پرش به محتوا

اثبات ضرورت امامت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: تغییر مسیر جدید
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
#تغییر_مسیر [[ضرورت امامت در کلام اسلامی]]
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = ضرورت امامت
| عنوان مدخل  = [[اثبات ضرورت امامت]]
| مداخل مرتبط = [[اثبات ضرورت امامت در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = اثبات ضرورت امامت (پرسش)
}}
'''ضرورت امامت''' به معنای وجوبِ بودنِ [[نظام امامت]] و وجوبِ وجودِ [[امام]] از طرف خداست. این [[ضرورت]] [[نیازمند]] بیان [[دلایل]] '''[[اثبات ضرورت امامت]]''' است.
 
==مقدمه==
می‌توان گفت [[وجوب امامت]] مورد [[اجماع]] [[مسلمانان]] است، زیرا دیدگاه مخالف در این باره شاذّ بوده و قابل اعتنا نیست، اما درباره این که [[وجوب امامت]] [[عقلی]] است یا [[نقلی]]، و [[واجب]] [[علی]] اللّه است یا [[واجب علی الناس]]، دیدگاه‌ها مختلف است. [[شیعه امامیه]] [[امامت]] را [[واجب]] [[علی]] اللّه می‌داند؛ از نظر آنان [[امامت]] از مصادیق [[لطف الهی]] است و [[لطف]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است <ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref> یعنی مقتضای [[حکمت خداوند]] است. کسی آن را بر [[خدا]] [[واجب]] نکرده است، بلکه [[خداوند]] به مقتضای [[حکمت]] خود آن را بر خود [[واجب]] کرده است؛ چنان که [[خداوند]] [[هدایت]] را بر خود [[واجب]] می‌داند: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}} <ref>بی‌گمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است؛ سوره لیل، آیه: ۱۲.</ref>. گروهی از [[زیدیه]] و [[کیسانیه]] نیز درباره [[امامت]] طرفدار [[وجوب]] [[علی]] اللّه بوده‌اند <ref>قواعد العقاید، ص۱۱۰.</ref>. [[معتزله]]، [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]]، [[اباضیه]] و گروهی از [[زیدیه]] [[امامت]] را [[واجب علی الناس]] دانسته‌اند. عده‌ای از [[معتزله]] [[وجوب امامت]] را [[عقلی]] و دیگران [[وجوب]] آن را [[نقلی]] شمرده‌اند <ref>قواعدالعقائد، ص۱۱۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۶؛ کشف المراد، ص۲۹۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
 
از [[هشام بن عمر فوطی]] و [[ابوبکر اصمّ]] دو تن از [[متکلمان معتزله]] به عنوان [[منکران]] [[وجوب امامت]] یاد شده است. البته [[مخالفت]] آن دو نیز مشروط است. هشام [[وجوب امامت]] را به [[حاکم]] بودن [[عدل]] در [[جامعه اسلامی]]  مشروط کرده و [[ابوبکر اصم]] عکس آن را شرط [[وجوب امامت]] دانسته است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
 
از دو [[فرقه]] محکّمه و [[نجدات]] از فرقه‌های [[خوارج]] نیز به عنوان [[منکران]] [[وجوب امامت]] یاد شده است <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۷؛ الملل والنحل، ج۱، ص۱۱۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
 
یکی از [[دلایل]] [[وجوب امامت]] [[آیه اولی الأمر]] <ref>سوره نساء آیه ۵۹.</ref> است، زیرا این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الأمر]] را بر [[مؤمنان]] [[واجب]] کرده است، و [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الأمر]] بدون تحقق آن امکان پذیر نیست، بر این اساس [[وجود امام]] [[واجب]] خواهد بود <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>، [[دلیل]] دیگر بر [[وجوب امامت]]، [[حدیث من مات]] است، زیرا مطابق این [[حدیث]] هر کس بدون [[شناخت امام زمان]] خود از [[دنیا]] برود، به [[مرگ جاهلیت]] مرده است: {{عربی|«مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»}}<ref>بحارالأنوار، ج۲۳، ص۷۶ـ ۹۵؛ اثبات الوصیه، ج۱، ص۱۱۲ـ ۱۱۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳، ص ۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
 
عده‌ای از [[متکلمان اسلامی]] [[حدیث]] مزبور را [[دلیل]] [[وجوب امامت]] دانسته‌اند، زیرا مطابق این [[حدیث]]، [[معرفت]] [[امام]] در هر زمانی یک [[تکلیف]] [[شرعی]] است، لازمه آن این است که هیچ‌گاه زمان از [[امام]] خالی نباشد <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۷۹؛ النبراس، ص۵۱۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
 
عده‌ای از [[متکلمان]]، [[سیره مسلمانان]] را [[دلیل]] [[وجوب امامت]] شمرده‌اند، زیرا از [[سیره مسلمانان]] روشن می‌شود که آنان [[وجوب امامت]] را امری مسلم و تردید ناپذیر تلقی کرده‌اند. [[اختلاف]] آنان مربوط به [[مصداق امامت]] بوده است، نه اصل [[امامت]] <ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۰؛ نهایة الاقدام، ص۴۷۹؛ غایة المرام، ص۳۶۴.</ref> ابوعلی و [[ابوهاشم]] جُبّایی و برخی دیگر به [[اجماع صحابه]] بر [[وجوب امامت]] [[استدلال]] کرده‌اند<ref>المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، ج۱، ص۴۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
 
برخی از [[متکلمان]] به [[لزوم]] [[اجرای حدود]] و [[حفظ نظام اسلامی]]  بر [[وجوب امامت]] [[استدلال]] کرده‌اند، زیرا تحقق این امور که مطلوب [[شارع]] است، بدون [[امام]] امکان پذیر نیست <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ غایة المرام فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ الألفین، ص۷ـ۸.</ref>. [[وجوب]] دفع ضررهای بزرگ از دیگر [[دلایل]] [[متکلمان]] بر [[وجوب امامت]] است، زیرا [[بدیهی]] است که اگر در [[جامعه]] [[رهبری]] [[دانا]] و توانا وجود داشته باشد زمینه‌های [[رشد]] و [[صلاح]] [[مردم]] فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد، و در نتیجه، از نبود [[امام]] زیان بزرگی به [[جامعه]] وارد می‌شود، و دفع چنین زیان‌هایی در [[شریعت]] [[واجب]] است. بنابراین، [[وجود امام]] [[واجب]] خواهد بود<ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
 
==[[ضرورت وجود امام]]==
===[[دلیل عقلی]]===
[[دلیل عقلی بر ضرورت وجود امام]] به دو وجه تقریر می‌شود:
==== وجه اوّل====
بیان این وجه متوقّف بر چند مقدمه است:
#از یک طرف [[انسان‌ها]] در [[دنیا]] ناگزیرند که با یکدیگر به صورت [[تعاون]] و [[اجتماع]] [[زندگی]] کنند.
#و از طرف دیگر، با [[ظهور]] تمدّن و اجتماع طبعا بین افراد برخورد و [[تزاحم]] به وجود خواهد آمد؛ زیرا [[جلب منافع]] و دفع ضرر و [[حسّ]] [[استخدام]] از [[غرائز]] و جبلّیات [[بشر]] است، و هر کس [[دوست]] دارد به تمام [[لذائذ]] و مشتهیات خود برسد و بر علیه هر گونه مزاحمی [[اقدام]] می‌نماید، بنا بر این [[نزاع]] و تشاجر و [[مخاصمات]] پدید می‌آید و منجرّ به [[قتل]] و [[غارت]] و خرابی [[عمران]] و قطع [[نسل]] و [[اختلال نظام]] خواهد شد.
#در این صورت حتما باید قانونی در میان آنها [[حکومت]] کند که معاش آنها را منظّم کند و راه صحیحی را برای زندگی در پیش پای آنان قرار دهد، و آن [[قانون]]، [[شریعت]] است که [[امور دنیوی]] را [[اصلاح]] می‌کند و در راه [[حفظ حقوق]] و عدم تعدّی و [[تجاوز]] و تجاسر به دیگران، [[مردم]] را [[تربیت]] می‌کند و راهی را برای رسیدن به [[خدا]] معیّن می‌کند و آنها را به عالم ماوراء [[طبیعت]] و مادّه متوجّه نموده و به یاد [[آخرت]] و نتیجه [[اعمال]] می‌اندازد، و ندای رحیل را برای سفرِ به سوی خدا در گوش آنان می‌نوازد و آنها را می‌ترساند و [[دعوت حق]] را به آنها [[ابلاغ]] می‌کند و به [[صراط مستقیم]] [[رهبری]] می‌نماید.
#این اساس تربیت [[شرعی]] باید به دست [[انسانی]] مؤیَّد به [[آیات]] و بیّناتی (که آن [[معجزه]] است) از جانب خداوندتعالی انجام بگیرد تا مردم [[دعوت]] او را بپذیرند و نوع بشر در مقابل او [[خاضع]] گردند. و لذا در [[سنّت]] [[حق تعالی]] ارسال چنین فردی، لازم و حتمی است.
 
از آنجا که [[خداوند]] در [[عنایت]] به [[نظام]] عالم از [[ریزش باران]] دریغ نمی‌کند؛ چون [[زمین]] در پرورش درختان و گیاهان و حیوانات و [[انسان‌ها]] به [[باران]] محتاج است، همین طور [[نظام]] عالم، [[بی‌نیاز]] از امامی نیست که [[صلاح]] [[دنیا]] و [[آخرت]] را به انسان‌ها بفهماند. آری کسی که در [[نظام احسن]] [[آفرینش]] از رویاندن موی ابروان به جهت [[زیبایی]] و برخی حکمت‌های دیگر مضایقه نکرده، چگونه ممکن است از فرستادن امامی که وجودش رحمهً للعالمین و [[هدایتگر]] به [[صراط مستقیم]] است، خودداری کند؟
بنابر این، [[لطف]] و [[عنایت]] از [[مقام]] [[منیع]] خداست که چنین شخصی را ایجاد فرموده تا سبب [[دستگیری]] و [[نجات بشر]] در دنیا و آخرت باشد و این شخص [[خلیفه خدا در زمین]] و [[امام]] و هدایتگر انسان‌هاست.
 
اگر کسی [[شبهه]] کند که: این دلیل فقط دلالت بر [[لزوم]] [[فرستادن پیامبر]] از جانب [[خداوند]] می‌نماید که دارای [[شریعت]] و [[قانون]] باشد و خود آن [[پیامبر]] [[مبیّن]] شریعت خویش باشد و دلالت بر [[لزوم امام]] ندارد!
 
در پاسخ گفته می‌شود: همان‌طور که [[بشر]] احتیاج به [[پیامبر صاحب شریعت]] دارد، نیازمند به [[حافظ]] آن شریعت و کفیل و [[قیّم]] آن نیز هست؛ زیرا برای [[مردم]] [[حفظ]] جمیع [[احکام شریعت]] و [[کتاب الهی]] مقدور نیست. علاوه بر این که [[کتاب خدا]] هم به [[تنهایی]] مبیّن جمیع [[احکام]] - به گونه ای که [[نیاز به امام]] را در مراجعات رفع کند - نخواهد بود؛ زیرا در کتاب خدا مجمل و مفصّل، [[محکم و متشابه]]، [[عام و خاص]]، مطلق و مقیّد، [[ناسخ و منسوخ]]، بطون و دقایق غامضه و [[اسرار]] ملکوتیه به اندازه ای وجود دارد که احاطه بر [[معرفت]] آنها برای غیر [[نبی]] و [[وصی]] او، ممکن نیست. پس [[وجود امام]] عالِم به جمیع احکام و احتیاجات بشر و حافظ و قیّم و [[مفسّر]] و مبیّن کتاب خدا، ضروری است.
 
اگر کسی شبهه کند و (در مقابل [[برهان]] فوق) بگوید: اگر حکمای [[خبیر]] و عقلای هر [[ملّت]]، «قانون [[عدل]]» را طبق آراء و سلیقه خود بر آن ملّت [[اجرا]] کنند و افراد را تحت [[تربیت]] صحیح بر [[پیروی]] از آن [[قانون]] [[عادت]] دهند و از [[دوران کودکی]] با تلقینات [[روحی]]، [[روح]] [[کودک]] را از [[دروغ]] و دزدی و هر گونه [[خیانت]] و جنایتی بر [[حذر]] دارند، در این صورت چه نیازی به [[امام]] داریم؟ زیرا اگر [[فایده امام]] [[حفظ]] [[مردم]] از تعدّیات و تجاوزات و... است، این فایده به غیر امام نیز ممکن است و تجربه هم بر آن [[گواه]] است.
 
در پاسخ گفته می‌شود: نقش امام تنها حفظ [[نظام اجتماع]] نیست<ref>اگر چه آن هم بر وجهی که ذکر می‌شود به غیر امام محقق نمی‌شود و تجربه هم بر خلاف آنچه که ذکر کرده‌اند گواهی می‌دهد.</ref> و همان‌طور که بیان شد [[مقام امام]] منحصر به حفظ [[عدالت]] و [[توازن]] در [[حقوق]] نیست، بلکه امام رابط و واسطه بین [[خالق]] و مخلوق است و عالِم به نیازهای مادی و [[معنوی]]، [[دنیوی]] و اُخروی [[مخلوقات]] است و چون [[بشر]] در عالَم [[طبیعت]] قدم نهاده و از [[نسیم]] عالَم [[قدس]] به دور افتاده و از نفحات ربّانی و جلوه‌های [[ملکوتی]] [[محروم]] مانده، در خودش [[نگرانی]] و [[اضطراب]] [[مشاهده]] می‌کند، (خواه متمدّن باشد، خواه نباشد، و خواه در [[اجتماع]] [[زندگی]] کند یا نکند) و [[امنیت]] از این نگرانی و اضطراب با مراجعه به امام و با [[تعلّم]] و پیروی از او حاصل می‌شود.
 
بنا بر این اگر فرض کنیم [[انسانی]] تنها، بدون هیچ رابطه ای (با [[زن]] و فرزند، [[پدر]] و [[مادر]]، [[خواهر]] و [[برادر]]، [[شریک]] و [[همسایه]]، [[حاکم]] و محکوم، [[رئیس]] و مرئوس) در جزیره ای سبز و خرّم زندگی کند و از همه مواهب [[مادّی]] نیز بهره مند شود، باز هم این نگرانی و اضطراب در او هست و خاطرِ پریشان او را [[رنج]] می‌دهد و هر لحظه که به یاد نقاط [[ضعف]] و نقصان خود می‌افتد، در [[پریشانی]] واقع می‌شود و [[حسّ]] دوری از [[حریم]] [[امن]] [[الهی]] - که منزلگاه [[واقعی]] اوست - تمام نعمت‌های این جزیره خرّم و سبز و [[دل]] انگیز را بر او تلخ‌تر از زهر می‌کند و [[لذّت]] استفاده از مناظر زیبای آنجا را از او می‌گیرد و آن را همچون هیاکل غول و دیو جلوه می‌دهد؛ لذا تا [[انسان]] با خدای خویش انس نگیرد، [[آرامش]] برای او حاصل نگردد و آرامش او فقط و فقط با انس به خداست که {{متن قرآن|أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}}<ref>«آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.</ref>.
 
ذکر [[خدای تعالی]] و آرامش و سکون خاطر در دل جای نمی‌گیرد مگر به [[تعلیم]] مربّیِ کامل که همه راه‌های [[آخرت]] را طی نموده و زبانش به {{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي}} گویاست و تنها اوست که [[شایستگی]] [[مقام امامت]] و [[هدایتگری]] را دارد.
 
بر محقّق و ناقدِ [[بصیر]] و مؤمنِ [[خبیر]] پوشیده نیست که این نحوه از [[استدلال]] بر [[لزوم امام]] را که مبتنی بر [[حفظ]] [[اجتماع]] و تمدّن [[بشر]] و بر اساس رعایت [[حقوق]] و عدم [[تجاوز]] به دیگران و پیدایش [[مدینه فاضله]] بر پایه [[تعاون]] بقاء (نه [[تنازع]] بقاء) است، بسیاری از متکلّمین اقامه نموده و با این [[برهان]] و نظیر آن خواسته‌اند مسئله [[لزوم]] [[نیاز به وجود امام]] را [[اثبات]] کنند. ولی باید دانست و [[اعتقاد قلبی]] داشت که [[مقام امام]] از این [[مسئولیّت]] بالاتر و [[وظیفه]] او با ارج‌تر است، چنان که در [[روایات]] بسیار به این امر مهمّ تصریح شده مانند آن که: «[[حیات بشر]] به او بستگی دارد و اگر او نباشد [[زمین]] اهلش را در کام خود فرو می‌برد»<ref>{{متن حدیث|کما عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ لَمَاجَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ‌}}. (بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۵۹ حدیث ۷۹).</ref> و «او ریسمان [[خداوند]]»<ref>{{متن حدیث|عن أبی جعفر{{ع}}: آل محمّد{{صل}} هم حبل الله الذی أمرنا بالاعتصام به، قال الله: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ}}}}. (تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹۴ حدیث ۱۲۳).</ref> و «[[اسم اعظم]]»<ref>فی الحدیث: {{متن حدیث|إنّ أمیرالمؤمنین{{ع}} مرّ فی طریق فسایره خیبریّ فمرّ بواد قد سال، فرکب الخیبری مرطه و عبر علی الماء، ثمّ نادی أمیرالمؤمنین{{ع}}: یا هذا! لو عرفتَ ما عرفتُ لجزتَ کما جزتُ، فقال له أمیرالمؤمنین{{ع}}: مکانک، ثمّ أومأ بیده إلی الماء فجمد و مرّ علیه، فلمّا رأی الخیبری ذلک أکبّ علی قدمیه، و قال له: یا فتی! ما قلتَ حتّی حوّلت الماء حجراً؟ فقال له أمیرالمؤمنین{{ع}}: فما قلتَ أنتَ حتّی عبرتَ علی الماء؟ فقال الخیبریّ: أنا دعوتُ الله باسمه الأعظم، فقال له أمیرالمؤمنین{{ع}}: و ما هو؟ قال: سألته باسم وصیّ محمّد{{صل}}. فقال أمیرالمؤمنین{{ع}}: أنا وصیّ محمّد. فقال الخیبریّ: إنّه لحقّ، ثمّ أسلم}}. مدینة المعاجز، ج۱، ص۴۳۰، حدیث ۲۹۰.</ref> و «[[آیت]] کبرای [[حق]]»<ref>فی الحدیث: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا آيَةَ اللَّهِ الْعُظْمَى‌}}. الإقبال، ج۲، ص۶۰۸؛ المزار الکبیر، ج۲۰۶.</ref> و «قوام عالم»<ref>در زیارت جامعه: {{متن حدیث|سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلَادِ}}. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰ در حدیث دیگر: {{متن حدیث|نَحْنُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ‌}} (تفسیر القمی، ج۲، ص۶۱) در روایت دیگر: {{متن حدیث|هُمْ قُوَّامُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يَنْزِلُ الْغَيْثُ‌}} (تفسیر الفرات الکوفی، ج۱۷۲) در باب زیارت بقیع وارد شده: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمُ الْقُوَّامَ فِي الْبَرِيَّةِ}} (کافی، ج۴، ص۵۵۹).</ref> و «[[والیان]] [[امر خداوند]]»<ref>در احادیث وارد شده که امام باقر{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ}}. کافی، ج۱، ص۱۴۵، حدیث ۷.</ref> و «مایه [[حیات]] دلها» و «باعث [[اطمینان]] [[قلوب]]» و... است.<ref>[[سید  قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید  قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۹۵.</ref>
 
====وجه دوّم====
وجه دوم این است که: آیا افراد [[بشر]] به خودی خود و به [[تنهایی]] می‌توانند [[سعادت]] و [[شقاوت]] خود را تشخیص دهند و به موجبات آن پی ببرند؟ شکی نیست در این که بشر به تنهایی از تشخیص آن عاجز است و راهی را که [[انسان]] باید برای رسیدن به [[سعادت ابدی]] و دوری از شقاوت [[سرمدی]] [[سلوک]] کند و طریقی را که باید [[سبیل]] خود قرار دهد تا [[حسن عاقبت]] و [[سعادت]] را در بر داشته باشد و از [[شقاوت]] و [[خسران]] [[نجات]] یابد، اجلّ و [[برتر]] از آن است که هر شخصی و فردی به خودی خود بتواند پیدا کند و به آن برسد، بلکه محتاج به کسی خواهد بود که عالم و [[دانا]] باشد.
 
به عبارت بهتر می‌گوییم: [[انسان]] را سعادتی است که [[نیکوترین]] حالات اوست و شقاوت و [[بدبختی]] است که بدترین حالات اوست و [[شناسایی]] سعادت و شقاوت از عهده [[بشر]] خارج است؛ زیرا [[بدیهی]] است که [[شناخت]] این امر محتاج است به این که شخص عالِم باشد و آنچه [[حقیقت]] اوست بشناسد و پی به حقیقت عالَم و اجزاء آن برده باشد و کیفیت ابتداء [[خلقت]] و بازگشت و [[عاقبت]] خود را بداند و نیز باید بداند که آیا غیر از این عالم و [[زمان]] و مکان، عالم دیگری هست، یا منحصر به همین عالم است و غیر از این [[لذات]] و [[آلام]]؛ [[لذائذ]] و آلامی هست یا خیر؟ و جزئیات هر یک و آنچه باعث سعادت و شقاوت است را بداند! و کدام [[عاقل]] است که بگوید [[خداوند]] دانا و [[حکیم]] این امر را به عهده بشر گذاشته و انسان توانای به این امر است؟ عجز [[آدمی]] از آن روشن‌تر است که بتواند دعوی این امر کند یا [[اقامه دلیل]] بر امکان آن نماید! [[انسانی]] که از رسیدن به حقیقت و سرّ کوچک‌ترین امری از امور عاجز است و هر چند شب و [[روز]] بر او بیشتر بگذرد و [[اندیشه]] و [[تأمل]] بیشتر نماید، عجز او آشکارتر گردد! پس واضح است که بشر به انفراد و [[تنهایی]] به این امر نمی‌تواند برسد.
 
آیا بشر می‌تواند به [[اجتماع]] و تبادل [[افکار]]، عهده دار این امر بزرگ باشد؟ به [[یقین]] این امر به اجتماع نیز حاصل نمی‌شود؛ زیرا واضح است که عده ای از عقلاء و [[دانشمندان]] عالم پس از زحمات زیاد و صرف [[عمر]]، از رسیدن به [[حقیقت اشیاء]] اظهار عجز کرده‌اند، به علاوه آنچه را که با کمال [[فکر]] و [[اندیشه]] دانسته و دریافته‌اند با نتیجه آنچه دانشمندان دیگر به [[زحمت]] و فکر و [[ریاضت]] دریافته و فهمیده‌اند مخالف می‌بینند، و لذا همین [[اختلاف]]، کاشف از عجز [[بشر]] می‌باشد، علاوه بر اینکه لازم می‌آید که [[خداوند حکیم]] بشر را خود سر، واگذاشته باشد تا به [[اجتماع]]، راه [[سعادت]] را [[کشف]] کند!
 
چگونه کسی که خودش به سعادت مقصود نرسیده می‌تواند دیگران را به سعادت برساند؟ و جز [[انبیاء]] و [[اوصیاء]] کیست که ادعای این امر نماید و بگوید من [[نجات دهنده]] بشر بوده و راه [[نجات]] و سعادت را می‌دانم و خداوند حکیم مرا [[دانا]] فرموده و برای [[راهنمایی]] بشر فرستاده است؟ فقط انبیاء و اوصیاء هستند که با صدای بلند گفته‌اند ما [[برگزیدگان]] از طرف [[پروردگار]] عالم بوده و ما را به واسطه [[لطف]] و [[محبّت]] خود به سوی [[بندگان]] فرستاده و ما را به [[حقیقت]] امر و به راه سعادت و [[شقاوت]] واقف نموده و هر کس از ما [[پیروی]] نماید او را به سعادت می‌رسانیم و از زیان و [[خسران]] نجاتش می‌دهیم و با ما علامات و نشانه‌هائی است که دلیل [[صدق]] و [[راستی]] ماست، بیایید بشنوید و چند قدمی با ما بردارید، اگر زیان و خسران دیدید برگردید و ما را ملامت نمائید!
 
در این صورت [[حکم]] [[خِرَد]] چیست؟ و [[عقل]] چه می‌فهمد و چه می‌گوید؟ آیا غیر از این است که می‌گوید بشر ناچار و ناگزیر است از این که [[متابعت]] این شخص کند تا از وادی [[حیرت]] نجات یابد و به سعادت مطلوب نائل گردد؟
 
از این بیان ظاهر شد که وجود انبیاء در عالم به [[حکم عقل]] [[ضرورت]] دارد و مدّعی [[نبوّت]] باید دو امر را دارا باشد:
اول این که به [[راه هدایت]] و سعادت از طرف پروردگار [[آگاه]] باشد و در ثانی دارای نشانه ای بر [[صدق]] دعوی خود باشد؛ اگر چه امر اول خود دلیل و [[برهان]] روشنی بر صدق دعوی اوست و لکن از آن جایی که [[عامه]] [[بشر]] در ابتداء امر [[جاهل]] و [[نادان]] می‌باشند، ناگزیر از این است که علامت بر صدق کلمات خود داشته باشد و لذا [[قرآن مجید]] در ذکر قصه هر [[پیامبری]] می‌فرماید که او را فرستادیم و با او بود [[آیات]] بیّنات<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ}} «و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی به سوی قوم آنان فرستادیم که برای آنها برهان‌ها (ی روشن) آوردند» سوره روم، آیه ۴۷؛ و بسیاری از آیات دیگر که به این مطلب اشاره می‌کند.</ref>.
 
حالِ بشر و [[انبیاء]] مانند کسانی است که در بیابان [[تاریکی]] راه را گم کرده و حیران و سرگردان باشند و هیچ راه نجاتی برای خود نبینند و می‌دانند اگر راه را پیدا کنند به مقصد و [[سعادت]] رسیده و از [[ظلمات]]، خلاصی می‌یابند و نیز اگر [[رجوع]] به [[دانش]] خود کنند می‌دانند که مجتمعاً یا منفرداً راه را نتوانند پیدا کنند و در این حال [[مشاهده]] کنند که کسی از میان برخواسته با کمال [[اطمینان]] و [[سکینه]] و [[وقار]] می‌رود و می‌گوید: ای گمشدگان راه و مقصد و [[گمراهان]] بیابان [[حیرت]] و [[ضلالت]]! [[خداوند]] عالم راه را به من آموخته و مرا [[مأمور]] نموده که شما را به [[راه هدایت]] [[راهنمایی]] کنم و به سر [[منزل]] سعادت برسانم؛ به راهی که من می‌روم بیائید و [[پیروی]] من نمایید و با من نشانه‌های [[راستی و درستی]] است و ببینید که هیچ [[تزلزل]] و شکی در مدعای خود ندارد و با او دلائل و نشانه‌های بسیاری بر راستی و درستی او است...؛ در این صورت آیا [[عقل]] [[حکم]] نمی‌کند که باید پیروی از این شخص نمود؟ و آیا در این مثال، گمشدگان پیروی او نخواهند کرد و درنگ خواهند نمود؟!<ref>[[سید  قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید  قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۹۹.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[هدایت]]
* [[ولایت]] ([[ولایت تکوینی]]؛ [[ولایت تشریعی]]؛ [[ولایت امر]])
* [[خلافت]]
* [[شهادت]]
* [[ملک]]
* [[حکم]]
* [[وراثت]] ([[وراثت زمین]]؛ [[وراثت کتاب]])
* [[حجت]]
* [[تمکین فی الارض]]
* [[امت وسط]]
* [[اصطفا]]
* [[اجتبا]]
* [[امامت در قرآن]]
* [[آیات امامت]]
* [[امامت در حدیث]]
* [[امامت در کلام اسلامی]]
* [[امامت در حکمت اسلامی]]
* [[امامت در عرفان اسلامی]]
* [[امامت از دیدگاه برون‌دینی]]
* [[امامت امامان دوازده‌گانه]]
* [[شؤون امام]]
* [[صفات امام]]
* [[راه تعیین امام]]
* [[امامان دوازده‌گانه]]
* [[امامت امام على]]
* [[امامت امام حسن مجتبى]]
* [[امامت امام حسين]]
* [[امامت امام سجاد]]
* [[امامت امام باقر]]
* [[امامت امام صادق]]
* [[امامت امام كاظم]]
* [[امامت امام رضا]]
* [[امامت امام جواد]]
* [[امامت امام هادى]]
* [[امامت امام حسن عسکری]]
* [[امامت امام مهدى]]
* [[امامان از اهل بیت پیامبر خاتم]]
{{پایان مدخل وابسته}}
 
=='''[[:رده:آثار امامت|منبع‌شناسی جامع امامت]]'''==
{{منبع جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های امامت|کتاب‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های امامت|مقاله‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های امامت|پایان‌نامه‌شناسی امامت]].
{{پایان منبع جامع}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
#[[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:مدخل]]
[[رده:اثبات ضرورت امامت]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش