بحث:جاهلیت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'افراط و تفریط' به 'افراط و تفریط'
جز (جایگزینی متن - 'افراط و تفریط' به 'افراط و تفریط') |
|||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
*دیدگاه بالا را بدین صورت میتوان پذیرفت که [[دین]]، اعم از [[یهود]]، [[مسیحیت]] و [[آیین]] حضرات [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]]{{ع}}، در بین ساکنان [[حجاز]] [[تحریف]] شده بود و نیاز به [[نزول]] یا [[ترویج]] آیینی نو و [[تحریف]] نشده بود، نه اینکه در آنجا خبر و اثری از [[دین]] و [[وحی]] نبوده است. | *دیدگاه بالا را بدین صورت میتوان پذیرفت که [[دین]]، اعم از [[یهود]]، [[مسیحیت]] و [[آیین]] حضرات [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]]{{ع}}، در بین ساکنان [[حجاز]] [[تحریف]] شده بود و نیاز به [[نزول]] یا [[ترویج]] آیینی نو و [[تحریف]] نشده بود، نه اینکه در آنجا خبر و اثری از [[دین]] و [[وحی]] نبوده است. | ||
*بدون [[شک]] [[عصر جاهلیت]] دربرگیرنده هر سه دیدگاه است؛ یعنی در این دوره به واسطه فراهم نبودن شرایط مناسب [[علم]] و [[فرهنگ]] و [[تمدن]] در میان [[عرب]] [[حجاز]]، [[مردم]] [[دانش]] و [[علم]]، به ویژه [[نگارش]] و قرائت نداشتند. اصولاً شرایط آب و هوایی خشک و سوزان و [[زندگی]] [[مردم]] کوچنشین و حرکت به دنبال آب و مرتع، امکان [[علم]] و [[تمدن]] را فراهم نمیآورد. یکی از ادبای [[عرب]] در این زمینه مینویسد که محیط [[حجاز]] هرگونه فعالیت [[علمی]] را غیرممکن میکرد. [[اهل حجاز]] در زمینه [[شعر]] و قصص و به شکل [[تجربی]] با [[علم]] الانواء (هواشناسی) و ستارهشناسی (فلک) آشنایی داشتند. آنان با سوارکاری، قیافهشناسی و العرافه (رد پاشناسی) نیز آشنا بودند. این مهارتها لازمه [[زندگی]] صحرا بودند و سبب [[معرفت علمی]] نمیشوند. بیشتر این شناختها از روی [[فطرت]] انجام میشدند و غالباً با [[خرافات]] همراه بودند<ref>بدیع یعقوب، المعجم المفصل فی اللغة و الأدب، ص۱۳۵.</ref>. چنانکه گفتیم، [[بلاذری]] تعداد باسوادان [[مکه]] و [[مدینه]] را در هنگام [[بعثت]] انگشتشمار دانسته است. [[حسن]] [[ابراهیم]] [[حسن]]، مورخ معاصر نیز [[علوم]] آنها را ابتدایی میداند که بنا بر [[ضرورت]] محیطی و [[اجتماعی]] به آنها دست یافته بودند. وی [[معتقد]] است که [[علوم]] آنان مانند [[علوم]] این روزگار مرتب و [[منظم]] نبود. [[علوم]] [[عرب]] مقداری اطلاعات و معلومات پراکنده بود که در نتیجه [[مشاهده]] و استماع بدان [[راه]] برده بودند<ref>ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص۶۰.</ref>. | *بدون [[شک]] [[عصر جاهلیت]] دربرگیرنده هر سه دیدگاه است؛ یعنی در این دوره به واسطه فراهم نبودن شرایط مناسب [[علم]] و [[فرهنگ]] و [[تمدن]] در میان [[عرب]] [[حجاز]]، [[مردم]] [[دانش]] و [[علم]]، به ویژه [[نگارش]] و قرائت نداشتند. اصولاً شرایط آب و هوایی خشک و سوزان و [[زندگی]] [[مردم]] کوچنشین و حرکت به دنبال آب و مرتع، امکان [[علم]] و [[تمدن]] را فراهم نمیآورد. یکی از ادبای [[عرب]] در این زمینه مینویسد که محیط [[حجاز]] هرگونه فعالیت [[علمی]] را غیرممکن میکرد. [[اهل حجاز]] در زمینه [[شعر]] و قصص و به شکل [[تجربی]] با [[علم]] الانواء (هواشناسی) و ستارهشناسی (فلک) آشنایی داشتند. آنان با سوارکاری، قیافهشناسی و العرافه (رد پاشناسی) نیز آشنا بودند. این مهارتها لازمه [[زندگی]] صحرا بودند و سبب [[معرفت علمی]] نمیشوند. بیشتر این شناختها از روی [[فطرت]] انجام میشدند و غالباً با [[خرافات]] همراه بودند<ref>بدیع یعقوب، المعجم المفصل فی اللغة و الأدب، ص۱۳۵.</ref>. چنانکه گفتیم، [[بلاذری]] تعداد باسوادان [[مکه]] و [[مدینه]] را در هنگام [[بعثت]] انگشتشمار دانسته است. [[حسن]] [[ابراهیم]] [[حسن]]، مورخ معاصر نیز [[علوم]] آنها را ابتدایی میداند که بنا بر [[ضرورت]] محیطی و [[اجتماعی]] به آنها دست یافته بودند. وی [[معتقد]] است که [[علوم]] آنان مانند [[علوم]] این روزگار مرتب و [[منظم]] نبود. [[علوم]] [[عرب]] مقداری اطلاعات و معلومات پراکنده بود که در نتیجه [[مشاهده]] و استماع بدان [[راه]] برده بودند<ref>ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص۶۰.</ref>. | ||
*در محیط [[عرب]] [[عصر جاهلیت]] [[رشد]] [[علم]] و [[تمدن]] ممکن نبوده است و [[دانش]] و [[تمدن]] [[حجاز]] در آستانه [[بعثت]] در سطح ابتدایی بوده است و [[منابع تاریخی]] و ادبی این موضوع را [[تأیید]] میکنند. بنابراین میتوان یکی از معانی و [[تفاسیر]] [[عصر جاهلیت]] را عصر بیسوادی و طبیعتاً عصر بیفرهنگی و بیتمدنی در [[حجاز]] دانست. در نتیجه سطح ابتدایی [[علم]] و [[دانش]] در [[حجاز]] این دوره، [[اعمال]] بیخردانه و نا پسند معمول میشود. ابنخلدون در این باره مینویسد: «[[اعراب]] آن عصر در یکی از مراحل ابتدایی [[تکوین]] به سر میبردند. [[طبیعت]] وحشیگری آنان، آنها را به غارتگری و ویرانگری سوق میداد. بر هر کس و هر قبیلهای که میتوانستند، میتاختند و هر چه را مییافتند به تاراج میبردند... آنان نافرمانترین [[اقوام]] بودند و این هم از [[خشونت]] در [[رفتار]] و [[تکبر]] و غرورشان نشئت میگرفت... آنان به سبب آن شرایط سخت محیطی ناچار به [[دفاع از خود]] بودند، بنابراین [[جنگاوری]] و [[خشونت]]، [[طبیعت]] اصلی آنها شده بود»<ref>ابن خلدون، مقدمه، ج۱، ص۷۴۸-۷۴۹.</ref>. سخنان جعفربنابیطالب همانگونه که گذشت بیانگر وضعیت [[رفتار]] و [[اخلاق جاهلی]] در آن دوران است. بنابراین در [[سرزمین]] [[حجاز]] در آستانه [[بعثت]]، رفتارهایی که با [[تعقل]] و [[عقلانیت]] مغایر هستند، همانند [[خشونت]]، [[سفاهت]]، پرخاشگری، [[غرور]] و... بسیار شایع بودند و [[علم]] و [[دانش]] قابل توجه در میان [[مردم]] آن [[سرزمین]] رواج نداشت. [[منابع تاریخی]] که به [[جهل]] و بیسوادی این دوره اشاره داشتهاند هیچگاه منکر [[رذایل اخلاقی]] این دوره نبودهاند و بسیاری از محققانی که [[دوران جاهلیت]] را دوران [[افراط و تفریط]] در [[رفتار]] معرفی کردهاند، [[جهل]] و بیسوادی را [[انکار]] نکردهاند. گویا بین این دو رابطه مستقیم وجود دارد. افراد سفیه غالباً افراد [[جاهل]]، [[نادان]] و بیبهره از [[دانش]] هستند؛ هر چند که همانگونه که جواد [[علی]] اشاره داشت از افراد تحصیلکرده هم میتوان [[رفتار]] بیخردانه دید. | *در محیط [[عرب]] [[عصر جاهلیت]] [[رشد]] [[علم]] و [[تمدن]] ممکن نبوده است و [[دانش]] و [[تمدن]] [[حجاز]] در آستانه [[بعثت]] در سطح ابتدایی بوده است و [[منابع تاریخی]] و ادبی این موضوع را [[تأیید]] میکنند. بنابراین میتوان یکی از معانی و [[تفاسیر]] [[عصر جاهلیت]] را عصر بیسوادی و طبیعتاً عصر بیفرهنگی و بیتمدنی در [[حجاز]] دانست. در نتیجه سطح ابتدایی [[علم]] و [[دانش]] در [[حجاز]] این دوره، [[اعمال]] بیخردانه و نا پسند معمول میشود. ابنخلدون در این باره مینویسد: «[[اعراب]] آن عصر در یکی از مراحل ابتدایی [[تکوین]] به سر میبردند. [[طبیعت]] وحشیگری آنان، آنها را به غارتگری و ویرانگری سوق میداد. بر هر کس و هر قبیلهای که میتوانستند، میتاختند و هر چه را مییافتند به تاراج میبردند... آنان نافرمانترین [[اقوام]] بودند و این هم از [[خشونت]] در [[رفتار]] و [[تکبر]] و غرورشان نشئت میگرفت... آنان به سبب آن شرایط سخت محیطی ناچار به [[دفاع از خود]] بودند، بنابراین [[جنگاوری]] و [[خشونت]]، [[طبیعت]] اصلی آنها شده بود»<ref>ابن خلدون، مقدمه، ج۱، ص۷۴۸-۷۴۹.</ref>. سخنان جعفربنابیطالب همانگونه که گذشت بیانگر وضعیت [[رفتار]] و [[اخلاق جاهلی]] در آن دوران است. بنابراین در [[سرزمین]] [[حجاز]] در آستانه [[بعثت]]، رفتارهایی که با [[تعقل]] و [[عقلانیت]] مغایر هستند، همانند [[خشونت]]، [[سفاهت]]، پرخاشگری، [[غرور]] و... بسیار شایع بودند و [[علم]] و [[دانش]] قابل توجه در میان [[مردم]] آن [[سرزمین]] رواج نداشت. [[منابع تاریخی]] که به [[جهل]] و بیسوادی این دوره اشاره داشتهاند هیچگاه منکر [[رذایل اخلاقی]] این دوره نبودهاند و بسیاری از محققانی که [[دوران جاهلیت]] را دوران [[افراط]] و [[تفریط]] در [[رفتار]] معرفی کردهاند، [[جهل]] و بیسوادی را [[انکار]] نکردهاند. گویا بین این دو رابطه مستقیم وجود دارد. افراد سفیه غالباً افراد [[جاهل]]، [[نادان]] و بیبهره از [[دانش]] هستند؛ هر چند که همانگونه که جواد [[علی]] اشاره داشت از افراد تحصیلکرده هم میتوان [[رفتار]] بیخردانه دید. | ||
*بنابراین مراد از [[عصر جاهلیت]] دورهای است که [[اعراب]] تابع [[کلام]] [[حق]] نبودند و از [[پذیرش]] [[سخن]] صواب به دلایلی از جمله فشارهای محیطی، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]] و... و همچنین رسوخ اوهام و [[خرافات]] در میان [[عقاید]] آنان، خودداری میکردند و از خود رفتارهای [[ناشایست]] نشان میدادند. [[سفاهت]]، پرخاشگری، [[خشونت]]، [[ظلم و ستم]] به همنوعان، [[غرور]] و [[تکبر]] و... از این دست [[اعمال]] به شمار میروند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هر کس در هر دوره و زمانی و در هر سرزمینی تابع [[دین الهی]] [[اسلام]] نشود و [[تسلیم]] [[کلام]] [[حق]] نشود و از او این [[اعمال]] سر زند، مشمول [[جاهلان]] و مورد [[ذم]] و [[سرزنش]] قرار میگیرد<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | *بنابراین مراد از [[عصر جاهلیت]] دورهای است که [[اعراب]] تابع [[کلام]] [[حق]] نبودند و از [[پذیرش]] [[سخن]] صواب به دلایلی از جمله فشارهای محیطی، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]] و... و همچنین رسوخ اوهام و [[خرافات]] در میان [[عقاید]] آنان، خودداری میکردند و از خود رفتارهای [[ناشایست]] نشان میدادند. [[سفاهت]]، پرخاشگری، [[خشونت]]، [[ظلم و ستم]] به همنوعان، [[غرور]] و [[تکبر]] و... از این دست [[اعمال]] به شمار میروند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هر کس در هر دوره و زمانی و در هر سرزمینی تابع [[دین الهی]] [[اسلام]] نشود و [[تسلیم]] [[کلام]] [[حق]] نشود و از او این [[اعمال]] سر زند، مشمول [[جاهلان]] و مورد [[ذم]] و [[سرزنش]] قرار میگیرد<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | ||