پرش به محتوا

اجرای دین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
جز
جز (جایگزینی متن - 'رهبری اجتماعی' به 'رهبری اجتماعی')
خط ۱۷: خط ۱۷:
[[نقل]] شده است که روزی یکی از [[خوارج]] وارد [[مسجد]] شد و گفت: {{عربی|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ}}، یکی دیگر از هم‌کیشان وی نیز همین جمله را تکرار کرد. [[امام على]]{{ع}} خطاب به [[مردم]]، با ابطال سخن [[خوارج]] تأکید کردند که [[اصلاح]] کار [[مردم]] با وجود یک [[امیر]] [[صالح]] يا [[فاجر]] است. [[مردم]] گفتند: [[دلیل]] نیاز به [[رهبر]] نیکوکار را می‌دانیم. اما نیاز به [[فاجر]] چرا؟ [[امام]] فرمودند: "[در [[حکومت]] [[فاجر]]] [[مؤمن]] [[فرصت]] عمل پیدا می‌کند و به [[فاجر]] مهلت داده می‌شود... و راه‌های شما [[امن]] می‌گردد و بازارهایتان پابرجا می‌ماند و درآمدها توزیع و با دشمنانتان [[پیکار]] و [[حق]] ضعیف از [[قوی]] ستانده می‌شود"<ref>عبدالله بن محمد بن ابی شیبة، مصنف ابن ابی شیبة، ج۱۵، ص۳۲۷.</ref>. [[امیر]] بیان در سخنی دیگر فرمودند: "...فرمانروای [[ستم‌پیشه]] بهتر است از [[فتنه]] و [[آشوب]] دائمی"<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۱۳۵؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدين، ص۱۸۵.</ref>. در [[نظام حکومتی اسلام]]، همگان به [[اطاعت از والی]] موظف شده‌اند. این آموزه‌ای است که نخستین [[پیشوای مسلمانان]]، یعنی [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} فرمودند<ref>{{متن حدیث|اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَام‏}}، شیخ مفید، الامالی، ص۱۴.</ref> و دیگر [[امامان]] نیز بر آن تأكيد<ref>امام رضا{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْإِمَامُ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ}}، محمد بن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب{{عم}}، ج۱، ص۲۴۶.</ref> و تصویری رفیع از [[منصب امامت]] ارائه کردند. برای نمونه، [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: «[[جایگاه]] [[رهبر]] چونان ریسمانی محکم است که مهره‌ها را [[متحد]] ساخته، به هم پیوند می‌دهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهره‌ها پراکنده شده، هرکدام به سویی خواهند افتاد و هرگز جمع‌آوری نخواهند شد».<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶.</ref>
[[نقل]] شده است که روزی یکی از [[خوارج]] وارد [[مسجد]] شد و گفت: {{عربی|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ}}، یکی دیگر از هم‌کیشان وی نیز همین جمله را تکرار کرد. [[امام على]]{{ع}} خطاب به [[مردم]]، با ابطال سخن [[خوارج]] تأکید کردند که [[اصلاح]] کار [[مردم]] با وجود یک [[امیر]] [[صالح]] يا [[فاجر]] است. [[مردم]] گفتند: [[دلیل]] نیاز به [[رهبر]] نیکوکار را می‌دانیم. اما نیاز به [[فاجر]] چرا؟ [[امام]] فرمودند: "[در [[حکومت]] [[فاجر]]] [[مؤمن]] [[فرصت]] عمل پیدا می‌کند و به [[فاجر]] مهلت داده می‌شود... و راه‌های شما [[امن]] می‌گردد و بازارهایتان پابرجا می‌ماند و درآمدها توزیع و با دشمنانتان [[پیکار]] و [[حق]] ضعیف از [[قوی]] ستانده می‌شود"<ref>عبدالله بن محمد بن ابی شیبة، مصنف ابن ابی شیبة، ج۱۵، ص۳۲۷.</ref>. [[امیر]] بیان در سخنی دیگر فرمودند: "...فرمانروای [[ستم‌پیشه]] بهتر است از [[فتنه]] و [[آشوب]] دائمی"<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۱۳۵؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدين، ص۱۸۵.</ref>. در [[نظام حکومتی اسلام]]، همگان به [[اطاعت از والی]] موظف شده‌اند. این آموزه‌ای است که نخستین [[پیشوای مسلمانان]]، یعنی [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} فرمودند<ref>{{متن حدیث|اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَام‏}}، شیخ مفید، الامالی، ص۱۴.</ref> و دیگر [[امامان]] نیز بر آن تأكيد<ref>امام رضا{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْإِمَامُ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ}}، محمد بن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب{{عم}}، ج۱، ص۲۴۶.</ref> و تصویری رفیع از [[منصب امامت]] ارائه کردند. برای نمونه، [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: «[[جایگاه]] [[رهبر]] چونان ریسمانی محکم است که مهره‌ها را [[متحد]] ساخته، به هم پیوند می‌دهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهره‌ها پراکنده شده، هرکدام به سویی خواهند افتاد و هرگز جمع‌آوری نخواهند شد».<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶.</ref>


از جمله [[دلایل]] نیاز به وجود امام ، [[حفظ نظام اجتماعی مسلمانان]] و جلوگیری از [[اختلاف]] و [[تفرقه]] است. در‌این‌باره [[حضرت زهرا]]{{س}} نیز در [[خطبه]] معروف فدکیه بر این آموزه تأکید کرده‌اند<ref>{{متن حدیث|فَفَرَضَ... الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَةِ...‏}}، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۸؛ همو، من لايحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۸. گفتنی است این سخن [[حضرت زهرا]]{{س}} در منابع قدیمی‌تر چنين نقل شده است: {{متن حدیث|طاعتنا نظاماً و إمامتنا أمناً من الفرقة}}، ر.ک: احمد بن ابی طاهر بن طيفور، بلاغات النساء، ص۲۸. ضمن آنکه در نهج البلاغه به عنوان سخن امام على{{ع}} نقل شده است: نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} در‌این‌باره به تفصیل به جزئیات [[فلسفه وجودی]] [[امام]] در [[جامعه]] اشاره کرده‌اند. ایشان بقای نوع [[انسانی]] را بر وجود یک [[رئیس]] متوقف دانسته که [[مردم]] در پرتو [[رهبری]] او به [[نبرد]] با [[دشمنان]] برمی‌خیزند. در این [[نظام]] است که [[نماز جمعه]] اقامه می‌شود؛ [[حق]] [[مظلوم]] از [[ظالم]] گرفته شده؛ [[شریعت]] [[حفظ]] می‌شود و...<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>
از جمله [[دلایل]] نیاز به وجود امام ، [[حفظ نظام اجتماعی مسلمانان]] و جلوگیری از [[اختلاف]] و [[تفرقه]] است. در‌این‌باره [[حضرت زهرا]]{{س}} نیز در [[خطبه]] معروف فدکیه بر این آموزه تأکید کرده‌اند<ref>{{متن حدیث|فَفَرَضَ... الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَةِ...‏}}، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۸؛ همو، من لايحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۸. گفتنی است این سخن [[حضرت زهرا]]{{س}} در منابع قدیمی‌تر چنين نقل شده است: {{متن حدیث|طاعتنا نظاماً و إمامتنا أمناً من الفرقة}}، ر.ک: احمد بن ابی طاهر بن طيفور، بلاغات النساء، ص۲۸. ضمن آنکه در نهج البلاغه به عنوان سخن امام على{{ع}} نقل شده است: نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} در‌این‌باره به تفصیل به جزئیات [[فلسفه وجودی]] [[امام]] در [[جامعه]] اشاره کرده‌اند. ایشان بقای نوع [[انسانی]] را بر وجود یک [[رئیس]] متوقف دانسته که [[مردم]] در پرتو [[رهبری]] او به [[نبرد]] با [[دشمنان]] برمی‌خیزند. در این [[نظام]] است که [[نماز جمعه]] اقامه می‌شود؛ [[حق]] [[مظلوم]] از [[ظالم]] گرفته شده؛ [[شریعت]] [[حفظ]] می‌شود و...<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۲.</ref><ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>


== رهبری سیاسی امام معصوم==
== رهبری سیاسی امام معصوم==
خط ۳۰: خط ۳۰:
روایاتی که از [[رهبری سیاسی امام]] على{{ع}} [[سخن]] به میان می‌آورند، از دیرباز مورد توجه متكلمان و محققان [[شیعه]] بوده و ایشان این [[روایات]] را جمع‌آوری و بررسی کرده‌اند. از جمله آنها [[احادیث]] [[یوم‌الدار]]، [[منزلت]]، غدير و [[ولایت]] است. بی‌تردید این [[احادیث]]، به ویژه حديث پرشور [[غدیر]]، برگ زرینی در [[حیات]] پرافتخار [[شیعه]] و اميرالمؤمنین{{ع}} به شمار می‌آید. [[عالمان]] [[شیعی]] درباره [[حدیث غدیر]]، چه از جهت سندی<ref>گفتنی است برخی اندیشمندان اهل سنت از جاده انصاف خارج شده، حدیث غدیر را خبر واحد دانسته‌اند (محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۹۸؛ سیف الدین آمدی، ابکار الافکار، ج۵، ص۱۸۱؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴؛ میرسیدشریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱). با وجود این، توجه به نظریات دیگر اندیشمندان اهل سنت نیز در‌این‌باره ضروری است؛ چنان‌که ذهبی پس از نقل حدیث غدیر می‌نویسد: {{عربی|هذا حديث حسن عال جدا ومتنه فمتواتر}} (محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۳۳۴). ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: {{عربی|فأخرجه من حديث سبعين صحابياً أو اكثر}} (احمد بن علی بن حجر عسقلانی، تهذيب التهذیب، ج۷، ص۲۹۷). ابن حجر هیتمی نیز می‌نویسد: {{عربی|انه حديث صحيح لا مرية فيه. وقد اخرجه جماعة کالترمذی والنسائی واحمد وطرقه كثيرة جداً... وكثير من اسانیدها صحاح وحسان. ولا التفات لمن قدح فی صحته ولا لمن ردّه بان علياً كان باليمن لثبوت رجوعه منها وادراكه الحج مع النبی{{صل}}...}} (احمد بن حجر هیتمی المکی، الصواعق المحرقه، ص۴۲ و ۱۲۲). جالب آنکه فخر رازی نیز در کتاب تفسیری خود بیان می‌کند که روایت غدیر و تهنیت عمر به على{{ع}} را بسیاری نقل کرده‌اند (محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۰۱).</ref> و چه از حیث دلالی، تلاشی سترگ، [[بلیغ]] و درخور داشته‌اند که نگارنده را از تکرار آن مباحث بازمی‌دارد.<ref>نکته‌ای که در تثبیت نظریه شیعه درباره حدیث غدیر می‌تواند کمک شایانی کند و به حسب تتبع نگارنده کمتر مورد توجه قرار گرفته است، بازخوانی تاریخی این حدیث در عصر خلفاست. بدین بیان که امیرالمؤمنین{{ع}} و نیز اصحاب ایشان در مواضع فراوانی از این حدیث برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین{{ع}} بهره برده‌اند، که سخنان حضرت زهرا{{س}} در خطبه فدکیه یکی از آن نمونه‌هاست. با وجود این، به لحاظ تاریخی ـ به حسب تتبع نگارنده ـ هیچ‌یک از ایرادهای اهل سنت مبنی بر اینکه «مولی» به معنای محبوب است، از سوی خلفا یا دیگر صحابه گزارش نشده است، بلکه به نظر می‌رسد چنین تلاش‌های نافرجامی در ادوار بعدی برای تصحیح فعل صحابه صورت گرفته است (برای نمونه، ر.ک: عبدالجبار معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، ج۱، ص۲۱۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۹۸؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴).</ref>
روایاتی که از [[رهبری سیاسی امام]] على{{ع}} [[سخن]] به میان می‌آورند، از دیرباز مورد توجه متكلمان و محققان [[شیعه]] بوده و ایشان این [[روایات]] را جمع‌آوری و بررسی کرده‌اند. از جمله آنها [[احادیث]] [[یوم‌الدار]]، [[منزلت]]، غدير و [[ولایت]] است. بی‌تردید این [[احادیث]]، به ویژه حديث پرشور [[غدیر]]، برگ زرینی در [[حیات]] پرافتخار [[شیعه]] و اميرالمؤمنین{{ع}} به شمار می‌آید. [[عالمان]] [[شیعی]] درباره [[حدیث غدیر]]، چه از جهت سندی<ref>گفتنی است برخی اندیشمندان اهل سنت از جاده انصاف خارج شده، حدیث غدیر را خبر واحد دانسته‌اند (محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۹۸؛ سیف الدین آمدی، ابکار الافکار، ج۵، ص۱۸۱؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴؛ میرسیدشریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱). با وجود این، توجه به نظریات دیگر اندیشمندان اهل سنت نیز در‌این‌باره ضروری است؛ چنان‌که ذهبی پس از نقل حدیث غدیر می‌نویسد: {{عربی|هذا حديث حسن عال جدا ومتنه فمتواتر}} (محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۳۳۴). ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: {{عربی|فأخرجه من حديث سبعين صحابياً أو اكثر}} (احمد بن علی بن حجر عسقلانی، تهذيب التهذیب، ج۷، ص۲۹۷). ابن حجر هیتمی نیز می‌نویسد: {{عربی|انه حديث صحيح لا مرية فيه. وقد اخرجه جماعة کالترمذی والنسائی واحمد وطرقه كثيرة جداً... وكثير من اسانیدها صحاح وحسان. ولا التفات لمن قدح فی صحته ولا لمن ردّه بان علياً كان باليمن لثبوت رجوعه منها وادراكه الحج مع النبی{{صل}}...}} (احمد بن حجر هیتمی المکی، الصواعق المحرقه، ص۴۲ و ۱۲۲). جالب آنکه فخر رازی نیز در کتاب تفسیری خود بیان می‌کند که روایت غدیر و تهنیت عمر به على{{ع}} را بسیاری نقل کرده‌اند (محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۰۱).</ref> و چه از حیث دلالی، تلاشی سترگ، [[بلیغ]] و درخور داشته‌اند که نگارنده را از تکرار آن مباحث بازمی‌دارد.<ref>نکته‌ای که در تثبیت نظریه شیعه درباره حدیث غدیر می‌تواند کمک شایانی کند و به حسب تتبع نگارنده کمتر مورد توجه قرار گرفته است، بازخوانی تاریخی این حدیث در عصر خلفاست. بدین بیان که امیرالمؤمنین{{ع}} و نیز اصحاب ایشان در مواضع فراوانی از این حدیث برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین{{ع}} بهره برده‌اند، که سخنان حضرت زهرا{{س}} در خطبه فدکیه یکی از آن نمونه‌هاست. با وجود این، به لحاظ تاریخی ـ به حسب تتبع نگارنده ـ هیچ‌یک از ایرادهای اهل سنت مبنی بر اینکه «مولی» به معنای محبوب است، از سوی خلفا یا دیگر صحابه گزارش نشده است، بلکه به نظر می‌رسد چنین تلاش‌های نافرجامی در ادوار بعدی برای تصحیح فعل صحابه صورت گرفته است (برای نمونه، ر.ک: عبدالجبار معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، ج۱، ص۲۱۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۹۸؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴).</ref>


از دیگر [[روایات]]، [[روایت]] معروف [[نبوی]] {{متن حدیث|أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي}} است که خطاب به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیان شد و می‌توان آن را [[حدیث ولایت]] نامید. این [[روایت]]، با طرق مختلف در منابع پرشمار [[شیعه]] و [[سنی]] به چشم می‌آید<ref>برای آشنایی با منابع اهل سنت که حدیث ولایت را نقل کرده‌اند، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به حدیث ولایت، ص۱۸-۲۰.</ref>. براساس برخی نقل‌ها، [[عمران بن حصین]] [[نقل]] می‌کند که روزی [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]]{{صل}} گروهی از [[مسلمانان]] را به [[فرماندهی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به سریه‌ای فرستاد. چهار تن از [[مسلمانان]] ـ که گویا از چگونگی تقسیم [[غنایم]] به وسیله [[امام علی]]{{ع}} ناراحت شده بودند ـ با یکدیگر هم‌پیمان شدند که پس از بازگشت به [[مدینه]] نزد [[رسول الله]]{{صل}} رفته، از امیرالمؤمنين{{ع}} [[شکایت]] کنند. آن‌گاه که اینان به [[مدینه]] بازگشته، [[شکایت]] خود را به [[رسول الله]]{{صل}} اعلام کردند، ایشان غضبناک شده، [[دستور]] دادند تا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را بیاورند، آن‌گاه فرمودند: «همانا على{{ع}} از من است و من از او هستم و او [[ولیّ]] هر مؤمنی پس از من است».<ref>برای نمونه، ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۴۳۷ و ۴۳۸؛ سليمان بن داوود طیالسی، المسند، ص۳۶۰؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۲۹۶ و ۲۹۷؛ احمد بن علی تمیمی، مسند ابویعلی موصلی، ج۱، ص۲۹۳؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۵۳.</ref>.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>
از دیگر [[روایات]]، [[روایت]] معروف [[نبوی]] {{متن حدیث|أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي}} است که خطاب به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیان شد و می‌توان آن را [[حدیث ولایت]] نامید. این [[روایت]]، با طرق مختلف در منابع پرشمار [[شیعه]] و [[سنی]] به چشم می‌آید<ref>برای آشنایی با منابع اهل سنت که حدیث ولایت را نقل کرده‌اند، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به حدیث ولایت، ص۱۸-۲۰.</ref>. براساس برخی نقل‌ها، [[عمران بن حصین]] [[نقل]] می‌کند که روزی [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]]{{صل}} گروهی از [[مسلمانان]] را به [[فرماندهی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به سریه‌ای فرستاد. چهار تن از [[مسلمانان]] ـ که گویا از چگونگی تقسیم [[غنایم]] به وسیله [[امام علی]]{{ع}} ناراحت شده بودند ـ با یکدیگر هم‌پیمان شدند که پس از بازگشت به [[مدینه]] نزد [[رسول الله]]{{صل}} رفته، از امیرالمؤمنين{{ع}} [[شکایت]] کنند. آن‌گاه که اینان به [[مدینه]] بازگشته، [[شکایت]] خود را به [[رسول الله]]{{صل}} اعلام کردند، ایشان غضبناک شده، [[دستور]] دادند تا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را بیاورند، آن‌گاه فرمودند: «همانا على{{ع}} از من است و من از او هستم و او [[ولیّ]] هر مؤمنی پس از من است».<ref>برای نمونه، ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۴۳۷ و ۴۳۸؛ سليمان بن داوود طیالسی، المسند، ص۳۶۰؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۲۹۶ و ۲۹۷؛ احمد بن علی تمیمی، مسند ابویعلی موصلی، ج۱، ص۲۹۳؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۵۳.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>


براساس [[نقلی]] دیگر، [[ابن عباس]] بیان می‌کند آن‌گاه که [[پیامبر خدا]]{{صل}} عازم [[جنگ تبوک]] شد، [[حضرت علی]]{{ع}} را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] ساخت و فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي}}<ref>محمد بن محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۳۳ و ۱۳۴؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۵۶ و ۱۵۷؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۵۵۹؛ يوسف بن عبدالله بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۱؛ علی بن محمد بن اثیر جزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۶۰۴؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، البداية و النهاية، ج۷، ص۳۳۸؛ عبدالحميد بن هبة الله بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۷۰.</ref>. این مضمون از بريدة بن صاحب نیز [[نقل]] شده است<ref>احمد بن علی بن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۸، ص۵۲؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۸.</ref>. در متون [[روایی]] [[شیعی]] نیز این [[روایت]] از طرق مختلف [[نقل]] شده است<ref>محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۷۰، ۷۵ و ۸۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۵۱ و ۵۶۱.</ref>. چنان‌که روشن است [[کثرت]] طرق [[نقل]] [[حدیث ولایت]] در منابع [[شیعی]] و [[اهل سنت]] به‌گونه‌ای است که هر محقق منصفی را از دقت‌های سندشناسانه بی‌نیاز می‌کند<ref>جای شگفتی است که با وجود نقل این روایت در بسیاری از متون روایی اهل سنت، ابن تیمیه ـ که دشمنی او با شیعه انکارناشدنی است ـ درباره حدیث ولایت می‌نویسد: {{عربی|ان هذا موضوع لم يروه احد من اهل العلم بالحديث فی كتاب يعتمد عليه لا الصحاح ولا السنن ولا المساند المقبولة}}، (منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۳۸۷). ناصرالدین البانی از دانشمندان سرشناس وهابی، درباره این اظهار نظر ابن تیمیه می‌نویسد: {{عربی|فمن العجيب حقاً أن يتجرأ شيخ الإسلام ابن تيمية على إنكار هذا الحديث وتكذيبه}}. وی پس از پذیرش تأويل ابن تیمیه درباره این روایت نیز می‌نویسد: {{عربی|فلا أدری بعد ذلك وجه تكذيبه للحديث إلا التسرع والمبالغة فی الرد على الشيعة}} (محمد ناصرالدين الباني، السلسلة الصحيحة، ج۵، ص۲۲۲).</ref> افزون بر آن، مضمون [[حدیث ولایت]]، به‌گونه‌ای دیگر نیز در متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]] به چشم می‌خورد؛ چنان‌که [[ابوسعید خدری]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} [[نقل]] کرد که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ‏}}.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۶۶؛ علی بن محمد بن اثیر جزری، اسد الغابة، ج۱، ص۳۶۴؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۰۶؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹.</ref>  
براساس [[نقلی]] دیگر، [[ابن عباس]] بیان می‌کند آن‌گاه که [[پیامبر خدا]]{{صل}} عازم [[جنگ تبوک]] شد، [[حضرت علی]]{{ع}} را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] ساخت و فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي}}<ref>محمد بن محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۳۳ و ۱۳۴؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۵۶ و ۱۵۷؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۵۵۹؛ يوسف بن عبدالله بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۱؛ علی بن محمد بن اثیر جزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۶۰۴؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، البداية و النهاية، ج۷، ص۳۳۸؛ عبدالحميد بن هبة الله بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۷۰.</ref>. این مضمون از بريدة بن صاحب نیز [[نقل]] شده است<ref>احمد بن علی بن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۸، ص۵۲؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۸.</ref>. در متون [[روایی]] [[شیعی]] نیز این [[روایت]] از طرق مختلف [[نقل]] شده است<ref>محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۷۰، ۷۵ و ۸۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۵۱ و ۵۶۱.</ref>. چنان‌که روشن است [[کثرت]] طرق [[نقل]] [[حدیث ولایت]] در منابع [[شیعی]] و [[اهل سنت]] به‌گونه‌ای است که هر محقق منصفی را از دقت‌های سندشناسانه بی‌نیاز می‌کند<ref>جای شگفتی است که با وجود نقل این روایت در بسیاری از متون روایی اهل سنت، ابن تیمیه ـ که دشمنی او با شیعه انکارناشدنی است ـ درباره حدیث ولایت می‌نویسد: {{عربی|ان هذا موضوع لم يروه احد من اهل العلم بالحديث فی كتاب يعتمد عليه لا الصحاح ولا السنن ولا المساند المقبولة}}، (منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۳۸۷). ناصرالدین البانی از دانشمندان سرشناس وهابی، درباره این اظهار نظر ابن تیمیه می‌نویسد: {{عربی|فمن العجيب حقاً أن يتجرأ شيخ الإسلام ابن تيمية على إنكار هذا الحديث وتكذيبه}}. وی پس از پذیرش تأويل ابن تیمیه درباره این روایت نیز می‌نویسد: {{عربی|فلا أدری بعد ذلك وجه تكذيبه للحديث إلا التسرع والمبالغة فی الرد على الشيعة}} (محمد ناصرالدين الباني، السلسلة الصحيحة، ج۵، ص۲۲۲).</ref> افزون بر آن، مضمون [[حدیث ولایت]]، به‌گونه‌ای دیگر نیز در متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]] به چشم می‌خورد؛ چنان‌که [[ابوسعید خدری]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} [[نقل]] کرد که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ‏}}.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۶۶؛ علی بن محمد بن اثیر جزری، اسد الغابة، ج۱، ص۳۶۴؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۰۶؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹.</ref>  
خط ۴۰: خط ۴۰:
# [[حسین]] بن ابی العلاء در روایتی صحیح [[نقل]] می‌کند که دیدگاه خود را درباره [[اوصیا]] و [[امامان]] بیان کرد که به [[باور]] وی ایشان مفترض‌الطاعه هستند. [[امام صادق]]{{ع}} با استناد به [[آیات]] [[اولی‌الامر]] و [[ولایت]] دیدگاه وی را [[تأیید]] فرمودند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۷. نظیر این سخن را ابی الصباح کنانی در روایتی صحیح نقل کرده است (همان، ص۱۸۶).</ref>
# [[حسین]] بن ابی العلاء در روایتی صحیح [[نقل]] می‌کند که دیدگاه خود را درباره [[اوصیا]] و [[امامان]] بیان کرد که به [[باور]] وی ایشان مفترض‌الطاعه هستند. [[امام صادق]]{{ع}} با استناد به [[آیات]] [[اولی‌الامر]] و [[ولایت]] دیدگاه وی را [[تأیید]] فرمودند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۷. نظیر این سخن را ابی الصباح کنانی در روایتی صحیح نقل کرده است (همان، ص۱۸۶).</ref>
# برید عجلی در روایتی صحیح از [[امام باقر]]{{ع}} درباره آيه {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا}} پرسید. ایشان با گلایه از کسانی که «[[ملک عظیم]]» را برای آل‌ابراهیم{{ع}} قبول دارند، اما در [[حق]] [[آل‌محمد]]{{صل}} [[انکار]] می‌کنند، این [[مقام]] را مساوی با [[مقام امامت]] و مقصود از آن را مفترض‌الطاعة بودن [[امامان]]{{عم}} دانستند<ref>{{متن حدیث|جَعَلَ مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ{{ع}} وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ{{صل}}... الْمُلْكُ الْعَظِيمُ أَنْ جَعَلَ فِيهِمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ فَهُوَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۶؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۶).</ref>
# برید عجلی در روایتی صحیح از [[امام باقر]]{{ع}} درباره آيه {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا}} پرسید. ایشان با گلایه از کسانی که «[[ملک عظیم]]» را برای آل‌ابراهیم{{ع}} قبول دارند، اما در [[حق]] [[آل‌محمد]]{{صل}} [[انکار]] می‌کنند، این [[مقام]] را مساوی با [[مقام امامت]] و مقصود از آن را مفترض‌الطاعة بودن [[امامان]]{{عم}} دانستند<ref>{{متن حدیث|جَعَلَ مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ{{ع}} وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ{{صل}}... الْمُلْكُ الْعَظِيمُ أَنْ جَعَلَ فِيهِمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ فَهُوَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۶؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۶).</ref>
#[[امام صادق]]{{ع}} در [[روایت]] صحیح دیگری، خودشان را مصداق کسانی دانستند که باید امانات را به آنها سپرد. آن‌گاه با [[تلاوت]] [[آیه اولی‌الامر]]، [[وظیفه]] [[مردم]] مبنی بر [[لزوم اطاعت]] از ایشان را یادآور شدند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶.</ref>.
# [[امام صادق]]{{ع}} در [[روایت]] صحیح دیگری، خودشان را مصداق کسانی دانستند که باید امانات را به آنها سپرد. آن‌گاه با [[تلاوت]] [[آیه اولی‌الامر]]، [[وظیفه]] [[مردم]] مبنی بر [[لزوم اطاعت]] از ایشان را یادآور شدند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶.</ref>.


افزون بر آن، دو تعبير «قادة الامم» و «ساسة العباد» نیز که در [[زیارت جامعه کبیره]] وجود دارد<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰. برای دیدن دیگر روایات در‌این‌باره، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۳ و ۹۴؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۱؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۸؛ علی بن محمد خزاز قمی، كفاية الاثر، ص۲۰-۵۰.</ref> بیانگر [[شأن رهبری اجتماعی]] برای [[امامان معصوم]]{{عم}} است؛ زیرا تعبیر اول به معنای [[رهبران]] امت‌هاست و تعبیر دوم به معنای کسانی است که امر [[بندگان]] را [[مدیریت]] می‌کنند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>.
افزون بر آن، دو تعبير «قادة الامم» و «ساسة العباد» نیز که در [[زیارت جامعه کبیره]] وجود دارد<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰. برای دیدن دیگر روایات در‌این‌باره، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۳ و ۹۴؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۱؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۸؛ علی بن محمد خزاز قمی، كفاية الاثر، ص۲۰-۵۰.</ref> بیانگر [[شأن رهبری اجتماعی]] برای [[امامان معصوم]]{{عم}} است؛ زیرا تعبیر اول به معنای [[رهبران]] امت‌هاست و تعبیر دوم به معنای کسانی است که امر [[بندگان]] را [[مدیریت]] می‌کنند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش