پرش به محتوا

ام‌هانی دختر ابوطالب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'هارون الرشید' به 'هارون الرشید'
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ')
جز (جایگزینی متن - 'هارون الرشید' به 'هارون الرشید')
خط ۸: خط ۸:


==مقدمه==
==مقدمه==
از [[زنان]] بزرگ [[اسلام]]، [[ام هانی]]، [[دختر ابوطالب]] و [[خواهر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و دختر عموی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است که او و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[فاطمه بنت اسد]] متولد شدند<ref>.الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۹.</ref>. درباره نام او میان [[اسامی]] [[فاطمه]]<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۲۲۸.</ref>، [[فاخته]]<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۴ و سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۲۳۶.</ref> و [[هند]]<ref>روضه کافی، کلینی (ترجمه: کمره‌ای)، ج۲، ص۳۱۸ و کتاب المحبر، ابن حبیب، ص۹۷.</ref>[[اختلاف]] است، ولی او نزد [[محدثان]] به [[فاخته]] مشهورست<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۷۱.</ref>. در [[فضیلت]] او همین بس که [[معراج]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[خانه]] او شروع شد<ref>روضه کافی، کلینی (ترجمه: کمره‌ای)، ج۲، ص۳۱۸؛ السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۴۰۲ و شرف النبی، خرگوشی، ص۳۰۸.</ref>، و در [[روایت]] مفصلی [[پیامبر]]{{صل}}، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} را چون [[ام هانی]] عمه ایشان است، می‌ستاید<ref>. [[راوی]] می‌گوید: نزد [[هارون]] الرشید، [[خلیفه عباسی]] بودیم که نام [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} برده شد، [[هارون]] گفت: [[مردم]] [[خیال]] می‌کنند که [[علی بن ابی‌طالب]] و فرزندانش [[حسن]] و [[حسین]] را [[دشمن]] می‌دارم، ولی نه به [[خدا]]، چنین نیست، زیرا ما با [[فرزندان علی]]{{ع}} در [[خون خواهی]] [[حسین]] [[همکاری]] کردیم، در دشت و صحرا با دشمنانش جنگیدیم تا آنکه [[خلافت]] به دست ما افتاد و هم ردیف و هم پایه ایشان شدیم. آنها بر ما [[حسد]] بردند و به روی ماشمشیر کشیدند و [[قطع رحم]] نمودند. چگونه [[دشمن]] آنان باشم با آنکه پدرم، [[مهدی]]، از پدرش، [[منصور]] دوانقی و او از پدرش از [[ابن عباس]] [[نقل]] کرده است: روزی در [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم که [[فاطمه]] با چشم گریان وارد شد، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: چرا [[گریه]] می‌کنی؟ [[زهرا]] گفت: [[حسن]] و [[حسین]] از [[خانه]] خارج شده‌اند و نمی‌دانم به کجا رفته‌اند؛ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: پدرت به قربانت! [[گریه]] نکن که [[خدا]] ایشان را [[آفریده]] و به ایشان از هر کسی مهربان‌تر است؛ خدایا! اگر در صحرا یا دریا هستند آنان را [[حفظ]] فرما!
از [[زنان]] بزرگ [[اسلام]]، [[ام هانی]]، [[دختر ابوطالب]] و [[خواهر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و دختر عموی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است که او و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[فاطمه بنت اسد]] متولد شدند<ref>.الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۹.</ref>. درباره نام او میان [[اسامی]] [[فاطمه]]<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۲۲۸.</ref>، [[فاخته]]<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۴ و سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۲۳۶.</ref> و [[هند]]<ref>روضه کافی، کلینی (ترجمه: کمره‌ای)، ج۲، ص۳۱۸ و کتاب المحبر، ابن حبیب، ص۹۷.</ref>[[اختلاف]] است، ولی او نزد [[محدثان]] به [[فاخته]] مشهورست<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۷۱.</ref>. در [[فضیلت]] او همین بس که [[معراج]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[خانه]] او شروع شد<ref>روضه کافی، کلینی (ترجمه: کمره‌ای)، ج۲، ص۳۱۸؛ السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۴۰۲ و شرف النبی، خرگوشی، ص۳۰۸.</ref>، و در [[روایت]] مفصلی [[پیامبر]]{{صل}}، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} را چون [[ام هانی]] عمه ایشان است، می‌ستاید<ref>. [[راوی]] می‌گوید: نزد [[هارون الرشید]]، [[خلیفه عباسی]] بودیم که نام [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} برده شد، [[هارون]] گفت: [[مردم]] [[خیال]] می‌کنند که [[علی بن ابی‌طالب]] و فرزندانش [[حسن]] و [[حسین]] را [[دشمن]] می‌دارم، ولی نه به [[خدا]]، چنین نیست، زیرا ما با [[فرزندان علی]]{{ع}} در [[خون خواهی]] [[حسین]] [[همکاری]] کردیم، در دشت و صحرا با دشمنانش جنگیدیم تا آنکه [[خلافت]] به دست ما افتاد و هم ردیف و هم پایه ایشان شدیم. آنها بر ما [[حسد]] بردند و به روی ماشمشیر کشیدند و [[قطع رحم]] نمودند. چگونه [[دشمن]] آنان باشم با آنکه پدرم، [[مهدی]]، از پدرش، [[منصور]] دوانقی و او از پدرش از [[ابن عباس]] [[نقل]] کرده است: روزی در [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم که [[فاطمه]] با چشم گریان وارد شد، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: چرا [[گریه]] می‌کنی؟ [[زهرا]] گفت: [[حسن]] و [[حسین]] از [[خانه]] خارج شده‌اند و نمی‌دانم به کجا رفته‌اند؛ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: پدرت به قربانت! [[گریه]] نکن که [[خدا]] ایشان را [[آفریده]] و به ایشان از هر کسی مهربان‌تر است؛ خدایا! اگر در صحرا یا دریا هستند آنان را [[حفظ]] فرما!


در این حال، [[جبرئیل]] فرود آمد و گفت: یا [[رسول الله]]! محزون مباش که ایشان در [[دنیا]] و [[آخرت]] از همه برترند و پدرشان از ایشان بالاتر است و اکنون در باغستان بنی نجار به [[خواب]] رفته‌اند و [[خدا]] ملکی بر ایشان گماشته تا ایشان را نگهداری کند. [[ابن عباس]] گفت: [[پیامبر]]{{صل}} حرکت کرد و ما هم با او حرکت کردیم تا به باغستان بنی نجار رسیدیم. دیدیم که [[حسن]] و [[حسین]]، [[دست]] به گردن یکدیگر، به [[خواب]] رفته‌اند. [[پیامبر]]{{صل}} [[حسن]] را و [[فرشته]] هم [[حسین]] را برداشت ولی [[مردم]] [[خیال]] می‌کردند هر دو را [[پیامبر]]{{صل}} برداشته است، [[ابوبکر]] و [[ابو ایوب انصاری]] گفتند: یا [[رسول الله]]! یکی از ایشان را به ما دهید، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: ایشان را رها کنید که مقامشان در [[دنیا]] و [[آخرت]] از همه بالاتر و پدرشان از ایشان بهتر است.
در این حال، [[جبرئیل]] فرود آمد و گفت: یا [[رسول الله]]! محزون مباش که ایشان در [[دنیا]] و [[آخرت]] از همه برترند و پدرشان از ایشان بالاتر است و اکنون در باغستان بنی نجار به [[خواب]] رفته‌اند و [[خدا]] ملکی بر ایشان گماشته تا ایشان را نگهداری کند. [[ابن عباس]] گفت: [[پیامبر]]{{صل}} حرکت کرد و ما هم با او حرکت کردیم تا به باغستان بنی نجار رسیدیم. دیدیم که [[حسن]] و [[حسین]]، [[دست]] به گردن یکدیگر، به [[خواب]] رفته‌اند. [[پیامبر]]{{صل}} [[حسن]] را و [[فرشته]] هم [[حسین]] را برداشت ولی [[مردم]] [[خیال]] می‌کردند هر دو را [[پیامبر]]{{صل}} برداشته است، [[ابوبکر]] و [[ابو ایوب انصاری]] گفتند: یا [[رسول الله]]! یکی از ایشان را به ما دهید، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: ایشان را رها کنید که مقامشان در [[دنیا]] و [[آخرت]] از همه بالاتر و پدرشان از ایشان بهتر است.
۲۱۷٬۸۳۵

ویرایش