پرش به محتوا

ناکثین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = ناکثین | عنوان مدخل = ناکثین | مداخل مرتبط = ناکثین در قرآن - ناکثین در حدیث - ناکثین در نهج البلاغه - ناکثین در تاریخ اسلامی - ناکثین در فقه سیاسی | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== بیعت مردم با امیر مؤمنان...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۵: خط ۱۵:


لذا این افراد [[تصمیم]] به [[فتنه‌انگیزی]] گرفتند تا از استقرار [[حکومت]] نوپای [[امام]]{{ع}} جلوگیری به عمل آورند؛ البته اوضاع [[سیاسی]] و وجود عناصر مخالف روند صحیح حرکت [[حکومت اسلامی]]، برای [[امام علی]]{{ع}} ناشناخته نبود؛ زیرا [[نبیّ اکرم]]{{صل}} به [[حضرت]] اطلاع داده بود که برخی گروه‌ها از حکومت وی [[سرپیچی]] خواهند کرد و به او سفارش کرد با آنان بستیزد و آنها را [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]] نامید<ref>مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۳۹؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۳۵؛ کنز العمال، ج۶، ص۸۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۲۶۵.</ref>
لذا این افراد [[تصمیم]] به [[فتنه‌انگیزی]] گرفتند تا از استقرار [[حکومت]] نوپای [[امام]]{{ع}} جلوگیری به عمل آورند؛ البته اوضاع [[سیاسی]] و وجود عناصر مخالف روند صحیح حرکت [[حکومت اسلامی]]، برای [[امام علی]]{{ع}} ناشناخته نبود؛ زیرا [[نبیّ اکرم]]{{صل}} به [[حضرت]] اطلاع داده بود که برخی گروه‌ها از حکومت وی [[سرپیچی]] خواهند کرد و به او سفارش کرد با آنان بستیزد و آنها را [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]] نامید<ref>مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۳۹؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۳۵؛ کنز العمال، ج۶، ص۸۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۲۶۵.</ref>
==[[نافرمانی]] [[عایشه]]==
موضع عایشه در قبال [[عثمان]] شگفت‌انگیز و متناقض و در [[شأن]] زنی که [[افتخار]] همسری [[رسول خدا]]{{صل}} را داشته باشد، نبود. وی در مورد عثمان همواره می‌گفت: «این پیر احمق را بکشید»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۱۵؛ کشف الغمه، ج۳، ص۳۲۳.</ref> و [[مردم]] را به [[سرپیچی]] از عثمان و کشتن او تحریک می‌کرد. در بحبوحه‌ای که [[شورشیان]]، [[خانه]] عثمان را در محاصره داشتند عایشه از [[مدینه]] آهنگ [[مکه]] کرده بود و [[انتظار]] داشت کار عثمان به سرعت پایان پذیرد و [[طلحه]] به [[خلافت]] برسد و [[قدرت]] را به دست گیرد. ولی زمانی که متوجه شد پس از [[بیعت مردم با علی]]{{ع}}، زمام خلافت در دست آن [[حضرت]] قرار گرفته، با اینکه [[تصمیم]] گرفته بود به مدینه بازگردد، راه خود را به سمت مکه ادامه داد<ref>کامل ابن اثیر، ج۳، ص۲۰۶.</ref> و با [[اعلان]] [[حزن]] و [[اندوه]] خود بر این ماجرا، به [[خون‌خواهی عثمان]] پرداخت. به او گفته شد: شما که خود، مردم را به کشتن عثمان تحریک می‌کردی، وی با تراشیدن بهانه‌ای واهی و پوچ، پاسخ داد: او را [[توبه]] داده‌اند و سپس کشته‌اند<ref>کامل ابن اثیر، ج۳، ص۲۰۶.</ref>، گویی او ناظر بر [[کشته شدن عثمان]] بوده است.
عایشه با سخنانی در مکه که طی آن پیروانش را به [[جنگ]] تحریک کرد، بر [[ضد]] [[امام علی]]{{ع}} اعلان جنگ نمود<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۷۴.</ref>، وی در پی توسعه [[جبهه]] خویش بر ضد [[امام]]{{ع}} برآمد. ازاین‌رو، تلاش کرد تا دیگر [[همسران رسول خدا]]{{صل}} را بفریبد و آنها را در جنگ خود بر ضد امام{{ع}} با خود همراه سازد، ولی آنان بدو پاسخ مثبت ندادند.
[[ام سلمه]] کوشید با [[پند]] و [[اندرز]]، عایشه را از [[سرکشی]] و [[طغیان]] خود باز دارد و [[امّت]] را از [[گرفتاری]] و [[مصیبت]] و جنگ و [[خونریزی]] دور نگاه دارد لذا به او گفت: عایشه! تو خود، دیروز مردم را بر ضد عثمان می‌شوراندی و رکیک‌ترین سخنان را درباره او به کار می‌بردی و او را پیر احمق می‌خواندی، از سویی تو به [[مقام]] و [[منزلت]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نزد [[رسول اکرم]]{{صل}} به خوبی آشنایی داری، آیا [[تمایل]] داری برایت یادآور شوم؟
یادت هست روزی علی{{ع}} بر [[رسول خدا]]{{صل}} وارد شد و من و تو در کنار رسول اکرم{{صل}} حضور داشتیم، [[حضرت]] از سمت چپ منطقه قدید که پایین آمد با علی در [[خلوت]] رازی می‌گفت و سخنانش به طول انجامید؛ تو نگران شدی و خواستی به آن دو [[اعتراض]] کنی، من تو را [[نصیحت]] کردم ولی نافرمانی‌ام کردی و آن دو را مورد اعتراض قرار دادی، دیری نپایید که با چشم گریان باز گشتی، علّت را از تو پرسیدم گفتی: وقتی آنها با یکدیگر آرام سخن می‌گفتند من بدان‌ها اعتراض کرده و به علی گفتم: پسر [[ابو طالب]] از هر ۹ [[روز]] یک روز نوبت من با [[رسول]] خداست، این روز نیز مرا آسوده نمی‌گذاری؟
رسول اکرم{{صل}} که از شدّت [[خشم]] چهره‌اش برافروخته شده بود رو به من کرد و فرمود: [[[عایشه]]!] برگرد، به [[خدا]] [[سوگند]]! فردی که او (علی) را به خشم آورد [[بی‌ایمان]] است، خواه از [[اهل بیت]] من باشد یا [[مردم]] عادی. و تو از کرده خود نادم و پشیمان شدی و بازگشتی.
عایشه گفت: آری، یادم هست.
[[ام سلمه]] فرمود: بنابراین، چرا قصد [[شورش]] داری؟
عایشه در پاسخ گفت: می‌خواهم میان مردم دست به [[اصلاحات]] بزنم و از پیشگاه خدا [[امید]] [[پاداش]] دارم.
ام سلمه فرمود: اکنون که چنین است هرگونه که خود می‌خواهی عمل کن و بدین ترتیب عایشه از نزد ام سلمه بیرون رفت<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۱۷؛ بحار الانوار، ج۳۲، ص۱۴۹.</ref>.
[[روایت]] شده: [[همسران رسول خدا]]{{صل}} تا منطقه «ذاق عرق» عایشه را [[همراهی]] کردند، به نظر می‌رسد آنان سعی کردند عایشه را به [[مدینه]] بازگردانند و از [[فتنه]] و [[آشوب]] جلوگیری کنند، ولی به راه حلّی دست نیافتند و بر [[آینده]] [[اسلام]] گریستند و مردم نیز به [[گریه]] افتادند و آن [[روز]] «[[یوم]] النحیب» (روز [[شیون]] و [[زاری]]) نام گرفت<ref>کامل ابن اثیر، ج۳، ص۲۰۹.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۲۶۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۵٬۸۷۱

ویرایش