جز
نسخه آزمایشی ۰،۰۰۳
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان منبع جامع}} +{{پایان منبع جامع}})) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (نسخه آزمایشی ۰،۰۰۳) |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
پس از رحلت [[امام عسکری|امام یازدهم]]{{ع}} و با بروز اختلافات میان جامعه [[امامیه]] عراق که بیش از مناطق دیگر شاهد اختلافات درون گروهی امامیه بود<ref>ابو حاتم رازی، احمد، «الزینه»، ضمن الغلو و الفرق الغالیه عبدالله سلوم سامرایی، ص ۲۹۲؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۷۹-۹۴؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ص۱۰۲-۱۱۶؛ سید مرتضی، علی، الفصول المختاره، ص۳۱۸-۳۲۱.</ref>، اکثریت [[امامیه]] و با رهبری مرکزیت آنان در بغداد و متکلمان بزرگ شیعه در آن عصر، یعنی خاندان نوبختی و دیگران به [[امامت]] فرزند [[امام عسکری|امام یازدهم]]{{ع}} به عنوان [[امام مهدی|امام دوازدهم]] معتقد شدند و با وجود اعتقادی ریشهدار در میان [[امامیه]] که از تداوم [[امامت]] در نسل [[امامان]]{{عم}} خبر میداد<ref>نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۹۰-۹۳؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ص۱۰۲-۱۰۶؛ ابوتمام خراسانی، باب الشیطان من کتاب الشجره، به کوشش ویلفرد مادلونگ و پاول واکر، ص۱۲۳؛ مسائل الامامه، منسوب به ناشی´ اکبر، به کوشش فان اس، ص۲۲، ۲۴.</ref>، به غیبت [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} ایمان آوردند. نوع اعتقاد حاکم بر جامعه دوازده امامیانِ معاصر با اوایل دوره غیبت صغری نشان میدهد که آنان به هیچ روی غیبت [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} را از خاستگاه عقیده غالیانه "وقف" مطرح نکردند، بلکه آن را به عنوان یک امر واقع پذیرفتند<ref>ابن بابویه، علی، الامامه و التبصره من الحیره، به کوشش محمدرضا حسینی جلالی، ص۱۴۶؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن بابویه، محمد، کمالالدین، به کوشش حسین اعلمی، ص۳۲۳.</ref> | پس از رحلت [[امام عسکری|امام یازدهم]]{{ع}} و با بروز اختلافات میان جامعه [[امامیه]] عراق که بیش از مناطق دیگر شاهد اختلافات درون گروهی امامیه بود<ref>ابو حاتم رازی، احمد، «الزینه»، ضمن الغلو و الفرق الغالیه عبدالله سلوم سامرایی، ص ۲۹۲؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۷۹-۹۴؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ص۱۰۲-۱۱۶؛ سید مرتضی، علی، الفصول المختاره، ص۳۱۸-۳۲۱.</ref>، اکثریت [[امامیه]] و با رهبری مرکزیت آنان در بغداد و متکلمان بزرگ شیعه در آن عصر، یعنی خاندان نوبختی و دیگران به [[امامت]] فرزند [[امام عسکری|امام یازدهم]]{{ع}} به عنوان [[امام مهدی|امام دوازدهم]] معتقد شدند و با وجود اعتقادی ریشهدار در میان [[امامیه]] که از تداوم [[امامت]] در نسل [[امامان]]{{عم}} خبر میداد<ref>نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۹۰-۹۳؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ص۱۰۲-۱۰۶؛ ابوتمام خراسانی، باب الشیطان من کتاب الشجره، به کوشش ویلفرد مادلونگ و پاول واکر، ص۱۲۳؛ مسائل الامامه، منسوب به ناشی´ اکبر، به کوشش فان اس، ص۲۲، ۲۴.</ref>، به غیبت [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} ایمان آوردند. نوع اعتقاد حاکم بر جامعه دوازده امامیانِ معاصر با اوایل دوره غیبت صغری نشان میدهد که آنان به هیچ روی غیبت [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} را از خاستگاه عقیده غالیانه "وقف" مطرح نکردند، بلکه آن را به عنوان یک امر واقع پذیرفتند<ref>ابن بابویه، علی، الامامه و التبصره من الحیره، به کوشش محمدرضا حسینی جلالی، ص۱۴۶؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن بابویه، محمد، کمالالدین، به کوشش حسین اعلمی، ص۳۲۳.</ref> | ||
در واقع گذشت زمان بود که [[امامیه]] و علما و متکلمان آنان را به اعتقادی با سابقه مبنی بر غیبت یکی از [[امامان]]{{عم}} فرا خواند که او را همان [[امام مهدی|قائم آل محمد]]{{صل}} میانگاشت که در آینده ظهور خواهد کرد<ref>ابوسهل نوبختی، اسماعیل، «التنبیه»، ص۹۴. ضمن کمال الدین (نک: هم، ابن بابویه، محمد، کمال الدین )</ref>. این نکته به خوبی نشان میدهد چنین نبوده است که براساس طرحی، احادیثی در این زمینه تنظیم و روایت شود. بنابراین، اعتقاد به غیبت [[امام مهدی|امام دوازدهم]] و اعتقاد به اینکه او کسی است که به عنوان قائم ظهور خواهد کرد، در شرایطی ابراز شد که هیچگونه انگیزه خاصی که از پیشتر برای آن اندیشهای شده باشد، وجود نداشت. عالمان امامی با حفظ اصول خود در نفی اندیشههای غالیانه، به تدریج به این نکته آگاهی یافتند که سلسله امامت به شخص [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} پایان یافته، و عصر غیبت قائم آغاز شده است<ref>از حدود اواخر سده ۳ق، نک: همانجا؛ ابن قبه، «النقض...»، بند ۵؛ نیز نک: نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۹۱، سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکوره، ص۱۰۵.</ref>.<ref>[http://lib.eshia.ir/۲۳۰۲۲/۱۰/۳۹۱۰ [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۶۹.</ref> | در واقع گذشت زمان بود که [[امامیه]] و علما و متکلمان آنان را به اعتقادی با سابقه مبنی بر غیبت یکی از [[امامان]]{{عم}} فرا خواند که او را همان [[امام مهدی|قائم آل محمد]]{{صل}} میانگاشت که در آینده ظهور خواهد کرد<ref>ابوسهل نوبختی، اسماعیل، «التنبیه»، ص۹۴. ضمن کمال الدین (نک: هم، ابن بابویه، محمد، کمال الدین)</ref>. این نکته به خوبی نشان میدهد چنین نبوده است که براساس طرحی، احادیثی در این زمینه تنظیم و روایت شود. بنابراین، اعتقاد به غیبت [[امام مهدی|امام دوازدهم]] و اعتقاد به اینکه او کسی است که به عنوان قائم ظهور خواهد کرد، در شرایطی ابراز شد که هیچگونه انگیزه خاصی که از پیشتر برای آن اندیشهای شده باشد، وجود نداشت. عالمان امامی با حفظ اصول خود در نفی اندیشههای غالیانه، به تدریج به این نکته آگاهی یافتند که سلسله امامت به شخص [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} پایان یافته، و عصر غیبت قائم آغاز شده است<ref>از حدود اواخر سده ۳ق، نک: همانجا؛ ابن قبه، «النقض...»، بند ۵؛ نیز نک: نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۹۱، سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکوره، ص۱۰۵.</ref>.<ref>[http://lib.eshia.ir/۲۳۰۲۲/۱۰/۳۹۱۰ [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۶۹.</ref> | ||
==[[علم امام]]{{ع}} از دیدگاه [[امامیه]]== | ==[[علم امام]]{{ع}} از دیدگاه [[امامیه]]== | ||
[[ابوسهل نوبختی]] در باب [[سرچشمه علم امامان]]{{عم}}، بر باور متکلمان دوره حضور بود و اعتقاد داشت که [[امامان]]{{عم}} برخوردار از [[علم پیامبر]]{{صل}} هستند و علم او و انبیای پیشین را از [[پیامبر]]{{صل}} به ارث بردهاند و بنابراین، [[علم]] آنان از راه [[آموختن]]، [[کسب]] نشده است<ref>ابوسهل نوبختی، اسماعیل، «التنبیه»، ضمن کمال الدین (نک: هم، ابن بابویه، محمد، کمال الدین )، ص ۹۶.</ref>. نوبختیان به ضرورت عقلی، معتقد بودند که [[امامان]] نسبت به اموری که ذاتاً مرتبط با شریعت نیست، عالمند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۶-۷۷.</ref>. با این حال، [[نوبختیان]] [[معجزه امام|امکان ظهور معجزه را بر دست امام]]، منتفی میدانستند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۹.</ref>. در باب [[علم غیب]] نیز نوبختیان همچون دیگر [[امامیه]] غیر مفوض، منکر انتساب آن بر [[امامان]]{{عم}} بودند و آن را ویژه ذات باری میدانستند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۷.</ref>. | [[ابوسهل نوبختی]] در باب [[سرچشمه علم امامان]]{{عم}}، بر باور متکلمان دوره حضور بود و اعتقاد داشت که [[امامان]]{{عم}} برخوردار از [[علم پیامبر]]{{صل}} هستند و علم او و انبیای پیشین را از [[پیامبر]]{{صل}} به ارث بردهاند و بنابراین، [[علم]] آنان از راه [[آموختن]]، [[کسب]] نشده است<ref>ابوسهل نوبختی، اسماعیل، «التنبیه»، ضمن کمال الدین (نک: هم، ابن بابویه، محمد، کمال الدین)، ص ۹۶.</ref>. نوبختیان به ضرورت عقلی، معتقد بودند که [[امامان]] نسبت به اموری که ذاتاً مرتبط با شریعت نیست، عالمند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۶-۷۷.</ref>. با این حال، [[نوبختیان]] [[معجزه امام|امکان ظهور معجزه را بر دست امام]]، منتفی میدانستند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۹.</ref>. در باب [[علم غیب]] نیز نوبختیان همچون دیگر [[امامیه]] غیر مفوض، منکر انتساب آن بر [[امامان]]{{عم}} بودند و آن را ویژه ذات باری میدانستند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۷.</ref>. | ||
این نمونهها میتواند قرائن قابل اعتمادی بر گرایش متکلمان اواخر سده ۳ ق به محافل [[امامیه]] معتدل باشد. پس از این دوره نیز در عصر متکلمان بزرگی چون [[شیخ مفید]] و شاگردانش و در اعصار بعد و به ویژه تحت تأثیر اندیشههای کلامی [[ابن قبه رازی]]، شاهد امتداد سنت دینی [[امامیه]] معتدل هستیم و در این راستا متکلمان مکتب [[شیخ مفید]] بر ضرورت [[وجود امام]] و [[ضرورت وجود نص الهی]] بر وی و [[استمرار وجود حجت]] و [[وجوب عصمت]] و [[افضلیت امام]] تأکید میکردند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۴۷-۴۹؛ نیز نک: شیخ مفید، محمد، الافصاح، به کوشش واعظ چرندابی، ص ۲۷-۲۹؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص۴۰۹ بب، الشافی، به کوشش عبدالزهرا حسینی خطیب، ج۱، ص۳۵ بب؛ ابوالصلاح حلبی، تقیالدین، تقریب المعارف، به کوشش رضا استادی، ص۱۱۶ بب؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوهالدینی، ص۳۴۸ بب.</ref>.<ref>[http://lib.eshia.ir/۲۳۰۲۲/۱۰/۳۹۱۰ [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۶۹.</ref> | این نمونهها میتواند قرائن قابل اعتمادی بر گرایش متکلمان اواخر سده ۳ ق به محافل [[امامیه]] معتدل باشد. پس از این دوره نیز در عصر متکلمان بزرگی چون [[شیخ مفید]] و شاگردانش و در اعصار بعد و به ویژه تحت تأثیر اندیشههای کلامی [[ابن قبه رازی]]، شاهد امتداد سنت دینی [[امامیه]] معتدل هستیم و در این راستا متکلمان مکتب [[شیخ مفید]] بر ضرورت [[وجود امام]] و [[ضرورت وجود نص الهی]] بر وی و [[استمرار وجود حجت]] و [[وجوب عصمت]] و [[افضلیت امام]] تأکید میکردند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۴۷-۴۹؛ نیز نک: شیخ مفید، محمد، الافصاح، به کوشش واعظ چرندابی، ص ۲۷-۲۹؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص۴۰۹ بب، الشافی، به کوشش عبدالزهرا حسینی خطیب، ج۱، ص۳۵ بب؛ ابوالصلاح حلبی، تقیالدین، تقریب المعارف، به کوشش رضا استادی، ص۱۱۶ بب؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوهالدینی، ص۳۴۸ بب.</ref>.<ref>[http://lib.eshia.ir/۲۳۰۲۲/۱۰/۳۹۱۰ [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۶۹.</ref> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
#'''رویکرد [[علم فقه|فقهی]] یا کلامی:''' [[اهل سنت]] با فرو کاستن ارزش مسئله [[امامت]] و جری آن بهصرف [[حکومت]] آن با یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] فرعی [[تفسیر]] نموده که بر [[مردم]] بهعنوان یک فعل، واجب است برای خود [[حاکم|حاکمی]] را [[انتخاب]] کنند<ref>ر.ک: غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص ۲۳۴؛ آمدی، غایة المرام فی [[علم]] الکلام، ص ۳۶۳؛ شرح المقاصد، ج ۳، ص ۲۶۹، شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۳۴.</ref>. اما [[امامیه]] از آنجاکه [[امامت]] و [[امام]] را تالی تلو [[نبوت]] و [[پیامبر]] میداند، معتقد است [[امامت]] از مباحث اصولی و اساسی [[علم کلام]] و [[دین]] پژوهی است که در [[علم کلام]] باید بحث و بررسی شود<ref>[[عالمان]] [[امامیه]] بعد از پذیرفتن اصل [[علم کلام|کلامی]] و از آموزه های اساسی و مهم بودن اصل [[امامت]] در اینکه [[امامت]] آیا از [[اصول دین]] یا [[اصول مذهب]] است، دو دیدگاه مختلف دارند؛ ر.ک: کلام فلسفی فصل هفتم.</ref>. البته این به معنای نفی بحث [[علم فقه|فقهی]] از [[امامت]] نیست، بلکه مقصود این است که [[جایگاه]] اصلی و اولیه [[امامت]] در [[علم کلام]] است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۳۴ ـ ۴۰.</ref>. | #'''رویکرد [[علم فقه|فقهی]] یا کلامی:''' [[اهل سنت]] با فرو کاستن ارزش مسئله [[امامت]] و جری آن بهصرف [[حکومت]] آن با یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] فرعی [[تفسیر]] نموده که بر [[مردم]] بهعنوان یک فعل، واجب است برای خود [[حاکم|حاکمی]] را [[انتخاب]] کنند<ref>ر.ک: غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص ۲۳۴؛ آمدی، غایة المرام فی [[علم]] الکلام، ص ۳۶۳؛ شرح المقاصد، ج ۳، ص ۲۶۹، شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۳۴.</ref>. اما [[امامیه]] از آنجاکه [[امامت]] و [[امام]] را تالی تلو [[نبوت]] و [[پیامبر]] میداند، معتقد است [[امامت]] از مباحث اصولی و اساسی [[علم کلام]] و [[دین]] پژوهی است که در [[علم کلام]] باید بحث و بررسی شود<ref>[[عالمان]] [[امامیه]] بعد از پذیرفتن اصل [[علم کلام|کلامی]] و از آموزه های اساسی و مهم بودن اصل [[امامت]] در اینکه [[امامت]] آیا از [[اصول دین]] یا [[اصول مذهب]] است، دو دیدگاه مختلف دارند؛ ر.ک: کلام فلسفی فصل هفتم.</ref>. البته این به معنای نفی بحث [[علم فقه|فقهی]] از [[امامت]] نیست، بلکه مقصود این است که [[جایگاه]] اصلی و اولیه [[امامت]] در [[علم کلام]] است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۳۴ ـ ۴۰.</ref>. | ||
===نگاه حداقلی و حداکثری به [[صفات]] [[امام]] ( [[علم]] و [[عصمت]])=== | ===نگاه حداقلی و حداکثری به [[صفات]] [[امام]] ([[علم]] و [[عصمت]])=== | ||
یکی دیگر از موارد اختلاف [[اهل سنت]] و [[شیعه]] در تعریف و تبیین [[امامت]] لحاظ و اعتبار [[صفات]] خاص [[امام]] است، [[اهل سنت]] به دلیل نگاه سطحی به [[امامت]] و پایین آوردن [[مقام]] و [[منزلت]] آن، "نقش [[امام]] بهعنوان یک [[حاکم]] نهایت [[حاکم دینی]]" [[صفات]] حداقلی برای [[امام]] ملحوظ داشتند که مهمترین و چالشیترین آنها عبارتاند از: الف) [[علم دینی]] در حد [[اجتهاد]]؛ ب) [[عدالت]] و [[تقوا]]<ref>ر.ک: بغدادی، کتاب اصول الدین، ص ۱۴۷؛ قاضی ایجی، شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۸۱؛ امام الحرمین جوینی، کتاب الأرشاد، ص ۳۵۸؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۴۴؛ ابن خلدون، مقدمه، ص ۱۹۱؛ قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسه، ص ۷۵۱.</ref>. | یکی دیگر از موارد اختلاف [[اهل سنت]] و [[شیعه]] در تعریف و تبیین [[امامت]] لحاظ و اعتبار [[صفات]] خاص [[امام]] است، [[اهل سنت]] به دلیل نگاه سطحی به [[امامت]] و پایین آوردن [[مقام]] و [[منزلت]] آن، "نقش [[امام]] بهعنوان یک [[حاکم]] نهایت [[حاکم دینی]]" [[صفات]] حداقلی برای [[امام]] ملحوظ داشتند که مهمترین و چالشیترین آنها عبارتاند از: الف) [[علم دینی]] در حد [[اجتهاد]]؛ ب) [[عدالت]] و [[تقوا]]<ref>ر.ک: بغدادی، کتاب اصول الدین، ص ۱۴۷؛ قاضی ایجی، شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۸۱؛ امام الحرمین جوینی، کتاب الأرشاد، ص ۳۵۸؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۴۴؛ ابن خلدون، مقدمه، ص ۱۹۱؛ قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسه، ص ۷۵۱.</ref>. | ||
روشن است بسندگی در [[صفت]] [[علم]] به حد [[اجتهاد]] ـ که دارای مراتب قوت و ضعف است ـ بر دو نکته دلات میکند. اولی عدم اعتبار [[صفت]] اعلمیت در [[امام]] است که لازمه آن تجویز [[امامت مفضول]] بر فاضل است و دومی [[خطا]] در [[اجتهاد]] است که نتیجه آن تجویز خطای [[امام]] در [[تفسیر دین]] و آموزههای آن است. | روشن است بسندگی در [[صفت]] [[علم]] به حد [[اجتهاد]] ـ که دارای مراتب قوت و ضعف است ـ بر دو نکته دلات میکند. اولی عدم اعتبار [[صفت]] اعلمیت در [[امام]] است که لازمه آن تجویز [[امامت مفضول]] بر فاضل است و دومی [[خطا]] در [[اجتهاد]] است که نتیجه آن تجویز خطای [[امام]] در [[تفسیر دین]] و آموزههای آن است. | ||
مشهور [[اهل سنت]] [[صفت]] [[عدالت]] و [[تقوا]] را در ابتدای [[امامت]] و [[خلافت]] پذیرفته، اما اعتبار آن را در استمرار [[حکومت]] مورد مناقشه قرار دادند، بعضیشان معتقدند در صورت بروز فسق و خلاف [[عدالت]] برای [[حاکم]] در اثنای [[حکومت]] آن موجب سلب [[مشروعیت]] [[خلافت]] وی نمیگردد، چنانکه [[باقلانی]]<ref>ر.ک: تمهید الأوایل، ص ۴۷۸. </ref>، [[ تفتازانی]]<ref>ر.ک: شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۷۰.</ref> و [[نسفی]]<ref>"و لا ینعزل بالفسق و الجور"؛ شرح عاید اهل سنت، با شرح عبدالملک السعدی، ص ۲۶۷.</ref> تصریح میکنند [[امام]] هرگز با غصب اموال، قتل نفوس و عدم [[اجرای حدود]] از [[منصب]] خود [[عزل]] نمیشود و [[امت]] تنها [[وظیفه]] دارند او را [[نصیحت]] و نهایت وی را بترسانند. | مشهور [[اهل سنت]] [[صفت]] [[عدالت]] و [[تقوا]] را در ابتدای [[امامت]] و [[خلافت]] پذیرفته، اما اعتبار آن را در استمرار [[حکومت]] مورد مناقشه قرار دادند، بعضیشان معتقدند در صورت بروز فسق و خلاف [[عدالت]] برای [[حاکم]] در اثنای [[حکومت]] آن موجب سلب [[مشروعیت]] [[خلافت]] وی نمیگردد، چنانکه [[باقلانی]]<ref>ر.ک: تمهید الأوایل، ص ۴۷۸. </ref>، [[تفتازانی]]<ref>ر.ک: شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۷۰.</ref> و [[نسفی]]<ref>"و لا ینعزل بالفسق و الجور"؛ شرح عاید اهل سنت، با شرح عبدالملک السعدی، ص ۲۶۷.</ref> تصریح میکنند [[امام]] هرگز با غصب اموال، قتل نفوس و عدم [[اجرای حدود]] از [[منصب]] خود [[عزل]] نمیشود و [[امت]] تنها [[وظیفه]] دارند او را [[نصیحت]] و نهایت وی را بترسانند. | ||
در سوی دیگر [[امامیه]] [[امامت]] را مفسّر حقیقی و [[حافظ دین]] انگاشته است که برحسب چنین [[مقام|مقامی]] آنان بهجای اجتهاد، [[علم لدنی]] و [[الهام|الهامی]] و بهجای عدالت، [[عصمت]] را جایگزین نمودهاند که بر حسب آن از میان [[صحابه]] تنها [[امام علی]]{{ع}} از چنین [[ویژگی]] ممتازی برخوردار بوده است<ref>ر.ک: شیخ صدوق، الاعتقادات، مندرج در مصنفات شیخ مفید، ج ۵، ص ۹۶. </ref>. | در سوی دیگر [[امامیه]] [[امامت]] را مفسّر حقیقی و [[حافظ دین]] انگاشته است که برحسب چنین [[مقام|مقامی]] آنان بهجای اجتهاد، [[علم لدنی]] و [[الهام|الهامی]] و بهجای عدالت، [[عصمت]] را جایگزین نمودهاند که بر حسب آن از میان [[صحابه]] تنها [[امام علی]]{{ع}} از چنین [[ویژگی]] ممتازی برخوردار بوده است<ref>ر.ک: شیخ صدوق، الاعتقادات، مندرج در مصنفات شیخ مفید، ج ۵، ص ۹۶. </ref>. |