برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|
خط ۲۰: |
خط ۲۰: |
| ==[[عام الحزن]] و آغاز دوران بیحمایتی== | | ==[[عام الحزن]] و آغاز دوران بیحمایتی== |
| در [[سال دهم]] از [[بعثت]] واقعه سخت و [[غم]] بار [[وفات]] [[حضرت]] [[ابوطالب]]{{ع}} پیش آمد. [[پیامبر]] مدافع بزرگ خود و [[امنیتی]] را که با حضور ایشان داشت از دست داد. [[وفات حضرت خدیجه]]{{س}} [[مصیبت]] و غم بزرگ دیگری بود که در همان ایام بر ایشان وارد شد. این دو مصیبت آن سال را بر پیامبر [[سال]] [[اندوه]] و [[عزا]] کرد و ایشان آن سال را عام الحزن نامیدند<ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ المناقب، ج۱، ص۱۷۴؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۰۱؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۴۱.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۱.</ref> | | در [[سال دهم]] از [[بعثت]] واقعه سخت و [[غم]] بار [[وفات]] [[حضرت]] [[ابوطالب]]{{ع}} پیش آمد. [[پیامبر]] مدافع بزرگ خود و [[امنیتی]] را که با حضور ایشان داشت از دست داد. [[وفات حضرت خدیجه]]{{س}} [[مصیبت]] و غم بزرگ دیگری بود که در همان ایام بر ایشان وارد شد. این دو مصیبت آن سال را بر پیامبر [[سال]] [[اندوه]] و [[عزا]] کرد و ایشان آن سال را عام الحزن نامیدند<ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ المناقب، ج۱، ص۱۷۴؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۰۱؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۴۱.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۱.</ref> |
|
| |
| ===[[سفر به طائف]] و [[دعوت]] از [[بنی ثقیف]]===
| |
| از آن به بعد [[پیامبر اکرم]] در معرض بیشترین [[آزار]] و اذیتهای [[مشرکان قریش]] قرار گرفت. ایشان خود میفرمود: تا ابوطالب زنده بود، [[قریش]] نتوانست به آنچه در مورد من میخواست برسد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۴۴؛ الکامل، ج۱، ص۶۸۵؛ البدایة والنهایة، ج۴، ص۳۰۵؛ السیرة الحلبیة، ج۱؛ ص۴۹۷؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۳؛ تاریخ دمشق، ج۶۶، ص۳۳۸؛ الکامل، ج۲، ص۹۲؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۲۳؛ سیرة ابن اسحاق، ج۱، ص۲۳۹؛ اسدالغابة، ج۱، ص۲۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۱. {{عربی|أخبرنا محمد بن عمر الاسلمی توفی ابوطالب للنصف من شوال فی السنة العاشرة من حین نبی رسول الله و هو یومئذ ابن بضع و ثمانین سنه) و توفیت خدیجة بعده بشهر...}}؛ (المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۶۷۹)</ref>. از آن وقت ایشان در جستوجوی کمکهای دیگری برآمدند.
| |
|
| |
| از جمله به همراه [[حضرت علی]]{{ع}} و [[زید بن حارثه]] به [[طائف]] که منزلگاه [[قبیله]] بزرگ ثقیف بود، [[سفر]] کردند. ایشان به [[دیدار]] سران قبیله که با آنان [[خویشاوندی]] دوری داشت رفته بود. اگر سران قبیله [[اسلام]] را میپذیرفتند همه یا حداقل اغلب افراد قبیله میپذیرفتند. پیامبر در مجلس سران قبیله در ابتدا آنها را به [[خدا]] دعوت فرمود. [[هدف]] اصلی ایشان [[مسلمان]] شدن آن [[قوم]] بود. سپس از آنها خواست که از او [[حمایت]] کنند تا بتواند [[وظیفه]] [[تبلیغ اسلام]] را به انجام برساند<ref>{{عربی|لما انتهی رسول الله إلی الطائف عمد الی نفر من ثقیف فجلس الیهم فدعاهم إلی الله و کلمهم بماجاء لهم من نصرته علی الاسلام و القیام معه علی من خالفه من قومه}}؛ (تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۴۴؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۳۶؛ السیرة النبویة، ج۱، ص۴۲۰؛ امتاع الاسماع، ج۸، ص۳۰۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۸.</ref>. سران ثقیف نه تنها این پیشنهادات را نپذیرفتند که با سردی و توهین و [[تحقیر]] آن [[حضرت]] را از خود رانده و [[سفیهان]] و بردگان [[شهر]] و [[قوم]] خویش را علیه ایشان شورانده و به [[آزار]] و [[اذیت]] و فریاد و [[ناسزاگویی]] نسبت به ایشان واداشتند.
| |
|
| |
| آن حضرت در کوچههای [[طائف]] محاصره شده بود. از دو طرف او را در میان گرفته و سنگباران میکردند. [[بدن]] و پاها زخمی و خونآلود شده و از آن [[خون]] میچکید، و همراهان جز اینکه بدن خود را سپر کنند کاری نمیتوانستند انجام دهند. این [[سفر]] جز آزار و زجر و [[زحمت]] ثمری نداشته و ایشان [[رنج]] کشیده و زخمی و خسته از این سفر چندین [[روزه]] به [[مکه]] بازگشت<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۱۹؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۴۴؛ الکامل، ج۲، ص۹۱؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۸۵.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۱.</ref>
| |
|
| |
|
| ==بیابانگردی برای [[دعوت]] از [[قبایل]] [[بادیهنشین]]== | | ==بیابانگردی برای [[دعوت]] از [[قبایل]] [[بادیهنشین]]== |