پرش به محتوا

دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۰: خط ۵۰:
[[پرونده:مکارم شیرازی.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[ناصر مکارم شیرازی]]]]
[[پرونده:مکارم شیرازی.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[ناصر مکارم شیرازی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 پیام قرآن]»'' و ''«[http://lib.eshia.ir/27575/25/152 تفسیر نمونه]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت‌الله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 پیام قرآن]»'' و ''«[http://lib.eshia.ir/27575/25/152 تفسیر نمونه]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::*«مسلم است که آنها از طریق [[علوم معمولی]] نمی‌توانستند تمام اعصار و قرون را ببینند؛ یا از تمام اقوام و طوائف آگاه باشند؛ پس راهی جز از طریق [[علم غیب]] "به [[تعلیم الهی]]" وجود نخواهد داشت. از این گذشته مأموریت آنها، ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون انسان‌ها را شامل می‌شده، و قلمرو آنها تنها ظواهر نبوده است؛ این گستردگی مأموریت نیز ایجاب می‌کند که اجمالاً از اسرار درون مردم جامعه نیز آگاه باشند؛ این همان چیزی است که در [[روایات]] متعدد به صورت یک [[استدلال عقلی]] منعکس است و نه یک [[حکم تعبدی]]. مثلاً [[امام صادق]] {{ع}}، به یکی از [[راویان اخبار]] به نام [[عبدالعزیز الصائغ]] می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|«اَتَرى اَنَّ اللهَ اسْتَرْعى رَاعِیاً عَلى عِبَادِهِ وَ اسْتَخْلَفَ خَلیفَةً عَلَیْهِمْ یَحْجُبُ عَنْهُ شَیْئاً مِنْ اُمُورِهِمْ»}}»<ref>آیا تو فکر می‌کنی ممکن است خداوند سرپرستی بر بندگان خود بگمارد، و خلیفه‌ای برای آنها قرار دهد و چیزی از امور و اسرار آنان بر وی مکتوم باشد؟؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۷، حدیث ۲.</ref>. همین معنا به تعبیر روشن‌تری در حدیث [[ابراهیم بن عمر]] آمده است که می‌گوید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|«مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ یَحْتَجُّ بِعَبْد فى بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمیعَ مَا یَحْتَاجُ اِلَیهِ فَقَدْ اِفْتَرى عَلَى اللهِ»}}<ref>کسی که گمان کند خداوند بنده‌ای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهای او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۹، حدیث ۸.</ref>»<ref>[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 [[پیام قرآن ج۷ (کتاب)|پیام قرآن]]، ج۷، ص ۲۴۶.]</ref>.
:::::*«ما می‌دانیم دایره ماموریت پیشوایان هم از نظر زمان و هم از نظر مکان بسیار گسترده بوده است. مخصوصاً در مورد رسالت پیامبر اسلام و امامت امامان{{عم}} این مأموریت، جهانی و جاودانی است؛ یعنی هم تمام روی زمین را شامل می‌شود و هم تمام زمان‌ها را تا دامنه قیامت دربرمی‌گیرد. آیا کسی که مثلا استاندار استانی باشد می‌تواند مأموریت خود را در آن استان بدون آگاهی از اوضاع مردم استان و امکانات منطقه و امتیازات و محرومیت‌های آنها انجام دهد؟ مسلّماً قادر نیست. با این حال چگونه پیامبری که مبعوث به پیامبری برای تمام مردم دنیا تا دامنه قیامت می‌باشد ممکن است رسالت خویش را بدون آگاهی از وضع جهان تا آخرین روز مأموریتش انجام دهد؟! مسلم است که آنها از طریق [[علوم معمولی]] نمی‌توانستند تمام اعصار و قرون را ببینند؛ یا از تمام اقوام و طوائف آگاه باشند؛ پس راهی جز از طریق [[علم غیب]] "به [[تعلیم الهی]]" وجود نخواهد داشت. از این گذشته مأموریت آنها، ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون انسان‌ها را شامل می‌شده، و قلمرو آنها تنها ظواهر نبوده است؛ این گستردگی مأموریت نیز ایجاب می‌کند که اجمالاً از اسرار درون مردم جامعه نیز آگاه باشند؛ این همان چیزی است که در [[روایات]] متعدد به صورت یک [[استدلال عقلی]] منعکس است و نه یک [[حکم تعبدی]]. مثلاً [[امام صادق]] {{ع}}، به یکی از [[راویان اخبار]] به نام [[عبدالعزیز الصائغ]] می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|«اَتَرى اَنَّ اللهَ اسْتَرْعى رَاعِیاً عَلى عِبَادِهِ وَ اسْتَخْلَفَ خَلیفَةً عَلَیْهِمْ یَحْجُبُ عَنْهُ شَیْئاً مِنْ اُمُورِهِمْ»}}»<ref>آیا تو فکر می‌کنی ممکن است خداوند سرپرستی بر بندگان خود بگمارد، و خلیفه‌ای برای آنها قرار دهد و چیزی از امور و اسرار آنان بر وی مکتوم باشد؟؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۷، حدیث ۲.</ref>. همین معنا به تعبیر روشن‌تری در حدیث [[ابراهیم بن عمر]] آمده است که می‌گوید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|«مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ یَحْتَجُّ بِعَبْد فى بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمیعَ مَا یَحْتَاجُ اِلَیهِ فَقَدْ اِفْتَرى عَلَى اللهِ»}}<ref>کسی که گمان کند خداوند بنده‌ای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهای او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۹، حدیث ۸.</ref>»<ref>[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 [[پیام قرآن ج۷ (کتاب)|پیام قرآن]]، ج۷، ص ۲۴۶.]</ref>.
:::::*«در اينجا دو راه ديگر براى اثبات اين واقعيت كه [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} اجمالاً از اسرار غيب آگاه بودند وجود دارد: '''نخست اينكه:''' مى‌‏دانيم دايره ماموريت آنها محدود به مكان و زمان خاصى نبوده، بلكه رسالت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامت]] [[امامان]]{{عم}} جهانى و جاودانى است، چگونه ممكن است كسى چنين ماموريت گسترده‌‏اى داشته باشد؟ در حالى كه هيچگونه آگاهى جز بر زمان و محيط محدود خود نداشته باشد؟ آيا كسى را كه مثلا مامور امارت و استاندارى بخش عظيمى از كشورى مى‌‏كنند مى‌‏تواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عين حال ماموريت خود را به خوبى انجام دهد؟! به تعبير ديگر: [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} در مدت حيات خود بايد آن چنان احكام الهى را بيان و اجرا كند كه جوابگوى نيازمندی‌هاى همه انسانها در هر زمان و مكان باشد، و اين ممكن نيست مگر اينكه لااقل بخشى از اسرار غيب را بداند. '''ديگر اينكه:''' سه آيه در قرآن مجيد است كه اگر آنها را در كنار هم بچينيم مساله [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} از آن روشن مى‏‌شود، نخست اينكه قرآن در مورد كسى كه تخت ملكه "سبا" را در يك چشم بر هم زدن نزد "سليمان" آورد يعنى [[آصف بن برخيا]] مى‌‏گويد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي]]}}﴾}}<ref>«كسى كه دانشى از كتاب داشت گفت من آن را پيش از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد، و هنگامى كه (سليمان) آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است.» نمل، آیه۴۰.</ref>. در آيه ديگر مى‌‏خوانيم:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}﴾}}<ref>«بگو كافى است براى گواه ميان من و شما، خداوند، و كسى كه علم كتاب نزد او است.»رعد ۴۳</ref>. از سوى ديگر در احاديث متعددى كه در كتب اهل سنت و شيعه نقل شده چنين مى‏‌خوانيم كه ابو سعيد خدرى مى‌‏گويد «از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} معنى {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ}}﴾}} را سؤال كردم، فرمود: او وصى برادرم سليمان بن داود بود، گفتم: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ}}﴾}}" كيست؟ فرمود: {{عربی|اندازه=155%|«ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب‏!»}} او برادرم على بن ابى طالب است»<ref>به جلد ۳ "احقاق الحق" صفحه ٢٨٠- ٢٨١ و "نور الثقلين" جلد ٢ صفحه ۵۲۳ مراجعه شود.</ref>. با توجه به اينكه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ }}﴾}} كه در مورد "آصف" آمده علم جزئى را مى‏گويد، و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عِلْمُ الْكِتابِ}}﴾}} كه در باره [[امام علی]]{{ع}} آمده علم كلى را مى‏‌گويد، تفاوت ميان مقام علمى "آصف" و [[امام علی|على]]{{ع}} روشن مى‌‏گردد. از سوى سوم در آيه ٨٩ سوره نحل مى‌‏خوانيم: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ}}﴾}} «ما قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر هر چيزى است». روشن است كسى كه عالم به اسرار چنين كتابى باشد، بايد اسرار غيب را بداند، و اين دليلى است آشكار بر اينكه ممكن است انسانى از اولياء اللَّه، از اسرار غيب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/27575/25/152 تفسير نمونه، ج‏۲۵، ص۱۵۲.]</ref>.
:::::*«در اينجا دو راه ديگر براى اثبات اين واقعيت كه [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} اجمالاً از اسرار غيب آگاه بودند وجود دارد: '''نخست اينكه:''' مى‌‏دانيم دايره ماموريت آنها محدود به مكان و زمان خاصى نبوده، بلكه رسالت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامت]] [[امامان]]{{عم}} جهانى و جاودانى است، چگونه ممكن است كسى چنين ماموريت گسترده‌‏اى داشته باشد؟ در حالى كه هيچگونه آگاهى جز بر زمان و محيط محدود خود نداشته باشد؟ آيا كسى را كه مثلا مامور امارت و استاندارى بخش عظيمى از كشورى مى‌‏كنند مى‌‏تواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عين حال ماموريت خود را به خوبى انجام دهد؟! به تعبير ديگر: [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} در مدت حيات خود بايد آن چنان احكام الهى را بيان و اجرا كند كه جوابگوى نيازمندی‌هاى همه انسانها در هر زمان و مكان باشد، و اين ممكن نيست مگر اينكه لااقل بخشى از اسرار غيب را بداند. '''ديگر اينكه:''' سه آيه در قرآن مجيد است كه اگر آنها را در كنار هم بچينيم مساله [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} از آن روشن مى‏‌شود، نخست اينكه قرآن در مورد كسى كه تخت ملكه "سبا" را در يك چشم بر هم زدن نزد "سليمان" آورد يعنى [[آصف بن برخيا]] مى‌‏گويد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي]]}}﴾}}<ref>«كسى كه دانشى از كتاب داشت گفت من آن را پيش از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد، و هنگامى كه (سليمان) آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است.» نمل، آیه۴۰.</ref>. در آيه ديگر مى‌‏خوانيم:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}﴾}}<ref>«بگو كافى است براى گواه ميان من و شما، خداوند، و كسى كه علم كتاب نزد او است.»رعد ۴۳</ref>. از سوى ديگر در احاديث متعددى كه در كتب اهل سنت و شيعه نقل شده چنين مى‏‌خوانيم كه ابو سعيد خدرى مى‌‏گويد «از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} معنى {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ}}﴾}} را سؤال كردم، فرمود: او وصى برادرم سليمان بن داود بود، گفتم: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ}}﴾}}" كيست؟ فرمود: {{عربی|اندازه=155%|«ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب‏!»}} او برادرم على بن ابى طالب است»<ref>به جلد ۳ "احقاق الحق" صفحه ٢٨٠- ٢٨١ و "نور الثقلين" جلد ٢ صفحه ۵۲۳ مراجعه شود.</ref>. با توجه به اينكه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ }}﴾}} كه در مورد "آصف" آمده علم جزئى را مى‏گويد، و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عِلْمُ الْكِتابِ}}﴾}} كه در باره [[امام علی]]{{ع}} آمده علم كلى را مى‏‌گويد، تفاوت ميان مقام علمى "آصف" و [[امام علی|على]]{{ع}} روشن مى‌‏گردد. از سوى سوم در آيه ٨٩ سوره نحل مى‌‏خوانيم: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ}}﴾}} «ما قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر هر چيزى است». روشن است كسى كه عالم به اسرار چنين كتابى باشد، بايد اسرار غيب را بداند، و اين دليلى است آشكار بر اينكه ممكن است انسانى از اولياء اللَّه، از اسرار غيب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/27575/25/152 تفسير نمونه، ج‏۲۵، ص۱۵۲.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
۵۳٬۳۷۰

ویرایش