پرش به محتوا

نبوت: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۰۳۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۲ ژوئن ۲۰۱۸
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
:::'''ج''': تشریع نبوت از مراکز تمدن‌ها و جوامع بزرگ: مراکز مهم و متمدن جهان بر مناطق مختلف دیگر، تأثیر دارند، لذا در صورت پذیرش نبوت توسط آنان، تبلیغ و ترویج دین در مناطق دیگر به سهولت انجام می‌گرفت و نوعاً مردمان دیگر مناطق با مراکز مهم از طریق رفت‌وآمد مرتبط بودند مثلاً با ادعای نبوت توسط [[حضرت موسی]] آن‌هم از درون کاخ فرعون در مصر، این خبر مانند باروت در کل قلمرو فرعون منفجر شد <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۵۱-۲۵۴.</ref>.
:::'''ج''': تشریع نبوت از مراکز تمدن‌ها و جوامع بزرگ: مراکز مهم و متمدن جهان بر مناطق مختلف دیگر، تأثیر دارند، لذا در صورت پذیرش نبوت توسط آنان، تبلیغ و ترویج دین در مناطق دیگر به سهولت انجام می‌گرفت و نوعاً مردمان دیگر مناطق با مراکز مهم از طریق رفت‌وآمد مرتبط بودند مثلاً با ادعای نبوت توسط [[حضرت موسی]] آن‌هم از درون کاخ فرعون در مصر، این خبر مانند باروت در کل قلمرو فرعون منفجر شد <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۵۱-۲۵۴.</ref>.


==[[وحی]] در لغت==
واژه وحی و مشتقات آن، معانی گوناگونی دارد: "اشاره، نوشتن، پیام، در دل افکندن، سخن گفتن پنهانی، القاء مطلبی به دیگری، سرعت، صدا، آتش و...". خلیل بن احمد فراهیدی می‌نویسد: "وحی، یرجی به معنای کتب یکتب است و "اوحی" "باب افعال" به معنای برانگیختن، [[الهام]] و اشاره است؛ "اوحی لها" یعنی به او امر کرد و "ایحاء" "باب افعال" به معنای اشاره می‌آید. لسان العرب به همه معانی گفته شده اشاره نموده و از زبان ثعلبه می‌نویسد: به ابن انبار گفتم: [[وحی]] چیست؟ {{عربی|اندازه=150%|"قال: الملک، فقلت: و لِمَ سمی الملک وحی؟ فقال: الوحی النار فکانه مثل النار ینفع و یضر"}} <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۹ و ۳۰.</ref>.
ابن دُرَید، بر آن است که اگر خاستگاه وحی، خداوند متعال باشد معنای این واژه "خبر" و در دل افکندن خواهد بود و اگر منشأ وحی، مردم و انسان‌ها باشند، در این صورت وحی به معنای اشاره است.
واژه "[[وحی]]" گاه مصدرِ "وحی – یحی – و حیاً" است و گاه اسم و مصدر از "اوحی – یوحی – ایحاء" شمرده می‌شود؛ لکن گویا اتفاق بر این سات که "وحی و ایحاء" هر دو به یک معنی می‌باشند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۱۹-۲۱.</ref>.
برخی از لغت‌شناسان برای وحی یک معنای اصلی بیان نموده و سایر معانی را به این اصل بازمی‌گردانند: ابن فارس، نویسنده مقاییس اللغة می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|" "و، حاء، یاء" اصل یدل علی القاء علی فی اخفاء أو غیره إلی غیرک... و کل ما فی باب الوحی فراجع إلی هذا الاصل الذی ذکرناه"}}. [[راغب اصفهانی]] می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|"اصل الوحی: الارشارة الریعة"}}. در تاج العروس، اساس [[وحی]] را سری بودن آن می‌داند و می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|"سمی وحیاً لأن المَلَک أسره عن الخلق و خص به النبی... "}}. زبیدی در نقل دیگری از ابواسحاق می‌نویسد: "اصل وحی، در لغت اعلام پنهانی است و به همین جهت [[الهام]] را وحی گویند". [[حسن مصطفوی|مؤلف التحقیق فی کلمات القرآن]] می‌نویسد: اصل یگانه در ماده "وحی" افکندن و القاء امری در باطن و درون چیزی است: تکوینی باشد یا قلبی؛ چه آن امر، علم باشد یا ایمان یا نور یا وسوسه و چه القاکننده [[فرشته]] باشد یا انسان یا چیز دیگر، چه باواسطه باشد یا بی‌واسطه" <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص  ۳۱-۳۳.</ref>.
عناصر محوری در معنای لغوی [[وحی]] را می‌توان چنین شماره کرد:
#انتقال سریع.
#پنهانی و پوشیده بودن غیر.
#القای مطلبی به غیره به قصد فهمیدن مخاطب <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۱.</ref>.
==[[وحی]] در اصطلاح==
==[[وحی]] در اصطلاح==
هرگاه وحی به‌طور مطلق و بدون قرینه به کار رود، بر [[وحی رسالی]] دلالت دارد. عقل عادی انسان نمی‌تواند جزئیات وحی را درک کرده و از آن تعریفی دقیق ارائه دهد. مفهوم اصطلاحی وحی، مکالمات و افاضات تشریعی خداوند بر انسان‌های برگزیده است. زرقانی: {{عربی|اندازه=150%|"فی لسان الشرع أن یُعلِمَ اللهُ تعالی من اصطفاه مِن عباده کل ما أراد اطلاعه علیه من انواع الهدایة و العلم لکن بطریقة سریة خفیة غیر معتادةٍ للبشر"}}. [[شیخ محمد عبده]] می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|"و قد عرفوه شرعاً بأنه اعلام الله تعالی لنبی من انبیائه بحکم شرعی و نحوه... بأنه عرفان یجده من نفسه مع الیقین بأنه من قبل الله بواسطه أو بغیر واسطة"}} و [[سیوطی]] [[وحی]] را اعلام نمودن [[شریعت]] دانسته است. از دیدگاه فلاسفه، راز تلقی وحی، اتصال نفس و روح [[پیامبران]] با عقل فعال است. [[علامه طباطبائی]] نیز وحی را از لوازم [[نبوت]] می‌داند که نوعی تکلیم الهی است و نبوت بر آن توقف دارد و می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|"و قد قرر الادب الدینی فی الاسلام أن لا یطلق الوحی علی غیر ما عند الانبیاء و الرسل من تکلیم الهی"}}. درمجموع می‌توان گفت: در وحی الهی به پیامبران، همان خصیصه اصلی "آگاهی بخشی رمزی و فوری" وجود دارد <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۳۴-۳۶؛ [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>.
هرگاه وحی به‌طور مطلق و بدون قرینه به کار رود، بر [[وحی رسالی]] دلالت دارد. عقل عادی انسان نمی‌تواند جزئیات وحی را درک کرده و از آن تعریفی دقیق ارائه دهد. مفهوم اصطلاحی وحی، مکالمات و افاضات تشریعی خداوند بر انسان‌های برگزیده است. زرقانی: {{عربی|اندازه=150%|"فی لسان الشرع أن یُعلِمَ اللهُ تعالی من اصطفاه مِن عباده کل ما أراد اطلاعه علیه من انواع الهدایة و العلم لکن بطریقة سریة خفیة غیر معتادةٍ للبشر"}}. [[شیخ محمد عبده]] می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|"و قد عرفوه شرعاً بأنه اعلام الله تعالی لنبی من انبیائه بحکم شرعی و نحوه... بأنه عرفان یجده من نفسه مع الیقین بأنه من قبل الله بواسطه أو بغیر واسطة"}} و [[سیوطی]] [[وحی]] را اعلام نمودن [[شریعت]] دانسته است. از دیدگاه فلاسفه، راز تلقی وحی، اتصال نفس و روح [[پیامبران]] با عقل فعال است. [[علامه طباطبائی]] نیز وحی را از لوازم [[نبوت]] می‌داند که نوعی تکلیم الهی است و نبوت بر آن توقف دارد و می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|"و قد قرر الادب الدینی فی الاسلام أن لا یطلق الوحی علی غیر ما عند الانبیاء و الرسل من تکلیم الهی"}}. درمجموع می‌توان گفت: در وحی الهی به پیامبران، همان خصیصه اصلی "آگاهی بخشی رمزی و فوری" وجود دارد <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۳۴-۳۶؛ [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>.
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش