جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (نسخه آزمایشی ۰،۰۰۳) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
به بیان دیگر تامل در [[حقیقت امامت]] و [[منزلت]] [[عظیم]] آن، سؤال از روش [[نصب]] و [[جایگاه]] بحث از آن را هم جواب میدهد. [[میزان]] سنجش در این مسأله، [[قرآن کریم]] و [[سنت]] [[قطعیه]] [[نبی اکرم]]{{صل}} است و ما با عرضه آراء بر این [[میزان]] مورد قبول طرفین میتوانیم پاسخ این پرسش مقدماتی و بلکه پرسشهای دیگر را هم در مسائل [[امامت]] به دست آوریم. | به بیان دیگر تامل در [[حقیقت امامت]] و [[منزلت]] [[عظیم]] آن، سؤال از روش [[نصب]] و [[جایگاه]] بحث از آن را هم جواب میدهد. [[میزان]] سنجش در این مسأله، [[قرآن کریم]] و [[سنت]] [[قطعیه]] [[نبی اکرم]]{{صل}} است و ما با عرضه آراء بر این [[میزان]] مورد قبول طرفین میتوانیم پاسخ این پرسش مقدماتی و بلکه پرسشهای دیگر را هم در مسائل [[امامت]] به دست آوریم. | ||
در اینجا توجه به یک سخن [[رسول خدا]]{{صل}} میتواند راهگشای این معضل باشد که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً }}. این [[حدیث]] که با نقلهای گوناگون و محتوای واحد مورد قبول [[فریقین]] است<ref>برای آگاهی بیشتر از وحدت مضمون و محتوای احادیث من مات ر.ک: راز رهائی از مرگ جاهلی و بررسی حدیث معرفت امام از منظر فریقین. </ref>، [[جایگاه]] رفیع بحث [[امامت]] را روشن میسازد. [[دانشمندان]] [[امامیه]] برای بیان [[جایگاه]] بحث از [[امامت]] و اینکه از اصول است نه از [[فروع]] به دلایلی استناد کردهاند<ref>ر.ک: الاصول العامه لمسائل الامامه، ص ۸۷ و امامت پژوهی، ص ۶۱.</ref>. از جمله مستندات آنان این [[حدیث]] است، زیرا لازمه [[وجوب]] [[معرفت امام]] به گونهای که تخلف از او مستوجب [[مرگ جاهلی]] باشد و عذری از متخلف پذیرفته نخواهد شد، آن است که [[امامت]] را مانند [[نبوت]] از اصول [[عقائد]] بدانیم نه از [[فروع]] و مسائل [[فقهی]]. در [[فرهنگ دینی]] [[مرگ جاهلی]] مردن در [[بیدینی]] و [[شرک]] و [[کفر]] است، بنابراین تخلف از [[امام]] همانند تخلف از [[رسول خدا]]{{صل}} و عدم پذیرش او موجب [[کفر]] است و این با اصلی بودن [[امامت]] سازگار است نه فرعی بودن آن<ref>شیخ طوسی میگوید: {{عربی|وَ دَفعُ الْإِمَامَةِ عِنْدَهُمْ وَ جَحدُهَا كَدَفْعِ النُّبُوَّةِ وَ جَحدُهَا سَوَاءُ، بِدَلَالَةِ قَوْلِهِ{{صل}}:}} {{متن حدیث| مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً }}. الاقتصاد، ص ۲۲۶. و قاضی نورالله در کتاب الصوارم المهرقه: {{عربی|انَّ النبی{{صل}} قَالَ}}: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}؛ {{عربی|فَإِنَّهُ صریحٌ في أَنَّ الْإِمَامَةَ فی الإصولِ ضَرُورَةً إِنَّ الْجَاهِلَ بشیءٍ مِنَ الْفُرُوعِ وَ إِنْ کان وَاجِباً لایکون میتَتُه میتَةً جاهلیةً وَ لَا یَقدَحُ ذلک في إِسْلَامِهِ}} و ر.ک: احقاق الحق، ص ۲۹۴، و گوهر مراد، ص ۴۶۷ و مراة العقول، ج ۱۱، ص ۱۹۱ و بحارالأنوار، ج ۸، ص ۳۶۸. برای آگاهی بیشتر درباره نقلهای گوناگون و دلالت حدیث من مات ر.ک: بررسی معرفت امام از منظر فریقین.</ref> | در اینجا توجه به یک سخن [[رسول خدا]]{{صل}} میتواند راهگشای این معضل باشد که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً }}. این [[حدیث]] که با نقلهای گوناگون و محتوای واحد مورد قبول [[فریقین]] است<ref>برای آگاهی بیشتر از وحدت مضمون و محتوای احادیث من مات ر.ک: راز رهائی از مرگ جاهلی و بررسی حدیث معرفت امام از منظر فریقین. </ref>، [[جایگاه]] رفیع بحث [[امامت]] را روشن میسازد. [[دانشمندان]] [[امامیه]] برای بیان [[جایگاه]] بحث از [[امامت]] و اینکه از اصول است نه از [[فروع]] به دلایلی استناد کردهاند<ref>ر.ک: الاصول العامه لمسائل الامامه، ص ۸۷ و امامت پژوهی، ص ۶۱.</ref>. از جمله مستندات آنان این [[حدیث]] است، زیرا لازمه [[وجوب]] [[معرفت امام]] به گونهای که تخلف از او مستوجب [[مرگ جاهلی]] باشد و عذری از متخلف پذیرفته نخواهد شد، آن است که [[امامت]] را مانند [[نبوت]] از اصول [[عقائد]] بدانیم نه از [[فروع]] و مسائل [[فقهی]]. در [[فرهنگ دینی]] [[مرگ جاهلی]] مردن در [[بیدینی]] و [[شرک]] و [[کفر]] است، بنابراین تخلف از [[امام]] همانند تخلف از [[رسول خدا]]{{صل}} و عدم پذیرش او موجب [[کفر]] است و این با اصلی بودن [[امامت]] سازگار است نه فرعی بودن آن<ref>شیخ طوسی میگوید: {{عربی|وَ دَفعُ الْإِمَامَةِ عِنْدَهُمْ وَ جَحدُهَا كَدَفْعِ النُّبُوَّةِ وَ جَحدُهَا سَوَاءُ، بِدَلَالَةِ قَوْلِهِ{{صل}}:}} {{متن حدیث| مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً }}. الاقتصاد، ص ۲۲۶. و قاضی نورالله در کتاب الصوارم المهرقه: {{عربی|انَّ النبی{{صل}} قَالَ}}: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}؛ {{عربی|فَإِنَّهُ صریحٌ في أَنَّ الْإِمَامَةَ فی الإصولِ ضَرُورَةً إِنَّ الْجَاهِلَ بشیءٍ مِنَ الْفُرُوعِ وَ إِنْ کان وَاجِباً لایکون میتَتُه میتَةً جاهلیةً وَ لَا یَقدَحُ ذلک في إِسْلَامِهِ}} و ر.ک: احقاق الحق، ص ۲۹۴، و گوهر مراد، ص ۴۶۷ و مراة العقول، ج ۱۱، ص ۱۹۱ و بحارالأنوار، ج ۸، ص ۳۶۸. برای آگاهی بیشتر درباره نقلهای گوناگون و دلالت حدیث من مات ر.ک: بررسی معرفت امام از منظر فریقین.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]]؛ ج۵، ص۲۲-۲۳.</ref> | ||
==[[امامت]] پس از رحلت [[امام عسکری]]{{ع}}== | ==[[امامت]] پس از رحلت [[امام عسکری]]{{ع}}== | ||
پس از رحلت [[امام عسکری|امام یازدهم]]{{ع}} و با بروز اختلافات میان جامعه [[امامیه]] عراق که بیش از مناطق دیگر شاهد اختلافات درون گروهی امامیه بود<ref>ابو حاتم رازی، احمد، «الزینه»، ضمن الغلو و الفرق الغالیه عبدالله سلوم سامرایی، ص ۲۹۲؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۷۹-۹۴؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ص۱۰۲-۱۱۶؛ سید مرتضی، علی، الفصول المختاره، ص۳۱۸-۳۲۱.</ref>، اکثریت [[امامیه]] و با رهبری مرکزیت آنان در بغداد و متکلمان بزرگ شیعه در آن عصر، یعنی خاندان نوبختی و دیگران به [[امامت]] فرزند [[امام عسکری|امام یازدهم]]{{ع}} به عنوان [[امام مهدی|امام دوازدهم]] معتقد شدند و با وجود اعتقادی ریشهدار در میان [[امامیه]] که از تداوم [[امامت]] در نسل [[امامان]]{{عم}} خبر میداد<ref>نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۹۰-۹۳؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ص۱۰۲-۱۰۶؛ ابوتمام خراسانی، باب الشیطان من کتاب الشجره، به کوشش ویلفرد مادلونگ و پاول واکر، ص۱۲۳؛ مسائل الامامه، منسوب به ناشی´ اکبر، به کوشش فان اس، ص۲۲، ۲۴.</ref>، به غیبت [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} ایمان آوردند. نوع اعتقاد حاکم بر جامعه دوازده امامیانِ معاصر با اوایل دوره غیبت صغری نشان میدهد که آنان به هیچ روی غیبت [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} را از خاستگاه عقیده غالیانه "وقف" مطرح نکردند، بلکه آن را به عنوان یک امر واقع پذیرفتند<ref>ابن بابویه، علی، الامامه و التبصره من الحیره، به کوشش محمدرضا حسینی جلالی، ص۱۴۶؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن بابویه، محمد، کمالالدین، به کوشش حسین اعلمی، ص۳۲۳.</ref> | پس از رحلت [[امام عسکری|امام یازدهم]]{{ع}} و با بروز اختلافات میان جامعه [[امامیه]] عراق که بیش از مناطق دیگر شاهد اختلافات درون گروهی امامیه بود<ref>ابو حاتم رازی، احمد، «الزینه»، ضمن الغلو و الفرق الغالیه عبدالله سلوم سامرایی، ص ۲۹۲؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۷۹-۹۴؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ص۱۰۲-۱۱۶؛ سید مرتضی، علی، الفصول المختاره، ص۳۱۸-۳۲۱.</ref>، اکثریت [[امامیه]] و با رهبری مرکزیت آنان در بغداد و متکلمان بزرگ شیعه در آن عصر، یعنی خاندان نوبختی و دیگران به [[امامت]] فرزند [[امام عسکری|امام یازدهم]]{{ع}} به عنوان [[امام مهدی|امام دوازدهم]] معتقد شدند و با وجود اعتقادی ریشهدار در میان [[امامیه]] که از تداوم [[امامت]] در نسل [[امامان]]{{عم}} خبر میداد<ref>نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۹۰-۹۳؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ص۱۰۲-۱۰۶؛ ابوتمام خراسانی، باب الشیطان من کتاب الشجره، به کوشش ویلفرد مادلونگ و پاول واکر، ص۱۲۳؛ مسائل الامامه، منسوب به ناشی´ اکبر، به کوشش فان اس، ص۲۲، ۲۴.</ref>، به غیبت [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} ایمان آوردند. نوع اعتقاد حاکم بر جامعه دوازده امامیانِ معاصر با اوایل دوره غیبت صغری نشان میدهد که آنان به هیچ روی غیبت [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} را از خاستگاه عقیده غالیانه "وقف" مطرح نکردند، بلکه آن را به عنوان یک امر واقع پذیرفتند<ref>ابن بابویه، علی، الامامه و التبصره من الحیره، به کوشش محمدرضا حسینی جلالی، ص۱۴۶؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن بابویه، محمد، کمالالدین، به کوشش حسین اعلمی، ص۳۲۳.</ref> | ||
در واقع گذشت زمان بود که [[امامیه]] و علما و متکلمان آنان را به اعتقادی با سابقه مبنی بر غیبت یکی از [[امامان]]{{عم}} فرا خواند که او را همان [[امام مهدی|قائم آل محمد]]{{صل}} میانگاشت که در آینده ظهور خواهد کرد<ref>ابوسهل نوبختی، اسماعیل، «التنبیه»، ص۹۴. ضمن کمال الدین (نک: هم، ابن بابویه، محمد، کمال الدین)</ref>. این نکته به خوبی نشان میدهد چنین نبوده است که براساس طرحی، احادیثی در این زمینه تنظیم و روایت شود. بنابراین، اعتقاد به غیبت [[امام مهدی|امام دوازدهم]] و اعتقاد به اینکه او کسی است که به عنوان قائم ظهور خواهد کرد، در شرایطی ابراز شد که هیچگونه انگیزه خاصی که از پیشتر برای آن اندیشهای شده باشد، وجود نداشت. عالمان امامی با حفظ اصول خود در نفی اندیشههای غالیانه، به تدریج به این نکته آگاهی یافتند که سلسله امامت به شخص [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} پایان یافته، و عصر غیبت قائم آغاز شده است<ref>از حدود اواخر سده ۳ق، نک: همانجا؛ ابن قبه، «النقض...»، بند ۵؛ نیز نک: نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۹۱، سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکوره، ص۱۰۵.</ref> | در واقع گذشت زمان بود که [[امامیه]] و علما و متکلمان آنان را به اعتقادی با سابقه مبنی بر غیبت یکی از [[امامان]]{{عم}} فرا خواند که او را همان [[امام مهدی|قائم آل محمد]]{{صل}} میانگاشت که در آینده ظهور خواهد کرد<ref>ابوسهل نوبختی، اسماعیل، «التنبیه»، ص۹۴. ضمن کمال الدین (نک: هم، ابن بابویه، محمد، کمال الدین)</ref>. این نکته به خوبی نشان میدهد چنین نبوده است که براساس طرحی، احادیثی در این زمینه تنظیم و روایت شود. بنابراین، اعتقاد به غیبت [[امام مهدی|امام دوازدهم]] و اعتقاد به اینکه او کسی است که به عنوان قائم ظهور خواهد کرد، در شرایطی ابراز شد که هیچگونه انگیزه خاصی که از پیشتر برای آن اندیشهای شده باشد، وجود نداشت. عالمان امامی با حفظ اصول خود در نفی اندیشههای غالیانه، به تدریج به این نکته آگاهی یافتند که سلسله امامت به شخص [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} پایان یافته، و عصر غیبت قائم آغاز شده است<ref>از حدود اواخر سده ۳ق، نک: همانجا؛ ابن قبه، «النقض...»، بند ۵؛ نیز نک: نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ص۹۱، سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکوره، ص۱۰۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/۲۳۰۲۲/۱۰/۳۹۱۰ [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۶۹.</ref> | ||
==[[علم امام]]{{ع}} از دیدگاه [[امامیه]]== | ==[[علم امام]]{{ع}} از دیدگاه [[امامیه]]== | ||
[[ابوسهل نوبختی]] در باب [[سرچشمه علم امامان]]{{عم}}، بر باور متکلمان دوره حضور بود و اعتقاد داشت که [[امامان]]{{عم}} برخوردار از [[علم پیامبر]]{{صل}} هستند و علم او و انبیای پیشین را از [[پیامبر]]{{صل}} به ارث بردهاند و بنابراین، [[علم]] آنان از راه [[آموختن]]، [[کسب]] نشده است<ref>ابوسهل نوبختی، اسماعیل، «التنبیه»، ضمن کمال الدین (نک: هم، ابن بابویه، محمد، کمال الدین)، ص ۹۶.</ref>. نوبختیان به ضرورت عقلی، معتقد بودند که [[امامان]] نسبت به اموری که ذاتاً مرتبط با شریعت نیست، عالمند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۶-۷۷.</ref>. با این حال، [[نوبختیان]] [[معجزه امام|امکان ظهور معجزه را بر دست امام]]، منتفی میدانستند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۹.</ref>. در باب [[علم غیب]] نیز نوبختیان همچون دیگر [[امامیه]] غیر مفوض، منکر انتساب آن بر [[امامان]]{{عم}} بودند و آن را ویژه ذات باری میدانستند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۷.</ref>. | [[ابوسهل نوبختی]] در باب [[سرچشمه علم امامان]]{{عم}}، بر باور متکلمان دوره حضور بود و اعتقاد داشت که [[امامان]]{{عم}} برخوردار از [[علم پیامبر]]{{صل}} هستند و علم او و انبیای پیشین را از [[پیامبر]]{{صل}} به ارث بردهاند و بنابراین، [[علم]] آنان از راه [[آموختن]]، [[کسب]] نشده است<ref>ابوسهل نوبختی، اسماعیل، «التنبیه»، ضمن کمال الدین (نک: هم، ابن بابویه، محمد، کمال الدین)، ص ۹۶.</ref>. نوبختیان به ضرورت عقلی، معتقد بودند که [[امامان]] نسبت به اموری که ذاتاً مرتبط با شریعت نیست، عالمند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۶-۷۷.</ref>. با این حال، [[نوبختیان]] [[معجزه امام|امکان ظهور معجزه را بر دست امام]]، منتفی میدانستند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۹.</ref>. در باب [[علم غیب]] نیز نوبختیان همچون دیگر [[امامیه]] غیر مفوض، منکر انتساب آن بر [[امامان]]{{عم}} بودند و آن را ویژه ذات باری میدانستند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۷.</ref>. | ||
این نمونهها میتواند قرائن قابل اعتمادی بر گرایش متکلمان اواخر سده ۳ ق به محافل [[امامیه]] معتدل باشد. پس از این دوره نیز در عصر متکلمان بزرگی چون [[شیخ مفید]] و شاگردانش و در اعصار بعد و به ویژه تحت تأثیر اندیشههای کلامی [[ابن قبه رازی]]، شاهد امتداد سنت دینی [[امامیه]] معتدل هستیم و در این راستا متکلمان مکتب [[شیخ مفید]] بر ضرورت [[وجود امام]] و [[ضرورت وجود نص الهی]] بر وی و [[استمرار وجود حجت]] و [[وجوب عصمت]] و [[افضلیت امام]] تأکید میکردند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۴۷-۴۹؛ نیز نک: شیخ مفید، محمد، الافصاح، به کوشش واعظ چرندابی، ص ۲۷-۲۹؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص۴۰۹ بب، الشافی، به کوشش عبدالزهرا حسینی خطیب، ج۱، ص۳۵ بب؛ ابوالصلاح حلبی، تقیالدین، تقریب المعارف، به کوشش رضا استادی، ص۱۱۶ بب؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوهالدینی، ص۳۴۸ بب.</ref> | این نمونهها میتواند قرائن قابل اعتمادی بر گرایش متکلمان اواخر سده ۳ ق به محافل [[امامیه]] معتدل باشد. پس از این دوره نیز در عصر متکلمان بزرگی چون [[شیخ مفید]] و شاگردانش و در اعصار بعد و به ویژه تحت تأثیر اندیشههای کلامی [[ابن قبه رازی]]، شاهد امتداد سنت دینی [[امامیه]] معتدل هستیم و در این راستا متکلمان مکتب [[شیخ مفید]] بر ضرورت [[وجود امام]] و [[ضرورت وجود نص الهی]] بر وی و [[استمرار وجود حجت]] و [[وجوب عصمت]] و [[افضلیت امام]] تأکید میکردند<ref>نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۴۷-۴۹؛ نیز نک: شیخ مفید، محمد، الافصاح، به کوشش واعظ چرندابی، ص ۲۷-۲۹؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص۴۰۹ بب، الشافی، به کوشش عبدالزهرا حسینی خطیب، ج۱، ص۳۵ بب؛ ابوالصلاح حلبی، تقیالدین، تقریب المعارف، به کوشش رضا استادی، ص۱۱۶ بب؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوهالدینی، ص۳۴۸ بب.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/۲۳۰۲۲/۱۰/۳۹۱۰ [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۶۹.</ref> | ||
==[[امامت]] نزد [[امامیه]] و علمای آن در سده ۳ و ۴ قمری == | ==[[امامت]] نزد [[امامیه]] و علمای آن در سده ۳ و ۴ قمری == | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
لازمه [[صفت]] [[علم غیبی]]، [[الهام]] و [[عصمت امام|عصمت ائمه]]، [[حجیت]] قول و فعل آن بزرگواران در حق بندگان که لازمهاش [[واجب الاطاعه]] بودنشان است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۳۴ ـ ۴۰.</ref>. | لازمه [[صفت]] [[علم غیبی]]، [[الهام]] و [[عصمت امام|عصمت ائمه]]، [[حجیت]] قول و فعل آن بزرگواران در حق بندگان که لازمهاش [[واجب الاطاعه]] بودنشان است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۳۴ ـ ۴۰.</ref>. | ||
===[[امام]] [[واسطه فیض]] و [[قطب]] "رویکرد فلسفی - عرفانی | ===[[امام]] [[واسطه فیض]] و [[قطب]] "رویکرد فلسفی - عرفانی=== | ||
فرق مهم یا یکی از فرقهای مهم [[امامیه]] و [[اهل سنت]] نوع نگاه آن دو به شخص و [[جایگاه امام]] است. [[امامیه]] [[امام]] را نه صرف [[خلیفه]] ظاهری [[پیامبر]] بلکه [[جانشین]] حقیقی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} میدانند که [[خلیفه]] و مستدل عنه باید واجد شرایط و [[صفات]] خاص باشند تا [[صلاحیت]] تصدی [[امام]] [[نبوت]] و [[امامت]] را داشته باشد. یکی از این [[صفات]] به [[مقام]] و [[منزلت امام]] پیش [[خداوند متعال]] برمیگردد، به این معنی، چنانکه [[پیامبران الهی]] به علت [[حالات معنوی]] خاص و دارا بودن [[صفات کمالی]] [[انسان|انسانهای]] [[برتر]] و وارسته زمان خود بودند و به همین جهت مورد لطف و [[عنایت الهی]] قرار گرفته و به [[مقام امامت]] مبعوث شدند، شخص [[امام]] نیز چنین باید باشد، پیش از [[مقام امامت]] میبایست واجد همه [[صفات کمالی]] لازم برای [[انسان کامل]] باشد تا با [[عنایت ربوبی]] به [[مقام امامت]] [[منصوب]] شود، به تعبیر عرفانی، [[امام]] باید اوّل "ولی" باشد تا در پرتو [[ولایت]] به [[مقام امامت]] برسد، چنانکه [[ولایت]] گوهر [[نبوت]] است. | فرق مهم یا یکی از فرقهای مهم [[امامیه]] و [[اهل سنت]] نوع نگاه آن دو به شخص و [[جایگاه امام]] است. [[امامیه]] [[امام]] را نه صرف [[خلیفه]] ظاهری [[پیامبر]] بلکه [[جانشین]] حقیقی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} میدانند که [[خلیفه]] و مستدل عنه باید واجد شرایط و [[صفات]] خاص باشند تا [[صلاحیت]] تصدی [[امام]] [[نبوت]] و [[امامت]] را داشته باشد. یکی از این [[صفات]] به [[مقام]] و [[منزلت امام]] پیش [[خداوند متعال]] برمیگردد، به این معنی، چنانکه [[پیامبران الهی]] به علت [[حالات معنوی]] خاص و دارا بودن [[صفات کمالی]] [[انسان|انسانهای]] [[برتر]] و وارسته زمان خود بودند و به همین جهت مورد لطف و [[عنایت الهی]] قرار گرفته و به [[مقام امامت]] مبعوث شدند، شخص [[امام]] نیز چنین باید باشد، پیش از [[مقام امامت]] میبایست واجد همه [[صفات کمالی]] لازم برای [[انسان کامل]] باشد تا با [[عنایت ربوبی]] به [[مقام امامت]] [[منصوب]] شود، به تعبیر عرفانی، [[امام]] باید اوّل "ولی" باشد تا در پرتو [[ولایت]] به [[مقام امامت]] برسد، چنانکه [[ولایت]] گوهر [[نبوت]] است. | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
== | ==[[:رده:آثار امامت|منبعشناسی جامع امامت]]== | ||
{{منبع جامع}} | {{منبع جامع}} | ||
* [[:رده:کتابشناسی کتابهای امامت|کتابشناسی امامت]]؛ | * [[:رده:کتابشناسی کتابهای امامت|کتابشناسی امامت]]؛ |