسرائیل را از ستم فرعون رها نماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى}}﴾}}. موسی بذرهای امید تشکیل حکومت آزاد را در دل بنیاسرائیل میافشاند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ}}﴾}} [[حضرت موسی]] از فرعون میخواهد که بنیاسرائیل را در اختیار وی قرار دهد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَأَرْسِلْ مَعَنا بَني إِسْرائيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُم}}﴾}}. | |||
:* [[حضرت یحیی]]: به علت شدت اعتراض به طاغوت عصر خود به شهادت رسید. | |||
:* [[حضرت عیسی]]: هرچند این حضرت، به [[پیامبر صلح]] اشتهار یافته است اما درصدد مقابله با امپراتور وقت، یعنی هیرودیس بود و هنگامیکه تعقیب و دستگیری حضرت قطعی شد به [[حواریون]] خود دستور تهیه و خرید اسلحه داد اما آنها از پذیرفتن آن سرباز زدند. در [[انجیل]]، برای نشان دادن حضرت عیسی به شخصی سیاستگریز، تحریفاتی رخ داده است <ref>[[محمد حسن قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۷۸-۲۸۲.</ref>. | |||
:* [[پیامبر اکرم|حضرت محمد مصطفی]] {{صل}}: در عصر حضرت، حاکم خاصی در شبهجزیره عربستان حکومت نمیکرد، بلکه بیشتر طایفهای و قبیلهای بود. قرآن کریم یکی از اهداف [[بعثت]] حضرت را آزادی مردم از انواع یوغها و زنجیرهای [[جاهلیت|دوره جاهلیت]] وصف میکند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}﴾}} <ref> سوره اعراف، آیه: ۱۵۷.</ref>. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] انگیزه [[بعثت]] خود را چنین بیان میدارد: {{عربی|اندازه=150%|"إِنَ اللَّهَ بَعَثَنِي أَنْ أَقْتُلَ جَمِيعَ مُلُوكِ الدُّنْيَا"}}. نکته قابلذکر اینکه خداوند به خود [[پیامبران]] نیز چنین هشدار میدهد که مبادا بعد از سرنگونی حاکمان ظالم خود به استعمار مردم بپردازند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لي مِنْ دُونِ اللَّهِ}}﴾}}. | |||
۷. '''تفاوت اسلام با شرایع پیشین''': اگر به فرض پذیرفتیم در طول تاریخ، [[پیامبران]] همگی از عرصه سیاست به دور بودند، دلیلی به غیرسیاسی بودن اسلام نیست. با مراجعه به قرآن، روشن میشود که [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] در قبال دنیا و حکومت مسئولیت الهی داشته است <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۸۲-۲۸۴.</ref>. | |||
==چرا [[پیامبران]] فقط از مردان مبعوث میشوند؟== | |||
در تحلیل این شبهه به دو نکته بسنده میکنیم: | |||
#تفکیک مقام [[ولایت]] و [[پیامبری|پیغمبری]]: مقام ولایت به معنی نزدیکی و قرب به خداوند، برای مرد و زن، مشترک و یکسان است. نبوت به معنای خبر دادن از [[عالم غیب]] و [[ارتباط با فرشتگان]] هم برای مرد و زن ممکن بلکه تحقق یافته است. | |||
#مقام اجرایی و عملیاتی نمودن [[وحی]] در میان جامعه که انواع آزار و اذیت را به دنبال دارد و به مدیریت عرصههایی مانند جنگ نیاز دارد با مردان تناسب دارد و طبیعت زن با این امور سنخیت ندارد. پس آیات مشعر بر نبوت زنان را بر معنای خاص نبوت "خبر دادن" باید تفسیر کرد <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۵۷-۲۵۹.</ref>. | |||
==چرا برای همه اقوام [[پیامبری]] مبعوث نشد؟== | |||
یکی از شبهات این است که اکثر، بلکه همه [[پیامبران]] از منطقه آسیا برخاستند. اینکه خداوند برای همه اقوام در نواحی مختلف پیامبرانی فرستاده یا نفرستاده است از تاریخ، معلوم نمیگردد اما قرآن میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ}}﴾}}. از این آیات استفاده میشود که خداوند برای هر امت و جامعه بزرگ [[پیامبر]] فرستاده نه برای هر جمع و گروهی. اما آیات دیگری بهصورت شفاف از [[بعثت|بعثت پیامبران]] برای هر قوم و اجتماعی کوچک خبر میدهند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ}}﴾}}. [[امام علی]] {{ع}}: {{عربی|اندازه=150%|"وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَل... "}}. | |||
#'''علت عدم ذکر نام همه [[پیامبران]] در قرآن''': اولاً: قرآن کتاب تاریخی نیست، بلکه به نکات عبرتآمیز و برجسته تاریخ پیامبران اشاره میکند. ثانیاً: قرآن بهصورت کلی به فرستادن پیامبران برای هر قومی بسنده نموده . ثالثاً: خود قرآن متذکر این امر میشود که: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ}}﴾}}. رابعاً: بدیهی است ذکر پیامبرانی که مردم عصر قرآن با آنان آشنایی دارند، مناسب و اثرگذار میتواند باشد، بر همین اساس قرآن کریم به نام [[پیامبران]] و سرنوشت امتهایی اشاره میکند که در منطقه مخاطبان اولیه خود واقع شده باشند <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۴۳-۲۴۶.</ref>. | |||
#'''فقدان بستر نبوت در بعض جوامع ابتدایی''': این احتمال وجود دارد که بعد از دوران [[حضرت آدم]] برخی انسانها به دلیل دوری از پیامبران از جهت فرهنگ سیر نزولی پیدا کرده باشند. چنین جوامعی نمیتواند در خود انسانهای شریف و آماده نبوت را بپروراند چراکه نبوت، انتخاب الهی است با توجه به قابلیت و استعداد لازم جامعه. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه}}﴾}}. یعنی جعل [[رسالت]]، به بستر خاصی منوط میباشد که علم بر آن از آنِ خداوند است. ظاهر حدیث [[امام علی]] که فرمود: "خداوند سبحان، خلق را از [[پیامبر]] مرسل یا کتاب نازلشده یا حجت لازم یا حجت قائم خالی نمیگذارد". یعنی ممکن است فقط یک از این ۴ مورد باشد و دیگری نباشد. ممکن است جوامع انسانی بدون پیامبر باشند، اما آنان با حکم سرشت و فطرتشان به عبادت معبود میپرداختند. حاصل آنکه جوامع ابتدایی اولاً به دلیل زندگیشان به [[پیامبران]] نیازی نداشتند زیرا [[عدالت اجتماعی]] مطرح نبود ثانیاً آنان آمادگی لازم برای مواجهه با پیامبران را نداشتند ثالثاً به همین دلیل از میان آنان نمیتوان یک [[نبی]] را برگزید <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۴۶-۲۴۸.</ref>. | |||
#'''تأثیر محیط در ظهور و کثرت پیامبران''': اصولاً مناطق و اقلیمهای مختلف جهان هرکدام قابلیت و تمایلات خاصی دارند. و به نوع خاص فعالیت اقتصادی، کشاورزی، یا تفریح و ورزش علاقه نشان میدهند مثلاً بیشتر کشورهای شرقی دارای عرفان عمیق هستند، در حالی که غرب بیشتر به علوم تجربی روی آورده است. ازآنجاکه معنویت و عرفان در ناحیه فلسطین و حجاز بیشتر و عمیقتر بوده است، ظهور [[پیامبران]] بیشتری از این نواحی نیز انتظار میرود و علت این ارتباط از رابطه دو طرفه جسم و روح انسان ناشی میشود. [[شهید مطهری|استاد مطهری]]: "محیط جغرافیایی و اوضاع و احوال و گرمی آفتاب و اینها در پرورش جسم انسان مفید است و وضع جسم هم در پرورشهای مخصوص روح و اشراق تأثیر دارد" <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۴۹ و ۲۵۰.</ref>. | |||
#'''ظهور انسانهای حکیم غیر پیامبر''': انسانهای اولیه در ابتدا به انسانهای حکیم و فرزانهای نیاز داشتند تا برای دریافت آموزههای معرفتی و اخلاقی آماده شوند، آنگاه در مرحله بعد [[پیامبران]] ظهور کنند. آیا دو پاسخ "نبود بستر نبوت" و "ظهور انسانهای حکیم" با ظاهر آیات و روایات تعمیم دهنده نبوت برای همه مردم منافات دارد؟ پاسخ: این آیات از تعمیم [[بعثت]] برای هر امت و قومی خبر میدهد که شکل اجتماعی منسجمی دارد نه برای انسان اولیه غارنشین و جنگل نشین <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۵۰ و ۲۵۱.</ref>. | |||
#'''چرایی ظهور [[پیامبران]] بزرگ از مناطق خاص''': نوح از عراق، ابراهیم از عراق و شام و مصر و حجاز، موسی از مصر و فلسطین، عیسی از شام و فلسطین و [[پیامبر اکرم|حضرت محمد]] {{صل}} نیز از شبهجزیره عربستان ظهور کردند. چرا پیامبران بزرگ از مناطق مختلف جهان برانگیخته نشدند تا مردمانش را مورد تأثیر قرار دهند؟ | |||
:'''الف''': تأثیر محیط: نبوت و دریافت [[وحی]] به شرایط تکوینی و روحی بسیاری وابسته است. لذا تنها [[پیامبران]] بزرگ میتوانند علاوه بر نبوت، [[شریعت]] را دریافت نمایند. لذا پیامبران بزرگ از مناطقی ظهور میکنند که در آن بستر و زمینه نبوت، بیشتر باشد و در مناطق فلسطین و حجاز، تمدنهای بزرگ موجود، حاکی از وجود این استعداد است زیرا این تمدنها نوعاً با تکامل معنویت و آمادگی روحی مردم آنجا همراه بوده است. | |||
:'''ب''': نیاز جوامع متمدن و بزرگ به [[شریعت]] و [[پیامبران]] بزرگ: جوامع متمدن به دلیل شکل حکومت و جامعهشان به آموزههای معرفتی، عبادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، اقتصادی و حتی نظامی احتیاج دارند که پیامبران خاصی توانایی عملیاتی نمودن آن را دارند. چون در آسیای غربی "فلسطین و حجاز" جوامع متمدن وجود داشت، خداوند پیامبران صاحب شریعتی را بر آنان مبعوث کرد. | |||
:'''ج''': تشریع نبوت از مراکز تمدنها و جوامع بزرگ: مراکز مهم و متمدن جهان بر مناطق مختلف دیگر، تأثیر دارند، لذا در صورت پذیرش نبوت توسط آنان، تبلیغ و ترویج دین در مناطق دیگر به سهولت انجام میگرفت و نوعاً مردمان دیگر مناطق با مراکز مهم از طریق رفتوآمد مرتبط بودند مثلاً با ادعای نبوت توسط [[حضرت موسی]] آنهم از درون کاخ فرعون در مصر، این خبر مانند باروت در کل قلمرو فرعون منفجر شد <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۵۱-۲۵۴.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |