پرش به محتوا

پیامدهای جبری دانستن عصمت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
«اگر کسی بر جبری دانستن [[عصمت]] تأکید ورزد. چاره‌ای جز این ندارد که به خاطر پیامد‌های ناپسندی که [[جبر]] در پی دارد. [[دست]] از [[ظهور]] آنها کشیده، این [[متشابهات]] را به اصول و [[محکمات]] ارجاع دهد. در اینجا برخی از اشکالات جبری انگاری عصمت را یادآور می‌شویم:
«اگر کسی بر جبری دانستن [[عصمت]] تأکید ورزد. چاره‌ای جز این ندارد که به خاطر پیامد‌های ناپسندی که [[جبر]] در پی دارد. [[دست]] از [[ظهور]] آنها کشیده، این [[متشابهات]] را به اصول و [[محکمات]] ارجاع دهد. در اینجا برخی از اشکالات جبری انگاری عصمت را یادآور می‌شویم:
* '''[[سقوط]] از [[ارزش انسانی]]''': [[عصمت جبری]] بدان معناست که [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصومان]] هیچ‌گونه نقشی در [[پیراستگی]] آنان از [[گناه]] ندارد و همچون ماشین خودکاری، بی‌اراده و اختیار و بدون اینکه خود بخواهند از اراده و [[فرمان الهی]] [[تبعیت]] می‌کنند. در این صورت، معصومان فاقد ارزش انسانی خواهند بود. به عبارت دیگر، جبری انگاشتن عصمت به معنای تنزل دادن معصومان از [[مقام]] [[انسانی]] و بشری است؛ [[ارزش]] [[آدمی]] به [[آزادی]]، اراده و اختیار اوست<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>.
* '''[[سقوط]] از [[ارزش انسانی]]''': [[عصمت جبری]] بدان معناست که [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصومان]] هیچ‌گونه نقشی در [[پیراستگی]] آنان از [[گناه]] ندارد و همچون ماشین خودکاری، بی‌اراده و اختیار و بدون اینکه خود بخواهند از اراده و [[فرمان الهی]] [[تبعیت]] می‌کنند. در این صورت، معصومان فاقد ارزش انسانی خواهند بود. به عبارت دیگر، جبری انگاشتن عصمت به معنای تنزل دادن معصومان از [[مقام]] [[انسانی]] و بشری است؛ [[ارزش]] [[آدمی]] به [[آزادی]]، اراده و اختیار اوست<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>.
* '''عدم [[شایستگی]] برای [[الگو]] شدن'''<ref>ر.ک: فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۸.</ref>: شکی نیست که [[خداوند]]، [[پیامبران]] [[معصوم]] خود را به عنوان [[اسوه]] و الگوی [[آدمیان]] معرفی کرده و در [[آیات]] بسیاری، [[انسان‌ها]] را به تبعیت از [[رفتار]] و [[اعمال]] آنها امر نموده است. حتی در برابر برخی از بهانه‌گیری‌ها و اشکال‌تراشی‌های [[مردم]] که می‌گفتند چرا خداوند فرشته‌ای را به [[رسالت]] بر نگزیده است، پاسخ [[قرآن]] آن است که چون بر روی [[زمین]] انسان‌ها [[زندگی]] می‌کنند، باید پیامبرشان نیز از جنس آنان باشد، تا بتواند [[اسوه حسنه]] برای [[پیروان]] زمینی خود به شمار آید. {متن قرآن|قُلْ لَوْ کَانَ فِی الْأَرْضِ مَلَائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَکًا رَسُولًا}}<ref>«بگو: اگر بر زمین فرشتگانی می‌بودند که با آرامش راه می‌پیمودند (باز هم) بر آنان از آسمان فرشته‌ای را به پیامبری می‌فرستادیم» سوره اسراء، آیه ۹۵.</ref>.
* '''عدم [[شایستگی]] برای [[الگو]] شدن'''<ref>ر.ک: فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۸.</ref>: شکی نیست که [[خداوند]]، [[پیامبران]] [[معصوم]] خود را به عنوان [[اسوه]] و الگوی [[آدمیان]] معرفی کرده و در [[آیات]] بسیاری، [[انسان‌ها]] را به تبعیت از [[رفتار]] و [[اعمال]] آنها امر نموده است. حتی در برابر برخی از بهانه‌گیری‌ها و اشکال‌تراشی‌های [[مردم]] که می‌گفتند چرا خداوند فرشته‌ای را به [[رسالت]] بر نگزیده است، پاسخ [[قرآن]] آن است که چون بر روی [[زمین]] انسان‌ها [[زندگی]] می‌کنند، باید پیامبرشان نیز از جنس آنان باشد، تا بتواند [[اسوه حسنه]] برای [[پیروان]] زمینی خود به شمار آید. {{متن قرآن|قُلْ لَوْ کَانَ فِی الْأَرْضِ مَلَائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَکًا رَسُولًا}}<ref>«بگو: اگر بر زمین فرشتگانی می‌بودند که با آرامش راه می‌پیمودند (باز هم) بر آنان از آسمان فرشته‌ای را به پیامبری می‌فرستادیم» سوره اسراء، آیه ۹۵.</ref>.


روشن است که برای الگو واقع شدن، تنها برخورداری از شکل و [[شمایل]] و صورت انسانی کافی نیست؛ بلکه همچون سایر افراد [[بشر]] که دارای [[آزادی]] و [[گزینش]] و [[انتخاب]] زنند، الگوی آنان نیز باید این خصیصه اصلی و بنیادین را دارا باشد. حال اگر فرض شود که [[عصمت]] و [[پاکی]] [[معصومین]] و کارهای خوب آنان معلول یکسری اسباب و عوامل غیراختیاری و ماوراء‌الطبیعی است که احراز آنها برای [[آدمیان]] مقدور نیست، چگونه می‌توان از ایشان [[پیروی]] کرد؟ در این صورت، آنها همانند کسانی هستند که سوار بر مرکب [[خوبی‌ها]] شده‌اند و بدون هیچ مانعی و بی‌اختیار به [[راه]] خود ادامه می‌دهند، در حالی که در مسیر حرکت سایر [[انسان‌ها]]، انواع و اقسام موانع درونی و بیرونی قرار داده شده است.
روشن است که برای الگو واقع شدن، تنها برخورداری از شکل و [[شمایل]] و صورت انسانی کافی نیست؛ بلکه همچون سایر افراد [[بشر]] که دارای [[آزادی]] و [[گزینش]] و [[انتخاب]] زنند، الگوی آنان نیز باید این خصیصه اصلی و بنیادین را دارا باشد. حال اگر فرض شود که [[عصمت]] و [[پاکی]] [[معصومین]] و کارهای خوب آنان معلول یکسری اسباب و عوامل غیراختیاری و ماوراء‌الطبیعی است که احراز آنها برای [[آدمیان]] مقدور نیست، چگونه می‌توان از ایشان [[پیروی]] کرد؟ در این صورت، آنها همانند کسانی هستند که سوار بر مرکب [[خوبی‌ها]] شده‌اند و بدون هیچ مانعی و بی‌اختیار به [[راه]] خود ادامه می‌دهند، در حالی که در مسیر حرکت سایر [[انسان‌ها]]، انواع و اقسام موانع درونی و بیرونی قرار داده شده است.
۱۱۲٬۰۵۷

ویرایش