پرش به محتوا

بحث:مقام حجت الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

۷٬۲۴۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ ژوئن ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
و [سلام بر] حجت خدا
و [سلام بر] حجت خدا
«حجت» آن چیزی است که وقتی به میان بیاید، تکلیف روشن و حق روشن می‌گردد و دیگر کسی، حرفی برای گفتن ندارد.
«حجت» آن چیزی است که وقتی به میان بیاید، تکلیف روشن و حق روشن می‌گردد و دیگر کسی، حرفی برای گفتن ندارد.
عامل‌های هدایت
ائمه {{عم}}، «حجّة الله» هستند؛ یعنی اگر کسی به حق گرایش نداشته باشد و از مسیر حق تمرد کند، حجت‌های الهی در روز قیامت نشان می‌دهند که آن شخص می‌توانست هدایت بشود و نشده است. یکی از دلایلی که ما معصومین را حجج الله می‌دانیم، این است که آنان عامل و جاذب به هدایت هستند و اگر نباشند، مردم هدایت نمی‌شوند. امام باقر {{ع}} فرمودند:
«بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی»@اصول کافی، ج ۱، ص ۱۴۵@
اگر ما اهل‌بیت {{عم}} نبودیم، خدا شناخته و عبادت نمی‌شد.
معنای حجت و دلیل این است که با آن دلایل، انسان محاکمه می‌شود. فرض بفرمایید ادعا می‌شود کسی قاتل است و او هم منکر قاتل بودن خودش است. در این رابطه یک سری ادله را بیان می‌کنند که طبق آن، نمی‌تواند ادعا کند که حق به او نرسیده است.
حجت ظاهری و باطنی
خداوند برای هدایت انسان‌ها یک گیرنده در وجودشان و یک فرستنده خارج از وجودشان قرار داده است. گیرنده، عقل و قلب انسان است و فرستنده، رسولان و ائمه {{عم}} هستند. اگر امام حاضر باشد، چشم انسان امام را می‌بیند، گوش صدای ایشان را می‌شنود و دست آدمی گرمای دست امام را حس می‌کند، اما اگر امام حاضر نباشند، در صورتی که گیرنده با موج فرستنده تنظیم شود، گیرنده‌های انسان امواج نامرئی امام را می‌گیرد؛ البته این گیرنده باید با موج فرستنده تنظیم شود. این فرستندگان همان حجت‌های بیرونی خداوند در زمین؛ یعنی رسولان و ائمه {{عم}} و گیرنده‌ها؛ یعنی عقل و قلب‌های ما حجت‌های درونی هستند. اگر کسی گیرنده و حجت باطنی نداشته باشد، امواجی را که در محیط است درک نمی‌کند و از حجت ظاهری هم چیزی نمی‌فهمد. به همین دلیل، موجوداتی که عقل و قلب ندارند در قیامت محاکمه نمی‌شوند، اما کسانی که عقل -گیرنده- دارند، اگر امواج هدایت؛ یعنی هدایت حجت ظاهری رسولان یا ائمه {{عم}} را دریافت نکرده باشند، محاکمه می‌شوند.
حالات قلب
حالات مختلفی بر قلب‌ها عارض می‌شود. گاهی حالت اقبال و گرایش و گاه حالت ادبار و اعراض برای قلب‌ها پیش می‌آید. زمانی که قلب حالت اقبال پیدا می‌کند، زمانی است که موج به قلب فرستاده شده و قلب هم آن را دریافت کرده است. باید به این اقبال و گرایش عمل کرد، در غیر این صورت، در قیامت، به همین گرایش استناد می‌شود و از او سؤال می‌شود که مگر قلب تو اقبال و گرایش پیدا نکرد؟!
حالات قلب عجیب است. امیرالمؤمنین {{ع}} در روایتی فرمودند: حتی بعضی از کسانی که با ما در یک خط نیستند، اما با ما عناد قلبی ندارند، آخر عمر مُستبصر می‌شوند. این گروه، کسانی هستند که قلبی سالم دارند که آلوده نشده است. حتی ممکن است عده‌ای با نام امیرالمؤمنین {{ع}} دلشان خاضع شود. در تاریخ افراد زیادی هستند که اواخر عمرشان برگشته‌اند.
ائمه {{عم}} حجت خدا بر قلب‌ها هستند و قلب‌ها را جذب می‌کنند.
انتخاب حجت
خداوند قبل از به دنیا آمدن یک نوزاد، برای شیر خوردن او تدابیری اندیشیده است و این نظام در سراسر طبیعت دیده می‌شود. هر چیزی را قبل از رسیدن به نیازش طراحی کرده است و همه چیز در این عالم یک ما به ازا دارد.
خداوند برای کسانی که قرار است نقش تعیین‌کننده‌ای در تاریخ بشریت داشته باشند، خلقت ویژه‌ای قرار داده و نگاه ویژه‌ای به آنها داشته است. به‌طور مثال در مورد حضرت مریم علیها السلام این‌گونه می‌فرماید:
««...یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاء الْعَالَمِینَ»»@سوره آل عمران، آیه ۴۲@
حضرت مریم، مادر حضرت عیسی {{ع}} به‌صورت ناگهانی به این جایگاه نرسید. حجت‌های الهی هم به دلیل بار سنگینی که بر دوش دارند و مسئولیت‌های خاصی که بر عهده گرفته‌اند، از قبل شناخته‌شده هستند و خداوند از پیش، برای ایشان خلقت ویژه‌ای قرار داده است و آنان را از قبل برای بر عهده گرفتن مسئولیت‌های بزرگ ساخته و آماده کرده است.
خداوند بسیار زیبا با موسی {{ع}} سخن می‌گوید و در جایی می‌فرماید:
««وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی»»@سوره طه، آیه ۴۱@
تو را طوری ساختم تا هر کاری را که من خواستم انجام بدهی. باز می‌فرماید:
««...وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِّنِّی...»@سوره طه، آیه ۳۹@
من محبت خود را در دل تو انداختم.
منظور این است که موسی {{ع}} بدون مقدمه و بی‌دلیل موسی کلیم‌الله نشده است.
مخاطب حجت
در موضوع نیاز به حجت، چون حجت الهی بار سنگینی به دوش دارد، مخاطبش فقط گوش انسان‌ها و فرمان‌بر او تنها جسم آنها نیست، بلکه ضمیر ناخودآگاه هم جزء مخاطب‌های حجت الهی است؛ البته مخاطب اصلی حجت‌های الهی، سِرّ مردم است؛ یعنی چیزی فراتر از آنچه امروزه در روان‌شناسی به آن ضمیر ناخودآگاه می‌گویند.
حجت الهی با قلب‌ها سروکار دارد، درحالی‌که کسی قلب را به‌راحتی نمی‌شناسد. حجت الهی دستی در عالم بالا و دستی در عالم پایین دارد؛ از عالم بالا می‌گیرد و به عالم پایین می‌دهد.
به همه این دلایل، انتخاب حجت نمی‌تواند یک گزینش تصادفی باشد.
مقام حجت
حجت با خلیفه فرق می‌کند. مقام حجت مقام بالایی است. در روایت می‌فرماید: هیچ‌چیز نیست، مگر اینکه ما بر او حجت هستیم. پس قضیه فراتر از اینهاست؛ فقط مربوط به زندگی مسلمانان نیست، بلکه همه انسان‌ها، ملائکه، اجنه و تمام موجودات، حتی زمین و آسمان و کوه‌ها هم نوعی کنش و واکنش و پیام‌گیری و پیام‌دهی با حجت الهی عصر خود دارند.
زوایای ظریف، بطنی و عمقی موضوع حجت، هنوز برای بسیاری ناشناخته است. شما اگر بدانید منبع مولدی در خانه دارید، حتماً از آن استفاده می‌کنید، ولی وقتی که نمی‌دانید این منبع، مولد است، فقط از آن نگه‌داری می‌کنید. به همین میزان هم به این دلیل که ما از جایگاه، موقعیت، میزان و شعاع قدرت و تأثیر امام معصوم چیزی نمی‌دانیم، استفاده چندانی از ایشان نمی‌کنیم.
دیدار با حجت
در روایت آمده است که در نهایت، حجت الهی به همه نشان داده می‌شود. قطعاً همه ما روزی امام زمان عجل الله فرجه را خواهیم دید؛ حتی اگر ایشان را نشناسیم.
آیات آفاقی، حجج الهی و اعظم و اکبر این آیات، ائمه {{عم}} هستند.
««سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ»»@سوره فصلت، آیه ۵۳@
از ائمه {{عم}} پرسیدند: آیا مردم آن امام غایب را می‌بینند. در جواب فرمودند: اگر نبینند، آیه «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ» معطل می‌ماند.
حجت باید به همه عرضه شود، در لحظاتی از عمر تمام انسان‌ها، حالتی همراه با تأمل و تردید بر آنها عارض می‌شود که به درست بودن مسیر زندگی‌شان شک می‌کنند. این حالت لااقل برای لحظاتی برای همه انسان‌ها اتفاق می‌افتد و هرچه انسان زودتر به سراغ حجت برود، زودتر این حالت بر او عارض می‌شود. انسان هرچه به خورشید نزدیک‌تر شود، هم به صورت کمّی و هم کیفی، بیشتر در معرض نور خورشید قرار می‌گیرد و هرچه دورتر باشد، خورشید برای او کمرنگ‌تر جلوه می‌کند. برای ما این لحظات، فراوان اتفاق می‌افتد. باید حواسمان باشد و قدر لحظاتی را که ناگهان به خود می‌آییم و بیشتر متوجه خدا می‌شویم، بدانیم. لحظاتی که تردید می‌کنیم که «نکند راه زندگی‌ام بیراهه است، یا نکند درآمدم مشکل دارد.» بعد از این حالات، حتی برای لحظه‌ای، تمام نیتمان الهی می‌شود. اگر این‌طور شد، بدانیم که از کوچه یار گذر کرده‌ایم و در فاصله نزدیک‌تری در حوزه مغناطیسی ایشان قرار گرفته‌ایم. این حالات، حالاتی نیست که به خاطر خوب بودن انسان‌ها به آنها عطا شود، بلکه مقامی است که خداوند قرار داده تا در قیامت کسی نتواند ادعا کند که این چهره و حجت بر او عرضه نشده است. روز قیامت هر کس که بگوید ما ایشان را نمی‌شناختیم، به او نشانشان خواهند داد و خواهند گفت: همان لحظه‌ای که تأملی داشتی و بعد بی‌توجهی کردی، ما حق را به تو نشان دادیم و او می‌فهمد که از حجت باخبر بوده و ایشان را دیده است.
مخاطب ائمه {{عم}}، قلب است
قلب‌ها، مخاطب ائمه {{عم}} هستند، چون هدایت و ایمان به قلب مرتبط است. تا وقتی که معصومین {{عم}} هستند، قلب‌ها می‌توانند پیام را بگیرند. در زیارت حضرت علی بن موسی‌الرضا {{ع}} می‌گوییم:
««أَشْهَدُ أَنَّکَ تَسْمَعُ کَلاَمِی وَ تَشْهَدُ مَقَامِی»»@زادالمعاد، ص ۴۸۰@
شهادت می‌دهم که شما کلام مرا می‎شنوید و جایگاه مرا می‌بینید.
اصلاً قرار نیست جواب سلام را با این گوش بشنویم. مخاطب این کلام، قلب است. اگر معصومین {{عم}} خودشان را به قلب‌های ما نشان نمی‌دادند، دلتنگشان نمی‌شدیم. پس قلب‌های ما، سلام ایشان را شنیده است.
«وَ أَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی کَلاَمَهُمْ، وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِی بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِهِمْ»@المزار الکبیر، ص ۵۵@
و تو -خدا- گوشم را از شنیدن کلامشان پوشانده‌ای، ولی باب فهم مرا به مناجات لذیذشان گشوده‌ای.
به خاطر همین شنیدن است که وابسته و دلتنگ می‌شود. تقریباً محال است که کسی کنار حرم پیغمبر {{صل}} بایستد و دست نوازش ایشان را بر سر خود احساس نکند، اما زبان قلب‌ها با کلمات نیست، با موج‌هایی است که در قلب می‌افتد.
بنابراین، مخاطب حجت الهی، قلب‌هاست و مادامی که قلبی در کره زمین وجود دارد، بر خداست که حجت داشته باشد تا با این قلب سخن بگوید و مادامی که حجتی هست، قلب‌ها آسوده باشند که کسی با آنها سخن خواهد گفت. 
ص218 الی223
==سید مجتبی حسینی==
در کتاب: مقامات اولیا ج 1


فراز «وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی...»
فراز «وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی...»
خط ۷۱: خط ۱۱:
وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ  
وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ  
و [سلام بر] حجت‌های خداوند -از ازل- بر اهل دنیا و آخرت و رحمت و برکات خداوند بر شما مستدام باد
و [سلام بر] حجت‌های خداوند -از ازل- بر اهل دنیا و آخرت و رحمت و برکات خداوند بر شما مستدام باد
وظایف حجت
خداوند برای رشد و تعالی انسان‌ها، حجت‌هایی در ابعاد مختلف در میانشان قرار داده است. از آنجا که کمال در انسان دارای ابعاد گوناگون و جهات متعدد است، وظیفه و رسالت حجت‌های الهی که ائمه {{عم}} هستند، هم متعدد و متنوع است.
خلاصه رسالت و وظیفه حجت‌های الهی این است که انسان را آماده پیمودن مسیر هدایت و تعالی می‌کنند و برای نپیمودن راه کمال، بهانه‌ای برای کسی باقی نگذارند.
از وظایف ائمه {{عم}}، تعلیم معارف دین و بیان اوامر و نواهی است. ائمه {{عم}} بایدها و نبایدهای الهی را توضیح می‌دهند و برای مردم تشریح و تبیین می‌کنند. شأن دیگر ایشان جاذبه معنوی است که با آن، انسان‌ها به راه هدایت جذب می‌شوند. البته هدایت فقط دانستن نیست؛ بخش اعظم هدایت، قرار گرفتن دل و عقل در مسیر صحیح با ایجاد جاذبه است.
بنابراین، یکی از وظایف و شئون ائمه {{عم}} این است که دل و عقل انسان‌ها را در مغناطیس خودشان جذب و هدایت کنند و در مسیر خدایی قرار دهند. این نکته بسیار فراتر از آموختن چند کلمه به انسان‌هاست.
لذا شئون ائمه {{عم}} متعدد است و تنها بخش کوچکی از این شئون، در زمان غیبت، جانشین و جایگزین دارد.@تعلیم و ترویج مبانی حق و اموری که در تصدی امام است، اما نباید در زمان غیبت تعطیل شود، در حوزه تصدی فقها و دانشمندان که جانشین بعضی از شئون ائمه {{عم}} در طول تاریخ بوده‌اند، قرار می‌گیرد.@
خورشید امامت
از نگاه ما، وظیفه اصلی خورشید، فقط نورافشانی است، چرا که اگر خورشید نورافشانی نکند، زندگی شکل نمی‌گیرد. درحالی‌که پنهانی‌ترین و شاید اصلی‌ترین وظیفه خورشید -که از آن غافلیم- چیز دیگری است. خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار دارد، اگر روزی خورشید از منظومه خارج شود، منظومه متلاشی می‌شود، هیچ‌کدام از سیارات در مدار خودشان باقی نمی‌مانند و از بین می‌روند.
ما گمان می‌کنیم که یکی از شئون ائمه {{عم}} تعلیم معارف دینی است، اما این شأن مانند نورافشانی خورشید است. خورشید ممکن است زمانی غیبت شبانه‌روزی داشته باشد. در این صورت خورشید را نمی‌بینیم، ولی در جاذبه آن قرار داریم. چنان‌که ممکن است زمانی پیش بیاید که ما از ائمه {{عم}} فاصله مکانی یا زمانی داشته باشیم و نتوانیم مستقیماً از نور ایشان استفاده کنیم.
امروز هم که امام زمان عجل الله فرجه از نظر ما غایب هستند، ما در جاذبه خورشید امامت ایشان قرار داریم و خورشید ولایت حقه حضرت حجت عجل الله فرجه باعث می‌شود که ما در مدار هدایت قرار بگیریم و به‌طور منظم، سالانه، ماهانه و روزانه عبادات خود را انجام بدهیم.
هر کس بخواهد وارد مدار هدایت شود، لازمه‌اش حضور در حوزه مغناطیس امام عصر عجل الله فرجه است. زمین در هیچ زمانی از حجتی که تمام جاذبه و مغناطیس هدایت بر وجود ایشان متمرکز است، خالی نیست.
کمیل پس از شنیدن کمی از درد دل‌های حضرت امیر {{ع}} نگران شد که مبادا زحمات امیرالمؤمنین {{ع}} بعد از پیامبر {{صل}} از بین برود. حضرت به او فرمودند: هیچ‌گاه زمین از حجت خالی نخواهد ماند. حجت یا پیدا و آشکار یا نهان و ناپیداست و کسی او را نمی‌شناسد، اما باید وجود او برقرار باشد تا چراغ جاذبه‌اش انسان‌ها را هدایت کند. کمیل از تعداد و مکان این حجت‌ها پرسید. حضرت فرمودند: به خدا سوگند که تعدادشان بسیار اندک است، اما بسیار بلندمرتبه هستند. علم با حقیقت و بصیرتش به آنها هجوم آورده است. از آنچه دیگران از آن فرار می‌کنند، نمی‌هراسند و به آن انس دارند. جسمشان در بین انسان‌های دیگر است و زندگی عادی و معمولی می‌کنند، اما روح و نفسشان آویخته به محل اعلی است.
کمیل! چقدر دوست دارم آنها را ببینم و ملاقاتشان کنم.
گفته شد در زمان غیبت، فقها و علما متصدی تعلیم دین و امور اجرایی هستند. گاهی محبین امام عصر عجل الله فرجه، موقع گرفتاری و مشکل، با افراد فریبکاری مواجه می‌شوند که ادعای نمایندگی و ارتباط با امام عصر عجل الله فرجه را دارند. مدعیان کم‌کم آنان را وسوسه می‌کنند و به وادی منکرات و محرمات می‌کشند. بدانیم اگر کسی می‌خواهد به خدا برسد، هیچ راهی غیر از عمل به احکام، ادب، خوش خلقی در خانه، خدمت به والدین، احترام به مردم و رعایت شرایط دین ندارد. کسی که از صبح تا شب خود را به این در و آن در می‌زند، ولی ادب ندارد به‌جایی نمی‌رسد. آن بزرگوار به هیچ نماینده‌ای از این دست مدعیان نیاز ندارند. شعاع مغناطیس ایشان همه دل‌ها را فرامی‌گیرد؛ همان‌طور که خورشید در شب یا وقتی در پس پرده ابر است، هیچ‌گونه نیازی به نماینده‌ای برای جاذبه منظومه شمسی ندارد. ما هم ایشان را نمی‌بینیم، اما جاذبه‌شان ما را در مدار خود نگاه داشته است. در خانه مقربان درگاه الهی به روی ما بسته نیست. ما ایشان را فراموش کرده‌ایم، اما این بزرگواران ما را فراموش نکرده‌اند.
معنای فراز «وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی» این است که در عالم ذر و حتی وقتی ما وجود ظاهری نداشتیم، اهل‌بیت {{عم}} بر ما حجت و شاهد بودند. هم‌اکنون هم جذبه‌های ولایی ایشان است که ما را می‌کشاند و در مدار هدایت قرار می‌دهد.  
ص90الی92




==سید احمد خاتمی==
در کتاب:  در آستان امامان معصوم  جلد دوم
فراز «وَ حُجَجاً عَلَی بَرِیَّتِهِ»
امامان معصوم {{عم}}؛ حجّت‌های الهی
«وَ حُجَجاً عَلَی بَرِیَّتِهِ»؛ «و شما را به عنوان حجّت‌های مخلوقات خود پسندید».
«وَ حُجَجاً عَلَی بَرِیَّتِهِ»؛ «و شما را به عنوان حجّت‌های مخلوقات خود پسندید».
«حُجَج» جمع «حجّت» به معنای «دلیل و برهان» است. ریشه آن به معنای «قصد» است. به «حجّ خانه خدا» هم به همین دلیل «حج» گفته می‌شود؛ چون حاجی، آهنگ خانه خدا برای مناسک حج دارد. «حجّت» هم از همین ریشه است؛ زیرا با خودش مقصود است، یا به وسیله آن، حقّ مطلوب اثبات می‌شود.
گفتنی است عنوان «حجّت» و اطلاق آن بر چیزی، مرادف با حق بودن، یا مستلزم صدق بودن آن نیست بلکه گاهی چیز باطل و کذب نیز مصداق عنوان «حجّت» قرار می‌گیرد و منشأ آن، دستاویز واقع شدن آن چیز برای گروه باطل گرا و کاذب است.
مولا علی {{ع}} می‌فرماید: «فکم حجّة یوم ذاک داحضة@نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳.@».@ادب فنای مقربان: ۲ / ۱۲۴ - ۱۲۳.@
«در آن روز (قیامت) چه بسیار دلیل‌هایی که ابطال می‌گردد...».
آری، حجّت وقتی به خداوند اضافه می‌شود، جز حق و صدق نیست.
«بریّه» بر وزن «فعیله» از «برأ» است و به معنای «هر چیزی است که از کتم عدم خارج می‌شود و لباس وجود می‌پوشد». و برخی آن را به معنای «انسان» می‌دانند و در این جا مراد، «انسان» است؛ زیرا وجود حجّت در نظام هستی، تنها با مختار بودن و مکلّف بودن انسان، قابل توجیه است.
امامان معصوم {{عم}} حجّت خداوند بر مردم‌اند؛ چون حجّت در اصطلاح، آن است که هر دو طرف دعوا به آن استناد و احتجاج می‌کنند. «قرآن» و «عترت» دو حجّت الهی هستند.
امیرمؤمنان علی {{ع}} می‌فرماید: «و کفی بالکتاب حجیجاً».@ نهج البلاغه: خطبه ۸۳.@
«کتاب خدا به عنوان حجّت، کافی است».
همچنین می‌فرماید: «انا شاهد لکم و حجیج یوم القیامة عنکم».@ نهج البلاغه: خطبه ۱۷۶.@
«من شاهد شما بوده و روز قیامت حجّت شما هستم».
در روایتی حاکم حسکانی عالم اهل سنّت از پیامبر {{صل}} نقل کرده است که پیامبر اکرم {{صل}} فرمود:
«انّ الله جعل علیّاً وزوجته وابناؤه حُجَج الله علی خلقه وهم ابواب العلم فی امّتی من اهتدی بهم هدی إلی صراط مستقیم».@ شواهد التنزیل: ۲ - ۱ / ۵۸ ذیل آیه شریفه: ««اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»»@
«همانا خداوند متعال، علی و همسرش و فرزندانش را حجّت‌های الهی بر بندگان خود قرار داده است، آنگاه فرمود: آنان دروازه‌های علم در میان امّت من هستند، هرکس به وسیله آنان هدایت شود، به صراط مستقیم هدایت شده است».
در رابطه با حجّت بودن معصومین {{عم}} در ذیل فراز: «وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی» نیز قبلاً سخن گفته‌ایم.
ص203
==سید احمد خاتمی==
در کتاب:  در آستان امامان معصوم  جلد دوم
فراز «وَحُجَّتِهِ»
امامان معصوم {{عم}}؛ حجّت‌های خداوند
در زیارت جامعه کبیره امامان معصوم {{عم}} را به عنوان «حجّت‌های خداوند» می‌خوانیم.
معنای واژه حجّت
«حجّت» از ریشه «حج» است و «حج» یعنی «قصد». برخی از مشتقّات این واژه عبارتند از:
۱۔ حجّ خانه خدا؛ چرا که حاجی قصد خانه خدا را جهت ادامه مناسک آن دارد.
۲- «محجّه» راه روشن؛ چه راه ظاهری و چه راه معنوی، بدان جهت که راهی این چنین مقصود است و برای رسیدن به مطلوب، از آن استفاده می‌شود.
۳- «حجّت» به معنای «برهان» و «دلیل» است؛ زیرا از رهگذر آن، اثبات مدّعی قصد می‌شود و با آن، در بحث و گفتگو غلبه حاصل می‌شود.@ کتاب العین: ۳ / ۹؛ صحاح اللغه: ۱ / ۳۰۳؛ معجم مقاییس اللغه: ۲۳۲. نیز ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: ۲ / ۱۷۱ - ۱۶۸؛ المعجم فی فقه القرآن و سرّ بلاغته: ۱۰ / ۸۷۱ - ۸۰۳.@


حجّت‌های خداوند از منظر معصومین {{عم}}
==عامل‌های هدایت==
امامان معصوم {{عم}} حجّت بالغه خداوند هستند، همان‌گونه که «قرآن»، حجّت خداوند است، «عترت» هم عِدل قرآنند و همان حجّیّت را دارند.
*[[ائمه]]{{عم}}، "حجّة الله" هستند؛ یعنی اگر کسی به حق گرایش نداشته باشد و از مسیر حق تمرد کند، حجت‌های الهی در روز قیامت نشان می‌دهند که آن شخص می‌توانست هدایت بشود و نشده است. یکی از دلایلی که ما معصومین را حجج الله می‌دانیم، این است که آنان عامل و جاذب به هدایت هستند و اگر نباشند، مردم هدایت نمی‌شوند. [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند:"اگر ما [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نبودیم، خدا شناخته و عبادت نمی‌شد"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" بِنَا عُبِدَ اللَّهُ‏ وَ بِنَا عُرِفَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۴۵.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
امیرمؤمنان علی {{ع}} می‌فرماید: «و کفی بالکتاب حجیجا».@ نهج البلاغه: خطبه ۸۳.@
*معنای حجت و دلیل این است که با آن دلایل، انسان محاکمه می‌شود. فرض بفرمایید ادعا می‌شود کسی قاتل است و او هم منکر قاتل بودن خودش است. در این رابطه یک سری ادله را بیان می‌کنند که طبق آن، نمی‌تواند ادعا کند که حق به او نرسیده است<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
«قرآن برای حجّت کافی است».
==حجت ظاهری و باطنی==
همچنین می‌فرماید: «انا شاهد لکم وحجیج یوم القیامة عنکم».@ نهج البلاغه: خطبه ۱۷۶.@
*خداوند برای هدایت انسان‌ها یک گیرنده در وجودشان و یک فرستنده خارج از وجودشان قرار داده است. گیرنده، عقل و قلب انسان است و فرستنده، رسولان و [[ائمه]]{{عم}} هستند. اگر [[امام]]{{ع}} حاضر باشد، چشم انسان [[امام]]{{ع}} را می‌بیند، گوش صدای ایشان را می‌شنود و دست آدمی گرمای دست [[امام]]{{ع}} را حس می‌کند، اما اگر [[امام]]{{ع}} حاضر نباشند، در صورتی که گیرنده با موج فرستنده تنظیم شود، گیرنده‌های انسان امواج نامرئی [[امام]]{{ع}} را می‌گیرد؛ البته این گیرنده باید با موج فرستنده تنظیم شود. این فرستندگان همان حجت‌های بیرونی خداوند در زمین؛ یعنی رسولان و [[ائمه]]{{عم}} و گیرنده‌ها؛ یعنی عقل و قلب‌های ما حجت‌های درونی هستند. اگر کسی گیرنده و حجت باطنی نداشته باشد، امواجی را که در محیط است درک نمی‌کند و از حجت ظاهری هم چیزی نمی‌فهمد. به همین دلیل، موجوداتی که عقل و قلب ندارند در قیامت محاکمه نمی‌شوند، اما کسانی که عقل دارند، اگر امواج هدایت؛ یعنی هدایت حجت ظاهری رسولان یا [[ائمه]]{{عم}} را دریافت نکرده باشند، محاکمه می‌شوند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
«من شاهد شما و حجّت خداوند در روز قیامت بر شما هستم».
==حالات قلب==
و این همان محتوای حدیث متواتر ثقلین است که پیامبر اکرم {{صل}} این دو یادگار گرانبها را برای امّت بعد از خود، باقی گذارد.
*حالات مختلفی بر قلب‌ها عارض می‌شود. گاهی حالت اقبال و گرایش و گاه حالت ادبار و اعراض برای قلب‌ها پیش می‌آید. زمانی که قلب حالت اقبال پیدا می‌کند، زمانی است که موج به قلب فرستاده شده و قلب هم آن را دریافت کرده است. باید به این اقبال و گرایش عمل کرد، در غیر این صورت، در قیامت، به همین گرایش استناد می‌شود و از او سؤال می‌شود که مگر قلب تو اقبال و گرایش پیدا نکرد؟!<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
حضرت امیرمؤمنان علی {{ع}} از نبیّ اعظم {{صل}} نقل می‌فرماید که حضرت فرمود: «انا وعلیٌّ وفاطمة والحسن والحسین وتسعة من ولد الحسین حجج الله علی خلقه اعداؤنا اعداء الله واولیاءنا اولیاء الله».@ بحارالأنوار: ۳۶ / ۲۲۸.@
*حالات قلب عجیب است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در روایتی فرمودند: حتی بعضی از کسانی که با ما در یک خط نیستند، اما با ما عناد قلبی ندارند، آخر عمر مُستبصر می‌شوند. این گروه، کسانی هستند که قلبی سالم دارند که آلوده نشده است. حتی ممکن است عده‌ای با نام [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دلشان خاضع شود. در تاریخ افراد زیادی هستند که اواخر عمرشان برگشته‌اند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
«من، علی، فاطمه، حسن، حسین و نُه فرزند حسین، حجّت‌های خدا بر خلق او هستیم، دشمنان ما دشمنان خدا، دوستان ما دوستان خدا هستند».
*[[ائمه]]{{عم}} حجت خدا بر قلب‌ها هستند و قلب‌ها را جذب می‌کنند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
اباصلت هروی خادم حضرت امام رضا {{ع}} می‌گوید: «امام رضا {{ع}} با هرکس با زبان خودش سخن می‌گفت، به خدا سوگند! که فصیح‌ترین مردم و آگاه‌ترین آنان به هر زبان و امّتی بود. روزی به آن حضرت گفتم: ای پسر پیامبر! من تعجّب می‌کنم که شما با همه این زبان‌ها با اختلافی که دارند آشنا هستید».
==انتخاب حجت==
حضرت فرمود: «یا ابا الصلت! انا حجّة الله علی خلقه وما کان لیتّخذ حجّة علی قوم وهو لا یعرف لغاتهم».@ بحارالأنوار: ۲۶ / ۱۹۰.@
*خداوند قبل از به دنیا آمدن یک نوزاد، برای شیر خوردن او تدابیری اندیشیده است و این نظام در سراسر طبیعت دیده می‌شود. هر چیزی را قبل از رسیدن به نیازش طراحی کرده است و همه چیز در این عالم یک ما به ازا دارد.
«ای ابا صلت! من حجّت خدا بر بندگان او هستم و خداوند کسی را که آشنای به زبان قومی نباشد، حجّت بر آنان قرار نمی‌دهد».
خداوند برای کسانی که قرار است نقش تعیین‌کننده‌ای در تاریخ بشریت داشته باشند، خلقت ویژه‌ای قرار داده و نگاه ویژه‌ای به آنها داشته است. به‌طور مثال در مورد [[حضرت مریم]]{{س}} این‌گونه می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ }}﴾}}<ref> ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۲.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
روایات در این زمینه فراوان است، ما به همین دو روایت بسنده کردیم.
*[[حضرت مریم]]{{س}}، مادر [[حضرت عیسی]]{{ع}} به‌صورت ناگهانی به این جایگاه نرسید. حجت‌های الهی هم به دلیل بار سنگینی که بر دوش دارند و مسئولیت‌های خاصی که بر عهده گرفته‌اند، از قبل شناخته‌شده هستند و خداوند از پیش، برای ایشان خلقت ویژه‌ای قرار داده است و آنان را از قبل برای بر عهده گرفتن مسئولیت‌های بزرگ ساخته و آماده کرده است<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
*خداوند بسیار زیبا با [[حضرت موسی]]{{ع}} سخن می‌گوید و در جایی می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي}}﴾}}<ref> و تو را برای خویشتن پروراندم؛ سوره طه، آیه: ۴۱.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
*تو را طوری ساختم تا هر کاری را که من خواستم انجام بدهی. باز می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي }}﴾}}<ref> و بر تو از خویش مهری افکندم؛ سوره طه، آیه: ۳۹.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
من محبت خود را در دل تو انداختم. *منظور این است که [[حضرت موسی]]{{ع}} بدون مقدمه و بی‌دلیل موسی کلیم‌الله نشده است<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
==مخاطب حجت==
*در موضوع نیاز به حجت، چون حجت الهی بار سنگینی به دوش دارد، مخاطبش فقط گوش انسان‌ها و فرمان‌بر او تنها جسم آنها نیست، بلکه ضمیر ناخودآگاه هم جزء مخاطب‌های حجت الهی است؛ البته مخاطب اصلی حجت‌های الهی، سِرّ مردم است؛ یعنی چیزی فراتر از آنچه امروزه در روان‌شناسی به آن ضمیر ناخودآگاه می‌گویند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
*حجت الهی با قلب‌ها سروکار دارد، درحالی‌که کسی قلب را به‌راحتی نمی‌شناسد. حجت الهی دستی در عالم بالا و دستی در عالم پایین دارد؛ از عالم بالا می‌گیرد و به عالم پایین می‌دهد<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
*به همه این دلایل، انتخاب حجت نمی‌تواند یک گزینش تصادفی باشد<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
==مقام حجت==
*حجت با خلیفه فرق می‌کند. مقام حجت مقام بالایی است. در روایت می‌فرماید: هیچ‌چیز نیست، مگر اینکه ما بر او حجت هستیم. پس قضیه فراتر از اینهاست؛ فقط مربوط به زندگی مسلمانان نیست، بلکه همه انسان‌ها، ملائکه، اجنه و تمام موجودات، حتی زمین و آسمان و کوه‌ها هم نوعی کنش و واکنش و پیام‌گیری و پیام‌دهی با حجت الهی عصر خود دارند.
زوایای ظریف، بطنی و عمقی موضوع حجت، هنوز برای بسیاری ناشناخته است. شما اگر بدانید منبع مولدی در خانه دارید، حتماً از آن استفاده می‌کنید، ولی وقتی که نمی‌دانید این منبع، مولد است، فقط از آن نگه‌داری می‌کنید. به همین میزان هم به این دلیل که ما از جایگاه، موقعیت، میزان و شعاع قدرت و تأثیر امام معصوم چیزی نمی‌دانیم، استفاده چندانی از ایشان نمی‌کنیم<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
==دیدار با حجت==
*در روایت آمده است که در نهایت، حجت الهی به همه نشان داده می‌شود. قطعاً همه ما روزی [[امام زمان]]{{ع}} را خواهیم دید؛ حتی اگر ایشان را نشناسیم<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
*آیات آفاقی، حجج الهی و اعظم و اکبر این آیات، [[ائمه]]{{عم}} هستند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ }}﴾}}<ref> به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد؛ سوره فصلت، آیه: ۵۳.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
*از [[ائمه]]{{عم}} پرسیدند: آیا مردم آن [[امام]] غایب را می‌بینند. در جواب فرمودند: اگر نبینند، آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ }}﴾}}<ref> به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد؛ سوره فصلت، آیه: ۵۳.</ref> معطل می‌ماند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
*حجت باید به همه عرضه شود، در لحظاتی از عمر تمام انسان‌ها، حالتی همراه با تأمل و تردید بر آنها عارض می‌شود که به درست بودن مسیر زندگی‌شان شک می‌کنند. این حالت لااقل برای لحظاتی برای همه انسان‌ها اتفاق می‌افتد و هرچه انسان زودتر به سراغ حجت برود، زودتر این حالت بر او عارض می‌شود. انسان هرچه به خورشید نزدیک‌تر شود، هم به صورت کمّی و هم کیفی، بیشتر در معرض نور خورشید قرار می‌گیرد و هرچه دورتر باشد، خورشید برای او کمرنگ‌تر جلوه می‌کند. برای ما این لحظات، فراوان اتفاق می‌افتد. باید حواسمان باشد و قدر لحظاتی را که ناگهان به خود می‌آییم و بیشتر متوجه خدا می‌شویم، بدانیم. لحظاتی که تردید می‌کنیم که "نکند راه زندگی‌ام بیراهه است، یا نکند درآمدم مشکل دارد". بعد از این حالات، حتی برای لحظه‌ای، تمام نیتمان الهی می‌شود. اگر این‌طور شد، بدانیم که از کوچه یار گذر کرده‌ایم و در فاصله نزدیک‌تری در حوزه مغناطیسی ایشان قرار گرفته‌ایم. این حالات، حالاتی نیست که به خاطر خوب بودن انسان‌ها به آنها عطا شود، بلکه مقامی است که خداوند قرار داده تا در قیامت کسی نتواند ادعا کند که این چهره و حجت بر او عرضه نشده است. روز قیامت هر کس که بگوید ما ایشان را نمی‌شناختیم، به او نشانشان خواهند داد و خواهند گفت: همان لحظه‌ای که تأملی داشتی و بعد بی‌توجهی کردی، ما حق را به تو نشان دادیم و او می‌فهمد که از حجت باخبر بوده و ایشان را دیده است<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
==مخاطب [[ائمه]]{{عم}}، قلب است==
*قلب‌ها، مخاطب [[ائمه]]{{عم}} هستند، چون هدایت و ایمان به قلب مرتبط است. تا وقتی که معصومین{{عم}} هستند، قلب‌ها می‌توانند پیام را بگیرند. در زیارت [[امام رضا|حضرت علی بن موسی‌ الرضا]]{{ع}} می‌گوییم:"شهادت می‌دهم که شما کلام مرا می‎شنوید و جایگاه مرا می‌بینید"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَشْهَدُ أَنَّكَ‏ تَسْمَعُ‏ كَلَامِي‏ وَ تَشْهَدُ مَقَامِي‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}@زادالمعاد، ص ۴۸۰.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
*اصلاً قرار نیست جواب سلام را با این گوش بشنویم. مخاطب این کلام، قلب است. اگر معصومین{{عم}} خودشان را به قلب‌های ما نشان نمی‌دادند، دلتنگشان نمی‌شدیم. پس قلب‌های ما، سلام ایشان را شنیده است:"و خدا گوشم را از شنیدن کلامشان پوشانده‌ای، ولی باب فهم مرا به مناجات لذیذشان گشوده‌ای" <ref>{{عربی|اندازه=120%|"وَ أَنَّكَ‏ حَجَبْتَ‏ عَنْ‏ سَمْعِي‏ كَلَامَهُمْ‏، وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِم‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ المزار الکبیر، ص ۵۵.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
*به خاطر همین شنیدن است که وابسته و دلتنگ می‌شود. تقریباً محال است که کسی کنار حرم [[پیغمبر]]{{صل}} بایستد و دست نوازش ایشان را بر سر خود احساس نکند، اما زبان قلب‌ها با کلمات نیست، با موج‌هایی است که در قلب می‌افتد<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
*بنابراین، مخاطب حجت الهی، قلب‌هاست و مادامی که قلبی در کره زمین وجود دارد، بر خداست که حجت داشته باشد تا با این قلب سخن بگوید و مادامی که حجتی هست، قلب‌ها آسوده باشند که کسی با آنها سخن خواهد گفت<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۲۱۸.</ref>.
==وظایف حجت==
*خداوند برای رشد و تعالی انسان‌ها، حجت‌هایی در ابعاد مختلف در میانشان قرار داده است. از آنجا که کمال در انسان دارای ابعاد گوناگون و جهات متعدد است، وظیفه و رسالت حجت‌های الهی که [[ائمه]]{{عم}} هستند، هم متعدد و متنوع است<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*خلاصه رسالت و وظیفه حجت‌های الهی این است که انسان را آماده پیمودن مسیر هدایت و تعالی می‌کنند و برای نپیمودن راه کمال، بهانه‌ای برای کسی باقی نگذارند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*از وظایف [[ائمه]]{{عم}}، تعلیم معارف دین و بیان اوامر و نواهی است. [[ائمه]]{{عم}} بایدها و نبایدهای الهی را توضیح می‌دهند و برای مردم تشریح و تبیین می‌کنند. شأن دیگر ایشان جاذبه معنوی است که با آن، انسان‌ها به راه هدایت جذب می‌شوند. البته هدایت فقط دانستن نیست؛ بخش اعظم هدایت، قرار گرفتن دل و عقل در مسیر صحیح با ایجاد جاذبه است<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*بنابراین، یکی از وظایف و شئون [[ائمه]]{{عم}} این است که دل و عقل انسان‌ها را در مغناطیس خودشان جذب و هدایت کنند و در مسیر خدایی قرار دهند. این نکته بسیار فراتر از آموختن چند کلمه به انسان‌هاست<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*لذا شئون [[ائمه]]{{عم}} متعدد است و تنها بخش کوچکی از این شئون، در زمان غیبت، جانشین و جایگزین دارد<ref>تعلیم و ترویج مبانی حق و اموری که در تصدی [[امام]] است، اما نباید در زمان غیبت تعطیل شود، در حوزه تصدی فقها و دانشمندان که جانشین بعضی از شئون [[ائمه]]{{عم}} در طول تاریخ بوده‌اند، قرار می‌گیرد.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
==خورشید [[امامت]]==
*از نگاه ما، وظیفه اصلی خورشید، فقط نورافشانی است، چرا که اگر خورشید نورافشانی نکند، زندگی شکل نمی‌گیرد<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*در حالی‌که پنهانی‌ترین و شاید اصلی‌ترین وظیفه خورشید -که از آن غافلیم- چیز دیگری است. خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار دارد، اگر روزی خورشید از منظومه خارج شود، منظومه متلاشی می‌شود، هیچ‌کدام از سیارات در مدار خودشان باقی نمی‌مانند و از بین می‌روند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*ما گمان می‌کنیم که یکی از شئون [[ائمه]]{{عم}} تعلیم معارف دینی است، اما این شأن مانند نورافشانی خورشید است. خورشید ممکن است زمانی غیبت شبانه‌روزی داشته باشد. در این صورت خورشید را نمی‌بینیم، ولی در جاذبه آن قرار داریم. چنان‌که ممکن است زمانی پیش بیاید که ما از [[ائمه]]{{عم}} فاصله مکانی یا زمانی داشته باشیم و نتوانیم مستقیماً از نور ایشان استفاده کنیم<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*امروز هم که [[امام زمان]]{{ع}} از نظر ما غایب هستند، ما در جاذبه خورشید [[امامت]] ایشان قرار داریم و خورشید ولایت حقه [[حضرت حجت]]{{ع}} باعث می‌شود که ما در مدار هدایت قرار بگیریم و به‌طور منظم، سالانه، ماهانه و روزانه عبادات خود را انجام بدهیم<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*هر کس بخواهد وارد مدار هدایت شود، لازمه‌اش حضور در حوزه مغناطیس [[امام عصر]]{{ع}} است. زمین در هیچ زمانی از حجتی که تمام جاذبه و مغناطیس هدایت بر وجود ایشان متمرکز است، خالی نیست<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*کمیل پس از شنیدن کمی از درد دل‌های [[حضرت امیر]]{{ع}} نگران شد که مبادا زحمات [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بعد از [[پیامبر]]{{صل}} از بین برود. حضرت به او فرمودند: هیچ‌گاه زمین از حجت خالی نخواهد ماند. حجت یا پیدا و آشکار یا نهان و ناپیداست و کسی او را نمی‌شناسد، اما باید وجود او برقرار باشد تا چراغ جاذبه‌اش انسان‌ها را هدایت کند. کمیل از تعداد و مکان این حجت‌ها پرسید. حضرت فرمودند: به خدا سوگند که تعدادشان بسیار اندک است، اما بسیار بلندمرتبه هستند. علم با حقیقت و بصیرتش به آنها هجوم آورده است. از آنچه دیگران از آن فرار می‌کنند، نمی‌هراسند و به آن انس دارند. جسمشان در بین انسان‌های دیگر است و زندگی عادی و معمولی می‌کنند، اما روح و نفسشان آویخته به محل اعلی است<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*کمیل! چقدر دوست دارم آنها را ببینم و ملاقاتشان کنم<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*گفته شد در زمان غیبت، فقها و علما متصدی تعلیم دین و امور اجرایی هستند. گاهی محبین [[امام عصر]]{{ع}}، موقع گرفتاری و مشکل، با افراد فریبکاری مواجه می‌شوند که ادعای نمایندگی و ارتباط با [[امام عصر]]{{ع}} را دارند. مدعیان کم‌کم آنان را وسوسه می‌کنند و به وادی منکرات و محرمات می‌کشند. بدانیم اگر کسی می‌خواهد به خدا برسد، هیچ راهی غیر از عمل به احکام، ادب، خوش خلقی در خانه، خدمت به والدین، احترام به مردم و رعایت شرایط دین ندارد. کسی که از صبح تا شب خود را به این در و آن در می‌زند، ولی ادب ندارد به‌جایی نمی‌رسد. آن بزرگوار به هیچ نماینده‌ای از این دست مدعیان نیاز ندارند. شعاع مغناطیس ایشان همه دل‌ها را فرامی‌گیرد؛ همان‌طور که خورشید در شب یا وقتی در پس پرده ابر است، هیچ‌گونه نیازی به نماینده‌ای برای جاذبه منظومه شمسی ندارد. ما هم ایشان را نمی‌بینیم، اما جاذبه‌شان ما را در مدار خود نگاه داشته است. در خانه مقربان درگاه الهی به روی ما بسته نیست. ما ایشان را فراموش کرده‌ایم، اما این بزرگواران ما را فراموش نکرده‌اند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
*معنای فراز {{عربی|اندازه=150%|"وَ حُجَجِ‏ اللَّهِ‏ عَلَى‏ أَهْلِ‏ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} این است که در عالم ذر و حتی وقتی ما وجود ظاهری نداشتیم، [[اهل‌ بیت]]{{عم}} بر ما حجت و شاهد بودند. هم‌اکنون هم جذبه‌های ولایی ایشان است که ما را می‌کشاند و در مدار هدایت قرار می‌دهد<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۹۰.</ref>.
==[[امامان معصوم]]{{عم}}؛ حجّت‌های الهی==
*"حُجَج" جمع "حجّت" به معنای "دلیل و برهان" است. ریشه آن به معنای "قصد" است. به "حجّ خانه خدا" هم به همین دلیل "حج" گفته می‌شود؛ چون حاجی، آهنگ خانه خدا برای مناسک حج دارد. "حجّت" هم از همین ریشه است؛ زیرا با خودش مقصود است، یا به وسیله آن، حقّ مطلوب اثبات می‌شود<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۲۰۳.</ref>.
*گفتنی است عنوان "حجّت" و اطلاق آن بر چیزی، مرادف با حق بودن، یا مستلزم صدق بودن آن نیست بلکه گاهی چیز باطل و کذب نیز مصداق عنوان "حجّت" قرار می‌گیرد و منشأ آن، دستاویز واقع شدن آن چیز برای گروه باطل گرا و کاذب است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۲۰۳.</ref>.
*[[امام علی|مولا علی]]{{ع}} می‌فرماید: "در روز قیامت چه بسیار دلیل‌هایی که ابطال می‌گردد..."<ref>{{عربی|اندازه=120%|" فَكَمْ‏ حُجَّةٍ يَوْمَ‏ ذَاكَ‏ دَاحِضَةٌ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳؛ ادب فنای مقربان، ج۲، ص:۱۲۴ - ۱۲۳.</ref>.
آری، حجّت وقتی به خداوند اضافه می‌شود، جز حق و صدق نیست<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۲۰۳.</ref>.
*"بریّه" بر وزن "فعیله" از "برأ" است و به معنای "هر چیزی است که از کتم عدم خارج می‌شود و لباس وجود می‌پوشد". و برخی آن را به معنای "انسان" می‌دانند و در این جا مراد، "انسان" است؛ زیرا وجود حجّت در نظام هستی، تنها با مختار بودن و مکلّف بودن انسان، قابل توجیه است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۲۰۳.</ref>.
*[[امامان معصوم]]{{عم}} حجّت خداوند بر مردم‌اند؛ چون حجّت در اصطلاح، آن است که هر دو طرف دعوا به آن استناد و احتجاج می‌کنند. "قرآن" و "عترت" دو حجّت الهی هستند<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۲۰۳.</ref>.
*[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌فرماید:"کتاب خدا به عنوان حجّت، کافی است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"وَ كَفَى‏ بِالْكِتَابِ‏ حَجِيجاً"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۳.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۲۰۴.</ref>.
*همچنین می‌فرماید:"من شاهد شما بوده و روز قیامت حجّت شما هستم"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"أَنَا شَاهِدٌ لَكُمْ‏ وَ حَجِيجٌ‏ يَوْمَ‏ الْقِيَامَةِ عَنْكُمْ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۲۰۴.</ref>.
*در روایتی حاکم حسکانی عالم [[اهل سنت]] از [[پیامبر]]{{صل}} نقل کرده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "همانا خداوند متعال، علی و همسرش و فرزندانش را حجّت‌های الهی بر بندگان خود قرار داده است، آنگاه فرمود: آنان دروازه‌های علم در میان امّت من هستند، هرکس به وسیله آنان هدایت شود، به صراط مستقیم هدایت شده است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"إِنَ‏ اللَّهَ‏ جَعَلَ‏ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ‏ وَ أَبْنَاءَ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ هُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ فِي أُمَّتِي مَنِ اهْتَدَى بِهِمْ‏ ﴿{{متن قرآن|هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ}}﴾‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص:۵۸.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۲۰۴.</ref>.


امامان معصوم {{عم}} برترین انسان‌ها
==معنای واژه حجّت==
«حجّت خداوند» جایگاهی والا دارد؛ چرا که معصوم است و به اذن خداوند، «ولایت تکوینی» دارد، برترین است در همه عرصه‌ها، به خاطر این است که حجّت خداست. از باورهای مسلّم اعتقادی ما این است که امام در زمان خودش باید برترین مردم آن عصر باشد.
*"حجّت" از ریشه "حج" است و "حج" یعنی "قصد". برخی از مشتقّات این واژه عبارتند از:
مرحوم علّامه حلّی در شرح تجرید می‌گوید: «الامام یجب ان یکون افضل من رعیّته...».
*'''۱. حجّ خانه خدا؛''' چرا که حاجی قصد خانه خدا را جهت ادامه مناسک آن دارد.
«امام باید از رعیّت خویش افضل باشد؛ زیرا سه صورت فرض می‌شود:
*'''۲. «محجّه» راه روشن؛''' چه راه ظاهری و چه راه معنوی، بدان جهت که راهی این چنین مقصود است و برای رسیدن به مطلوب، از آن استفاده می‌شود.
۱۔ آن‌که امام در فضیلت با آنان مساوی باشد، در این صورت، امامت او بی وجه است؛ چون ترجیح بدون مرجّح، قبیح است.
*'''۳. "حجّت" به معنای "برهان" و "دلیل" است؛''' زیرا از رهگذر آن، اثبات مدّعی قصد می‌شود و با آن، در بحث و گفتگو غلبه حاصل می‌شود<ref>کتاب العین، ج۳، ص:۹؛ صحاح اللغه، ج۱، ص:۳۰۳؛ معجم مقاییس اللغه، ص:۲۳۲. نیز ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص:۱۷۱ - ۱۶۸؛ المعجم فی فقه القرآن و سرّ بلاغته، ج۱۰، ص:۸۷۱ - ۸۰۳.</ref>.
۲- آن‌که امام پایین‌تر از برخی از رعیّت باشد، این هم محال است؛ چون ترجیح مفضول بر فاضل قبیح است، هم عقل بر این قباحت دلالت می‌کند و هم قرآن کریم:
==حجّت‌های خداوند از منظر معصومین {{عم}}==
««...أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»».@ یونس: ۳۵.@
*[[امامان معصوم]]{{عم}} حجّت بالغه خداوند هستند، همان‌گونه که "قرآن"، حجّت خداوند است، "عترت" هم عِدل قرآنند و همان حجّیّت را دارند.
«آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن‌کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود؟ چگونه داوری می‌کنید؟
*[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌فرماید:"کتاب خدا به عنوان حجّت، کافی است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"وَ كَفَى‏ بِالْكِتَابِ‏ حَجِيجاً"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۳.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۲۰۴.</ref>.
۳- آن‌که امام افضل از دیگران باشد؛ با ابطال دو فرض گذشته، این فرض بر مسند می‌نشیند؛ بنابراین، باید امام از دیگران افضل باشد در همه حوزه‌ها: علم، دین، کرم، شجاعت و تمامی فضایل نفسی و بدنی».@ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد: ۴۹۵.@
*همچنین می‌فرماید:"من شاهد شما بوده و روز قیامت حجّت شما هستم"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"أَنَا شَاهِدٌ لَكُمْ‏ وَ حَجِيجٌ‏ يَوْمَ‏ الْقِيَامَةِ عَنْكُمْ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۲۰۴.</ref>.
جایگاه امامت در نگاه برجستگان مکتب تشیّع، چنین جایگاهی است؛ بنابراین، این‌که کسانی امامان معصوم {{عم}} را تنها در حدّ عالمانی با تقوا و نیکوکار معرّفی می‌کنند و نه بیشتر، این پایین آوردن سطح والای معصومین {{عم}} در حدّ عالمانی معمولی است، همان‌گونه که غلوّ در شأن معصومین {{عم}} انحرافی بزرگ است، این تحلیل نیز ناشی از بی معرفتی گویندگان آن به مقام والای معصومین {{عم}} است و این هم انحرافی است که باید با آن مقابله شود.
*و این همان محتوای حدیث متواتر ثقلین است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} این دو یادگار گرانبها را برای امّت بعد از خود، باقی گذارد.
مرحوم شعرانی گوید: «باید دانست که بحث در حدّ فضایل و علوم و مناقب و مرتبه قرب معصومین و ارتباط آنان با موجودات عالم غیب و قدرتشان بر معجزه و امثال آن، از وظایف علم کلام خارج است و آنها از دقایق علوم است و از احادیث معتبره در امامت و تدبّر در مفاد آنها استنباط باید نمود و عجیب است که گروهی جاهل در عهد ما از ضروریّات مذهب غافلند به حدّی که حتّی لطف، عصمت و علم امام را در امور دینی، انکار می‌کنند...».@ ترجمه و شرح فارسی کشف المراد: ۵۱۳ - ۵۱۲.@
*حضرت [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} از [[نبی اعظم]]{{صل}} نقل می‌فرماید که حضرت فرمود:"من، علی، فاطمه، حسن، حسین و نُه فرزند حسین، حجّت‌های خدا بر خلق او هستیم، دشمنان ما دشمنان خدا، دوستان ما دوستان خدا هستند"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَنَا وَ عَلِيٌ‏ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ‏ وَ الْحُسَيْنُ‏ وَ تِسْعَةٌ مِنْ‏ وُلْدِ الْحُسَيْنِ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ عَلَى‏ خَلْقِهِ‏ أَعْدَاؤُنَا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُنَا أَوْلِيَاءُ اللَّه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحارالأنوار، ج۳۶، ص:۲۲۸.</ref>.
*[[اباصلت هروی]] خادم حضرت [[امام رضا]]{{ع}} می‌گوید:"[[امام رضا]]{{ع}} با هرکس با زبان خودش سخن می‌گفت، به خدا سوگند! که فصیح‌ترین مردم و آگاه‌ترین آنان به هر زبان و امّتی بود. روزی به آن حضرت گفتم: ای پسر پیامبر! من تعجّب می‌کنم که شما با همه این زبان‌ها با اختلافی که دارند آشنا هستید. حضرت فرمود: ای ابا صلت! من حجّت خدا بر بندگان او هستم و خداوند کسی را که آشنای به زبان قومی نباشد، حجّت بر آنان قرار نمی‌دهد"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"يَا أَبَا الصَّلْتِ‏ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَى‏ خَلْقِهِ‏ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص:۱۹۰.</ref>.
*روایات در این زمینه فراوان است، ما به همین دو روایت بسنده کردیم.
==[[امامان معصوم]]{{عم}} برترین انسان‌ها==
*"حجّت خداوند" جایگاهی والا دارد؛ چرا که معصوم است و به اذن خداوند، "ولایت تکوینی" دارد، برترین است در همه عرصه‌ها، به خاطر این است که حجّت خداست. از باورهای مسلّم اعتقادی ما این است که امام در زمان خودش باید برترین مردم آن عصر باشد.
*مرحوم [[علامه حلی]] در شرح تجرید می‌گوید: [[امام]] باید از رعیّت خویش افضل باشد<ref>{{عربی|اندازه=120%|"الإمام يجب أن يكون أفضل من رعيته‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}.</ref> زیرا سه صورت فرض می‌شود:
*۱. آن‌که [[امام]] در فضیلت با آنان مساوی باشد، در این صورت، [[امامت]] او بی وجه است؛ چون ترجیح بدون مرجّح، قبیح است.
*۲. آن‌که [[امام]] پایین‌تر از برخی از رعیّت باشد، این هم محال است؛ چون ترجیح مفضول بر فاضل قبیح است، هم عقل بر این قباحت دلالت می‌کند و هم قرآن کریم:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ }}﴾}}<ref> آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن‌کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.</ref>.
*۳. آن‌که [[امام]] افضل از دیگران باشد؛ با ابطال دو فرض گذشته، این فرض بر مسند می‌نشیند؛ بنابراین، باید [[امام]] از دیگران افضل باشد در همه حوزه‌ها: علم، دین، کرم، شجاعت و تمامی فضایل نفسی و بدنی<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص:۴۹۵.</ref>.
*جایگاه [[امامت]] در نگاه برجستگان مکتب تشیّع، چنین جایگاهی است؛ بنابراین، این‌که کسانی [[امامان معصوم]]{{عم}} را تنها در حدّ عالمانی با تقوا و نیکوکار معرّفی می‌کنند و نه بیشتر، این پایین آوردن سطح والای معصومین{{عم}} در حدّ عالمانی معمولی است، همان‌گونه که غلوّ در شأن معصومین{{عم}} انحرافی بزرگ است، این تحلیل نیز ناشی از بی معرفتی گویندگان آن به مقام والای معصومین{{عم}} است و این هم انحرافی است که باید با آن مقابله شود.
*[[مرحوم شعرانی]] گوید:"باید دانست که بحث در حدّ فضایل و علوم و مناقب و مرتبه قرب معصومین و ارتباط آنان با موجودات عالم غیب و قدرتشان بر معجزه و امثال آن، از وظایف علم کلام خارج است و آنها از دقایق علوم است و از احادیث معتبره در [[امامت]] و تدبّر در مفاد آنها استنباط باید نمود و عجیب است که گروهی جاهل در عهد ما از ضروریّات مذهب غافلند به حدّی که حتّی لطف، عصمت و [[علم امام]] را در امور دینی، انکار می‌کنند..."<ref>ترجمه و شرح فارسی کشف المراد: ۵۱۳ - ۵۱۲.</ref>.
==مقام والای [[امامان معصوم]]{{عم}} از منظر [[امام رضا]]{{ع}}==
*در این‌جا مناسب می‌دانم با توجه به جریانی که نمی‌خواهند [[امامان معصوم]]{{عم}} را در جایگاه والای بایسته ببینند و بی‌معرفتی در حقّ امامان روا می‌دارند، گزیده‌ای از روایت بلند حضرت [[امام رضا]]{{ع}} را در رابطه با جایگاه [[امام]]{{ع}} بیاورم، امید که مایه تنبّه ناآگاهان باشد:"[[امام]]، مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا می‌گیرد و خودش در افق است به نحوی که دست‌ها و دیدگان به آن نرسد».


مقام والای امامان معصوم {{عم}} از منظر امام رضا {{ع}}
در این‌جا مناسب می‌دانم با توجه به جریانی که نمی‌خواهند امامان معصوم {{عم}} را در جایگاه والای بایسته ببینند و بی معرفتی در حقّ امامان روا می‌دارند، گزیده‌ای از روایت بلند حضرت امام رضا {{ع}} را در رابطه با جایگاه امام {{ع}} بیاورم، امید که مایه تنبّه ناآگاهان باشد:
«... الأمام کالشمس الطالعة المجلّلة بنورها للعالم وهی فی الأفق بحیث لاتنالها الأیدی والأبصار».
«... الأمام کالشمس الطالعة المجلّلة بنورها للعالم وهی فی الأفق بحیث لاتنالها الأیدی والأبصار».
«امام، مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا می‌گیرد و خودش در افق است به نحوی که دست‌ها و دیدگان به آن نرسد».
«الامام البدر المنیر والسراج الزاهر والنور الساطع والنجم الهادی فی غیاهب الدجی واجواز البلدان والقفار ولجج البحار».
«الامام البدر المنیر والسراج الزاهر والنور الساطع والنجم الهادی فی غیاهب الدجی واجواز البلدان والقفار ولجج البحار».
«امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره‌ای است راهنما در شدّت تاریکی‌ها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنی زمان جهل و فتنه و سرگردانی مردم)».
«امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره‌ای است راهنما در شدّت تاریکی‌ها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنی زمان جهل و فتنه و سرگردانی مردم)».
۱۱۵٬۱۸۲

ویرایش