پرش به محتوا

سکینه دختر امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '=='
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ')
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==')
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:


سرانجام این یادگار [[حادثه کربلا]] در پنجم [[ربیع الاول]] سال ۱۱۷ ق. در مدینه دیده از [[جهان]] فرو بست. [[ابن مطیر]]، [[حاکم مدینه]] که [[کینه]] خاصی از [[بنی هاشم]] به ویژه سکینه داشت، [[پیام]] داد که وی را [[دفن]] نکنید، من خود می‌خواهم بر او [[نماز]] بخوانم، اما او پیش از ظهر از مدینه خارج شد و تا شب بازنگشت. جنازه را در [[بقیع]] قرار داده بودند. نگران بودند که [[جسد]] بر اثر [[گرما]] بد بو شود. از این‌رو خواسته شد که عود و بخور در کنار جنازه‌اش [[دود]] کنند. [[محمد بن عبدالله]] پسر خواهرش فاطمه، سی [[دینار]] بخور خرید و در کنار جنازه‌اش دود کردند. پس از [[نماز]] عشاء بود که [[حاکم مدینه]] آمد و به [[شیبة بن نصاح]] گفت تا بر جنازه‌اش نماز بخواند<ref>وفیات الاعیان، ج۲، ص۳۹۴ و ۳۹۶؛ نفس المهموم، ص۴۸۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۸.</ref>. بی‌تردید حاکم مدینه با این کار می‌خواست از [[حضرت]] [[سکینه]] [[انتقام]] بگیرد؛ زیرا همان طور که گفتیم، آن بانو در برابر ناسزای [[امویان]] می‌ایستاد و به آنان پاسخ می‌داد. در [[حقیقت]]، این کار انتقام از سکینه در برابر ایستادگی‌های آنان در [[بدگویی]] به [[امام علی]]{{ع}} بود.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۴۴-۲۴۵.</ref>
سرانجام این یادگار [[حادثه کربلا]] در پنجم [[ربیع الاول]] سال ۱۱۷ ق. در مدینه دیده از [[جهان]] فرو بست. [[ابن مطیر]]، [[حاکم مدینه]] که [[کینه]] خاصی از [[بنی هاشم]] به ویژه سکینه داشت، [[پیام]] داد که وی را [[دفن]] نکنید، من خود می‌خواهم بر او [[نماز]] بخوانم، اما او پیش از ظهر از مدینه خارج شد و تا شب بازنگشت. جنازه را در [[بقیع]] قرار داده بودند. نگران بودند که [[جسد]] بر اثر [[گرما]] بد بو شود. از این‌رو خواسته شد که عود و بخور در کنار جنازه‌اش [[دود]] کنند. [[محمد بن عبدالله]] پسر خواهرش فاطمه، سی [[دینار]] بخور خرید و در کنار جنازه‌اش دود کردند. پس از [[نماز]] عشاء بود که [[حاکم مدینه]] آمد و به [[شیبة بن نصاح]] گفت تا بر جنازه‌اش نماز بخواند<ref>وفیات الاعیان، ج۲، ص۳۹۴ و ۳۹۶؛ نفس المهموم، ص۴۸۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۸.</ref>. بی‌تردید حاکم مدینه با این کار می‌خواست از [[حضرت]] [[سکینه]] [[انتقام]] بگیرد؛ زیرا همان طور که گفتیم، آن بانو در برابر ناسزای [[امویان]] می‌ایستاد و به آنان پاسخ می‌داد. در [[حقیقت]]، این کار انتقام از سکینه در برابر ایستادگی‌های آنان در [[بدگویی]] به [[امام علی]]{{ع}} بود.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۴۴-۲۴۵.</ref>
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==